کمک به جادی و آینده اش !

خب بالاخره انگار داره قرار می شه من هم دفاع کنم این فوق رو ! راستش نتونستم به اندازه کافی وقت بذارم و عملا در حال پیچوندن جریان هستم. حالا نیاز دارم که یکسری از این پرسشنامه ها توسط دوستان پر بشه. این پرسشنامه در مورد عقلانیت و دیدگاه های مربوط به اون است و کلا پنج دقیقه هم تیک زدن هاش طول نمی کشه.

به شکل فایل word پیوست کردم به همین مطلب. خیلی خیلی لطف می کنید اگر دانلود کنید و پر کنید و بعد برام ایمیل کنید به jadijadi@gmail.com !

نکته مهم: این پرسشنامه منطقا باید بین دانشجویان توزیع بشه ! ولی اگر زمان دانشجویی شما مدت کوتاهی هم هست که سپری شده (مثلا پنج سال!) می تونید پر کنید ولی اطلاعات آماری آخرین سال تحصیلتون رو بنویسید (مثلا من بودم می نوشتم سال آخر مخابرات هستم!) چه می شه کرد ! امیدوارم این کار باعث طبیعی جلوه دادن خیانت علمی نشه (:

شبکه بی سیم روی لپ تاپ لینوکسی

اشاره:‌ اینها رو می نویسم تا اگر یک نفر دیگه دنبالشون گشت، پیداشون کنه ! لینوکس یک سیستم عامل جمعی مبتنی بر مشارکت است پس اگر آزادی را می خواهیم باید مشارکت کنیم.

من یک لپ تاپ vaio s580 یا همون vaio s5 دارم که روش فدورا پنج نصب است. بعد از مدت ها امروز تصمیم گرفتم شبکه بی سیم ام رو هم راه بندازم تا اگر یکهو رفتیم جایی که شبکه بی سیم داشت بتونیم استفاده کنیم (شاید یک هفته برم خارج رو بگردم ببینم چه خبره توی این خارج!).

کارت wireless من وقتی که با root دستور lspci رو می زنم به عنوان Intel Corporation PRO/Wireless 2915ABG MiniPCI Adapter نشون داده می شه. پس کرنل کارت wifi رو شناخته. مثل اینکه fedora 4 به بعد همه این کارت ها رو تحت عنوان lpw2200 می شناسه. آفرین !

حالا دگمه wifi رو روشن می کنم و به Add/Remove software می رم و دنبال lpw2200 می گردم چون می دانم که علاوه بر درایور باید firmwire رو هم نصب کنم. این جریان به برنامه اضافه می شه. یک بار کامپیوتر رو restart می کنم تا مطمئن باشم همه چیز سر جای خودشه (احتمالا اگر سواد کافی داشتم احتیاجی به این کار نبود).

حالا از منوهای گرافیکی به بخش adminstration Network می رم و در hardware می بینم که کارت بی سیمم نشون داده می شه. حالا کافیه یک device جدید تعریف کنم و بگم از نوع wireless است و کارتم رو انتخاب کنم و مشخصات شبکه (اسم شبکه و کد رمزگشایی) رو بهش بدم.

در نهایت device جدیدی که ساخته ام رو active می کنم و ip می گیره و بعد از قطع کابل شبکه، هنوز هم به شکل بی سیم وصل هستم ! لذت بخش و ساده.

راستی !‌ حالا که این کارها رو کردم و به اینترنت هم وصل هستم و اینها رو هم نوشتم بر می گردم سر کار ! قبل از رفتن به سفر باید مثل دایناسور کار کنم !

افتخارات وبلاگی جادی

«از آنجا که این روزها مد شده است آدم افتخاراتش را در وبلاگش بنویسد» منهم تصمیم گرفتم به سبک یکی و در اصل چند تا از دوستان، افتخاراتم را بنویسم تا شما بدانید که با کم کسی طرف نیستید.

  1. جدید و سیاسی عبادی: در راهپیمایی بیست و دوم بهمن سال هشتاد و دو چند قدمی کنار حداد عادل راه رفتم. در فاصله دو متری. ای بابا نزنید. خب رفته بودم ببینم کی می ره اونجا. جای شما خالی کلی باقالی و بادکنک و جاکلیدی و شکلات و اینا پخش کردن و به جز بادکنک بقیه رو گرفتیم
  2. جدید و مهم: همسرم توی همون صفحه ای کمپین یک میلیون امضا برای حقوق زنان رو امضا کرده که بابک احمدی امضا کرده
  3. توانا در استفاده از تگ های html حین نوشتن. نتیجه این است که می توانم قرمز بنویسم یا زیر نوشته هایم خط بگذارم یا حتی آن ها را خط بزنم
  4. جو گیر نشدن سریع و کنترل به خود که نتیجه اش این است که از همه دیرتر افتخاراتم را نوشتم و در پرونده افتخارات وبلاگ نویسان نیستم حالا هستم ! یعنی اضافه شدم. ممنون.
  5. همکار بودن همزمان با دو خانم خبرنگار بدون اینکه خبرنگار باشم
  6. شمردن تعداد پست های وبلاگستان در دو ماه متوالی تیر و مرداد
  7. برنامه ریزی برای شمردن تعداد پست های شهریور
  8. ازدواج در سن بیست و پنج سالگی
  9. پیگشیری در طول سه سال متوالی. نتیجه اش این است که هنوز بچه نداریم
  10. یکسال و نیم است که گردنبند منقوش به مارمولکم را از گردنم باز نکرده ام
  11. شرکت در دو جلسه کلاس بدن سازی و ساختن بدن در حد نیاز
  12. دارای یکی از دماغ های اصیل که چیزی فراتر از بینی است
  13. مقاومت درمقابل وسوسه های عمل کردن دماغ
  14. داشتن یک وبلاگ شخصی فیلتر شده به آدرس jadi.net
  15. وقتی دوازده سالم بود و کلاس فوتبال می رفتم با ابطحی یک عکس دارم. به خدا دارم ! پیدا می کنم می ذارم همینجا
  16. این رو نمی خواستم بگم تا ریا نشه ولی حالا که بحث عکس شد باید بگم که در هشت سالگی توی باغ وحش سوار فیل سابق ولیعهد سابق شدم و باهاش عکس دارم
  17. گذر از فیلتر و داشتن یک فیلتر شکن اختصاصی به آدرس jadi.alaki ke nemigam.baba bikhiyal hala ma ye chizi goftim
  18. داشتن عکس با کلاه آبی سازمان ملل
  19. معدل کتبی دیپلم دقیقا 14.95
  20. هکر و عضویت در اولین گروه هک ایران با نام هکرهای بدون مرز که هیچ چیزی رو هک نکرد و فقط چند وقتی در شبکه پیام اسپم فرستاد
  21. عضویت در انواع بی بی اس های کشوری و لشگری. از شرکت نفت اهواز گرفته تا کرج و ماورا و بی بی اس های شخصی و حضور با شناسه های مختلف در آن ها
  22. به یاد آوردن دورانی که هنوز فرمت mp3 و jpg کشف نشده بودند و استفاده از فلاپی های پنج و یک چهارم با ظرفیت 360 کیلوبایت برای استفاده از تصاویر gif
  23. نوشتن برنامه ای در چهارده سالگی که تصاویر gif را برای دیگران به جز خودم غیر قابل «استفاده» کند.
  24. تحول روحی و مبلغ اینکه gif به معنای پورنوگرافی نیست و یک فرمت گرافیکی عامل است در سال های ۷۱ تا ۷۳
  25. میزبانی از چند جهانگرد خارجی در خانه شخصی بدون اینکه دین و ایمان خودمان را ببازیم
  26. کار با دو کامپیوتر و گاها سه LCD به شکل همزمان در محل کار برای نوشتن افتخارات وبلاگی
  27. درک اینکه گاها اشتباه است و گاهی درست است و در عین حال جرات اشتباه کردن
  28. یکی از دوستانم به انگلیس رفته و یکی از آنها به کانادا و یکی از فامیل هایم که شدیدا اسمش شبیه من است به آمریکا
  29. پسرخاله ام در UCLA درس می خواند
  30. آگاهی از شیوه حرکت موتور تاریخ
  31. آگاهی از گیرهای موتور تاریخ
  32. سرعت تایپ حدود هفتاد کلمه در دقیقه. البته اگر ناخون هام رو گرفته باشم.
  33. تواضع
  34. داشتن بیش از هزار مطلب پابلیش شده در وبلاگ
  35. داشتن سه مطلب پابلیش نشده در سیستم مدیریت محتوای وبلاگ تا هر وقت حوصله نداشتم یکی از همون ها رو پابلیش کنم
  36. نترسیدن از گفتن اسرار کاری
  37. داشتن ایمیل Admin@ipIran.com البته دیگه توی اون شرکت کار نمی کنم. دوستش داشتم
  38. برنامه ریزی در طول پنج ثانیه قبل برای نوشتن یک برنامه آنلاین تولید کننده اتوماتیک لیست افتخارات وبلاگی برای ستون کنار وبلاگ. اگر کسی علاقمند بود این پروژه جمع و جور و بامزه در صورت مشارکت دوستان بامزه اجرا بشه اینجا رو یک نگاه بندازه

برنامه برای تولید اتوماتیک افتخارات وبلاگی

این صفحه در صفحه اول وبلاگ نیست چون اگر نوشته بشه بهتره سورپریز باشه !

فقط یک طرح است که به خاطر نوشته های بامزه دوستان در مورد افتخارات وبلاگی شون و وقتی که داشتمافتخارات وبلاگی خودم رو مینوشتم به ذهنم رسید. اگر دو سه نفر علاقمند بشوند اجراش می کنیم برای تفریح و خنده و سرگرمی که بخش مهمی از زندگی است.

طرح اینه که یک صفحه باشه که هر کس خواست بهش وصل بشه و انتخاب کنه که چند تا افتخار می خواد. مثلا ۱۰ تا. بعد برنامه می یاد به شکل اتوماتیک یک فهرست افتخارات ده تایی می سازه. شیوه کار اینه که ما یک عالمه کلمه در طبقه بندی های مختلف به برنامه می دیم و یکسری ساختار. مثلا مجموعه کلمات اینها هستند:

طبقه بندی محل: روزنامه شرق – سازمان ملل – عفو بین الملل – صلح سبز – انجمن قلم سوئد – جامعه مجازی اطلاعاتی – مرکز مطالعات خاورمیانه
طبقه بندی عنوان شغلی: نویسنده – سر دبیر – مدیر – مسوول – عکاس – خبرنگار – محقق – عضو
طبقه بندی نوع شعل: افتخاری – دائم – موقت – پیوسته – همیشگی
طبقه بندی زمان: برای سال های طولانی – برای دوسال – از پارسال
طبقه بندی چیز: مقاله – کتاب – ترجمه – ایده – شعر چاپ شده – شعر چاپ نشده – وبلاگ سانسور شده – جزوه درسی – لوح تقدیر
طبقه بندی تعداد: پنجاه، پنج، تعداد زیادی، چند، یک

و یکسری قاعده داریم:

طبقه بندی شغل + طبقه بندی محل + طبقه بندی زمان (مثلا می شه سردبیر انجمن قلم سوئد از پارسال)

دارای + طبقه بندی تعداد + طبقه بندی چیز (مثلا می شه دارای تعداد زیادی شعر چاپ نشده )

با اضافه کردن به طبقه بندی ها و قاعده ها می تونیم یک موتور تولید افتخارات وبلاگی بامزه درست کنیم. برنامه اش بسیار ساده است و چیزی که خوب اش می کنه تعداد خوبی طبقه بندی با محتویات بامزه و زیاد است و قواعد خوب. هرجور ایده بامزه ای رو هم می شه توش گنجوند.

مطمئنا هر کسی که همکاری کنه یا ایده جالبی بده جزو فهرست نویسندگان موتور نهایی خواهد بود با لینک و این چیزها (: ممکنه بشه یک برنامه بامزه و جذاب در آورد. اگر علاقمند بودید ایده ها و قواعد و لینک ها و طبقه بندی ها رو کامنت بگذارید و دائما صفحه و به روز می کنم با اید هها و قواعد جدید تا برنامه نوشته بشه (:

جواب به یک سوال (ناتاشا کامپوش)

این مطلب توی کامنت ها بود :

Natascha Kampusch

سلام جادی جان ، آیا به نظر تو وقتی ناتاشا کامپوش از مرگ کسی که اون رو 8 سال زندانی کرده ناراحته ،این یه بیماریه یا کاملا مثبته؟
مدیا این رو غیر عادی و بیماری می دونن ولی از طرفی خیلی با حکم اعدام برای صدام حسین مخالفت میشه به عنوان اولین اقدام برای داشتن قواین انسانی در عراق !
ممنون میشم اگه نظرت رو بنویسی

جواب من : جون هر کی دوست دارید کامنت ها رو مربوط به مطالب ذارید. مطالب متفرقه رو از «تماس» بالای صفحه بگویید.
جواب اصلی: ناتاشا همین دختر اتریشی است ؟ من دنبال نمی کردم ولی به نظر می یاد یک نفر است که هشت سال اسیر کسی بوده و حالا اون مرده یا اعدام می شه یا همچین چیزی و طرف ناراحت است. حالا این بیماریه ؟ در مورد صدام حسین هم که حرف اینه که اعدامش نکنن تا نشون بدن که دیگه قرار نیست توی عراق کسی شکنجه بشه یا اعدام بشه یا شلاق بخوره یا …

خب ؟ عقاید من که معلومه. صدام نباید اعدام بشه چون مثل هر اعدام دیگه ای باهاش مخالفم. به نظر من انسان ها حق ندارند همدیگر رو بکشند. همونطوری که من حق ندارم همسایه ام رو بکشم، دولت هم حق نداره من رو بکشه. به همین سادگی.

در مورد ناتاشا هم اطلاعاتی ندارم ولی به نظرم اگر من هم بودم و هشت سال فقط یک انسان رو می دیدم از کشتن اش بیشتر از اینی که الان ناراحت می شم ناراحت می شدم. به نظرم منطقی است که الان ناتاشا اصولا تعادل روانی کافی نداشته باشه. درست مثل اون جریانی که می گویند آدم به بازجو یا حتی شکنجه گرش وابسته می شه. وضعیت ناتاشا هم ممکنه همین باشه. به هرحال من اطلاعات کافی ندارم و اگر هم داشتم مشکل می شد این که من تخصص کافی ندارم (:

در مورد رسانه ها هم که اصولا علاقمند به رسانه های عمومی (مثل سی ان ان، صدا و سیمای خودمون و … ) نیستم چون دنبال خبر واقعی نیستند بلکه دنبال اهداف بی مزه خودشون هستند.

سایت موقتا (حداکثر یک روز) برای تعمیرات تطعیل است !

سایت به شکل موقت تعطیله. احتمالا بیشتر از یک روز طول نمی کشه. برای مهاجرت به یک سرور بهتر روی پرشین تولز.

سایت های جدید

من از طرفداران جدی Drupal (نرم افزار باز متن همین سایت) هستم و بعدا درباره اش مفصل تر خواهم نوشت ولی این دو روز اونقدر روی سایت های دروپالی کار کردم که دیگه حوصله ام سر رفت ! اولی شون در دیجیتال است با آدرس DigitalDoor.ws که با لیلا توش خواهیم نوشت.

دومیش رو فردا یا پس فردا معرفی می کنم ولی سایتی است مخصوص پوشش دادن اخبار جامعه مدنی. سومی اش هم مربوط است به سایت دوستان سوییسی که اونقدر سایتشون در پیت بود قرار شد قبل از رفتن من براشون یک سایت جدید درست کنم. حالا اونها رفته اند و سایتشون منتظر من است تا یک نیم ساعت براش وقت بذارم و کارهاش تمام بشه.

تماس با جادی

تماس ؟ من همیشه از تماس خوشحال می شم ولی دو نکته رو همین اول کار بگم:

از تلفن خوشم نمی یاد

حافظه خوبی ندارم

چرا اینها رو اول کار گفتم ؟ برای اینکه ترجیحا زنگ نزنین (تلفن رو هم اینجا نمی دم) و اینکه در تماس یادم بندازین جریان چیه و برای چی داریم ایمیل می زنیم (: دوستان نزدیک تر رو هم یادم می ره چه برسه به مثلا دوستی که سه سال قبل یکبار با هم ایمیل رد و بدل کردیم.

بهترین شیوه ایمیل است: jadijadi روی جیمیل. مسنجرها هم بدک نیستند. مثلا jadijadi توی همون گوگل تاک یا jonnect توی یاهو. منتظرتون هستم (: ترجیحا ایمیلی.