شماره ۱۷۳ بدون برق ضبط شده و دیگه هر چی رو کامپیوتر بوده رو براتون خوندم و نکته مثبتش این شده که فرصت حرف زدن زیاده. در مورد اینده هوش مصنوعی گپ میزنم و بحثی در مورد باگ باونتی و دریافت یه باونتی نیم میلیون دلاری توسط یه هکر. با من باشین که جهان هکرهای بیشتری لازم داره.
یا توی برنامه های پادکست دنبال «کیبرد آزاد» یا «جادی» یا «رادیوگیک» یا jadi یا radiogeek بگردین. هر کسی رادیوگیک رو پیدا نمی کنه، شانس می خواد و البته آنتی فیلتر خوب (: چون فیلترچی به طور خاص رادیوگیک رو دوست نداره (:
و البته ایده جدید که اگر توشون سابسکرایب کنین / مشترک بشین یا هر چی بهش میگن، خوشحال می شم:
00:00 – رادیو جادی ۱۷۳ و بحث چولگی
02:17 – اولین دندانپزشکی رباتیک کاملا مستقل و شغل برنامه نویسی و هوش مصنوعی
06:50 – انتشار آزاد کتابچه دی اند دی
09:57 – حمله وکلای کراود استرایک به سایت کلاون استرایک
12:30 – گپی در مورد باگ باونتی و خبر دریافت یه باونتی نیم میلیون دلاری از کوین بیس
17:05 – بخش آخر
این هفته در دنیا هم خبرهای کمی بوده ولی هکرها بیکار نبودن. خبرهای مرتبط با امنیت زیاده و همچین بحثهای رباتیک و هوش مصنوعی. از نماینده مجارستان در پارتی ۲۵ مرده می گیم و اجبار اپل به دادن شارژر با گوشیهاش در برزیل و جاروبرقیهایی که یواشکی به ما گوش میدن.
یا توی برنامه های پادکست دنبال «کیبرد آزاد» یا «جادی» یا «رادیوگیک» یا jadi یا radiogeek بگردین. هر کسی رادیوگیک رو پیدا نمی کنه، شانس می خواد و البته آنتی فیلتر خوب (: چون فیلترچی به طور خاص رادیوگیک رو دوست نداره (:
و البته ایده جدید که اگر توشون سابسکرایب کنین / مشترک بشین یا هر چی بهش میگن، خوشحال می شم (:
یکی از نویسنده های مورد علاقه من تری پراچت است. این نویسنده دنیای DiskWorld رو اختراع کرد و در موردش بیشتر از ۴۰ کتاب نوشت. طنزهایی خلاف کلیشه های مرسوم از کسی که زندگیش نوشتن شد و نشان شوالیه برای خدمت به ادبیات گرفت و من واقعا دوستش داشتم و بارهاازشنوشتم. توی دیسک ورد یک صندوق جادویی هست که دنبال صاحبش راه می ره. میتونین چیزهاتون رو بذارین توش و شما رو تعقیب می کنه و مجهز به دندون های تیزیه که باعث می شه اموال شما امن بمونن.
حالا رباتی از شرکت خودروسازی ایتالیایی به اسم پیاگیو به اسم گیتا با دو تا چرخ عظیمش کاری مشابه میکنه. نمونه ای از تاثیر عمیقی که تکنولوژی فعلی به زودی روی حمل و نقل خواهد گذاشت. کافیه درش رو باز کنین، وسایلتون رو بذارین توش و هشت ساعت دنبالتون بیاد. اگر باتری اش تموم شد می تونین با یک پریز معمولی شارژش کنین و تمام تلاشش رو هم می کنه که سطحی که وسایلتون رو روش گذاشتین تکون نخوره. روش تعقیب هم کمی غیرمرسومه ولی کارا: یک کمربند که به کمر می بندین! این کمربند دوربینی داره که مسیر طی شده توسط شما رو می بینه و ربات هم همون رو تعقیب می کنه – با دیدن. با این روش حتی اگر ربات چند ساعت بعد از شما راه بیافته می تونه راهش رو پیدا کنه و به شما برسه.
یک جالبی دیگه این خبر اینه که توی دنیایی که همه چیز هی داره نزدیک می شه به «خودکار» شدن و از درون ها و ماشین های خودکاری حرف می زنیم که بدون دخالت انسان سعی می کنن کارهای ما رو بر عهده بگیرن، گیتا به شکلی جذاب درگیر یک رابطه با انسان می شه و عملا به جای انجام دادن کارهای شما، شما رو همراهی می کنه تا راحتتر به اهدافتون برسین.
چند وقتی است توی جادی.نت و رادیوگیک هی میگیم که در فلان بخش و فلان بخش و فلان بخش رباتها (در واقع نرم افزارهایی که ادای آدم ها رو در میارن) هی دارن پیش مییان. تا چند وقت پیش شطرنج، بعد سر بازی گو که فکر میکردیم ده سالی مونده تا کامپیوترها ما رو شکست بدن سورپریز شدیم و حالا توی دو سه تا میدون جدید!
یک بازیکن کامپیوتری پوکر ساخته شده که با استفاده از هوش مصنوعی تونسته در بازی یک به یک چندین پوکر باز حرفه ای رو شکست بده. گفته میشه اگر این درست باشه و قابل تکرار، این یک اتفاق بسیار بزرگ است چون در واقع این ماشین میتونه بلوف رو درک کنه و بلوف بزنه، اونم در مقابل انسانهای واقعی. یک مسابقه هفته بعد با حضور پوکربازهای حرفه برگزار میشه که توش در حدود ۲۰ روز بازی انجام میشه و آمار دقیقتری از وضعیت این بازیکن متکی به هوش مصنوعی به دست مییاد.
در خبر بعدی یک کامپیوتر تونسته با نگاه کردن به عکس های کافی در تشخیصهای پزشکی همکاری کنه و نتایجی مشابه نتایج متخصصین بده. این سیستم با شبکه های عصبی عمیق کار می کنه (چند لایه تحلیل) و با دیدن چندین هزار تصویر از تودههای پوستی و استفاده از شبکه عصبی آزاد اعلام شده گوگل، می تونه تشخیص سرطان رو در حد یک متخصص انجام بده. در واقع الان بخش بزرگی از هوش مصنوعی داره به همین شیوه پیش می ره که به یک کامپیوتر ده هزار عکس گربه می گیم و به احتمال زیاد خیلی راحت می تونه در عکس بعدی با تقریب معقولی بگه عکس جدید مربوط به گربه است یا نه.
و یکی از چیزهای که حتما باید در موردش حرف زد، روشی است که کامپیوترهای ماشینهای خودراننده یاد میگیرن رانندگی کنن حتی بدون اینکه از گاراژ بیرون بیان. در واقع یک کامپیوتر میتونه تا حد زیادی توی فکرش چیز یاد بگیره. کافیه به چیزی مثل گوگل استریت ویو وصل بشه و خیابونها رو نگاه کنه و تو ذهنش بگه «من چیکار میکردم» و نتیجه اش رو ببینه و بستجه. در همین شیوه کامپیوترهایی رو داریم که با دیدن یک بازی یاد می گیرن بازی کنن و موارد مشابه تا جایی که حتی در یک تحقیق یک کامپیوتر توی ذهنش صندلی تصور می کرد و یک کامپیوتر دیگه با دیدن تصورات ذهنی کامپیوتر اول، درک می کرد که صندلی چیه و می تونست صندلی های دنیای واقعی رو تشخیص بده. این در واقع یک خودکفایی آموزشی به رباتها میده که همون چیزی بود که یکسری خیلی تخیلی تصور می شد.
و البته نکته مشترک همه اینها، موتورهای هوش مصنوعی است که به شکل نرم افزار آزاد ارائه شدن و اطلاعاتی که به آزادی در دسترس مردم هستن. یک نشونه دیگه از اینکه انحصار در اطلاعات و جمع کردن کل قدرت در یک جا، شدیدا در حال صدمه زدن به ما است.
قبلا هم از محصولات عجیب شرکت بوستون داینامیکز نوشتهام و حالا اونها ویدئوی جدیدشون رو منتشر کردن از محصول جدیدشون اسپات مینی. اسپات مینی یک ربات ۲۴ کیلویی است که کاملا به شکل الکتریکی کار میکنه و با یک بار شارژ شدن میتونه تقریبا ۹۰ دقیقه کار کنه. سنسورهای زیادش بهش اجازه حرکتهای مختلف رو میدن و ژیروسکوپش تعادلش رو حفظ میکنه. اسپات مینی میتونه به شکل مستقل کارهایی رو بکنه اما فعلا برای کارهای پیچیدهتر نیازمند هدایت سطح بالا توسط انسانه.
دقیقه ۱:۲۵ تا ۱:۳۰ حتی بعد از چند بار دیدن هم یک «اووخخخ» از من در میاره که هم خطرناکه، هم ترسناک هم نوید بخش هم استرس آور؛ این اوخ برای من یعنی تفاوت بین موجودی که ما بهش میگیم جاندار و با احساس و موجودی که ما بهش میگیم بی جان و بی احساس خیلی داره به هم نزدیک میشه.
کمی قبل خبری رو داشتیم که توش ظاهرا یک یا دو تک تیرانداز از راه دور پنج پلیس آمریکایی رو کشته بودن. دعوای کشته شدن و کشتن پلیسها در آمریکا رشتهای است تکراری و ماحصل کلی داستان تاریخی پیچیده که کمترینشون مجوز حمل سلاح گرم توسط شهروندانه اما اینبار یک پیچ عجیب در داستان میتونه آینده رو تحت تاثیر خودش قرار بده؛ اینبار پلیس برای کشتن تیرانداز، از یک ربات استفاده کرده و من با همراهی سی ان ان نگاهی دارم به چند سوال اصلی و بحثهای خودم رو هم کنارش میگم.
چه اتفاقی افتاده
در یک راهپیمایی صلح آمیز، یک تیرانداز از راه دور چندین پلیس رو هدف قرار میده. پلیس در تعقیب و گریز تیرانداز رو در گوشهای گیر میندازه و بعد از کمی تیراندازی متقابل، یک ربات رو با مواد منفجره به سمت اون میفرسته و تیرانداز رو میکشه.
چرا از ربات استفاده شد
رییس پلیس دالاس میگه
ما گزینه دیگری نداشتیم به جز اینکه رباتی رو با ماده منفجره به محلی بفرستیم که موضوع سنگر گرفته بود. گزینههای دیگه باعث درخطر افتادن جون پلیسها میشد.
از چه رباتی استفاده شده
ربات استفاده شده در این عملیات نورتروپ گرومن ریموتک آندروس است که برای بمبگذاری در مکانها استفاده میشه. این ربات رو گروههای متنوعی استفاده میکنن – از پلیس تا ارتش و در خیلی از جاهای دنیا. وزن این ربات تقریبا ۲۲۰ کیلو است و انواع سنسورها توش تعبیه شدن.
چرا مهمه
چون اولین بار است که یک ربات در نبردی نابرابر یک نفر رو میکشه. درسته که کسی که کشته شده پنج نفر رو کشته بود و برنامه داشت افراد دیگهای رو هم بکشه و شاید این گزینه معقول به نظر برسه ولی میتونین به حالت های دیگه هم فکر کنین. در واقع وقتی کسی قراره با امکان کشته شدن خودش کسی رو بکشه، احتمالا فکر بیشتری می کنه در مقایسه با حالتی که توش کسی بدون هیچ خطری برای خودش، دستور کشته شدن دیگران رو بده.
در جامعه شناسی جنگ گفته می شه کشف سیستم های ارتباطی پیشرفته تحول عظیمی در جنگ بود چون فرمانده ها می تونستن از داخل سنگر امن خودشون (حتی در یک شهر دیگه) به «سربازها» فرمان بدن که به همدیگه حمله کنن. قبل از اون حتی اگر فرمانده / شاه مستقیما در جنگ نبود لازم بود در جایی نزدیک به میدون نبرد باشه و در صورت شکست ارتشش مستقیما جونش به خطر میافتاد. بودن دستگاهی که می تونه هر آدم سنگر گرفته ای رو در هر جایی بدون ایجاد هیچ خطری برای «فرمان مرگ دهنده» بکشه، اتفاق جذابی نیست. درسته که من و شما شاید هیچ وقت اون آدم سنگر گرفته بعد از کشتن پنج پلیس نباشیم ولی کاملا امکان داره در یک کشور جهان سوم توی خونه ای باشیم که نیرویی حمله کننده فکر می کنه توش یک ضد رژیم یا مدافع رژیم مخفی شده و حمله کننده ایده اش این باشه که بهتره کلا این خونه رو منفجر کنه راحت بشه. بدون هیچ ریسکی برای خودش.
این چیزی است شبیه به اختراع بمباران هوایی یک شهر یا گازهای ضد اغتشاش که به هیچ تجمعی که رییس دوست نداره اجازه شکل گرفتن ندن.
بحث رباتهای قاتل چی می شه
در اخلاق، بحثی جدی شروع شده در مورد رباتهای قاتل (رباتهایی که میتونن به شکل مستقل ولی قانونی آدم بکشن). نکته مهم اینجاست که ربات استفاده شده توسط پلیس مستقل نبوده و فقط به عنوان یک ابزار پیشرفتهتر از تفنگهای مرسوم استفاده شده. یک مرحله بالاتر از نارنجک انداز مثلا. در عین حال در این مورد حتی مواد منفجره هم کنترل از راه دور بودن که در لحظه مناسب منفجر بشن. نکته بعدی اینه که این ربات برای کشتن طراحی نشده بلکه یک ربات همه منظوره است که در این مورد بمب رو کار گذاشته و در نهایت هم شرایط این ربات کاملا کنترل شده بوده در حالی که در بحث رباتهای قاتل خودکار، ایده اینه که اونها توی میدون جنگ رها بشن تا خودشون تصمیم بگیرن چیکار کنن.
خوشبختانه فعلا از بحث LAWS یا همون Lethal Autonomous Weapons System فاصله داریم ولی شکی نیست که به زودی اونها هم ظاهر خواهند شد.
آیا این شروعی برای رباتهای قاتل است
احتمالا. الان حداقل یک مورد تست شده و افکار عمومی باهاش همدردی می کنن که «خب جون پلیسی به خطر نیافتاد». در ضمن ساختن اینها چیز بسیار عجیبی نیست و کشورهای دیگه که اتفاقا سیستم قضایی توشون استقلال نداره احتمالا انواع ایده ها رو می گیرن و خیلی هم راحتتر و بی دغدغه تر اجرا می کنن.
این اتفاق که بیافته معلومه که کشورهایی که قبلا به اخلاق رای می دادن هم شروع می کنن به وارد شدن به بازی و … احتمالا در جنگهای بعدی وضع حتی از یک بمباران طولانی هوایی و داغون کردن همه چیز قبل از حمله هم بدتره و باید تا مدت ها تو خونه موند به این امید که الگوریتم هیچ رباتی تصمیم نگیره که «این خونه به احتمال فلان مخفیگاه آدم بد ها است . بهتره برم بکشمشون».
فرض کنین وارد هتلی می شین که در بدو ورود یک دایناسور پشت میز پذیرشش ایستاده و بعد از گپ و گفت به انگلیسی و گرفتن اتاق از شما میخواد بارهاتون رو روی میز چرخداری بذارین که خودش اونها رو به اتاق شما خواهد برد. این هتل عجیب هن نا هتل است و معلومه که در ژاپن. این هتل امروز برای بازدید خبرنگارها باز شد و از جمعه پذیرای مسافرها است. در کنار دایناسور، خانمی که بالا میبینین ایستاده که فقط به ژاپنی حرف میزنه – یک هیومنوید (ربات انسان نما). در این هتل کلید به شما داده نمیشه چون چشم این خانم و اون دایناسور صورت شما رو یاد می گیرن و درهای لازم با تشخیص چهره برای شما باز خواهند شد. یک عروسک کچل می تونه به شما در مورد محوطه اطراف هتل و جاهای جالب برای دیدن و برنامههای هیجان انگیز برای شرکت کردن راهنمایی کنه.
البته در این هتل چند انسان هم هستن. کسانی که تخت ها رو مرتب می کنن و نگهبانهایی که بدون اینکه جلوی چشم باشن، دوربینهای امنیتی رو نگاه می کنن. هزینه اقامت بسیار قابل قبول و در حد شبی ۸۰ دلاره و اگر من روزی از ژاپن رد می شدم حتما یکی دو شب توش می موندم و گپ مفصلی با دایناسور می زدم.