فلش پلیر یک زمانی ایده های جدیدی رو به وب آورد ولی از همون روزاول دردسر بزرگی بود، بخصوص برای ما لینوکسی ها. شایدم مشکلش برای ما کمتر بود چون کامپیوترهایی که فلش پلیر داشتن، تبدیل شدن به یک هدف همیشگی نفوذگرها و هفته ای نبود که خبر جدیدی از هک شدن فلش پلیر به گوش نرسه. حالا ادابی در صفحه پایان عمر فلش پلیر یا همون EOL اعلام کرده که این برنامه فقط تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۰ زنده خواهد بود؛ یعنی تا پایان امسال. شما بگو شش ماه دیگه.
این پایان زندگی بسیار هم خشن اتفاق میافته. توی خیلی از پایان عمرها، فقط گفته می شه که دیگه این برنامه آپدیت نخواهد شد و با ریسک خودتون نصب / استفاده کنید. اما ادابی در اون تاریخ نه فقط هیچ آپدیت جدیدی روی این برنامه نمی ده که کل لینک های دانلودش رو هم از سایتهاش حذف می کنه تا کسی نتونه از اون تاریخ به بعد نصبش کنه. ولی خشونت این پایان عمر دراینجا تموم نمی شه. در قدم بعدی ادابی گفته که از اون تاریخ به بعد تمام محتواهای فلش، توسط فلش پلیر بلاک خواهند شد و از شرکت هایی که از فلش استفاده می کنن خواسته تا اون تاریخ یه فکر دیگه بکنن تا «بمب ساعتی» فلش، به دردسرشون نندازه. در واقع حتی اگر این برنامه رو داشته باشین هم، بعد از اون تاریخ دیگه کار نخواهد کرد.
این یکی از شدیدترین شکل های پایان عمر یه نرم افزاره و حتی می تونه مورد مناقشه هم باشه چون من حق دارم برنامه ای که دارم رو روی کامپیوترم نصب کنم ولی با توجه به تاریخچه سوپرغیرامن فلش پلیر، بعیده کسی به این حذف خشنش اعتراض کنه. این حذف از حوالی ۲۰۱۷ شروع شد که ادابی اعلام کرد این محصول دیگه به آخر عمرش رسیده و از براوزرها حذف میشه و فیسبوک از بازی سازها خواست به HTML5 مهاجرت کنن. شاید براتون جالب باشه که در ۲۰۱۱ نزدیک ۳۰٪ سایت های اینترنت فلش داشتن ولی این عدد الان به تقریبا ۲.۶٪ درسیده. هرچند که این عدد هم با توجه به تصمیم اخیر ادابی، بالا است.
خلاصه اگر الان هم روی کامپیوتر شما فلش نصب است، احتمالا همین الان وقتشه که حذفش کنین و به این تاریخ پر از حفره امنیتی، پایان بدین (:
اشتباهی که دائما میشه اینه که میگیم تحریمها برداشته شده در حالی که تنها تحریمهای اخیر مرتبط با هنرهای رییس جمهور قبلی برداشته شده. توضیح کاملتر رو دوستم براتون مینویسه:
تحریم هایی که مرتبط با IT هستند در ایران تحریم های قدیمی تری هستند و ارتباطی به تحریم های اتمی (بغیر از نر افزار و تجهیزات IT خاص کاربردی در صنعت اتمی) ندارند. این تحریمها در چهارچوب تحریمهای سال ۱۹۹۶ توسط کنگره تصویب شده اند و اسم آن هست Iran Sanctions Act of 1996 که General Trade Embargo ایران، اون تحریمها به حساب میایند. در نتیجه، به همین زودی ها شاهد نمایندگی سیسکو و اوراکل اینها در ایران نخواهیم بود.
ولی، این تحریم هایی که برداشته شده اند شامل محدودیت های بانکی با تمام بانکهای خارجی به جز بانکهای ایالات متحده هستند. ( چون بانکهای آمریکایی در اون ISA 1996 ذکر شده اند ) و همین، پرداخت ایرانی ها رو با شبکه بانکی جهانی و اروپایی شدنی و اجرایی خواهد کرد. شما میتونید از بانک ایرانی و از حساب ارزی، به حساب فلان دیتاسنتر یا فروشنده در اروپا از طریق SWIFT پول واریز کنید. این یک نکته که تاثیر خوبی خواهد داشت.
مساله بعدی که تاثیر خواهد داشت، دو General License هستند که OFAC در سالهای گذشته صادر کرده به اسم PERSONAL COMMUNICATIONS GENERAL LICENSE و همینطور GENERAL LICENSE D-1 که اینها یک سری کالا و خدمات رو ( مثلا هاستینگ یا محصولاتی مثل مبایل و تبلت ) رو برای استفاده شخصی از تحریم ها مستثنی میکنند. این مشتری ها نباید شرکتی یا دولتی باشند و فقط برای مصارف شخصی مستثنی شده اند. به نظرم حتما این دو جنرال لایسنس رو مطالعه کنید. خوبی این لایسنس ها + برداشته شدن تحریم های بانکی، این خواهد بود که شرکتهایی مثل اپل مثلا میتونند به راحتی الان با نمایندگی در ایران حضور پیدا کنند و محصولاتشون رو به اشخاص بفروشند. ولی این لایسنس ها شامل محصولات تخصصی – فنی – زیرساختی مثل محصولات سیسکو و جونیپر و اوراکل غیره نخواهد بود.
حالا، همین وضعیت فعلی به معنای این هست که مثلا گوگل پلی، اپل استور و اینها میتونند در ایران رسما فعالیت کنند چون فعالیتشون بطور مسقیم با مصرف کننده و برای مصارف شخصی است. و مسایلی از این قبیل. همین تسهیلات، خودش گشایش بسیار بزرگی هست. حالا شاید در آینده اگه همه چیز خوب پیش بره و تنش زدایی ادامه پیدا کنه، شاید رییس جمهور آمریکا شرایط اضطراری در مورد ایران رو سال آینده تمدید نکنه یا کنگره بعدی اگه مثبت تر باشه، ممکنه همین Iran Sanctions Act 1996 رو ملغی کنه که در اون صورت تجارت کامل بین ایران و آمریکا برقرار خواهد شد. که حالا باید دید در آینده چی میشه. نا گفته نماند همین وضعیت فعلی، گشایش بزرگی در صنعت IT و امنیت ایران به ارمغان خواهد آورد، چون مثلا خرید محصولات اروپایی بدون هیچ مشکلی شدنی خواهد بود، به استثنای تجهیزاتی که مثلا ممکنه برای شنود و فیلترینگ و اینها به کار بروند که اونها در یک سری تحریم دیگه میافتند و بعید میدونم به این زودی ها اون سری از تحریمها برداشته بشه. ولی برای شرکت های عادی و مردم فعال در این صنعت مثل ماها، هنوز گشایش بزرگی به حساب میاد.
امیدوارم به بعضی از سوالات دوستان جواب داده شده باشه. :)
در این شماره از رادیو گیک به همراه سربازهای مجبوری که برای اجبارشون لازمه از کلمات قلمبه سلمبه مثل مام میهن و خدمت مقدس استفاده بشه، می فهمیم فرقی بین کتابخونه و پایرسی نیست و فتوای نسل سه رو از رو می خونیم چون کار دیگه ای از دستمون برنمیاد.
با توجه به مفاسد متعددی که برای گسترش دادن خدمات اینترنت پر سرعت همراه ذکر کرده اید از جمله دسترسی جوانان و حتی نوجوانان به مطالب و فیلم ها و عکس های آلوده و فیلم هایی که ضدیت با اخلاق و عقاید اسلامی دارد و با عنایت به اینکه مجوز های قانونی برای این کار گرفته نشده و مخالفت با قوانین جمهوری اسلامی جایز نیست و با توجه به اینکه شبکه ملی اطلاعات که میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند فراهم نشده به یقین اقدام بر این کار عجولانه یعنی خدمات اینترنت پر سرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر کاری بر خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است و مسئولین محترم نباید تنها به درآمد های مادی این برنامه بیاندیشند و نباید آن را نوعی روشن فکری دینی و آزادی علمی تصور کنند بلکه لازم است با شورای عالی فضای مجازی که مرجع قانونی اینگونه امور است مطلب را در میان بگذارند و پس از رعایت اموری که جلوی جنبه های منفی این کار را میگیرد اقدام نمایند، مسئولین قضایی نیز نباید در این امر حیاتی بی تفاوت باشند.
معتبرینترین جایزهی علمی دنیا، جایزهی نوبل هست. ولی این جایزه به دلایلی به ریاضیدانها داده نمیشه! در عوض جان چارلز فیلد، ریاضیدان کانادایی ابتکاری زد که هر چهار سال یک بار، به ریاضیدانانی که کمتر از ۴۰سال داشته باشند و یک کار ارزنده و خیلی خوبی توی ریاضیات انجام بدند یک جایزه داده بشه، که این جایزه همون مدال فیلدز هست. مدال فیلدز و جایزهی آبل معتبرترین و مهمترین جایزههایی هستند که یک ریاضیدان ممکنه اون رو ببره و در حقیقت جایگزین جایزه نوبل برای ریاضی هست!
تقریبا ۸۵٪ مردم جهان در جاهایی زندگی می کنن که زیر پوشش موبایل است ولی تنها حدود ۳۰٪ اونها به اینترنت دسترسی دارن. حالا یکسری از پروایدرها دور هم جمع شدن و برنامه ای به اسم اینترنت اپ دادن که باعث می شه کاربر بتونه بدون داشتن سرویسی مثل جی پی آر اس، سایت های مهم اینترنت رو بچرخه… سایت هایی مرتبط با سلامت، شغل یابی، اطلاعات محلی و .. . این برنامه از ایرتل زامیبیا شروع کرده و به بقیه کشورها هم خواهد رسید و حتی اجازه می ده مردم سراغ فیسبوک، سرچ گگوگل، ویکیپدیا، مسنجر و.. هم برن. [توضیح همین در ویکپیدیا زیرو و از اونطرف نبودن هیچ دسترسی رایگان در ایران]
در یک بهروزرسانی عجیب که هنوز معلوم نیست آزمایشی و موقت باشد یا دائمی، «فیو»های شما یا همان favorite در تایملاین دنبالکنندههای شما نمایش داده میشود. درست مثل اینکه چیزی را ریتوییت کرده باشید. علاوه بر این اگر کسی را دنبال کنید، باز هم این امر در تایملاین دنبالکننده نمایش داده میشود. گویا توییتر آنقدر به دنبال کسی درآمد حاصل از نمایش آگهی است که به دنبال راههایی برای جذاب کردن و افزایش توییتهای کاربران است و اصلا به این مطلب فکر نکرده است که بسیاری از کاربران مایل نیستند که «فیو»هایشان را دیگران هم بدانند، این دسته از کاربران از «فیو» کردن بیشتر برای «بوکمارک» کردن توییتها استفاده میکنند تا بعدا بتوانند دوباره آنها را مرور کنند. مریم میرزاخانی این مدال رو به خاطر کارشون روی «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» که مربوط به هندسهی مختلط میشه برنده شدند. مسئلهی سه جسم (مثل برهمکنش خورشید و زمین و ماه) حل دقیق ریاضی نداره. مریم میزاخانی نشون داد در سیستمهای دینامیکی که نوع تحولشون به نحوی هست که شکلشون رو میچرخونند و کش میارند، مسیرهای سیستم بالاجبار مقیدند که از قوانین جبری پیروی کنند! خلاصه این که مسئلهی سه جسم به یک سرانجام خوبی رسید!
یک شرکت اومده یک کار عجیب کرده: میلیاردها رکورد آدم ها از همه جای ممکن رو جمع کرده و گذاشته کنار همدیگه… [ توضیح در مورد آزادی اطلاعات در آمریکا ] و شما می تونین دنبال هر کسی در آمریکا بگردین و در یک جای متمرکز به تقریبا هر چیزی که از اون آدم قابل دسترسی است دسترسی پیدا کنین. شما یک اسم بهش می دین و ایالت احتمالی (یا کل آمریکا) و این می گرده از هر جایی هر چی می تونه جمع می کنه: قانون شکنی ترافیکی، وضعیت ازدواج، جاهایی که به شکل فیزیکی بودین، شرکتتون، فامیل های احتمالی تون و … خوبه یا بد؟ همه اینها بوده و فعال ها بهش دسترسی داشتن، الان همه دارن…
بر خلاف باگ ساده شبکه سکرت، این باگ نسبتا پیچیده است. مساله اینه که اعتبار نرم افزارهایی که روی اندروید اجرا می شن از طریق مکانیزم Public key Infra تست می شن. در این مکانیزم شما نرم افزارتون رو با یک کلید همراه می کنین که ثابت می کنه این برنامه توسط شما تولید شده. کلاینت های وب و غیره این کلید رو با مرکزی چک می کنن تا اعتبار اون رو بسنجن و این مساله می تونه به شکل یک زنجیره باشه یعنی کلیدها اعتبارشون رو در یک سلسله مراتب پشت هم اثبات کنن. ولی موسسه بلوباکس مدعی شده که نسخه های قدیمی تر اندروید (یعنی از ۲.۱ تا ۴.۴ که از پروزه هارمونی آپاچی که الان متوقف شده استفاده می کردن) در تشخیص این زنجیره مشکل داشتن و به گفته این موسسه به سادگی «هویتی که می تونه وابسته به هویت دیگه باشه، چک نمی شده و هر کس می تونسته ادعا کنه که کلیدش را یک کلید معتبر منتشر کرده». معلومه که نتایج بسیار عجیبه: برنامه هایی که از این حفره استفاده کرده باشن می تونستن تقریبا به هر چیزی دسترسی داشته باشن! گوگل از گزارش دقیق این باگ تشکر کرده و گفته که فیکس به شرکت های سازنده گوشی داده شده و منطقا دیگه نباید هیچ گوشی آپدیت شده ای از اون آسیب پذیر باشه
ما به بعضی ویروس ها یا اکسپلویت ها متا می گیم: چیزهایی که طبیعی نیستن و در لایه ای عمیق تر از بقیه عمل می کنن و به شیوه های کلاسیک هم نمی شه کنترلشون کرد. حالا یک محقق با اسمی شبیه ناهل و تیمش یک چیز جالب نشون دادن: بد یو اس بی. یو اس بی ها همیشه دردسر امنیتی بودن. ذاتا برای امنیت درست نشدن و اطلاعات چندانی هم ازشون نیست. نه فایروال دارن و به دستگاه ها هم مستقیم وصل و اجرا می شن. این تیم اومده یک یو اس بی رو بررسی کرده و بعد از مهندسی معکوس فرم ور، اون رو reprogram کرده تا کاری رو بکنه که می خواد. ایده خیلی ساده است: به یک وب کم بگین کیبورد است و لازمه فلان کارها رو بکنه. مثلا لازمه ساعت دو نصفه شب کامپیوتر رو بوت کنه، دستوراتی که لازمه رو بزنه تا کامپویتر از یک فرم وری که روی وب کم هست و یک لینوکس لایوه بوت بشه و بعد دستوراتی رو تایپ کنه که پسورد روت رو عوض می کنه. یا مثلا به یک کیبورد بگین هر بار که دید کامپیوتر داره بوت می شه و قبل از بالا اومدن سیستم عامل یک ویروس تو حافظه بذاره یا به یک ماوس بگین که کارت شبکه است و لازمه دی ان اس ها رو به سمت چیزی که شما می گین تغییر بده. سیستم عامل به یو اس بی هاش اعتماد داره و این حمله بد یو اس بی ، فصل جدیدی است که ممکنه طی اون آدم های بیشتری رو ببینین که از این چسب های پی وی سی درزگیری زدن توی پورت یو اس بی شون.
تبریکها، تقبیحهاَ و تعجبها
تقبیح برای فرگوسن و آمریکا و پلیسش و مالمو و پلیسش و زندانبان هایی که در ایران می ذارن زندانی ها در شورش و آتش سوزی و غیره اعدام بشن و زنده زنده کباب بشن و … خیلی سنگینه… برگردیم به سطح تحمل غم رادیومون… تقبیحی داریم از به اصطلاح خبرگزاری فارس که نوشت داغش خبیث دخترهای کلاس پنجم به بعد رو مجبور کرده حجاب داشته باشن و فرداش خبر رو ورداشت. توضیح بیشتر هم نمی خواد و از جنگی که ادامه داشت و الان مدعی آتش بس هستن اما اشغال هنوز ادامه داره و نفرت از سانسورچی. تبریک هم داریم به مخابراتچیهایی که نسل ۳ توشون راه می افته و کاربرانش که امیدوارم بتونن قیمت های معقولتری داشته باشن… راستی گفتم قیمت معقول اینو گوش بدین تا بریم سراغ نامه ها:
اوه یک تبریک هم به خودم که بالاخره کتاب زندگی لینوس توروالدز رو منتشر کردم! روی اینترنت به آدرس www.LinuxStory.ir ! و واقعا تبریک دیگه ای نداریم؟ عجب هفته ای! تبریک به کمپین یک میلیون امضا که هشت ساله شد و یکی از اولین فعالیت های چند سال اخیر بود که مستمر و جدی و در تاریک ترین سال های احمدی نژادی با کلی هزینه به خیابون رفت و تاثیری واقعی در جامعه گذاشت و ابراز شرمندگی از فرید و بقیه که هنوز قراره آدم ها بهترین سال های عمرشون رو در مهملی به اسم سربازی اجباری بگذرونن که انگار درست شده برای ضدیت با انسانیت.
نامه ها
ناصر نوشته: الان به شدت عصبانی هستم.شرمنده.سعی می کنم در آینده رفتار بهتری داشته باشم.
دلیل ناراحتی من ایرانسله. من 2 سال پیش یک اکانت وایمکس از ایرانسل به همراه 2 مودم (ثابت و همراه) خریدم. تاکید می کنم که خریدم.
بعد از مدتی ترجیح دادم تمدید نکنم. دلیلش مهم نیست. اصلا دوست نداشتم تمدید کنم. من یک شخص مستقل هستم و علاقه ای به تمدید نداشتم. (البته دلیلم آنتن دهی ضعیف تو مشهد بود)
در ذهنم با خودم گفتم که اگر زمانی رفتم مسافرت یا نیاز بود تمدید می کنم.
اما. اما. در عین ناباوری امشب بعد از تماس با 707 با این جملات روبرو شدم: چون تمدید نکردین از مودم هاتون سلب امتیاز شده. یا باید مودم جدید بخرین یا منتظر تماس همکارامون باشین.
پویا هم نوشته:
از اونجایی که خودم خیلی کارهای رباتیک انجام میدم و علاقه هم دارم، برام این حرکت خیلی جالب بود.
یه آقای انگلیسی به پروژه ای رو راه اندازی کرده به نام micro python که به نظر من میتونه یه جهش توی دنیای برنامه نویسی رباتیک و کلا مدارها باشه. این وبسایتشه
داستان از این قراره که یه مدارهایی درست میکنه و میده به ما(اگه کشورمون از اونایی باشه که بتونیم خرید کنیم!) و ما توی SD-Cardی که توی مدار میخوره برنامه ی پایتون خودمون رو مینویسیم (مدار میتونه مثل یه فلش به کامپیوتر وصل بشه) و بعد با زدن دکمه ی ریست، برنامه ی ما اجرا میشه.
دقیقا مثل وقتی میمونه که ما برنامه ای رو توی C یا اسمبلی مینوشتیم و با کلی بدبختی توی مدارمون پروگرام میکردیم و بعد اجراش میکردیم ببینیم آیا این خط مشکی روی زمین رو دنبال میکنه یا نه!
حالا شما فکرشو بکنید که علاوه بر اوپن سورس بودن، سادگی برنامه نویسی python هم بهش اضافه بشه. و البته پایتون هم که توی قدرت و انعطاف چیزی از پدران خودش یعنی C/Cpp کم نداره!
اندرو فورسهایمز(Andrew forcehimes)، دانشآموخته دوره دکترای فلسفه دانشگاه وندربیلت امریکا است. پژوهشهای او عمدتاً در حوزه فرااخلاق، اخلاق و فلسفه سیاسی است. فورسهایمز در مقاله حاضر که در نشریه فلسفی Think (تابستان ۲۰۱۳) منتشر شده، نشان میدهد که حکم اخلاقی درباره دریافت اینترنتی کتابها همانند استفاده از کتابخانهها است و اگر یکی از آنها اخلاقی باشد، دیگری نیز اخلاقی خواهد بود. ترجمه مقاله این اندیشمند با اندکی تلخیص تقدیم خوانندگان میشود. «ایران» از مقالاتی که در نقد یا تقویت ایده اصلی این نوشته فراهم شده باشد استقبال میکند.
فیلسوفان مقاله مینویسند. امروزه بیشتر این مقالات، فنی و استدلالی هستند و طبعاً عناوینی دارند مانند «پاسخ به فلان و فلان» یا «نقد چه و چه». کار من هم مانند دیگرانی که در حوزه فلسفه کار میکنند، قاعدتاً نیازمند مخاطبانی است که البته بیشتر آنها را هرگز نمیبینم.
این داشتن مخاطب را مدیون اثر چاپی و کتابخانههای عمومی هستم. با استفاده از صنعت چاپ، میتوانم با ایدههای دیگران در یک زمان یا مکان دیگر درگیر شوم و با بهرهگیری از کتابخانهها، دیگر به خاطر طبقه اجتماعی یا اقتصادی، از موهبت گفتوگو محروم نشوم.
کتابخانههای عمومی، منبعی فوقالعاده هستند، اما مدتی پیش دریافتم که میتوانم از یک امکان تکمیلی دیگر هم بهره ببرم؛ یعنی در اینترنت، کتابها را به شکل غیرقانونی دانلود کنم. به این ترتیب، دو سؤال هنجاری پیش میآید که اغلب در کلاسهای فلسفه اخلاق مطرح میکنم: «آیا کسی میتواند استدلالی به نفع کتابخانههای عمومی (در معنای ساختمان فیزیکی) ارائه دهد که در عین حال، استدلالی به نفع دریافت اینترنتی کتاب نباشد؟
از سوی دیگر، آیا کسی میتواند استدلالی علیه دریافت اینترنتی کتاب ارائه دهد که در عین حال، استدلالی علیه کتابخانهها نباشد؟» ادعای من آن است که پاسخ به هر دو سؤال، «خیر» خواهد بود.
اجازه بدهید با بررسی اینکه کتابخانههای عمومی دقیقاً چه هستند و تحلیل استدلالهایی که وجود آنها را توجیه میکند، شروع کنیم. کتابخانههای عمومی، نهادهایی هستند که کتابها را خریداری میکنند و بعد به اعضا آزادانه امانت و اجاره میدهند. اگر نخستین بار بود که با این فرایند مواجه میشدیم، به نظرمان خیلی عجیب میآمد. کتابخانهها یک کتاب دارای حق تکثیر را میخرند که محتوای آن، جزئی از اموال ناشر یا نویسنده است و بعد آن را تقریباً به رایگان در اختیار ما قرار میدهند.
از این گذشته، شخص امانتگیرنده طبق قانون استفاده منصفانه میتواند کل کتاب یا مقاله را فتوکپی بگیرد و آن را برای همیشه در کتابخانه شخصی خود داشته باشد. اخیراً به منظور پاسخگویی به نیازهای روزافزون، کتابخانهها وارد طرحهای امانت بینکتابخانهای شدهاند.
در این فرایند، شخص میتواند یک کتاب را از طریق کتابخانه دیگری غیر از کتابخانهای که عضو آن است، دریافت کند. با استفاده از همین فرایند میتوان فتوکپی مقالات و کتابها را از طریق کتابخانه دیگر گرفت و برای خود نگهداری کرد.
توجه داشته باشید که همه این موارد، بخشی از اموال دیگران و دارای حق تکثیر است، پس کتابخانهها چطور چنین خدماتی را توجیه میکنند؟ استدلال اصلی مبتنی بر این ادعاست که هیچکس نباید بر پایه ویژگیهای اخلاقاً نااصیل مثل نژاد، جنسیت، طبقه و سن، از اطلاعات محروم شود.
اما صرفنظر از این مسأله، میتوان پرسید که چرا افراد باید دارای دسترسی عمومی به اطلاعات باشند؟ پاسخها شاید متفاوت باشد، اما نکته مهم آن است که دسترسی آزاد به اطلاعات، نقشی اساسی در هر جامعه پویا و روبهرشد دارد. مثلاً داشتن شهروندان آگاه، بهترین راه (اگر نه تنها راه) برای رسیدن به وضعیتی است که در آن مقامات و قانونگذاران، مسئولیتپذیر و پاسخگو هستند. به همین دلیل است که استبداد اغلب نیازمند برنامهای برای سرکوب اختلاف عقیده و تحریف اطلاعات است و دسترسی به کتابخانههای عمومی، هر دو مورد را خنثی میکند.
کتابخانهها علاوه بر فراهم کردن توازن مناسب میان شهروندان و قانونگذاران، نابرابریهای معرفتی میان شهروندان را تعدیل میکنند، یعنی اختلافات در میزان دانش شهروندان بر پایه امتیازاتی که همه از آن برخوردار نیستند، از بین میرود.
بدیهی است که دستیابی به اطلاعات از طریق مطالعه کتاب، نیازمند وقت و هزینه است. از بین بردن حداقل یکی از این موانع برای اکثر اعضای جامعه، قطعاً کاری ارزشمند است که کتابخانهها مسئولیت آن را برعهده دارند. کتابخانهها نمیگذارند به کسانی که امتیازات آموزشی خاصی را نداشتهاند، از بالا نگاه کنیم و به قول فیلیپ پتیت، فیلسوف ایرلندی، باعث میشوند شهروندان مستقیماً به چشم یکدیگر نگاه کنند.
پس وقتی کتابخانهها به ارتقای سطح آگاهی عموم شهروندان و از بین بردن نابرابریها کمک میکنند، ظاهراً دلایل خوبی برای تأسیس و گسترش آنها داریم.
اما اینجا باید از خودمان بپرسیم که چرا کتابخانهها از نظر رعایت حقوق مالکیت و خصوصاً حقوق مالکیت فکری، وضعیت خاصی دارند؟
حقوق مالکیت فکری با رعایت حق تکثیر حفظ میشود و تضاد همین جاست: کتابخانهها دسترسی به اطلاعات را ارتقا میدهند؛ حال آنکه حق تکثیر درصدد محدودسازی دسترسی به اطلاعات است. استدلال به نفع کتابخانهها را به شکل خلاصه مرور کردیم، اما چه استدلالی به نفع حق تکثیر وجود دارد؟
مثلاً در اصل اول قانون اساسی امریکا آمده است که کنگره میتواند به «ترویج پیشرفت علم و هنرهای کاربردی، از طریق تضمین حفظ حقوق معنوی آثار مکتوب و اختراعات برای نویسندگان و مخترعان» بپردازد.
اینجا ایده اصلی آن است که پیشرفت در علم و هنر با انگیزههای اقتصادی تشویق میشود و مؤلفان و مصنفان اگر از این انگیزهها محروم باشند، رغبت کمتری به تولید آثار دارند.
پس اگر کسی اثری را کپی کند یا بدزدد، مؤلف در نتیجه ضرر اقتصادی، متضرر شده و جامعه نیز به دلیل کاهش انگیزه نوآوری، مورد آسیب قرار گرفته است. فعلاً نمیخواهم ارزش این استدلال را مورد قضاوت قرار دهم، گرچه معتقدم دو پیشفرض چالشپذیر در آن وجود دارد که به آن بازمیگردم. اینجا میخواهم بر یک نکته تأکید کنم و آن اینکه اگر کسی موافق تأسیس کتابخانه باشد، باید به چنین گزارهای معتقد باشد: هزینه تحمیل کردن پرداخت بهای دسترسی به اطلاعات برای هر عضو جامعه (یعنی پیامد بدیهی حق تکثیر) بسیار بیشتر از منافعی است که جامعه با ارائه اطلاعات رایگان، از آن برخوردار میشود. اما چطور این گزاره، استدلالی محکم به نفع دریافت اینترنتی کتابها نیست؟
به عبارت دیگر، اگر کسی موافق منافعی است که کتابخانهها برای جامعه دارند، باید با توزیع الکترونیکی کتابها هم موافق باشد (و حتی با توجه به سرعت و سهولت دسترسی، خیلی هم ذوقزده شود!). اگر من میتوانم وارد یک کتابخانه شوم، کتابی را امانت بگیرم و برای خودم اسکنش کنم (یا حتی سفارش فایل اسکنشده آن را از طریق طرح بینکتابخانهای بدهم)، چرا نتوانم وارد یک سایت اینترنتی شوم و نسخه اسکنشده کتاب را دانلود کنم؟
نکته مهم آن است که اگر مزیت دسترسی به اطلاعاتی خاص، از قانون حق تکثیر فراتر میرود و کتابخانهها را توجیه میکند، به نظر میرسد امتیاز دسترسی به همان اطلاعات، بر حق تکثیر فایق آید و دریافت اینترنتی کتاب را توجیه کند و البته این واقعیت که اطلاعات به شکلی کارآمدتر در دسترس قرار میگیرند، موهبت است، نه نقیصه.
حالا اجازه بدهید با بررسی استدلالها از نگاهی دیگر، ببینیم رابطه بین استفاده از کتابخانهها و دریافت اینترنتی کتاب چگونه است. آیا میتوان استدلالی علیه دریافت اینترنتی کتاب ارائه داد که وجود کتابخانهها را با تردید مواجه نکند؟
صرفنظر از برخی موارد استثنا (مثل نیاز یا ضرورت غیرمتعارف)، دزدیدن اموال دیگری، به لحاظ اخلاقی نارواست. یعنی من با گرفتن آنچه متعلق به شماست، به شما آسیب زدهام. مثلاً اگر یک گلابی داشته باشید و من بیایم و گلابی را از شما بگیرم، شما را از منفعتی که حقتان بوده، محروم کردهام و شما دیگر نمیتوانید از این منفعت بهره ببرید. اگر شما زحمتی کشیدهاید، زحمتتان هدر میرود. پس «اختصاص فیزیکی»، یکی از ویژگیهای اصلی حقوق مالکیت است.
اما مسأله اموال فکری متفاوت است. اگر شما کتابی بنویسید و من پس از انتشار، آن را کپی کنم، شما را از فروش نسخههای دیگر به شکلی که شما از فروش گلابیتان محروم میشوید، محروم نکردهام. حداقل به یک معنا، شما همچنان منافعی را خواهید داشت که قبلاً از آن برخوردار بودید- یعنی اموال فکری، غیررقابتی است. اما استدلال میشود که اشکالی پیش آمدهاست.
اگر شما کتابی بنویسید، باید حق انتفاع از آن را داشته باشید. پس حق تکثیر به جای «اختصاص فیزیکی»، وارد کار میشود و به لحاظ قانونی، یک سری حقوق اختصاصی ارائه میدهد (محروم کردن دیگران از استفاده غیرمجاز از محصول) و به این ترتیب، نوعی «اختصاص حقوقی» به دست میآید. اینجا با این استدلال مواجهیم که نویسنده خودش نمیتواند از حقالتألیفش به خوبی پاسداری کند و بنابراین تولید کلی آثار به دلیل کاهش انگیزهها، کاهش خواهد یافت.
چنین استدلالی مبتنی بر دو ادعاست: اولاً، آنها که اثر را کپی میکنند یا میدزدند، اگر نمیتوانستند چنین کنند، پولش را میپرداختند و ثانیاً نویسندگان انگیزه درونی ندارند. پس آیا درست است که بگوییم اگر من کتابی را بدزدم، نویسنده را با محروم کردن از یک منفعت، متضرر ساختهام؟ ادعای اول باید پیشفرضش این باشد که اگر من نمیتوانستم کتاب را بدزدم، آن را میخریدم. فقط با این شرایط میتوان فرض کرد که دزدیدن کتاب باعث ضرر مالی نویسنده میشود.
مثلاً من میخواهم ترجمه جدیدی از برخی آثار افلاطون داشته باشم، اما این ۷۵دلار هزینه خواهد داشت، پس مجبورم با ترجمه قدیمی سر کنم. اما اگر بتوانم ترجمه جدید را بدزدم، بدان معنی نیست که در غیر این صورت، آن را میخریدم. در واقع، بیشتر افراد به دلیل اینکه قدرت خرید ندارند، به سرقت دست میزنند. پس نمیتوانیم فرض کنیم که نسبتی یک به یک میان کتابهایی که دزدیده میشوند و کتابهایی که خریده نمیشوند، وجود دارد و به این ترتیب نمیتوان فرض کرد که سرقت، نویسنده را از منفعتی محروم میکند که در صورت عدم سرقت، از آن برخوردار میشد.
ادعای دوم از جاذبه شهودی بیشتری برخوردار است. ظاهراً موجه به نظر میرسد که انگیزههای اقتصادی بیشتر با تولید بیشتر آثار جدید، ارتباط مستقیمی داشته باشد. اما انگلستان اولین کشوری بود که قوانین حق تکثیر را در اوایل قرن هجدهم تصویب کرد و آثار فراوانی پیش از این منتشر شده بودند.
با توجه به این مسأله، میتوان میان آثاری که اگر حقالتألیف نبود، نوشته نمیشدند و آثاری که صرفنظر از حقالتألیف هم وجود میداشتند، تمایز قائل شد (و توجه داشته باشید که علت منطقی حق تکثیر آن است که حقالتألیف، انگیزه اصلی است، نه انگیزهای در کنار انگیزههای دیگر).
به هر حال، قطعاً انگیزههای دیگری هم وجود دارند و در سطحی بالاتر از حقالتألیف قرار میگیرند (مثلاً شهرت، بشردوستی، اعتبار علمی و…). اگر این هم قانعکننده نباشد، میتوان استدلال ظریفتری ارائه داد و فقط بر کتابهایی متمرکز شد که صرفنظر از حقالتألیف تولید میشوند.
شاید برخی گمان کنند که کتابهای اندکی این شرایط را دارند، اما تقریباً تمام کتابهای دانشگاهی چنین هستند (به استثنای برخی کتابهای درسی). این مسأله مستقیماً با استدلالی که به نفع کتابخانه مطرح کردیم، مرتبط است و آن اینکه توجیه اصلی تأسیس کتابخانه و توزیع الکترونیکی کتابها، منافع آموزشی است که به جوامع ارائه میدهند.
به نظر بدیهی میرسد که کتابهای دانشگاهی (که هدفشان آموزش است)، این نیاز را بیش از کتابهایی که در وهله اول در پی حقالتألیف هستند (مثلاً ادبیات عامهپسند)، برآورده میکنند. خلاصه اینکه به نظر میرسد بین اطلاعاتی که برای یک جامعه روبهرشد، مفید است و انگیزه حقالتألیف در تولید اثر، رابطه عکس وجود دارد.
شاید باز هم گفته شود که حتی اگر نویسندگان (دانشگاهی) به دنبال پول نباشند، ناشران چنین هستند و کپی کردن کتابها، تولید کتابها را در آینده ناایمن میسازد. اما اگر چنین استدلالی صحیح باشد، آنگاه استدلالی علیه کتابخانهها نیز خواهد بود، بخصوص آنها که همه کتابها را نمیخرند و از طرح بینکتابخانهای استفاده میکنند. اگر آپلود کردن یک کتاب به دلیل تعداد نامحدود دانلودهای بعد از آن که ممکن است انتشار کتاب را در آینده تهدید کند، به لحاظ اخلاقی نارواست، پس نهادی که هر کسی میتواند به آن وارد شود و همین کار را انجام دهد، نیز نباید وجود داشته باشد. به تعبیر دیگر، چطور کتابخانهای که یک نسخه کتاب را میخرد و بعد آن را در میان افراد مختلف توزیع میکند، با کسی که یک نسخه کتاب را میخرد و آن را اینترنتی توزیع میکند، متفاوت است؟
استدلالی که در این مقاله مطرح شد، حق تکثیر را به کلی رد نمیکند، بلکه نشان میدهد که نحوه نگاه ما به حق تکثیر دچار تناقض است. نتیجه کلی استدلال چنین است: دریافت اینترنتی کتاب به لحاظ اخلاقی ناروا نیست و اگر ناروا باشد، آنگاه تأسیس یا استفاده از کتابخانه هم اخلاقاً ناروا خواهد بود.
