امروز ۱۵ اکتبر است: روز فعالیت وبلاگی علیه فقر


امروز ۱۵ اکتبر است. اگر بخوام مشکلات امروزم رو ردیف کنم اینها رو می‌نویسم:

جلسه زیاد رفتم

کامپیز یعنی محیط سه بعدی لینوکس روی لپ تاپ آی بی امم به جای چهار فضای کار دو فضای کار در اختیارم می‌ذاره

اما بخش بزرگی از جمعیت جهان بودند که این حرفها اصولا براشون بی معنا بود. اونها فقیر بودن، شاید در یک ماه کمتر از یک روز من و شما درآمد داشتند و شاید هم اصولا هیچ درآمدی نداشتند. این آدم‌ها گرسنه بودند، اگر بیمار می شدند حق درمان شدن نداشتند، فرزندشون حق نداشت غذای کافی برای رشد کافی بخوره و حق نداشت برای کنکور کتاب مخصوص بخره یا معلم داشته باشه یا حتی به مدرسه بره. این آدم‌ها هیچ فرقی با من نداشتند جز اینکه فقیر بودن. حتی از اینهم بالاتر، اینها آدم ها فقیر نبودن چون از من و شما کم هوش تر بودن یا تنبل تر. این آدم‌ها به سادگی فقیر بودن چون فقیر بودن. این آدم ها شغل ندارن چون فقیرن. فقیرن چون شغل ندارن. احترام ندارن چون فقیرن، فقیرن چون احترام ندارن. این آدم‌ها… من توی این حوزه تخصص ندارم. راستش حرف خاص هم ندارم که بزنم. درک می‌کنم که فقر بده و درک می‌کنم که آدم ها چون خنگ یا تنبل هستن، فقیر نمی شن. از طرفی هم معتقدم که همه آدم‌ها مستقل از هر چیزی حق دارند احترام داشته باشن، حق دارن سالم باشن و حق دارن به امکانات دسترسی داشته باشن. حالا چه اصل چهل و چهار چه اصول اساسی اسلام و چه مارکسیسم و چه خصوصی سازی مقدس و چه هیچ چیز دیگری حق نداره آدم ها رو چون فقیرن از حقوق اولیه شون محروم کنه،‌ ولی می‌کنه؛ همونطور که خیلی چیزهایی که حق ندارن ولی می‌کنن.

امروز ۱۵ اکتبر است. روز جهانی فعالیت وبلاگ‌ها علیه فقر شکی نیست که این نوشته من فقر رو از بین نمی‌بره، حتی ممکنه یک نوشته ضعیف باشه خارج از حوزه تخصصی من. اما برای من مهمه که در این روز در این مورد نوشته باشم که فقر بده و ذکری کرده باشم از اینکه خیلی از آدم‌ها فقیرند. آدم‌هایی بی اهمیت‌ترین چیز در دنیا براشون فیلترینگه. حق هم دارند.

در تظاهرات مجازی خبرنگاران بدون مرز در جلوی استادیوم اصلی المپیک شرکت کنید

کمتر کسی هست که مشکلات کشور چین را ندارد. این کشور در بین چهارده کشوری که اینترنت را سانسور می‌کنند، مقام نخست را دارد. در شکنجه مخالفان سابقه طولانی دارد. خبرنگارانش را زندانی می‌کند. وبلاگنویس‌ها را در دادگاه محکوم می‌کند. دیروز یکی از مخالفان رسمی‌اش گم شده. افراد خارجی حق رفت و آمد آزاد بین شهرهایش را ندارند و …

یکی از ایده‌های دادن المپیک به چنین کشوری، این بود که المپیک باعث خواهد شد بخشی از این فشار کم شود و کشور به سمت نقض کمتر حقوق بشر حرکت کند اما این اتفاق نیافتاد. در این کشور افراد اجازه تجمع و اعتراض ندارند و توریست‌های المپیکی شجاعی هم که حین المپیک به کشتار مردم تبت، شکنجه مخالفان و زندانی بودن روزنامه‌نگاران اعتراض می‌کنند دستگیر می‌شوند. در این شرایط سازمان گزارشگران بدون مرز تصمیم گرفته است تا یک تظاهرات مجازی در جلوی استادیوم برگزار کند.


برنامه ساده است. وارد بخش تظاهرات مجازی می‌شوید روی کلید کوچک سمت چپ فلش کلیک می‌کنید و محل تظاهرات را مشخص می‌کنید: پکن یا همان Beijing. بعد با انتخاب See یا Participate، تظاهرات را ببینید یا در آن شرکت کنید. در صورت شرکت کافی است اسم، کشور و ایمیل خود را بدهید و شعار خود را از بین شعارهای موجود انتخاب کنید. تا به حال ۱۷۹۱۰ در این تظاهرات مجازی شرکت کرده‌اند.

ایده

نوشتن یک برنامه مشابه برای تظاهرات علیه مشکلات دیگه. شاید هم یک موتور تظاهرات برای استفاده در مناسب‌های(!) مشابه.

مرتبط

مساله المپیک و چین برای من مهم است. خبر جنگ زیر المپیک دفن شده. خبر فروختن دارایی‌های مردم به شرکت‌های خصوصی در ایران فراموش شده. کسی به لایحه اعدام وبلاگنویسان در ایران توجه ندارد و … حتما شماره جدید مجله سرپیچ را بخوانید. مجله سرپیچ یکی از معدود مجله‌هایی است که در این چند وقت دیده‌ام و لذت برده‌ام. آدم‌های چپی که دیگر آن چپ‌های خسته کننده قدیم نیستند.

به لایحه حمایت از خانواده اجازه ظهور ندهید!

هاها چند روز قبل صحبت از کاربرد بازی در فعالیت‌های اجتماعی شد. این هم یک نمونه بانمک برای اظهار مخالفت با لایحه ای که این روزها در مجلس در حال تصویب است و هیچ رسانه آزادی نیست که با آن مخالفت کند. لایحه ای به اسم لایحه حمایت از خانواده که تنها کاری که می کند، جلوگیری از طلاق است به قیمت زندگی همراه با بدبختی طرفین و چیزهایی مثل حذف نیاز به اجازه زن اول برای ازدواج دوم مرد. طبق این لایحه تنها چیزی که برای رفتن زن دوم و سوم و چهارم لازم است، داشتن استطاعت مالی است. پس من با آن مخالفم:


ما به دلایل بسیار متنوع

با لایحه حمایت از خانواده مخالفیم.

شما چطور؟ بیایید با هم روی Play کلیک کنیم و به لایحه اجازه ظهور ندهیم.


شما هم دوست دارید این بازی را در سایتتان بگذارید؟ کد زیر را پست کنید:


این رو هم یکی از دوستان وردپرسی فرستاده

کسانی که توی وردپرس میخوان پست بزنن میتونن با این کد، بازی رو به راحتی
داخل پست بزارن!

و البته ذکر کرده که این رو باید در مد HTML بفرستید

— 
.:Come and see what GNU creates for You:.

http://mtux.wordpress.com

سایت انتخابات هشتم واقعا هک شده

توی نوشته قبلی درباره هک شدن سایت انتخابات هشتم نوشتم و بعد دیدم که چند جا صحبت شده که اصولا سایت اصلی پسوند ir داشته و این کلا یک سایت الکی است که لیمرها درست کرده اند تا ادعای کنند. این صحبت درست نیست و و عملا وزارت کشور داره سعی می کنه این افتضاح رو جمع و جور کنه ولی انگار چون نمی دونه که با یک شناسه FTP می شه این «مشکل» رو برطرف کرد بازهم رفته سراغ کارهای عجیب و غریب و دیکتاتور مآبانه. روش دیکتاتور مآب چیه؟ اول رفته سراغ طریق فیلتر کردن آدرس سایت majels8.com (که هنوز در داتک فیلتر نیست) و بعد سعی کرده جملات خاصی بگه مثل اینکه

: اين پايگاه‌اينترنتي به‌آدرس ‪ www.majles8.com‬به منظور برگزاري دو مرحله مسابقه اينترنتي مورداستفاده قرارگرفت و پس‌از انجام مراحل مختلف مسابقه و تست‌هاي موردنظر ، در حال حاضر كاربران مي‌توانند به آدرس ‪ www.majles8.ir‬مراجعه نمايند.

و کم کم هم احتمالا مدعی می شه که این دامنه majles8.com اصلا از اول هم متعلق به وزارت کشور نبوده! (: هرچند که قبلا در ایرنا گفته بود:

در اين مسابقه اينترنتي كه از ساعت ‪ ۱۰‬تا ‪ ۱۲‬روز پنجشنبه هفته جاري برگزار مي‌شود، كاربران با اتصال به شبكه اينترنت و مراجعه به آدرس اينترنتي ‪ www.majles8.com‬مي‌توانند با ورود اعداد مختلف در اين مسابقه شركت كنند.

در عین حال بد نیست از صفحه کش گوگل مربوط به majles8.com هم دیدن کنید تا شکتان برطرف شود که این سایت همان سایت بوده (:

برچسب «ایراد ویستا» در ایستگاه های اتوبوس چک


می دانید که من با ویستا چندان میانه خوبی ندارم. دلیلش مخالفت با مایکروسافت نیست بکله تکنولوژی محدود کننده DRM است که باعث می شه آدم ها دیگر صاحب آن چیزی نباشند که خریده اند. این تکنولوژی مثلا به سیستم عامل اطلاع می ده که فلان فایل موسیقی که از اینترنت دریافت کرده اید برچسب تاریخ داشته و تاریخ استفاده اش گذشته و دیگر قابل گوش کردن نیست. یا ممکن است به این مورد بربخورید که یک DVD که در اروپا خریده اید در آسیا قابل پخش نباشد و …

من شخصا هیچ علاقه ای ندارم که سیستم عامل کامپیوترم که قراره در خدمت من باشه، در خدمت یک شرکت دیگه در بیاد و کارهای من رو زیر نظر بگیره. به همین دلیل از ویستا خوشم نمی یاد چون افتخار می کنه که مثل یک پلیس تمام فایل هایی که من باز می کنم رو بررسی می کنه.

خوشبختانه افراد زیادی در دنیا با من هم عقیده هستند؛ از جمله در جمهوری چک. اونجا جدیدا تبلیغات ویستا در ایستگاه های اتوبوس نصب شده. یک آدم ضد ویستا هم یکسری برچسب طراحی کرده که روشون نوشته «ایراد! عملیات با موفقیت انجام شد» (: هاها.. و این برچسب ها رو می چسبونه وسط تبلیغات ویستا. به نظر من کمی خشن است ولی به هرحال بامزه و نمونه ای از اجرای خوب یک ایده.

معجزه لینوکس و جادی کلاه آبی

انگار کم کم باید یک طبقه بندی «لینوکس» باز کنم. یکی از خواص خوب این سیستم عامل انسانی اینه که دائما در حال بهتر شدن است. یعنی شما ممکنه یک روز کامپیوترتون رو روشن کنید و مشکلی که دیروز داشته خود به خود حل شده باشه ! مثلا من تا دیروز لپ تاپم امکان تصویر سازی سه بعدی نداشت و در نتیجه نمی تونستم از یکسری امکانات بسیار جذاب لینوکس (از جمله ScreenSaverهای فوق العاده اش) یا مثلا GoogleEarth و … استفاده کنم.
امروز که داشتم باهاش کار می کردم بهم گفت که یک کرنل (هسته سیستم عامل جدید) اومده. من هم دریافت اش کردم و کامپیوتر رو ریست کردم (بر خلاف ویندوز، لینوکس رو فقط وقتی ریست می کنید که سیستم عامل – و نه برنامه ها – رو ارتقاء داده باشید). کامپیوتر که بوت شد احساس کردم کمی کندتر کار می کنه ولی بعد از چند لحظه همه چیز سرعت عادی خودش رو پیدا کرد و یکهو(!) متوجه شدم که تصاویر سه بعدی دارم !!! جل الخالق !

یکی یک گوشه دنیا مشکل من رو داشته، اون رو حل کرده و راه حل رو در اختیار همه دنیا گذاشته. حالا من هم به خاطر تعلق به یک جامعه باز، از امکانات سه بعدی کارت گرافیک ام استفاده می کنم. به این دلیل است که می گویند لینوکس فقط یک سیستم عامل نیست، لینوکس یک فرهنگ است از طرف دیگه تکنولوژی لینوکس اجازه می ده که قطعات مختلف اون مستقل از یکدیگه به روز بشود. مثل ماشینی که می تونید موتور و سوپاپ و صندلی و فرمون و … اش رو به اختیار خودتون عوض کنید و دقیقا چیزی که می خواهید رو بسازید . این برای من لذت بخش است.

از اون طرف دیدم که من تا حالا برای جامعه باز متن کار چندانی نکردم ! پس به عنوان کار خوب امروز و برای پاس داشتن کمک به همدیگه و خودمون، با راهنمایی لیلا به سایت روز دارفور رفتم و این کلاه آبی سازمان ملل رو سرم گذاشتم تا بگم از همه مسوولین کشورها می خوام که به سازمان ملل فشار بیاورند تا کاری برای مردمی که در دارفور در حال مرگ هستند بکنه. درسته که سازمان ملل ناکارآ و حتی در مواردی فاسد به نظر می رسه ولی همین مداخله همین سازمان هم بهتر از هیچ چیه.

بازی ایفای نقش چندین نفره آنلاین/طرح تظاهرات مجازی جنبش زنان

وسوسه هایی هست که بین بسیاری افراد مشترک است. مثلا وسوسه مطالعه دین. وسوسه مشابهی بین برنامه نویسان وجود دارد: نوشتن بازی و برای من نوشتن یک MMORPG. نوشتن یک Massive Multiplayer Online Game یا بازی ای که در آن بازیکن نقش موجودی زنده را ایفا کند. تعداد بسیار زیادی انسان در یک محیط مجازی (مثلا یک شهر، یک جهان، یک کشتی یا …) مشغول بازی با یکدیگر باشند و حضور و حرکت و اعمال آن ها از طریق اینترنت بر روی محیط تاثیر بگذارد.

بنا به شرایط محیطی، شغلی و بخصوص کتابی که مشغول خواندن اش هستم (Snow Crash) این وسوسه دوباره تقویت شده. برای من اینکار غیرممکن است چون کارهای گرافیکی و همچنین نوشتن Clientش کار من نیست (: این بازی ها معمولا اهداف خیلی خاصی ندارند ولی همین حضور تعداد بسیار زیادی انسان که کنترل کاراکترهای مختلفی را در اختیار دارند ذاتا مولد یکسری هدف است. در خیلی از آن ها هم پیشرفت یک بازیکن باعث به دست آوردن توانایی های جالبتر (مثلا جادو) و شهرت می شود که مورد علاقه افراد است. در نمونه های جدیدتر (مثلا SecondLife) پول هم وارد جریان شده و واقعا یک جهان مجازی به سبک رمان های علمی / تخیلی در حال تولد است. (صفحه MMORPG در ویکیپدیا / عکس را هم از همینجا برداشته ام)

البته نمونه های متنی این بازی ها هم وجود دارند ولی به خاطر وجود کلی بازی مجانی چند دی وی دی در بازار و دسترسی بچه های ایرانی به آن ها بعید می دانم کسی شروع به بازی با یک بازی متنی کند. بخصوص کسی که عاشق دیدن خون و اره برقی و شات گان شده است. اگر قرار باشد اینگونه بازی ای نوشته شود، باید جمعیت هدف دیگری داشته باشد. جمعیت هدفی که می خواهد از این محیط مجازی جدید برای پر کردن یک خلاء استفاده کند. این بازی باید گروه هدفی داشته باشد که به دنبال گرافیک عجیب نیست. به دنبال خون و سرعت نیست. گروهی آرام ولی آگاه: منطقا یکی از نیروهای اجتماعی موجود. مثلا دانش آموزان یک مدرسه که در محیط مجازی کنترل مدرسه را در دست دارند. گروهی از جوانان که می خواهند چت کنند را می توان به راحتی جذب یک بازی جالب کرد که هدف خاصی جز گپ زدن و شروع دوستی ندارد. شاید هم جنبش زنان. بگذارید طرح بزنیم. این طرح فعلا که قرار نیست به بازی تبدیل شود پس دست مان باز است. شما اگر نظری داشتید بدهید.

طرح تظاهرات مجازی برای جنبش زنان. سال هزار و ششصد و نود و پنج است و تعدادی از زنان و مردان که به آزادی های فردی و تساوی انسان ها اعتقاد دارند می خواهند تظاهرات کنند. مشخص نیست تعداد آن ها چند نفر است ولی کاملا مشخص است که این افراد به حرفشان اعتقاد دارند. آن ها تصمیم می گیرند در تهران صدایشان به گوش دیگران برسانند. هر کس از خانه اش بیرون می آید و روی یک پلاکارد متن سخنرانی یا شعارش را می نویسد و می ایستد. دیگران که در این شهر قدم می زنند شعارها را می بینند و سخنرانی ها را می خوانند و اگر با کسی موافق بودند روی «حمایت» کلیک می کنند. حالا این فرد هر وقت حرف جدیدی بزند، حرف هایش برای تمام حامیان اش ارسال خواهد شد. علاوه بر این حامیان هر کس در اطرافش تجمع می کنند و در نتیجه تظاهرات آرام آرام شکل می گیرد.

من به عنوان یک بازیکن به سیستم وارد می شوم، یک شخصیت انتخاب می کنم یا می سازم (مثلا من این شخصیت را که تقریبا شبیه خودم است انتخاب کرده ام / شما می توانید شخصیت های فضایی یا کارتونی یا جدی انتخاب کنید – جدید:به خاطر شبهه شباهت آواتار من و بیل گیتس، آواتارم رو عوض کردم) و بعد از دادن اطلاعات پلاکارد و متن سخنرانی ام در جایی از ظهر مستقر می شوم. بعد می توانم در بقیه شهر گشت بزنم و پلاکارد دیگران را ببینم و سخنرانی هایشان را بخوانم و از هر کدام که خوشم آمد حمایت کنم تا هم در جمعیت اطرافش دیده شوم و هم تغییرات صحبت ها یا سخنرانی هایش برایم بیاید.

جالب اینجاست که من یک کد دریافت می کنم که می توانم آن را وبلاگ یا سایت یا حتی امضای ایمیلم اضافه کنم. این کد شخصیت (آواتار) من را نشان می دهد که شعاری که انتخاب کرده ام را در دست دارد و هر کس روی آن کلیک کند با صفحه ای از تظاهرات مجازی زنان مواجه می شود که من در آن در خیابان مورد نظر ایستاده ام و شعارم را در دست دارم و اطرافیانم به حرفهایم گوش می دهند. راستی من هم با علاقه هر روز یکبار به شخصیت ام سر می زنم و در خیابان های اطراف کمی می گردم تا بدانم که چند نفر در همسایگی من هستند که آن ها هم معتقد هستند اگر مردی درگذشت همسرش باید از «زمین» او ارث ببرد یا اگر ماشین به مادر حامله ای زد که جنین پسری در شکم داشت، دیه مادر نباید نصف دیه جنین اش باشد. من دائما به خیابان های شهر سر خواهم زد و با هر نفری که به حاضران در خیابان اضافه شود، دلگرمتر خواهم شد.

جالب نیست ؟ اگر جریان پیشرفت کند خیلی چیزها می شود اضافه کرد: امکان ارسال عکس دلخواه فرد، امکان تغییر مکان شخصیت ها برای برگزاری مراسم مختلف، امکان ارسال پیام برای یکدیگر، ارتباط با دیگر شهرها، راهپیمایی و … شما ایده ای ندارید ؟