با بالاگرفتن ماجرای رابطه جنسی ترامپ و کارن مک دوگال (پلیمیت پلیبوی) و استورمی دنیل (پورن استار) یک نکته بهداشتی جدید هم مطرح شده: عدم استفاده ترامپ از کاندوم!
توی برنامه ۶۰ دقیقه، مجری از این خانمها پرسیده آیا حین رابطه «protection» هم وجود داشته و جواب «نه» بوده. اعتراضهای متنوعی به ماجرا شده از جمله اینکه مستقل از بحث سکس که شاید بشه باهاش کنار اومد، اینکه کسی سلامتی همسرش رو از طریق سکس بدون کاندوم با پورناستارها به خطر بندازه مطمئنا غیرقابل تحمل است. یک نظر دیگه هم اینه که اگر کسی بدون کاندوم با کسی به جز همسرش سکس میکنه یعنی به سلامت و آینده اهمیت خاصی نمیده و خب فعلا به نظر میرسه که چنین کسی رییس جمهور آمریکا است.
من و شما میدونیم که کاندوم وسیلهای برای پیشگیری و وسیلهای برای سلامت است و در رابطه جنسی با افرادی به جز همسر لازم. حتی خیلی وقتها در سکس با همسر هم کاندوم بهترین وسیله پیشگیری است. جالبه که این نیاز رو حتی مک دوگال هم مطرح کرده و گفته که لازمه و قرار هم بوده باشه ولی در موقع عمل، ترامپ احتمالا به یکی از افسانه ای قدیمی آویزون شده و گفته که کاندوم نمیخواد.
در سال ۲۰۱۶، یک تروریست در دانشگاه اوهایو با ماشینش به مردم حمله کرد و بعد با چاقو به جمعیت حمله برد و در نهایت با شلیک پلیس کشته شد. الان اخبار تایید میکنن که یک مامور اف بی آی، انگشت خون آلود جسد اون رو به روی سنسور اثر انگشت آیفونی که همراهش بود کشیده تا اونو باز کنه. پلیس انتظار داشته این آیفون ایدهای در مورد انگیزه حمله به اونها بده.
باب مولدور که متخصص بررسی صحنه جرم اف بی آی است، به فوربس گفته که این روش در مورد مقتول حمله تروریستی دانشگاه اوهایو اجرا شده ولی جواب نداده و در نهایت آیفون به آزمایشگاه بررسی صحنه جرم اف بی آی رفته و اونجا تونستن اطلاعاتش رو استخراج کنن. این دیتا باعث شده پلیس در نهایت تایید کنه که عبدل علی تحت تاثیر تبلیغات داعش به این حمله دست زده.
اما درسته که این مورد موفق نبوده ولی در موارد دیگه ای هم پلیس به همین شیوه تونسته به اطلاعات گوشی فرد درگذشتهای دسترسی پیدا کنه. منابع مستقلی تایید کردن که در حال حاضر استفاده از انگشت جسد یک مرده برای باز کردن قفل تلفنها، امری رایج است چون در غیر اینصورت احتمالا با توجه به رمزنگاریهای پیشرفته، امکان دسترسی به این اطلاعات وجود نخواهد داشت. یک نمونه شناخته شده مربوط میشده به باز کردن رمز آیفون یک نفر که به خاطر سوء مصرف مواد مخدر مرده بود تا پلیس بتونه به اطلاعات فروشنده مواد دست پیدا کنه.
در شماره ۸۱ رادیوگیک، در تقاطع تکنولوژی و جامعه به اخبار نگاه می کنیم. سعی می کنیم نگاهی عمیق تر داشته باشیم تا بفهمیم اگر همه آدم ها زیر نظر باشن و برای هر کاری امتیاز بگیرن، «بداخلاق ها نمی تونن سوار قطار بشن» چطوری تبیدل می شه به «معترض ها اجازه ندارن بیان اینترنت». در این شماره به ربات ها نگاه میکنیم و مثل خیلی از موارد، مخاطب هامون باید بالای ۱۶ سال داشته باشن.
استارتاپی که مغز شمار و به کلاود منتقل می کنه – البته به شرط کشتن شمانت کام استارتاپی آمریکایی است که پروسسی کشف کرده به اسم vitrifixation که روش خرگوش ها درست کار کنه و می تونه اطلاعات مغز رو به کلاود کپی کنه. و البته آدم های پشتش معقول به نظر می رسن. دانشجویان mit و دو تا جایزه مرتبط اما تنها اشکال فعلا اینه: پروسه مرگ آور است. البته از y combinatior هم جایزه بردن و اگر ۱۰هزار دلار بدین می تونین توی فهرست انتظار بمونین تا وقتی روششون بهتر شد، جزو نفرات اول باشین. احتمالا در ۲۰۲۱ و البته مشکل دوم هم هنوز حل نشده: با مغز آپلود شده نمی شه هیچ کاری کرد. یعنی نه قابل خوندن است نه استفاده به عنوان مغز! کمپانی می گه حوالی ۲۰۲۴ می تونه شبکه عصبی ای داشته باشه که از این دیتا استفاده کنه. [ توضیح ومقایسه با استارتاپ های خودمون ]
سورس کد آپولو۱۱ روی گیت هاب
سورس اولیه آپولو در دهه ۶۰ توی mit نوشته شد و بالاخره تونست بشر رو به ماه ببره و حالا این سورس کد روی گیت هاب است و می تونین نگاهش کنین. البته فهمیدنش بسیار سخته چون به اسمبلی نوشته شده اما اگر نگاهش کنین، نکات بسیار جالبی توش هست. برنامه منطقی و طبیعی است ولی کامنت ها و شوخی های توی کد زیاد ، بامزه و عالی هستن. مثلا اسم فایلی که عملیات شلیک رو بر عهده داره burn_baby_burn است که حتی ممکنه به جنبش سیاهپوستان مرتبط باشه. یکی از برنامه نویس ها می گه کد نویس های آپولو تو خیابون نبودن ولی اخبار رو دنبال می کردن. از جمله ویتنام و black power. یا اسم فایل دیگه ای pinball_game_buttons_and_lights است و جای دیگه ای نقل قولی از شکسپیر. تعداد بیشتری هست… [توضیحات خودم و کم شدنشون]
این وسط یادی هم بکنیم از مارگارت هملیتون که از اولین برنامه نویس ها بود و زنی که این بخش قابل توجهی از این کدها رو نوشته.
رمزارزهای مبتنی بر سی پی یو و دردسر جاوااسکریپت
مروری بر مفهوم
ترکیه و اسراییل قبلا هم در ترافیک اینترنت چیز میز تزریق کردن و حالا آی اس پی ها با همون تکنولوژی ماین کننده های ارزرمز رو تزریق کردن. احتمالا با دستگاه های sandvine packetlogic که برای شنود و غیره هم استفاده می شه.
مورد ایران و پارس آنلاین و ۷ دقیقه از ویکیپدیای فارسی
کمی توضیح در مورد بورینگ کمپانی (شروع در ۲۰۱۶۰ چون حوصله اش از ترافیک تو ماشین سر رفته بود) و تلاش برای تونل زدن بین نقاط. بعد ایده لوپ و حالا ایده اینکه پیاده ها و دوچرخه سوارها اولویت داشته ابشن توش». تخمین قیمت حدود ۷۷میلیارد دلار است. حالا هم مریلند و شیکاگو و لوس آنجلس در حال مذاکره برای تونل ها هستن و خلاصه همه چیز عجیبه!
بدافزاری که ۶ سال است مخفی شده، از طریق روتر ها پخش می شه
کسپرسکی خبر عجیبی در دنیای امنیت داشت. یک بدافزار که ۶ سال است حدود ۱۰۰ کامپیوتر رو آلوده کرده ولی ناشناس مونده. بله ۱۰۰! معلومه تارگت مشخصی داره. بهش می گن slingshot (عبارتی که توی نمونه ها بوده) و اینقدر پیشرفته که احتمالا توسط یک دولت ساخته شده. اگر دوست دارین حتما گزارش ۲۵ صفحه ای کسپرسکی رو بخونین یا حداقل نگاه کنین. این گزارش میگه که بدافزار بسیار پیشرفته است، مشکلات متنوعی رو از دید فنی حل کرده و خیلی هم خوب و با ترکیب اجزای جدید و قدیم تونسته برنامه فعالیتی طولانی مدت رو بریزه که منطقا از طرف یک عامل بسیار مجهز تولید شده». ظاهرا اکثر آلودگی ها به روترهای لاتیوایی میکروتیک مربوط بودن که کد مخرب رو توی خودش داشته! ظاهرا winbox که برنامه تنظیم است چیزی به اسم ipv4.dll رو دانلود می کرده و بعد در حافظه اجراش می کرده و این برنامه به نوبه خودش به یک آی پی وصل می شه و برنامه هایی رو دانلود نصب می کرده. وقتی دو بخش کرنل و یوزر اسپیس فعال می شدن می تونستن با هم کار کنن و حدود ۱۵۰۰ فانکشن رو اجرا کنن و کلی قصه دیگه. توصیه می کنم نگاهی به داکیومنت بندازین. آلودگی ها در شمال آفریقا، ترکیه، مرکز آفریقا، عراق ، یمن و افغانستان بودن.
آیا دوران جدیدی است؟ یا بی اعتبار شدن هر فیلمی؟ چند وقت پیش یوزری در ردیت کشف شد که ظاهرا با فیلم های آزاد، کامپیوتر خودش و و الگوریتم هوش مصنوعی اش فیلم های پورنی از بازیگرهای مشهوری در حد تیلور سوییفت درست می کرد که تقریبا قابل تشخیص از واقعیت نیستن. و حالا که مادر برد ازش گزارش تهیه کرده همه شروع کردن به اینکار و ظاهرا کارمی کنه! حتی اسم اون یوزر رو استفاده کردن و حالا به اینکار می گن deepfake: فیلم فیک ساختن با یادگیری عمیق. ای اف اف میگه الان در مرحله ای هستیم که به زودی چنین تکنولوژی ای عمومی می شه. یک فیلم از کامپیوتر دارین، فایل های یک صورت رو دانلود می کنین و صورت فیلم اصلی رو جایگزین می کنین. همین حالا هم فیلم هایی که در ساب ردیت مربوطه منتشر می شن رو اشتباهی در سایت های دیگه به عنوان فیلم های لیک شده منتشر می کنن. و البته معلومه که در این سطح گیکی، یکسری فیلم مرتبط با پرنسس لیا هم ساخته شده (:
دانشمندان اخیرا توی یک قطعه الماس، ساختاری از یک قطعه یخ پیدا کردن که پیش از این در طبیعت دیده نشده بود. مجله ساینس گزارش می ده که یخ-۷ کاملا اتفاقی برای اولین بار در طبیعت دیده شده. یخ ۷ یک و نیم برابر مقاومتر از یخ مرسوم است و ساختار کریستالی متفاوتی از یخ مرسوم که از نظر علمی همون یخ-۱ است داره. ساختار اتمی یخ ۱، هگزاگونال است در حالی که یخ-۷ ساختاری مکعبی داره. جذابیت خاص این خبر مربوط می شه به کتاب «گهواره گربه» از کرت ووونه گات و ماجرای سید کردن یک یخ جدید است که در دمای محیط، ایجاد می شه!
خود خبر می گه که گوگل به پنتاگون برای ساخت هوش مصنوعی مرتبط با حملات پهپادها کمک می کنه. در واقع در تحلیل تصاویری که درون ها می بینن کمک می کنه تا یک سیستم هوش مصنوعی بتونه اجسامی که اون تو هست، مثلا ماشین ها رو شناسایی کنه. این خبر جدید نبود ولی وقتی توی میلینگ لیست شرکت گوگل مطرح شد، خیلی از کارمندها رو ناراحت کرد. منطقا وقتی کسی به گوگل می ره ایده اش این نیست که در پروژه شلیک موشک به ماشین از درون کار می کنه. البته اریک اشمیت هم در این مورد سخنرانی داشت و سعی کرد جو رو کمی آروم کنه. گوگل می گه در جنگ مستقیم هیچ مشارکتی نداره و پروژه که از ۲۰۱۷ شروع شده مرتبط با تحلیل فیلم هایی است که درون ها می گیرن. چون حجمشون بسیار زیاده و انسان ها نمی تونن تک تک رو بررسی کنن. گوگل می گه از ای پی آی های تنسور فلو استفاده می کنن و جالبیش اینه که دقیقا اون چیزی که آمریکا داره رو ما هم اوپن سورس داریم (: اما نگرانی ها وقتی جالبتر می شن که آدم ها شروع به سوال پرسیدن می کنن. مثلا آیا از نظر فلسفی گوگل می تونه از طریق کپچاهای ماشینی که ما می زنیم و اخیرا اینقدر زیاد شدن، به ارتش آمریکا کمک کنه؟ من فقط می خوام برم توی یک سایت و در نتیجه می گم در فلان مربع یک ماشین می بینم… اگر هوش مصنویع کار کنین دقیقا دارم به یک سیستم کامپیوتری می گم که این ماشین است.. یاد بگیر! و آیا این اخلاقی است؟
پلاس کدز گوگل
سایت که معلومه یک چیز جدید است. نمی دونیم چقدر می گیره ولی ظاهرا باید چیز خوبی باشه. از ماجرای هند اومده. تو هند وقتی آدرس می دین دردسر دارین [چند مثال]. و خب حالا گوگل یک ایده زده برای آدرسی مستقل از کشورها، مرزها و شرکت ها. یک آدرس ازاد قابل استفاده آفلاین که همه می تونن باهاش هر نقطه ای رو مشخص کنن. چهار کاراکتر اول منطقه رو مشخص می کنن و چهار بعلاوه دو کارکاکتر بعدی آدرس لوکال رو مثلا می شه 8gg2cmxr+x6 که دقیقا به خونه یک نفر خواهد رسید. خوبیش برای چیزهای مختلف است. دولوپرها، آدم ها و … و کم کم همه دنیا رو پوشش خواهد داد. یک ایده فوق العاده از گوگل. [توضیح اینکه چطوری مستقل از دولت ها کار خواهد کرد].
ده ساعت نویز روی یوتوب و ۵ تذکر کپی رایت
سباستین تومزاک کارش تکنولوژی و صدا است و در ۲۰۱۵ یک ویدئوی ۱۰ ساعته به یوتوب آپلود کرده که فقط شامل نویزه. نویز سفید. یعنی دقیقا یک صدای پس زمینه که بعد از چند دقیقه حتی متوجهش هم نمی شین. یک چیزی شبیه این:
[ نویز سفید ]
در اصلی کلی فرکانس که همزمان پخش می شن. نکته جالب این بوده که در اول سال ۲۰۱۸، سباستین شروع می کنه به یکسری اخطار کپی رایت گرفتن و تعداد اخطارها به ۵ تا می رسه! شرکت های مختلف می گفتن نویزی که خود سباستین درست کرده، کپی رایت اونها رو نقض کرده! این اخطارها باعث می شن سود تبلیغات ویدئو دیگه به سباستین نرسه و برای رفع اونها باید کلی کار اداری و اینها انجام بشه که سباستین حوصله اش رو نداره. این اخطارها از سیستم های youtube id میان که توش می تونین کانتنت رو آپلود کنین و بهتون می گه قبلا کی کارهای مشابه رو آپلود کرده و می تونین بهشون اخطار بدین! این فیلترها اتوماتیک تا حدی می تونن فایل ها رو پیدا کنن ولی خب نه درکی از fair use دارن نه از اینجور موارد. [کمی توضیح در مورد بازدارندگی کپی رایت]
و مطمئنا در اعماق بدون دوست و برادر و الگومون چین، پیش نمی ره.. چین می خواد آدم هایی که «اعتبار اجتماعی کم» دارن رو به قطارها و هواپیماها راه نده
از ماه می، شهروندان چینی که امتیاز کافی در «اعتبار اجتماعی» نداشته باشن، این خطر رو به جون می خرن که نتونن برای یکسال بلیت قطار یا هواپیما بخرن. این بر اساس قانون جدید توسعه ملی و کمیسیون رفرم هستن. این سیستم social credit system قراره شهروندان طبقه بندی بشن بر اساس رفتار مجرمانه، رفتار نامناسب و حتی خریدها و چیزهایی که می گن یا می نویسن. کسانی که امتیاز کم بگیرن از بعضی یچزها محروم می شن. مثلا الان از رفت و آمد در شهر. این سیستم مهندسی اجتماعی در حال حاضر تقریبا ۷میلیون نفر رو کنترل می کنه و گفته شده خیلی از اونها رفتارهای «انتقال اطلاعات نادرست در مورد تروریسم»، «ایجاد مشکل» و کارهای کوچیکتری مثل سیگار کشیدن در قطار یا استفاده از بلیت تاریخ گذشته بوده.
قسمت آخر
تبریک ها و تقبیح ها
تسلیت که نه.. ولی یه چیزی می گیم در مورد پایان زندگی هاوکینگ.
لعنتی می فرستیم بر هر کسی که بیگناه ها رو زندانی می کنه تا دشمن بتراشه
تبریک به هلندی ها که @Jelle_De_Graaf نامزد حزب @Piratenpartij در #انتخابات شورای شهر #آمستردام با شعار «هیچ چیز بر تو پوشیده نیست» پوستر برهنه خود را منتشر کرد.
عفرین رو داشتیم. اونهمه دستگیری رو داشتیم و مردن آدم ها در زندان ها که در نهایت به یک خبر ختم می شه و رسیدن به جایی که احمدی نژاد دروغگو هم تحمل نمی شه و خلاصه وضعی است.. روحیه رو حفظ کنیم چون تو این دیوونه خونه که توش گیر کردیم، بهترین سلاح ما شاد بودن ما است.
کسری در لاگ تهران راجع به انواع برنامه نویسی روی سیستمهای امبدد مثل بیگل بون و رزبری توضیحاتی داده و کمی مطالب مرتبط با iot. اگر علاقمند هستین مجموعه دو سال تجربه اش رو ببینین این ویدئو رو نگاه کنین
قبلا اکانت بهترین توییت های فارسی رو معرفی کرده بودم که الان در زبان های مختلف کلی هم کارشون گرفته. حالا یه سایت هم دارن که پر مخاطب ترین توییت هار و نشون می ده. یادآوری فلسفی: پر مخاطب ترین، بهترین نیست (:
- مهرداد سامی هم یک دوره آموزش لینوکس برای برنامه نویسان درست کرده و با تخفیف ۷۹ تومن ارائه اش کرده. سر فصل هاش که به نظر خوب می رسه و تا حدی ایده می ده چی باید یاد گرفت.
بازی دور هم یه بازی چند نفره پشت میزی است. نصبش رایگانه و می تونین تست کنین. شاید دوست داشتین و یه جمع ۴ تا ۶ نفره رو سرگرم کردین. بازی هایی که باعث می شن فقط سرمون تو کامپیوتر نباشه، باحالن.
اسم عجیب کنسل هم در واقع CanSell است برای خرید و فروش کتاب های دست دوم که تو کمد خاک نخورن. هم جا باز میشه، هم کمی درآمد است و هم یک نفر با قیمتی کمتر به کتاب ها دسترسی پیدا میکنه.
از قدیم تصاویر شهرهای چین، نمادی از هوای بد شهری بود. آلودگی و دودی که ما الان در شهرهامون داریم بهش عادت میکنیم رو برای اولین بار در عکسهای شهرهای چین دیده بودیم. این کشور چهار سال قبل علیه آلودگی ها اعلام جنگ کرد و به نظر می رسه در حال برنده شدنه.
فقط در چهار سال گذشته، آلودگی هوای اکثر شهرهای چین به طور متوسط ۳۲٪ کاهش داشته که این کاهش در بعضی شهرها بسیار بیشتر بوده. روش کاهش؟ خیلی ساده: چند قانون خوب و محدود کننده برای آلوده کنندگان. از جمله ممنوعیت ساخت نیروگاههای ذغالی جدید، کم کردن آلودگی سیستمهای فعلی، کم کردن ترافیک خودروها و تعطیل کردن چند کارخونه و معدن.
تظاهرات دوچرخه سوارها شکلهای مختلف داره. گاهی مثل سه شنبههای بدون خودرو، فقط توی خیابون بودنشون دفاع از حقشون است. گاهی برای اثبات اینکه نیاز به خط دوچرخه هست با لوله بازکن دستی برای خودشون خط درست می کنن و گاهی هم، در روز جهانی دوچرخه سواری برهنه، به خیابون میان!
در پانزدهمین دورهاش، امسال هم مراسم جهانی دوچرخه سواری لخت با دو هدف برگزار شد: ۱. تشویق به دوچرخه سواری و ۲. تشویق به راحت بودن با بدن. هدف اول که نیازی به توضیح نداره. دوچرخه ها کیفیت شهر رو بالا میبرن. اما در مورد دوم ایده اینه که دیدن بدنهای مختلف اون توهم «همه خوشگلن جز من» که پورنوگرافی و تبلیغات به آدمها می ده رو از بین می بره و یادمون می ندازه که اینقدر نگران بدنمون نباشیم و باهاش احساس راحتی کنیم – حالا شاید خیلی اکستریم بر اساس برداشت های ما از انسان (:
اما دلیلی که اینو نوشتم، تظاهرات سائوپائولو بود. توی برزیل هزاران نفر به خیابون اومدن و تا جایی که دوست داشتن برهنه دوچرخه سوار شدن تا علاوه بر مسائل قبلی، امنیت دوچرخه سواران رو هم به یاد طراحان شهر بندازن. با شعارهایی مثل «وقیح، بی اهمیت بودن امنیت ما است» (ترجمه نسبی) و «عجله شما به قیمت جان آدمها تمام میشود». و البته ما برای برزیلی ها که نمیتونیم مستقیما کاری بکنیم ولی دیدن دنیا، بهمون می گه کجای دنیا هستیم (: از این به بعد از دوچرخه بیشتر می نویسم.
من سالهای سال است که وبلاگم رو مینویسم. در سالهای مختلف تکنولوژیهای مختلف اومدن و رفتن و وبلاگ سر جاشه. از زمانی که خیلیها معتقد بودن نوشتن تو وبلاگ احمقانه است و باید تو فیسبوک نوشت تا زمانی که اکثریت رفتن سر کار و زندگی و وبلاگ رو ول کردن و تا زمانی که خیلیها سعی کردن مخاطبینشون رو به پایهای برای درآمدزایی تبدیل کنن. من همیشه سعی کردم چیزهایی رو بنویسم که بقیه بهش کمتر میپردازن و به نظرم خوبه شنیده بشه. از حقوق بشر تا تکنولوژی تا خبرهای بانمک.
این روزها اکثر اینها سایتهای جدی خودشون رو دارن و من هم بیشتر نظرات خودم رو مینویسم. اگر هم چیزی به نظرم جالب باشه و نرسم بنویسم میمونه تا بالاخره یک روز یک رادیوگیک ضبط کنم و کل حرفهای ننوشته رو یکجا بزنم. اصولا رادیو گیک برای همین درست شد! یوتوب و آپارات هم که هستن برای ویدئوها.
اما خط مرز اینها رو کجا میکشم؟ راستش قرار بود همه چیز همیشه در وبلاگ باشه و کنارش جاهای دیگه هم منتشر بشه. اما مثلا در سری ویدئوهای آموزش راه اندازی استارتاپ بستون تصمیم گرفتم اینکار رو نکنم چون هر روز باید ویدئو می ذاشتم. این روزها ویدئوها گاه گداری و به شکل گروهی توی وبلاگ معرفی میشن و اگر کسی دقیقا دنبال ویدئوها است باید یوتوب یا آپاراتم رو دنبال کنه. راستش چند روزی است که در مورد اخبار هم همین تصمیم رو گرفتهام. می خوام اخباری که گذرا هستن ولی دوست دارم دیده بشن و جالبن اما اینقدر جدی نیستن که در موردشون طولانی بنویسم یا اون لحظه وقت نوشتن ندارم رو بذارم توی کانال تلگرام.
بذارین خلاصه کنم. تقسیم کار اینطوری میشه:
اینستاگرام می شه جایی برای زندگی خیلی روزمره ولی خیلی گاه گداری. شایدم یک روز تصمیم بگیرم عکس و فیلم بیشتری بذارم. جایی شخصی تر.
توییتر می شه جایی برای ریتوییت یا گفتن حرف هایی که طول روز دارم
یوتوب و آپارات حاوی همه فیلمها خواهند بود؛ منطقا در طبقه بندی های جداگانه شون
کانال تلگرام همه مطالب وبلاگ رو خواهد داشت بعلاوه مطالب کوتاهی در حوزه های مشابه وبلاگ که در اون لحظه فکر می کنم دنبال کننده ها بهش علاقمند باشن ولی وقت / حوصله نوشتنش رو ندارم
وبلاگ حاوی مطالبی است که خودم بنویسم و گاه گداری معرفی فیلم ها و خب رادیوگیک
یک اکانت در ویرگول هم دارم چون به نظرم سرویس خوبی است و امیدوارم خوب پیش بره. چیزهایی که توی وبلاگ هست رو اونجا هم می ذارم
بعضی ها تذکر دادن که این روش باعث می شه پیج رنک گوگل خوب نشه و … و خب من هیچ وقت برام مهم نبوده و کلا هم اینقدر مطالب رو می دزدن که اصولا مهم نیست دیگه (: مهم نوشتن و خونده شدن است.
خلاصه اینطوری تقسیم کار کردم. اگر نظر خاصی هست خوشحال می شم بشنوم. تنها حدسم اینه که شاید افرادی نخوان توی کانال تلگرام جادی.نت مطالبی ببینن که خیلی کوتاهه (عملا لینک و یک توضیح) یا توی وبلاگ نیست ولی خب حدس می زنم خیلی ها بخواان ببینن چه چیزهایی به نظر من جالب میاد ولی در موردشون تو وبلاگ نمینویسم.
رسم خوبی در دنیای قدیم نرمافزار بود که طبق اون برنامهنویسها ایستر-اِگ توی برنامهها میذاشتن: قطعاتی که وقتی کار خاصی میکردین، کار خاصی میکردن. مثلا ممکن بود یک برنامه حسابداری همیشه طبیعی کار کنه ولی اگر ترکیبی از پنج کلید رو پشت هم بزنین، یک بازی کوچیک توش ظاهر بشه. یا مثلا این روزها اگر عبارت do a barrel roll رو درگوگل سرچ کنین…
این ایستر-اِگ های جذاب، به دلایل مختلف در دنیای نرمافزار در حال محو شدن هستن ولی هنوز حضوری پر رنگ توی سینما و فیلم دارن. دیشب به شکل اتفاقی با یکیشون روبرو شدم.
اگر با سریال سیلیکون ولی آشنا باشین میدونین که سریالی است با فضای کمدی که به فراز و نشیبهای یک استارتاپ فشرده سازی دیتا میپردازه. خود سریال نکات بسیار خنده داری داره ولی در کل روند داستانیاش خیلی قابل پیش بینی و سینوسی است و تکراری. اما من وقتی تو خونه هستم، معمولا سریالی، فیلمی چیزی میذارم پخش بشه و دیشب نوبت به سیلیکون ولی رسید و سیزن ۳. در همون ابتداش گیلفویل و دینش سعی میکنن از کد ریچارد سر در بیارن. کد اینه:
و وقتی سعی میکنین بخونین خیلی راحت نیست. حتی مثلا میتونین دقیقتر نگاه کنین که تابع main وسط خط گذاشته شده تا به راحتی نبینین که عملا یک تابع داریم که ۱۷ بار صدا زده میشه که توش یک کد هگز شیفت داده شده … خوندنش سخته.. پس تایپش می کنیم:
➜ /tmp cat sv.c
typedef void enc_cfg_t;
typedef int enc_cfg2_t;
typedef __int128_t dcf_t;
enc_cfg_t _ctx_iface(dcf_t s, enc_cfg2_t i){
int c = (((s & ((dcf_t)0x1FULL << i * 5)) >> i * 5) + 65);
printf("%c", c); }
enc_cfg2_t main() {
for (int i=0; i<17; i++){
_ctx_iface(0x79481E6BBCC01223 + ((dcf_t)0x1222DC << 64), i);
}
}
و واقعا کمپایل میشه:
➜ /tmp gcc sv.c
sv.c:7:5: warning: implicitly declaring library function 'printf' with type
'int (const char *, ...)' [-Wimplicit-function-declaration]
printf("%c", c); }
^
sv.c:7:5: note: include the header or explicitly provide a declaration for
'printf'
1 warning generated.
و اجرا:
➜ /tmp ./a.out
DREAM_ON_ASSHOLES
و سریال با این کد مخفی شده توش، بامزهتر میشه. این در واقع پیامی است که برنامه نویس قبلی برای این دوستان گذاشته ولی احتمالا کمتر از یک هزارم بینندگان ممکنه روزی ببیننش و بخندن. درست مثل کار اپل که اسم سازندگان اولیه رو «توی» بدنه دستگاه حک کرده بود.
در یک سرچ سریع دیدم که افراد دیگه هم اینو تست کردن و خندیدن (: البته هنوزم بامزهترین موجود این سریال اریک باخمن است و نبودنش بدترین تصمیم سازندهها.