توییتر در تدارک یک «استانداردِ بازِ نامتمرکز» برای شبکه‌های اجتماعی است

بحث تمرکز در مقابل عدم تمرکز بحث خیلی مهمی در دنیای تکنولوژی است. از یک طرف جامعه به سمت سیستم های نامتمرکز علاقه داره که باعث به وجود آمدن چیزهایی مثل ایمیل و بیت کوین شده. اما حضور شرکت های بزرگ در همه این سال ها سیستم ها رو به سمت تمرکز سوق داده. از چیزهایی مثل تلگرام و فیسبوک گرفته تا حتی جیمیلی که باعث شده یکی از نامتمرکزترین تکنولوژی ها یعنی ایمیل، یک جور مرکزیت بزرگ پیدا کنه.

حالا توییتر و جک دورسی حرفی خلاف این روند عمومی زدن که به نظرم نکته مهمیه. جک دورسی توی توییتی گفته که گروه کوچیک و مستقلی رو فاند می کنه که بتونه با حضور مهندسان و طراحان، استاندارد باز جدیدی برای شبکه های اجتماعی نامتمرکز درست کنن. از اون جالبتر اضافه کرده که هدف طولانی مدت این پروژه اینه که بعد از ساخته شدنش، توییتر بتونه به عنوان یک کلاینت سازگار با اون کار کنه.

برای درک بهتر ماجرا، می تونین به همون مفهوم ایمیل رجوع کنین. ما در ایمیل یک پروتکل عمومی داریم که همه قبولش دارن (مثلا SMTP) و هر کس می تونه با استفاده از هر سرور یا کلاینتی، ایمیل خودش رو بسازه. حالا اگر من از jadi@jadi.net یه ایمیل بزنم به jadijadi@gmail.com، سرور من متوجه می شه که این روی سرور gmail.com است، به اونجا وصل می شه و با همون پروتکل استاندارد به gmail.com می گه که یه ایمیل برای یوزر jadijadi داره و تحویلش می ده. این مساله کاملا مستقل از اینه که من از چه برنامه ای برای سرور یا کلاینت ایمیلم استفاده می کنم و این سرورها هر کدوم چند تا یوزر دارن و بقیه موارد.

در نمونه مشابه، اگر یک پروتکل استاندارد باز برای شبکه های اجتماعی موجود باشه، کافیه من یک سرور منطبق با اون رو راه اندازی کنم و بتونم توش پست بنویسم و هر کسی که توی هر شبکه دیگه ای منو فالو می کنه، آپدیت من رو خواهد دید و می تونه بهش ریپلای بزنه و … در واقع این مفهوم «من تو توییتر هستم و تو توی فیسبوک پس نمی تونیم با هم گپ بزنیم» بر طرف می شه، درست همونطور که الان اگر من توی یاهو باشم و شما تو جیمیل، می تونیم به هم ایمیل بزنیم. در اون دنیا، کافیه شما توی یکی از این شبکه ها باشین (مثلا jadi@twitter.com) و هر کس از هر شبکه دیگه می تونه اکانت شما رو دنبال کنه و نوشته های شما رو توی کلاینت خودش ببینه و به شما جواب بده.

البته لازمه بدونیم که در حال حاضر تلاش هایی برای ساخت شبکه های اجتماعی غیرمتمرکز وجود داره که احتمالا مشهورترین اونها ماستودون است که اگر دوست داشتین به جمع کوچیکش بپیوندین، می تونین صفحه من رو هم اونجا ببینین: جادی رو ماستودون.

برای ایده هایی مشابه در مورد چت می تونین به این مطلب میدان مراجعه کنین که البته نقدهایی به مطلبش هست ولی ایده مشابهی رو پرورش می ده.

در مورد خدمات ارزش افزوده به سبک ایرانی

کشور ما تخصص خاصی داره که بدترین بخش های هر چیزی رو نگه داره و بخش های خوبش رو غیب کنه (: مثلا خصوصی سازی به هیچ وجه باعث رقابت و افزایش کیفیت و بهره وری نشد و فقط رانت و انحصار و سرکوب سرمایه داری رو بیشتر کرد. مثال های خیلی بیشتر هم داریم که فعلا بیخیالش می شیم و می ریم سراغ VAS یا همون خدمات ارزش افزوده.

زمانی که موبایل اختراع شد فقط امکان تماس صوتی داشت و منطقا فرستادن فکس. اما بعد شرکت ها دیدن که می شه با دادن یکسری خدمات دیگه، درآمد موبایل رو بالاتر برد و شروع کردن به کشف و ارائه سرویس هایی که ارزش یک گوشی همراه رو بیشتر کنه: خدمات ارزش افزوده. چیزهایی مثل امکان فرستادن پیامک، پیامک تصویری، انتقال پول، ویدئوکنفرانس، اینترنت روی گوشی، بازی آنلاین، پیام صوتی، خبر دادن میسدکال و چیزهای مشابه. شاید براتون جالب باشه که کل مدتی که من توی نوکیا / زیمنس کار کردم در بخش VAS یا همون خدمات ارزش افزوده بودم و تخصص اصلی ام توی اون سیستمی بود که توش می تونین شارژ گوشی خودتون رو بفرستین به گوشی یک نفر دیگه (هنوزم هست؟).

این خدمات ارزش افزوده رو می شد در دو گروه گذاشت: خدماتی که مردم به هم می دن و می گیرن و خدماتی که یک شرکت به بقیه می ده. مثلا اگر من به شما اسمس می زنم، رابطه دو نفره است ولی اگر یک شرکت برای کلی آدم اسمس می فرسته، می شه خدمات پرمیویم یا شرکتی مشهور به MVAS که در واقع همون چیزی است که ما بهش می گیم VAS. این خدمات ذاتا بد نیستن و یک شکلی از سرویس هستن ولی تو ایران یک شکل خاص این سرویسها، تبدیل شد به همون وس بدنام. این شکل از سرویس، این امکان بود که شرکت مخابراتی می تونست آدم هایی که عضو یک سرویس خاص هستن رو یکبار یا به شکل دوره ای شارژ کنه. یعنی از وقتی این امکان درست شد که من اسمس بزنم به فلان شماره، و فلان مقدار ازم کم بشه (چه یکبار و چه دوره ای)، سه جور شرکت حول این ماجرا شکل گرفت: شرکت های مرسوم و طبیعی، شرکت های قمار، شرکت های دزدی.

شرکت های مرسوم و طبیعی کسانی بودن که سعی کردن منطقی از این سرویس پول در بیارن. مثلا ممکنه شما واقعا دوست داشته باشین ماهی ۱۰۰۰ تومن بدین و هر روز یک جمله انگیزشی دریافت کنین. هیچ اشکالی هم نداره. یا مثلا دوست داشته باشین درگیر یه بازی بشین که توش با USSD مراحلی رو پیش برین و به جوابی برسین یا هر جور چیز مشابه. می دونین که در تعریف درست تر ارزش افزوده، اصولا ممکنه شما بگین دوست دارین امکان منشی تلفنی داشته باشین و برای این ماهی مثلا ۲ تومن به ایرانسل بدین یا بگین علاقمند به سیستم کنفرانس تلفنی هستین و خرجش می شه سالی ۱۰ تومن روی سرویس اصلی. اما می بینین که تقریبا هیچ کسی از ما طرفدار اینها نیست چون با اومدن اینترنت روی گوشی، اینها به سرویس هایی تبدیل شدن که ما از اپ هامون میگیریم و نه از سرویس دهندگان موبایلمون.

