اگر یادتون باشه اصل اول جادی می گفت شما در مسابقه ای که شرکت نکرده اید، برنده نمی شین؛ یعنی اگر هیچ وقت در قرعه کشی جزیره گولاگولا شرکت نکردین ولی یک ایمیل دریافت کردین که در اون قرعه کشی برنده خوش شانس بودین احتمالا یک کلاه برداری در جریانه. البته این اصل زیر مجموعه ای از یک قاعده بزرگتر است که می گه پول الکی از هیچ جا تولید نمی شه.
حالا این اسمس منو یاد اصل دوم انداخت: احتمال خوش شانسی غیرعادی من خیلی کمتر از احتمال حضور یک کلاهبردار در ماجرا است. احتمال اینکه من بیش از حد خوش شانس باشم و یک نفر که سه کیلو طلا پیدا کرده و سواد درست و حسابی هم نداره و استخاره کرده از قرآن یک شماره موبایل پیدا کرده (؟!!) و صاف تلفن من بوده و می خواد اون طلا رو به قیمت خیلی کمی به من بفروشه، بسیار بسیار بسیار پایینتر از این احتمال است که یک نفر به هزاران نفر اسمس زده باشه که طلا پیدا کرده و انتظار داشته باشه چند نفری ریپلای بزنن و به یک کلکی یک پولی ازشون بگیره که بیاد تهران طلاها رو تحویلشون بده (: نمونه دیگه این کلاهبرداری وقتی است که یک تاجر آفریقایی اتفاقی به شما ایمیل زده که پول هاش رو به کمک شما وارد ایران کنه یا دختر وزیر سابق نفت نیجریه از شما خواسته حین ازدواج باهاش، حسابهای بانکی پدرش در سوییس رو هم نجات بدین.
تازه من تو این بحث وارد احتمال اینکه اگر من بخوام شغلم رو به قاچاقچی طلای باستانی تغییر بدم چقدر شانس موفقیت دارم وارد نشدم چون اصولا در اون حوزه تخصصی ندارم و تعاریف فلسفی موفقیت برای یک مالخر غیر حرفه ای پیچیده است.
پس خیلی فشرده یادمون نگه می داریم که «در قرعه کشی ای که شرکت نکردیم برنده نمی شیم» و «احتمال خوش شانسی بیش از حد ما خیلی کمتر از احتمال حضور یک کلاهبردار است» و البته همیشه حواسمون هست که هر ادعایی مثل «تو هرم پول ریخته» رو به محک عقل بزنیم که می گه «پول الکی از هیچ جا تولید نمی شه» چون ظاهرا اونی که شغلش اینه که نذاره این چیزها در جامعه بچرخن فعلا درگیر جلوگیری از ورود زنان به استادیومهای ورزشی و دستگیری کسایی که اونطور که دوست داره لباس نمی پوشن و فرستادن وبلاگنویس های نارنجی به زندان های طولانی مدته و دزدها راحت اسمس می فرستن که «بیاین ما بهتون جنس قاچاق بفروشیم».
پی.نوشت. بله بله گوشی رو الان می زنم به شارژ!