موسیقی
به پیشنهاد رضاایکس سرباز اجباری وطن آهنگ Nirvana – Smells Like Teen Spirit
سرویسی بسیار محبوب / مشهور هست به اسم Trello که برای مدیریت تیکتها، پروژهها، تسکها، باگها و اینجور چیزها استفاده می شه و از فلسفه کانبان الهام گرفته. اما سر اسم این پروژه همیشه بین دوستان ما بحث بود و بعد از بررسی های بسیار و مداقه در این موضوع که ll در اسپانیایی و لاتین و ایتالیایی چیزی شبیه به «ی» تلفظ میشه، گفتیم از خودشون بپرسیم و ظاهرا ترللو، ترللو تلفظ می شه.
اونجا گفتم و اینجا هم می گم که عبارت «هر کس تلاش کنه بزرگ/موفق/پولدار می شه» اشتباهه. پیروزی شدیدا وابسته به کلی زیرساخت و شرایط اجتماعی است و دنیا مثل یک مسابقه برابر بین آدمهایی با شرایط برابر نیست ولی به هرحال می شه این تیکه رو واقعی دونست که هیچ کس بدون تلاش، موفق نخواهد شد. پس خوبه اگر کاری رو شروع می کنیم توش تلاش کنیم.
این شما و این سری دوم عکس شرکتهای بزرگ دور و اطراف ما، در روزهای اولیه شون.
موسسین اینتل و اولین استخدامشان، ۱۹۷۸. اندی گروو اولین استخدام اینتل بود که اینجا در سمت چپ ایستاده. روبرت نویس و گوردون مور هم در عکس هستن و از اونها مهمتر یک طراح از پردازنده ۸۰۸۰ اینتل که یکی از اولین کامپیوترهای پی سی بر اساس اون ساخته شد. گروو شنیده بود که این دو نفر از شرکت فیرچایلد سمیکونداکتور (جایی که هر سه شون با هم کار می کردن) جدا شدن و اونم تصمیم گرفت بهشون بپیونده. در این لحظه بزرگترین درسش برای من اینه که از جدا شدن از شرکت ها و تاسیس شرکت خودم نترسم!
مرکز سانتاکلارای اینتل، ۱۹۷۰. کارمندان بیرون مرکز سانتار کلارای اینتل ایستاده اند. جایی که اینتل ۴۰۰۴ که یک سی پی یوی ۴ بیتی بود ساخته شد. در ۱۹۷۲ پروسسور هشت بینی ۸۰۰۸ ساخته شد. این پروسسور برای استفاده در ماشین حساب ها ساخته شده بود و در دهه ۱۹۹۰ برای ساخت کنسول های بازی مورد استفاده گرفت و بعد در ساخت کامپیوترهای شخصی.
رییس و نایب رییس IBM در کنار یک آی بی ام ۳۶۰، حوالی ۱۹۷۰. آی بی ام به ناسا کمک کرد انسان را به ماه بفرستد و در ۱۹۷۱ واتسن که در تصویر زیر در سمت چپ ایستاده استعفا داد و نیم قرن ریاست خانواده واتسن پایان یافت. رییس بعدی فرانک. ت. کری بود.
کامپیوتر آی بی ام ۷۰۹۰، ۱۹۶۱. آی بی ام ۷۰۹۰ یک مینفریم بود با قیمت ۲.۹ میلیون دلار (اگر می خواهید به قیمت امروز برسید باید با توجه به تورم عدد را ده برابر کنید). این کامپیوتر سریعتر از قبلیها بود و نسبت به آنها ارزان به حساب میآمد. آی بی ام ۷۰۹۴ حین فرود به روی ماه در ۱۹۶۹ استفاده شد.
موسسین اچ پی، ۱۹۶۳. این تصویر بیل هیولت و دیو پاکارد را نشان می دهد – در کارخانهشان. هیولت پاکارد یا همان HP برای ساخت انواع وسایل الکترونیک تاسیس شد ولی بعد تمرکزش را بیشتر به سمت کامپیوتر سوق داد.
دفتر مرکزی سامسونگ، دهه ۱۹۳۰. سامسونگ در ۱۹۳۸ توسط لی بیونگ چول تاسیس شد. این شرکت که در آن زمان سامسونگ شونگوی نامیده می شد تجارت مواد غذایی انجام می داد و نودل خودش را میساخت. شرکت بعد از جنگ کره به سراغ عرضه پشم رفت و بعد از مدتی خدماتی مثل بیمه، پارچه و حتی سرویسهای امنیتی را هم به محصولات خود افزود. از ۱۹۶۰ سامسونگ به سراغ الکترونیک، نیمه رساناها، نمایشگرهای ال سی دی و گوشیهای موبایل رفت و در ۲۰۱۲ به بزرگترین عرضه کننده گوشی موبایل جهان تبدیل شد).
لی بیونگ چول موسس سامسونگ، ۱۹۷۶. لی بیونگ چول که در مرکز تصویر دیده می شود در حال گوش دادن به توضیحات یک کارمند در مورد سیستم کامپیوتری است. عکس در ۱۹۷۶ گرفته شده و فرزند لی در سمت چپ تصویر ناظر ماجراست. سامسونگ امروزه توسط بسیاری از ورثه لی اداره می شود و می گویند که شخص لی در مصاحبه استخدام بسیاری از صد هزار کارمند سامسونگ شخصا حضور داشته. لی در ۱۹۸۷ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
پنج میلیونمین تلویزیون سامسونگ، ۱۹۷۸. امروز سامسونگ هنوز هم در حال رکورد شکستن است. این عکس در ۱۹۷۸ برداشته شده؛ زمانی که سامسونگ رکورد ساخت پنج میلیون تلویزیون را شکسته بود. این روزها این شرکت از ۸۰ شرکت دیگر تشکیل شده و تقریبا ۴۲۷هزار کارمند دارد. درآمد سامسونگ تشکیل دهنده ۱۷٪ تولید ناخالص ملی کل کره است.
موسسین اوراکل در جشن یکسالگی این شرکت، ۱۹۷۸. در این تصویر موسسین اوراکل یعنی اد اوتز، باب ماینر و لری الیسون اولین سال تاسیس شرکتشان را به همراه اولین کارمند جشن گرفتهاند. اد اوتز و این کارمند بعدا شرکت را ترک کردند و در ۱۹۹۳ باب ماینر از سرطان ریه درگذشت. اوراکل در حال حاضر دومین شرکت نرم افزاری بزرگ جهان بعد از مایکروسافت است و مدیر عامل آن یعنی لری الیسون به یکی از پولدارترین افراد دنیا تبدیل شده.
مایکل دل، حوالی ۱۹۸۷. مایکل دل سر هم کردن و فروختن کامپیوترهای پی سی را در ۱۹۸۴ شروع کرد؛ آنهم در اتاقش در دانشگاه تگزاس. او سریعا دانشگاه را ترک کرد تا به فروختن کامپیوترهای شخصی ادامه بدهد. در ۱۹۸۵ «توربو پی سی» اختراع شد و ارزش شرکت را تا پایان سال به ۷۳ میلیون دلار رساند. در ۱۹۸۸ بود که کمپانی به نام دل نامگذاری شد.
کارخانه دل، حوالی ۱۹۸۹. در اینجا مایکل دل را در شرکتش مشاهده میکنید. شرکت در ۱۹۸۸ سهامی عام شد و سریعا تبدیل به یک شرکت چند میلیارد دلاری شد. مایکل دل که شرکت را در ۱۹ سالگی شروع کرده بود در نهایت در سال ۱۹۹۲ به عنوان جوانترین مدیرعامل یک شرکت فورچون ۵۰۰ شناخته شد.
موسسین گوگل، کالیفرنیا، ۱۹۹۹. پدر و مادر لری پیج هر دو علوم کامپیوتر خوانده بودند و در دانشگاه میشیگان تدریس میکردند پس عجیب نیست که پسرشان راه آنها را ادامه داد و دکترایش را در کامپیوتر ساینس گرفت. او و سرگئی برین که دانشجوی دکترا بود روی بکراب کارمی کنند که پروژه ای تحقیقاتی بود برای «شمردن و ارزشدهی به بکلینکهای اینترنت». در این عکس این دو را در منلو پارک میبینید که دفتر اول آنها بود تا بعد در همان سال به پائو آلتو نقل مکان کنند.
سرورهای اصلی گوگل، ۱۹۹۸. این جایی است که گوگل آغاز شد؛ چند کامپیوتر سطح پایین در دانشگاه استنفورد. برین و پیچ الگوریتم امتیازدهی به صفحهها (پیج رنک) را اختراع کرده بودند که می توانست به هر صفحه وب بر اساس لینکهایی که دریافت کرده امتیاز بدهد. این سیستم در نهایت تبدیل به مغز متفکر سیستم جستجوی وب آنها شد و گوگل به دنیا آمد.
تیم گوگل، کالیفرنیا ۱۹۹۹. این عکس اولین گروه کارمندان گوگل در دفتر پالو آلتو را نشان می دهد. ماریسا مایر میگوید که آن بنر گوگل توسط او و پاول بوچیت نصب شده. از این گروه تنها ۷ نفر در شرکت ماندهاند: لری پیج و سرگئی برین، امید کردستانی، خوان بردی، سوزان وجین، اورس هولزله و سالار کمانگر.
مایر به گوگل می پیوندد، ۱۹۹۹. ماریسا مایر قبل از اینکه به مدیرعاملی یاهو انتخاب شود، برای ۱۳ سال در گوگل بود. او حالا در حال ایجاد تغییرات عمده در یاهو و خریدن چیزهای جدید برای شرکت است از جمله تامبلر به قیمت ۱.۱ میلیارد و ساملی به قیمت ۳۰ میلیون دلار. این زن توسط نشریه فوربس به عنوان یکی از قویترین زنان دنیای تکنولوژی شناخته شده و در حال حاضر ۳۸ سال دارد.
موسسین یاهو، حوالی ۱۹۹۴. «راهنمای جری برای شبکه جهانی وب» عملا چیزی شبیه دفترچه تلفن سایتهای اینترنتی بود و نه یک موتور جستجو. اما این سیستم سریعا محبوبیت به دست آورد و در مدتی کوتاه همه برای رسیدن به وبسایتهای مورد نظر و حتی به عنوان اولین صفحه ورود به اینترنت از یاهو استفاده می کردند. در ۲۰۰۸ مایکروسافت به یاهو پیشنهاد ۴۴.۶ میلیارد دلار برای خرید داد که رد شد. امروزه ارزش سهام یاهو در حدود ۳۴ میلیارد دلار برآورد میشود.
جف بزوس، موسس آمازون، ۱۹۹۴. در ۱۹۹۴ جف بزوس شغلش را به عنوان نایب رییس یک شرکت وال استریت ترک کرد تا سعی کند آنلاین چیز بفروشد. او فهرست اولیه فروشش را از بیست مورد به پنج مورد تقلیل داد: سی دی، سخت افزار کامپیوتر، نرم افزار، فیلم و کتاب. در ۱۹۹۵ آمازون دات کام شروع به فروش کتاب کرد و در نظریه ای عجیب در تجارت اعلام کرد که تا نیمه چهارم سال ۲۰۱۱ به دنبال سود کلان نیست! امروزه آمازن ۶۰ میلیارد دلار در سال سوددهی درآمد دارد و بیشتر از ۱۰۰هزار کارمند در سراسر دنیا را مدیریت می کند.
موسس و مدیر عامل اول eBay، حوالی ۱۹۹۸. eBay که اول AuctionBay نامیده می شد سایت شخصی یک ایرانی آمریکایی به نام پیر امیدیار بود. قبل از اینکه سرویس دهنده هاست از امیدیار بخواهد به خاطر درخواست زیاد وبسایتش به اکانت سطح بالاتری سوییچ کند ، امیدیار مجبور شده بود یک نفر را استخدام کند تا به چکهایی که به آدرسش میرسید رسیدگی کند. در ۱۹۹۸ شرکت سهامی عام اعلام شد و در ۲۰۰۲ پیپل را خرید و بعد در ۲۰۰۵ اسکایپ را. شرکت در ۲۰۱۲ چهارده میلیارد دلار سود داشته و تقریبا ۲۷هزار کارمند دارد.
موسسین فیسبوک، ۲۰۰۴. داستین موسکویتز، کریس هاگز و مارک زوکربرگ سه هم اتاقی در دانشگاه هاروارد بودند که فیسبوک را در همان اتاق ساختند. سایت اول تنها برای دانشجویان هاروارد طراحی شده بود ولی بعد در سپتامبر ۲۰۰۶ برای همه در دسترس قرار گرفت. گفته میشود تا ۲۰۱۲، فیسبوک حدود یک میلیارد کاربر فعال دارد. موسکویتز فیسبوک را ترک کرد تا آسانا را راه اندازی کند و هاگز در حال حاضر ادیتور نیو ریپابلیک است.
موسسین یوتیوب، ۲۰۰۵. چاد هارلی، استیو چن و جاوید کریم اول کارمند پیپل بودند اما از آنجا جدا شدند تا سایت اشتراک ویدئو در وبی به نام یوتوب بسازند. اولین ویدئوی یوتوب با نام من در باغ وحش توسط جاوید کریم در ۲۳ آوریل ۲۰۰۵ آپلود شد. تا جولای همان سال سایت روزانه به ۱۰۰ میلیون بازدید صفحه رسیده بود و چهار ماه بعد گوگل یوتوب را به قیمت ۱.۶۵ میلیارد دلار خرید.
سلام به رادیو گیک شماره ۳۵ خوش اومدین – داش مشتی ترین شماره ای تا به حال هر رادیوی مرتبط با تکنولوژی داشته… این رادیو بامرامترین رادیویی در تمام خاورمیانه و غرب آفریقا است که حینی ضبط می شه که آقای روحانی در داووس داره با ام الخبائث و مجانین و شیاطین اقتصاد جهان گپ و گفت می زنه و توضیح می ده که درهای همه ما به روی اونها بازه و همزمان بچه های خوب وبلاگنویس نارنجی برای ۵۵مین روز در زندان هستن به اتهام ارتباط با بیگانه… این رادیو داش مشی ترین شماره رادیو گیکه نه برای اینکه اگر خود داش آکل بود الان یک کاری کرده بود بلکه برای اینکه … آهنگ های مشتی می ذاره… با رادیو گیک باشین که می خواین دنیا رو نجات بدیم…
اوپن بی اس دی دو هفته قبل اعلام کرد که اگر منابع مالی اش تامین نشه مجبور خواهد بود پروژه رو متوقف کنه و همه رو در شوک فرو برد. اما فقط چند ساعت طول کشید تا یوزر mircea_popescu در آی ار سی بنویسه «برای حل مشکل اوپن بی اس دی باید با کی تماس بگیرم؟» – با تئو. -ایمیلش چیه – فلان – اوکی و مشکل ۲۰ هزار دلار کمبود بودجه اپن بی اس دی برای امسال حل شد! بنگ! طرف یکی از پولدارهایی بوده که اخیرا به دنیا اومدن: پولدارهای بیت کوین. در واقع یک میلیاردر رومانیایی! در حالی که هر بیت کوین داره هی از هزار دلار بالا و پایین می ره، این آدم فقط با دادن بیست تا بیت کوین مشکل این توزیع پر خاطره و دلیل رو حل کرده و درسش برای ما اینه که توی آی آر سی باشیم! توی آی آر سی خبرهایی هست.
گزارش سالانه سیسکو می گه که جاوای شرکت اوراکل یکی از منابع بزرگ ناامنی دیجیتال در جهان بوده. گزارش ۲۰۱۴ سیسکو مدعی شده که ۹۱ درصد تمام مشکلات امنیتی که در جهان پیش اومدن، با جاوا مرتبط بودن. سیسکو این گزارش رو بعد از خرید شرکت Sourcefire Vulnerability Research Team (VRT) به قیمت ۲.۷ میلیارد دلار و به دست آوردن اطلاعات اون منتشر کرده. جالبه که این گزارش علاوه بر اشاره به عدد عجیب ۹۱ درصد می گه که با وجودی که خیلی از حملات با زیرو دی ها انجام شدن (توضیح خودم) ولی بسیاری از اونها هم با استفاده از مشکلات امنیتی شناخته شده جاواهایی بودن که مدیرهای سیستم زحمت آپدیت کردنشون رو نکشیده بودن. گزارش های اچ پی و کسپرسکی (آهنگ ابی!) موضوع مشابهی رو اعلام می کنن. سخنگوی این تحقیق گفته که «۲۰۱۳ سال غم انگیزی برای دنیای امنیت بوده و اگر به جریانات نگاه کنیم بیشترین چیزی که یاد می گیریم اینه که اگر بهترین ابزارها رو هم داشته باشین، بدون داشتن نیروهای انسانی متخصص کارتون بسیار سخت خواهد بود.»
بعله دیگه.. آخر سال میلادی بوده و همه رفتن به کار آمار. این یکی می گه بر خلاف روندی که الکترونیک داره دنیا رو بر می داره، در سال گذشته ۳۵هزار شغل از مشاغل مهندسی برق در آمریکا کم شدن و میزان بیکاری بین مهندس های برق از ۲۰۱۲ تا الان از ۳.۴درصد به ۴.۸ درصد رسیده. بر اساس آمار دپارتمان کار آمریکا، ۳۰۰هزار مهندس برق اونجا کار م یکنن در حالی که بنا به آمار IEEE-USA امسال در آمریکا ۳۸۵۰۰۰ مهندس برق بوده. رون هیرا که پروفسور سیاستگذاری عمومی در موسسه روچستر است می گه «مهندسی برق قلب تپنده اختراعات و تکنولوژی های ما است ولی مثل همه صنایع آمریکا این حوزه هم تحت تاثیر جهانی سازی و آف شورینگ قرار گرفته». آمار فقط این نیست. از اونطرف رشد بزرگترین بخش آی تی آمریکا یعنی برنامه نویسی و توسعه نرم افزار فقط ۱.۷۵درصد رشد داشته و به ۱.۱ میلیون رسیده – یعنی امسال آمریکا فقط ۱۹هزار نفر توسعه چی نرم افزار اضافه کرد و بیکاری در این گروه هم ۲.۷٪ است… یادم باشه اینو بفرستم اخبار ساعت ۹ اعلام کنه که آمریکا در حال از هم فروپاشیدنه ((:
معمولا رد هت که شرکت پشت سر فدورا است سالی دو تا اسم باحال برای لینوکسش انتخاب می کنه.. البته ردهت که نه. مردم پیشنهاد می دن و بعد رای گیری می شه و یک اسم انتخاب می شه. قواعد هم در همین حد ساده هستن که اسم باید با اسم سال قبل یک ربطی داشته باشه. اما سال ۲۰۱۴ قراره وضع کلا فرق کنه! ولی نگران نباشین. جامعه لینوکس فدورا در ۱۰مین سالگرد جمع شدنشون تواق کردن که برای سال ۲۰۱۴ فدورا رو یک قدم به پیش ببرن و برای اینکار تغییراتی رو لازم دادن. اولی اینکه فدورای ۲۱ بر خلاف سیستم گذشته در اوایل بهار منتشر نخواهد شد و طرفدارها برای گرفتن اون باید تا آگوست ۲۰۱۴ منتظر بمونن .. حوالی شهریور. قدم بعدی هم بحث نامگذاری است. بعد از اون اسم مزخرف «معجزه سوسیس» برای فدورای ۱۷ و «گاو کروی»! برای فدورا ۱۸، اسامی فوق العاده گربه شرودینگر برای ۱۹ و بعد هایزنبرگ هایزنباگ رو داشتیم اما فدورای ۲۱ دیگه اسمی نخواهد داشت. به سادگی null! نه اینکه یه استرینگ نول اسمش باشه.. بلکه اصولا اسم نخواهد داشت. مثل همیشه منتظر می شیم ببینیم چی می شه.
امسال برای اولین بار در تاریخ، تعداد اسمس های فرستاده شده از پارسال نسبت به امسال در انگلستان کاهش پیدا کرده. این نتیجه آمار سالانه دلتویت است و اضافه می کنه که پارسال تعداد اسمس های فرستاده شده ۷ میلیارد تا کمتر از سال قبل بوده. این شرکت پیش بینی می کنه انگلستانی ها در سال ۲۰۱۴ تقریبا ۳۰۰ میلیارد اسمس بفرستن و شما اصلا تعجب نکنین اگر در کشورهای اطرافتون کسی که از اسمس میلیاردره، وایبر رو قطع کنه یا سراغ وی چت بره یا هر چی… جنگ با تکنولوژی همیشه سخت بوده و شعارش هم که معلومه نمی تونه «آقا پولم کم شده» باشه پس چه شعاری بهتر از «و اسلاما! وا مصیبتا! وا اخلاقا.. آقا ببندین این چیزهایی که در رقابت با اسمس هستن رو!»
حالا که از جوون ها گفتیم اینم بگم که سه سال قبل در ۲۰۱۱ فیسبوک آمار دموگرافیکش رو معرفی کرد. این آمار حاوی جنسیت، مکان، تحصیلات، سن و چیزهای دیگه ای در مورد کاربرها بودن. حالا اگر در ۲۰۱۴ به این آمار نگاه کنیم، چند تا چیز جالب به نظر می رسه که عظیم ترینش اینه: تعداد جمعیت ۱۳ تا ۱۷ ساله فیسبوک نسبت به سه سال قبل ۲۵ درصد کم شده! معنی اش اینه که دیگه تینیجرها به فیسبوک نمی یان و در مقابل تعداد ۵۵ سال به بالاها، ۸۰ درصد زیاد شدن. از ما گفتن بود! فیسبوک دیگه کول نیست و اگر می خواین مثل بابای آمرین پای کول به نظر برسین، سریع برین اسنپ چت نصب کنین.
خب ما درست نمی دونیم کیم دات کام کیه و چیه.. سرمایه گذار، جنگجو، قهرمان آورنده اینترنت، مبارز کپی رایت در چهره خبیثش… نمی دونم چی! امروز آلبوم Good Time رو منتشر کرد که توش دیدگاه ضد موسساتی خودش رو مطرح می کنه و مثلا می گه «من دنبال کت شلوار و کراوات نیستم / من دنبال کار تا مرگ نیستم / من دنبال اداره رفتن صبح تا شب نیستم / من فقط و فقط و فقط می خوام زندگی ام رو بکنم» و نکته مهمتر از موسیقیش اینه که این آلبوم روی سایت Baboom منتشر شده که قراره در طول سال آینده واقعا فعال بشه و موزیک بفروشه و کیم دات کام اینطوری هم انگولکی به بقیه بکنه.. توضیح اینکه چرا خبر کیم دات کام باید در در اعماق باشه. مثلا کشیدن خط اینترنت زیردریایی به کشورش و حمله پلیس بهش و ..
تقریبا ۴۰ سال قبل ای تی ها درست شدن و خیلی هم چیز خفنی بودن… یک تکنولوژی جدید و عجیب اما امروزه ای تی ام ها یکی از آخرین دستگاه هایی هستن که هنوز با ویندوز ایکس پی کار می کنن.. سیستم عاملی که به زودی ساپورتش تموم می شه و ۴۲۰هزار ای تی ام آمریکا رو یتیم می ذاره. Retail Banking Research می گه در تمام دنیا تقریبا ۳ میلیون دستگاه ای تی ام هست اکثر اونها به خاطر عدم اتصالشون به اینترنت و عدم سرویس های دوره ای، حاوی نسخههای قدیمی ویندوز هستن که منطقا باید به نسخه های بعدی ویندوز مهاجرت داده بشن یا از سیستم عامل های مناسب تری برای اینکار – مثل لینوکس – استفاده کنن. قابل ذکره که قبلا هم در آمریکا دو بار بانک ها همه ای تی ام هاشون رو آپگرید کردن. یکبار در ۲۰۰۲ که رمزنگاری های جدیدتر برای انتقال و نگهداری اطلاعات در بانک ها اجباری شدن و یکبار در ۲۰۱۱ که بانک ها مجبور شدن به همه ای تی ام هاشون امکان استفاده از پیام های صوتی رو اضافه کنن تا همه آمریکایی ها (حتی ناشنوا یا نابینا) بتونن با اونها کار کنن. [توضیح در مورد ایران و ناشناخته بودن امنیتش و پیام های اینکه بیخودی دگمه ها رو فشار ندین و جایزه نمی دیم و … و سکوت خبری در مورد اسکیمرها]
حالا یک چیز عمیق! رائفی پور رو برین … فکر می کنم استالمن رو می گه که اکثرا تو چته (: [خدا منو قربونت کنه ایشالله]
در یک کوهپیامه و تقریبا در فاصله سه چهار کیلومتری از مرز کره شمالی بالن های هوای گرم کم کم دارن اوج می گیرن و توی باد سر به سمت شمال حرکت می کنن. این ها شبیه بالن های کلاسیک نیستن بلکه سیلندرهای شفافی هستن به ارتفاع پنج متر که روشنون به کرهای چیزهایی نوشته می شه مثل اینه «رژیم باید سقوط کنه». آدم هایی اینجا هستن (خیلی هاشون از ناراضی های کره شمالی که تونستن از اونجا با شنا فرار کنن) تا با این بالن ها برای کره شمالی که یکی از بسته ترین دیکتاتوری های جهانه، چیزهای «خطرناک» بفرستن. بعضی از این چیزهای خطرناک اسکناس های یک دلاری آمریکایی هستن، بعضی هاشون دی وی دی، بعضی هاشون رادیو ترانزیستوری و ده هزار تا اطلاعیه و اعلامیه اما چیزی که برای ما هیجان داره اون یو اس بی دیسک ها است که حاوی اطلاعات متنوع و فیلم و غیره است. انتظار می ره تعداد بیشتر و بیشتری از آدم ها در کره شمالی از طریق قاچاق از مرزهای چین به دی وی دی پلیر و لپ تاپ دسترسی داشته باشن و این اطلاعات براشون مفید واقع بشه… اینم بگم که اینکار از طرف کره جنوبی هم ممنوع اعلام شده و یک عملیات زیر زمینی است و شاید دلیلی بشه برای ما که کم کم مهاجرت کنیم به یک شهر مرزی که شاید تونستیم گاه گداری از طریق دود علامت بدیم (:
وال استریت ژورنال خبر می ده که آمازون یک پتنت جدید ثبت کرده «خرید زودرس یا خرید پیش از موعد یا همون خرید پیش از سفارش» یا چنین چیزی. بر اساس این پتنت آمازون مدعی شده که اونقدر دقیق می دونه مشتری ها چی خواهند خرید که حتی قبل از سفارش می تونه کالا رو دلیور کنه! این تکنیک می تونه زمان ارسال سفارش رو پایین بیاره و همچنین باعث بشه که مشتری ها به مغازه های فیزیکی سر نزنن. در داکیومنت ثبت پتنت آمازون گفته که فاصله بین سفارش و تحویل کالا ممکنه باعث بشه مشتری ها خرید آنلاین نکنن و این روش پیش بینی خرید این مشکل رو حل می کنه هرچند که ممکنه باعث برگشت خوردن کالاها بشه. پنت حتی میگه ممکنه آمازون در مواردی کالاهایی که ارسال شدن ولی درخواست نشده بودن رو به عنوان هدیه به آدم ها بده.
شما هشت برابر بیشتر احتمال داره توسط پلیس کشته بشین تا توسط تروریست ها
تیتر خبر کافیه [توضیحات خودم در مورد چند وجهی بودن. ادعای کنترل شدن تروریست ها توسط پلیس – حضور پلیس با ادعای خطر تروریست ها. اصولا هدف تروریست ها کشتن مردن نیست بلکه ایجاد جامعه وحشت محور است و اتفاقا پلیس دقیقا کارش همینه و … ]
منظورم از ایده بیت کوین، پذیرش پول بیت کوین که الان رو ۸۰۰ دلار است نیست. منظورم مفهوم فلسفی پشت اونه. یکسری از طرفدارهای بیت کوین اعلام کردن که دارن روی پروژه ای به اسم بیت کلاود کار می کنن که توش شبکه p2p (نقطه به نقطه ای) مانند معماری بیت کوین ایجاد می شه تا آدم های مستقل بتونن کارهای مربوط به شبکه رو برای همدیگه انجام بدن. کارهایی مثل روتینگ، نگهداری، لوک آپ، محاسبه و .. و همه اینها در مقابل میزان خیلی کمی پول.
