در این شماره قسمت سوم رادیوجوراب شلواری رو با هم گوش می دیم. در مورد یکی از عادی ترین چیزها و یکی از تابوترین چیزها: پریود. اما نگاه ما نه آموزش جنسی است نه بررسی علمی و دقیق. رادیوگیک در شاخه جوراب شلواری سعی می کنه یادآوری کنه که ما چه چیزهایی رو باید بدونیم ولی انگار روشون نشده بهمون درسش بدن! شماره پریود منطقا برای همه سنین توصیه نمی شه… شاید بالای ۱۳ سال. در همین شماره، به شباهت مارکسیسم، پی ام اس و الکل هم اشاره میکنیم.
در شماره ۷۲ رادیوگیک هیچ برنامه ویژه ای نداریم. برنامه استاندارد خودمون رو پی می گیریم، به اخبار نگاه می کنیم، به اعماقشون می ریم و در بخش آخر برف ها رو به جلو پارو می کنیم. با هکرها هستیم، با اسپرم ها، از سکس حرف می زنیم و ربات ها و مثل همیشه ماشین های خود راننده ای که ما رو ول نمی کنن. با ما باشین چون خرس های کیوت قراره اطلاعات خصوصی ما رو لو بدن!
همیشه می گیم رادیو گیک چیزی مستقل از اخبار برندها و عددهاشون است ولی این فرق داره. نوکیا که بر می گرده دو نکته جالب داره. اولی ۳۳۱۰ که حتما شنیدین و بی مزه است و دومی نوکیا۶ که الان اهمیتش رو می گم ولی قبلش از کمپانی اچ ام دی بگیم که ظاهرا تلاش می کنه صدمه مایکروسافت به برند نوکیا رو جبران کنه و حالا با این برند گوشی های جدید می ده. جذابیت خاص گوشی نوکیا ۶ دو تا است: بدنه تمام فلزی و اندروید اصلا انگولک نشده! دقیقا دو تا چیزی که خیلی ها از سازنده های گوشی میخواستن و بهش نمی رسیدن. بخصوص با قیمت ۲۴۲ دلار! این کمپانی از چندین کارمند قدیمی نوکیا تشکیل شده و احتمالا گزینه جدیدی داده به آدم ها برای استفاده از نوکیا. امیدواریم خوب باشه و یک شرکت بالاخره گوشی ای که ما می خوایم رو بسازه. البته کنارش باید اشاره کنیم به ویلی فاکس هم اشاره کنیم که داره!
کلاودفلر یک سیستم دی ان اس است که کنار دی ان اس کلی سرویس دیگه هم می ده. مثل فشرده کننده صفحات، جلوگیری کننده از حملات، ریدایرکت اچ تی تی پی اس و خیلی چیزهای دیگه. در واقع کلاودفلر صفحه شما رو دریافت می کنه، به دلایل مختلف تغییرش می ده و اونو برای کاربر می فرسته. مثل یک کش خیلی خوب و کارا.
اما چند روز قبل کلاودفر یک خبر بزرگ منتشر کرد: باگ گزارش شده توسط تاویس اورماندی از پروژجت زیرو گوگل بهشون خبر داده که در بعضی صفحات اطلاعات غیر عادی وجود داره! خیلی غیرعادی؛ در حد توکن لاگین یوزرها، پسوردهاشون، ای پی آی کال ها و غیره و غیره. در واقع اطلاعاتی که باید بین هر یوزر کاملا مخفی باشه، حالا به عنوان بخشی از یک صفحه وب در گوشه ای از اینترنت قابل دیدن است!
اشتباه اول خیلی خبرگزاری ها این بود که فکر می کردن این اطلاعات یکجا نشست کرده و در دسترس است. اینطور نبود. مساله این بود که اطلاعات برخی سایت های خیلی بزرگ که از کلاودفلر استفاده می کردن در بعضی صفحات بی ربط پخش در اینترنت قابل دیدن بود و هنوزم هست. در واقع مثل این بود که زیر یکی از صفحات جادی.نت بتونین پسورد یک نفر رو ببینین (یا توکن لاگین کردنش رو) و با داشتن اون بتونین به جاش لاگین کنین.
این مساله به خاطر باگ موسوم به Buffer Overrun ایجاد شده بود. باگی که در زبان های سی و سی پلاس پلاس برنامه نویس موظف به مواظب بودن در موردش است و در نتیجه بارها و بارها اشتباها از زیر دست تست ها در می ره و باعث مشکلات امنیتی بزرگ می شه. این باگ اینطوری کار می کنه که یک متغیر از جای تعیین شده برای خودش بیرون می زنه و با بقیه حافظه قاطی می شه! کد زیر دقیقا خطی است که باعث شد کلاودفلر دچار مشکل بشه:
if ( ++p == pe )
goto _test_eof;
یک ابزار که قراره صفحه رو بهینه کنه، این رو صدا می زنه و تا وقتی که پوینتر به جای مورد نظر «برسه». حالا چی می شه اگر پوینتر در یک حالت خاص از اینجا بپره؟ تا مدت ها پیش می ره و بقیه اطلاعات حافظه رو توی متغیر مورد نظر می ریزه! همین می شه که سرور کلاود فلری که مثلا صفحه من رو بر می گردونه ممکنه بخشی از حافظه خودش که حاوی اطلاعات حساسه رو هم ته صفحه من برگردونه!
کلاود فلر می گه فقط در ۷ ساعت این مشکل رو حل کرد؛ از طریق درگیر کردن تیمهاش در تمام جهان. البته این باگ از هر سه میلیون و سیصد درخواست اچ تی تی پی فقط ۱ دونه رو درگیر می کرد ولی همین هم کافی بود که هنوزم اگر توی گوگل بگردین، ممکنه بتونین توکن های مشابهی رو پیدا کنین!
چه باید کرد
این هم یکی دیگه از اشتباههای بعضی منابع است؛ در واقع من و شما به عنوان یوزر کار چندانی نمی تونیم بکنیم. عوض کردن پسورد همیشه ایده خوبیه ولی در بسیاری از این موارد چیزی که لو می ره پسورد نیست (چون اون فقط یکبار رد و بدل می شه). اکثر سرورها برای نگهداری اطلاعات از توکن ها استفاده می کنن (مثلا قسمت هفتم بستون رو ببینین) و این توکن ها دائما دست به دست می شن. حتی اگر شما پسورد رو عوض کنین این توکن احتمالا کماکان در سرور فعال و معتبر است.
پیشنهاد اصلی در مورد وب مسترها و مدیر سیستم ها است و نه یوزرها. برای مقابله و امن شدن در مقابل این اتفاق امنیتی، لازمه مسوولین سایت ها توکن ها رو ریست کنن یا به یوزرها اجبار کنن که دوباره لاگین کنن و پسورد رو تغییر بدن تا حتی جلوی رو رفتگی های پسوردها هم گرفته بشه. شاید کار خیلی راحتی نباشه ولی چاره ای نیست. به احتمالا به همین دلیله که گوگل و چندین سرویس دیگه در طول دیروز از ما خواستن که دوباره وارد سیستمشون بشیم و توکن های قبلی رو غیر معتبر اعلام کردن.
ظاهرا یک بار دیگه ثابت شده که شغل ما خیلی خوبه (: منابع مختلفی دارن می گن برنامه نویسی عالیه و اینم یک تحقیق جدید در این مورد؛ البته برنامه نویسی، علوم پایه یا هر چیز دیگه که لازمه زنده موندن توش، چیز یاد گرفتنه. تحقیق مفصل جدیدی می گه هر جوری که این یادگیری اتفاق بیافته، چه موک ها (آموزش های آنلاین)، چه کتاب، چه یادگیری رسمی و غیره برای درآمد مفید هستن. که منطقی است. همچنین برای سلامت! مطالعه روزانه حتی اگر کوتاه باشه می تونه برای استرس بسیار مفید باشه. همچنین یادگیری مهارت های جدید حافظه رو بهتر می کنه و یادگیری آلات موسیقی می تونه علائم حتی آلزایمر رو کند کنه. اما مهمتر از همه برای ما شاید »تاثیر در زندگی اجتماعی» باشه. توانایی صحبت، کلمات وسیع، کنجکاوی، وسعت اطلاعات و … همه در زندگی اجتماعی سهیم هستن. همچنین در جذابیت از نظر دیگران!
البته به دور ماه! کمپانی عجیب اسپیس ایکس اعلام کرده که تا پایان ۲۰۱۸، دو نفر شهروند رو در یک سفر فضایی به اطراف ماه خواهد گردوند. الون ماسک عجیب گفته که این سفر تقریبا ۲ هفته طول خواهد کشید و مسافرها به تنهای سفر خواهند کرد، نه در کنار فضانوردهای حرفه ای و با کمک اونها. این خیلی هیجان انگیزتره! معلومه که ریسک چنین سفری، صفر نیست! ولی آیا این واقعی عملی است؟ اسپیس ایکس حرف های عجیب زیادی زده از جمله برنامه بلندپروازانه رفتن به مریخ و حالا هم از گشتن به دور ماه صحبت می کنه. یادمون باشه که این یه بیزنس است که باید درآمد زا بمونه پس اگر بتونه چنین کاری بکنه براش خیلی خوبه. ماسک گفته از طریق دو سفر در سال، تقریبا ۲۰٪ درآمد مورد نیاز شرکت تامین خواهد شد! البته بحث تکنولوژی هم هست. فالکون هوی هنوز آماده پرواز نیست و یکی از پیش نیازهای سفر به ماه خواهد بود. همچنین دراگون ۲ که قراره سوار فالکون هوی بشه هم آماده نشه و ناسا منتظر است که با این سفینه فضانورد به ایستگاه فضایی بفرسته. گفته می شه اوایل ۲۰۱۸ پرواز آزمایشی دراگون ۲ اتفاق خواهد افتاد. مدیریت پروازی آمریکا گفته برای پرواز به ماه باید از اون مجوز پرواز گرفته بشه و به گفته وکلا احتمالا کار خیلی راحتی هم نیست؛ به خاطر مسائل امنیتی پرواز برای شهروندان عادی. راستی.. با توجه به بحث های رفتن به مریخ، گروهی از وکلا مدعی هستن که باید وکلایی از مریخ دفاع کنن و حق مردم به یک سیاره جدید و این چیزها!
فایرفاکس جدید و کروم جدید (یعنی ۵۱ و ۵۶) در همراهی با فشار عمومی اینترنت به سمت اچ تی تی پی اس، شروع کردن به ناامن اعلام کردن بعضی صفحات اچ تی تی پی. آیکن ناامن (همون کلید با خط روش) در صفحاتی نشون داده خواهد شد که توشون دارین یک فرم رو روی اچ تی تی پی ارسال می کنین. این کلید حتی برای تریک قدیمی درست کردن فرم در صفحات اچ تی تی پی و فقط ارسال اون به مقصد امن هم ظاهر می شه چون اینکار چندان امن نیست (ممکنه کسی صفحه رو عوض کنه). البته روش کمی فرق می کنه. فایرفاکس همون قفل خط دار رو نشون می ده ولی کروم دقیقا می نویسه «ناامن» تا توسعه دهنده رو مجبور به اصلاح صفحاتشون کنه. گفته می شه فایرفاکس بعدی قراره کنار هر جایی که پسورد در اچ تی تی پی وارد شده یک علامت یا متن ناامن نشون بده! اینکار مطمئنا فشار رو برای حرکت به سمت اچ تی تی پی اس قویتر می کنه.
بازهم یک نفر از پروجکت زیروی گوگل مشکل امنیتی بزرگی رو توی آی ای نشون داده که توسط اون می شه کدهای مخرب رو توی بعضی از اینستنس ها ران کرد؛ یک مشکل واقعا حاد. این یک باگ type-confusion است که در ۲۵ نوامبر به مایکروسافت اعلام شده ولی حل نشده. گوگل در پروجکت زیرو می گه مشکلات رو به شرکت ها می گه ولی بعد از ۹۰ روز عمومی می کنه چون تا اون موقع احتمالا کلی آدم در موردش می دونن و ازش سوء استفاده می کنن. ظاهرا در این کد می شه با استفاده از شکل خاصی از سی اس اس کدهای مخرب اجرا کرد. البته من دقیق نگاهش نکردم. نکته جالب خبر این هم هست که چند روز قبل دوباره عینش تکرار شده بود و پروجکت زرو یه باگ دیگه از ویندوز منتشر کرده بود که توش می شد دسترسی داشت به اطلاعات مهم در حافظه. سخنگوی مایکروسافت گفته در هر دو مورد در حال کار روز مساله هستن و انتظار داشتن گوگل زمان اعلام عمومی رو به تاخیر بندازه ولی گوگل می گه نود روز کافی است. [بحث این کشمکش و بازم اشاره به ایران و نبودن مکانیزم]
شهردار قبلی نیویورک حالا شده مشاور امنیتی سایبری ترامپ. این انتخاب بعد از کلی انتخاب بد دیگه در حوزه اینترنت، کلی به آدم ها استرس داده. تیم انتقال قدرت ترامپ در متن انتخاب گفتن که «گیولیانی مهارت و دید عمیق خودش رو مثل یک دوست خوب نگران امنیت سایبری بخش خصوصی در اختیار ترامپ خواهد گذاشت و همچنین به راه حل های ارائه شده توسط بخش خصوصی خواهد پرداخت». بعد از این خبر هکرها سایت خود ایشون رو چک کردن؛ این سایت روی یک جوملای قدیمی پر از باگ ران می شه، سرتیفیکیت اس اس ال تاریخ گذشته داره، پی اچ پی آبسلیت استفاده می کنه و حداقل ده ساله که سرور بی اس دی اش آپدیت نشده. درسته که شاید مهم نباشه ولی کسی که گفته «قراره کمک کن همه ما امن تر باشیم» منطقا نباید خودش از چنین کسانی و وضعیتی استفاده کنه. از اونطرف گیولیانی خودش یک شرکت خصوصی امنیت سایبری داره.
