رسانه‌های دولتی عزیز، بیخیال لینوکس بشوید

راستش هر روز می گم باید یک چیزی بنویسم درباره رییس پلیسی که می گه کل ایمیل‌ها و ارتباطات ما رو شنود می کنه و به جای خجالت، افتخار می کنه. یک چیزی بنویسم درباره سانسور بیشتر و بیشتر اینترنت و …. و خب واقعا چیزی ندارم بگم به جز همون «شرم آوره» و نمی دونم این حرفهای تکراری رو زدن بهتره یا نزدن.

گاهی می‌خوام درباره چیزهای کمی بی ربط تر به خودم بنویسم. مثلا داستان «دهک» که در این کشور به جای «ده قسمت»، «سه قسمت» معنی می ده و همه می رن تو قسمت سوم. از این بنویسم که هر حرفی به نظرم واقعی نیست چون قبلا توی تلویزیون قول می‌دادن که کارت بنزین مال سهمیه نیست و فقط بحث داشتن آمار مطرحه و بعد گفتن ۱۲۰ لیتر و بعد گفتن ۱۰۰ لیتر و حالا ۸۰ لیتر و … نمی دونم.. واقعا ناراحت می شم وقتی یک نفر سیاست های راست ضد فقرا رو به عنوان حمایت‌ از محرومین جا می‌زنه و به نظرم خیلی احمقانه است وقتی دولت کل نفت رو برای خودش می فروشه، برق و آب رو انحصاری می‌کنه، از من چند صد هزار تومن در ماه مالیات می گیره و بعد روی فیش برق منت می ذاره که داره مثلا سی هزار تومن بهم سوبسید می ده…

راستش همیشه فکر می کنم درباره این چیزها بنویسم یا نه… حتی دیروز دربرابر خبر احمقانه فارس مقاومت کردم و در مورد مطلب «فدورا، سیستم عاملی موفق تر از لینوکس» هم چیزی ننوشتم.. اما واقعا امروز دیگه راه نداره درباره اش ننویسم:

البته نیازی هم به نوشتن چیزی نیست. کاملا بدون شرحه. البته بد نیست روی اون بخش «در این پست حداکثر فضا به کار گرفته شده» تاکید کنیم.

پی.نوشت. در همین لحظه خبرگزاری فارس یک خبر جدید نوشت: آخه واقعا اینا چه اصراری دارن به این زمینه گند بزنن؟

سوتی‌های خبرگزاری، اینبار نفهمیدن فرق شوخی و جدی در پرس تی وی

پرس‌تی‌وی رسانه‌ای است تحت ساپورت دولت برای تبلیغات خارجی. تقریبا مثل هر چیز دیگه توی ایران پر است از خنده (: جدیدترین خبرش هم اینه:

بعله (: ظاهرا خبرنگار حرفه‌ای این رسانه حرفه‌ای به کتابی رسیده در مورد اس ام اس های شخصی اوباما. ادعا اینه که هکرها اس ام اس های شخصی اوباما رو کشف کردن (از کجا؟)‌ و بعد منتشرش کردن!

داستان رو که حدس می‌زنین؟ گروه کسپر هاوسر یک گروه کمدی است و کتاب‌ها و کاتالوگ‌هایی منتشر می‌کنه که نسخه بدل و خنده‌دار نمونه‌های واقعی هستن (: این شماره هم نوبت کتاب کمدی در مورد اس ام اس های «کشف شده» اوباما بوده…

ترجمه جلد سوم ترنسمتروپلیتن، به افتخار امیریعقوبعلی

ترنسمتروپلیتن جزو کتاب‌های جذابیه که من دوستشون دارم. ترنسمتروپلیتن یک کمیک استریپ است با شخصیت محوری اسپایدر اورشلیم. این قهرمان توی این داستان‌های پست سایبرپانک،‌ علیه فساد و سوء استفاده از قدرت توسط حاکمان آمریکا می‌جنگه. اونهم به عنوان یک خبرنگار.

امیریعقوبعلی هم خبرنگاری خونده و من اولین بار که ترنسمتروپولیتن رو خوندم،‌ یاد امیر افتادم. حالا امیر برای بیست و سومین روز زندانه. به جرم بودن در یک تجمع. تجمع روز کارگر. من هم چون کاری نمی‌تونم بکنم، حداقل این رو ترجمه می‌کنم تا وقتی اومد بیرون بخونه… هم یادش می‌افتیم و هم یک شماره از یکی از فوق‌العاده‌ترین کمیک استریپ‌های دنیا (مشخصا به سلیقه من) بیشتر پخش و خونده می‌شه… حرف بسه (:

لینک دانلود شماره سوم کمیک استریپ ترنسمتروپولیتن به فارسی

واقعیت درباره تلویزیون‌های با وضوح بالا

به یاد امیریعقوبعلی، علاقمندترین دوستم به مفهوم رسانه که هنوز به خاطر شرکت در تجمع اول ماه می بدون هیچ خبر، تلفن یا وکیلی در زندانه.

محقق جوان ایرانی به تکنولوژی ساخت نمایشگر شفاف دست یافت

چند وقتی است که کلی عکس دائما رد و بدل می‌شه در مورد مک بوک‌های اپلی که صفحه نمایش شفاف دارن. تا جایی که من می‌دونم، همچنین چیزی وجود بیرونی نداره. یک دوست فنی توضیح می‌داد که از نظر تکنیکی این موضوع قابل اجرا است اما منطقی نیست چون کاربرد صفحه نمایش اینه که یک چیزی رو توش نمایش بدن نه اینکه اونطرفش دیده بشه! اگر قرار باشه نمایشگر شفاف باشه، نقض قرضه و می‌شه داستان مرد نامرئی که به خاطر شفاف بودن شبکیه‌اش، باید کور باشه!

به هرحال… بخشی که من کار می‌کنم اسمش هست «شخصی‌سازی و تطبیق سیستم‌ها». در واقع ما سیستم ها رو نصب و تنظیم می‌کنیم و در صورت نیازی تغییرشون می‌دیم. این شد که تصمیم گرفتیم مک من رو هم به یکی از همون مک‌های شفاف تبدیل کنیم. ساده بود.

 دوربین عکاسی رو جایی ثابت می‌کنیم و از یک منتظره عکس می‌گیریم

 لپ‌تاپ رو به تصویر اضافه می‌کنیم و دوباره دقیقا از همون زاویه عکس می‌گیریم

 حالا دو تا عکس داریم که دقیقا مثل هم هستن به جز اینکه توی یکی لپ تاپ هست و توی یکی نیست

 دو تا عکس رو می‌ندازیم روی هم به شکلی که اونی که لپ تاپ داره، رو باشه

 حالا اگر نمایشگر لپ تاپ رو از روی صفحه اولی ببریم، تصویر زیری که میز پشت اون است از توی ال.سی.دی. دیده می‌شه

 برای اضافه کردن به جو، می‌تونیم تصویر توی ال سی دی رو کاملا حذف نکنیم بلکه کمی شفافش کنیم تا هم لیوان پشت مونیتور دیده بشه و هم بخشی از تصویر روی نمایشگر

تنها مشکل این بود که زمینه پشت لپ تاپ من زیادی ساده بود. اگر کمی آت و آشغال می‌چیدم پشتش، قشنگ‌تر می‌شد. ولی به هرحال این تصویر لپ تاپ مک من است که صفحه شفاف داره:


قشنگ نیست؟ اما فقط مک‌ها نیستن که این قابلیت رو دارن، این هم از لپ تاپ آی بی‌ ام ایریکس:


و البته می‌دونین که من اهل گفتن اینکه برای اولین بار این تکنولوژی در ایران کشف شده و این چیزها نیستم، به همین خاطر عکس این لپتاپ ۱۹۹۷ توشیبا رو هم می‌ذارم (که روش لینوکس DSL اجرا می‌شه) تا کسی ادعا نکنه که این تکنولوژی جدید جهان است و برای اولین بار در ایران اجرا شده (:


دزدان نظرمند خنده دارند

یکی از دوستان خوب برام کامنت گذاشته که یکی مطلبم رو دزدیده. معمولا این جور چیزها ر جدی نمی گیرم چون سایتی که اونقدر بیچاره باشه که از سایت من مطلب بدزده، پیشاپیش ثابت کرده که ارزش توجه نداره. اما چون در اون لحظه کاری ناشتم، با تشکر از دوستمون روی مطلب کلیک کردم. فوق العاده بامزه بود!

یک آدمی در سایتی به اسم بازی نما، اومده مقاله من رو دزدیده و اسمش رو گذاشته: نیک و بد سیستم عامل ها. تا اینجا که جریان طبیعی ولی کثیف است اما مسخره گی و بامزه بودنش از جایی شروع می شه که این آدم به عنوان یک طرفدار ویندوز (؟!) مقاله یک آدم مخالف ویندوز رو دزدیده و برای حل و فصل جریان به نفع ویندوز، ته هر پاراگراف یک جمله اضافه کرده در این حد:

(صحبت از مشکلات نرم افزاری ویندوز است و پاراگراف اینطوری تموم می شه:) … کیفیت پایین نرم‌افزاری که خیلی وقت‌ها مربوط به دزدی بودن و قفل شکستگی آن برنامه ميباشد ولی در واقع همیشه هم اینطور نیست: محیط ناامن و ویروس و کرش و فرمت و کندشدن و اینجور چزها. به نظرم لازم نیست در این مورد زیاد بنویسم.
ولي از حق نگذريم چون سيستم عامل ويستا تا الان كه دارم اين مقاله رو مينويسم بهترين سيستم عامل و قويترين اون در دنيا تا اين لحظه شناسايي شده و بقيه‌ي سيستم عامل ها دربرابر اون خيلي كم آوردن و زود هك شد

فکر می کنید کجاش رو من نوشتم و کجاش رو دزد؟ (: تمام دیگر پاراگراف ها هم همینطوره (: اول متن من بعد یک توضیح که ویندوز خوبه یا لینوکس ناموفق خواهد یا مک خیلی گرونه (: در آخر سایت هم اضافه شده: «تمامي حقوق اين مقاله به سايت بازينمامتعلق ميباشد و كپي برداري فقط با ذكر نام نويسنده آزاد است.»

به روز شد: مدیران سایت بازی نما تماس گرفتن و گفتن که مطلب رو پاک کرده اند. در یک فروم طبیعی است که اینجور چیزها پیش بیاد و متشکرم از مدیران فروم که این رو اصلاح کردن. البته امیدوارم به جز پاک کردن مطلب، تذکری هم به طرف داده شده باشه. به هرحال خبر خوبیه (:

وقاحت


این بریده، مربوط به روزنامه چهارشنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۸۷ است؛ روزنامه جام جم. ضرغامی هم رییس صدا و سیمایی که طبق اصل ۴۴ قانون اساسی، منحصرا در اختیار حکومت است و ایران هم یکی از معدود کشورهایی در جهان که هیچ کس حق تاسیس رسانه عمومی (مثل رادیو و تلویزیون) را در آن ندارد.

این را نوشتم تا بگویم که «ما به این حرف‌ها عادت کرده‌ایم» حرف چرندی است. من که عادت نکرده‌ام. آرزو دارم شما هم نکنید. شاید حرف نزنیم، شاید ساکت بمانیم، شاید خفه بشویم ولی عادت نمی‌کنیم. دروغ همیشه زشت است و وقاحت همیشه منفور حتی اگر خودشان برای خودشان هورا بکشند. وقاحت برای فرار از ترس است. آدم‌ها پشت پر رویی قایم می‌شوند. کسی عادت نمی‌کند. آدم‌ها ناامید می‌شوند، آدم‌ها منزجر می‌شوند، آدم‌ها رابطه‌شان را با آن‌ها قطع می‌کنند ولی به این چیزها عادت نمی‌کنند. شاید نفهمیم ولی اگر بفهمیم، دیگر عادت نمی‌کنیم.


مرتبط: از «جوش نزن بابا اینا طبیعیه» یا «خب واقعا هم اینا مخالف انحصارن دیگه» و «حقشه این هلندیه رو اعدام کنن که بدونه با کی طرفه» و … شدیدا بدم می‌یاد. بخصوص اگر برای شوخی باشه. طبیعی جلوه دادن شکنجه و قتل در جایی که همه تلاش حکومت، مفید جلوه دادن شکنجه و قتل است به هیچ وجه شوخی نیست، حتی اگر آدم‌ها بخندن. این خنده حکم قتل و شکنجه آدم‌ها در نسل‌های بعدی است. امروز صبح با یکی بودم که موافق اعدام بود و می‌گفت تنها راه ایران اعدام ۵۰ میلیون نفر است و حاضر بود خودش هم جزو این ۵۰ میلیون باشه تا بقیه راحت زندگی کنن.