آرزوهای گیکی یک گیک اجتماعی

به دعوت َUpdateBlog قرار بر این شده که من درباره آرزوهای گیکی ام بنویسم. خوشحالم از اینکه واژه گیک دارد جا می‌افتد. گیک خوره هر چیزی است. خوره بازی،‌ خوره کامپیوتر. کسی که به خاطر عشق به یک چیز، تا آخرش می رود و یاد گرفتن برایش لذت است. بنا به تعریف گیک آدمی غیراجتماعی است ولی من اصلا اینطور نیستم. در جمع شلوغم. با آدم‌ها می‌جوشم و مهمانی را دوست دارم. اما جنبه‌های شدیدا گیکی هم دارم. بیرون رفتن از خانه را دوست ندارم. نسبت به دوری از اینترنت، رفتارهای معتاد گونه نشان می دهم. از برخورد با آدم جدید احساس اضطراب پیدا می کنم و …



آرزوی من پیچیده نیست. آرزو داشتم می توانستم چیزهایی که
دوست دارم را با پول خودم از اینترنت بخرم

و به آدرس خودم برایم پست شوند.

اما وقتی نوشتم «آرزوهی یک گیک اجتماعی» منظورم چیز دیگری بود. آرزوهای من تلخ است. لااقل آرزوهای روزمره‌ام تلخ است چون اکثرا برمی گردد به خرابگی ایران. آرزوهای من اونقدر وسیع است و اونقدر ساده که واقعا گاهی باعث اشک توی چشم‌هام جمع بشه. من فهرست نمی‌نویسم.بنا به قانون بازی، ۳- آرزوها نباید آنقدر کوچک باشد که به این زودی ها دست یافتنی باشند. و 4- آرزوها نباید قبلا در دنیای واقعی اتفاق افتاده یا ساخته شده باشند.. مال من اونقدر کوچک نیست، شاید دست یافتنی باشد و قبلا نه فقط اتفاق افتاده که در بخش هایی از دنیا، حق اولیه شناخته شده.

آرزوی من آزادی است و هویت و اینترنت شرافتمندانه. آرزوی من این است که سانسور نباشد. گیک خارج از چارچوب فکر می‌کند و من عمیقا آرزو می کنم خارج از چارچوب فکر کردن سانسور نشود. گیک با جریان آزاد اطلاعات نفس می کشد و آرزوی من این است که کسی گلوی جریان اطلاعات را از نظر سرعت و محتوا نفشارد. من گیکم و برای هر آدم دنیا – از جمله کشورم – یک کامپیوتر قابل استفاده، یک خط معقول اینترنت و یک هاست و نامحدود دامین می خواهم. به نظر من کامپیوتر، پهنای باند و مشارکت در محتوای اینترنت، چیزی کمتر از حق حرف زدن در دنیای قدیم نیست.

و من هویت می خواهم. به عنوان یک کاربر اینترنت امروز در حاشیه هستم چون حق ندارم از جایی چیزی بخرم. چون حق نمی توانم در اینترنت پول جابجا کنم. چون آی پی من برای بسته شدن حساب هاستینگ کسی که برایش کار داوطلبانه می کنم کافی است. به عنوان یک خوره اینترنت، دوست ندارم مثل یک دزد باشم. مثل فراریها، هویتم را مخفی کنم تا سرویس دهنده فلان به این جرم که در ایرانم، مرا از سایتش بیرون نیاندازد. می‌دانید؟ من عاشق تکنولوژی‌های جدیدم. از خودم که نه، از هویتم خجالت می‌کشم وقتی که بعد از سه هفته سولاریس خواندن می‌فهمم که برای امتحان دادن باید بگویم افغانی هستم و یک آدرس در افغانستان بدهم. من خیال گرفتن مدرک سولاریس یا اوراکل را کنار می‌گذارم ولی به عنوان یک گیک آرزو می‌کنم روزی هویت‌ام مثل یک گواتمالایی،‌ یا افغانستانی معتبر باشد. متوجه هستید؟ نمی‌خواهم با نشان دادن پاسپورت «فلان جا»، همه درها برایم باز شود. اتفاقا ترجیح می دهم پاسپورت «ناکجاآباد» داشته باشم و همه سورپریز شوند از اینکه کسی از فلان جا اینکار را کرده یا داوطلب شده ولی مساله ایران این نیست. باور بکنید یا نه، برای یک کار داوطلبانه در همان گواتمالای کذایی داوطلب شدم، جواب این بود: «با ایران کار نمی کنیم». آرزوی من هویتی تخریب نشده در اینترنت است.

اینها آرزوهای من بودند. درست است، عاشق حضور تله‌پورت در اجتماعم (یک دگمه بزنید و هر جا که می خواهید باشید) ولی آرزویم این نیست چون آرزو از جنس احساس است و تله‌پورت از جنس پیشرفت علم. من با همه احساسم آرزوی آزادی و هویت دارم. آزادی که بشود حرف زد و حرف شنید و هویتی که بشود در Seccond LIfe شرکت کرد.


امیدوارم بازی را زیاد خراب نکرده باشم. می دانم انتظار چیز دیگری می رفت ولی بدون تعارف من «آرزوی علمی» ندارم چون از پیشرفت علم لذت می برم و اتفاقا خوشحالم که تله‌پورت، دانلود خوراکی، تشخیص گفتار کامل، کامپیوترهای پوششی قابل برنامه ریزی و … هنوز ساخته نشده‌اند. اگر اینها ساخته شده بودند من اخبار گیک‌ها را بدون لذت می خواندم. گیک، عجله ندارد، اشتیاق دارد (: من هم سولوژن رو دعوت می کنم. مولا گیک لینوکسی که بخش مهمی از طراحی‌های گرافیکی فدورا را انجام می‌دهد رو که این روزها زندگی اش را در سربازی تلف می کنند را و مهرداد از بهترین دوستان و قدیمی ترین گیک هایی را که شناخته ام. تا جایی که من می دانم مهرداد وبلاگ نمی نویسد (یادمان باشد همه دنیا وبلاگ نمی نویسند). در این نوشته به شکل نامحسوس از مهرداد اسم برده بودم و اولین گیکی بود که در دبیرستان شناختم. ساعت ها در اتوبوس با هم حرف های گیکی زده ایم. روی فلاپی برای هم نامه نوشته ایم. نامه ای دارم که شاید ۱۰ یا ۱۲ سال قبل نامه ای از مهرداد دارم که ایده اش برای استفاده از حروف لاتین برای فارسی نوشتن را توضیح می دهد (احتمالا از پیشگامان پینگلیش نوشتن بود). من مهرداد رو دعوت می کنم به عنوان یکی از بهترین گیک های خارج از وبلاگستان که بنویسد، برایم بفرستید و همینجا منتشر کنم (:

چگونه بدون اینکه HTML بلد باشیم، در قالب بلاگفا دست ببریم

عنوان فرعی این مقاله «چطور در ده دقیقه وبلاگ خود را ناکار کنیم» است؛ تنظیمات قالب، نمای اصلی سایت شما است و خراب کردن آن به معنای خراب شدن ظاهر وبلاگ است.

برای انجام تغییر در قالب نیاز به دانستن زبان HTML دارید ولی این نیاز،‌ آنقدرها هم جدی نیست. زبان HTML هم زبان لاتین نیست که یاد گرفتنش داستان مجزایی باشد. حداقلی از انگلیسی بلد بودن یعنی حداقلی از HTML بلد بودن. آستین‌ها را بالا بزنید و وارد صفحه کنترل وبلاگ خودتان بشوید و روی ویرایش قالب کلیک کنید. صفحه ای مشابه صفحه زیر را خواهید دید:


نوشته‌های بی‌ربط درون جعبه ۱ دقیقا همان چیزی است که ظاهر وبلاگ شما را کنترل می‌کند. پیشنهاد می‌کنم آن را کپی پیست کنید به یک ادیتور متنی خوب (اگر در ویندوز هستید مثلا ادیتور متن آزاد و بازمتن نوت پد ۲ یا شاید هم همان NotePad خود ویندوز که البته توصیه نمی‌شود). حالا می‌خواهیم صفحه اول را تغییر دهیم. ولی دست نگه دارید! ممکن است و در واقع خیلی احتمال دارد که خرابکاری کنیم پس اول یک کپی ذخیره به عنوان پشتیبان از این فایل تهیه کنید. فایل را به اسمی save کنید که اگر خرابکاری شد، بتوانیم همان متن اول را به بلاگفا برگردانیم.

حالا یک فایل جدید باز کنید و فایل را در آن کپی پیست کنید (اگر نمی‌دانید کپی پیست چیست، خواندن را همینجا متوقف کنید!)