در یک موفقیت بی نظیر تاریخی، بالاخره یک داروی پیشگیری از بارداری مردانه روی پرایمت ها کار کرده. توی این آزمایش۱۶ میمون نر رسوس بعد از یکسال فعالیت جنسی مستمر حتی یک مورد بارداری هم نشون ندادن. البته هنوز روش پیشگیری به خوبی روش های زنانه نیست. در واقع یک ژل به مجرایی که اسپرم ازش حرکت می کنه تزریق می شه که اجازه نمی ده اسپرم فعال به مایع منی برسه و برای معکوس کردنش فقط کافیه یک ژل دیگه تزریق بشه که اثر این رو خنثی کنه. کماکان عجیب ولی بسیار بهتر از وازکتومی های فعلی. مرحله بعدی آزمایش روی انسان است و امیدواریم خوب جواب بده ولی کماکان جا برای پیشرفت هست [کمی در مورد اسپرم توضیح بدم!]
اس اچ ای مخفف secure hash algorithm است.. و حالا دیگه سکیور نیست. [ کمی توضیح در مورد هش]. اس اچ ای در ۱۹۹۵ توسط ان اس ای درست شدو حالا که محققین گوگل و یک موسسه در آمستردام تونستن توش یک حمله کالیژن اتک نشون بدن، رسما تموم شده به حساب می یاد. این وضعیت وقتی پیش میاد که امضای دو چیز یکی باشه ولی اون دو چیز با هم فرق کنن. با این روش عملا ثابت شده که اون امضا دیگه اعتبار نداره. تقریبا از یک دهه پیش خطر این مساله خاطر نشان شده بود ولی حالا تونستن عملا نشونش بدن. روش جدید هزینه ایجاد یک هش مشابه برای یک فایل موجود رو بین ۷۵ تا ۱۲۰ هزار دلار تخمین می زنه. با کمک گرفتن از کامپیوترهای ای سی ۲. در این حمله محققین دو تا پی دی اف کاملا متفاوت درست کردن که هش یکسانی دارن. این حمله به تقریبا ۶۵۰۰ سال زمان روی یک سی پی یو و تقریبا ۱۱۰ سال زمان روی یک جی پی یو نیاز داشته. راه پیش رو؟ کمی گپ درمورد توروالدز و نیاز به حرکت به سمت ورژن ۲ یا ۳ همین الگوریتم. و ۹۰ روز دیگه گوگل کد خودش رو منتشر می کنه که عملا به هر کس اجازه می ده کار مشابهی بکنه.
جدی کی تسلا می خره وقتی این پسره با ۷۰۰ دلار و سخت افزارهایی که تو اینترنت می شه خرید و نرم افزارهای آزاد، تونسته ماشینش رو خود راننده کننده؟ هندا سیویک اون به شکل خودکار رانندگی می کنه و مامان بزرگش رو به یک گشت شبونه برده و سالم برگردونده (: البته خود یرگوسن پشت فرمون مواظب بوده که اشتباه نشه و می گه که دوست دخترش حاضر نشده به سیستم اون اعتماد کنه و سوار بشه و به همین خاطر سراغ مادربزرگش رفته (: یک نمایشگر که جای آینه عقب نصب شده می تونه به شکل خودکار گاز و فرمون و ترمز رو کنترل کنه . در حرکتی مشابه یک کمپانی سان فرانسیسکو ابزاری ۹۹۹ دلاری می فروشه که با وصل کردن به ماشین می شه دستور داد که خود به خود رانندگی کنه – حتی در ترافیکی که می ره و می ایسته. البته فروش این ابزار فعلا با دخالت سازمان ایمنی ترافیک کنسل شده! کل ابزار این دوستمون یک تلفن هوشمند بوده که به نرم افزار اوپن پایلوت متصل شده و وصله به سیستم های الکترونیک ماشین و یک جعبه ۳بعدی. این تنها سیستم نیست و جاهای مختلفی مشغول منتشر کردن کدها و سیستم های خود راننده شون هستن. از جمله سایت آموزشی یوداسیتی نرم افزار یکی از دوره هاش رو آزاد منتشر کرده و آدم ها در حال تست و بهتر کردن دائمی اش هستن. [نظرات خودم بخصوص در مورد همکاری با انسپ و بقیه در این ماجرا]. یک اشاره به مشکل دوچرخه هم داشته باشیم. و البته اهمیت اشاره به خبر اینکه پلیس کالیفرنیا می گه ۹ مورد از رد شدن از چراغ قرمز توسط ماشین های خودراننده اوبر رو ضبط کرده. اوبر می گه ماشین های مورد تست نیاز به مجوز تست ماشین خودکار ندارن چون اصولا ماشین های خودکار نیستن و فقط مجهز به یک سیستم پیشرفته کمک به راننده در رانندگی هستن. بحث خودم و بحث بیکار تر شدن راننده ها
قانون درستی توی فرانسه تصویب شده که احتمالا باید نمونه ای باشه برای دیگران. این قانون رو شاید تو فارسی / عربی بتونیم «انفصال از کار» بخونیم. منطقا من وقتی ساعت کاری ام تموم می شه دیگه موظف به پاسخگویی به کارفرما نیستم. چیزی که برای برنامه نویس ها و بخصوص سیستم ادمین ها تجربه همیشگی است [چند تجربه]. این قانون در فرانسه می گه که کارفرما باید از کارمند بپرسه که چطوری و به چه روشی می شه (و آیا اصلا اجازه دارن) که در خارج از ساعت کاری باهاش تماس بگیرن. طبق قانون مثلا کارمند حق داره موبایلش رو تو خونه خاموش کنه یا جواب نده. در محیط های کاری فعلی و بخصوص بودن لپ تاپ و موبایل شرکت، جدا شدن از محیط کار سخته، یا حتی تشخیص فضای کار و خونه. هنوز قانونی در مورد جریمه شدن شرکت ها نیست و فقط می گه باید توافق بشه اما در نهایت بحث در مورد «حق انفصال از کار» مهمه و چیزی مثل work/life balance موضوعی که باید حواسمون بهش باشه.
باگ ها و سو استفاده – مثلا عضو کردن شما در سرویسی که نمی خواین
بحث شکایت و پس دادن پول شما در صورت شکایت طبق یک کامنت که ما نمی دونیم
آخه با رباتم بله؟!
شرکتی هست به اسم ریل باتیکس که هدف عجیبی داره: مدعی است تا آخر امسال یک عروسک رباتیک مجهز به هوش مصنوعی مخصوص سکس به بازار عرضه می کنه! نظر شما چیه؟ حداقلش اینه که نظر دیگران رو پرسیده و نتیجه بسیار جالبه. ۷۸٪ گفتن که با ربات ها دیت می ذارن و مشکلی ندارن. از اونطرف ۲۳٪ گفتن که اگر ربات دارای هوش مصنوعی ای ساخته بشه که شبیه آدم مهشورها باشه حتما باهاش دیت می ذارن؛ بخصوص اسکارت جکسون و ریان رینولدز. در بین جواب دهنده ها (که البته خیلی هم علمی نبوده روش) فقط ۲۲٪ گفتن که فقط علاقمند به آدم واقعی هستن و دنبال ربات نخواهند رفت. بحث های خودم. [به عنوان رابط رابطه از راه دور]، [خیانت است؟]، [فتیش های خاص؟]، … اصلا شماره ویزه لازم داره!
یک شرکت سازنده یک خرس اسباب بازی از این قصه های جدید اینترنت چیزها، کل اطلاعات، پسوردها، پیام های صوتی و ایمیل های کسانی که خرس قابل برنامه ریزی اش رو خریده بودن بدون پسورد روی اینترنت نگه می داشت؛ و معلومه که لو رفته!
این خرس کیوت توسط اسپیرال تویز ساخته شده ومی تونه پیام های صوتی بچه ها و پدر و مادرها رو از طریق اینترنت دریافت و برای طرف مقابل پخش کنه. خرسی که پیام مامانتون رو به شما می ده و البته به هر کس دیگه که به دیتابیس وصل بشه (: مساله مشابهی چند وقت پیش بود که وی-تک هک شد و بازم اطلاعات ۵میلیون کاربر به سرقت رفت که بینشون ۲۰۰هزار کودک هم بودن. یک ماه بعدش یک باربی متصل به اینترنت هم مشکل امنیتی پیدا کرد و اجازه داد هکرها مکالمات توی خونه آدم ها رو گوش بدن. [توضیح در مورد اینترنت چیزها و اینکه هنوز در امنیت مشکلات بسیار زیاد داره چون بهش توجه کافی نمی شه].
توضیح بدهی فنی: اتفاق بدی که در کد افتاده و بعدا باید جبران بشه. مثال با نزول خورها یا بانک ها. پس دادن بدهی فنی زمان می خواد و باید بهش توجه بشه. مثلا با ریفکتور کردن. بدهی فنی چطوری پیش می یاد؟ فشار مدیر، بی سوادی اجرا کننده و … اجرای درست هر چیز به زمان بیشتری نیاز داره ولی اگر الان هی عجله کنیم در آینده زمان خیلی بیشتری خواهیم خواست. همینه که هی پروژه ها خرابتر می شن چون می خوایم نتیجه بگیریم. مدیرها باید برای پرداخت بدهی فنی وقت بذارن و ما نمی تونیم به جلو پارو کنیم چون هی سخت تر می شه.
تبریک و تقبیح
تسلیت برای شطرنج که اینقدر بد بود. همه حذف شدن. خیلی ها نیومدن و در نهایت گفته شد مربی بازیکن ما اطلاعات رو منتقل می کرده به بازیکن دیگه.
تبریکی هم داریم به کسانی که در کشورشون ازدواج افراد همجنس قانونی است چون طبق تحقیقات می گن در این جاها نرخ خودکشی جوان ها پایین می یاد.
تبریک به آدم ها که وقتی یک مهندس سابق اوبر گفت در این شرکت فرهنگ مزاحمت جنسی برای خانم ها وجود داره، شروع نکردن خندیدن و مسخره کردن و به جاش اوبر رو از گوشی ها پاک کردن و بالاخره اوبر مجبور به پاسخگویی و دقت در این مورد شد.
تبریک به فرهادی برای اسکار
تسلیتی هم می گیم به اون منظومه هفت سیاره ای مشابه منظومه خودمون که تازه کشف شده چون اگر واقعا شبیه ما باشن احتمالا جای چرتی هستن (:
و البته تبریک به نامزد مهتاب که ۱۲اسفند تولدشه.. و امیدوارم همیشه خوش باشه
نامه ها
موسیقی
آهنگ آخر به پیشنهاد یزدان، Nothing else – archive، از البوم Londinium و با صداي زيباي خانوم رويا عرب
شارومین – ساقی
Nettwerk Music Group – William Fitzsimmons – Fortune (Acoustic)
اینستاگرام رو همه می شناسیم. اینستافیموس ها یا همون مشهورهای اینستاگرامی رو هم. گاهی باهاشون می خندیم، یا تعجب می کنیم که چرا واقعا اینها زنده هستن یا فکر می کنیم چقدر از ما خوشبخت ترن که اینجوری زندگی می کنن و چرخیدن توش باعث می شه حس کنیم چقدر بعضی ها زندگی راحت و مجللی دارن. اما آیا اینطوریه؟ آیا این آدم ها گاه گداری یه عکس می گیرن تا گوشه ای از زندگیشون رو با ما شریک بشن؟ آیا همیشه تو پارتی هستن (چه پول چه چیزهای مشهور به پارتی های شبانه تهران!) و آیا همیشه رو میزشون مشروب و سیگاره؟ اینستافیموس ها تاثیر گذارن. روی گروه های بزرگ و هر چیزی که این روزها تاثیرگذار باشه، پول هم در میاره و البته در کشور عزیز ما دستگیر می شه. خبری دیروز می گفت پلیس فلان جا متهمان مدلینگ که لباس های غربی رو ترویج می کردن رو دستگیر کرده! حتی بین خودشون هم فکر نکردن «خب مگه تبلیغ مدل لباس غربی جرمه؟» (: فقط حمله می کنن چون آدم هایی مشهورن که اینها نیستن و اونهایی که اینهمه پول خرجشون می شه تا مشهور بشن، علاقمند خاصی جلب نکردن (نقل قول کیم ایل جونگ سون!) هاها.. همین یک تیکه عالیه.
توی این شماره رادیوگیک با یکی از این آدم مشهورها هستیم که برای بلومبرگ مقاله confessions of an instagram influencer رو نوشته و اعتراف کرده که چطوری از یک آدم معمولی مثل من و شما تبدیل شده به یک آدم مشهور اینستاگرام؛ یکی از تاثیرگذارها! قیافه مکس عادی و غیرمدلمانند است و تیپش کاملا معمولی ولی برای نوشتن این مقاله در مسیر مشهور شدن پیش رفته. تو این مقاله از سرویس هایی می گیم که برای شما فالوئر واقعی و الکی می یارن، از آژانس هایی که عکسهاتون رو می گیرن و بهتون لباس می دن و .. توی این شماره به عمق آدم مشهورها می ریم. با ما باشین!
آدم ها همیشه منو دوست داشتن. حداقل این چیزیه که خودم حس می کنم. من کلی دوست دارم، نامزد دارم، کار دارم، مدرک دارم. ورزش می کنم و به شکل مرتب هم میرم آرایشگاه.
ولی اخیرا حس کردم که خیلی هم آدم ها متوجه من نمی شن. انگار یک جوری ناقص باشم. تو شبکه اجتماعی هر طرفی که میرفتم آدم های خیلی جیلی جذاب می دیدم. مردا و زنایی که غذاهای خاصی می خورن که با اینکه خیلی سالمه، خیلی هم قشنگ به نظر می رسه. لباسهای من به نظر خسته می رسیدن و چروک و ناهماهنگ با بقیه چیزها. و البته.. وای عکس های تعطیلات و سفرهایی که رفته بودم مایه آبروریزی بودن.