شرکت های قمار هم اونهایی هستن که ارزش افزوده رو یک کلاه شرعی کردن برای قماری که به من و شما می گن ممنوعه. تو این سیستم شما باید به مثلا ۱۰ سوال جواب بدین که هزینه هر سوال مثلا هزار تومنه. سوال ها در این حد هستن که «کدوم پرواز می کنه؟‌ قناری، قورباغه، مداد» یا حداکثر چیزهایی که با یک پرس و جو جوابش مشخصه. این سیستم حسابی تبلیغ می شه و شرکت کننده ها هم می دونن که مشغول بازی نیستن و هدفشون فقط دادن اون ۱۰ هزار تومن به امید برنده شدن مثلا اون بی ام و یا چه می دونم یک میلیون تومن جایزه روزانه است. در سطحی بالاتر این مساله در مورد اپلیکیشن ها هم اتفاق می افته. مثلا می گن فلان اپلیکیشن رو دانلود و نصب کنین و بعد باید با اسمس فعالش کنین که اسمسش ۱۰ هزار تومنه اما به جاش آخر ماه از بین همه شرکت کننده ها یک نفر سفر فلان رو برنده می شه. در این حالت اگر هدف اکثر شرکت کننده ها، برنده شدن در سفر کیش باشه، منطقا با یک سیستم قمار به بهانه فلان اپلیکیشن مواجه هستیم و نه با یک سرویس. در واقع شرکت مخابراتی مون داره مجوز اجرای لاتاری و قمار رو به شرکت ها می ده و سهم بزرگی هم ازش برمی داره. در یک کشور درست افرادی که امید دارن با اینکارها پولدار بشن، در لاتاری های ملی / دولتی شرکت می کنن و حجم بزرگی از سود در نهایت به دولتی منتخب مردم می رسه که اونو برای بهتر شدن وضع کشور خرج می کنه.

شرکت های دزد / کلاهبردار هم اونهایی هستن که رسما سعی می کنن پول بدزدن. چه با نوشتن اپ های که با استفاده از انواع باگ های تلفن ها، یواشکی اسمس می زنن و آدم ها رو عضو سرویس های پولی می کنن چه با درست کردن اپ هایی که توشون کاربر دقیقا نمی فهمه داره چیکار می کنه و بدون اینکه واقعا و روشن بدونه، عضو یک سرویس می شه. شاید براتون جالب باشه که این روزها سخت گیری در مورد این «عضو سرویس شدن»ها بیشتره و در نتیجه اگر شرکتی واقعا داره کلاه برداری می کنه، در خیلی از موارد هنوز می تونه بگه که «آره دیگه بیا ببین اینجا نوشتیم اگر این دگمه اوکی رو بزنی به فلان جا اسمس عضویت سرویس می فرستیم» ولی اینو جایی و جوری می نویسه که تقریبا هیچ کس متوجه اش نمی شه.

شکل اول (شرکت های مرسوم و طبیعی) بازی رو کاملا به اومدن اینترنت واقعی روی گوشی و تلفن های هوشمند باختن اما در عوض شکل های دوم و سوم رشد زیادی داشتن. کلاهبردارها با سود زیادی که به شرکت های مخابراتی می رسوندن تو بازار موندن تا بالاخره قوانین کمی دست و پاشون رو بست ولی هنوزم حضور پر رنگ دارن. شرکت های قمار هم که فعلا کارشون سکه است و نتیجه افزایش دائمی آدم هایی است که امیدشون برای زندگی بهتر، برنده شدن توی لاتاری است و حکومتی که سودش براش مهتر از اخلاقی است که ازش دم می زنه. من و شما هم تنها کاری که فعلا می تونیم بکنیم، چک کردن گوشی های اطرافیان برای اطمینان از عضو نبودن اونها تو ارزش افزوده است و نگه داشتن امید دل دلمون است به اینکه روزی حکومتون قمار رو به نفع مردم استفاده کنه نه برای پر کردن جیب اونهایی که رابطه اش رو دارن.

رادیوگیک ۹۳ – ۵۰۵

در این شماره از رادیو گیک شاهد شرکتی هستیم که قبل از هکر، خودش مشتری‌هاش رو هک کرد. همینطور نگاهی داریم به اتفاقات ایران و افغانستان و کشف صفحه شخصی پورن استارهای غیرحرفه ای و حتی ساختن تصویری از صورت آدم ها بر اساس صداشون! بد رادیوگیکی است، چون بد دنیاییه. بخندین.

اگر او جی جی خواستین، پسوند فایل بالا رو بکنین او جی جی و از همون مسیر دانلود می شه (: برای حماقت بعضی پلیرها مجبورم بهش لینک ندم!

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

مشکل آپدیت نرم افزاری پابندهای تحت نظر گرفتن زندانیان هلند، صدها ازاد مشروط رو از نقشه های پلیس پاک کرد

پوفف.. چه عنوانی بود (: ولی ماجرا مثل یک صحنه از رمان های علمی تخیلی اینده نگر تلخ است. یک مشکل نرم افزاری حین آپدیت صدها مچ بندی که به پای زندانی هایی که تحت شرایط حصر منطقه ای یا آزاد با وثیقه هستن (کمی توضیح)، باعث شد برای یک روز این زندانی ها از نقشه هایی که محلشون رو نشون می داد حذف بشن. برای بعضی ها خطر کمتر بود و برای بعضی ها باعث شد پلیس نتونه سراغشون بره یا جاشون رو پیدا کنه. . تعداد دقیق در مورد افرادی که در این جریان درگیر بودن نداریم ولی در هلند هر روز حدود ۷۰۰ نفر با این پابندها بیرون هستن. البته چند ماه قبل هم یک مشکل مخابراتی باعث شده بود تقریبا ۶۰٪ هلند از زیر پوشش شبکه بی سیم این مچ بندها خارج بشه و اتفاق مشابهی بیافته. البته حالا که از وثیقه و آزادی مشروط گفتیم، یادآوری خبرنگارانی که روز کارگر بازداشت کنن و هنوز بازداشت موقت هستن جا داره و البته نزار ذکا که ظاهرا در حین نرمش از ایران خارج شده (: و البته امروز در ۵۰۵مین روزی هستیم که محیط زیستی هامون در بازداشت موقت هستن معلوم نیست چرا و اصلا به چه اتهامی (:

وزارت مخابرات و تکنولوژی افغانستان می‌گوید سرور حافظه نهان (Cache Server) کاربران فیسبوک این کشور با مرکز تبادل اطلاعات افغانستان (NIXA) وصل شده است.

این وزارت گفته قرارداد این برنامه را اخیرا با فیسبوک امضا کرده است. بر اساس این قرارداد اطلاعات کاربران فیسبوک و اینستاگرام بدون این‌که به خارج از کشور برود در داخل افغانستان ذخیره و مبادله می‌شود.

سایر زلاند، سخنگوی وزارت مخابرات و تکنولوژی معلوماتی افغانستان، می‌گوید این اقدام به منظور مصونیت اطلاعات کاربران فیسبوک روی دست گرفته شده است. برنامه محلی‌سازی تبادل اطلاعات فیسبوک با پیشنهاد حکومت افغانستان صورت گرفته است.

آقای زلاند گفت پیش از این اطلاعات کاربران فیسبوک به سرور ذخیره فیسبوک در یکی از کشور‌های منطقه و یا آمریکا ارسال و سپس به افغانستان منتقل می‌شد. این روند به گفته مقام‌ها کند و پرهزینه بود.

آمریکایی ها بیشتر از همیشه بازی می کنن

متوسط سن یه بازیکن آمریکایی ۳۳ ساله و معمولا رو تلفن هوشمندش بازی می کنه. اونها امسال ۲۰٪ بیشتر از پارسال خرج بازی کردن و نزدیک دو باربر عدد ۲۰۱۵. بیشترین خرج مربوط به خود بازی است تا دستگاه و پر فروشترین ها کال آو دیوتی : بلک آپز ۳، red dead II و ان بی ای ۲۰۱۹.. این گزارش می گه ۶۵٪ آدم های بالغ در آمریکا امسال بازی کردن و ۶۰٪ اونها از روی گوشی هاشون. حالا جزییات خیلی مهم نیست ولی خبر باحالیه از این نظر که خب ما هم پیر خواهیم شد و به زودی شاهد خانه سالمندان های هستیم که صبح تا شب می شینیم با هم کال می زنیم (: [تعریف ماجرای خودم] یا حالا هرچی اون موقع باب بشه (:

کشاورزهایی که تراکتورهاشون رو هک می کنن

تعداد بیشتر و بیشتری از کشاورزهای آمریکایی که از جان دیر تراکتور خریدن، راهی فروم های پولی و عضویتی اوکراینی و اروپای شرقی می شن تا یاد بگیرن چطوری باید تراکتوری که خریدن رو هک کنن یا فرمورش رو تغییر بدن. دلیلش هم اینه که طبق یک قرارداد که اجبارا باید اونو امضا کنن، کارخونه حق هر جور تعمیر و تغییر در تجهیزات کشاورزی رو ازشون می گیره و بهشون هیچ حقی در مورد شکایت در مورد ضرر در برداشت و اینها نمی ده. این باعث می شه شما اگر مشکلی با تراکتورتون در فصل برداشت داشته باشین بیچاره بشین. چون اولا اگر درخواست اصلاح بدین، خود شرکت احتمالا وقت نمی کنه فوری مشکل رو حل کنه و اگر خودتون دست به کار بشین و مشکل رو حل کنین، فرم ور این رو به مرکز خواهد گفت و احتمالا کارخونه از راه دور تراکتور شما رو غیرفعال می کنه! نماینده کشاورزها و یک فعال حق تعمیر، می گه که اگر کسی تراکتوری رو می خره باید حق داشته اگر لازمه اونو تعمیر کنه یا تغییرش بده. اونها می گن قطعه ای که در بازار هست رو باید گرونتر از کارخونه بخرن و ۱۳۰ دلار در ساعت هم به متخصص کارخونه پول بدن تا بیاد و یک نرم افزار رو از طریق پورت یو اس بی وصل کنه و بگه این قطهع مجاز است. در حالی که این قطعه همون قطعه ای است که از بازار خریدن. [کمی توضیحات و بحث اپل و ..]

و مشتاق علیشاه توییتر هم آهنگ کعبه عشق معین رو برای همه درخواست کرده می ریم براش (:

یک آدمی هم یه لپ تاپ با پنج تا ویروس رو فروخته ۱.۲ میلیون دلار!

البته فازش هنری بوده. یه لپ تاپ سامسونگ ۲۰۰۸ که روش پنج تا از خطرناکترین ویروس های تاریخ بودن رو یک چینی به اسم اثر هنری با نام «استمرار آشوب» و مزایده هم شروع شده. آخرین باری که من چک کردم ۱.۲ میلیون دلار قیمتش بود. یا یه چیزیه که من نمی فهمم یا پول شوییه (کمی توضیحح که پول شویی چطوریه)

ااپل رو هم داشتیم که مک پرو ها رو معرفی کرد که شبیه رنده هستن و مانیتورش که ۴۹۹۹ دلار بود و پایه اش که ۹۹۹ دلار بود (: دیگه واقعا دفاع کننده هاش فان ترین ها بود گوش دادن بهشون (: و البته بهتر بود می گفتن ۶۰۰۰ دلار است ولی بدون پایه ۹۹۹ کم می شه (: نکته جالب دیگه هم این بود که FindMy رو آپدیت کرده از طریق بلوتوث و دیدن شبکه کل دیوایس ها و …

لیتد اگر اشتباه نکنم… اهنگ نفس عمیق میثم ابراهیمی، برای بهترین زندگیم محمدرضا

بحث اسنپ رو هم داشتیم (:‌از دفاع ازحریم شخصی تا جایزه دادن و فیلم ساختن و سوتی اصلی این بود که بیانیه خیلی ضایع بود و ریتوییت متن معذرت خواهی و …

و صحبت ایرانه، بحث ماینینگ هم مهمه. وزیر نیرو رو که داشتیم که گفته بود چرا ما سه وعده غذا می خوریم ولی بعد معاونش یا چنین چیزی در مورد ماین بیت کوین حرف زده بود و گفته بود با برق رایگان از مسجد و مدرسه و … مردم بیت کوین ماین می کنن. کمی توضیح خودم از دستگاه گرفته تا ضرر بخش صنعت و سوله هایی که به جای ابعاد بر اساس برق اجاره داده می شن تا پارتی هایی که تو خود نیروگاه و صدا و سیما و … ماینر دارن.

در اعماق

تشخیص چهره، خلوت شخصی بازیگران پورن رو به هم زده

تشخیص چهره به اندازه کافی دردسر درست کرده؟ اگر نه باید بگم یک نفر مدعی است که سیستمی درست کرده که می تونه چهره بازیگران پورن ۲ رو بگیره و به احتمال زیاد پروفایلشون در شبکه های اجتماعی رو به شما نشون بده. ادعای اصلی اینه که «آیا دوست دختر شما هرگز در چنین فیلمی بازی کرده» ولی معلومه که ادعاش برعکسه و چنین چیزی به کسی کمک نمی کنه! سازنده مدعی است که فعلا صفحه شخصی حدود ۱۰۰هزار رو پیدا کرده و با اینکه چینی می نویسه، مدعی است که در آلمانه. توضیح در مورد خط مرز حریم شخصی و اینکه دو چیز پابلیک رو می شه به هم وصل کرد یا نه و اینکه بالاخره خواهد شد و هر چیز در اینترنت است یعنی عمومیه و در نهایت اشاره ای به ادیت و دیپ فیک

هوش مصنوعی کریپی که بر اساس صداتون، قیافه تون رو حدس می زنه

یک هوش مصنوعی جدید که توی مقاله ای از محققان MIT معرفی شده با دقتی قابل قبول بر اساس صدای افراد، تصویری از اونها ایجاد می کنه. شاید هنوز خیلی مشکل داشته باشه ولی نشون می ده چطوری این تکنولوژی داره در جاهایی که ما حتی فکرش رو هم نمی کردیم وارد می شه. این هوش مصنوعی، از طریق ویدئوهای توی یوتوب تمرین کرده و تصاویری که تولید می کنه از نظر ما نسبتا به واقعیت نزدیک هستن. قبل از این هم گروهی از کارنگی ملون، الگوریتم مشابهی ارائه داده بودن. مقاله با اینکه کاری فنی است، اشاره هایی هم به بحث های اخلاقی داره و البته فعلا خوشبختانه چندان در مورد صداهای ما قابل استفاده نیست چون در هر مورد لازمه روی دیتاهای منطقه ای آموزش داده بشه.

از طرف علی برای نسیم که هیچوقت در زندگی جوانه زدن رو فراموش نمیکنه :)
آهنگ برای او

گفتم کجا می ریم؟ آمریکایی ها هم روی یک درون کار می کنن که می تونه یه تارگت به اصطلاح تروریست رو در بین جمعیت با یک چاقو بکشه! یک جور موشک پرت می کنه که سرش چیزی شبیه به چاقو داره تا بتونه بدون انفجار کسی رو بکشه. البته اگر می گم چاقو، منظور یه تیغه تقریبا ۴۵ کیلویی است که می تونه از ساختمان و ماشین رد بشه و به هدف بخوره.. و وقتی می گم هدف … هر کس قرار باشه بمیره است دیگه.

بچه هایی که بدون دین بزرگ شدن، به طور متوسط همدلی و مهربونی بیشتری نشون می دن

تحقیق بامزه ای است از دانشگاه شیکاگو که می گه بچه هایی که توی خونه هایی بدون دین بزرگ شدن، به طور متوسط مهربان تر و فهیم تر نسبت به مسائل دیگران بزرگ می شن. این تحقیق در مورد ۱۱۷۰ کودک انجام شده که بین ۵ تا ۱۲ سال داشتن – و توی ۶ کشور (کانادا، چین، اردن، ترکیه، آمریکا و آفریقای جنوبی). اونها می گن نتیجه تحقیشون با انتظار عمومی آموزش داده شده فرق داره که می گه دین باعث مهربانی و همدلی بیشتر می شه ولی نتیجه این تحقیق با تحقیق دیگه ای که توش نشون داده شده بود که بچه های خانه های آتئیست خیر تر هستن هماهنگ است». [بحث خودم بخصوص در مورد اینکه لازم نیست اخلاق از دین بیاد]

حملات سیم سوئپ، بخصوص علیه رمزارزها
چندین اتفاق این چند وقت داشتیم. از آدم های مهم کریپتوکرنسی تا موارد فنی. توضیح بد بودن تلفن به عنوان تشخیص هویت و مشکلاتی که هست

شرکتی که مشتری هاش رو هک کرد که از هکر در امان باشن

ماجرا بامزه است، کسانی که والت آگامای کمودو استفاده می کردن تا رمزارز کومودو و بیت کوین شون رو نگه دارن، یکهو دیدن که نصف شب تمام پولشون از والت خودشون به یک والت دیگه منتقل شده! تقریبا ۸ میلیون کومودو و ۹۶ تا بیت کوین. اما احتمالا خطری نداره؛ این انتقال توسط خود شرکت انجام شده تا جلوی هکری که به والت ها دسترسی داشته رو بگیره. اما هک چطوری بوده؟ کمودو از یک لایبری جاوااسکریپت در والتش استفاده کرده بود به اسم electron-native-notify که ۲ ماه قبل یه آپدیت براش میاد. این آپدیت حاوی یه در عقبی بود که به نویسنده ناشناس کتابخونه اجازه دسترسی می داد… اونم به طور خاص دسترسی خوندن سیدها و کلیدهای شخصی و پسورد والت رو! این مشکل امنیتی رو تیم پکیجینگ ان پی ام کشف کرد و به کمودو اطلاع داد. این شکل جدیدی ازهک است که یک پکیج خوب منتشر می کنین و بعد از مدتی یواشکی توش یه چیزی می ذارین. چیزی شبیه اسب تراوای زمانی (:

نامه ها

طوبی در مورد شبیه سازی شورای نگهبان توضیح داده:
من شماره ی ۹۲ رادیو گیک رو گوش کردم، شبیه سازی مسابقات شورای نگهبان، برنامه نویسی نیست. بلکه گروه های دانشجوی حقوق به همراه استاد (Coach) جلسه ی شبیه سازی شورای نگهبان را برگزار می کنند و داوران بر اساس ارائه ی آن ها نمره می دهند و برندگان مدرک و جایزه می گیرند. برگزاری شبیه سازی جلسات دادگاه (Moot court) و سازمان ها امروزه خیلی توی ایران بورس شده و برای آموزش دانشجو هست . در دیگر سازمان های بین المللی مثل سازمان ملل متحد هم برای دانشجویان حقوق، علوم سیاسی و روابط بین الملل امکان حضور در اینگونه جلسات شبیه سازی وجود دارد.

سلام. اول اینکه شما عشق هستی و خیلی دوسِت دارم. الان داشتم اپیزود ۸۶ رادیو گیک رو گوش میکردم، یه دانشجوی ایرانی توی آمریکا به سینه‌های یک خانم دست زده و بعدش شما در جواب دفاعیه‌ی احمقانه‌ی مجرم، خطاب به اون شخص گفتید: «شما یک مریض روانی هستی». میدونم شما هیچوقت حرف توهین‌آمیز نمیزنی، ولی این اصطلاح «مریض روانی» به نظرم توهین‌آمیزه به خیلیا از جمله من که سالهاست بیماری دوقطبی دارم و از لحاظ تکنیکال یک مریض روانی حساب میشم. به نظرم درست نیست که جهانیان امروزی از اصطلاح مریض روانی به عنوان توهین و یکجور تهمت زدن استفاده میکنن. همونطور که توی مجامع رسمی دیگه هیچکس به عنوان تمسخر و توهین نمیگه فلانی فلجه، فلانی عقب مونده ذهنیه و اینجور حرفا. از اونجایی که خیلی نظراتت جالبه میخواستم خواهش کنم در این مورد یک توضیحی بدی نظر خودت رو توی اپیزودهای بعدی رادیو گیک.

تولد آرزو رو هم که ٢٣ بهمن هست لطفاً بهش تبریک بگو در رادیو گیک بعدی. بگو به محمد ایمیل بزنه.

موسیقی

  • برایم بخوان محمد، شعر و صدای الیاس علوی
  • معین کعبه
  • هادی پاکزاد – فرشته مرگ
  • برای او
  • فایا یونان

أحب يديك (دستانت را دوست دارم)
چشمان تو رؤياي من است
رؤيايي كه بزرگ خواهد بود
بزرگ،
آن گونه كه خستگان آرزو مي كنند.
بزرگ،
همچون نعمت هاي وطنم.
دستانت به استقبال بازگشتگان تكان مي خورند
و براي گرسنگان نان به همراه دارند
دستانت را دوست دارم
و بيشتر و بيشتر اما، وطنم را دوست دارم
از آن من خواهي بود
آن گاه كه وطن را مثل من دوست داشته باشي.
از آن تو خواهم بود
آن گاه كه خويشانم به وطن بازگردند.
و جشن عروسي من آن جا خواهد بود
كه قلبم مرا بكشاند.
و براي تو مي ميرم، براي تو مي ميرم
آن گاه كه براي كشورم بميري.
و من تو را دوست دارم
تا بر توپ ها و تانك ها پا بگذاريم
و خیابان ها از شلوغي کودکان به تنگ آیند
و آن گاه كه صبح از ميان خاكسترها بيدار شود
براي تو خواهم مرد، براي تو خواهم مرد
و شايد با كشورم به تو خيانت كنم .

فايا يونان خواننده سوريه _ سوئدي
ترانه “أحب يديك” فايا يونان

وندینگ ماشین برای خرید لایک و فالوئر

«کوییک فیکس» یا «راه حل سریع» یه اثر هنری تعاملیه. این دستگاه اجازه می‌ده در سه قدم ساده برای خودتون لایک و فالوئر بخرین. کافیه دگمه اینکه چی نیاز دارین رو فشار بدین، سکه‌ها رو از شکاف سکه داخل دستگاه بندازین و اکانت خودتون رو وارد کنین و چند ثانیه بعد محصول مورد نظر رو دریافت کنین؛ البته از طرف اکانت‌های فیک. در حال حاضر امکان خریدن لایک و فالوئر در اینستاگرام، فیسبوک، یوتوب و توییتر وجود داره و سکه‌ها رو هم می شه برای هر کشور تغییر داد.

این اثر هنری در جاهای مختلفی به نمایش در خواهد اومد و با هر بار سفارش، تاریخ و شهر و مکان دقیق سفارش رو ثبت می‌کنه. اثر از هلسینکی شروع کرده و با یک رزبری پای، یک آردیونو، منبع تغذیه و پذیرنده سکه و کلیدهای کنترل و یک کیبرد و چهار ال سی دی I2C ساخته شده. با استفاده از پایتون و فایربیس.

هدفش هم که مشخصه. نشون دادن جامعه ای که توش همه تشویق می شیم تا لایک جمع کنیم و حتی به عنوان یک عدد هم که شده، فالوئرهامون رو بالا ببریم؛ نمونه های وطنی‌اش هم که زیاده و معلومه دستگاه تو ایران کار چندانی نخواهد داشت. چون این اطراف هزار تا فالوئر نیمه واقعی خیلی ارزونتر از این حرفها است، چه برسه به لایک غیرواقعی (:

ستاره‌های اینستاگرام و آرایش‌هایی فقط برای فیلترها

ستاره‌های اینستاگرام اغلب جوری رفتار میکنن انگار در عادی‌ترین حالتشون هستن و یکهو دوربین موبایل روشن شده و اتفاقی ازشون یه عکس گرفته. شایدم در رمانتیک‌ترین لحظه‌ها یک نفر سوم حضور داشته و عکس رو گرفته و بعد گفته «حالا می تونم برم؟» (: این یه میم مشهوره:

این آدم‌ها به نظر می رسه در رمانتیک ترین لحظه هاشون می گن «صبر کن من یه عکس بگیرم شر کنم» یا در هر لحظه عجیبشون یه عکاس همراهشون بوده و خب هیچ لحظه بدی هم در زندگی ندارن؛ مگر اون موقعی که می خوان از شدت عشق شکست خورده خودشون رو با دستمال خفه کنن و البته همزمان به شما هم نشونش بدن (:

حالا یه تلویزیون چین، یه گزارش بامزه دیگه منتشر کرده: آرایش‌های عجیب اینستاگرامرها و استریمرها. منظورم آرایش های پلنگی شاخ های خودمون نیست. اینها مشهورن چون یک عمر تصویر زن ممنوع بوده و حالا مهوع‌ترین تصویر زن، به نظر بخش عظیمی از جمعیت سکسی می رسه. منظور این گزارش این تکینکه:

یک آرایش عجیب که فقط درست شده تا فیلتر مجهز به هوش مصنوعی خیلی بهتر چشم و قفسه سینه و شکم و غیره رو تشخیص بده و یک آدم خیلی صاف و صوف با این اجزا درست کنه. این سبکی بود که در روزهای اول تلویزیون هم مرسوم بود. اون زمان دقت دوربین و نمایشگر کم بود و هنرپیشه ها باید لب های عظیم قرمز می کشیدن تا در تصویر نهایی معلوم بشه لبشون کجاست و خب حالا هم همین اتفاق داره در سطحی دیگه می افته: کشیدن خط های غریب روی چشم و قفسه سینه و گونه و دماغ و شکم تا فیلتر هوشمند دوربین، دقیقا اینها رو از هم تفکیک کنه و حداکثر فیلتری که میتونه رو اعمال کنه.

خلاصه که دنیایی داریم (: فیلم کامل رو از یوتوب ببینین:

ظاهرا مایکروسافت بزرگترین شرکت اوپن سورس جهان شده؛ با آزاد کردن ۶۰هزار پتنتش

لینوس توروالدز خالق لینوکس یکبار گفته بود که اگر روزی مایکروسافت برای لینوکس برنامه بنویسه، اون پیروز شده. حالا نه فقط مایکروسافت ادیتوری مثل vscode رو در دنیای لینوکس هم منتشر کرده و نه فقط اجازه می ده فضای لینوکسی به سیستم عامل خودش راه پیدا کنه، که این هفته اعلام کرد که عضو شبکه اختراع آزاد شده (OIN یا هر ترجمه دقیق دیگه ای که داره). این کنسرسیوم کارش اینه که پتنت‌های آزاد هر شرکت رو در اختیار بقیه شرکت‌ها بذاره در مقابل اینکه پتنت‌های بقیه شرکت‌ها هم برای این شرکت‌ها آزاد بشه.

شبکه Open Invention Network حدود ۲۶۵۰ عضو که توشن اسم‌هایی مثل گوگل، آی بی ام، ردهت و سوزه به چشم می‌خورن. مدیر عامل این شبکه اعلام کرده که «مایکروسافت هر چیزی که داره رو آورده. چه تکنولوژی قدیمی‌ترش مثل اندروید و کرنل لینوکس و اوپن استک و چه تکنولوژی‌های جدیدترش مثل LF Energy و هایپرلجر و همه قبلی‌ها و بعدی‌هاشون».

تعداد پتنت‌هایی که مایکروسافت آورده حدود ۶۰هزار تا است و خوبه یادمون باشه که درآمد مایکروسافت فقط از پتنت‌های اندروید حدود ۳.۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ بوده. معلومه که همه شک شدن. مایکروسافت مدعی است که دچار یک تغییر فلسفی بنیادی شده و از جایی که با جامعه آزاد دوست نبوده در حرکت به سمت اون است و با این کار نشون داده که این حرکت جدی و مصممه. مدیر اجرایی مایکروسافت می‌گه که دنبال بهتر کردن وضعیت توسعه دهنده‌ها است و کاری نداره که اونها رو لینوکس کار می کنن یا ویندوز و از دات نت استفاده می کنن یا جاوا.

این تغییر مدتی طولانی است که در شرکت مایکروسافت دیده می شه و دلیلش هم به احتمال زیاد درک این مساله است که دنیای آینده دنیای باز است. جایی که واقعا ایده ها رقابت می کنن و کسانی که در دنیای باز باشن، دسترسی بیشتری به ایده‌های متنوع و همچنین دسترسی بیشتری به خلاقیت خواهند داشت. اتفاق بسیار بزرگیه و من هم هنوز بهش شک دارم؛ هی فکر میکنم شاید جایی از خبر رو نفهمیدم یا نکته پنهانی داره که من نمی دونم. اما به هرحال به نظر می رسه مایکروسافت بیشتر از ۶۰هزار پتنتش رو از این به بعد برای دنیای آزاد، رایگان کرده.

یک تجربه رو به رشد: هفته‌هایی با چهار روز کاری

اینکه ساعت های کاری ما محدود به حدود ۴۰ ساعت در هفته است، اینکه روزهای مشخص تعطیل داریم، اینکه حق مرخصی داریم، اینکه بیمه بیکاری داریم و غیره و غیره همه حاصل دهه‌ها مبارزه نیروهای چپ در جهان است. اما اینجایی که الان هستیم هم بس نیست. بخصوص که توی ایران هنوز خیلی جاها در هفته ۶ روز کاری دارن که عملا زمانی برای زندگی باقی نمی‌ذاره. از نظر من حداقل دو روز تعطیل لازمه، یک روز برای استراحت و یک روز برای تفریح و کارها. اما نظر خیلی‌ها فرق داره؛ از جمله نظر نیوزلندی‌ها.

یک ترند جدید دنیای برنامه نویسی پیشنهاد می‌ده که به جای ۵ روز کار و ۲ روز تعطیل، ۴ روز کار و ۳ روز تعطیل داشته باشیم و برای حفظ تعادل، توی هر کدوم از اون ۴ روز، ۱۰ ساعت کار کنیم. اینجوری هم کماکان ۴۰ ساعت کار خواهیم کرد، هم زمانی که تمرکز کردیم و کار رو شروع کردیم می تونیم طولانی‌تر از تمرکز و جریان سیال ذهن استفاده کنیم و بهتر پیش بریم و هم ۳ روز تعطیل خواهیم داشت که به نفع استراحتمون است و در نهایت هم منابع کمتری رو در شرکت تلف می‌کنه (مثلا نور و سرمایش و گرمایش).

احتمالا این روش به درد تمام صنایع نمی خوره ولی توی نیوزلند شرکت پرپچوال گاردین با ۲۵۰ کارمند این رو تست کرده و نتایجش رو مبثت ارزیابی کرده. کسانی که این آزمایش رو زیر نظر داشتن می‌گن که سطح استرس در دفاتر این شرکت در همه کشور پایینتر بوده، کارمندان رضایت شغلی بیشتری داشتن و برداشتشون از تعادل کار و زندگی شون، بهتر بوده.

البته معلومه که این تیپ کار، ممکنه برای بعضی ها مناسب نباشه و در نتیجه فعلا این شرکت به آدم‌ها اجازه انتخاب داده و شما می تونین به شکل سنتی ۵ روز در هفته کنین. مدیر این شرکت گفته که هدف از برنامه رسیدن به بهره‌وری بیشتر است و در طول برنامه نکته منفی‌ای مشاهده نشده. وزیر روابط محیط کار نیوزلند گفته که یافته‌های این تحقیق بسیار قابل توجه است و این وزارتخانه علاقمنده با شرکت هایی که می‌خوان این مفهوم جدید رو تست کنن، همکاری کنه.

همونطور که گفتم ایده هفته با ۴ روز کاری بخصوص توی دنیای کامپیوتر که کارشون نیازمند یک جور تمرکز دقیق است در حال رایج‌تر شدنه چون به دست آوردن اون تمرکز ممکنه به تنهایی ۲ ساعت از وقت روز رو بگیره و منطقی‌تره که با هر بار به دست آوردن این تمرکز، ۸ ساعت کار کنیم تا ۶ ساعت. و البته یک روز بیشتر به خودمون و زندگیمون اختصاص بدیم. این ایده از ۲۰۰۸ توی ادارات دولتی یوتا تست شده تا هزینه‌های اداره دفاتر دولتی کمتر بشه یا حتی در مواردی واقعا یک روز کم شده و ساعت‌های کار هفتگی به ۳۲ رسیده به این امید که آدم ها اون ۳۲ ساعت رو عالی کار کنن. نمی‌دونم در ایران چنین تجربه‌ای داریم یا نه ولی اگر چنین چیزی رو تجربه کردین خوشحال می‌شم تجربه‌تون رو بدونم.

رادیوگیک ۸۶ – حالا یه هاهاهاهایی شده

در شماره ۸۶ رادیوگیک، خبرهایی کمی متفاوت داریم. یعنی از شجریان می گیم و اشتراک دوچرخه و متلک خیابونی! عوضش اینبار بخش آخر داریم که توش نگاهی به زندگی ۱۳ نفر می ندازیم که در رویای برنامه نویس شدن، چپیدن تو یه خونه؛ اونم تو سانفرانسیسکو.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

شکایت شجریان از صدا و سیما رد شد
محمدحسین آقاسی عصر سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره شکایت محمدرضا شجریان از صدا و سیما به خاطر پخش بدون رضایت آثار وی اظهار داشت: تیر سال 88 به خاطر پخش بدون رضایت آثار موکلم در صدا و سیما، شکایتی را مستند به ماده 23 قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان از این سازمان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردم.
این وکیل دادگستری اضافه کرد: در این قانون صراحتاً آمده که اگر آثار کسی را بدون اجازه انتشار، پخش یا نشر دهند، مجازاتش 6 ماه تا دو سال حبس است.
مرور زمان و … در نهایت هم موجب شهرت شده پس مشکلی نیست

داستان های استخدام

رفتن و داغون بوده بر خلاف ادعا و بعد هم تهدید و …
علیرضا اسکندر پور از آپادانا نوشته
یک سمیرا هم به داستان مشابهی اشاره کرده و که کم کم کارش ۲۴ ساعته شد و …
درست شرکت رو سرچ کنین و با همکارها گپ بزنین و سفته ندین و …

بایک شیرینگ!

خودم بگم کمی از چین و آلمان و اسکوتر و ایران و بیدود و انتظارمون و بودجه دولتی احتمالی.

ممنوعیت ترکرهای جی پی اس دار ورزشی برای سربازان آمریکایی

قبلا انواع این ماجراها رو داشتیم ولی اینبار دیگه جدی شد! ماجرا هم به اپ ورزشی خودمون یعنی استراوا بر می گرده. استراوا یک هیت مپ از فعالیت های جهان منتشر کرد (کمی توضیح در مورد کاربرد خوبش در تهران) ولی مساله وقتی بالا گرفت که این نقشه از حرکت ها چند تا مسیر دویدن رو مشخص کرد که ساکنان شهر شروع کردن به سمتش رفتن و دیدن اینکه اجازه ورود بهش رو ندارن و در نهایت کشف اینکه این مربوط می شه به مکان های نظامی که سربازها توش تمرین می کنن. بعد از یک ماه از این جریان حالا یادداشتی از وزارت دفاع که برای همه سازمان های نظامی رفته می گه که استفاده از هر جور وسیله سنجش ورزش و فعالیت که به جی پی اس مجهز باشه برای سربازها ممنوعه. البته اجراش کار راحتی نیست چون امروز تمام موبایل های ما هم جی پی اس دارن و خیلی ها مسیرهای دویدنشون رو با چنین ابزارهایی می سنجن و ذخیره می کنن و کلی پیچیدگی دیگه.

حالا برنامه نویس ها برای شرکت ها بیشتر از پول می ارزن

بر اساس یک گزارش جدید، اکثریت شرکت ها معتقد هستن که نداشتن دسترسی به برنامه نویس خوب براشون مشکل بزرگتری است تا نداشتن دسترسی به پول. برنامه نویس بد هم ظاهرا بزرگترین مشکل است. گفته می شه حدود ۸۵ میلیارد دلار هزینه سالانه شرکت ها است برای حل مساله «کد بد». مشکل اینجاست که هنوز صنعت نرم افزار بسیار جدیده و با ریختن پول و مدیریت نمی شه مساله اش رو حل کرد. کاری که تقریبا در بیشتر صنایع دیگه، عملی است. تحقیق استرایپ و هاریس می گه که ۶۱٪ مدیران رده بالا، معتقدن که نداشتن دسترسی به توسعه دهنده های با استعداد، اصلی ترین تهدید شرکت اونها است. گفته می شه در حال حاضر technical debt کمپانی ها حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است و دسترسی نداشتن به برنامه نویسان خوب، هی هم این رقم رو بالاتر می بره. راه حل هایی که این گزارش برای این مساله داشته سه تا است: ۱. درک هزینه ها و فرصت های توسعه دهنده ها و مهمتر دونستن اونها از دلار بخصوص در بحث اختصاص دادن اونها به پروژه ها ۲. آوت سورس کردن بخصوص در تمام بخش هایی که یونیک بیزنس ما نیستن. از استوریج تا پیمنت تا سی آر ام تا مسیجینگ تا بتونیم توسعه دهنده هامون رو درگیر چیزهای مهمتر بکنیم و مهمتر دونستن خرید از ساختن و ۳. درگیر کردن متخصصین فنی در تصمیم گیرهای رده بالا و اصولا انتخاب لیدرهایی که درک فنی هم دارن.

در اعماق

سانسور مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه

مارگارت روبرتز و ویلیام هابز در مقاله ای نشون می دن که چطوری سانسور ناگهانی مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه. اونها روی سانسور اینستاگرام در چین کار کردن و صفحات ویکیپدیا که سانسور هستن (که البته بعد از ۲۰۱۵ و سوییچ کامل ویکپیدا به https غیر ممکن شد). اونها می گن کسانی که شروع می کنن از فیلتر رد شند، اتفاقا دقیقا به چیزهایی دسترسی بیشتری دارن که سانسور بودن. الگوی مصرف این آدم ها نسبت به کاربران قدیمی گرایش بیشتری به مطالب سانسور شده داره. اونها اسم این پدیده رو «تاثیر دروازه» گذاشتن و اینکه وقتی کسی از دروازه می گذره، تمرکز بیشتری روی چیزهای سانسور شده داره تا مطالب مرسوم. اونها می گن کسی که تازه از فیلتر گذشته حس قوی تری برای مشارکت در مسائلی داره که ممنوع بودن و حتی اگر در طولانی مدت به اونها علاقه نشون نمی داده، در این وضعیت تمرکز بیشتری در این بحث می ذاره.

فرانسه قانون ضد متلک گفتن رو تصویب کرد

فرانسه در یک قانون جدید، سعی می کنه با مزاحمت های خیابانی مبارزه کنه. الان اگر کسی در خیابون به کسی متلک بگه و پای پلیس به میون کشیده بشه، ممکنه ماجرا در همونجا به ۷۵۰ یورو جریمه منتج بشه! این قانون تلاشی جدید توی جلوگیری از آزار جنسی است. همچنین بخش دیگه ای از این قانون سعی می کنهحمایت قویتری از کودکان زیر ۱۵ سال بکنه و جای دیگه ای هم مجازات زندان برای چیزی تعیین کرده که این روزها بهش می گن upskirting یا همون عکس گرفتن از زیر دامن بدون اینکه سوژه متوجه بشه!این قانون بخشی از کمپین مکرون بود و البته یک ویدئوی وایرال از یک مزاحمت خیابونی، باعث تصویب سریعترش شد. به این می گن قدرت اینترنت و البته تلاش حکومت ها برای مبارزه با چیزی بد.

کامپیوترهای کوانتومی تقریبا آماده بازار هستند

مدت ها است که داریم از کامپیوترهای کوانتومی می گیم؛ استفاده از مفاهیم و قواعد مکانیک کوانتوم برای ساخت کامپیوترها و حل مسائل. در تقابل با مفهوم ۰ و ۱ فعلی. حالا شرکتی به اسم ریگتی مدعی شده که با محصولی به اسم کوانتوم کلاود سرویسز می تونه خدمات کامپیوتری کوانتومی رو به شرکت های دیگه بگه. مشتریان اولی هم که نام برده اکثرا در حوزه شیمی و بیوتکنولوژی هستن که برای منطقا قابلیت های کامپیوترهای کوانتومی برای کارشون خوبه: کنار هم چیدن حالت های مختلف ملکولی و کشف داروهای جدید. بازدید از مرکز اونها، برابر دیدن سیلندرهای فوق سرد نگهدارنده کامپیوترهای کوانتومی است که کنارشون رک های سرور های سنتی ارتباط با جهان بیرون رو برقرار می کنن. اونها هنوز از کامپیوترهای سنتی کندتر عمل می کنن و بخشی از مساله که توسط کامپیوترهای کوانتومی حل می شه هنوز پر مشکل و اشتباه است اما پیش بینی مدیر عامل اینه که در ۶ تا ۳۶ ماه، به چیزی به اسم «برتری کوانتومی» برسیم که توش بخش حل شونده توسط کامپیوترهای کوانتومی، زمان کمتری از حل مساله روی کامپیوترهای سنتی خواهد گرفت. معلومه که در حال حاضر حل مسائل روی این سیستم ها نیازمند الگوریتم های هیبرید هم هست تا بتونه مشکلات و اشتباه ها رو ببینه و اصلاح کنه.

بخش آخر

زندگی با ۱۲ برنامه نویس، ۲ اتاق و ارزوی قرن ۲۱ی

یه مطلب خوب اسلیت است از یک نفر که آرزوی برنامه نویس خفن شدن در سان فرانسسیکو رو داشته. ماجرای کسی است که برای رسیدن به لانژ باحال دارای جیم و جای کار و غیره در برج ۱۹ طبقه اش، باید قاچاقی از جلوی نگهبان ها رد می شده چون از ساکنان رسمی برج نبوده و ۱۷ طبقه پایینتر، در یک ایر بی اند بی غیرقانونی زندگی می کرده و البته در خونه ای ۲ اتاقه که توی هر اتاقش ۶ نفر زندگی می کردن، بدون شمردن اون یه نفر که تو کمد لباس زندگی می کرد. تخت های سه طبقه ، هوای خفه و اتاق همیشه تاریک رو اضافه کنین به اشپزخونه ای که توسط ۱۳ نفر استفاده می شد و همیشه پر ظرف کثیف و بوی موندگی بود. دوستمون می گه آگهی اتاق می گفت با ۱۲۰۰ دلار می تونن از جیم، هات تاب، سالن بسکتبال و حتی دیواره صخره نوردی استفاده کنن ولی ظرفیت رو فقط ۴ نفر اعلام کرده بود. اما حالا ۱۳ نفر اینجا زندگی می کردن که خب معلومه باعث شده بود همه نظرات هم «عالی» و ۵ ستاره باشه ولی خب هیچکدوم از نظرات نگفته بودن که حتی کلید ورودی اصلی رو هم به یارو نخواهند داد و باید منتظر بمونه تا یکی وارد یا خارج بشه و پشتش بدوه و از لای در رد بشه و یواشکی از آسانسورها بالا بره تا نگهبان ها اونو نبینن و یواشکی کلید بالای در رو برداره چون اون کلید بین ۱۳ نفر مشترکه! داستان دوستمون داستان یک نفر است که برای یک دوره ۱۲ هفته ای برنامه نویسی ثبت نام کرده تا بتونه خودش رو بین جمعیت عظیم برنامه نویس ها بالا بکشه. تصور رویایی این شغل اینه که همه اش استراحت و کارهای خفن است با حقوق بالا و سفر خوب و زندگی جذاب د رکنار کد زدن روی پروژه های جالب. اما شوک اصلی وقتی بود که فهمید هم اتاق هاش اکثرا برنامه نویس هستن و دنبال پیدا کردن «شرکتی بهتر» با اتکار به استارتاپ فعلی شون یا مدارک شون از استنفورد و ام آی ةی. می گه همکارهای آینده اش رو می دید که روزی حدود ۱۵ ساعت کار می کردن و البته استراحت آخر هفته این بود که کار به ۱۰ ساعت کاهش پیدا کنه. از این می گه که دوست نداشت مثل اونها بشه که از ۱۵ ساعت کار می اومدن و تا جایی که می تونستن بیدار بمونن هم روی کاناپه می نشستن و رو کدها بالا پایین می رفتن. کسی که کمد رو به عنوان «اتاق خصوصی» اجاره کرده بود، ۱۴۰۰ تا در ماه می داد تا ساعت ۹ بیاد خونه، سریال با شیر بخوره و بعد به کمدش بره و کد بزنه. اون ۱۶ ماه بود که در همین وضع بود. و باور بکنین یا نه، برای پین ترست برنامه می نوشت!

نویسنده مون می گه شاید کلی هم برنامه نویس باشن که زندگی رویایی ما رو زندگی کنن ولی به نظرم تعداد این آدم ها که اون میدید هم بعیده کم باشه. و اکثرشون رویاشون رو از دست داده بودن. طبق آمار ۹۲٪ استارتاپ ها در کمتر از سه سال از بین می رن و این یعنی افرادی که برای اونها کار می کنن دارن دنبال کارهای جدید می گردن – برنامه نویس هایی با استعدادتر و پر تلاشتر از اون. می گفت باید مواظب باشیم که شبیه اونی نشسم که تو اون اتاق می خوابه و موقع چونه زنی، به جای حقوق سهام برداشته و حالا روزی ۱۲ ساعت کار می کنه تا شاید کشتی در حال غرق کمپانی رو نجات بده و در نتیجه سهامش با معنی بشه. یا شبیه اونی که تخت بالایی نویسنده می خوابه و دو ماه است دچار افسردگی شده و اکثر روز رو سر کار نمی ره و بقیه مواقع هم معلومه که فعالیتی جدی نداره. می گه مشکل اصلی شهر استارتاپی اینه که کمبودی توی آدم های صفر کیلومتری که حاضرن جونشون رو برای کار بدن نیست و در نتیجه هیچ کس احترامی نداره. هرکسی که اخراج بشه یا اعتراض کنه، یک ارتش هست که جاش رو پر کنه و خیلی هم ذوق داشته باشه که داره فلان جا کار می کنه یا با فلان چی زکد می زنه یا شب نمی خوابه و کار میکنه و خاطره های باحالش این باشه که فلان موقع ۲ روز بودن که نخوابیده بودن و کار می کردن.. به این ارتش می گن ارتش ذخیره کار.

نویسنده می گه از برنامه نویسی برای استارتاپ بیرون اومده ولی ارزشمنده آدم یواشکی بره اون جای بالکاس طبقه ۱۹ام و از پنجره به بیرون نگاه کنه. فضای استارتاپی از دور بیسار زیبا و هیجان انگیز است. لوگوهای درخشان و زیبا ولی چیزی که توش دیده نمی شه، رنج آدم ها است و امیدهایی که از هر صد نفر، یکیشون هم بهش نمی رسن. اسم باکلاس «هکر هاوس» همه جا دیده می شه و کسانی که در بوت کمپ ها و آموزشگاه ها و دارن رویایی زیبای شهر استارتاپی رو می فروشن ولی نویسنده می گه حالا که از نزدیک فضا رو دیده، چیزی نیست که دوستش داشته.

[اشاره به ایران و فیلم پازلی ها و موندنشون توی مسافرخونه و ..]

قانون هفته

قانون هفته؟ بتریج ‌Betteridge’s law که می گه اگر عنوان یک مقاله با علامت سوال تموم می شد، جواب معمولا «نه» است. معلومه که بیشتر شوخی است ولی در عمل هم می شه هی بهش اشاره کرد مثلا «آیا فلان چیز واقعا فلان کار رو کرده؟» یا «آیا شما به یک آیپد احتیاج دارید؟» و …