بیت کلاود از یک پروتکل مشابه بیت کوین استفاده می کنه تا بتونه حساب ها و میکروترنسفرها رو نگه داره و همینطور برای اثبات کار هم همون مکانیزم بیت کوین رو بدراشته (اسمش رو گذاشتن proof of bandwidth). نویسنده های این برنامه مدعی می شن که بازدهی مالی احتمالی این سیستم برای افراد اونقدر هست که این سیستم بتونه بخش های بزرگی از اینترنت که توسط شرکت های تجاری سرویس دهی می شه رو جایگزین کنه (از یوتوب و دراپ باکس و فیسبوک گرفته تا حتی اسپاتیفای و خود آی اس پی ها). اونها از اصطلاح «شرکت های عظیم مستقل و توزیع شده» اسم می برن که نیاز به تمرکز مدیریت واحد در یک مکان رو از بین می بره و سرویسی تقریبا رایگان و پایدار رو به مردم می ده.
که ادامه داده: در حال حاضر اینترنت فراگیر شده و در همه سطوح خانوادهها، شهرستانها به صورت گسترده وجود دارد. پهنای باند ۷۱.۶ گیگابایت بر ثانیه بود که با برنامهریی صورت گرفته ۴۰ گیگابایت بر ثانیه در این ۱۰۰ روز اضافه شد و الان ۱۰۰ گیگابایت بر ثانیه است.
تقسیم بکنیم به مثلا ۳۵میلیون جمعیت که اینترنت می خوان می شه نفری ۲.۸ بایت در ثانیه. حالا تازه به این فکر کنین که خود دوستان چه سهمی از این ۱۰۰ بر می دارن و منم این اسکرین شات رو می ذارم [از مبین یک چیزی بگیرم] و قیمت یک خط ۱۰۰ گیگ رو اگر در http://fiber.usinternet.com/plans-and-prices/ بگیرم به عنوان یک آمریکایی کلا هزینه اش می شه یازده هزار دلار در ماه. یعنی اگر یک آمریکایی خبیث در ماه ۱۱ هزار دلار بده، به اندازه کل اینترنت ایران بهش پهنای باند می دن.
و در نهایت هم تبریکی برای مکینتاش که امروز ۳۰ سالش شده.
نامه ها
از بهناز می خونم که این تیکه رو از تلویزیون نقل کرده: یه زن شکاک دیوونه ای رو آوردن تلویزیون به صورت شطرنجی، داره میگه عکسای شوهرش خیلی لایک میخوره اکثرن هم لایک زننده ها از جنس مخالف هستن و این حرفاش با اول آشنایی مون تناقض داره، چون به من گفته خیلی آدم تنهاییه ولی این همه لایک میگیره یا اصطلاحن کامنت براش میذارن. خب من خودم هم عضو شبکه اجتماعی هستم ولی اون طور نیست که عکسم رو بذارم و جنس مخالف اصطلاحن برام کامنت بذاره. اینه که شدیدن به مشکل خوردیم و تو همین مدت کوتاه کلی بحث کردیم با هم. خانوم دکتر فردوسی(؟) هم نشسته رو به روش و سر تکون میده به نشانه ی تایید و بمیرم برات که تو این دام افتادی. دام مردی که لایک میگرفت!
پارادوکس دوستی مشاهده تجربی این موضوعه که دوستان شما همیشه دوستانی بیشتر از شما دارن! حالا دانشمندهای شبکه بهش اضافه کردن که احتمالا دوستان شما همیشه از شما پولدارتر و خوشحالتر هم هستن.
در سال ۱۹۹۱ جامعه شناسی به اسم اسکات فلد در حوزه جامعه شناسی شبکه ای یک کشف عجیب و هیجان انگیز کرد. فلد تعداد میانگین دوستانی که یک نفر در یک شبکه دوستی داره رو حساب کرد و اون رو با میانگین تعداد دستانی که این دوستان دارن مقایسه کرد! بر خلاف همه انتظارت کشف شد که عدد دومی همیشه بزرگتر از عدد اول است یا به عبارت دیگه دوستان شما همیشه تعداد دوستایی بیشتر از شما دارن!
تا به حال این جریان در موضوعات بیشتری هم نشون داده شده. مثلا توی فیسبوک معمولا دوستان یک نفر از خود اون نفر دوستان بیشتری دارن. در توییتر فالوئرهای شما فالوئرهای بیشتری از شما دارن و در زندگی واقعی پارتنرهای جنسی شما پارتنرهای جنسی بیشتری از شما دارن! حداقل به شکل میانگین. دانشمندهای شبکه گفته اند که این جریان وابسته به شکل توپولوژی گراف های شبکه ها است و در نتیجه مستقل از اینکه در مورد دوستی باشن، در مورد دوستان فیسبوک باشن یا در مورد فالوئرها.
حالا یانگ هو اوم از دانشگاه تولوز فرانسه و هانگ هین جو از دانشگاه آلتو فنلاند همین موضوع رو در مورد خوشحالی و پولداری بررسی کردن و بر اساس نمودارهای مختلفی از رفتارهای اجتماعی افراد و تطبیق اون با شرایط محاسباتی آماری ثروت و خوشحالی افراد رو سنجیدن و سعی کردن کشف کنن که اون پارادوکس در این شرایط هم حاکمه یا نه. جواب کوتاه اونها به این سوال این بوده: بله! دوستان شما احتمالا از شما پولدارتر هستن.
اما چرا این پاردوکس رو همه جا مشاهده می کنیم؟ دلیل این جریان اینه که تعداد دوستانی که یک نفر داره بیشترش شبیه یک توزیع توانی است تا یک توزیع طبیعی خطی. در نتیجه بیشتر مردم فقط چند تا دوست دارن و کمی از مردم کلی دوست. این گروه کوچیک است که باعث می شه تعادل به هم بخوره یعنی فقط چون مثلا چند نفر هستن که چند هزار دوست دارن، میانگین تعداد دوست می ره بالا و در نتیجه تقریبا هر کس که خودش رو با میانگین مقایسه کنه حس می کنه از میانگین کمتره [خاطره مدیر علامه حلی] ولی بقیه ماجراها هم همینه. مثلا ثروت. [ در مورد جامعه حرف بزنم] و خب همین در فیسبوک هم صادقه. اوم و جو برای اینکه بتونن این مفهوم در چیزهای دیگه بررسی کنن به سراغ مقالات علمی رفتن. مقالاتی که توش دانشمندها به شکل مشترک مقاله چاپ می کنن. اونها هر دانشمند رو یک نود در نظر گرفتن در شبکه و به لینک های بین اونها نگاه کردن. مشخصه که پارادوکس اینجا هم ظاهر شد. اگر شما یک دانشمند هستند که مقاله ای رو با کسی نوشته احتمالا اون آدم مقالات بشتری از شما منتشر کرده! حتی در مورد تعداد ارجاعات هم اینطوره و شما احتمالا از تعداد ارجاعات میانگین دوستان، ارجاعات کمتری دارین. [ همه از میانگین پایینتر هستن.. در اصل اکثریت از میانگین پایینتر هستن].
اوم و جو به این «پارادوکس عمومی دوستی یا مثلا پارادوکس دوستی عمومی شده» می گن و از نظر ریاضی برری اش می کنن. اونها می گن اون پاردوکس حاصل شیوه ای است که نودها به هم وصل می شن.
نتیجه برای ما؟ دونستن این چیز جالب و از اون مهمتر درک این نکته که منطقا (ثابت شده از نظر ریاضی) اکثریت آدم ها توی یک شبکه باید از زیر وضع میانگین باشن! به عبارت دیگه اکثر دوستان شما دوستانی بیشتر از شما دارن و این جای نگرانی نداره. خود این نویسنده ها تذکر می دن که شاید موفق شده باشن نشون بدن که چرا آمار خوشحال نبودن در بین کاربران جدی شبکه های اجتماعی بالا است. [ توضیح آتش نشانی ] اما فراموش نکنین که اگر فعال شبکه های اجتماعی هستین و نگران اینکه چرا دوستاتون همه از شما دوست های بیشتری دارن یا عکس رستوران های بیشتری می ذارن یا عکس … بیخیال بابا خوشحال باشین (: [ آهنگ شاد که وسطش قطع کنیم بگیم آهنگ چیه ]
موسیقی
فولک تهرانی
ساقی امشب مثل هر شب اختیارم دستته / یه چشمم به چشمتو و چشم دیگه ام به دستته
امشب که مست مستم دست و پای غم رو بستم / امشب که لول لولم از من نپرس کی هستم
آپدیت هایی مهم
جاوید می گه: فدورا بیست اسمش هایزنبرگ نیست، اسمش هایزنباگه ;-)
علی و علی ارغوان می گن: کپل محبوب (کیم دات کام) قبلا meguupload رو داشت که بستن و بعد مگا (mega.co.nz) رو باز کرد