باید بگم که من خیلی تو اینستاگرام بودم. یه اپه برای به اشتراک گذاشتن عکس و البته به گفته روانشناس ها و جامعه شناس ها و در تایید نظر من، جایی برای داغون کردن اعتماد به نفس. هرچقدر که مثلا اسنپ چت آدم ها رو تشویق می کنه که عکس های اجق وجغ از خودشون بگیرن و بفرستن که ۲۴ ساعت بعد غیب می شه، اینستا طراحی جذاب و کلی فیلتر داره که ۵۰۰ میلیون کاربرش بتونن هر چیزی که می بینن رو سکسی تر و هیجان انگیز از اون چیزی که واقعا می بینن ثبت کنن و به بقیه نشون بدن. فیلترها خودبه خود کلی چیز نخواستنی رو از عکس های شما حذف می کنن. یه عکسهایی بهتون تحویل می دن انگار همین الان از تو مجله اومده بیرون.
به این دلیل و خب به این دلیل که بالاخره پول تبلیغات می ره جایی که مخاطب داره یا بهتر بگم جایی که کلی آدم دارن توش وقت می گذرونن، اینستاگرام یک گروه که می تونیم بهشون بگیم حرفه ای رو به خودش جذب کرده. این «تاثیرگذارها» (اسمشون همینه واقعا! influencers) برای خودشون یک رسانه یا بهتر بگیم رسانه ای برای فروش به حساب میان. اونا می تونن قیافه خوب یا ذائقه تصویری خوبشون رو به یه اب باریکه درآمدی تبدیل کنن که گاهی خیلی هم باریک نیست: برندها پول میدن تا تاثیرگذارها اونها رو بپوشن. دفعه به تگ های این تاثیرگذارها نگاه کنین. نفر بعدی که از تو یه هتل خوشگل یه عکس خوشگل می ذاره که توش با کفش پاشنه بلند و دامن کوتاه داره می درخشه، احتمالا زیرش هشتگ زده «تبلیغ» یا «اس پی» که همون اسپانسر است.. راهی برای گفتن اینکه این تبلیغ یک چیزی است. و البته راهی برای گفتن به تبلیغات چی ها که شما هم اگر پول بدین، می تونین بخشی از مخاطب های منو داشته باشین.
هزاران یا شاید بهتر بگم ده ها هزار تاثیرگذار هستن که با این روش زندگیشون میگذره. گاهی البته بیشتر از یک گذران زندگی است. خیلی مشهورها حدود ۱۰هزار دلار یا بیشتر برای فقط یک عکس درخواست می کنن. قراردادهای طولانی مدت تر برای اینستاگرام مشهورهای بزرگ مثلا کریستینا بازان خیلی بالاتره. اورآل ۱ میلیون یا بیشتر بهش داده تا برای مدت ها تبلیغ بشه. فروشنده های بزرگ هم مثل برندهای مد پول می دن. همینطور تولید کننده های غذا و نوشیدنی ها و عطرها و اودکلنها. کوند ناست اخیرا گفته که بخشی از زمان کامپیوتر عظیم هوش مصنوعی آی بی ام یعنی واتسون صرف به جای تلاش برای کشف درمان سرطان، به کشف تاثیرگذارهای احتمالی آینده اینستاگرام می گذره.
اوایل امسال بود که یک سایت مارکتینگ به اسم دیجیدی متنی رو از یکی از سوشیال نتورک ها منتشر کرد که می گفت تبلیغات چی ها دارن کلی پول به سمت تاثیرگذارها سرازیر می کنن. این متن می گفت این تاثیرگذارها هیچ استعداد خاصی هم ندارن و این پول بیخودی بهشون داده می شه. این منو کنجکاو کرد و شروع کردم تحقیق و بررسی که واقعا تاثیرگذار بودن چطوری می تونه یه شغل باشه و چقدر کار یا استعداد لازم داره. واقعا چقدر سخته شغل یکی تاثیرگذار اینستاگرامی باشه؟ بعضی ها می نوشتن که سخته «اگر تاثیرگذار بودن راحت بود، خب هر کسی در جهان سعی می کرد یک تاثیرگذار باشد». اینو گری واینرچوک میگه. اون یه سیستم تبلیغاتی داره که می تونه تاثیرگذارهای کانال های یوتوب رو استخدام کنه. شرکت اون الان ۷۵۰ نفر رو حقوق می ده تا تبلیغاتشون رو منتشر کنن. اما یه متخصص دیگه اینفلوئنسر به اسم دانیل ساینت از آژانس سوشیالایت باهاش مخالفه. اون می گه با مدیریت صحیح هر کسی می تونه شغلش رو به مشهور بودن تو اینستاگرام تغییر بده. برای اثبات این حرف من بهش یک پیشنهاد داد: به من کمک کنه که یک تاثیرگذار اینستاگرامی بشم.
برنامه رو با ادیتورم ریختم و البته کمی حقوق دان ما رو گیج کرد. برنامه اینه که با کمک کمپانی ساینت من برای یک ماه سعی می کنم اکانت خودم توی اینستاگرام رو به یکی از اون اکانت های تاثیرگذارهای بزرگ اینستا تبدیل کنم. هر کاری که در محدوده قانونی بشه رو می کنم تا بتونم به حداکثر تعداد فالوئر برسم. تصمیم گرفتم حوزه اصلی پروفایلم مد مردانه باشه که گزینه خوبیه چون به سرعت داره رشد می کنه و به اندازه مد زنان هم دست توش زیاد نشده هنوز. هدف نهایی: یک کسی رو یک جایی قانع کنم که به من پول بده چون تاثیرگذارم.
اواخر سپتامبر و دو هفته قبل از اینکه پروژه شروع بشه، سری به دفتر سوشیالایت توی محله سوهو توی نیویورک زدم. این آژانس حدود ۱۰۰ تا آدم مشهور رو توی اینستاگرام حمایت می کنه و ۳۰ درصد درآمدشون رو بر میداره تا اونها رو وصل کنه به کسانی که حاضرن پول بدن. خیلی از این آدم ها چند میلیون فالوئر دارن و اگر شما کمتر از ۱۰۰هزار فالورئر داشته باشین، ساینت حتی باهاتون حرف هم نمی زنه ولی به هرحال قبول کرد برای من که دقیقا ۲۱۲ تا فالوئر داشتم، استثناء قایل بشه. سینت آدم بزرگی بود با صدای آروم و تو چهره اش کمی هیجان رو می دیدین. حین سلام بغلم کرد و معذرت خواست اگر کمی شله. «دارم سموم رو دفع میکنم». گفت هفته پیش شوی فشن در نیویورک بوده و روزی ۷ تا لیوان مشروب و یه پک می نوشیده. بیشتر وقت ساکت بود. خانم سابقش بکا الکساندر که حالا مدیر سوشیالایت بود صحبت می کرد و همینطور میستی گانت که مدیر استعدادها بود و به من کلی نصیحت میکرد که چیکار بکنم و چیکار نکنم.
گفتن لازمه موهام رو اصلاح کنم که خب معلومه و ناخنهام رو مرتب کوتاه کنم. سوشیالایت یک عکاس پیشنهاد می ده که میتونم استخدامش کنم و گفتن که حداقل ۲۰ دست لباس که بشه با هم ترکیبشون کرد هم بیارم تا بشه «تیپ»های مختفی رو درست کرد که هر روز یکیشون رو بفرستم.
گانت پرسید «خب معمولا چه برندهایی می پوشی؟»
بعد از چند جمله که رد و بدل شد و من حینشون کلی فکر کردم و چیزها رو غیردقیق گفتم، تشخیص دادن که من صلاحیت انتخاب لباس برای خودم رو ندارم. ساینت و تیمش دنبال برندهایی می گردن که حاضرن به من لباس قرض بدن. البته نه فقط به من. یک لیست سه نفره به برندها می دن که لباس می خوان. اینجوری من شانس زیادی دارم که کنار دو تا تاثیرگذار دیگه، چیزی بهم برسه. پس من عملا هیچ چیزی از خودم تو ماجرا نذاشتم. بخصوص وقتی الکساندر می پرسه «تو یه سگ کیوت هم نداری؟ داری؟»
پله های تاثیرگذاری تقریبا اینطوریه: ۱۰هزار تا ۱۰۰ هزار فالوئر می گه شما مشهورین ولی عملا تو اینکار هیچ شانسی نداریم. شاید ۲۵۰ دلار بهتون بدن. ۱۰۰هزار تا ۲۵۰هزار فالوئر باعث می شه شما کمی دیده بشین و برای هر عکس مکمنه ۱۰۰۰دلار گیرتون بیاد. اگر بین ۴۰۰هزار تا ۱.۵ میلیون فالوئر جمع کنین خیلی وضعتون خوبه اما اینجا نباید متوقف شد چون با هزینه کردن برای عکاس حرفه ای و متخصص مد و آرایشگاه ویژه و غیره می تونین از ۵۰۰۰دلار بر هر عکس هم بالاتر برین. اگر به ۱.۵ تا ۵۰میلیون فالوئر برسین عملا می تونین با ۱۰هزار دلار برای هر عکس شروع کنین وارد شدن به حوزه های جدید بخصوص اگر پول کافی خرج کنین و یک ایجنت از هالیوود بگیرین. اینجا فاش شدن یه سکس تیپ حسابی به دردتون خواهد خورد و اگر حدود ۵۰ میلیون فالوئر داشته باشین هر عکس که بذارین تقریبا ۱۰۰هزار دلار می ارزه و البته اسم شما کیم کارداشیان است.
یک هفته بعد آرایشگاهی رفته بودم که زمان و هزینه اش رو روم نمی شه بهتون بگم. من مارسل فلوراس و ناتان مک کالم رو دیدم که دو تا از مشتری های حرفه ای سوشیالایت هستن. ما رفته بودیم لرد اند تیلور برای قرض گرفتن لباس. این دو تا آدم در همه چیز برعکس هم بودن. مک کالم جمع و جوره و ترجیح می ده جین پاره بپوشه و گوشواره هاش رو انتخاب کنه در حالی که فلوراس لندوکه و خیلی مرتب منظم. هر دو به شکل خنده داری ظاهرشون عالیه و هر دو (این رو بعدا وقتی کار اینستاگرامشون رو چک کردم فهمیدم) عضلههای شکم فوق العاده ای دارن. وقتی از فلوراس پرسیدم که هر چند وقت یکبار از خودش عکس می گیره گفت «دائما. تو داری بخشی از روحت رو میفروشی . مهم نیست چه لحظه خوبی از زندگی رو داری تجربه می کنی، به هرحال باید ازش یک عکس بگیری و به اشتراک بذاری. هیچ تفاوتی بین زمانی که من دارم کار می کنم و زمانی که زندگی می کنم فرقی نداره. درست کردن اینهمه عکس قابل به اشتراک گذاشتن یک کار بیست و چهار ساعته است».
من دو چیز رو در مورد آدم های خوشگل اینستاگرام تصور کرده بودم. اولی اینکه اونها از اینستاگرام که به شیوه ای که خودش پیشنهاد کرده استفاده می کنند. یعنی اینکه یک عکس بگیرن و سریعا به اشتراک بذارنش.. با دوستاشون. دومی اینکه فکر می کردم آدم ها عکس ها رو خوشون می گیرن. هیچ کدوم از این دو تا درست نبود. اون صبح افتابی این رو کشف کردم. من ۱۸ تا لباس آوردم دفتر سوشیالایت و جیمز کریل که عکاس من بود – برای یک روز و مک کالوم که قبول کرد اون روز به من پیشنهادهایی در مورد تیپ بده و عکاس شخصی خودش یعنی والت لاوریج که اومده بود تا اگر مک کالوم هم خواست عکس بگیره، اونجا باشه به من فهموندن که هر دو تصورم اشتباهه. نقشه این بود که کل گروه ما از در می ره بیرون و تو محله سوهو یک روزه کل عکس ها رو م گیره. کریل گفت «بزنین بریم چند تا دیوار قشنگ پیاده کنیم».
فرمول کلی پرترههای اکثر تاثیرگذارها اینه که جلوی یک دیوار بافت دار بایستن (معمولا آجر یا رنگ های خاص انتخاب خوبی هستن) و قیافه خارج از این دنیایی بگیرن و بدون لبخند به افق نزدیک نگاه کنن. کریل که وقتی برای اینتسایی ها عکاسی نمی کنه مربی ورزشه ازم خواست که از درهایی که پیدا می کردیم خارج بشم تا عکس هام شبیه پاپاراتزی ها بشه؛ انگار یکی بدون اینکه حواسم باشه سعی کرده منو با دوربین شکار کنه. هی ازم می خواست که انگشت هام رو توی موهام بکشم و برای ساعت ها مجبور بودم جوری که انگار باید سریع از خیابون رد بشم از رو چیزها بپرم یا بهشون تکیه بدم. آخرش هم لازم شد یه روز دیگه هم کار کنیم. یک موقعی در وسط اون ۱۲ ساعتی که با هم بودیم و بعد از اینکه من تونستم به شکل موفقیت آمیز لای تاکسی ها حینی که دارم بی توجه به ترافیک لبم رو گاز می گیرم یه عکس خوب داشته باشم، کریل دوربینش رو پایین آورد و با حمایت بهم بگم «عکس خوبی بود».
اولین عکسم رو نزدیک ظهر یکشنبه منتشر کردم. عکس نسبتا محافظه کارانه ای که سه چهارم قامتم رو نشون می داد. پشتم یه حصار فلزی هست و یک بامبر جکت پری الیس پوشیدم. این عکس درست بعد از یک عالمه عکس یک پدر معمولی منتشر شد و پونزده دقیقه اول حتی یک لایک دیجیتال هم نداشت. این اصلا خوب نیست. تاثیرگذارهای نسبتا موفق باید توی این زمان حداقل ۱۰۰ تا لایک جمع کرده باشن. من سعی می کردم چشمم به بچه ام باشه که داشت تو پارک با بقیه بچه ها بازی می کرد ولی همزمان نگران این جریان بودم.
احتمالا باید انتظار این رو میداشتم. بخشی از اینکه چرا اینستاگرام برای تبلیغاتچیها جذابه اینه که روش های خیلی زیادی نیست که بشه الکی مخاطب توش جذب کرد. بر خلاف توییتر که توش یک مطلب جالب ممکنه اینقدر ریتوییت بشه که کلی مخاطب برای شما بیاره، در اینستاگرام طراحی به شکلی است که با رشد ناگهانی مقابله بشه. تقریبا تنها راه جمع کردن گروه مخاطب توی اینستاگرام اینه که یک طوری کسی به پروفایل شما برسه و خوشش بیاد و تصمیم بگیره شما رو فالو کنه.
اما چطوری باید کاری کنیم که ما رو کشف کنن؟ بهترین شانس هشتگ است – یعنی گذاشتن یک علامت پاوند جلوی هر کلمه ای که ممکنه کاربرها براش سرچ کنن تا به عکس های شما برسن. کلماتی مثل هشتگ لیو آوتنتیک با تقریبا ۱۴ میلیون بار استفاده شدن، فضای نخ نمایی دارن اما خب با هر تاثیرگذاری که حرف زدهام، تاکید کرده که هشتگها کار می کنن، پس منم باید هشتگ بزنم. ساینت گفت که برای هر پست حداقل باید ۲۰ تا هشتگ داشته باشم.
برای اینکه مثل یه مفلوک گدای فالويٰر به نظر نرسم سعی کردم هشتگهام رو بعد از چند تا انتر زدن قایم کنم. همچنین قرار نیست من خلاق باشم و از یک اپ به اسم فوکال مارکت استفاده کردم. کارش اینه که دو سه تا کلمه کلیدی در مورد عکس بهش می دم و کلی هشتگ تو صورتم می ریزه. کلماتی مثل «پرتره، لباس مردانه، نیویورک سیتی» به هشتگهایی اونقدر خجالت آور تبدیل شد که ترجیح دادم همشون رو قبل از پست کردن نخونم. اولین عکس رو با هشتگ هایی مثل «مردهای باکلاس، مدمردانه، بازی پرتره، خوره تیپ، ترکیب رنگ، پرتره سازی، تاثیرانسان و مردونگی و مطمئنا لیوآوتنتیک پست کردم.
ساعت شام عکس دوم رو فرستادم و البته قبلش چند تایی لایک و سه تا فولوئر جدید هم جذب شده بود. احتمالا برای کسی که می شه گفت حضورش تو اینستاگرام صفر بوده بد هم نیست اما توی ذوق من خورد چون باید حداقل به پنج هزار فالوئر میرسیدم که بتونم پولی در بیارم. اون شب عضو سرویسی شدم که سوشیولایت بهم معرفی کرده بود. اسمش هست اینستاگرس. یکی از یک عالمه بات که در مقابل یه پولی کار سخت جمع کردن فالوئر رو برای شما انجام میدن. کافیه ۱۰ دلار بدین تا برای سی روز اینستاگرس از طرف شما توی اینستاگرام بچرخه و برای آدم ها لایک بزنه و فالوشون کنه و کامنت بذاره – البته توی پست هایی که هشتگ هایی رو دارن که من بهش می دم. همنین یه لیست هشتگ هم هست که مواظب باشه پای اونها حرفی نزنه. اینطوری احتمال اینکه اسپم شناخته بشم کمتره. همچنین یکسری کامنت هم سیو کردم. چیزهایی مثل «واو…». «ایول عالیه». «این آخرشه» و طبیعتا اموجی ها دست زدن و تشویق. بات اینها رو اتفاقی زیر مطالبی که هشتگهای مورد نظر من رو داشتن می ذاشت. تو یه روز معمولی من (یا در واقع اون) تقریبا ۹۰۰ تا لایک و ۲۴۰ تا کامنت می ذاره. آخر ماه من ۲۸۵۰۳ تا پست رو لایک کرده بودم و ۷۱۷۱ تا کامنت پای عکس بقیه گذاشته بودم.
اکثر تاثیرگذارهای جدی از جمله همه مشتریهای سوشیالایت بالاخره یه طوری از باتها استفاده می کنن اما باید بگیم که این مساله از نظر اخلاقی تو بخش خاکستری قرار میگیره. اینستاگرام هیچ جا صریحا بات ها رو ممنوع نکرده اما با فرستادم اسپم مخالفت کرده که خب اگر در نور صحیح نگا هکنیم، چیزی است که بات ها انجام می دن. از اونطرف به جز یک یوزر که ریپورت کرد و گفت من یک بات هستم، هیچ کس نسبت به اینکه اکانت من براش لایک بزنه یا یه کامنت بذاره ابراز ناراحتی نکرد. در واقع اکثرشون حتی کامنت من رو هم جواب می دادن و می گفتن «ایول» یا «مرسی» و البته منم کلی ازشون از همین کامنت ها می گرفتیم که زیر مطالبم اموجی دست زدن ارسال میشد.
اون شب که داشتم میرفتم بخوابم جریان سریعی از لایک ها داشتن گذاشته میشدن و هر یکی دو ساعت یکبار فالوئرهام بالا میرفت. تا صبح بشه عکس جدید من بیشترین لایکی رو داشت که در تاریخ اینستاگرام جمع کرده بودم حتی در مقایسه با عکسی که برای اولین بار توش دخترم رو بغل کرده بودم و به دنیا نشون می دادم. توی اون عکس که خانمم از روی تخت زایشگاه گرفته، من با کمال اشتیاق و چشمهای بسته دخترم رو بغل کردم. این صادقانه ترین عکسی است که تا به حال کسی از من گرفته و حالا نصف لایکهایی که من رو توی بامبر جکت و جلوی یک توری فلزی و کنار یک دیوار آجری پر از تبلیغ پاره شده نشون می داد رو هم نداشت.
سوشیالایت پیشنهاد کرده بود من روزی سه پست ارسال کنم. به نظر آسون می یاد چون من همین الان هم کلی عکس دارم. اما آسون نبود – تمام زندگی من رو می گرفت بخصوص که به خانواده و دوستان چیزی در مورد این تجربه جدید اینستاگرامی نگفته بودم. بعد از اینکه مامانم خیلی آروم ازم در مورد این شغل جدیدم توی مد مردانه پرسید بهش گفتم که دارم روی یک مطلب برای روزنامه کار می کنم و تازه نفس راحتی کشید و گفت «اوه.. گفتم نکنه مشکل پیدا کردی و با خودت دچار پیچیدگی هستی». البته دوستای قدیمی هم در این موارد می پرسیدن. یکی بهم گفت «اول بگم که خیلی تیپت باحال شده. دوم اینکه ماجراچیه رفیق؟»
مشکل دیگه این بود که به من گفته بودن باید هر روز حداقل یک عکس از لایف استایل و سبک زندگی ام ارسال کنم. بهش می گفتن محتوای سبک زندگی. عکسی از کاری که دارم می کنم – هر روز! در کل عکس آدم ها بیشتر از هر عکس دیگه لایک می گیره اما ایده اینکه روزی یک عکس از کارهام هم توی فیدم باشه باعث می شه مخاطب های جدید حوصله شون سر نره. الکساندر پیشنهاد کرده بود از غروب، فضاهای شهری و مطمئنا غذا عکس بگیرم. گفته بود «لازم نیست حتما بخوریش. فقط قشنگ باشه».
تمام تلاشم رو کردم. سعی کردم کوکتلهای قشنگ سفارش بدم که معمولا نمی نوشم و سعی کنم چیزهای باحال مثل تست آووکادو بخورم. اینهار و قبلا تو اینستاگرام دیده بودم. اما کافی نبود. یک هفته که از آزمایش گذشته بود الکساندر و ساینت با مودبانه ترین روشی که می تونستن بهم گفتم که محتوای سبک زندگی من واقعا چرته.
راه مرسوم این بود که از یک حرفه ای کمک بگیرم. الکساندر من رو به آلیشا سیگل معرفی کردم. یک عکاس عروسی که عکس های مورد نیاز اینفلوئنسرها رو هم می فروشه. سیگل هرچند تا که بخوام بهم عکس از قوههای لته، لابی های هتل های هیپستر پسند و غروبهای شهری میده. من ۲۰ تا عکس رو ۴۰۰ دلار خریدم که کل هزینه عکاسی من رو به ۲۰۰۰ دلار رسوند. پرسیدم که کردیت و کپی رایت عکس ها با کیه و آیا لازمه توی اینستاگرامم بگم عکس ها مال اونه ؟ سیگل گفت نیازی نیست و کافی گاه گداری اسمش رو ببرم و لینکی به پروفایلش بدم اما اگر قراره بگم عکس ها رو اون گرفته که کل توهم آدم ها به هم می خوره. در واقع توضیح داد که «تو قراره کسی باشی که کل این عکس هار و زندگی می کنه».
حالا که مجهز به محتوا و در واقع عکس های سبک زندگی ام هم بودم، احساس اطمینان خیلی بیشتری می کردم. روزی ۲۰ تا ۳۰ دنبال کننده جدید داشتم. قبلا فقط ۱۰ تا در هفته بود. وقتی یکی از دوستام در مورد صبحانه اون روز که عکسش رو گذاشته بودم پرسید و با جدیت دنبال این بود که بدونه اون ماده زرد عجیب کنارش چه چیز عجیبی بود من مجبور شدم بحث رو عوض کنم و سریع محل رو ترک کنم. دیگه کم کم برام عجیب نبود که در تمام طول روز و شب یک «من» دیگه داشت یک زندگی دیگه توی اینستاگرام روایت می کرد و زیر عکسهایی که من حتی صاحبشون رو ندیده بودم چه برسه به عکسشون می گفت «های فایو برای این عکست رفیق».
[اینجاها گم شدن ولی توی پادکست هستن!] … آشکم گنده به اسم اشتر) داره براش مشتری پیدا می کنه. کیم می گه «هر کاری که تو زندگی بکنی برات فالوئر مییاره و این تو شغلت به دردت می خوره».
من مطمئن هستم که هیچ وقت «اکانت نویسنده باحال خوش تیپ» رو نخواهم داشت ولی فکر کنم حق با اونه. باید ادامه بدم. حالا که دارم این تیکه رو ضبط می کنم تی شرت هورویتز رو گذاشته ام توی پاکت کنار میزم که براش پست کنم. البته یه عکس دیگه باهاش گرفتم. یه عکس آوتنتیک. یه عکس واقعی. یه میز رو نشون می ده. شلوغ و به شکل خجالت آوری پر از آت و آشغال با یه لیوان کاغذی و چند تا ظرف یکبار مصرف روش و یک عالمه مجله قدیمی.
دگمه پست رو که می خوام بزنم کمی مکث می کنم. با خودم فکر می کنم این عکس با فیلتر یه کم بهتر نمی شد؟ کدوم فیلتر رو باید اضافه کنم؟
موسیقی
امون از تو، شادمهر
Amineh – Alina Orlova – Utomlionnoe Solnce
Scheherazad – سگِ زمستان
به سبک درخت – آرش کامور – شهر خاموش با صدای وحید تاج.mp3
در رادیوگیک شماره ۷۰ مثل همیشه اخبار رو داریم و در اعماق رو مثل بعضی وقت ها در بخشی طولانی تر به رمزنگاری کوانتومی مورد ادعای چینیها نگاه میکنیم. در همین شماره است که سوار کشتی دزدهای دریایی می شیم تا پارلمان تشکیل بدیم و جنگ هوش مصنوعی علیه ما هم اعلام میشه؛ یک کامپیوتر می خواد جایگزین مدیر بزرگترین هج فاند آمریکا بشه! با ما باشین که دنیا رو به حرکت در بیاریم.
در واقع هر سهم ۱۹۶ دلار. دقت کنین که خیلی دنبال اطالاعاتی است. اسکایپ رو داره و شبکه متخصصن جهان رو اگر اضافه کنه به آفیس ۳۶۵ و مایکروسافت دینامیکس…. در پی خبر سهام مایکروسافت ۳.۷ درصد پایین اومده و سهام لینکدین ۴۹درصد بالا رفته. البته وضعیت ایران رو هم داره دیگه (: اینم بگم که چهار سال پیش مدیر عامل فعلی لینکدین که قراره بعد از تصاحب مایکروسافت،بازم مدیر بمونه به ایده اینکه مایکروسافت شرکتش رو بخره خندیده بود اما حالا این خرید که به شکل بامزه ای ۱۹۶مین خرید مایکروسافت هم هست، گرونترین خریدش هم شده.
یکی از بحث های جالب رادیو گیک این بود که می گفتیم افراد زیادی از دانشمندها علاقمند نیستن به اپل برن چون اپل با مخفی کاری های کلاسیکش نمی گه کی دقیقا داره چیکار می کنه و در نتیجه شهرت آکادمیک…. [توضیحات خودم]. حالا اپل اولین تحقیق مرتبط با هوش مصنوعی خودش رو منتشر کرده – در حوزه دید ماشینی. مطلب هم جالبه و در این مورد که ماشین ها بتونن در روند یادگیری به جای استفاده از عکس های واقعی،از عکس های تولید شده توسط کامپیوترهای دیگه استفاده کنن. در واقع من پروسه یادگیری ام رو به جای اینکه وابسته به اطلاعات جهان واقعی بکنم، وابسته به جهان شبیه سازی شده بکنم. البته این الزاما به معنی باز شدن اپل نیست ولی انگار کمپانی در حال بعضی تغییر جهت ها است.
کشور دوست و برادر و همسایه چین، ظاهرا شکلی از بک دور رو روی یکسری از گوشی هاش داشته.. تقریبا ۷۰۰ میلیون گوشی که هر ۷۲ ساعت یک مسیج به چین می فرستادن… اطلاعاتی مثل تماس های تلفنی، مسیج ها، لوکیشن های رفته شده و … محققین کریپتو وایر این رو نشون دادن و می گن بیشتر روی گوشی های نسبتا ارزون قیمت چینی بوده که در بازار آمریکا فروش می رن. این در پشتی (نسبتا) توسط کمپانی AdUps نوشته شده که توی شانگهای است. همین کمپانی نرم افزارهایی روی گوشی های زد تی ای و هواووی هم عرضه می کنه. این برنامه در این گوشی ها روی فرم ور بوده (تلفظ صحیح!) و توسط کاربر قابل دیده شدن یا غیرفعال کردن نیست. ادعا شده کاربرد این برنامه آپدیت کردن گوشی ها است (: حالا اینکه چرا نیاز به اسمس های من داره که خودش رو آپدیت کنه حتما دوست و برادر بزرگترم اینطور صلاح دونسته و به مصلحت خودم است دیگه (: با این خبر، سخنگوی زد تی ای در آمریکا اعلام کرد که هیچ گوشی زد تی ای برنامه های اد آپز رو روش نداشته.