من از gedit استفاده کرده‌ام که مخصوص لینوکس است. همانطور که می‌بینید،‌در بالای صفحه بخشی هست به اسم style که بعد از آن یکسری چیز میز تعریف شده. اینجا را داشته باشید تا بعد. در نوشته‌ها پایین بروید تا به جایی برسید که نوشته blogfa، در شکل اینجا با شماره ۱ مشخص شده.


اینجا دقیقا جایی است که پست‌های اصلی شما دیده می‌شوند. قدم به قدم که از این بخش جلو بروید جاهایی را می‌بینید که نوشته PostTitle (عنوان پست / شماره ۲) یا مثلا PostContent (محتوای پست / شماره ۳) یا PostDate (تاریخ پست) و PostTime (ساعت پست) و غیره. از هر کدام از این نوشته که عقب عقب بروید، می‌رسید به یک div که در آن چیزی شبیه به class=folan دیده می‌شود. مثلا من که می‌خواهم رنگ تیتر وبلاگ را عوض کنم، از PostTitle عقب عقب می‌روم و می‌رسم به class=title (آفرین! دقیقا همانجایی که با یک فلش زرد طلایی مشخص شده). حالا می‌دانم که کلاسی به اسم title است که شکل و شمایل عنوان بلاگ را مشخص می‌کند.

یادتان هست که آن بالا یک جایی به اسم style را نشانتان داده بودم؟ برمی‌گردم به آن بخش و دنبال بخش title می‌گردم که قبلش هم یک نقطه باشد.


دقیقا همینجاست. چهار مورد کلاس تعریف شده. یکی title خالی، یکی جلویش A:link دارد (یعنی اگر عنوان لینک شده بود)‌، یکی جلویش A:hover دارد (یعنی اگر عنوانی بود که لینک بود و ماوس هم رفت رویش) و آخری هم جلویش A:visited دارد (یعنی اگر لینکی بود که قبلا آن را دیده بودیم). در هر مورد چیزی شبیه به این هست:

حالا کافیست این مقادیر را تغییر دهیم. معمولا ما علاقه بیشتری به بخش color داریم که مشخص کننده رنگ است. گاهی (در اولین مثلا) رنگ به شیوه RGB مشخص شده: سه زوج دوتایی حروف هگز که به ترتیب مشخص کننده رنگ‌های قرمز، سبز و آبی هستند. این استاندارد رنگ کامپیوتر است (و حاصلش فکر کنم شانزده میلیون رنگ). پیچیده نیست. کافی است اول یک # بگذارید و بعد یک عدد (در اصل ترکیبی از 0 تا F). اما چه عددی؟ جدول زیر راهنمای شما برای انتخاب اعداد مربوط به رنگ‌های کامپیوتر و طراحی وب است:


FFF
FFF
CCC
CCC
999
999
666
666
333
333
000
000
FFC
C00
FF9
900
FF6
600
FF3
300
SWITCH TO DECIMAL RGB
COLOR CODES
99C
C00
CC9
900
FFC
C33
FFC
C66
FF9
966
FF6
633
CC3
300
CC0
033
CCF
F00
CCF
F33
333
300
666
600
999
900
CCC
C00
FFF
F00
CC9
933
CC6
633
330
000
660
000
990
000
CC0
000
FF0
000
FF3
366
FF0
033
99F
F00
CCF
F66
99C
C33
666
633
999
933
CCC
C33
FFF
F33
996
600
993
300
663
333
993
333
CC3
333
FF3
333
CC3
366
FF6
699
FF0
066
66F
F00
99F
F66
66C
C33
669
900
999
966
CCC
C66
FFF
F66
996
633
663
300
996
666
CC6
666
FF6
666
990
033
CC3
399
FF6
6CC
FF0
099
33F
F00
66F
F33
339
900
66C
C00
99F
F33
CCC
C99
FFF
F99
CC9
966
CC6
600
CC9
999
FF9
999
FF3
399
CC0
066
990
066
FF3
3CC
FF0
0CC
00C
C00
33C
C00
336
600
669
933
99C
C66
CCF
F99
FFF
FCC
FFC
C99
FF9
933
FFC
CCC
FF9
9CC
CC6
699
993
366
660
033
CC0
099
330
033
33C
C33
66C
C66
00F
F00
33F
F33
66F
F66
99F
F99
CCF
FCC
CC9
9CC
996
699
993
399
990
099
663
366
660
066
006
600
336
633
009
900
339
933
669
966
99C
C99
FFC
CFF
FF9
9FF
FF6
6FF
FF3
3FF
FF0
0FF
CC6
6CC
CC3
3CC
003
300
00C
C33
006
633
339
966
66C
C99
99F
FCC
CCF
FFF
339
9FF
99C
CFF
CCC
CFF
CC9
9FF
996
6CC
663
399
330
066
990
0CC
CC0
0CC
00F
F33
33F
F66
009
933
00C
C66
33F
F99
99F
FFF
99C
CCC
006
6CC
669
9CC
999
9FF
999
9CC
993
3FF
660
0CC
660
099
CC3
3FF
CC0
0FF
00F
F66
66F
F99
33C
C66
009
966
66F
FFF
66C
CCC
669
999
003
366
336
699
666
6FF
666
6CC
666
699
330
099
993
3CC
CC6
6FF
990
0FF
00F
F99
66F
FCC
33C
C99
33F
FFF
33C
CCC
339
999
336
666
006
699
003
399
333
3FF
333
3CC
333
399
333
366
663
3CC
996
6FF
660
0FF
00F
FCC
33F
FCC
00F
FFF
00C
CCC
009
999
006
666
003
333
339
9CC
336
6CC
000
0FF
000
0CC
000
099
000
066
000
033
663
3FF
330
0FF
00C
C99
© 2006 VisiBone 009
9CC
33C
CFF
66C
CFF
669
9FF
336
6FF
003
3CC
330
0CC
00C
CFF
009
9FF
006
6FF
003
3FF


این نوشته کمک به دوستان بلاگفایی است و
نه تشویق به استفاده از سرویس‌های بلاگفا.

من وردپرس را پیشنهاد می کنم.

فوق العاده زیبا است نه؟ (هیچ وقت این را فراموش نکنید که جادی خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان است!. می خواستم این را جایی بگویم تا گوگل یادش نگه دارد و به نظرم اینجا جای خوبی است.) توجه کنید که هر خانه مجموعه ای از شش کاراکتر است که باید پشت سر هم (‌و نه در دو خط) تایپ شوند. مثلا برای رنگ زردطلایی باید یک # بزنید و بعدش FFFF33).

البته یک روش دیگر هم برای ارجاع به رنگ هست و آنهم نوشتن اسم رنگ است. در خط دوم می‌بینید که green به عنوان رنگ تیتری انتخاب شده که لینک شده باشد (در این مورد همه تیترهای ما به صفحه آن مقاله لینک شده‌اند).

توجه کنید که تقریبا هر چیز دیگری را هم می توانید در همین بخش style بالای صفحه تغییر دهید. با کمی سعی و خطا و هوشمندی و تجربه می‌توانید به راحتی تغییرات مورد نظر خود را کشف کنید. بعد از هر تغییر باید کل نوشته های حاصل را در جعبه بلاگفا کپی پیست کنید و بعد از ذخیره و به روز رسانی، وبلاگ را مشاهده کنید. فراموش نکنید که یک فایل پشتیبان از اولین وضعیت بلاگ (یا وضعیتی در بین راه که وبلاگ سالم است) دارید و با استفاده از آن می توانید در صورت خرابکاری (که خیلی هم محتمل است)، وبلاگ را به شکل روز اول برگردانید.

عمیقا امیدوارم موفق باشید و هیچ مسوولیتی در قبال خرابکاری (که فقط ممکن است ناشی از نگرفتن بک‌آپ از قالب اصلی باشد) قبول نمی کنم (:

بررسی مصور جی.او.اس،‌ مشهور به سیستم‌عامل گوگلی

امروز بنا به لطف دوستان خوبم در شرکت گردو یک نسخه از gOS که در اصل greenOS است ولی به googleOS مشهوره به دستم رسید و در یک فرصت کوتاه به شکل زنده امتحانش کردم؛ شعار این سیستم‌عامل مبتنی بر هسته لینوکس، یک سیستم‌عامل خوب را کشف کنید است.

gOS به نظر من یک برنامه هوشمندانه است برای پولدار شدن یکسری آدم دوست داشتنی و باهوش. کاری که اونها کرده‌اند اینه که جدیدترین نسخه [اوبونتو رو با مدیر پنجره Enlightment 17 مشهور به E
ترکیب کرده‌اند و به شکل پیش فرض هم سیستم عاملشون رو با لینک‌ها، سرویس‌ها و نرم‌افزارهای گوگلی و وب ۲ هماهنگ کرده‌اند. این ترکیب باعث یک لینوکس زیبا، سریع، زنده و به روز شده که تونسته از طرف وال‌مارت به عنوان سیستم‌عامل پیشفرض کامپیوترهای ارزون ۲۰۰ دلاری، انتخاب بشه.

سیستم روی دو تا PC اول به خاطر کارت گرافیک به مشکل بر می‌خوره.من هم خیلی جدی نمی گیرم جریان رو چون هدف اصلی‌ام دیدن محیط است و اینه که روی لپ تاپ خودم به شکل زنده بوت میکنم باهاش. صفحه اولی که بعد از بوت شدن می‌بینید اینه:


به راحتی شبکه بی‌سیم رو می‌شناسه و با گرفتن پسورد کلید ایمنی بهش وصل می‌شه (البته من یکی دوبار پسورد کلید ایمنی رو اشتباه می‌دم (: )). درایوهای دیگه سیستم بالا هستند، منو چپ پایین و یک داک قشنگ، کل میانبرهای موجود رو نشون می‌ده: از اسکایپ و یوتیوب و نقشه‌های گوگل گرفته تا میبو و فایرفاکس و بلاگر. جای وردپرس خالیه و تقویت کننده این فرض که هدف اصلی طرف، جلب رضایت گوگل بوده.

ماوس رو که روی اون آیکون‌ها حرکت می‌دهید به چپ و راست قل می‌خورند و آیکون زیر ماوس بزرگ می‌شه (به افتخار مزیدی و خواهش اینکه دوباره بنویسه، روی فیس‌بوک ایستاده‌ام). ساعت قشنگی سمت چپ است و گزینه Install بالای صفحه. زدن اینستال باعث خواهد شدسیستم عامل شروع به نصب روی دستگاه من بکنه.


آفیس نسخه ۲.۳ روی این سیستم نصبه. به راحتی می‌شه بهش زبان فارسی اضافه کرد و به شکل پیش‌فرض به خوبی زبان فارسی رو نشون می‌ده.


یکی از قابلیت‌های جالب و زیادی گوگلی، اون جعبه جستجوی بالا است. این روزها بیشتر و بیشتر و بیشتر هر چیزی رو گوگل می‌کنیم، کافی است هر عبارتی رو در اون مربع بالای سمت راست تایپ کنید و با زدن انتر، نتیجه جستجو رو در یک جعبه تحویل بگیرید.


اسم مدیر فایل رو نمی‌دونم ولی یک برنامه ساده است با یکسری جینگولک بازی مثل اینکه drag /drop رو از نظر فیزیکی هم واقعا مثل افتادن تفسیر می کنه: اگر فایلی در مدیر پنجره بیاندازید، کمی کوچیک و بزرگ می شه تا ثابت بشه. بامزه است ولی نمی دونم این مدیر فایل ساده تا چه حد امکان شخصی شدن داره.


به شکل پیش فرض، جی.او.اس. با سه تا تم عرضه شده. الان من تم رو عوض کرده‌ام به تمی که بیشتر شبیه به تم پیش‌فرض اینلایتمنت است. به نظر من زیادی جینگول وینگول می‌یاد. در عین حال همونطور که می‌بینید فایل‌های روی دسکتاپ ممکنه بروند زیر اون پنجره جستجوی گوگل. برای سیستم‌عاملی که اون جعبه جستجو جزو حالت‌های پیش‌فرض‌اش است، این زیاد دوست داشتنی نیست. در تصویر می‌بینید که نرم‌افزار پیش‌فرض برای پخش موسیقی هم Rhytmobox است.


و حالا سیستم رو خاموش می‌کنم. گیمپ بازه برای ادیت تصاویر (معادل فتوشاپ) و سمت بالا راست هم برنامه مربوط به تنظیمات شبکه رو می ‌بینید،‌ کار این برنامه اینه که در حین انتقال لپ‌تاپ بین شبکه‌های مختلف به شکل خودکار ارتباط با اینترنت و شبکه رو حفظ کنه و برای من هم که در این مدت کوتاه خوب کار کرد. این یکی از قابلیت‌های مهم این روزها است: بدون اینکه بفهمید باید همیشه وصل باشید.

در کل به نظرم جی.او.اس. چیز جالبی است. قشنگه و مجموعه نرم افزاری خوبی هم داره. در عین حال اتصال به آپدیت‌های اوبونتو مطمئنا مزیت فوق العاده‌ای است ولی من نیازی به انتخاب E نمی‌بینم. حداقل در مورد من و دراین مدت کوتاه، E دو بار کرش کرد و هر دوبار هم دقیقا هنگام یک کار: انتخاب چند فایل و رایت کلیک و انتخاب Open. به نظرم این انتخاب بیشتر به خاطر مجزا شدن از اوبونتو اومد تا هر دلیل دیگه، گرافیک خوبی که ای در اختیار قرار می‌ده به راحتی در کی.دی.ای. هم قابل رسیدن است (:

اگر کسی بخواد به راحتی به اینترنت متصل باشه و با کامپیوترش هم کار پیچیده‌ای نکنه و خیلی هم اهل سرویس‌های گوگل، خوشگلی بدون نیاز به تنظیمات پیچیده و وب ۲ باشه، من ممکنه بهش این سیستم عامل رو پیشنهاد کنم اما کماکان پیشنهاد اول من کوبونتو (کی.دی.ای.+اوبونتو) است (:

مرتبط:‌

 نصب gOS روی اوبنتوی میمون شجاع / مداد آی تی

 gOS نسخه یی بزک شده از اوبونتو برای خوره های اینترنت و گوگل

 کامپیوتری برای کار با سرویس‌های وب 2.0

احمدی نژاد! حلالت نمی کنم؛ لااقل تا وقتی که رنج کارهات باقیه

شنیدم دیشب اومدی توی تلویزیون و گفتی می خوای بری حج و مردم حلالت کنن. فکر کنم توی دبستان به ما یاد می دادن که اگر ظلمی بکنیم تا وقتی گوشت اون ظلم توی بدنمون باشه نمی تونیم توبه کنیم. من هنوز از گرانی رنج می برم، دامین عزیز jadi.netم هنوز فیلتره، هر صبح می کنی توی چشمم که فلان چیز رو حق ندارم بخونم، کسی نمی تونه فیلم رباتمون که توی یوتوب گذاشتیم رو ببینه، رییسم سابقم نزدیک سی روی انفرادی بوده، دلارام علی به دو سال حبس محکومه و قرار بوده شلاق بخوره، روزنامه های محبوبم تعطیل شدن، پلیس با باتوم خونین و مالینم می کنه و هیچ روزنامه ای حق نداره عکسش رو چاپ کنه، سایت کمپین بسته شده و دو نفر براش توی زندان هستند، عدسی حاج عباسی که پارسال ۳۰۰ تومن بود شده ۵۵۰ تومن، من وقتی می خوام یک هاست بگیرم به خاطر ایرانی بودن هزار جور تحقیر می شم توی اروپا، پولی که باید صرف بهداشت من بشه صرف بمب توی لبنان می شه، تا چادر سرم نکنم حق ندارم از امکانات و خدماتی که با پول من ساخته شده استفاده کنم، ماشینی که خریدم فقط نصف روزها اجازه بیرون اومدن داره و اونهم فقط با سه لیتر و هزار و هزار چیز دیگه که حوصله ندارم خودم رو باهاش عصبی کنم.

ببین احمدی نژاد، من ازت ناراضی ام چون تو در بالاترین سطح قدرت اجرایی این کشور هستی و وضع اینه. حج و حلالیت این نیست که با پول من چهار پنج روز کشور رو ول کنی بری مکه، حج و حلالیت اینه که اول خراب کاری هات رو اصلاح کنی و و هر وقت توی کشور کاری نداشتی و خواستی بری مکه، به خاطر رنج های این روزها از ما حلالیت بخواهی. شکی ندارم که اون روز من یکی حلالت می کنم (: وقتی رنج و ظلم ناشی از علمت باقیه، حلال شدن معنی نداره.

بروشور روز آزادی نرم افزار

این یک بروشور است که با لیلا به مناسبت روز جهانی نرم افزار آزاد ساخته بودیم. حالا یکی از دوستای خوب لاگی می خواستش و گفتم بذارم اینجا که برای آیندگان هم بمونه (:

اگر تغییر دادین یا بهترش کردین بد نیست با توضیحی کوتاه در مورد تغییرات برام بفرستین که به همین مقاله اضافه کنم تا انواع و اقسامش همینجا باشه.

فرمت فایل اصلی آفیس‌باز یا OpenOffice است. ولی به توصیه بیتا به شکل PDF هم می‌ذارم.

بروشور روز نرم افزار آزاد به شکل آفیس‌باز
بروشور روز نرم افزاری آزاد به شکل پی.دی.اف.

امروز ترانزیستور ۶۰ ساله شد

شصت سال قبل یعنی در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۷، سه فیزیکدان در آزمایشگاه‌های بل اولین ترانزیستور جهان را ساختند. ویلیام شاکلی، جان باردین و ویلیام برتین به دنبال یک نیمه رسانا بودند که بتواند جای لامپ‌های خلاء را بگیرد. مشکل اصلی لامپ‌های خلاء غیرقابل اطمینان بودن و داغ شدن بیش از حد آن‌ها بود. آن‌ها برای شش ماه از این اختراع با کسی حرف نزنند تا بتوانند کلیه مشکلات آن را شناسایی و حل کنند و اختراع را به نام خود ثبت کنند.


روز ۳۰ جون ۱۹۴۸ بود که طی یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک سیتی، آن‌ها نه فقط یک ترانزیستور بزرگ که یک رادیو و یک تلویزیون به مطبوعات نشان دادند که به جای لامپ خلاء، با ترانزیستور کار می‌کردند. از همان لحظه مشخص بود که آینده در دستان ترانزیستور است ولی مطبوعات این را درک نکردند و مثلا نیویورک تایمز در صفحه ۴۶ و پایین ستون «اخبار رادیو» در مطلبی کوچک از ساخته شدن یک رادیوی جدید خبر داد.

جای گذاری چندین ترانزیستور روی یک ویفر حدودا ده سال طول کشید و در نهایت در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود که میکروپروسسورها ابداع شدند. اولین میکروپروسسور تجاری در ۱۹۷۱ توسط اینتل به بازار عرضه شد و با حضور آن در بازار، در میانه‌های دهه ۱۹۷۰، شاهد کامپیوترهای شخصی بودیم.

این روزها یک میکروپروسسور ساده تا ۱.۷ میلیارد ترانزیستور دارد. بنا بر برآوردی که «قانون مور» نامیده می‌شود، بشر در هر سال تقریبا ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ (هفده صفر!) ترانزیستور می‌سازد یعنی یک ترانزیستور به ازای هر مورچه.

این مطلب را هم تقدیم می کنم به رباتی که با لیلا و خواهرش ساختیم (یعنی در اصل لیلا و خواهرش و من!). سه تا خازن و دو تا ترانزیستور که به عنوان سوییچ، برق را از باتری‌های خورشیدی در موتورها تخلیه می کنند. عکس و فیلم و بقیه مطالب را اینجا ببینید: روبات کوچولوی ما با انرژی پاک کار می کند

مرتبط: ترانزیستور در ویکی‌پدیای فارسی

منبع خبر: ترانزیستور ۶۰ ساله شد

قصه های من و ویندوز ۱

ویندوز نصب کردم. برای اینکه حوصله کنم و برنامه تایپی که قدیم ها نوشته بودم رو روی ویندوز قابل اجرا کنم. اما داره منو دیوونه می کنه. اول شماره سریال می خواست که با تلفن به این و اون پیداش کردم. حالا اینترنت نداره و یک ربع ور رفتم و کارت گرافیک رو نشناخت. مدت ها بود فکر می کردم «آخه چرا هنوز کنار هر سخت افزار یک سی دی هست؟!» و حالا جوابش رو پیدا کردم. ویندوز هنوز برای شناختن یک DLink استاندارد قدیمی هم سی دی درایور لازم داره. سی دی رو که از توی انبار پیدا کردم، حالا ویندوز می خواد ری استارت بشه که بتونه درایور رو لود کنه (:

هربار هم بالا می یاد اصرار داره به شکل انیمیشن (احتمالا با حضور یک کلیپس!) قابلیت هاش رو به من شون بده. اونهم در حالی که نه فایرفاکس داره، نه آفیس داره، نه فتوشاپ داره، نه یک بازی درست و حسابی داره و نه هیچ برنامه به درد بخور دیگه (: خدا به من رحم کنه. عوض می خوام یک کار بامزه باهاش بکنم… می خوام اون کاریکاتور: نامه عاشقانه برای انتقام رو روش اجرا کنم و بعد درباره اون کاریکاتور توضیح بدهم. خیلی ها این درخواست رو داشتند.

لینوکس یعنی بهترین، سریع‌ترین و فنی‌ترین پشتیبانی (+ جوک مرتبط)

جالبه که وقتی صحبت از نرم افزارهای بازمتن و لینوکس می شه، یکی از استدلالها علیه اون اینه:

– پشتیبانی آقا پشتیبانی! وقتی چیزی مجانیه که دیگه خراب شد کارت با کرام الکاتبینه. من خودم زنگ می زنم مایکروسافت همه مشکلات رو حل می کنن برام.

امیدوارم دوستانی با تجربه زنگ زدن به مایکروسافت باشند. معمولا یک نفر با لهجه هندی یا کنیایی یا یک کشور جهان سوم به شما جواب می دهد و از روی لیست لعنتی شما را راهنمایی می کند:

– مطمئن هستید که کامپیوتر روشن است؟

– بعله خانم. مشکلم اینه که نمی تونم gateway رو عوض کنم.

– کابل شبکه رو چک کنین. معمولا در قسمت پستی..

– خواهرم! کابل شبکه رو می دونم چیه. جایی مثل 4.2.2.4 رو می تونم پینگ کنم ولی می خوام gateway رو عوض کنم.

– لطفا از منوی start در سمت چپ پایین گزینه run رو انتخاب کنید و بعد

– خانم جان! می گم اینها رو بلدم. از کجا باید …

می گویید نه؟ اینترنت را سرچ کنید یا دگمه TroubleShoot را فشار دهید تا از شما بپرسید که «کامپیوتر روشنه؟ کابل وصله؟ برق هم هست؟ دیگه نظری ندارم». این شاید به درد بعضی‌ها بخوره ولی من رو عصبی می کنه (: در عوض در دنیایی مثل دنیای لینوکس همیشه هزاران نفر مشتاق کمک شما هستند. بعضی ها مشکلات و راه حل اونها رو قبلا در اینترنت نوشته اند. در انجمن ها هر سوال مرتبط با لینوکس سریعا توسط دیگران جواب داده می شه (برای سوالات در ایران مراجعه کنید به انجمن‌های تکنوتاکس که البته بهتره قبل از هر سوال، جستجو کنید) و از اون بهتر همیشه یکسری IRC هست که آدم هاش آماده جواب دادن به شما هستند.

من امروز صبح می خواستم بدون gateway رو چجوری باید عوض کنم. وارد محیط چت عمومی IRC می شم. بیشتر از ششصد نفر در کانال #linux منتظر سوال من هستند. در خط اول سوالم رو می پرسم و سریعا دو نفر جواب می دهند. جواب دوم دقیقا همان جواب فنی است که من می خواهم (:


فراموش نکنید که در یک دنیای آزاد، افراد مشارکت طلب هستند و با یکدیگر همکاری می کنند. این تصور که کمک را فقط با پول می شود خرید، تصور دنیای انحصارها و رقابت ها است. برای اینکه ادای دینی هم کرده باشم، ده دقیقه ای در همان کانال می مانم و گپی می زنم و مشکل چند نفر را حل می کنم.

جوک.

یک هلی‌کوپتر که یک خلبان و یک سرنشین در آن بودند در حوالی سیاتل در حال پرواز بود که نگهان مشکلی فنی در سیستم ناوبری و بی سیم به وجود آمد. به خاطر تاریکی و مه، خلبان نمی‌توانست مسیر را پیدا کند.

خلبان به ناگهان متوجه برج بزرگی شد که رو به روی آن‌ها سبز شده بود و بعضی از چراغ‌هایش روشن بودند. از همراهش خواست تا روی کاغذی بزرگ بنویسید: «ما کجا هستیم؟» و به برج نزدیک شد. وقتی فاصله به اندازه کافی به برج نزدیک شد کاغذ را از پشت شیشه به افراد درون دفتر نشان دادند.

کارمندان سریعا به سمت یک کاغذ بزرگ دویدند و چیزی روی آن نوشتند و به سمت پنجره برگشتند. روی کاغذ نوشته شده بود: «شما درون یک هلی‌کوپتر هستید.»

خلبان لبخندی زد و به نقشه نگاه کند و به سمت فرودگاه سیاتاک رفت و به سلامتی فرود آمد.

بعد از فرود، مسافر از خلبان پرسید که: «چطور با خواندن اینکه شما درون یک هلی‌کوپتر هستید فهمیدی که کجای شهر هستیم؟‌»

خلبان گفت: «راحت بود. چیزی که خواندیم از نظر فنی درست ولی از نظر کاربردی کاملا بی استفاده بود. به راحتی فهمیدم که ما درست کنار ساختمان پشتیبانی فنی مایکروسافت هستیم.»


تشکر از دوستان خوبی که توی کامنت شیوه های بهتری رو هم دارند می گند و نشون می دن که لینوکس به چه جامعه فوق العاده پشت گرمه (: