حق شکستن لیست

این روزها اصلاحی باب شده تحت عنوان شکستن لیست. یعنی یک نفر یک لیست داده که انتظار می ره همه‌ بهش رای بدن تا رای بیاره و هر کس تحریم کنه، رای نده، به یکی دیگه رای بده و … متهم می شه به مسوول شکست احتمالی یا واقعی.

دلیل حرف از دو طرف قابل درکه. یا افراد خودشون رو مثل سربازهای یک فرمانده می بینن که هر چی دستور داده شد باید عمل کنن یا اصولا احساس می کنن در موقعیتی هستیم که باید بدون تلاش برای بهتر بودن، به چیز بد در دسترس تر چنگ بزنیم.

در مورد اولی که مشخصه کاملا اشتباهه. جامعه از مشارکت من شکل می گیره و من سرباز پیاده نظام یکسری فرمانده نیستم. اگر کسی اینطوری در مورد خودش فکر می کنه بحث کاملا متفاوت است و منطقا نیازی به خوندن بقیه متن نداره (: در مورد دوم اما بحث اینه که انتخاب «بد» و «بدتر» قابل درکه ولی وقتی «بهتر» یا «قابل قبول» داریم، چرا باید به بد چنگ بزنیم؟ چون بد شانس بیشتری داره؟ خب چرا بهتر شانس نداشته باشه؟‌ چون رسانه نداشته؟ چون بازی داده نشده؟ چون کسی نمی شناسدش؟ چون کسی جدیش نمی گیره؟‌ چون تو لیست بدها نمی ذارنش؟

بیاین بریم سراغ ریاضی! مفهومی هست به اسم «ماکزیمم محلی». روی یک منحنی که بالا و پایین می ره، وقتی می خواین ماکزیمم پیدا کنین ممکنه جایی برسین که در اطراف نزدیکتون، همه چیز از شما پایینتر باشه و فکر کنین تو ماکزیمم هستین ولی در واقع جاهای خیلی بالاتری هم هست که در افق دید شما نیستن یا اگر اونها رو ببینین، نگران هستین به سمتش برین چون باید مدتی پایین بیاین.

در واقع انتخاب بد و بدتر ما یک ماکزیمم محلی است. فکر می کنیم خوبه لیست اصلاح طلب ها رای بیاره چون بالاخره از اونطرفی‌ها بهتره. واقعا هم اینطوره. اینها از اونها بهترن و منم بارها و بارها ایستادم تا رای بیارن. اما انتظار دارم وقتی رای آوردن شروع کنن به اصلاح سیستم. من الان دقیقا ۲۰ سال است که بین بد و بدتر به بد رای دادم و بد انتخاب شده و کمابیش در جا زده. الان هم دقیقا به بد رای می دم که بدتر وضع رو بدتر نکنه (:‌ انتظار من بعد از ۲۰ سال این بود که اصلاحات شروع کنه به ساختن مکانیزمهای دموکراتیکتر که بعدا ازشون حرف می زنم. شروع کنه به گوش کردن به حرف های جامعه مدنی، به مشارکت دادن اونها، به شفاف شدن، گزارش دادن،‌ انتشار برنامه به همراه لیست، توضیح اینکه چرا فلانی در لیست هست و فلانی نیست و … اونجوری منم امیدوارم می شدم به پیشرفت قدم به قدم ولی الان فقط سهم من یک مهره در سیستم است که سعی می کنه لیست اصلاحات رای بیاره.

به نظرم حالا که بعد از ۲۰ سال، اصلاحات به سمتش حرکت نکرده، حرکت به سمت صداهای متنوع تر در جامعه و دموکراسی داغون ما لازمه و بر دوش خودمون. هر چقدر کم و ضعیف. ما باید به سمت ماکزیمم های درست و حسابیتر حرکت کنیم. واقعا کاش اینکار رو اصلاح طلب ها توی این ۲۰ سال که من می شناسمشون شروع کرده بودن. کاش از سیستم های درست و حسابی تری برای گزینش و معرفی کاندیداها استفاده می کردن، کاش مکانیزمی داشتن که اگر یکی توش سر قرارش نمی موند دیگه امکان بازی نداشت و کاش روشی داشتن برای پیوستن آدم های مستعد به ساختارشون. ولی اونها اینکار رو نکردن و کاملا با شیوه پدرسالارانه توی این ۲۰ سال هی لیست دادن و گفتن «نظراتتون رو برای خودتون نگه دارین و به ما اعتماد کنین وگرنه بدبخت می شیم». درسته که الان هم مثل همیشه برهه حساس کنونی است ولی من یکی که به نظرم دموکراسی جای دفاع داره و صداهایی که توی بازی پدرسالارانه اصلاح طلبی فعلی ما نیستن باید شنیده بشن، به سهم خودم هم تلاشم رو می کنم تا آدم های جدیدی به این گروه ها اضافه بشن. اگر اصلاح طلبی نیاز به دفاع من داره، این آدم ها و صداها و دموکراسی هم احتیاج به دفاع دارن. به نظرم ترکیب کردن چند نفر با لیست اصلاح طلبی هیچ خطری نداره که هیچ، خیلی هم در طولانی مدت مثبته. کاری که خودشون باید می کردن ولی متاسفانه این دوره هم نکردن و به نظرم لازمه بهشون یادآوری بشه.

دقت کنین که من وظیفه ندارم به هر لیستی که بهم دادن رای بدم بلکه اون که لیست می ده باید تلاش کنه لیستی بده که مخاطبین بخوان بهش رای بدن.

من در شورا رای می دم ولی بعضی افراد لیست رو با افراد مستقل عوض می کنم، به این دلایل..

به نظرم، شورا بسیار مهم است و رای دادن با تفکر توش بسیار قابل دفاع. شورای شهر در زندگی روزمره من موثره، می تونه شهر رو بهتر، شادتر، انسان محورتر، کنه و اگر خوب نباشه در طولانی مدت می تونه با تراکم فروشی و داغون کردن محیط زیست و تبیدیلش به آپارتمان و هوا فروشی و … کاری کنه که تا ده ها سال قابل حل نباشه. از اونطرف رای دادن در شورا کمی به چیزی که در دنیا بهش می گن دموکراسی نزدیکتره. گزینه ها بیشترن و انتخاب ها بازتر و کاندیداهایی هستن که کمی بیشتر به افکار من نزدیکن. من حتما توی شورا رای می دم و تشویق می کنم بقیه هم اینکار رو بکنن، با دقت زیاد.

اما به کی؟ منطقا در نبود مکانیزم حزبی، به یک لیست رای می دم. به یک لیست که گروهی داده باشن که به عقاید من نزدیکتر هستن. اینکار رو می کنم چون می خوام احتمال پیروزی اونها رو بالا ببرم. داشتن این لیست ها یک قدم از رای دادن به یکسری آدم و اسم که نه ازشون چیزی می دونیم نه برنامه ای دارن و فقط یک پوستر و شعار هستن بهتره.

اما آیا به همه لیست رای می دم؟ اینجا بحث حساس می شه. خیلی ها می گن به همه لیست رای می دن. اما من نه. به این دلایل:

  1. بعضی از آدم های این لیست ها واقعن نمی تونن رای من رو داشته باشن. یا من رو نمایندگی نمی کنن یا کاری می کنن که در نظام اخلاقی من مردود کامل است. در گروه اول می تونم به یک برج ساز اشاره کنم. کسی که شغلش برج سازی است مطمئنا کسی نیست که من بخوام برای شهرم تصمیم بگیرم. در مورد دوم می تونم به آدمی اشاره کنم که در مورد گذشته اش مخفی کاری می کنه و حرف هاش رو از اینترنت حذف می کنه. این آدم ها اصولا نمی تونن نماینده من باشن، حتی اگر توی لیست باشن (:
  2. مشکل بعدی من اینه که این لیست شفاف درست نشده. یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم از بالا گفتن به این رای بدین. بدون اینکه هیچ نظری از جامعه پرسیده بشه،‌ بدون اینکه فعالین مدنی شناخته شده، خوشنام و مثبتی که اینهمه ازشون صحبت شد توش باشن، بدون اینکه حتی توضیح بدن چرا فلان آدم توی لیست است و فلان آدم نیست و … من از رای دادنم دنبال رسیدن به پروسه های دموکراتیک هستم و ۲۰ سال هم وقت داده ام که تمرینش کنن. اگر هنوز بهش علاقه ندارن، منم وظیفه ندارم دربست پشت لیست ها بایستم.
  3. این لیست هیچ برنامه مشخصی نداده. کلا هر وقت انتخابات است بهم می گن که «اصطلاح طلب ها اینها رو می خوان و باید بری بهشون رای بدی وگرنه بیچاره می شیم» و خب منی که تا امروز حرفشون رو گوش کردم الهه راستگو رو فرستادم که همین که رای آورد چرخید یا مثلا کلی آدم تو مجلس که حاضر نمی شن یک مصوبه ساده رو هم امضا کنن؛ اگر به نفعشون نباشه. وقتی امکان پرسشگری برای من وجود نداره و کسی موظف به ارائه کارنامه شفاف نیست، منم خودم رو موظف به انضباط حزبی نمی دونم؛ تازه اگر حزب داشتیم و منم عضوش بودم!