سیانوژن مد پروژه فوق العاده ای بود: مجموعه بزرگی از اندرویدهای تنیظم شده برای گوشی های مختلف. در واقع سیانوژن به من اجازه میداد که روی اکثر تلفنهای استاندارد، نسخه ای مستقل از اندروید نصب کنم و بتونم همیشه آپدیتش کنم و از شر نرمافزارهای مزخرفی که کسی مثل سامسونگ به اجبار نصب می کنه در امان باشم. سیانوژن روشی بود برای نصب اندروید استاندارد روی گستره وسیعی از گوشیها.
حالا پست کوتاهی روی وبلاگ سایانوژن میگه که دیگه بیلدهای شبانه ساخته نخواهند شد و پروژه اوپن سورس و کدها کماکان برای هر کسی که بخواد خودش سایانوژن رو بسازه موجود خواهد بود. و معلومه که تقریبا هیچ کدوم از ما نمیتونیم به این راحتی ها از سورسها به اندروید قابل نصب روی گوشی برسیم ): پروژه عملا متوقف شده مگر اینکه گروهی از دولوپرهای قبلی که اعلام کردن اونو به اسم «لاینایج (Lineage)» ادامه میدن واقعا جدی کار کنن.
نبودن سیانوژن اتفاق بدی است ولی خب موسس و نفر اصلیاش ظاهرا در یک گروه خصوصی گوگل پلاس گفته «کاری که سعی می کردم بکنم به پایان رسیده» و توی توییتر نوشته «وقت ماجراجویی بعدی است». امیدواریم حداقل کار پرهیجانی بکنه.
البته چندین پروژه دیگه هم سعی می کنن اندرویدهای آزاد یا استاندارد یا امن یا .. رو به گوشیهای ما برسونن ولی خب هیچکدوم به بزرگی سیانوژن نیستن. مثلا کربن، اسلیم، ای او اس بی یا رام پارانوید که تمرکزش روی امنیت است.
این خبر رو هم قبلا توی رادیو داشتیم و حالا عملیاتی شده. یک میخ دیگه روی تابوت یکی از ناامنی های وب. البته اگر هنوز فلش لازم داشته باشین می تونین بگین در فلان سایت قابل استفاده بمونه و این چیزها.
با ۷۷۴دلار به ازای هر بیت کوین، حالا بیت کوین نشون داده که قوی است و قرار نیست حالا حالاها کنار بره. البته یک سقوط ناگهانی در نتیجه یک اتفاق غیرمحتمل نیست ولی در کل باید بیت کوین رو بسیار جدی گرفت. البته این بالا پایین رفتن های بسیار جدی، کمی کل ماجرای بیت کوین به عنوان یک پول جدی رو ناامن می کنن اما در نهایت ما که دوستش داریم. و البته خب دلار هم که در ایران رکورد تاریخش رو شکسته [بحث ریال است که پایین می یاد!]
شماره قبلی ما کامل در مورد گیت هاب بود [و شاید شماره بعدی در مورد گیت لب باشه که حسابی جالبه] ولی پیچیدگی های مالی هم هست. سکوییا کپیتال در ۲۰۱۵ دویست و پنجاه میلیون روی گیت هاب سرمایه گذاری کرد ولی ظاهرا پول خوب خرج نشده. فقط توی یک و نیم سال گذشته با این پول تعداد کارمندان تقریبا دو برابر شده یعنی از ۳۰۰ به ۶۰۰ رسیده و کلی سفر با جت در بخش های مختلف جهان ثبت شده. البته استخدام های اخیر (مثلا مدیر مالی تسلا) نوید بخش اینه که بحث پول در سال آینده جدی تر پگیری خواهد شد. همچنین درآمدها نسبت به سال گذشته بسیار بیشتر شده و در نهایت شرکت مدعی است که می تونه روی پاش بایسته.
در اعماق
بحث ترامپ رو هم داشتیم که خب خیلی عجیب و غریب شد ظاهرا. اما [بحث های خودم در مورد دموکراسی -> پایین اومدن و حقوق اقلیت، ری اکشن ها در مقابل وضعیت جهان، هماهنگ شدن سرمایه داری با هر وضعیت و .. اما بحث بن شدن هم جالب بود. [کمی بحث در مورد استفاده از سوشیال مدیا]. مثلا فیسبوک که این روزها خوشنام نیست در خیل یچیزها گفته که قواعد عمومی اش رو برای اکانت پرزیدنت ایالات متحده اپلای نمی کنه چون اون مخاطب های خیلی زیادی داره و احتمالا اجازه داره تا حدی از قواعد عمومی بازی خارج بشه و مدارای بیشتری با حرف هاش می شه. اما توییتر که اتفاقا در طول کمپین چندین اکانت شناخته شده سیاسی پرو راست رو ساسپند کرده بود توی جواب به این فرض احتمالی گفته که آدم ها روی توییتر فرقی با هم ندارن و هر کسی قواعد توییتر از جمله ممنوعیت نفرت پراکنی، چند اکانته بودن برای اذیت و آزار، تهدید خشونت و .. رو نقض کنه غیرفعال می شه و تفاوتی بین اکانت وریفاید رییس جمهور و یک اکانت ناشناس هم نیست.
هان؟! بله بله شروع شد ! شیپور جنگ است حتی برای مدیرهایی که نشسته بودن می خندیدن که «کارگرها با کامپیوتر جایگزین خواهند شد!» بریجزواتر اسوسیتد با یک تیم نرم افزاری داره روی نرم افزاری کار می کنه که به درخواست میلیاردی که مدیرش است ساخته شده: یک نرم فزار که حتی وقتی مدیر نباشه بتونه مطمئن باشه که شرکت طبق نظر اون اداره می شه. این نرم افزار کارهایی مدیریت روزمره، استخدام و اخراج رو به عهده خواهد داشت و کارمندها بیشتر به این سمت می رن که قواعد کار این برنامه رو تنظیم کنن. در حال حاضر هم این کمپانی شدیدا دیتا دریون است مثلا بعد از هر جلسه و هر روز کارمندها به همدیگه امتیاز می دن و رتبه بندی می شن. مدیر تحقیقات این هج فاند می گه این برنامه بلندپروازانه است ولی غیرمنطقی نیست. بخصوص با تمرکز روی این نقطه که تصمیم گیری نهایی در سازمان ها بسیار مهمه و خیلی وقت ها می بینیم که احساسات آدم ها و وضعیت های مختلفشون روی تصمیم هاشون تاثیر می ذاره. از نظر این محققین، شغل هایی مثل بانکداری به زودی منقرض می شه چون یک الگوریتم بهتر از هر کس دیگه می تونه در مورد وام و درصد و این چیزها تصمیم نهایی رو بگیره. در حال حاضر دیتای این برنامه از نتایج بررسی کار ۱۷۷۰ مدیر در ۱۴ کشور مختلف ایجاد شده و هزینه نهایی ران شدنش احتمالا بسیار پایینتر از مدیرهای انسانی خواهد بود. با کمی خباثت می تونیم بگیم «دیدین خودتون هم جایگزین شدین!»
در خبری مهم کارگروه رمزنگاری کنگره اعلام کردن که در مقابل بحث استفاده از در پشتی در دیواس ها نظرشون رو اعلام می کنن. این کارگروه بعد از این تشکیل شد که اپل و اف بی آی سر باز کردن یک آیفون به هم پریدن [؟ توضیح بدم]. نظر کارشناسی این کارگروه چهار جنبه رو اعلام می کنه. اولی اینکه هر عملی که رمزنگاری رو تضعیف کنه علیه امنیت ملی خواهد بود. این رو ما می دونستیم ولی معمولا آدم هایی که قراره تصمیم بگیرن درکش نمی کنن چون براشون سخته [حالا مال ما که کلا ..]. کارگروه بعد از اف بی آی می خواد هر درخواستی که باعث تضعیف رمزنگاری می شه رو متوقف کنه. در ادامه اومده که نیازهای دولتی برای باز شدن دستگاه ها قابل درک است و بهتره همکاری ادامه پیدا کنه ولی نه از طریق چیزی که بتونه رمزنگاری رو غیرکاربردی کنه. نهایت بحث اونها اینه که عملا امکان اینکه روی دستگاه ها دری فقط مخصوص حکومت گذاشته بشه غیر ممکنه و اگر قرار باشه دولت بتونه در زمان مناسب دسترسی به دیتا داشته باشه،عملا بهترین روش های رمزنگاری باید کنار گذاشته بشن که به صلاح امنیت کشور نیست.
بعله… نیروگاه خورشیدی رو که مستحضر هستین؟ بدون آلودگی و یکبار وصل کن بعدا استفاده کن (: این مزرعه خورشیدی ۲۵۰۰ هکتاری فقط و فقط در هشت ماه ساخته شده و ۶۴۸ مگاوات انرژی تولید می کنه… از نور آفتاب! تقریبا برابر نیروگاه اتمی بوشهر که از ۱۳۵۴ شروع شد و سال ۱۳۹۰ هفتصد مگاوات برق تولید کرد و جشن گرفتیم و پسماند اتمی اش رو هم… و البته سوختش رو هم … ولش کن بابا (: البته یک خبر دیگه هم از آزمایش های نیروگاه «star in a jar» داریم که از تخصص من کامله خارجه و نمی تونم بگم ولی ظاهرا تلاش هایی است برای تولید انرژی ای که ما می تونیم بهش بگیم بی نهایت (: ظاهرا در مرکزی به اسم w7x توی آلمان است و داره طبق برنامه پیش می ره و مربوط است به پلاسمای هیدروژن. واقعا چرا یه پادکست درست و حسابی علوم پایه نمی شناسم من؟
چند وقت پیش تو اخبار داشتیم که طبق نظر سنجیها، حزب دزدان دریایی شانس قابل قبولی برای پیروزی توی انتخابات ایسلند داره ولی این اتفاق عملی نشد. اما حالا خبرهای جالبی در راهه: بعد از اینکه دو برنده اول به خاطر فاصله جدی هم از نتونستن دولت تشکیل بدن، حالا حزب دزدان دریایی دعوت شده تا دولت جدید رو تشکیل بدن؛ اونهم بعد از مشورت با رهبران احزاب مختلف.
من بارها در مورد حزب دزدان دریایی نوشته ام و بارها باهاشون جشن گرفتیم (حتی تو رادیو) و الان این خبر به نظرم عالیه. دزدان دریایی حزبی است که با آراء نزدیک به سایت پایرت بی قدیم تاسیس شد (سایت بعدا به چند نفر بیزنس من فروخته شد) و تمرکزش روی آزادی های دیجیتال، شفافیت اقتصادی، دفاع از آزادی بیان، دفاع از حق خلوت شخصی، اینترنت آزاد و باز و مبارزه با فساد اقتصادی است. همچنین این حزب یک ایده هیجان انگیز هم داره: پذیرش قانون اساسی ایسلند که توسط شهروندانش نوشته شده. دیگر خوبی های ایسلند؟ تلاش برای دادن یک راه خروج امن به اسنودن و حتی اعطای شهروندی افتخاری بهش.
با توجه به سوم بودن حزب دزدان دریایی، تشکیل دولت می تونه براشون کار سختی باشه. این رو هم بگم که اصلی ترین مشکل حزب دزدان دریایی در بدو شروع درست همون مشکلی بود که احزاب سبز هم داشتن: داشتن ایده های پیشرو در بعضی زمینه ها و در مقابل نداشتن هیچ ایده ای در مقابل بعضی زمینه های دیگه. مثلا اگر الان من حزب دزدان دریایی ایران رو تشکیل بدم می تونم نظرات خیلی خوبی در مورد اینترنت و آزادی بیان و شهروندی و حقوق مرتبط با اون داشته باشم ولی مثلا در مورد شیوه بحث در اپک هیچ نظری ندارم و حزبام در مورد بخش هایی مهم نمی تونه اظهار نظر کنه در نتیجه باید در ائتلاف با حزبی با سیاستهای گسترده تر حرکت کنه.
به هرحال.. جشن می گیریم با دوستان ایسلندی مون.
بخش آخر
سمانه برام مطلبی رو ایمیل کرده که به نظرم خیلی خوبه خونده بشه. البته خودش هم می گه «من میخاستم به موضوعی اشاره کنم که فکرمیکنم مهم و لازم هست دررادیو گیک بهش اشاره بشه».
اول از همه باید بگم تمام اطلاعاتی که اینجا بیان میشه تماما قابل استنباط از منابعی هست که روی اینترنت دستیافتنی هستند و دوست دارم اگر این مطلب رو بیان میکنی، به جمله ی قبل اشاره کنی
چند وقت پیش چینی ها ماهواره ای رو به فضا فرستادند که گفته میشد از رمز نگاری کوآنتمی برای ایجاد یک ارتباط امن بین دو نقطه استفاده میکنه. البته اطلاعاتی که در مورد این ماهواره در خبرگزاری اعلام میشد اونقدر سلبریتی وار بود که معلوم نبود اصل داستان چیه. فکر میکنم اصل داستان برای شما جالب و در آینده بسیار مهم باشه.
اصل داستان اینه که محمولهی کوآنتومی ِ این ماهواره اصلاً ماهیت ارتباطی نداره و به یک روش خیلی خیلی ساده به برقراری یک ارتباط کاملاَ امن کمک میکنه. این ماهواره یک محمولهی «تولید زوج فوتونهای درهمتنیده» داره. این زوج فوتونها دو ویژهگی بسیار مهم دارند. اول اینکه پولاریتهی هریک از اونها کاملا تصادفی هست. یعنی اگر با عینک پولاریزه (که باهاش آشنائی دارید) به منشاء فوتون نگاه کنید، هر فوتون با احتمال پنجاه درصد رد میشه. دوم اینکه پولاریته ی هر فوتون عکس زوج ِ خودش هست! یعنی اگر یک عینک پولاریزه سر راه جفت فوتونها قرار بدیم فقط وفقط دقیقا یکیشون عبور میکنه. نکته ی جالب اینه که پدیده های کوآنتومی به نوعی «بر اساس تعریف ِ فرآیندهای تصادفی» هستند و در تصادفی بودن این فرآیندها هیچ شکی وجود نداره. حالا این خاصیت به چه درد میخوره؟
فایده ی نخست، تولید اعداد تصادفی/ پلاریته ی هر فوتون در هر راستایی که اندازه گیری بشه یا صفره یا یک و این عدد رندوم هست و اگر هزاران هزار فوتون پشت سر هم بررسی بشن یک رشته عدد رندوم ایجاد شده که امنیت رندومایزش از بهترین روشهای راهبردی هم بالاتره. فایده ی دوم اینکه ما دوگان (قرینه منفی یا هرچی شما تو کامپیوتر بهش میگید) این رشته ی رندوم رو با زوج-فوتون های این فوتون در جای دیگری از دنیا داریم. به شکلی که مطمعنیم هیچ کس سر راه ازش سر در نیاورده چون فقط و فقط دو عدد فوتون تولید شده که اگه کسی سر راه یکی ش رو دریافت کنه دیگه به ما نمیرسه که ازش استفاده کنیم و اگر کپی بشه اصلا با فوتون دیگه درهمتنیده نیست! بدین ترتیب با این زوج-فوتونها ما دو تا عدد رندوم دوآل همدیگه تولید کرده ایم که در اصل یکی هستند مثل 1110101100011 و 0001010011100 که دوآل هم هستند
حالا این چه کاربردی داره؟
امن ترین و در عین حال احمقانه ترین روش رمزنگاری چیست؟
one time pad
کلید یک بار مصرف! یک روش بسیار احمقانه ولی با امنیت قطعی و تنها روش با امنیت قطعی ست (احتمال پیدا کردن پیام با احتمال حدس زدن کل کاراکترهای پیام برابره) خب این جفت فوتون ها بدرد همین روش میخورند. شما یکی از جفت فوتون ها رو به فرستنده یکی رو به گیرنده میفرستید فرستنده پولاریته ی فوتون (که یا صفره یا یک) در یک جهت از قبل تعیین شده رو با پیام ایکس اور میکنه و از طریق غیر امن به همه جا مخابره میکنه، گیرنده نقیض پولاریته ی فوتون دریافتیش رو با سیگنال دریافتی ایکس اور میکنه و دیگه ایناش رو شما خودت استادی
حالا چرا این داستان انقدر مهمه؟
یکم، روش پد یک بار مصرف که شاید اسمش خشونت علیه زنان هم باشه، الان حتی به دانشجو ها یاد داده نمیشه، چون همه فرض میکردن این روش خیلی احمقانه س که کلیدش به بزرگی ه پیام ه و عملا کاربردی نداره؛ این داستان نشون داد نباید ساده از ایده ها عبور کرد
دوم، زمانی که مجلات زرد علمی برادر پدر همه رو برای ساخت رایانه های کوانتومی جلوی چشم حضار می اورند یک دفعه میفهمیم قابلیت های سیستمهای کوآنتومی خیلی راحتتر دارد در سیستمهای انتقال اطلاعات رشد میکند چیزهائی که دوست میدارند از دید همگان ناپیدا بماند
سوم، انتقال اطلاعات به روش کوانتمی به زودی و خیلی زودتر از محاسبات کوانتومی در حوزه های مختلف امنیت اطلاعات و رمزنگاری و هویت شناسی تحول های روولوشنری ایجاد میکند
در پایان، این خضعبلی که چینی ها فرستادند و فقط شبها کار میکنه تازه یک شروع آزمایشی و با احتمال قریب به یقین (غریب به یقین؟) موضوع در ایالات متحده جدی تر وساکت تر پیگیری میشه. اما همین برقراری ارتباط امن با سرعت سه مگابیت بر ثانیه، برای خیلی از سفارت خونه ها و … بسیار کاربردی ه اگر سوالی بود به عنوان یک فیزیک پیشه ی برنامه نبیس در ختمتم
در پسا پایان، تند نوشتم شاید واضح نباشه، ببخش. درضمن جوراب شلواری دو با اندکی اغماض خوب بود خوشحالمان میکنی بیست و پنج نوامبری
تبریک و تقبیح
به محققانی که تونستن به ضد ماده لیزر شلیک کنن تبریک می گیم ولی خب چون نمی فهمیم دقیقا چی می گن، بیشتر از این چیزی نداریم بگیم. همینطور به فرانسه تبریک می گیم که اولین درون پستی رو راه انداخته و بسته ها رو با درون تحویل می ده [اشاره به انفجار تهران]. تسلیتی داریم به اپل که کانیزیومر ریپورت برای اولین بار در طول عمر مک بوک ها ، این کامپیوتر رو به خریداران توصیه نکرده (به طور خاص برای مشکلات باتری) و تسلیتی هم داریم به تهرانی ها برای این هوای چرت و تقبیح از مسوولینش که برای تو سر و کله هم زدن دارن ما رو با این شرایط گند زنده نگه می دارن.
در این شماره نگاهی داریم به شکل گیری، رشد گیت هاب. متن این شماره رو امیرپوریا مهری نوشته و توش در مورد تاریخچه و فرهنگ سازمانی و خیلی چیزهای دیگه این استارتاپ گپ میزنیم. با ما باشین که شاد باشیم.
محتوای این شماره رو امیرپوریا مهری نوشته بود و برام فرستاده و من تصمیم گرفتم در یک شماره رادیوگیک بخونمش. فایل رو ادیت میکنم و به زودی متن رو هم توی وبلاگ میذارم.
زنها از چه زمانی شروع کردن شیو کردن زیربغل، پاها و بعد بقیه بدن؟ چرا الان اگر از اکثریت آدم ها بپرسین چرا باید موهای بین پاها رو اصلاح کرد در مورد بهداشت حرف میزنن در حالی که پزشک ها میگن که بودن موها بهداشتی تر از زدن اونها است؟ مردها کی به این بازی وارد خواهند شد این بازی رو واگذار خواهند کرد؟ اینها چیزهایی هستن که توی رادیو گیک شماره ۶۸ که دومین جوراب شلواری است بهش میپردازیم. سری های جوراب شلواری دوست دارن در حوزههایی که کمتر ازشون حرف میزنیم وارد بشن و یادآور کنن که چطوری این چیزها ساخته جامعه هستن، چطوری جالب هستن و چطوری باید حواسمون بهشون باشه که فکر نکنیم همیشه در همه همینطوری است که ما فکر میکنیم. اگر از این شماره از جوراب شلواری براتون عصبانی کننده یا غیرقابل باور بود، به همه آدمهایی فکر کنین که به چیزی باور داشتن و وقتی باهاشون حرف می زدین، حاضر نبودن برعکسش رو بشنون و جوری رفتار می کردن انگار اصلا نمی فهمن شما چی می گین.
در مورد شیوینگ حرف می زنیم. تاریخچه و اینها و در جوراب شلواری هستیم! جایی که قراره در مورد چیزهایی حرف بزنیم که برامون راحت نیست و چیزهایی رو یادآوری کنیم که مدت ها بود فکر می کردیم بدیهی هستن و همیشه تاریخ این شکلی بودن! با ما باشین
در دنیای جدید اصولا با پاها شروع نشد. یکی از بهترین منابع تاریچه ای کتابی است از ۱۹۸۲ به اسم Caucasian Female Body Hair and American Culture Christine Hope http://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1542-734X.1982.0501_93.x/abstract
در شروع می گه اولین تبلیغات در مورد زیر بغل است.
البته پیش از این در بعضی جاهای دیگه رواج داشت. مثلا در اسلام می گفتن موی میان پاها رو باید کوتاه کرد یا در مصر باستان با استفاده از چیزی شبیه وکس یا صدف های تیز شده یا شکسته و تیز، موها رو اصلاح می کردن یا در حوالی ۱۵۰۰ انگلستان به پیروی از ملکه موی بدن رو می زدن و البته موی پیشونی رو هم می کندن تا صورت بلندتر به نظر برسه.
اما در مورد دنیای جدید ژیلت مساله رو شروع کرد. تیغ های یکبار مصرف شدیدا خوب می فروختن ولی لازم بود روشی پیدا بشه که همون محصول رو بشه به زن ها هم فروخت. و چه چیزی بهتر از تبلیغ تغییرات مد؟
۱۹۱۵ تازه اصلاح زیر بغل شروع شد.. در ادامه مدهای مرتبط با مد لباس که آستین نداشت یا آستین های خیلی کوتاه داشت که باهاشون موهای زیر بغل قابل دیده شدن بود. در آمریکا مجلات با مخاطب آدم های پولدار تبلیغات بزرگی بود تحت عنوان Great Underarm Campaign که تبلیغ بزرگی می گفت summer dress and modern dancing combined to make nessesary the removel of objectionable hair و منظور زیر بغل بود ۰> در یکسال ژیلت حدود ۱ میلیون تیغ فروخت! تا ۱۹۲۲ بازار پر شده بود از کرم های موبر و غیره و الان که یک قرن گذشته، ۹۶ زنان آمریکایی و کانادایی به شکل منظم زیر بغل و پاهاشون رو مو زدایی می کنن.
۱۹۱۷ بالاخره تبلیغ های ضد موی زیر بغل و اصلاح و غیره به مجله های ارزونتر و با مخاطب های معمولی هم می رسن. محتوای تبلیغات چیزهایی مثل اینه: «مد می گوید پوست زیر بغل شما باید به نرمی پوست صورتتان باشد». یک احتمال که سراغ زیر بغل رفتن و پاها رو کار گذاشتن این بود که «پاها» در زن ها هنوز چیزهای سکسی حساب می شد و حتی اولین تبلیغ ها که به اصلاح پا اشاره می کنن هم از کلمه leg استفاده نکردن و از limb استفاده شده. این تبلیغ ها شدیدا مبتنی بر دلایلی بود که باید زیر بغل رو اصلاح کرد و حتی روش اصلاح اونها! (: چون کسی عادت نداشت بهشون. ما در جنگ اول جهانی بودیم! اگر به تلیغات نگاه کنیم در مورد «عدم بهداشت» و «نامناسب بودن برای مد» اشاره می شه و در نهایت فشار روی اینکه «هر زن مدرن این کارها رو می کنه؛ مگه شما مدرن نیستین؟»
البته در همین کلی محصول بهداشتی هم اومده ولی در همه موارد هم به مردها فروخته می شه هم به زن ها. از دئودورانت تا محلول های شستشوی بدن و خمیردندون های جدید اما این یکی فقط مخصوص خانم ها است: تیغی که آقایون دارن می خرن تا صورتشون رو اصلاح کنن رو شما هم لازم دارین… چون.. آهان موی زیر بغل هست (:
همونطور که گفتیم بالاخره در ۱۹۲۲ است که شرکت های مد خودشون شروع می کنن کرم های موبر می فروشن و تیغ.
اولین تبلیغات مربوط به اصلاح پاها ۱۹۱۸ است و همونطور که گفتیم به پاها هم اشاره نمی کنه. نمودار تعداد تبلیغات و فروش نشون می ده که فروش موبرها/زنهای زیر بغل بسیار بالاتر از وسایل و تبلیغات اصلاح پاها است.
برای اصلاح پاها باید منتظر جنگ جهانی دوم باشیم. از یکطرف مدها و پین آپ گرل ها و از همه مهمتر کمبود مواد اولیه ای مثل ابریشم باعث شد جوراب های نازک کمیاب بشن و آدم ها با پاهای بی جوراب رفت و آمد کنن و چی بهتر از این برای حمله تبلیغات دوم ژیلت؟ تا ۱۹۵۰ وسایل اصلاح پا به جزوی از وسایل آرایشی خانم ها تبدیل شده بود.
اما بذارین از پاها کمی بالاتر بریم.. و از زیر بغل خیلی پایینتر!
شاید فکر کنیم این چیزها خیلی قدیمی است ولی واقعیت اینه که در دنیای مدرن اولین اصلاح های بدن زنان، در زیر بغل حوالی ۱۹۲۰ و در پاها در حوالی ۱۹۴۰ شروع شد. اما خب دیدیم که اینطور نیست. در مورد موی بین پاها که مساله جدی تر / جدیدتر هم هست. یک محقق به مجلات پلی بوی نگاه کرده (ببین چه شغل های بامزه ای هست! حالا هی بریم مهندس بشیم!) توی بررسی مجلات پلی بوی می بینیم که تا ۱۹۷۰ که اصولا اثری از عکس های کمر به پایین در وسط مجله نیست اما از ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ تقریبا تمام عکس ها یا اصولا شیو نشده هستن یا تا حدی اصلاح شدن ولی از ۲۰۰۰ به بعد یکهو میزان مو خیلی کم می شه یا اصولا نیست.
در مورد وکس برزیلی هم اولین … منطقا الان به وکس تمام موها برزیلی می گیم… اولین تبلیغ مال ۱۹۸۷ است که معلوم نیست البته چقدر اقبال داشته. از نظر سنی در آمریکا یک تحقیق این رو می گه:
Full bush (nothing removed)
به طور دقیق هرچقدر سن پایینتر است علاقمندی به اصلاح کامل بیشتره و اصلاح با تیغ مرسوم ترین. همین تحقیق بررسی می کنه که ارتباط سکس و وضعیت موی بین پاها چطوره و به این نتیجه می رسه که ربط قابل توجهی ندارن و همدیگه رو پیش بینی نیم کنن. همچنین محقق ها نمی تونن ربطی بین تحصیلات، ملیت، استفاده از کاندوم و چیزهای دیگه با وضعیت مو نشون بدن.
اما چرا اصلاح می کنیم؟ تحقیقی روی ۶۰۰ زن، به ترتیب به این دلایل رسید:
– با لباس های باز بهتر دیده می شه
– حس می کنم جذابم
– حس می کنم زنونه تر است و راحتترم
– تمیزتر حسش می کنم
و جواب های مربوط به سکس مثلا اینکه پارتنرم دوست داره یا مردها اینجوری دوست دارن کمتر بود. البته در آمریکای جنایتکار (:
البته در این مورد خاص که پزشک ها نظر خیلی جدی دارن که شیو کردن به ضرر بهداشت است. یک تحقیق در آمریکا نشون می ده که پنجاه درصد از زنانی که موی بین پا رو کاملا حذف می کنن به عنوان یکی از دلایلشون به بهداشت اشاره می کنن. این مساله از نظر پزشکی درست نیست و یک سرچ ساده در ژورنال های علمی کلی منبع نشون می ده که موی بین پا رو عامل دفاعی بدن برای یکی از حساسترین نقاط آسیب پذیرش در برابر باکتری ها و ویروس ها می دونن. تنها مشکل بهداشتی موهای بین پا، شپش است که خب در ۲۰۱۶ برای شنونده های ما و خواننده های اون مقالات مشکل به حساب نمییاد.
جواب ها
گروه هایی هستن که این مساله رو سرکوب زنان می دونن یا فشار مردسالار به اونها. تا حدی شاید درست بگن ولی تاریخ نشون می ده که نقش سرمایه داری مستقیم بیشتر از مردسالاری مستقیم بوده (حالا می شه بحث کرد که این دو به هم ربط دارن). از اونطرف زنان هم نقش داشتن در شکل تعامل با این فشار. تحقیقی در دهه ۹۰ روی دلایل هم جالبه. یک محقق دیگه کار کرده تا ببینه چرا زن ها پاهاشون رو شیو می کنن یا نمی کنن و در نهایت رسیده به اینکه ایده های فمنیستی نقش بزرگی نداره و افراد به دلایل شخصی متنوع شیو می کنن یا نمی کنن. البته این تحقیق می گه شیوه ای زن ها خودشون رو از نظر جنسی طبقه بندی می کنن نقش پر رنگ تری روی دلایل شیو کردنشون داره. کسانی که خودشون رو لزبین طبقه بندی می کنن می گن شیو می کنن تا از نظر اجتماعی فشار کمتری روشون باشه. [ مثال بزنم؟ ] در حالی که زنان هتروسکشوال معتقد هستن با شیو کردن جذاب تر هستن و داشتن یک پارتنر می تونه پیش بینی کننده خوبی برای شیو کردن منظم باشه [مثال].
در دوران ویکتوریایی موی بدن غیرتمیز برداشت می شد در حالی که الان دیگه جزو دلایل شیو کردن پا نیست. شاهد دیگه این مساله اینه که در زمستان شیو کمتری داریم فقط چون دیده نمی شه. اگر نگرانی از دیگران نبود منطقا شیو در تابستان هم به اندازه زمستان می بود.
هراصلاحی باعث صدمه به پوست و باز موندن منافذ می شه و همه تجربه حساسیت هاش رو داریم. گاردین به فهرست بزرگی از ویروس ها اشاره می کنه که تحقیقات نشون می دن در صورت شیو کردن احتمال انتقال بالاتری دارن؛ حتی به سلولیتی که ناشی از اونها است و خب البته رهبر ویروس های خطرناک HPV که منجر به تبخال های تناسلی می شه. کارکرد دیگه این موها کم کردن اصطکاک پوست با پوست و حفاظت بیشتر از پوست در حین مالیده شدن به بخش های دیگه بدن یا بدن کس دیگه هستن. در نهایت پیشنهاد مقاله گاردین اینه که به جنگ با موها خاتمه بدیم و حداقل تصمیم آگاهانه تری نسبت بهشون بگیریم.
چند نکته بگم و خلاص!
رابین ویز می گه انسان تنها موجودی است که در بین پاهاش موی مشخصی داره. در واقع گونه های مشابه ما (مثلا میمون های بزرگ و پرایمت ها) اصولا موی کمتری در اون ناحیه دارن. نظریه ویز اینه که این مو نشون دهنده بلوغ است و نمادی از توان باروری که موجب تحریک جنس نر می شه.
مفهوم موی زائد در اسلام
تحقیقی در آمریکا می گه زن ها در طول عمرشون تقریبا ۱۰هزار دلار خرج موها می کنن و تقریبا ۴ ماه از زندگی رو براش صرف می کنن
خیلی ها جبهه می گیرن که زشته و غیره ولی چطور برای مردها نیست؟ در واقع مساله اینه که ما به یک چیز عادت کردیم و هر چیزی که شبیه عادت / تبلیغ ما نباشه رو منفی می بینیم.
اگر بحث بو است چرا مردها بوی بد نمی دن پس؟ بحث اصلی بهداشت است که مستقل از مو اتفاق میافته. اشاره به آزمایش میمون ها و تفاوت بو و گریز به روش مبارزه با بوی بد (تمیز نگه داشتن و ۲ ساعت فرصت برای باکتری ها)
نکته بامزه اینه که توی ایران خیلی عادی تر حساب می شه که مردها زیر بغل رو شیو کنن در حالی که در مثلا آمریکا این اتفاق کمتر است و موی زیر بغل مرد، مردانه حساب می شه.
و البته هزاران شکر داریم که ما در دوره ای هستیم که هنوز مردها قرار نیست اپیلاسیون کنن! احتمالا دو نسل دیگه لازم خواهد بود و همه می گن چقدر برای بهداشت خوبه و چقدر قشنگتره و …
و حالا که البته بازی شد.. بگم که یک جوکی بود قدیم ها در مورد روش های شناختن اینکه دوست دختر شما ایرانی است… اصرار به آشپزی، آرایش، نوز جاب، … آخریش: وکسینگ وکسینگ وکسینگ!
حرف آخر
اینه که اینم چیز جدیدی است و برساخته فشارهای دیگران. حداقلش اینه که باید بدونیم حق انتخاب داریم و فشار به دیگران رو کم کنیم. شاید یکی بخواد آیرون من ۳ بگه «مدل دهه ۱۹۷۰ رو برای بیکینی ام ترجیح می دم» یا یکی مثل لیدی گاگا ترجیح بده با موی کامل روی جله کندی ظاهر بشه یا گپی هافمن بدون شیو کردن توی فیلم برهنه باشه. هر کس حق انتخاب داره. بهتره همدیگه رو قضاوت نکنیم و همه تلاشمون رو نذاریم روی شبیه کردن همه به هم. شاید یکی دوست داشته باشه مثل بچه نوزاد باشه ویکی بخواد تمام بدنش رو طبیعی نگه داره. اشتباه ترین کار ما اینه که سعی کنیم همه رو مثل هم کنیم چون در واقع خیلی جاها در حال صدمه زدن هستیم. هر چقدر خط مرزها پر رنگ تر باش دنیا بدتر می شه.
در واقع مشکل اینجاست که ما یک خط مرز محکم می کشیم و هر کی توش نیست رو دشمن تصور می کنیم می جنگیم. در واقع دائما دنبال «ما» و «شما» یا «خوب ها» و «بدها» هستیم و اتفاقا خودمون می شیم سیبل همدیگه. هر کس سلیقه ای داره (سلیقه من معلومه؟ (: )) و احمقانه ترین کار سرکوب همدیگه است. یادمون باشه که هر جا شروع کنیم به سرکوب دیگران، یک جا داریم خودمون رو سرکوب می کنیم.
اینستاگرام در ۲۰۱۳ عکس پترا کالیز که دختری بود که شورت پوشیده بود ولی موهاش کمی از شورت بیرون زده بود رو حذف کرد و گفت «این خلاف قواعد ما است». بعد در توییتر کلی سوال شد که اگر موها رو زده بود و مویی از شورت بیرون نمی زد این خلاف قوانین نبود؟ اینستاگرام اینقدر شجاع بود که معذرت خواهی کرد و منطق آدم ها رو پذیرفت. برند لباس زیر اند آدرز در کمپین جدید «توسط زنان برای زنان» از مدل هایی استفاده کرد که گاهی موی زیر بغل دارن، گاهی تتو دارن، گاهی جای زخم روی بدنشون هست و موارد مشابه. خیلی چیزها داره عوض می شه و آدم ها نسبت به خودشون حق پیدا می کنن. پورن مین استریم دائم داره می گه هر مویی روی بدن زشته اما من و شما هستیم که اجازه داریم خودمون تصمیم بگیریم و سلیقه هامون رو دوست داشته باشیم و ابراز کنیم – حتی اگر خلاف نظر جمع باشه. حداقلش اینه که باید یاد بگیریم با کسی که علاقه سالمش رو ابراز می کنه نجنگیم و به عنوان یک دشمن آسون بهش حمله نکنیم تا خودمون احساس امنیت کنیم. از نظر یکی موی بدن قشنگه، از نظر یکی زشته، از نظر یکی دیگه که سالمتره.. اصلا به من و اون ربطی نداره که زشته یا قشنگه. هر کی خودش تصمیم می گیره! اصولا به ما چه که هرکس در مورد بدنش چه تصمیمی می گیره.. بدن هر کس حق اونه سهم اونه.. عشق اونه و اگر کسی اینقدر شجاعه که در چنین موضوع پایه ای ای بتونه در مقابل کل جامعه مقاومت کنه من و شما کی باشیم که بخوایم … این حرفها چیه؟ شاد و خندون… می ریم موزیک آخر!
در شماره ۶۷ رادیو گیک یک چیزهایی رو در گوشی می گیم چون حالا دیگه همه دارن به صحبت ها گوش می دن و هر چیزی رو برای همیشه ضبط می کنن. در این شماره از هک ها می گیم، از ایده ها و از پول حروم شدن ها. با دقت گوش بدین چون در شماره ۶۷ رادیو گیک، آینده اینترفیسهای جهان رقم می خوره!
به جای ۱.۳ میلیون دلار، اف بی آی میتونست با صد دلار رمز آیفون رو بشکنه، اینجوری…
خبر چند وقت پیش رو حتما یادتونه. یک آیفون که باید آنلاک میشد تا در مورد یک جنایت اطلاعاتی به دست بیاد و اپل که درخواست دولت رو برای کمک رد کرد و گفت همکاری نمی کنه چون به اینکار امنیت مشتریانش رو به خطر میندازه و در نهایت اف بی آی که ۱.۳ میلیون دلار خرج کرد تا یک گروه اینکار رو براش بکنن. حالا یک محقق امنیت در دانشگاه کمبریج راه بسیار ارزانتری رو برای باز کردن این قفل نشون داده؛ راهی با هزینه حدود ۱۰۰ دلار و با استفاده از وسایل موجود در بازار!
سرگئی سکورباگاتوو توی این مقالهاش جزییات باز کردن لاک آیفون رو تشریح کرده. روشی که میتونست به اف بی آی کمک کنه که با هزینهای بسیار کم رمز آیفون ۵سی رو باز کنن.
این تکنیک که نند میرورینگ (NAND Mirroring) نام داره قبلا هم به اف بی آی معرفی شده بود ولی اونها باور نکرده بودن که واقعا بشه باهاش رمز رو پیدا کرد و مدیر اف بی آی صریحا گفته بود که «این روش کار نمیکنه». نند میرورینگ نیازی به مکانیزم چندان پیشرفتهای نداره و به گفته نویسنده مقاله، وسایل مورد نیازش رو میشه از بازار خرید. توی تست سکورباگاتوو نشون میده که چطوری یک آیفون ۵سی با آی او اس ۹.۳ روش در حال اجرا است رو باز میکنه و با جدا کردن حافظه نند از مدار تلفن، اطلاعات اون رو روی یک مدار آزمایشگاهی کپی میکنه و اینکار چطور به سادگی قابل انجام در گوشیهای مختلف است.
در مرحله دوم این محقق با اجرای یک برنامه روی دیتای به دست اومده، سعی میکنه پسورد رو حدس بزنه. روش بروت فورس (حدس زدن کور پسوردها) تونست در حدود ۲۰ ساعت پسورد چهار رقمی رو به دست بیاره و با محاسبهای مشابه برای به دست آوردن یک پسورد ۶ رقمی، به حداکثر حدود ۳ هفته زمان نیاز بود. بخشی از مقاله میگه:
این اولین نمونه عمومی از پروسه میرور سخت افزاری برای آیفون ۵سی است. هر مهاجمی میتواند با دانش کافی فنی، این پروسه را تکرار کند.
هنوز اف بی آی (که ۱.۳ میلیون دلار از مالیات مردم رو صرف این رمز شکستن کرده بود) و اپل هیچکدوم در مورد این مقاله و نمایش نظری ندادن و گفته میشه که این مکانیزم روی آیفون ۵ اس و تمام آیفونهای ۶ که نند مشابه استفاده میکنند هم کار میکنه. در ض
مایکروسافت با گذشتن از انگولار، داکر، گوگل و فیسبوک به بزرگترین شرکتی تبدیل شده که بیشترین توسعه دهنده توش به گیت هاب پروژههای آزاد اضافه میکنن. بخشی از این ماجرا مربوط می شه به آژر و علاقه مایکروسافت به کلاود که در تضاد با ایده های اوایل ۲۰۰۰ است که سی ای او گفته بود لایسنس آزاد در مایکروسافت مثل یک سرطان عمل می کنه. در حال حاضر ۱۶۴۱۹ نفر از مایکروسافت به گیت لب کد کامیت می کنن. نمونه های بزرگ زامارین است و اوبونتو ویندوز ۱۰ و دات نت روی لینوکس و غیره و غیره. اما.. ماجرای لپ تاپ های لنوو رو هم بگم که روی بخشی از اونها دیگه نمی شه لینوکس نصب کرد.
آی تریپل ای یک چارت جالب اینتراکتیو درست کرده از زبان های پر کاربرد جهان. سی به رتبه اول اومده (با تمرکز روی برنامه نویسی های امبدد و آی سی ها). جاوا دوم است، پایتون سوم. بعد از اونها سی پلاس پلاس، آر، سی شارپ، پی اچ پی، جاوااسکریپت،روبی و گو. کمی حرف در مورد بعضی ها. به طور خاص اینکه سی اول شده و پایتون با رد کردن سی پلاس پلاس به سوم رسیده و ار جای سی شارپ رو گرفته. در جنگ اپل و گوگل، گو برنده شده و سوییفت به یازدهم رفته.
تیم فنسی بیر با ادعای تلاش برای مسابقات تمیز و عادلانه، سازمان ضد دوپینگ جهانی رو هک کرده و اطلاعاتش رو منتشر کرده تا نشون بده بعضی ها چطوری مدال طلای المپیک می برن! حداقل برای من مشهورترین آدم سرنا ویلیامز است که اسناد می گن انواع موارد رو مصرف کرده. من نمی دونم چطوری بهش گیر ندادن (چطو به تو گیر ندادن؟) ولی خب گروه فنسی بیر در تلاشن که جهان رو آگاه کنن!
اکسپلویتهای منتشر شده شدو بروکرز در هفته گذشته، واقعی به نظر میرسن
هفته گذشته یک خبر عجیب داشت. گروه دی شدو بروکرز اعلام کردن که بخشی از «تسلیحات سایبری» سازمان سازمان امنیت ملی آمریکا رو به دست آوردن که بخشی از اونها هنوز هم روی زیرساختهای مهم اینترنت کار می کنن و اونها رو به خریداری که تا فلان تاریخ بشیترین بیتکوین رو براشون بفرسته میفروشن یا در اقدامی عجیبتر اگر ۱ میلیون بیتکوین بگیرن، اطلاعات رو عمومی منتشر خواهند کرد.
این شیوه عجیب اعلام و فروش و انگلیسی دست و پا شکسته اطلاعیه اصلی، شکهای زیادی درست کرد. در واقع اگر شما ۱۰۰۰ بیت کوین به این گروه هکری میدادین و یکی دیگه ۱۵۰۰ تا، دومی برنده میشد و فایلها رو میگرفت و شما کل پول رو از دست میدادین! از اونطرف ۱ میلیون بیتکوین درخواست شده، یعنی تقریبا ۶ درصد کل بیتکوینهای در حال گردش در کل جهان. بررسی حسابهای اعلام شده نشون میده که تا به حال رقم واریزی بیشتر از ۲۰ بیتکوین هم نبوده. اما وضع احتمالا تغییر خواهد کرد.
اینترسپت جمعه مطلبی رو منتشر کرده که طبق اسناد اسنودن تایید میکنه که ابزارهای نشون داده شده به احتمال خیلی زیاد واقعا بخشی از ابزارها و تسلیحات سایبری ان اس ای هستن. حداقل اسامی ابزارهایی مثل اکسترابیکن، اپیک بنانا و جت پیلو چیزهایی هستن که قبلا ازشون حرف زده شده و امکان حملههای موفق به برخی ابزارهای سیسکو رو دارن. همچنین در همین هفته سیسکو هم اشکال رو پذیرفته و تقریبا همه میتونیم مطمئن باشیم که ابزارها واقعا مربوط به ان اس ای هستن.
برای خوندن اینکه دقیقا اکسپلویت کشف شده چیه دنبال CVE-2016-6366 بگردین ولی نکته اصلی اینه که این زیرو دی خطرناک دست ان اس ای بوده بدون اینکه در موردش به سیسکو اطلاع داده بشه. همین اتفاق از طرف فایروال فورتینت که ایرانیها هم ازش زیاد استفاده میکنن افتاده. فورتینت اعلام کرده یک مشکل امنیتی با درجه خطر بالا نسخههای قدیمیتر فایروالهاش رو تهدید میکنه. این باگ در بافر پارسر کوکیای است که روی برد قرار گرفته و اجازه میده یک حمله کننده بتونه با فرستادن یک درخواست HTTP دستکاری شده، کنترل دستگاه رو در دست بگیره. به احتمال زیاد در زمانی خیلی کوتاه اخبار مشابهی از جونیپر هم خواهیم شنید.
فعلا اینکه این گروه هکری به کجا وابسته است مشخص نیست اما چیزی که بسیار جالب شده، افشای دسترسیهای گسترده ان اس ای به تجهیزات زیرساخت اینترنت و داشتن تسلیحات مبتنی بر زیرودیهایی است که نه فقط برای همگان اعلام نمیشن، که حتی به کارخونه سازنده هم خبر داده نشدن.
دپارتمان دفاع آمریکا برنامه جالبی رو اعلام کرد و نتیجه خوبی هم گرفت: hack the pentagon باگ باونتی! توی این برنامه از هکرها خواسته شده بود بیان و به پنتاگون حمله سایبری کنن و به ازای هر مشکلی که پیدا کردن تا ۱۵هزار دلار جایزه بگیرن. در این برنامه ۱۴۰۰ هکر کلاه سفید (اخلاقی) حضور داشتن و حداقل ۱۰۰ حفره امنیتی رو کشف و گزارش کردن و جایزه هاش رو گرفتن. توضیح در مورد شرایط پیچیده ایران.
در اعماق
تشکر از دیجیاتو
چت بات ها
دلیل نامگذاری این شماره. گوگل و مایکروسافت و فیسبوک و اپل و آمازون دارن مسابقه می دن. مفهوم کلی. اینترفیس های آینده. مثال از خرید. مثال از پزشکی
گوگل : duo و حالا آلو (مسنجر که با هوش مصنوعی می تونه دائما بهتر بشه)
فیسبوک: واتس اپ و مسنجر
اشاره به کشمکش تاکسی رانی و اعتراض راننده ها و جایگزینی آژانسهای و .. و خب هر شغلی زمانی از بین می ره.. ولی یا آسمان های بالای سر… اوبر گفته در شهر پیتزبورگ ماشین های خودکار آدم ها رو جابجا خواهند کرد.. کی؟ آخر این ماه ! ماشین های خودکار گوگل تا به حال میلیون ها کیلومتر راه رفتن و رانندگی خودکار تسلا هم که اخبارش جهان رو پر کرده. اشاره به امنیت احتمالی و نظم و متحول شدن مفهوم مالکیت ماشین و بحث ضرر دادن فعلی اوبر و وضع ایران و ماشین هاش! و البته جنگ جدی است. بحث گوگل و ویز و اجرای پروژه ای در این مورد که آدم های هم مسیر رو به هم وصل کنه در محدوده سیلیکون ولی که مشابه اش قبلا در جایی که بهش می گن اسراییل اجرا شده بودو احتمالا یک اعلام جنگ ملایم به اوبر و لیفت است. منبع وال استریت ژورنال حتی اضافه کرده که گوگل داره به اضافه کردن خودروهای بدون راننده اش به این سیستم ویز فکر می کنه.
از چت بات ها که گفتیم.. نکته بعدی که شاید آینده کامپیوترها باشه اینترفیس های گفتاری هستن. بازم خیلی ها توش نقش دارن. الکسای آمازون و اوکی گوگل ولی عملا شرکت های دیگه دارن کارهای بسیار متفاوت می کنن. مثلا دراپلر لبز گوشی هایی داره که فقط کمی از یک هدفون ساده بزرگتر هستن و می تونن صدای بیرون رو دریافت کنن و با یک لایه واقعیت افزوده به شما برسونن. مثلا صداهایی که نمی خواین رو کم کنن یا تک صداهایی که دوست دارین رو بیشتر کنن یا حتی مثل یک اکولایزر کار کنن. شرکت دیگه ای به اسم براگی در المان ایرفون هایی داره که موزیک پلیر دارن، قدم شمار دارن، ضربان قلب می شمرن و اینجور چیزها و خب اپل هم که در حرکت اخیرش روی آیفون هفت، هدفون کلاسیک رو کاملا حذف کرد و به سمتی رفت که توش می تونه مفهوم هدفون رو متحول کنه. دراپلر می گه زمانی تصویر اینکه آدم ها با سر پایین و در حال نگاه به یک صفحه درخشان راه می رفتن تا بفهمن کجا باید برن روی نقشه، بسیار عجیب به نظر خواهد رسید. ادعای این شرکت ها اینه که به زودی کامپیوترهای تو گوشی از کامپیوترهای رومیزی و جیبی پیشی خواهند گرفت و رابط اصلی ما با جهان خواهند بود.
نت فلیکس یک در خواست به کمیسیون مخابرات فدرال آمریکا (اف سی سی ) داده که درخواست می کنه محدودیت حجمی روی مصرف اینترنت ممنوع باشه. استدلالش هم اینه که گذاشنت این حدودیت محدود کردن کاربر است نسبت به سرویسی که خریده چون دیگه نم یتونه به راحتی دائم باهاش ویدئو پخش کنه. استدلال اینه که محدودیت حجمی یا اصولا UsageBasedPricing باعث می شه مشتری ها پهنای باند رو مصرف نکنن یا به اندازه ای که دوست دارن فیلم نبینن. کل داستان هم به قانون آمریکا برمیگرده که قراره تضمین کنه همه می تونن به پهنای باند زیاد دسترسی معقول داشته باشن. حرف نت فلیکس اینه که هر سرویس پهنای باند بالا باید حداقل ۳۰۰گیگ در ماه پهنای باند داشته باشه تا یک خانواده متوسط آمریکایی بتونن جوری که لازمه از اینترنت استفاده کنن. البته جاهایی مثل کامسکت محدودیت ۱ترابایت در ماه دارن که از این عدد خیلی بیشتره اما بعضی ها هم به عددهای کمتر فکر می کنن (اینجا یکی باید بگه مثلا شاتل ۳ گیگ می ده ((: )). تجربه مالزی و کودی رو بگم و اینکه اینترنت فعلی ما در واقع یک ارتباط شل و ول به یک سیم است که به اینترنت وصله یا وصل نیست. و البته در همین ماه خبر ایران هم این بود که«اینترنت نامحدود سقف دار شد» و اینترنت بعضی ها هم قطع می شه چون «استفاده زیاد کردن از اینترنتشون»
وزیر آموزش فرانسه در درخواستی جالب درخواست کرده که شرکت نیانتیک، پوکیمنهای خیلی خاص و جذاب رو از محدوده مدارس بیرون نگه داره که کسی به خاطر اونها به شکل غیرقانونی سعی نکنه وارد مدرسه بشه! البته در حال حاضر این امکان هست که مدارس درخواست بدن و کلا توشون پوکیمن نباشه ولی درخواست وزیر جالبتر بوده و از زاویه ای خاص تر: نگه داشتن غیرمحصلین در بیرون از مدارس . توضیحی هم در مورد ایران و بلاهتشون و اشاره به بحث های حقوقی
چهارشنبه وزیر دفاع تایوان گفت که به گوگل درخواست دادن تا تصاویری که به گفته کارشناس ها یک ایستگاه نظامی جدید در ایتو-آبا در دریای مورد مناقشه چین است رو بلور کنه. اون گفته بر اساس اصل مخفی نگه داشتن تجهیزات نظامی و امنیت، از گوگل خواسته شده این تصاویر رو محو کنه. قبل از این درخواست یک روزنامه محلی تصاویر رو منتشر کرده بود. کمی توضیح در مورد نقش جدید تکنولوژی در دور زدن حکومت ها و دولت ها و از اونطرف آزادی های زیادش برای رشد
تبریک و تقبیح
یک تشکر داریم از صابر راستی کردار برای فونت های خوبی که طارحی و به آزادی در اختیار ما گذاشته.. بخصوص فونت وزیرکد برای برنامه نویسی
تبریک: سهامدارهای توییتر که از وقتی شایعه فروشش به گوگل تکرار شده، کلی سهامش رفته بالا
تبریک که خودمون که سنا هزینه سفر به مارس رو تصویب کرد
تبریکی هم داریم برای دارندگان پی اس ۳ که احتمالا قراره ۵۵ دلار از سونی بگیرن به خاطر آپدیت ۲۰۱۰ که دیگه نذاشت لینوکس نصب کنن رو دستگاهشون!
نامه ها
در حالی که شمال فقط یه جا نیست، اینم یکی از کلیشه هاست ، خیلی از کلمه ها تو جاهای مختلف ایران معنی متفاوت حتی بدی مثل این دارن، مثلا تو گیلان همین موس، یعنی گنجشک، که تو مازندران نمیشه گفت.
در این هفته بالاخره شجاع می شیم و پایه اول رادیو جوراب شلواری رو میذاریم. ایده رادیو جوراب شلواری اینه که چند شماره پی در پی در مورد جنسیت حرف بزنه و حوزههایی که ما توش غوطه وری ولی هیچ وقت در موردش بهمون آموزش رسمی داده نمیشه. در شماره ملایم اول که توش قراره شما شجاعت کافی ایجاد کنین تا این رادیو شش شمارهاش رو منتشر کنه، در مورد آبی و صورتی حرف میزنیم و نگاهی به این میندازیم که چیزهایی که در ذهن ما بدیهی تلقی میشن و بخشی از سرشت و ذات و فطرت و همه کلمات مبهم دیگه، چطوری ساخته جامعه اطراف ما هستن و کاملا مستقل از بیولوژی. اگر شنونده همیشگی رادیوگیک هستین، این شماره مثل همیشه نیست چون قراره ما سعی کنیم با مغزمون به مغزمون فکر کنه! با ما باشین شاید موفق بشیم.
واقعا ماجرای لباس های دخترونه و پسرونه و صورتی در مقابل آبی از کجا ظاهر شده؟ از کی؟ عکس زیر عکسی بسیار معمولی و طبیعی از فرانکلین روزولت است، در دوره ای که نه صورتی بوده نه آبی و اگر این لباس به یکی از دو رنگ نزدیکتر بوده باشه، اون رنگ صورتی بوده.
رادیو جوراب شلواری که لابلای رادیوگیک جا شده، انتظار داره تشویقی باشه تا با مغز، در مورد مغز فکر کنیم… کاری تقریبا نشدنی که فقط از یک گیک متمرکز بر میاد (:
موسیقی
در این شماره میزبان این موسیقیها بودیم:
– Gogol Bordello – ‘My Gypsy Auto Pilot’
– سیاوش قمیشی تقدیم به خودم از طرف محمد حسین