در این شماره، چندین مساله مهم داریم. اونقدر مهمه که ترجیح می دم اول بریم توی اعماق و بررسیشون کنیم و اگر وقتی بود، برگردیم سر زندگی مون در اخبار مرسوم. گفتنیهای ابرایران رو میگیم و در مورد واتس اپ و توییتر یادآوری می کنیم که کجای جهان ایستاده ایم. بعدش هم اخبار مرسوم. با ما باشین که اتحادیه یکی از راههای نجاته.
یا توی برنامه های پادکست دنبال «کیبرد آزاد» یا «جادی» یا «رادیوگیک» یا jadi یا radiogeek بگردین. هر کسی رادیوگیک رو پیدا نمی کنه، شانس می خواد و البته آنتی فیلتر خوب (: چون فیلترچی به طور خاص رادیوگیک رو دوست نداره (:
و البته ایده جدید که اگر توشون سابسکرایب کنین / مشترک بشین یا هر چی بهش میگن، خوشحال می شم:
توی این شماره از سورس کد ویندوز ایکس پی میگیم، از زنان فضانورد، اینکه دیگه صاحب نرم افزارهامون نیستیم و مشکل حاد امنیتی واتساپ و موارد مشابه، ولی اپیکترین صحنه این شماره، بحث شکایت اپیک است از گوگل و اپل، اونم نه برای پول! برای حق! برای آزادی!
کرونا باعث شد کلی مدرسه به اصطلاح آنلاین بشن. تمام اون گروه عظیمی که زیرساخت و ابزار مورد نیاز آنلاین شدن رو ندارن به کنار ولی بقیه از تکنیکهای مختلف برای آنلاین شدن استفاده می کنن؛ از یه سیستم آموزش راه دور نسبتا قابل دفاع گرفته تا اجبار به نصب برنامه زوری شاد تا دزدیدن انواع سیستمهای آزاد و کمی فارسیسازی و قالب کردنش به اسم افتخار ملی و تولید وطن و دانش بنیان و بقیه چیزها. اما چیزی که توی همه اینها مشترکه اینه: یه معلم سعی میکنه درس رو به شکل فایل صوتی و تصویری و بقیه چیزها ارائه کنه و بعد بچهها اونو دانلود میکنن و تمرین و مشق و غیره رو با معلم چک میکنن و پیش میرن.
میدونیم که مشخصه دنیای دیجیتال صفر بودن هزینه بازتولید است و اتفاقا سودش هم توی همینه. اینهمه شرکت نرمافزاری به سرعت به غولهای اقتصادی تبدیل شدن چون هزینه بازتولید نرم افزار صفر است. یعنی کافیه یک نسخه از یه برنامه تهیه کنین و بعد هر نسخه جدیدی که ازش تهیه می کنین تقریبا رایگان تهیه شده. این کاملا مخالف وضعیت مثلا خودروسازی یا لپتاپ سازی یا پالایشگاه یا کارخونه پفک است. در دنیای صفر و یک، همین که اولین نسخه رو ساختین، میلیونها کپی از اون هم که بگیرین هزینهتون بالاتر نمیره.
حالا اینو ربط بدین به این آنلاین کردن مدارس. چرا به جای تلاش هر معلم برای ساخت محتوای درسی کلاس خودش، آموزش و پرورش یا هر ارگان دیگه نمیاد به بهترین مدرسها ابزار و زمان بده تا یک آموزش خوب و کامل از درس خودش بسازه؛ مثلا خانم فارسی ممکنه فارسی کلاس چهارم دبستان رو بهتر از همه درس داده باشه و همین ضبط بشه و در اختیار همه باشه. یا حتی بهتر از اون مثلا از هر درس هر پایه، ۱۰ استاد منتخب دوره بسازن و همه یکجا قرار بگیرن. بعد دانش آموزها یا حتی معلمها هستن که می تونن توی کل کشور اگر خواستن خودشون درسشون رو ضبط کنن یا به بچه ها پیشنهاد بدن که فلان استاد رو نگاه کنن یا اگر بچه استادی رو دوست نداشت یا روشش براش مناسب نبود، خودش یک استاد دیگه رو تست کنه.
اینطوری با یه بار هزینه تولید، همه بچه هایی که در همه کشور به یه گوشی و سیم کارت و موارد مشابه دسترسی دارن می تونن از بهترین معلمها درس بگیرن. معلمهای خودشون هم بیکار نمیشن چون می تونن وقتشون رو بیشتر برای توصیه اینکه چی بخونین و تمرین و حل مشکل و اینجور چیزها بذارن بدون اینکه درگیر بحث های مسخره ای بشن که هیچ وقت هم براش آموزش ندیدن و ابزار نگرفتن. چیزهایی مثل شیوه ضبط و شیوه ادیت و شیوه کم کردن حجم و … بشن. از اونطرف کشور می تونه ادعا کنه که تمام دروس تمام سال ها برای تمام بچهها قابل دسترسی است – اونم از طریق بهترین معلمها. اگرم معلمی بهتر درس داد می تونه درسش اضافه بشه به اونجا. هیچ ضرری حتی برای هر درس هزار نفر معلم هم درس داده باشن و بچه ها باشن که رای بدن یا انتخاب کنن.
معلومه که در این سیستم مدرسههایی که برای داشتن فلان معلم کلی پول میگیرن ضرر می کنن ولی اتفاقا این فایده همین سیستمه.
این یک شماره مرسومه، پراز تجاوز به حریم شخصی، حمله به حوزه و خصوصی و نقض پرایوسی ما. این شماره در مورد اینترنت این روزها است. البته با خبرهایی خوب، از کات و پیست دی ان ای برای مبارزه با سرطان گرفته تا پیشبرد حقوق معلولین اون سر دنیا، البته در کنار ماهواره و لباس فضایی این حوالی.
چرنوبیل رو می شناسین دیگه؟ از حادترین اتفاقات اتمی جهان. از ۱۹۹۱ دانشمندانی که با رباتهای کنترل از راه دور مشغول بررسی داخل نیروگاه بودن متوجه یکسری قارچ شدن! اونجا! روی دیوارهای راکتور. و نکته عجیب؟ قارچ ها به سمت مرکز رآکتور حرکت می کردن. به سمت منبع تشعشع! ده سال بعد که تحقیق مجدد انجام شد نتیجه جالب بود: قارچ های نزدیکتر به تشعشع سریعتر رشد می کنن. به نظر می رسه ملانین قارچ ها، تشعشع اتمی رو جذب می کنه و انرژی رشد رو فراهم می کنه. تقریبا شبیه همون چیزی که انسان نور رو جذب می کنه و همونطور که که گیاهان انرژی خورشید رو می گیرن و تبدیل می کنن. تحقیق در ۲۰۱۶ دوباره تکرار شد . به این شکل که ۸ نوع از قارچها رو به ایستگاه فضایی بردن که تشعشعی بین ۴۰ تا ۸۰ برابر زمین داره و امیدوار بودن قارچ ها ملوکولهایی تولید کنن که خوردنشون توسط فضانوردان، اونها رو در برابر اشعه مقاومتر کنه. نتیجه این تحقیق هنوز منتشر نشده..ولی خبر باحاله.. و من متخصصش نیستم.
ماجرا به طور خاص به وبسایت پیتزا فروشی دومینو برمی گرده و اینکه دادگاه عالی طبق رایی اجازه داده که نابینایان ازش شکایت کنن؛ اگر نتونن ازش درست استفاده کنن و پیتزاشون رو سفارش بدن. این بر اساس قانون Americans with disabilities Act است که می گه همه رستوران ها و مغازه ها و حتی اپ ها و سایت هاشون باید برای افراد دارای معلولیت مناسب سازی شده باشن. حالا جزییات خیلی هم مهم نیستن ولی [صحبت در مورد ایران]
به نوشته واشنگتن پست سه تا از مدیران سابق فرنچ تلکام به اتهام ساختن یه محیط کار صدمه زننده که منجر به خودکشی ۳۵ کارمند در طول دهه ۲۰۰۰ شده بود، محاکمه میشن. اصطلاح استفاده شده «مزاحمت اخلاقی سازمان یافته است» یا چنین چیزی… instituional moral harassment. ماجرا سالها است ادامه داره و محاکمه هم یکسالی طول کشیده و کلی ماجرای جنبی به همراه داشته. حکم نهایی خیلی زیاد نست ولی از نظر حقوقی بسیار مهمه که یه مدیر به خاطر سوق دادن کارمندها به خودکشی از طریق ایجاد محیطی مسموم محکوم میشه. اتحادیهها حالا جدی تر دارن حقوق کارمندان و خودکشی هاشون رو دنبال می کنن. [گریز به وضعیت ایران و موندن کارمند در شب تو شرکت و ..]
کاندیدای دموکراتیک جو بایدن در یک همایش معدنچیها بهشون گفته که باید برنامه نویسی یاد بگیرن تا برای کارهای آینده آماده باشه. اون گفته که هر کسی که می تونه ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ متر بره زیر زمین و تو معدن کار کنه حتما می تونه برنامه نویسی هم یاد بگیره و اگر کسی می تونه ذغال توی کوره بریزه معلومه که می تونه برنامه هم بنویسه! این دوستمون قبلا هم گفته بود که مدیرهای معادن ذغالسنگ رو باید به خاطر صدمه ای که به محیط زیست می زنن به زندان انداخت! احتمالا دلیل این سخنرانی خاص این بود که قبلا کاندیدای دموکرات (هیلاری کیلنتون) در تبلیغ انرژیهای تمیز گفته بود که «ما قراره تعداد زیادی از معدنجیهای ذغالسنگ رو از کار بیکار کنیم» که منجر به اعتراضات زیادی در معدنچیها شده بود.
بلاهت همه جا هست و ظاهرا بین متعصبین بیشتر. در اسراییل رای دهنده ها ثبت نام می کنن و هر کاندیدا یه فهرستشون دسترسی داره. با این تعهد که مخفی نگهش داره و بعد از انتخابات پاکش کنه و غیره و غیره! عجیبه ولی کاربردهایی هم داره. حالا حزب لیکود سایتی که قرار بوده این اطلاعات رو در یک سایت در اختیار افرادی مثل نتانفلان قرار بده، یه باگ داشته و باعث شده همه بتونن کل فهرست رو دانلود کنن، شامل اسم کامل، شماره شناسایی، آدرس و جنس تک تک ۶میلیون و ۴۵۳هزار و ۲۵۴ رای دهنده اسراییلی! باگ چی بوده؟ شرکت Feed-b که سایت رو درست کرده گفته «یه مشکل یکبار تکرار شونده که به سرعت حل شد». حالا چی بوده؟ رو صفحه رایت کلیک می کردین، view source می کردین و یوزرنیم و پسورد ادمین رو می دیدین و لاگین می کردین و اطلاعات رو دانلود میکردین! ظاهرا دیتا از چین و روسیه و آمریکا و مولداوی مورد دسترسی قرار گرفته. حالا بلاهت اونها به کنار یادتون باشه که تقریبا هر چیزی که روی وب قرار می گیره، مورد حمله خواهد بود. عقلتون رو به کار بگیرین.
لباس فضانوردی
توضیح. زیپ. دماوند. یکهو که نیومده… پروژه بوده و گروه و … و آیا یکهو به وزیر میدن می گن این اومده؟ و آیا ماهواره فرستادن کار وزارت مخابراته؟ یا فقط چون رییسش تبلیغ می خواد؟ و در نهایت اینکه گفت اشتباه تیم تبلیغاتی بوده (:
پنجره مرج کرنل ۵.۶ بسته شده و این کرنل به نظر اولین کرنل پرهیجان چند وقت اخیر میاد. توی این کرنل یو اس بی ۴، درایورهای بازمتن انویدیا آر تی ایکس، بهبودهای فایل سیستمی، AMD Pollock، اولین نشانههای AME Zen 3 و کلی چیز باحال دیگه است، البته از نظر خیلی ها قهرمان ماجرا وایرگارد است: یه وی پی ان جدید که مدت ها بود سرش بحث بود و انتظارش رو می کشیدین. این پروتکل آزاد وی پی ان … لابد فعالیت فعلی سانسورچی است ک چطوری باید قطعش کنیم (: لعنت به لباس فضانوردیش ((:
در اول می ۲۰۱۸، جف بزوس یه مسیج از محمد بن سلمان گرفت، پرنس عربستان! قبلا با هم حرف زده بودن ولی حالا یه ویدئو بود حاوی پرچم کشورها و یکسری متن و البته ۱۴ بایت کدی که یه بدافزار رو نصب می کرد! حالا حمله کننده ها به گوشی بزوس دسترسی داشتن! روی آیفون ایکس و حالا نتایج منتشر شده. با پیگیری خود بزوس و تیم امنیتی اش. بزوس بعدها تهدید به انتشار عکس های خصوصی اش شد و البته چت هاش با یه خانمی که همسرش نبود. بعدها اتفاقا عکس ها هم در اومد. بحث حالا تو سازمان ملل هم مطرح شهد و انتقاد به عربستان و شاهزاده اش که با استخدام شرکت های خصوصی گوشی بزوس رو هک کرده و ارتباط کل ماجرا به جمال قاشقچی. چند وقت پیش هم فیسبوک به عنوان صاحب واتس اپ از شرکت NSO Group که این بدافزار رو نوشته شکایت کرد و گفت با این حفره علیه حقوق بشری ها و روزنامه نگاران اقدامات زیادی انجام داده. البته احتمالا دلیل حمله به بزوس هم پیگیری اش در مورد خاشقچی بوده. ماجرا خیلی مفصله و گوشه های مختلفی داره. از چرخش مالی حدود یک ملیارد دلاری هکرهای خصوصی تا نسخه های ارزون ۱۰ دلاری مشابه های همون برنامه ها و امکان حتی هک کردن کسی مثل بزوس به خاطر اعتمادش به مکالمه اش با یه شاهزاده! گفته میشه بزوس بعد از تهدید توسط نشریه انکوییرر، خودش در یک پست روی مدیوم عکس ها رو منتشر کرد و گفت تهدید شده و بهتره خودش منتشر کنه که راحتتر باشه و بعد هم یه تیم رو روی کشف این گذاشت که عکس ها چطور لو رفتن. یه شرکت امنیتی مشاور به تیم خبر داد که باید روی گوشی بزوس دنبال مشکل بگردن و بعد مشخص شد که پیامی که شاهزاده برای آیفون ایکس بزوس فرستاده بوده، آلوده بوده. اونها در آوریل ۲۰۱۸ در یک مهمانی شام در لوس آنجلس تلفن هاشون رو رد و بدل کرده بودن و شاهزاده چند باری به بزوس پیام داده بود. ۲۴ ساعت بعد از دریافت اون ویدئو، آیفون بزوس ۲۹هزار برابر معمول دیتا ارسال کرده! بازم توضیح [هرکسی ممکنه از این عکسها داشته باشه و بخشی از زندگی است] و [هیچ کس امن نیست]. حالا که اینجاییم یه گپ کوچیک هم در مورد امنیت واتس اپ بزنم که نباید بهش اعتماد کرد. اولا که بک آپ های بسیار مشوکی داره که نمی دونیم چقدر امن هستن. دوم اینکه مشخص نیست رمزنگاری اش چطوریه و چطوری کار می کنه. مدعی یک پروتکل است ولی کسی نمی تونه اثبات کنه، مستقل از بسته بودن، حتی باینری ها رو عامدانه غیرقابل خوندن کردن و در نهایت اینکه کاملا محتمله که بک دور داشته باشه: شرکت ها و کشورها با پول بتونن دسترسی بگیرن، به اسم قانون! و جاهایی مثل روسیه که تلگرام فیلتر است، واتس اپ بدون مشکل کار می کنه (:
هر آدمی باید به یکسری چیزها دسترسی داشته باشه: شامل غذا، بهداشت، خانه، آموزش و حمل و نقل. نمی خوام خیلی کشش بدم ولی خب خونه از مهمترین چیزهایی است که یه زندگی سالم بهش نیاز داره و در همه کشورها کلی خونه خالی هست و کلی بی خانه. و البته کلی کلی کلی کلی آدم که بزرگترین هزینه زندگیشون خونه است و درآمدشون مثل یک چاه توی خونه ریخته می شه. راه حل؟ خیلی بدیهی است: دادن خونه به آدم ها! نیازمند چیه؟ کمی عرضه و جدیت و البته اولویت [بحث اولویت]. ظاهرش عجیبه ولی خونه ها می تونن ساده باشن یا جاهایی سخت تر. و البته کنترل جمعیت و بقیه چیزها. منم متخصصش نیستم ولی دیدم که فنلاند مدعی شده به زودی مساله بی خانگی آدم ها رو حل می کنه. الان افراد خیلی خیلی کمی بدون خونه هستن و گفتن تا ۴ سال تعداد نصف می شه و تا ۲۰۲۷ به صفر می رسه. ببینیم چی می شه… از تصور کردن جهان بهتر نباید دست بر داشت! اگر دوست داشتین دنبال Housing First بگردین (:
یه دوستی یه ماشین تسلا خریده که این روزها علاوه بر برقی بودن، به رانندگی اتوماتیک هم مشهوره از جمله بحث «اتوپایلوت پیشرفته» و «وضعیت رانندگی خودکار کامل». این دوستمون مدتی ماشین رو سوار شد ولی بعد این قابلیت ها غیرفعال شدن. به تسلا زنگ زد و شنید که: «تسلا اخیرا متوجه شده افرادی از این قابلیت استفاده می کنن بدون اینکه پولش رو داده بشن. خودروی شما هم جزو همین گروه قرار گرفته. شما موقع خرید پول رانندگی خودکار رو ندادین ولی الان امکانش هست که قابلیت روبخرین و فعالش کنین». هوم.. بحث کمی سخته. به هرحال مشکل اینجاست که یه فیچر نرم افزاری رو دارن از راه دور بدون اطلاع راننده غیرفعال می کنن. شاید بگیم از اول دزدی بوده ولی در نهایت داریم میرسیم به دنیایی که وقتی چیزی می خریم معلوم نیست چه شکلی و تا کی مال ماست. در واقع داریم از سمت خریدن یه ابزار به سمت اجاره کردن فیچرهاش پیش می ریم [بحث اشتراک نرم افزارها و ..] و در واقع انگار دیگه مالک چیزهای کمتر وکمتری هستیم و فقط تا وقتی پول در میاریم، حق استفاده از بعضی گزینه ها رو داریم. آخرین خبر: تسلا این فیچر رو دوباره فعال کرد!
اطلاعات درز کرده جدیدی نشون می ده که ظاهرا سی آی ای مخفیانه خریدار شرکت سوییسی Crypto AG بوده که به کشورهای متنوعی (که اسمشهاش رو حدس می زنین) تجهیزات امنیتی می فروخته. گزارش واشنگتن پست می گه این شرکت به جاسوس ها، دیپلماتها، مقامات نظامی و حتی شرکت های خصوصی کشورهای مختلفی (که اسم هاش رو حدی می زنین) تجهیزات می فروخته و احتمالا مامورین سی آی ای در تمام مدت استفاده از این تجهیزات به حرفها گوش می کردن. شرکت کریپتو ای جدی در ۲۰۱۸ منحل شد. این خرید در اوج جنگ سرد اتفاق افتاد و دههها به آمریکا اجازه داد مکالمات ظاهرا محرمانه کلی کشور رو شنود کنه. البته سی آی ای در این مورد قبول نکرد که نظری بده ولی من و شما می دونیم که پروتکل خوب رمزنگاری اونی است که به خاطر مخفی بودن مکانیزمش امن نباشه بلکه باید الگوریتم ها شناخته باشن و فقط مخفی بودن کلید باشه که مکانیزم رو امن کنه.
یه آقای ۲۶ ساله رفته پلیس و گفته چون یهودی بوده، چند نفر بهش چاقو زدن. بعد اپل واچش اونو لو داده و حالا پلیس به اتهام گزارش دروغ اونو به دادگاه کشونده که احتمالا به چهار سال زندان منجر می شه. این مرد با زخم چاقو توی شکمش به بیمارستان رسیده و مدعی شده یه مرد سفید پوست در پارکینگ محل کارش در حینی که داد می کشیده «لعنت به شما یهودی ها» بهش حمله کرده و بهش چاقو و مشت زده. اما بعد که نتونسته این حرف رو ثابت کنه گفته که اشتباهی تو خونه روی چاقو افتاده و چاقو رفته تو شکمش و بیهوش شده و وقتی به هوش اومده خودش رو به بیمارستان رسونده. اما پلیس ها با استفاده از اطلاعات اپلکیشن سلامت این مرد که با اپل واچش آپدیت می شده به این نتیجه رسیدن که اون در زمانی که مدعی بوده بیهوش بوده، داشته راه می رفته و در نهایت هم اعتراف کرد که برای لغو قراردادی که دوست نداشته به خودش چاقو زده!
و .. پایتون
دو خبر مهم در مورد پایتون داشتیم. اولی اینکه بالاخره پایتون نسخه ۲ بازنشسته می شه. تقریبا همه توزیع ها سراغ پایتون ۳ رفتن و پایتون ۲ آخرین نسخه اش رو در آپریل ۲۰۲۰ دریافت خواهد کرد. بعد از ۲۰ سال فعالیت! قرار بود آخرین نسخه پایتون ۲.۷ در ۲۰۱۵ بیاد ولی اینقدر این زبون پر کاربرد و در هم تنیده با جهان تکنولوژی بود که مجبور شدن ۵ سال ماجرا رو عقب بندازن. دومین خبر بزرگ هم کناره گیری گوییدو (پدر پایتون) از نقش BDFL پایتون بود. تقریبا بعد از ۳۰ سال دیگه کنار رفته و خیلی هم دقیق نگفته بعدش چی می شه. بهمون اعتماد کرده (:
ما دیگه به باختن به کامپیوتر عادت کردیم. اما .. از میمون ها هم؟ (: محققین یک بازی مرتبط با کشف الگو درست کردن و ۵۶ انسان، ۲۲ میمون کاپوچین و ۷ میمون رسوس سرش با هم رقابت کردن و.. انسان ها باختن (: بازی هم سخت نبود. باید اول یک الگو رو یاد می گرفتین. مثلا اول فشردن مربع خط خطی، بعد مربع خالخالی و آخرش فشردن مثلث ابی. بعدش اگر انسان بودین امتیاز می گرفتین و اگر میمون بودین موز! وقتی این الگو رو یاد گرفتن، بازی کمی پیچیده تر شد و در نهایت در حالی که میمون ها د ر۷۰۵ موارد حرکت درست رو سریعا پیدا می کردن، انسان ها در ۶۱٪ موارد اشتباه می کردن! دلیلش منطقا اینه که انسان ها الگورهای یاد گرفته خودشون رو تکرار می کردن ولی میمون ها دائما فکر می کردن و با تغییر هماهنگ می شدن.
ظاهرا یک سایت مدعی است که دی ان ای آدم های مشهور رو برای فروش داره. حواسمون باشه که به دست آوردن دی ان ای کار پیچیده ای نیست و تقریبا رو هر چیزی که اثری از ما باشه، اثر دی ان ای ما هم هست. شرکت ناشناس «پروژه ارنست» می گه چیزهایی رو در اختیار داره که دی ان ای افراد مهمی روی اونها هست و اونها رو می فروشه. مثلا یه چنگال استفاده شده به ۳۶هزار دلار، یه موی سر به قیمت ۲۰۰۰ دلار یا یه لیوان استفاده شده به قیمت ۶۵هزار دلار. قانون هم در این مورد دفاع خاصی نداره. تو آمریکا اگر دی ان ای رو خودتون بردارین (مثلا موی یک نفر رو بکنین!) اینکار جرم است ولی اگر کسی خودش اونو جایی جا بذاره (مثلا روی برس هتل یا لیوان یه رستوران) برداشتن اون جرم نیست. اما با این دی ان ای چیکار می شه کرد؟ دقیقا نمی دونیم. می شه با یه ابزار ساده اونو تست کرد و دید چه بیماری ها یا خصوصیاتی محتمل هستن. مثلا موتاسیون APOE مرتبط می شه با احتمال بالاتر آلزایمر. یک احتمال دیگه کشف روابط ژنتیک آدم ها است و مثلا می شه کشف کرد که آیا این آدم سوپر مشهور، فرزند ناخوانده ای داره یا نه یا به چه نژاد و اصل و نسبی بر می گرده. و خب در آینده هم که این احتمالات بی شماره. از بالا و پایین شدن پول بیمه شما تا کپی گرفتن از شما (:
هتل مال مادر بزرگ تتسویا انیو بوده ولی وقتی این پسر ۲۷ ساله کنترلش رو در دست گرفت، با خودش فکر کرد که چطوری می تونه فعالش کنه… به اینترنت فکر کرد و درآمدهایی که اون تو هست. و تقریبا کار اکثر شرکت های اینترنتی، فروختن حریم شخصی ما است. پس چرا هتل اینکار رو نکنه؟ البته محدودیت هایی هم هست. مثلا صدا توی استریم نیست یا مهمان ها حق دارن چراغ رو خاموش کنن و توی دستشویی هم دوربین نیست. امیرناظمی مثال جالبی زده بود .. [مثالش]
اتحادیه اروپا در قانون جدیدی برای پنج سال، استفاده از تکنولوژی تشخیص چهره در مکان های عمومی رو ممنوع کرده. مثلا یک فروشگاه نمی تونه یه دوربین بذاره و بفهمه که من دومین باری است که در امروز اومدم تو مغازشون. البته اضافه کردن که در موارد مربوط به امنیت و تحقیقات علمی می شه برای این قانون استثنا قائل شد. ایده قانون هم اینه که برای مدتی تکنولوژی رو کنترل کنه تا بعدا در موردش قانون دقیقتری تصویب بشه. [مساله نابرابری مساله و قدرتی که به حکومت ها می ده] و [اشاره به اینکه قانون اشتباهه و باید کلی تر می بود چون الان حتی از شکل حرکت آدم ها می تونن هویتشون رو تشخیص بدن یا با سیگنال های یونیکی که موبایلشون ارسال میکنه]. و دقت کنین که اگر این دیتا رو بذاریم کنار دیتاهایی که دیتا بروکر ها می فروشن، چی می شه. طرف می دونه شما چقدر حقوق میگیرین و چی سرچ کردین و چی دوست دارین و بار چندم است از خیابون رد شدین و دفعه پیش با کی اومده بودین و … اضافه هم بکنم که برنی سندرز هم گفته اگر انتخاب بشه قانون مشابهی تصویب می کنه.
مهندسهایی که بر خلاف وجدانشون کار نمی کنن
خیلی در خود خبرها دقیق نمی شم. توی اولین کارمندان آمازون علیه سیاست «حق ندارید در مورد ضررهای زیست محیطی صحبت کنید» شکایت می کنن و حاضرن از شرکت بیان بیرون تا این حرف زور رو قبول نکنن و توی دومی گوگل تحت فشارهای کارمندهاش از پروژه دراگون فلای که بخشی از سرکوب دولت چین است عقب می شینه. و لازمه در مورد ایران حرف بزنیم. [هر کس شغلی داره استدلال نیست. شکنجه گر باید بیاد بیرون و المامور المعذور استدلال نیست و اینکه اگر برای سیستمی کار می کنین که باعث می شه سانسور و سرکوب راحتتر بشه، مشغول راحتتر و بهتر کردن امکان سرکوب هستنی. استدلال اینکه کاری می کنم که وقتی اینترنت قطع شد، مردم اذیت نشن یعنی دارم کاری می کنم که قطع کردن اینترنت بی هزینه تر بشه و …]
در مورد کریسپر فکر کنم من از همه بیشتر دارم حرف می زنم. روشی برای کپی پیست کردن دی ان ای و دستکاری ژن که احتمالا بزرگترین اتفاق پزشکی خواهد بود. حالا آزمایش هایی در آمریکا نشون داده که محققین تونستن از طریق کریسپر سیستم ایمنی سه مریض مبتلا به سرطان رو ادیت ژنتیک کنن ، بدون درست کردن مشکلات جانبی! اولین بار است که ادیتی در این سطح اتفاق افتاده و بسیار نوید بخش و عجیبه. مقاله در ساینس منتشر شده و از این نظر مهم است که ادیت رو نشون داده ولی فعلا با درمان سرطان فاصله داریم. یکی از مریض ها مرده و دو تای دیگه در حال بدتر شدن هستن اما نشون داده شده که می شه به این شکل از درمان امیدوار بود و خود این ادیت ها کشنده نیستن. دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا سلولهای T رو از خون مرض جدا کردن و با کریسپر ژنهایی که احتمالا جلوی فعالیت سیستم ایمنی علیه سرطان رو می گیرن رو پاک کردن. بعد از طریق یک ویروس این تی-سل ها رو به سراغ پروتیینی فرستادن که روی سلول های سرطانی پیدا می شه. در واقع از طریق سلول های خود مریض به جنگ سلول های سرطانی رفتن.
نامه ها
گپی در مورد اینترنت نامتمرکز
بحث در مورد پروتکل های نامتمرکز مثل تاکس (چت و ویدئو کال نقطه به نطه) و زرونت (وب سایت مبتنی بر تورنت و امضای دیجیتال) و بلاک چین و .. و همینطور مسنجرهایی که می تونن حتی بدون اینترنت کار کنن و فواید و مشکلاتشون و اینکه راه حل ما این نیست. مثال عقب نشینی به غار برای امن بودن (:
تقبیح ها و تشویق ها
تبریکی داریم برای کنسرسیوم یونیکد که پرچم ترنسجندرها و طرح های مرتبط با جنسیت بیشتری رو اضافه کرده. تبریکی هم می گیم به ناسا که لخته خونی فضانوردشون در فضا رو توسط پزشکی روی زمین رسیدگی کرده. تبریکی هم داریم برای مالزیایی ها که دولتشون ۱۵۰ کانتینر زباله پلاستیکی که برای دفن کردن به کشورشون فرستاده شده بود رو برگردوندن و گفتن کشورشون نباید به خاطر پول زباله دان باشه. و حرف محیط زیست که بشه، تسلیت به خودمون. برای همه محیط زیستی ها که زندانن بدون هیچ دلیل اعلام شده و قابل دفاعی و برای خودمون که چند هزار پرنده فقط برای عبور از ایران، مردن. ما بخشی از این کثافت هستیم ولی مرگ پرنده های گذری… و تبریکی به او نتیم عکاسی علمی که از یک اتم معلق عکس گرفتن که قابل دیدن با چشم غیرمسلحه (منم نفهمیدم!) تبریک؟ به مردم سانفرانسیسکو که مرکز شهرش بدون ماشین شده، فقط پیاده و دوچرخه و عمومی (: و تسلیت به روسیه که پوتین توش گفته نظری در این مورد که بهش بگن «رهبر معظم» نداره (:
تقبیح های ایران رو هم که دیگه نمی خواد بگیم… وقیحدونی شده (:
تبریک؟ به هکرهایی که فکر کردن چطوری می تونن به حل مشکل کورونا کمک کنن و بعد از گرفتن دسترسی به دیتابیسهای علمی، ۵۳۵۲ مقاله ای که تا به حال در مورد این ویروس منتشر شده رو برداشتن و در اختیار همه گذاشتن تا شاید با دسترسی گسترده تر به چیزی که علم تا حالا بهش رسیده، دانشمندی در جایی از جهان بتونه سریعتر به راهل حل این دردسر بزرگ دست یپداکنه [ دانش مال همه است!]
موسیقی
محمد: سرزمین من از داوود سرخوش
سایبر Misirlou رو فرستاده که در زبان های زیادی خونده شده.. با وصف معشوقی جادویی و زیبا که از لب هاش عسل می چکه و یک بوسه اش جان بخشه
آهنگ روزهای شاد سینا حجازی به پیشنهاد گیکز آنلاین
تبریک تولد برای همسر عزیزم سحر، و دختران گلم دلوین (Delvin) و جانان
و البته تبریک تولد علی از طرف محسن که سه ۳ اسفند است!
موزیک انقلابی هم آژیر سرخ بود
محیا حامدی هم آهنگ دنگ رو داشت
بحث تمرکز در مقابل عدم تمرکز بحث خیلی مهمی در دنیای تکنولوژی است. از یک طرف جامعه به سمت سیستم های نامتمرکز علاقه داره که باعث به وجود آمدن چیزهایی مثل ایمیل و بیت کوین شده. اما حضور شرکت های بزرگ در همه این سال ها سیستم ها رو به سمت تمرکز سوق داده. از چیزهایی مثل تلگرام و فیسبوک گرفته تا حتی جیمیلی که باعث شده یکی از نامتمرکزترین تکنولوژی ها یعنی ایمیل، یک جور مرکزیت بزرگ پیدا کنه.
حالا توییتر و جک دورسی حرفی خلاف این روند عمومی زدن که به نظرم نکته مهمیه. جک دورسی توی توییتی گفته که گروه کوچیک و مستقلی رو فاند می کنه که بتونه با حضور مهندسان و طراحان، استاندارد باز جدیدی برای شبکه های اجتماعی نامتمرکز درست کنن. از اون جالبتر اضافه کرده که هدف طولانی مدت این پروژه اینه که بعد از ساخته شدنش، توییتر بتونه به عنوان یک کلاینت سازگار با اون کار کنه.
برای درک بهتر ماجرا، می تونین به همون مفهوم ایمیل رجوع کنین. ما در ایمیل یک پروتکل عمومی داریم که همه قبولش دارن (مثلا SMTP) و هر کس می تونه با استفاده از هر سرور یا کلاینتی، ایمیل خودش رو بسازه. حالا اگر من از jadi@jadi.net یه ایمیل بزنم به jadijadi@gmail.com، سرور من متوجه می شه که این روی سرور gmail.com است، به اونجا وصل می شه و با همون پروتکل استاندارد به gmail.com می گه که یه ایمیل برای یوزر jadijadi داره و تحویلش می ده. این مساله کاملا مستقل از اینه که من از چه برنامه ای برای سرور یا کلاینت ایمیلم استفاده می کنم و این سرورها هر کدوم چند تا یوزر دارن و بقیه موارد.
در نمونه مشابه، اگر یک پروتکل استاندارد باز برای شبکه های اجتماعی موجود باشه، کافیه من یک سرور منطبق با اون رو راه اندازی کنم و بتونم توش پست بنویسم و هر کسی که توی هر شبکه دیگه ای منو فالو می کنه، آپدیت من رو خواهد دید و می تونه بهش ریپلای بزنه و … در واقع این مفهوم «من تو توییتر هستم و تو توی فیسبوک پس نمی تونیم با هم گپ بزنیم» بر طرف می شه، درست همونطور که الان اگر من توی یاهو باشم و شما تو جیمیل، می تونیم به هم ایمیل بزنیم. در اون دنیا، کافیه شما توی یکی از این شبکه ها باشین (مثلا jadi@twitter.com) و هر کس از هر شبکه دیگه می تونه اکانت شما رو دنبال کنه و نوشته های شما رو توی کلاینت خودش ببینه و به شما جواب بده.
البته لازمه بدونیم که در حال حاضر تلاش هایی برای ساخت شبکه های اجتماعی غیرمتمرکز وجود داره که احتمالا مشهورترین اونها ماستودون است که اگر دوست داشتین به جمع کوچیکش بپیوندین، می تونین صفحه من رو هم اونجا ببینین: جادی رو ماستودون.
برای ایده هایی مشابه در مورد چت می تونین به این مطلب میدان مراجعه کنین که البته نقدهایی به مطلبش هست ولی ایده مشابهی رو پرورش می ده.
میکروچیپها می تونن اطلاعات کمی (فعلا حد کیلوبایت) رو نگهداری کنن و اونها رو به ابزارهای خواننده منتقل کنن. مثلا وقتی کارت مترو یا اتوبوستون رو می زنین به دستگاه کارت خوان، در واقع دستگاه کارت خوان دیتای داخل کارت رو می خونه و از حسابتون پول کم می کنه. همین اتفاق وقتی می افته که من این تگ کوچیک رو به در شرکت نزدیک می کنم و در باز می شه:
کمی اطلاعات منحصر به فرد توی یک چیپ در این کارت ذخیره شده که مکانیزم قفل در اونو می خونه و در رو باز می کنه. حالا فرض کنین من این تگ رو باز کنم، میکروچیپی در حد چند میلیمتر رو بیرون بیارم و از یک دکتر مهربون / آینده دوست بخوام که اونو زیر پوست دستم کار بذاره. حالا من با دست زدن به قفل در می تونم اونو باز کنم یا با نزدیک کردن دستم به کامیپوتر، اونو آنلاک کنم یا مثل یکی که اینکار رو کرده، هفت تیری بسازم که فقط وقتی در دست من است شلیک بشه. بعد از اینکارها من به دنیای گیک هایی پیوستم که سعی می کنن با میکروچیپ زیر پوستشون، پیوندی بزنن بین انسان و ماشین.
رنج این آدم ها هم خیلی زیاده ولی نمی دونم چرا الان ازشون کم حرف می زنیم. مثلا عکس بالای مطلب داره مدیر کمپانی 32M رو نشون می ده که در یک «چیپ پارتی» توی کمپانی یکی از ۴۱ کارمندی است که تصمیم گرفته با گذاشتن یک چیپ در زیر پوستش، بی دردسر و اتوماتیک در شرکت رو باز کنه، کامپیوترش رو آنلاک کنه، از وندینگ ماشین های شرکت خوراکی بگیره و … . البته این چیز چندان مرسومی نیست و کسانی و کمپانی های شکل خاصی ازش رو انجام می دن معمولا خبرساز می شن. مثلا یک نفر که رمز بیت کوینش رو توی میکروچیپ زیرپوستی گذاشته یا کسی که هفت تا میکروچیپ برای کارهای مختلف داره.
اما به هرحال بهانه و دلیل هر چیز که باشه، خوبه دیده بشه چون بیشتر و بیشتر داره اتفاق می افته. الان نصب میکروچیپ (و اگر نخواستین برداشتنش) کار سختی نیست و احتمال داره در آینده نزدیک بیشتر و بیشتر شاهدش باشیم پس بذارین دو سه تا نکته رو اضافه کنم:
شاید خنده دار باشه ولی «خودتون نکنین!». ابزارهایی هستن و روش هایی که به شما یاد می دن چطوری یک میکروچیپ رو زیر پوست «تزریق» کنین. من اصولا توصیه می کنم فقط در موردش بدونین و اصلا سراغشون نرین. کلی بحث بهداشتی و غیر هست! می گیم که بدونیم نه اینکه بکنیم (:
این مساله مشکلات پرایوسی هم درست می کنه. اگر میکروچیپ من قابل خوندن باشه، خب یکی ممکنه با یک خواننده میکروچیپ با من دست بده و رمز منو بخونه و انواع مشکلات دیگه
حداقل در آمریکا قانونی هست که می گه به اجبار نمی شه به هیچ کس میکروچیپ تزریق کرد، لازمه همه جا چنین قانونی باشه. شاید الان به نظرتون عجیب بیاد ولی اصلا بعید نیست در اینده نه چندان دور به انواع بهانه ها (از امنیت تا مصالح ملی) به نفری یه میکروچیپ وصل کنن (:
بعضی آدم ها از تغییر بدن خوششون میاد. از تتو و سوراخ کردن گرفته تا کارهای حادتر مثل دو شاخه کردن زبون و کشیدن لاله گوش و بقیه چیزها. حدس شخصی من اینه که پذیرفتن میکروچیپ حداقل الان در اون شاخه ها است و جزو بادی مودیفیکیشنهای گیکی.
خلاصه اگر فردا پس فردا کسی رو دیدیم که با یه دست تکون دادن در خونه رو باز می کرد تعجب نکنیم؛ در حال حاضر انجمن دارویی آمریکا میکروچیپ برای آدم ها رو پذیرفته و هزینه اش خرید و نصبش هم بیشتر از ۲۰۰ دلار نیست.
امروز در یک بحث لازم شد این رو توضیح بدم، گفتم عمومی هم بنویسم. همونطور که قبلا هم صحبت شده، اینترنت چیزها یا همون چیزترنت به یک مفهوم بسیار کلی اشاره می کنه که توش از اتصال چیزهایی بسیار به یک شبکه بسیار وسیع صحبت می شه. در وضعیت ما این یعنی وصل کردن سنسور به چیزهای مختلف و وصل کردن اونها به شبکه اینترنت، گذاشتن درگاه های ارتباطی مثل وای فای روی ابزارها و وصل کردن اونها به اینترنت، گذاشتن حسگر در بخش های مختلف کارخونه و اتصال اونها به اینترنت یا حتی وصل کردن قلاده سگمون به اینترنت و غیره و غیره. در واقع ترکیبی بزرگ از «چیزهایی» که به «اینترنت» وصل هستن. تا چند سال قبل بیشترین چیزهای متصل به اینترنت آدم ها و کامپیوترهاشون بودن ولی الان صحبت ابزارها با همدیگه از طریق اینترنت (مثلا خودرو با در پارکینگ یا سنسور حرارت کارخونه با گوشی مدیر یا توان سنج برق خونگی من با اداره برق) بیشتر از آدم ها شده.
اما این وسط چون ما ایرانی ها خیلی مودب هستم و به «بازی کردن» می گیم «بازی رو انجام دادن»، تصمیم گرفته ایم به اینترنت چیزها هم بگیم اینترنت اشیاء که اشتباه بزرگ ولی مصطلحی در بخصوص آدمهای آکادمیک است – چون می دونین که، آدم های آکادمیک باید قشنگ حرف بزنن، حتی اگر اشتباه باشه. «چیز» در انگلیسی برابر Thing است و می تونه به سگ و گربه و گلدون و خط تولید و .. گفته بشه در حالی که کسانی که دارن می گن «اینترنت اشیاء» در واقع دارن می گن «Internet of objects» که بسیار محدودتر است و مثلا سگ یک آبجکت نیست.
حالا این وسط هر شرکتی هم سعی کرده یک داستان مستقل برای خودش درست کنه که بگه کارش با بقیه فرق داره. در واقعیت خود اصطلاح چیزترنت یا اینترنت چیزها یا حتی اینترنت اشیاء بسیار مبهمه تا جایی که گاهی می گن انگار توی یک باغ وحش کلمات گیر کرده ایم و دقیقا مشخص نیست داریم در مورد چی حرف می زنیم. شرکت های مختلف سعی کردن با درست کردن عبارت های جدید برای خودشون تبلیغات کنن و مثلا مشهورترینش سیسکو است که با درست کردن **اینترنت همه چیز یا همون InternetOfEverything اصرار کنه که اینترنت چیزها فقط به اتصال اشاره می کنه در حالی که سیسکو به چیزهای خیلی بیشتری فکر کرده (: و البته بامزه است که اساتید ایران هم اینترنت همه چیز رو، اینترنت همه اشیاء ترجمه نکردن – البته فعلا.
توی این حوزه از کامپیوتر، کلی کلمه میشنوین. از اینترنت همه چیز سیسکو تا ماشین به ماشین تا رایانش فراگیر تا سیستم های سایبرفیزیک تا شبکه سنسورهای بیسیم تا اینترنت صنعتی تا … . خلاصه اینکه خیلی درگیر اصطلاح های عجیب و غریب و مد روز نباشیم. اینترنت اشیاء تقریبا همون چیزهایی است که ما می شناسیم، شامل کمی پروتکل، کمی شبکه، کمی سیستم عامل، کمی برنامه نویسی و کمی الکترونیک و کمی دیتابیس و کمی کار داده. چیزهایی مثل اینترنت اشیاء و اینترنت همه چیز، اختراع آدم هایی هستن که خواستن فرقشون با بقیه رو نشون بدن (: شما اصل ماجرا رو بچسبین.
یکی از نویسنده های مورد علاقه من تری پراچت است. این نویسنده دنیای DiskWorld رو اختراع کرد و در موردش بیشتر از ۴۰ کتاب نوشت. طنزهایی خلاف کلیشه های مرسوم از کسی که زندگیش نوشتن شد و نشان شوالیه برای خدمت به ادبیات گرفت و من واقعا دوستش داشتم و بارهاازشنوشتم. توی دیسک ورد یک صندوق جادویی هست که دنبال صاحبش راه می ره. میتونین چیزهاتون رو بذارین توش و شما رو تعقیب می کنه و مجهز به دندون های تیزیه که باعث می شه اموال شما امن بمونن.
حالا رباتی از شرکت خودروسازی ایتالیایی به اسم پیاگیو به اسم گیتا با دو تا چرخ عظیمش کاری مشابه میکنه. نمونه ای از تاثیر عمیقی که تکنولوژی فعلی به زودی روی حمل و نقل خواهد گذاشت. کافیه درش رو باز کنین، وسایلتون رو بذارین توش و هشت ساعت دنبالتون بیاد. اگر باتری اش تموم شد می تونین با یک پریز معمولی شارژش کنین و تمام تلاشش رو هم می کنه که سطحی که وسایلتون رو روش گذاشتین تکون نخوره. روش تعقیب هم کمی غیرمرسومه ولی کارا: یک کمربند که به کمر می بندین! این کمربند دوربینی داره که مسیر طی شده توسط شما رو می بینه و ربات هم همون رو تعقیب می کنه – با دیدن. با این روش حتی اگر ربات چند ساعت بعد از شما راه بیافته می تونه راهش رو پیدا کنه و به شما برسه.
یک جالبی دیگه این خبر اینه که توی دنیایی که همه چیز هی داره نزدیک می شه به «خودکار» شدن و از درون ها و ماشین های خودکاری حرف می زنیم که بدون دخالت انسان سعی می کنن کارهای ما رو بر عهده بگیرن، گیتا به شکلی جذاب درگیر یک رابطه با انسان می شه و عملا به جای انجام دادن کارهای شما، شما رو همراهی می کنه تا راحتتر به اهدافتون برسین.