به نظرم در حال حاضر ما در مسیر خوبی نیستیم. در مسیر عدم شفافیت، دستور از بالا، ساخت و پاخت پشت پرده و اینکه یکسری فکر کنن صلاح من رو تشخیص می دن و وظیفه من فقط حمایت از اونهاست چون بین بد و بدتر، بد هستن. در مورد ریاست جمهوری این قبول. فقط یک بد و بدتر داریم ولی توی چیزی مثل شورا آدم هایی هستن که از نظر من شریفتر هستن، بهتر کار می کنن،‌ من رو بهتر نمایندگی می کنن، حرفم رو گوش می دن و .. و اتفاقا دقیقا همین آدم ها هستن که توسط اصلاح طلبها بازی داده نمی شن یا حداقل فعلا بازی داده نشدن. توی این شرایط من کاملا صحیح می دونم که حق بازی رو به آدم های خارج از این دو قطبی هم بدم. حداقلش اینه که چند نفری که به نظرم واقعا در لیست اصلاح طلب ها نچسب هستن رو جایگزین کنم با آدم هایی که هم از نظر اخلاقی اگر بهشون رای ندم احساس دین می کنم و هم از نظر پیشرفت دموکراسی.

بازی دادن آدم های جدید و فرصت دادن و پشتشون ایستادن شاید در یک دوره یا دو دوره حتی به ضرر کل تموم بشه ولی در طولانی مدت نشون می ده که آدم های واقعی جامعه هم حق بازی دارن و من چیزی بیشتر از یک چرخ دنده انتخاب کننده هر کسی هستم که رییس بگه؛ حتی اگر این رییس از اون رییس یک کم بهتر باشه. ما شونزده ساله به همین شیوه به اصلاح طلب ها رای دادیم ولی من اینبار لازم می دونم بهشون بگم که باید کمی پاسخگو، شفاف و کارنامه به دست باشن.

مخالفین این فکر می گن «با اینکار رای ها رو می شکنی» و من می گم اتفاقا رای رو کسی می شکنه که توی لیستش آدم ناجور میاره و کسی که هزاران فعال جامعه مدنی رو نمایندگی می کنه رو بیرون می ذاره. بعضی ها می گن «اگر باختیم تقصیر توئه» و جواب اینه که «من مگه مسوول حمایت از رییسم؟ در حزب یا هر چی دارن اونها باید توجه من رو جلب کنن و اگر نتونن رای من رو ندارن» و اگر باختیم فردا شاید یکی بگه «ولی اگر قالیباف شهردار موند و درخت فروشی کرد و … تکلیف چیه؟» و من می گم که «مگه این دوره اصلاح طلب ها چه کردن؟ حافظی که آدم حسابی تری بود مگه با لیست اصول گرا ها نرفته بود تو؟ و اصلاح طلبی که ما فرستادیم مگه رای به قالیباف نداد؟».

راستش منم ناراحت می شم لیست بشکنه یا اینها رای نیارن یا هر چی ولی به نظرم وقتشه بهشون بگیم که اگر رای ما رو می خوان باید پاسخگو باشن و شفاف و با برنامه. اینهمه فرصت داشتن، برنامه کو؟ اینهمه آدم داشتن، جاشون توی لیست کو؟ من به چند نفر مستقل سالم و درست که می شناسم هم رای می دم که تکرار کرده باشم اگر گروه‌ بد حزب ندارن، برنامه ندارن، پاسخگویی ندارن، شمول ندارن و فقط برگ برنده شون اینه که بدتر نیستن، من ترجیح می دم حداقل بهشون نشون بدم که ازشون راضی نیستم و تشویقشون نکنم به تکرار این روند. از اونطرف تلاشم رو هم می کنم برای فرستادن آدم هایی خوب به جایی که هم در کوتاه مدت و هم در طولانی مدت بسیار در زندگی من موثره و در این ۱۲ سال با تصمیمات همین آدم ها که بزرگترین گندها بهش خورده.

دغدغه شکستن لیست و رای نیاوردن و هر چیز دیگه کاملا قابل درکه ولی برای من دغدغه دموکراسی و صداهایی که جرات کردن منو نمایندگی بهتری بکنن هم بسیار مهمه. من دوست ندارم لیست بشکنه ولی از اون بالاتر دوست ندارم اون آدم ها رو ناامید و خفه کرده باشم. بهترین حالت این بود که رییس موقع بستن لیستش این آدم ها رو هم بازی می داد یا توی ۲۰ سال اصلاح طلبی به این شکل، مکانیزم های شفاف تری درست می کرد که منم دربست [در شرایط فعلی] پشتش بایستم ولی خب ظاهرا علاقمند نبود و من حالا وظیفه ام میدونم در حد خودم اینو بهش یادآوری کنم و از دموکراسی بهتر، حمایت کنم.

پ.ن. در نهایت من احتمالا چهار پنج نفر از لیست امید رو با چند نفر از لیست شهر دیگر یا آدم های در حال حاضر قابل دفاع دیگه که ببینم جایگزین می کنم.

دروغ بزرگ به اصطلاح خبرگزاری مهر در مورد حمایت برنامه نویس ها از قالیباف و پیشنهاد عمل

آپدیت: خبرگزاری مهر ساعت سه و نیم، اسامی رو از زیر مطلب حذف کرد. کپی هاش خیلی جاها هست البته. نکته دوم هم اینکه این خبر مال یک ماه قبل است و در واقع اصرار به قالیباف برای اومدن به انتخابات.

خبرگزاری مهر دیروز یک خبر عجیب منتشر کرد که توش گفته شده پنج هزار نفر با کلی تجلیل و درخواست از قالیباف می خوان به انتخابات برگرده. جاعل نامه و امضاها، ظاهرا از سایت یک همایش کلی اسم کپی پیست کرده و الکی تو استان ها پخشش کرده؛ حتی در بخش خاصی به اسم «برادران اهل سنت»‌ که توش اسم هما مختاری و سحر خانی و .. هم هست (:

اینکار شدیدا غیراخلاقی است که خب از خبرگزاریهای ما اصلا عجیب نیست ولی اشتباه بزرگ این بوده که احتمالا جاعل فکر کرده «اینها که یکسری برنامه نویسن و اصلا این خبر رو نمی بینن» بدون اینکه بدونه این آدم ها چه شبکه قوی ای دارن و اتفاقا برای خیلی هاشون به عنوان یک شهروند، سیاست هم مهمه.

چنین حرکتی کلا احمقانه است چون اگر کلا ۵هزار نفر بخوان بگن «تو رو خدا برگرد» طرف کلا بهتره به برگشت فکر هم نکنه – حتی اگر جاعل گفته باشه « ما نماینده مردم هستیم ». یادتون باشه که هر کس می گه «من به نمایندگی از مردم» باید جایی این نمایندگی رو گرفته باشه از مردم! (:

خلاصه.. اگر قوه قضاییه ای داشتیم که بی طرف بود در دسترس، می شد بهش مراجعه کرد. یا اگر تشکل های صنفی اجازه فعالیت داشتن ممکن بود الان چیزی مثل «سندیکای برنامه نویسان ایران» مساله رو پیگیری کنه و منطقا باید نتیجه خوبی می گرفتیم. اما حالا هم یک گروه حقوقی تصمیم گرفته پیگیری کنه و ما هم خوشحالیم. بخصوص که خبرگزاری مهر تا الان حتی زحمت تایید کامنت ها، انتشار تکذیبیه، حذف اسم یا حتی به سبک ایران حذف خبر رو هم نکشیده.

