فهرست بوسیدنی‌ترین ۴۰۰ لب در IMDB و نکته ای در مورد لب‌های اطراف ما

دوستان از پشت صحنه توجه ما رو جلب کردن به فهرست ۴۰۰ لب که باید قبل از خوابیدن ببوسید به انتخاب در سایت IMDB. حالا نه اینکه ما نشسته باشیم ببینم آخر جمعه ای چه لبی رو باید ببوسیم ولی این فهرست نکته جالبی توی خودش داره. بذارین به چند نفر نگاه کنیم:

naomi ava shohre kajol

نکته مشترک بین لب‌های اوا گاردنر، نائومی نمی دونم کی کی، شهره آغداشلو و کاجول رو می بینین؟ تقریبا این نکته در هر ۳۹۶ نفر دیگه هم تکرار شده: لب های با قیافه مرسوم، غیرقلوه ای بدون تزریق تابلوی چربی غیره و در بسیاری موارد نازک و در صورت هایی که حداقل به نظر طبیعی می رسن (:

چند وقت قبل هم مطلب جالبی در مورد تناسب های زیبا در صورت زنان و بعد دنبال زنی در انگلیس گشته بودن که بیشترین این سطح از تناسب رو رعایت کرده باشد و در نهایت این دوستمون انتخاب شده:

uk

و خب بازم توش می بینیم که خبری از لب های قلوه‌ای نیست.. آخه اصلا «قلوه» بوس کردنی است؟ این چه اسمیه؟ (: و مستقل از این اسم مهمل، آخه چربی رو تزریق می کنن تو لب؟ چه برسه به اینکه چربی رو از جای دیگه همون آدم بگیرن؟ (: درسته که هر کس حق داره اینکار رو بکنه ولی بحث اینجاست که نباید رقابت احمقانه ای رو شروع کنیم که فقط در تلاش برای «قلوه‌ای تر کردن» لب بشه و در نهایت برسیم یک جایی که همه معتقدن کریه است ولی هنوز تو بازی شرکت می کنن. این بلا قبلا هم سر ما اومده … منظورم بدن سازی اکستریم نیست.. منظورم کنکوره… همه می گیم مکانیزم تست و کنکور احمقانه و نابود کننده بخش مهمی از جوونی همه آدم هامون ولی دیگه همه مجبوریم تو کلاس هاش شرکت کنیم؛ پس حداقل همین کار رو با لب‌هامون نکنیم! راستش حداقل به نظر من که زیباترین آدم آدمی است که خودشه و به خودش اعتماد داره و افتخار می کنه و غیرجذابترین آدم، کسی که سعی می کنه خودش رو یک چیز دیگه جا بزنه؛ از باربی تا قلوه (:

این زن‌ بعد از ۵۶ کیلو لاغر شدن عکس‌هاش رو منتشر کرده تا به من و شما بگه بدونمون رو دوست داشته باشیم

کریستین مایل ۲۳ سالشه و مثل اکثر ما فکر می کرده اگر با فشار و گرسنگی و ورزش و .. بدن ۱۲۰ کیلویی‌اش رو به ۶۴ کیلو برسونه چیزی می شه که رسانه‌ها تبلیغش می کنن و بهش می گن زیبا. این مساله براش وقتی شروع شد که سراغ خرید لباس عروسی رفت و هیچ لباسی اندازه‌اش نبود:

لباس رو به اتاق پرو بردم و نفس نفس زنان تلاش می کردم توش جا بشم. قرمز شده بودم و عرق می ریختم و کم مونده بود گریه کنم. در آخر لباس رو پس دادم و از مغازه فرار کردم.

شاید عکس فعلی کریستین از نظر خیلی از ما هیکل قابل قبول‌ باشه:

after_body

ولی واقعیت بدنی که از ۱۲۰ کیلو به ۶۴ کیلو رسیده این نیست. متاسفانه واقعیت اینه که یک بدن ۱۲۰ کیلویی بیمار حساب می شه و نیازمند درمان است و مهمتر از اون پیشگیری. اما از دست دادن ۵۶ کیلو، درمان نیست. زیبا کننده هم نیست:

after_nu

هر کس بدنی داره و باید سعی کنه اونو سالم و خوب نگه داره. مطمئنا بیمه قبول نمی کنه که پول جراحی‌های لازم برای حذف پوست اضافه رو بده و کریستینا می گه که شاید بهترین کار این باشه که بخشی از وزن قبلی رو دوباره برگردونه.

من نمی تونم همیشه اینطوری بمونم. مثل اینه که توی زندانی از پوست گیر افتاده‌ام. من می خواستم توی عروسی خوب به نظر برسم ولی رژیم همه چیز رو نابود کرد. مثل این بود که مشغول مخفی کردن یک راز بزرگ زیر لباس عروسی‌ام هستم. همه می‌گفتن که چقدر جذاب شده‌ام ولی هیچ ایده‌ای از شرایط وحشتناک زیر لباس نداشتن.

روش کاهش وزن رژیم سخت و قرص‌های تجویز شده توسط متخصص لاغری بودن که در نهایت باعث شدن ماهانه نزدیک به هفت کیلو از وزن کم بشه و در نهایت کریستین از سایز ۲۴ به ۱۴ برسه.

منطقا باید از خوشحالی بال در می‌آوردم چون به سایز ۱۴ رسیده بودم اما احساس انزجار داشتم. من بدن یک آدم بازنشسته رو زیر لباس مخفی کرده بودم.

یادآوری: بدن خیلی چاق یا بدن خیلی لاغر بیمار است. بیماری باید درمان بشه و از اون مهمتر پیشگیری. یک بچه چاق یک بچه جذاب نیست بلکه بچه ای است با والدینی بی توجه به سلامت کودک. همزمان باید بدونیم که زیبایی وابسته به یک شکل بدن خاص – بخصوص بدنی که هالیوود تبلیغ می کنه – نیست. سلیقه ها و گرایش ها فرق می کنن و هر کسی می تونه زیبا باشه و یک عدد مشخص کننده هیچ چیز نیست و در نهایت اینکه هر کس باید درک کنه چه بدنی داره و باهاش کنار بیاد (: درست مثل قد. اگر من خیلی لاغر هستم خب خیلی لاغر هستم و دیگه لازم نیست تمام زندگی در حسرت داشتن بدن عضلانی باشم. اگر من فرم بدنی درشت دارم باید سالم نگهش دارم و تمام زندگی حسرت این رو نخورم که چرا استخونی نیستم و غیره و غیره. شاد و باشیم و سالم و آگاه. تا جمعه ای دیگه نگاهتون به مطالب مرتبط باشه:

موتورهای جستجوی ملی و کشوری ویران به اسم ایران

اولین کامپیوتر گوگلچندین ایمیل گرفتم که چرا از موتور جستجوی ملی نمی گم. آدم ها دوست دارن چیزهایی رو بشنون که خودشون نمی خوان بگن. خب خبر رو همه می دونن و تحلیل هاش رو هم. سایت‌هایی که می گن کارشون نقد و بررسی تکنولوژی است در چنین مواردی اصل حرف اینکه واقعا در چه پروسه ای باید ۱۷۰ میلیارد به یک تیم داده بشه و چه دستاوردی داشته و … نمی زنن و فقط به نقل قول ها و گفتن خبر بسنده می کنن. عجیب هم نیست چون نارنجی رو فراموش نکردن و اونطرف بحث ۱۷۰ میلیارد پول در میونه و یک حکومت که زورش به راحتی به مردمش می رسه. تجربیاتی هم که من از برخی از این دوستان دارم، امید خاصی باقی نمی ذاره و تکرار می کنم که اشکال خاصی هم نداره، هر کس راه و روش خودش رو داره ولی دیگه نباید تعجب کرد که چرا ایران ما وضعش اینه و ورد «آخه چرا وضعمون اینه» گرفت.

منم نمی خوام در مورد این دستاورد ملی حرف خاصی بزنم. هر کس صدها میلیارد رو می گیره مطمئنا هیچ نیازی به نظر من نداره و هر کس هم نگرفته حرف های من رو می دونه که کل جریان یکسری نرم افزار آزاد است که از اینترنت دانلود می کنین و سر هم می کنین و اجراش می کنین و سری به نمایشگاه های ماشین عباس آباد و تخت طاووس می زنین (:

تنها نکته جالبی که اینجا می شه گفت، ادامه بحث ویرانگی ایران ما است. در اون سر دنیا دو تا دانشجو وقتی به این نتیجه می رسن که موتور جستجو می تونه مفید باشه، پروژه دانشگاهی‌شون رو بدون هیچ حمایت دولتی و بودجه و … گسترش می دن و می رسن به شرکتی به اسم گوگل که توی پونزده سال به یکی از قطب‌های علمی جهان و یکی از موتورهای پیش‌برد علم و کعبه آمال آدم‌های فنی تبدیل می شه و نه فقط خرج خودش رو در می یاره که کلی پروژه از اینترنت بالنی و ماشین بدون سرنشین و عکسبرداری از تک تک خیابان های کشورها و نقشه های ماهواره ای و دادن فیبرنوری به منازل و … رو ساپورت می کنه و تبدیل می شه به یکی از پایه های اقتصاد جهانی. در حالی که در ایران عزیز ما باید مالیات و پول نفت من و شما رو به شکل یک رقم [برای ما] افسانه ای ۱۷۰ میلیاردی به یکی بدن تا تقلید همون کاری رو بکنه که در یک جای دیگه بدون هیچ هزینه خاصی به اونجا رسیده و در نهایت هم خروجی پروژه چیزی باشه که فقط به ضرب و زور سانسور و بستن همه دسترسی ها، بشه کسی رو سراغش فرستاد.راستی همزمان با خبر دادن ۱۷۰ میلیارد به موتورهای جستجوی ملی، آقای دینارودی نامی هم خبر از کاهش ۲۰۰ میلیارد تومانی بودجه غذا و دارو در سال ۹۴ داده.

پ.ن. نمی دونم لازمه اضافه کنم یا نه ولی در همون آمریکا، در همین دوران بیمه‌های اجتماعی در حال گسترش هستن. یعنی دولت سرمایه داری جایی کار می کنه که باید بکنه و شرکت های خصوصی هم کاری رو می کنن که باید بکنن در حالی که توی ایران ما جریان دقیقا برعکس شده و دولت می یاد شرکت خصوصی درست کنه و بهداشت و درمان و حمل و نقل و تحصیل خصوصی تر و خصوصی تر می شه.

ساخت سایت‌های دولتی در چه پروسه‌ای به کدوم شرکت‌ها داده می شه؟

ما که جوونتر بودیم خیلی چیزها در کشور در حد رایگان بود. آموزش، درمان، غذای اولیه، آب آشامیدنی، هوای پاک (این روزها اگر هوا در جایی پاک بخواین زمینش متری ده میلیون است)، حمل و نقل، آب و برق و گاز و خیلی از خدمات زیرساختی. بخشی از این جریان تاثیر چپ‌ها در انقلاب بود که معتقد هستن دولت اصولا دولته که این خدمات رو بده و بخشی هم باقی مانده از زمان شاه و بخشی هم فضای انقلابی ای که قرار بود آب و گاز و برق رو نه فقط نزدیک به رایگان، که کلا مجانی کنه (:

در اون دوران وقتی مشکلی بود هیچ کس صداش در نمی یود چون همه می گفتن «دولت پول نفت رو داره و هرکار بخواد می کنه. هر وقت مالیات می دادیم اون موقع دولت از ما حساب می بره» و اتفاقا خنده دارش هم همین ایده بود که دولت یک چیزی بیرون از ماست که قراره در شرایط خاصی از ما حساب ببره.. خوشبختانه ما هیچ وقت خودمون رو بخشی از دولت ندیده بودیم اصولا.

اما بعد مالیات ها شروع شدن. مالیات ارزش افزوده، مالیات خیابون، مالیات ماشین، مالیات فاضلاب، مالیات بر درآمد، مالیات علی الراس، مالیات شهرداری، مالیات واردات خودرو، مالیات خانه های خالی(؟!)، بیمارستان های خصوصی،‌ آموزش «غیرانتفاعی»، دوره های پولی آموزش عالی، و …. و پول همه چیز رو هم که دیگه خودمون دادیم.. از شیر نیمه واقعی که دیگه تو پلاستیک نمی فروختن تا پول بنزین که با کشورهای اروپایی مقایسه می شد و پول آب که با عربستان برابری می کرد (و کسی نمی گفت تو عربستان بنزین تقریبا مجانی است و تو ایرلند آب تقریبا مجانی). عملا دیگه دولت اون هنر «خرج کردن پول نفت برای راحتی مردم» رو هم نداشت و خودمون هر پولی که قرار بود برای راحتی مون خرج بشه رو باید می دادیم و حتی یک چیزی هم می ذاشتیم تو جیب دولت که بتونه هنرنمایی های مختلف کنه… مثلا ساخت سایت های کاربردی.

و از اینجاست که تازه بحث خلاصه ما شروع می شه. مثلا من دیروز داشتم تلاش می کردم کشف کنم پیش شماره ۴۳۱ که به من زنگ زده و جواب ندادم از کجاست. سرچ منو می رسونه به سایت مخابرات استان تهران و این صفحه مهمل:

tct118

که دقیقا برعکس چیزی است که من می خوام و صفحه معکوسی هم وجود نداره. چیزی که من لازم دارم چیه؟ این:

draft

که پایینش همه شهرها و شماره‌هاشون باشه و من بالا بتونم فیلتر کنم چی می خوام.. یا حداقل حداقل حداقل یک صفحه مشابه همونی که خودشون درست کردن ولی برعکس که توش بتونم پیش شماره رو انتخاب کنم (یا تایپ کنم) و اسم شهر / استان رو بگیرم یا اصولا یک صفحه ساده که همه رو نوشته باشه و من با سرچ خود براوزرم توش بگردم. جالبه که ساخت اچ تی ام ال پنجی این صفحه به شکل ریسپانسیو و هر مد روز و جینگولک بازی دیگه،‌ برای کسی که بلد باشه زیر سه چهار ساعت وقت می بره. بخشی از حرفم اینه که مخابرات استان تهران عزیز، همین الان به یکیت تو بخش آی تی بگو این صفحه رو به شکلی کاربردی تغییر بده و آخر روز هم اگه نه، آخر هفته ازش بپرس ببین تموم شده یا نه! ولی این همه حرف من نیست.

حرف اصلی من اینجا اینه که واقعا توی چه پروسه ای ساخت سایت مخابرات استان تهران داده شده به کسی که این حداقل درک از تجربه کاربری رو نداره. البته الان می شه دیگه مدعی بود که همه اینها شرکت های خصوصی هستن و هر کاری بخوان می کنن ولی کماکان می شه پرسید که چطوری در چه پروسه ای پولی که من دادم تا این شرکت ها تاسیس بشن به یک شرکت خصوصی واگذار شده و چرا هیچ کس دیگه حق نداره باهاشون رقابت کنه و سرویس بهتری بده؟

و البته خوشبختانه شهرداری هنوز شرک خصوصی نشده (: و این سایتشه که چالیست عزیز برام فرستاده:

metro_site

که اگر طراحی وب بلد باشین می بیینین طراح محترم حتی نمی دونسته که float رو نمی شه اینطوری به td داد و به گفته چالیست «خیلی خیلی غم انگیزه. حس می کنم شاید بشه تو یه مطلب در موردش نوشت و تذکر داد به مترو. پولی که میدن به هرحال از جیب من و شما می ره».

بله. امیدوارم حداقل با مالیاتی که می گیریم اجازه داشته باشیم بپرسیم طبق چه پروسه ای اینهمه برنامه نویس و طراح خوب باید له له پروژه بزنن و بعد پروژه های دولتی چنین کیفیتی داشته باشن. واقعا برام سواله که اینها با مناقصه داده می شن به شرکت ها؟ داخلی انجام می شن؟ یا چی؟ در یک کشور درست باید یک دولت کوچیک تصمیم بگیره که لازمه م یک سایت با فلان کیفیت داشته باشیم و بعد در یک مناقصه بهترین شرکتی که اونکار رو انجام می ده با حداقل هزینه اون کیفیت رو تحویل بده. مطمئن باشین در صورتی که چنین اتفاقی بیافته کلی از آدم هایی که فکر میکنن باید بذارن از ایران برن، فردا می رن شرکتشون رو ثبت و تو این مناقصه ها شرکت میکنن.

اپل در این سه ماه به بالاترین سود فصلی هر شرکتی در طول تاریخ رسیده

tech

اپل نتایج سه ماهه اول سال مالی ۲۰۱۵ رو منتشر کرده و نتایج اعجاب آورن.

با عرضه آیفون و آیفون ۶ که طراحی و سایزی امروزی تر دارن، اپل بیشتر از هر دوره دیگه ای گوشی فروخته چون احتمالا اکثر کسانی که گوشی قدیمی داشتن، تصمیم گرفتن گوشی‌های جدید رو بخرن و آدم‌های جدیدی هم وارد اکو سیستم شدن.

اما این همه ماجرا نیست. اگر ما سود فصلی شرکت از فروش مک بوک ها، مک و اپ استور (و چند محصول دیگه) رو با هم جمع کنیم به عدد عظیم ۱۸.۰۴ میلیارد دلار می رسیم که به ادعای تک کرانچ بالاترین سودی است که در سود فصلی هر شرکتی ثبت شده.

کسی که حالا اپل ازش جلو زده، کمپانی گاز طبیعی گزپروم (Gazprom) روسیه است. جالبه که اگر به گزارش تاریخی نگاه کنیم و سود سه ماهه شرکت ها در تاریخ های مختلف رو بنویسیم و سورت کنیم، پنج رتبه از بیست رتبه اول مربوط به اپل است و تمام پونزده رتبه دیگه مربوط به شرکت های گاز!

در این دوره اپل ۷۴.۵ میلیون آیفون فروخته و سود سال به سالش ۳۰٪ بالاتر رفته. البته فراموش نکنیم که این آمار سه ماهه است و اپل چنین سودی رو در همه سال نداره بلکه این پیک‌ها در زمان ارائه نسخه جدید محصولات دیده می شن.

من و شما شاید بتونیم بچه‌های مدرسه عاشقلو رو به دنیای دیجیتال بیاریم

asheghlooسایت دونیت رو حتما می شناسین، جایی برای کمک مالی به پروژه های خوب که منم قبلا معرفی اش کردم. اما حالا یک کمپین بسیار مهم در جریانه که کمک های کوچیک من و شما می تونه توش تغییر بزرگی ایجاد کنه: کمپین کمک به تجهیز مدرسه روستای عاشقلو.

واقعیت اینه که در کشور ما برابری آموزش وجود نداره و آدم هایی هستن که امکاناتی بسیار بسیار محدودتر از ما دارن. من اولین کامپیوترم رو در شش هفت سالگی داشتم و باهاش برنامه نوشتم و به این دنیا علاقمند شدم و مایه خجالتم است که یک بچه دیگه که ممکنه همین علاقه رو داشته باشه به ساده ترین چیزها هم دسترسی نداره و هیچ وقت ممکنه حتی متوجه علاقه / استعدادش هم نشه.

دوستان خوبی که من بهشون اعتماد دارم دارن سعی می کنن مدرسه ساخته شده در این روستا رو تا حدی از این نظر تجهیز کنن و من فکر می کنم در شرایطی که اونی که وظیفه ش این چیزهاست خوابه، من و شما هستیم که شاید بتونیم کمی تغییر ایجاد کنیم.. صفحه زیبا و رساشون رو ببینین…

یک ماه با ساعت هوشمند سونی اسمارت واچ ۲

ساعت های هوشمند در حال زیاد شدن هستن و حتی اطرافمون هم بیشتر و بیشتر می بینیمشون. خوشحالم که این فرصت رو داشتم که برای تقریبا یک ماه ساعت هوشمند اسمارت واچ سونی ۲ رو به دستم ببندم و تجربه اش رو با شما شریک بشم.

همونطور که در ریویوی «یک هفته با ساعت هوشمند سونی ۲» گفتم، این ساعت جذابتر از چیزی بود که من تصور می کردم. راستش اولش نسبت به کلیت مفهوم ساعت هوشمند منفی بودم ولی این یک ماه باعث شد حس کنم که ساعت های هوشمند برای بعضی ها می تونن چیزهای به درد بخوری باشن.

spny

نکات منفی

  • قبلا هم گفتم، سایز ساعت باعث می شه آستین پیرهن مردونه راحت پایین نیاد و در عین حال توجه زیادی به ساعت جلب بشه. مطمئنا در تمام روزهایی که ساعت رو می بندین و آدم های جدیدی می بینین، با این سوال روبرو خواهید شد که «این چیه و چیکار می کنه؟». البته باید بگم که این اندازه خیلی هم عجیب نیست و این ساعت اصلا یغور یا زشت به نظر نمی رسه.
  • مشکل دوم این ساعت این بود که از اندروید ور (اندروید پوشیدنی) پشتیبانی نمی کنه و تقریبا می شه گفت برنامه خودش رو داره. مطمئنا اگر بخوام ساعت هوشمند بخرم، گزینه ام چیزی است که از اندروید پوششی پشتیبانی کنه؛ مثلا نسخه جدید همین سونی اسمارت واچ ها.
  • و‌آخرین مشکل،‌ رزولوشن پایین صحفه است. ۲۲۰ در ۱۷۶ پیکسل کار رو راه می ندازه و می شه روش به راحتی حتی ایمیل های مفصل رو خوند و عکس ها رو دید ولی در مقایسه با ساعت های جدیدتر پایینه. من اگر بخوام بخرم به احتمال زیاد دنبال چیزی با رزولوشن بالاتر می رم.

نقاط مثبت

  • عمر باتری برای من جذاب بود! ساعت به راحتی دو – و گاهی تا سه چهار روز برام کار می کرد که بیشتر از چیزی است که انتظار داشتم.
  • گرفتن نوتیفیکیشن ها روی ساعت عالی بود. من معمولا به تلفنم توجه زیادی نمی کنم و در نتیجه برام مفید و خوب بود که می تونستم متن اسمس، میسد کال،‌ اینکه کی در حال زنگ زدن است و .. رو روی گوشی ببینم. از اون بالاتر دیدن نوتیفیکیشن های تقویم کلا جلسه رفتنم رو راحت کرده بود.
  • ضد آب بودن سطح IP57 هم برام بسیار مفی دبود. ساعت می تونه تا نیم ساعت در عمیق یک متری آب دوام بیاره که باعث می شه راحت باهاش بتونین دوش بگیرین، ظرف بشورین و زندگی عادی کنین.
  • آپدیت ساعت به شکل هیجان انگیزی دو بار آپدیت شد و هر دو بار گزینه های واقعی و جدیدی بهش اضافه شدن. از جمله امکان اضافه کردن ویجت به صفحه (مثلا نمایش قرار بعدی) و اضافه شدن چندین شکل جدید ساعت. ما لینوکسی ها چیزی که به شکل بامعنا آپدیت بشه و بفهمیم چه تغییری کرده رو دوست داریم!
  • استقلال از برند هم نکته مهمی بود و من می تونستم بدون نگرانی از اینکه گوشی ام چیه، این ساعت رو بخرم و تا وقتی اندورید ۴ به بالا دارم، ازش لذت ببرم.

آیا بخریم؟

راستش من اول دیدم به کل ساعت های هوشمند منفی بود اما تجربه یک ماهه با این ساعت باعث شد حس کنم که ممکنه یک ساعت هوشمند بخرم. اما اگر بخوام ساعتی داشته باشم بدون شک ترجیح می دم اولا اندروید پوشیدنی روش نصب باشه و علاقمندم رزولوشن بالاتری داشته باشه که وقتی بهش نگاه می کنم بتونه اطلاعات بیشتری رو منتقل کنه. ولی اگر کسی دنبال خریدن یک ساعت هوشمند است که آخرین مدل نباشه و در نتیجه کمی ارزونتر، سونی اسمارت واچ ۲ گزینه قابل فکری است. اگر سوال دیگه ای بود خوشحال می شم در کامنت ها جواب بدم

مرتبط:
یک هفته با ساعت هوشمند سونی ۲

بی طرفی شبکه – کاریکاتور

net

در شماره ۷ رادیو گیک از بی طرفی شبکه حرف زدیم و گفته ایم:

هلند یک قانون مهم رو تصویب کرد که دیوار دفاعی محکمیه برای حفظ آزادی های مردم: بی طرفی شبکه. بی طرفی شبکه یعنی ارائه دهنده اینترنت نباید در ترافیک شبکه من دست ببره. ارائه دهنده اینترنت باید مثل ارائه دهنده سیم برق باشه که سیم رو به خونه من می رسه و بعد من هر دستگاهی رو می خوام باهاش روشن می کنم. این کاملا مخالف با این ایده است که به یک نفر سیم برق بدین ولی بگین فقط وسایل ال جی رو می تونه با این روشن کنه یا حق نداره هیچ سیستم گرمایشی رو باهاش راه بندازه. اگر شبکه بی طرف نباشه ممکنه مثلا فیسبوک رو خیلی راحت تر از یوتوب لود کنه تا شما رو سوق بده به سمت استفاده از ویدئوهای روی فیسبوک به عنوان یک مثال دیگه ممکنه در یک شبکه غیربی طرف سایت های طرفدار فلان سیستم خیلی سریع و راحت لود بشن و در مقابل کسی که دوست نداره مردم خبرهای واقعی رو بخونن دستش رو بذاره رو حلق هر سایتی که به شکل مستقل خبر منتشر می کنه و اونها رو کند و کند و کندتر کنه. هلندی ها همچنین بر اساس این قانون حفاظت شدن در برابر شنود و ابزارهای شنودی که ممکنه سرویس دهنده های اینترنت سر مسیر ارتباطی اونها نصب کنن و در ضمن تاکید شده که به خاطر اهمیت اینترنت، قطع کردن اینترنت یک انسان فقط و فقط در شرایط بسیار خاص قابل توجیه است و شرکت ها حق ندارن اینترنت کسی رو قطع کنن.

مطالعه بیشتر: