آلودگی ارتش آمریکا از مجموع آلودگی کل ۱۰۰ کشور دیگه بیشتر

جای‌پای کربن ارتش آمریکا در محیط زیست عظیم‌ است. این ارتش هم مثل شبکه تامین شرکت‌های بزرگ شدیدا وابسته به حمل و نقل است از جمله کشتی‌ها، کامیون‌ها و هواپیماهای باربری که از بمب تا مواد غذایی برای آدم‌های درگیر در مناطق جنگی رو جابجا می‌کنن. یک تحقیق جدید میزان آلودگی کربنی این حجم عظیم حمل و نقل رو محاسبه کرده.

گازهای گلخانه‌ای معمولا روی میزان آلودگی شرکت‌ها و آدم‌ها تمرکز می‌کنن اما اخیرا محاسبه‌های مختلفی نشون دادن که ارتش آمریکا یکی از آلوده‌ کننده‌ترین‌های کل تاریخ جهان است که میزان مصرف سوخت مایع و تولید گازهای مضرش بیشتر از اکثر کشورها با اندازه متوسط است. اگر این ارتش یک کشور مستقل بود، توی رده بندی آلوده کنندگی می‌تونست ۴۶مین کشور تولید کننده گازهای گلخانه‌ای جهان باشه؛ بین پرو و پرتغال.

در ۲۰۱۷، این ارتش تقریبا روزانه ۲۶۹هزار بشکه نفت سوزونده که باعث اضافه کردن ۲۵هزار کیلو تن دی اکسید کربن به اتمسفر زمین شده. هزینه خرید این سوخت برای نیروی هوایی نزدیک ۵ میلیارد دلار و برای نیروی دریایی ۲.۸ میلیارد دلار بوده.

این اطلاعات بر اساس «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» به دست اومده که بر طبق اون هر کس حق داره اطلاعات غیرطبقه بندی شده ای که می خواد در موردشون بدونه رو از دولت درخواست کنه. شاید گفتن این هم جالب باشه که آمریکا به شدت مخالف گنجوندن بندی برای گزارش ساطع کردن گازهای مضر ارتش در پروتکل مرتبط ۱۹۹۷ کیوتو بوده ولی بعدا توی معاعده پاریس این رو پذیرفت.

در مورد «انجمن نرم‌افزارهای آزاد ایران»

این چند وقت یه بحثی حداقل در توییتر بچه های جامعه آزاد شروع شده در مورد «انجمن نرم افزارهای آزاد ایران». ظاهرا یه سازمان به اصطلاح مردمی ثبت کردن به این اسم که خب معلومه در سطوح مختلف دولتی است و الان هم در اخبار اومده چون انتخابات جدیدش بوده و توجه افراد فعال یا علاقمند به حوزه نرم‌افزارهای آزاد ایران بهش جلب شده؛ با این اسمش (:

افراد تاثیرگذار و فعال مهمی توی این مدت رسما نوشتن و گفتن که بخشی از این انجمن نیستن و اسم انجمن غلط‌انداز است. منم فکر کردم خوبه کمی مفصل‌تر بنویسم و بگم چرا باهاشون نیستم و بهشون علاقمند هم نیستم و حتی به نظرم بهتر بود که چنین چیزی نباشه.

حواستون هم باشه که من نه کارشناس حقوق هستم نه اصولا هیچ ربطی به این سیستم‌های شبه-دولتی داشته ام، حتی برای «تلاش برای اصلاح» هم با این چیزها همراه نشده ام چون به نظرم این چیزها در این شرایط در حالت عادی فاسد کننده، در حالت بد خبیث و در بهترین حالت فرساینده هستن. اما بذارین دلایلم رو بگم.

من با این انجمن چند مشکل دارم. یکی اینکه از نظر تاریخی بسیار غیرشفاف ایجاد شده و پیش رفته. تقریبا هیچ کس از تاسیسش خبر نداشت تا زمانی که بعضی ها رو دعوت کرد به هم اندیشی اون هم به صورتی که انگار قرار بود حضور اعضای لاگ ها و غیره مهری باشه پای کارهاش. وقتی هم این همکاری صورت نگرفت و افراد واقعی جامعه آزاد ایران مخالف هاشون رو گفتن، مساله بایکوت شد تا چند وقت قبل که دوباره زمان رای گیری شون رسیده بود و حضور چند نفر از اعضای جامعه آزاد ایران تو ماجرا،‌باعث شده دوباره دیده بشن و سر و صدا درست بشه. این عدم شفافیت در جاهای دیگه هم دیده شده و مثلا وقتی اعضا درخواست شفافیت مالی داشتن وکیل انجمن گفته بهتره فعلا این چیزها رو نخوایم و از مدیرهای بعدی این تیپ چیزها رو درخواست کنیم. این عدم شفافیت، کشنده ترین اتفاقی است که ممکنه برای چیزی که ادعا می کنه کارش حمایت از یک جامعه است اتفاق بیافته. تا اینجایی که ما دیدیم تعریف این به اصطلاح انجمن به اصطلاح مردم نهاد بیشتر شبیه یه سازمان دولتی بوده که چند نفر توش صاحب مقام‌هایی هستن و احتمالا اگر هم بتونه پروژه ای می گیره و کاری می کنه بدون اینکه کسی خبردار بشه.

اما در کنار این عدم شفافیت، من مشکل دولتی بودن رو هم دارم. اساسنامه به شیوه مهملی نوشته شده که ظاهرا هدفش غیرفعال کردن کل سازمان های مردمی در ایران بوده و برای غلیظتر کردن ماجرا، تاکید خاصی هم روی فضای اقتصاد مقاومتی و این تیپ چیزها داره. این چیزی نبوده که ما هیچ وقت از جامعه نرم افزارهای آزاد در ایران دیده باشیم و اتفاقا معدود دفعاتی که یک نفر سعی کرده بود با این تیپ ادبیات حمایت دولتی بگیره با موضع گیری کاملا منفی جامعه روبرو شده بود. گذاشتن اینها در کنار افراد دولتی پیش برنده این انجمن، یکسانی مکان اون با وزارت به اصطلاح ارتباطات که بخشی از دولت است که کار سانسور رو پیش می بره و اعلام اهدافی مثل «ساماندهی اجتماعات کاربری» و «اعتبار بخشی و تعیین سطح و رتبه بندی فعالین حوزه نرم افزارهای آزاد» چیزی است که بوهای خوبی ازش در این کشور به مشام نمی‌رسه. تجربه ما در این ۲۰ سالی که جامعه نرم افزاری در ایران فعاله این بوده که همیشه اعضا به شکل مستقل توش کار کردن، اگر خواستن لاگ درست کردن، اگر خواستن لاگ موازی درست کردن و اگر خواستن پاک تشکیل دادن یا تو پارک جمع شدن یا اعلام کردن فلان کنفرانس برگزار می شه و هر کس می خواد مقاله بده و .. ساماندهی این فعالیت ها از طریق یک سازمان با اسم عام انجمن نرم افزارهای آزاد در داخل وزارتی که کارش سانسور اینترنت برای من یکی که اصلا دلچسب نیست. توی همین این مدت هم آدم ها با جواب دادن سوال ها، سخنرانی رایگان، ایجاد محتواهای آزاد، تلاش و برگزاری جلسه و کنفرانس و فرستادن سی دی و زدن برچسب و … برای جامعه آزاد و خودشون اعتبار درست کردن و احتمالا ظاهر شدن یک سازمان که قرار باشه ما رو رتبه بندی کنه چیز بی مزه بعدی است.

واقعیت اینه که بر اساس تجربه سیستم های حاکم به ما در بهترین حالت فرساینده هستن، در حالت معمول فاسد و در بدترین حالت خبیث. همینه که اگر یکی بیاد به من بگه کاری که تا امروز به خوبی و خوشی می کردین و نتیجه اش موفق بوده رو می خوام دولتی کنم و بهتون کمک کنم، اولین و منطقی ترین جواب من برداشتن کلاهم و در رفتن است (: به همین خاطر هم نه برای اصلاح و نه برای نون و آب وارد این چیزها نمی شم و ترجیح می دم زمانی که می خوام بذارم رو صرف یه چیز مفید کنم. تازه این مستقل از این بحث است که آیا من می خوام با حکومت ایران در سال ۹۹ همکار باشم یا نه. من نمی‌خوام و مشاهداتم هم می‌گه که کسانی که با ایده اصلاح رفتن تو، بعد از مدتی…

راستی! اگر یه کشور معقول معمول بودیم منطقا بد نبود انجمنی باشه برای دفاع از حقوق و ترویج نرم افزارهای آزاد اولی به این سه شرط:
1. برآمده و وابسته به جامعه
2. کاملا غیر دولتی / حکومتی
3. صد در صد شفاف؛ برای هر کسی در هر لحظه‌ای

اگر زمانی بود خبرم کنین (:

مرتبط:
نوشته دانیال در این مورد
انصراف از عضویت
پتیشن خوبی که منم امضاش کردم و سر راست مساله رو توضیح می دهپتیشن مرتبط با این مساله

اضافه در ۱۴۰۳:
۱. دوستمون آقای آهنگرها میگن که در پتیشن مشکلاتی هست؛ مثلا ارجاع به یه مجله درست نیست. در این مورد هم این متن رو نوشته که اینجا میارم که نظرهای متنوع باشه.
۲. آقای آهنگرها بارها و بارها زیر پست های کاملا بی ربط آدم های دیگه میاد و می نویسه که جادی دروغگو است و باید بیاد با من مناظره کنه و … (: و مدعی است که باید امضام رو پس بگیرم چون در بیانیه به صفحه ای از مجله ارجاع شده که وجود نداره (: لینک های بالا هست برای بررسی ولی من امضا رو حذف کردم چون این اشتباه توش هست و حرف من هم حرف بالا است که نوشته… تلاشی است تا شاید این به انحراف کشیدن پست های بی ربط رو قطع کنه و واقعا به امید اینکه انرژی در جای بهتری از نظر من صرف بشه (:

وقتی هکرهای ناشناس دوباره ظاهر می شوند؛ انانیموس در حمایت از تظاهرات ضد نژاد پرستی

انانیموس

هکرهای انانیموس تاریخچه درخشانی دارن، البته تا زمانی همکاری‌های سابو از گروه لالزسک که از افراد مرتبط با انانیموس هم بود با دولت فاش شد و ۵ هکر دیگه دستگیر شدن و فعالیت های گروه کمتر شد. در این مدت هم اصولا گروه بی سر و صدا بود. اما حالا یه ویدئوی جدید توی فیسبوک تا حدی توجه‌ها رو دوباره به گروه جلب کرده.

توی این ویدئو،‌ صورت ماسکدار مرسوم با صدای کامپیوتری اش اول صحنه‌هایی از سرکوب و تعقیب خشن سیاه پوست‌ها توسط پلیس آمریکا رو نشون می ده و بعد می گه مردم خسته شدن و نیاز به تغییری واقعی هست. توی آمریکا قوانین و‌ آزادی رسانه و موارد مشابه باعث شده بسیاری از این موارد بالا بگیره و مرتکبینش بیکار بشن و اینها ولی تغییر سیستماتیک رو شاهد نبوده ایم. حرف هکرهای انانیموس هم اینه که مجازات های باید اینقدر جدی باشه که کسی که نژادپرست است نتونه با پیوستن به نیروی پلیس، رفتار نژاد پرستانه اش رو ادامه بده. در نهایت ویدئو درخواست محاکمه به جرم قتل عمد برای پلیسی رو داره که باعث مرگ جرج فلوید شده و تهدید می کنه که برای افشاگری، فعالیت هایی رو خواهد داشت از جمله «آشکار کردن جنایات [پلیس مینیاپولیس] به جهانیان».

البته وقتی خواننده اینجا هستین منطقا می دونین که انانیموس یک گروه بسیار نامتمرکز و بدون رهبری یا حتی عضویت مستقیم است و در نتیجه هیچ کس نمی تونه چیزی رو به چیزی مرتبط کنه. مثلا کمی بعد از اومدن این ویدئو، اداره پلیس مینیاپولیس داون شده و چند ساعتی طول کشیده تا با یه کپچا بالا بیاد. این احتمالا نتیجه یه دی.داس. نسبتا گسترده است که منطقا باید از یه بات نت بیاد.

یا مثلا چند ساعت بعد فهرستی از ایمیل‌ها و پسوردهای منسوب به اداره پلیس منتشر شد که خب جدید نیست و چند سالی هست این لیست وجود داره یا همچنین منتشر شدن «کتاب کوچیک سیاه» اپستین به شکل مشابه. اپستین مردی بود که به برگزاری مهمونی های مختص سکس شهرت داشت و متهم بود که در چندین مورد افراد زیر ۱۸ سال یا کسانی که رضایت کامل نداشتن در این مهمونی ها شرکت کردن. از اونطرف چون افراد بسیار مشهوری در این مهمونی ها حاضر می شدن یا با اپستین و «مدلهای» احتمالا مشکل دارش از نظر سنی به جزیره اش می رفتن مساله بسیار حساستر شد. در نهایت اپستین به اتهام آزار جنسی زندانی شد ولی در سلول مرد. کالبدشکافی می گه خودکشی بوده ولی وکیلش و خیلی ها در اینترنت می گن بعید نیست مساله کار قدرتمندانی باشه که ممکن بود این وسط اسمشون لو بره ولی از نظر رسمی خیلی هاشون مدعی بودن که حتی اپستین رو نمی شناسن. بعدها یه خبرنگار یه دفتر کوچیک مشکی رنگ رو منتشر کرد که مثل دفتر تلفن اپستین است و اسم خیلی آدم های مهم توشه. از جمله ترامپ ها. حالا انانیموس به ادعای افشاگری این رو دوباره منتشر کرده؛ ولی خب چیز جدیدی هم نیست.

چه این انانیموس قدیم خودمون باشه چه کسی که اکانت رو داره و سعی کرده مساله رو زنده نگه داره، اهمیت اصلی اینجاست که هکرها نسبت به مسائل اجتماعی اطرافشون بی تفاوت نیستن. اتفاقا هکرها یک موضع گیری سیاسی به سمت آزادی و عدالت دارن و الان حس می کنن که پلیس ابزاری برای حفظ قدرتمندان شده نه وسیله ای برای امن نگه داشتن عموم مردم؛ و لازم می دونن کاری بکنن.

طرح برنی سندرز برای رساندن اینترنت پر سرعت به همه آمریکایی‌ها

طرح‌های فضایی رسوندن اینترنت به کشورهایی که رییس هاشون اینرتنت رو برای مردمشون لازم نمی دونن زیاده. از بالن و هواپیما و ماهواره و غیره. تلاش این طرح ها، وارد کردن سکتورهای جدید مصرف کننده از مکان هایی با دسترسی کم است. ولی روی دیگه سکه، اینه که مردم خیلی از کشورهای پیشرفته هم در حال حاضر دسترسی مناسبی به اینترنت ندارن؛ مشهورترین مثال این ماجرا خود آمریکا است. در مقایسه با خیلی از کشورها، دسترسی به اینترنت در آمریکا فوق العاده نیست.

حالا سناتور و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، برنامه ای رو اعلام کرده که طبق اون در صورت پیروزی در انتخابات، با دادن ۱۵۰ بیلیون دلار از طرح Green New Deal و همکاری شهرداری ها و حضور سازمان های دموکراتیک، اینترنت پر سرعت واقعی رو در دسترس همه شهروندان آمریکایی قرار بدن (عبارت واقعی رو لازم بود اینجا بنویسم تا حواسمون به تفاوت اینترنت پر سرعت واقعی و این مهملی که در ایران تحت عنوان اینترنت پر سرعت به ما می دن بذاریم، چه در سرعت چه در سانسور).

البته سه کاندیدای دموکرات دیگه هم قول هایی مشابه دادن. تمرکز هر چهار نفر هم روی این است که اینترنت و دسترسی صحیح به اون یک زیرساخت عمومی است. در طرح سندرز قراره این ۱۵۰ بیلیون دلار تبدیل به یک شرکت با مالکیت عمومی باشه که به همگان سرویس بده بر خلاف قول های ما، پروپوزال حاوی توضیحات جزیی در مورد اجرای کار هم هست. احتمال رای آوردن کسی مثل سندرز در انتخابات آمریکا اونهم در چنین دوره ای بسیار کمه ولی به هرحال به عنوان یک دیدگاه متفاوت، حضورش بسیار ارزشمنده.

مصرف کنید: گورباچف در تبلیغ پیتزا هات

گورباچف آخرین رهبر شوروی بود که اصلاحاتش تحت عنوان گلاسنوت (باز شدن؟) عملا باعث انواع مخالفت ها، کشمکش ها و در نهایت فروپاشی نظام شوروی شد. ایده گورباچف از سیستم تمامیت خواهی که تحت عنوان کمونیسم حکومت می کرد فاصله گرفته بود و به سمت سوسیال دموکراسی که توش آدم ها هم آزادی هاشون رو می داشتن و هم حمایت دولت رو، حرکت کرده بود.

تا جایی که من دیدم – بدون اینکه جدی دنبال کرده باشم – گورباچف بعد از فروپاشی شوروی، سعی کرد در شوروی بمونه و برای بهتر شدن کشورش تلاش کنه. حتی در دوران پوتین، سعی کرد با سیستم توتالیتر و دیکتاتوری فردی اون بجنگه و سوسیال دموکراسی خودش در کشور رو تبلیغ کنه و ایده اش رو زنده نگه داره هرچند که خیلی جاها هم عملا وضع موجود رو پذیرفته.

توی این تبلیغ عجیب مربوط به ۱۹۹۷، میخاییل گورباچف احتمالا به خاطر نیازش به پول برای فعالیت های سیاسی اش، توی یک تبلیغ مربوط به پیتزا هات ظاهر شده. گفته می شه گورباچف برای حضور در این تبلیغ ۱ میلیون دلار گرفته. به گفته فارین پالیسی گورباچف هم مشکل بقیه مستمری بگیرهای شوروی رو داشته: اقتصاد ضربه خورده و در حال سقوط و نرسیدن حقوق به هزینه‌های زندگی.

گورباچف سعی کرده بود حتی بعد از سقوط رژیمش در شوروی بمونه و برای پیشبرد سوسیال دموکراسی فعالیت کنه و برای اینکار سازمانی رو درست کرده بود و کارمندهایی داشت و باید پروژه‌هایی رو پیش می برد و همه اینها خرج داشت. ظاهرا در مقطعی دیگه مجبور بود کاری رو تموم کنه و برای پولش در نهایت پذیرفت در این تبلیغ ظاهر بشه. شرط اون برای حضور تو تبلیغ این بود که سناریو رو خودش تایید کنه و اینکه خودش توی تبلیغ از پیتزا نخوره چون به عنوان رهبر سابق کشور، نمی تونه اینکار رو بکنه. پیتزا هات شرط دوم رو دوست نداشت و در نهایت رسیدن به اینکه یکی از افراد خانواده همراه گورباچف باشه و پیتزا رو اون بخوره (: این نقش به نوه اش رسید.

و این شد که بالاخره دعوای آدم ها در این مورد که عملکرد گورباچف بخصوص در عدم سرکوب انقلاب و پذیرش تغییر خوب بود یا نه، در تبلیغ با این استدلال که همه اینها باعث اومدن پیتزا هات به کشور شد، به پایان رسید (:

هکتبرفست، با تحریم بودن کشورمون چه کنیم؟

می دونیم که هکتبرفست است و اگر چهار تا پی آر توی گیت هاب بزنین، ممکنه بهتون پیشنهاد بده که براتون سوئگ (swag) شامل تی شرت و اینها می فرسته. ولی این رو هم عمیق تر می دونیم که سیاست های کشورمون جوریه که دنیا ترجیح می ده تحریمش کنه. این دو تا رو که با هم قاطی کنیم یه ناراحتی بزرگ درست می کنه: ذوق دریافت تی شرتمون با جواب «به ایران نمی تونیم بفرستیم» کور می شه. تنها راه حل اینه که یا کشورمون رو درست کنیم که فعلا تواین هکتبرفست عملی نیست یا یه نفر رو در کشوری به جز کره شمالی و ایران داشته باشیم که بتونه آدرسش رو بدیم و جایزه هامون رو اون بگیره و بعدا برامون بیاره یا یه جوری بفرسته.

اما خب خیلی هامون این امکان رو نداریم. و اینجا پیشنهاددوست خوبمون فرود مطرح می شه: یک نفر داوطلب که خارج زندگی می کنه آدرسش رو بده ما استفاده کنیم و اون تی شرت رو بگیره و بعدا یه جوری بهمون برسونه.

اما این روش آسونی نیست. کسی که آدرس می ده احتمالا بیشتر از سه چهار تا تی شرت نمی تونه تحویل بگیره و همچنین دردسر خیلی زیادی متحمل می شه. هم دریافتش می کنه هم باید نگهش داره و هم باید بعدا یک جوری به ما برسونه. احتمالا از طریق پیدا کردن یه مسافر یا دوست که میاد ایران و اون هم قبول کنه یه بسته رو بیاره – که اگر من باشم حتما ترجیح می دم بسته رو باز کنم و توش رو نگاه کنم که در گمرک به مشکلی بر نخورم. در واقع این یه لطف بزرگ است که شاید کسانی باشن که بخوان برای بقیه و برای حل کردن مشکلی که چند سال قبل خودشون هم درگیرش بودن انجامش بدن. پس ما دو گروه آدم که اولی ها خیلی مهربون هستن و اگر می خوان مشارکت کنن لطفا به من یه ایمیل بزنن. بذارین دقیق تر بگم:

اگر خارج زندگی می کنین و حاضرین کمک کنین

  • لطفا به من یه ایمیل بزنین و مساله رو اعلام کنین. بعد اگر کسی بود که این کمک رو می خواست من ایمیل شما رو بهش می دم – سعی می کنم بار رو تقسیم کنم و به هر کس بیشتر از چهار نفر رو معرفی نکنم. مگر اینکه خودتون دوباره درخواست بدین
  • شما آدرس خودتون رو به کسی می دین که دیجیتال اوشن قراره براش یه هدیه در حد یه تی شرت بفرسته و شما تی شرت رو دریافت می کنین و در یک سفر به ایران یا توسط یکی که میاد برای طرف می فرستین
  • هیچ فشار زمانی نباید روی شما باشد و کسی که درخواست کرده باید این رو بفهمه

اگر در ایران هستین و برنده شدین و کسی رو در خارج ندارین

  • می تونین به من ایمیل بزنین، اگر کسی بود که داوطلب شده بود آدرسش رو بده به شما معرفی اش می کن
  • شما آدرس اون رو به دیجیتال اوشن می دین
  • با درک اینکه اون داره خیلی لطف می کنه، منتظر می مونین تا شاید زمانی بتونه تی شرت رو به شما برسونه. احتمالا از طریق یه مسافر و اینها
  • درک هم می کنین که نه من نه کسی که آدرسش رو داده مسولیتی نداره. یه تلاش است و لطف و دوستی. اگر بهتون گفت «اصلا بسته پستی ای نیومد» باید حرفش رو کاملا قبول کرد با دوستی (:

ببینیم چی می شه. در ضمن یک شرکت پستی هم پیشنهاد کرده بخشی از این مساله رو بپذیره و اگر بشه حتما با اسم معرفی می کنم که تبلیغی براش باشه.

پ.ن. تازه باید بشینیم ببینیم اصلا دیجیتال اوشن امسال به ایرانی ها جایزه می ده یا نه (:
پ.ن.۲. jadijadi gmail

اجبار خبرنگاران چینی به کسب نمره قبولی از آزمون «وفاداری به حزب و رهبر»

ماه قبل،‌سازمان تبلیغات حزب کمونیست کشور دوست و برادر و همسایه چین، به رسانه های این کشور اعلام کرده که همه خبرنگارهاشون باید در یک آزمون شرکت کنن و فقط در صورت قبولی در اون آزمون است که میتونن به عنوان خبرنگار کار کنن: آزمون وفاداری به حزب کمونیست چین و رهبرش ژی ژینپینگ. این آزمون از طریق یک اپ روی گوشی همراه انجام خواهد شد. مسوول خبرنگاران بدون مرز شرق آسیا می گه:

هدف این آزمون عجیب، ترساندن خبرنگارها است و دادن این فرصت به رژیم که بتونه آخرین صداهای انتقادی در رسانه‌ها رو قطع کنه. این کره شمالی رو به یاد آدم میاره، جایی که همه خبرنگارها باید عضو حزب باشن و فقط وجود دارن تا از تبلیغات رهبر کبیر دعوت کنن.

این تست در مرحله اول برای ۱۰هزار روزنامه‌نگار از ۱۴ استان برگزار می‌شد. تست پنج بخش داره شامل «اندیشه های رهبری» و «خبرنگاری مارکسیستی». اگر شما می خواین تو چین خبرنگار بمونین، باید از ۱۲۰ امتیاز ممکن، حداقل ۸۰ امتیاز بیارین.

در حال حاضر توی چین ۱۷۷ خبرنگار در زندان هستن و رتبه این کشور در شاخص آزادی مطبوعات امسال، در بین ۱۸۰ کشور، ۱۷۷ بوده، ۷ تا بدتر از ایران که رتبه ۱۷۰ رو داره.

رمزارز فلسطین، راهی برای کم کردن وابستگی اقتصادی به اسراییل

محمد اشتیه نخست وزیر سازمان رهایی بخش فلسطین اعلام کرده که دولت فلسطین می خواد رمزارز خودش رو منتشر کنه تا از وابستگی به اسکناس های اسراییلی برای زندگی روزمره رها بشن. در حال حاضر مردم فلسطین پول خاصی ندارن و از پول‌های اسراییل یا کشورهای دیگه برای مبادله استفاده می کنن و این یکی از مشکلات بزرگ اقتصادشونه.

این مطلب رو اشتبه در سخنرانی اش موقع افتتاح افتتاح مرکز پاسخ اضطراری کامپیوتری گفته و اضافه کرده که حکومت اسراییل نخواهد تونست به هیچ شکلی در این برنامه خللی ایجاد کنه. این اولین سخنرانی اشتیه از زمان به قدرت رسیدن بوده. اون گفته که در حال حاضر فلسطینی ها تقریبا ۲۵ میلیارد شِکِل اسراییلی برابر ۷ میلیارد دلار دارن ولی این وابستگی استمرار نخواهد داشت. بر اساس قرارداد ۱۹۹۴ فلسطین باید استقلال مالی داشته باشه و بانک مرکزی خودش رو تاسیس کنه که چرخش پول در کشور رو کنترل کنه اما حق نداشته اسکناس مستقل چاپ کنه. همچنین این قانون میگه که شِکِل اسراییل باید «شیوه پرداخت برای هر مقصودی از جمله مبادلات دولتی باشه».

البته اینکه واقعا یک پول مستقل اونم به شکل رمزارز چقدر می تونه کشور فلسطین رو به سمت استقلال ببره ولی به هرحال بودن یک آلترنانتیو ممکنه به بخشی از افراد کمک کنه که سعی کنن خودشون رو از این سلطه اقتصادی بیرون بیارن. در حال حاضر تقریبا ۸۰٪ مردم حقوقشون رو به شِکِل اسراییل می گیرن و بانک مرکزی اسراییل کنترل بسیار زیادی روی ارزش پول داره اما اصلا دور از ذهن نیست اگر گروهی از مردم شروع کنن از یک رمز ارز (چه حکومتی و چه رمز ارزهای آزادی مثل بیت کوین) برای برخی پرداخت و دریافت هاشون استفاده کنن.

در ضمن این مساله چندان هم در منطقه اونها عجیب نیست و قبلا هم گزارش های زیادی بوده از حضور رمزارزهایی مثل بیت کوین در ارودگاه‌های پناهندگان و بقیه کسانی که دسترسی آزاد به پول ندارن اما مثل هر آدم امروزی دیگه ای نیازمند مبادله با پول هستن.