راستی… پنج هزار امضا هم نیست. چهارهزار و هفتصد و سی و هشت تا است.

➜  /tmp tr -d '\n' < /tmp/naame.txt | sed 's/\//\/\n/g' | wc -l
    4738

توی این کد، تیکه اول می گه سر خط رفتن ها حذف بشن. تیکه دوم می گه به جای هر اسلش (که اسم رو جدا می کنه) بریم سر خط و در نهایت می شمره چند خط داریم.

و البته اگر اسم شما هم توی این کلاهبرداری بوده، یه تماس بگیرین با @arizehcom شاید بشه بی دردسر پیگیری کرد.

آمدن گنو/لینوکس‌های اوبونتو، سوزه و فدورا به ویندوز استور

از ۲۰۱۲ به بعد، شعار «مایکروسافت به لینوکس عشق می‌ورزه» زیاد شنیده می‌شه. کارهایی مثل آوردن بش و باینری های اوبونتو به ویندوز و بعد ساب سیستم لینوکس توی ویندوز و اوپن سورس کردن پروژه‌های مختلف. حالا هم مایکروسافت در قدمی جالب، در کنفرانس بیلد توی سیاتل اعلام کرده که سه توزیع مختلف گنو/لینوکس به اپ استور ویندوز اضافه خواهند شد. در حال حاضر اوبونتو در اپ استور هست و می تونین مثل یک برنامه معمولی اونو نصب و استفاده کنین؛ در مرحله بعد فدورا و سوزه هم اضافه خواهند شد.

دلیل این مساله شاید در مرحله اول موفقیت زیاد لینوکس در دنیای کارهای حرفه ای باشه که باعث شده مایکروسافت به جای جنگ، همزیستی باهاش رو انتخاب کنه کنه و در مرحله دوم اینکار فرصتی است برای کاربران حرفه ای که به لینوکس نیاز دارن، برای استفاده از این سیستم عامل بدون کنار گذاشتن ویندوزشون.

البته کنار این خبر، این رو هم داشتیم که مایکروسافت ساپرت پایتون توی ویژوال استودیوی ۲۰۱۷ رو پایدار اعلام کرد که قدم خوب دیگه ای است از این شرکت. ظاهرا مایکروسافت داره به همزیستی جدی‌تری فکر می کنه. قدم عالی آینده، امکان اجرا شدن مستقیم باینری های لینوکسی روی سرورهای ویندوزی خواد بود؛ یک جور لذت بردن همزمان از هر دو دنیای سروری.

کاش روحانی معذرت بخواد

فرض کنین روحانی توی همایش امروز بیاد بگه:

دوستان. من یک معذرت خواهی هم به شما بدهکارم. دیروز گفتم که مردانگی کردم و پرونده آقای قالیباف رو نگذاشتم منتشر بشه. این حرفم اشتباه بود چون در واقع می خواستم به مدارا و انسانیت اشاره کنم و طبق فرهنگ غلط ما، عبارت «مردانگی» از دهانم در رفت. صفاتی مثل انسانیت، شرافت، مدارا، گذشت و .. به اشتباه در ذهن ما متعلق به مردان ثبت شده است. این صفات هم می تواند در زنان باشد و هم در مردان و چه زیباتر است که می گفتم من «انسانیت کردم» و پرونده اقای قالی باف را به جریان ننداختم.

فکر کنین چه تجربه نابی است و چه حرف های نشنیده ای از آدمی در مسند قدرت در ایران. البته مطمئن هستم روحانی اینها رو نمی گه چون بعدش حرف ما اینه که :

انسانیت؟ خب با اینکار اجازه دادی آدمی که جرمی اینقدر سنگین داره که اشاره مبهمت بهش می تونه ساکتش کنه اینهمه سال شهردار شهر من باشه و آب و هوا و خاک من رو بفروشه به هر کس که پول بیشتری داد. با اینکارت شهری برای من ساختی که تقریبا محاله بشه از دست هر کسی که پول بیشتری داده و سهم بیشتری برداشته، پسش گرفت. روحانی جان با این «مردانگی یا شرافت یا هر چی که اسمش هست» تو هم شریک جرمی.

البته این حرفی است که مدت ها است رو دل من هست. روحانی قبلا هم گفته بود:

و خب بازم سوال این بود که اگر قراره چیزی منتشر بشه، منتشر کن! اگر قرار نیست منتشر بشه نکن! اینکه گرو کشی بکنی و بگی اگر فلانی فلان کار رو کرد فلان چیز رو می گم عملا یعنی در دیدگاه مردم این وسط روی این اطلاعات نه حقی دارن و نه محرم هستن. درسته که در ناچاری و برای حفظ کورسویی از امید به زندگی روزمره من این دوره هم به روحانی رای میدم و از اون مهمتر تلاشم رو می کنم در شورا آدم های معقولتری داشته باشیم که حقوق بگیر شهردار نباشن، ولی واقعا رویام اینه که روحانی بیاد بگه:

مردم.. من اشتباه کردم. هم اونجا که وقتی منظورم انسانیت بود و از کلمه «مردانگی» استفاده کردم و هم اونجا که چیزی بود که اگر مردم می دونستن این آدم اینجا نبود ولی مخفی اش کردم تا شهر شما ۱۲ سال به تاراج بره.

آرزوی محالی است ولی کاش لابلای اینهمه توضیح اینکه «همه در سطوح مختلف فاسد هستیم» یکی بیاد و بگه «شفافیت ارزشمنده و اون چیزی که باعث پیشگیری از فساد می شه، آدم خوب نیست بلکه سیستم شفاف و مطبوعات آزاد و قوه قضاییه سالمه». به هرحال من به روحانی رای می دم و لیستی که تهیه می کنم از آدم ها قابل دفاع برای شورای شهر.

سوشیال مدیا و سوشیال نتورک دو مفهوم مستقل هستن، کلمات رو درست مصرف کنیم

این تیکه از ایمیل رضا،‌ کاملا نیازمند توجه است.

[…]
بگذریم، دلیل این ایمیل من بیشتر پیشنهادی است بسیار ساده جهت جا انداختن ترجمه ی واژه ای که مخصوصا اخیرا دیدم بسیار در اینترنت و وبلاگ ها یا سایت ها در محل صحیح خودش استفاده نمیشه. علت اینکه به شما ایمیل میزنم، اینه که شما هم قدرت جا انداختن اون رو باتوجه به محبوبیت و گستره ی نفوذت در جامعه داری و هم برات مهم بوده تا واژه های صحیح استفاده بشن مثل پیشنهاد “اینترنت چیزها” بجای اینترنت اشیاء برای IoT.

واژه ای که من اخیرا دیدم به غلط ترجمه میشه، Social Media هست که به شبکه های اجتماعی ترجمه شده درصورتی که گسترده تر از اون و به معنای رسانه (ها)ی اجتماعی هست. درواقع گویا مفهوم شبکه های اجتماعی همزمان و به اشتباه برای هردو واژه ی Social Media و Social Networks استفاده میشه، درصورتیکه اینها، دو مفهوم متفاوت و تا اندازه ای مشترک با هم هستند.
[…]

مهمه که حواسمون باشه که سوشیال نتورک باید به «شبکه اجتماعی» ترجمه بشه. جایی که توش تمرکز روی متصل شدن آدم ها به همدیگه است. مثلا فیسبوک. ولی وقتی از «سوشیال مدیا» حرف می زنیم داریم به یک «رسانه اجتماعی» اشاره می کنیم که تمرکزش روی رسانه بودنش است. خیلی از چیزهایی که ما می ‌شناسیم میتونن همزمان شبکه اجتاعی یا رسانه اجتماعی باشن ولی وقتی داریم دقیق حرف می زنیم، خوبه تفاوتشون رو متوجه باشیم و صحیح استفاده کنیم.

نظر شخصی من رو بخواین بخشی از بدبختی تاریخی ما مال این غیر دقیق بودن کلمات است. مثلا می شینیم می گیم «آی مردم، آی ملت، آی ایرانی ها، آی مسلمان ها،‌…» در حالی که هر کدوم از اینها یک چیزی است یا مثلا به هر کسی که خوشمون نمیاد می گیم دزد یا خائن. و بعد که می شنویم فلانی به این دلیل دزد است و به اون دلیل خائن فکر می کنیم «خب فحش است دیگه، لابد دوستش ندارن که می گن دزده» (:

استفاده از اطلاعات فیت‌بیت مقتول برای کشف هویت قاتل دیو سیرت

تو جادی.نت خبرهای زرد کم داریم! ولی خب گاهی خبرهای زرد به ما مربوط می‌شن. عنوان این خبر در واقع باید باشه «شوهر دیو سیرتی که همسرش را کشت / به همراه عکس» ولی خب چون من ازش عکس نداشتم و ماجرای قتل هم خیلی مهم نبود، روی موضوع اصلی مرتبط به خودمون مانور دادیم: اطلاعات دستبند ضبط کننده حرکات یا همون فیت‌بیت.

ماجرا اینه که آقایی به پلیس زنگ زده، گفته یک دزد وار خونه شده، اونو به صندلی بسته و همسرش رو با گلوله کشته. اما این آقا تونسته در لحظه حساس خودش رو آزاد کنه، قاتل رو فراری بده و به پلیس زنگ بزنه. پلیس آقای دابات رو در حالی پیدا می کنه که یک دست و یک پاش به یک صندلی تاشو بسته شده بود و همسرش با گلوله به قتل رسیده بود. اما الان آقای دابات به اتهام قتل همسرش در حال دادگاهی شدن است.

شواهد تقریبا به طول کامل علیه دابات هستن: سگ پلیس اثری از بوی آدمی غریبه توی خونه پیدا نکرده، تفنگی که ازش شلیک شده دو ماه قبل توسط خود ایشون خریده شده و برای ما از همه جالبتر، اطلاعات فیت‌بیت بسته شده به مچ مقتول که نشون می ده مقتول یکساعت بعد از زمانی که شوهر مدعی شده دزد شلیک کرده، در حال راه رفتن بوده.

این جمع آوری دائمی اطلاعات چیزی شبیه به یک شمشیر دو لبه است. از یکطرف به ما اجازه می ده در مواردی که لازم داریم بهش رجوع کنیم و از اونطرف باید بدونیم مرزش کجا باید متوقف بشه تا یکسری آدم مدعی نباشن حق دارن همه اطلاعات یکسری دیگه رو به بهانه امنیت، سلامت، رفاه و … خودشون جمع کنن. در واقع این جمع آوری لازمه در پروسه ای دموراتیک،‌ مورد توافق و شفاف انجام بشه و پروسه ای از بالا به پایین نباشه.

مرتبط: اگر هنوز در هیجان بیگ دیتا هستین،‌ باید بگیم که در همین لحظه قشنگ، یادگیری ماشینی در گوگل ترندز به بیگ دیتا رسیده (:

بیلبوردهایی علیه کسانی که پرایوسی ما در اینترنت رو فروختن

چند وقت قبل در این مورد نوشتم که حالا آی اس پی های آمریکا حق دارن اطلاعات ما رو به تبلیغات چی ها بفروشن. آمریکایی ها از این قضیه بسیار ناراضی شدن؛ و البته همه دنیا. این رای تقریبا علیه خواسته اکثر آدم ها بود، از هر حزب و گروهی اما چرا سیاستمدارها بهش رای دادن؟ چون مستقیمابه پول ربط داشت و خیلی جاهای دنیا هست که سیاستمدارها خودشون رو مستقیما به پول می‌فروشن – به همین خاطره که کسی که پول رو کنترل می کنه،‌ در نهایت کشور رو کنترل می کنه.

اما خب بعضی جاها آزادی بیان هم هست. در این موارد آدم ها میتونن کارهای جالبی بکن. مثلا گروهی به اسم نبرد برای آینده اومدن با کراودفاندینگ چهار تا بیلبورد در مسیر بازگشت به خونه چهار نفر از کسانی که پول های زیاد از مخابرات گرفتن نصب کردن و گفتن این آدم چقدر پول از شرکت های مخابراتی گرفته و چه رای ای داده و اگر می خواین ازش بپرسین چرا، شماره اش فلانه. البته وقتی می گیم پول بزرگ منظور پول بزرگ در اون سطح از سیاست آمریکا است که مثلا می شه یک میلیارد تومن (: