شبکه مش شورشی‌های ضد قدرت نیویورک؛ روشی برای دسترسی آزاد و ارزان به اینترنت

اینکه کسی به شما اینترنت سریع، ارزون و آزاده بده ایده فوق‌العاده ای است که خیلی وقت ها ممکنه حس کنیم واقعی نیست. ولی ظاهرا این هدف بریان هال، واقعی بوده و کار هم کرده. اون و گروهی از داوطلب‌ها، مش نیویورک یا همون NYC Mesh رو راه انداختن تا بتونن آدم ها رو برای اتصال به اینترنت از آی اس پی‌های بزرگ بی‌نیاز کنن. محل کار اصلی اونها اینجاست:

در این سقف که بهش سوپرنود می گن، آنتن‌ها سیگنال اینترنت رو به مودم‌هایی که روی سقف‌ها یا بالکن‌ خونه‌ها نصب شدن می‌رسونن و این مودم با یک سیگنال وای-فای، اونو به مصرف کننده‌ها می‌رسونه و در نهایت با حق اشتراکی کوچیک، همه به اینترنت دسترسی پیدا می‌کنن. درست مثل یه شبکه درهم برهم که توش هر کس چیزی رو دریافت می کنه، اونو در اطراف خودش پخش می کنه و اینطوری شبکه جلو و جلوتر می‌ره. خود سوپرنود هم با سیگنالی که ارسال می‌کنه، چندین کیلومتر از شهر رو زیر پوشش می‌گیره.

شبکه مِش، آلترناتیو آی اس پی‌های کلاسیک است. اونجا شما با کابل وصل هستین و اینجا با وای‌فای.

این شبکه اینترنت اصلی خودش رو از یک اینترنت اکسچنج پوینت میگیره، درست مثل بقیه آی اس پی‌ها. فلسفه پشتش هم اینه که اینترنت رایگان است و فقط دسترسی به اینترنت است که پولیه و پولی که آی اس پی ها در این مورد می گیرن زیادی گرونه و اگر آدم‌ها در یک شبکه مِش به همدیگه کمک کنن، دسترسی بسیار گسترده‌تر و ارزونتر خواهد شد. چنین شبکه ای شاید کم کم ای اس پی ها رو به افسانه‌ای قدیمی تبدیل کنه و از اونطرف کنترل شرکت‌ها و دولت‌ها بر اینکه ما در اینترنت حق داریم چه چیزی رو ببینیم و بشنویم رو از بین ببره و آدم‌ها به شکل مستقل بتونن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن. البته این هنوز در ابتدای راهه و بر خلاف آی اس پی‌های کلاسیک، افرادی که وارد مش می‌شن باید اطلاعات بیشتر و حوصله بیشتری برای متصل شدن به اینترنت داشته باشن. در حال حاضر نمونه‌های بزرگ چیزی مثل Guifi.net در اسپانیا است که با ۳۴هزار نود حدود ۵۰هزار کیلومتر مربع از منطقه کاتالونیا رو پوشش می‌ده. تا اینترنت ارزون رو به آدم هایی برسونه که به خاطر کم بودن آی اس پی‌ها در منطقه‌شون، باید هزینه‌ای بسیار گرونتر برای رسیدن به اطلاعات پرداخت می‌کردن.

چیزهایی که تو دانشگاه نمی‌گن: چجوری روت کاز آنالیز (RCA) تحویل بدیم؟

اتفاقات بد، منحصر به دنیای نرم افزار نیستن و همه جا می‌افتن. اما خب توی دنیا ما تقریبا یک چیز روزمره هستن. قطع شدن یک سرویس، کرش کردن دیتابیس، باگ و برنامه نویس تازه کاری که قارتی پوش کرده روی سرور لایو و فیلترینگی که نصفه شبی باعث شده سرور نتونه از ان پی ام آپدیت بشه، اتفاق‌هایی مرسوم هستن.

توی دنیای حرفه‌ای، اتفاق بعد می افته و تیم لایه اول ساپورت یا تکنیکال ساپورت لایه دوم و غیره لازمه با تمام سرعت ممکن مشکل رو برطرف کنن. مثلا اگر در سیستم استعلام جریمه رانندگی خراب بشه و درست کار نکنه، بر اساس قرار، مثلا توی چهار ساعت لازمه سرویس کاملا برگرده و درست کار کنه. شما ممکنه در این چهار ساعت سیستم رو ریبوت کنین یا کلا از مدار خارج کنین و سرویس دوم رو بالا بیارین و غیره و مساله از طریق یک workaround حل بشه اما فرداش لازمه مساله به شکل واقعی حل بشه. یعنی نوشتن و ارائه Root Cause Analysis یا همون RCA.

این یک داکیومنت است که توضیح می ده مشکل چرا پیش اومده بود و احیانا چطور می شه جلوی اتفاق مجددش رو گرفت. در واقع شما دارین علت ریشه ای رو تحلیل می کنین. یک مدیر خوب همیشه بعد از هر اتفاق باید از شما RCA بخواد تا ۱) بتونه بفهمه مشکل چرا پیش امده ۲) جلوش رو بگیره و ۳) دفعه بعدی مرجعی داشته باشه برای اینکه باید چیکار کنه.

اما نوشتن RCA کار بسیار ناخواستنی و نچسبی است ولی هر جای حرفه‌ای که کار کنین لازمه بلدش باشین. آر سی ای معمولا در پنج قدم نوشته می‌شه:

  1. جمع کردن شواهد
  2. تشریح مساله
  3. تحلیل علت و معلول‌ها
  4. پیشنهاد راه حل‌ها
  5. نوشتن RCA

البته مساله همیشه هم به همین راحتی ها نیست و تکنیک هایی هست برای کشف اینکه مشکل کجا بوده. از ترابل شوتینگ سیسمتاتیک تا ۵ بار جواب دادن به این سوال که «چی شد که اینطوری شد؟» و غیره و غیره وجود داره. اما بازم مواردی هست که نمی شه بهش جواب داد. مثلا ممکنه فلان سرویس قطع شده باشه. جواب اول به «چی شد که اینطوری شد؟» اینه که «اپلیکیشن پایین بوده» و جواب بعدی به «چرا؟» این باشه که «چون دیتابیس کرش کرده» و بعد برسین به اینکه «دیتابیس ساعت ۴ کرش کرد» و در جواب به اینکه «چی شد که کرش کرد؟» بعدی جوابی نداشته باشین. حالا شاید بگین:

  1. دیتابیس زاپاس داشته باشیم
  2. لاگ بیشتر اضافه کنیم که ببینیم دیتابیس چرا ممکنه کرش کنه

اولی پر دردسر و گرون است و در واقع فقط فراموش کردن صورت مساله است و دومی یک پینشهاد برای داشتن RCA بهتر در صورت بروز مشکل مجدد.

برای اطلاعات دقیق تر در مورد شیوه نوشتن RCA پیشنهاد می کنم این داکیومنت سریع و راحت با عنوان «رییسم گفته آر سی ای بدم، حالا باید چیکار کنم رو ببینین یا جایی ذخیره کنین چون بدون شک همین که کار حرفه ای تری رو شروع کنین، دائما نیاز به مراجعه بهش خواهید داشت.

فهرست کاملی از چیزهایی که یک برنامه نویس باید بدونه

توی مطلب قبلی گفتیم که شرکت‌های خوب، سروس‌های خوبی هم می‌دن. مثلا پول کافی شاپ روزانه. اما شرکت‌های خوب برنامه نویس‌های خوبی هم می‌خوان و اگر راستش رو بخواین، اکثر ما برنامه نویس های خوبی نیستیم. اولین قدم در تبدیل شدن به «بهترین» اینه که بپذیریم چی بلدیم و چی بلد نیستیم و با حوصله در چیزهایی که بلدیم پیش بریم و در چیزهایی که بلد نیستیم، قدم بذاریم.

برای اینکار کتاب و غیره هست. یا حتی راهنماهای شروع ولی خب اگر فهرست کاملتری می خواین، پیشنهاد می‌کنم این فهرست با عنوان Every Programmer Should Know رو نگاه کنین. به نظرم خوبه این فهرست رو تگ کنین و هر وقت که بیکار بودین، یکیشون رو بخونین. بخصوص که بعضی‌هاش تازه اشاره‌ای است به فهرست‌های دیگه و البته برای ما متاسفانه بعضی‌هاش هم لینک است به کتاب‌های مختلف.

اگر دوست دارین برنامه نویس بهتری بشین، فهرست چیزهایی که هر برنامه نویس باید بدونه دوست شماست.

امکانات جدید شرکت‌های کامپیوتری برای کار از کافی شاپ

یکی از خوبی‌های شغل ما، اینه که نیازی نیست حتما از تو شرکت کار کنیم. اگر کارفرما بتونه اعتماد کافی بکنه می تونیم هر جای جهان باشیم و کارمون رو هم بکنیم. همین باعث شده بعضی شرکت های مشهور حتی دفتر مرکزی جدی ای نداشته باشن یا موقع استخدام سخت نگیرن که شما در کدوم کشور هستین. البته حالت خاص ایران فعلا شامل ماجرا نیست چون ما از نظر اقتصادی به جهان وصل نیستیم و نه می شه مثل آدم به یک ایرانی حقوق داد و نه می شه باهاش قرارداد قابل دفاعی بست.

اما این باعث نمی‌شه ما این مد جدید رو نگیم که حتی شرکت‌های ایرانی هم به خوبی می‌تونن سراغش برن: کار از کافی شاپ یا حداقل امکانات زیاد به کافی شاپ رفتن.

پیشروی ماجرا شرکت بافر بوده که بر اساس ارزش های باحالش حالا به کارمندهاش اجازه می‌ده اگر می‌خوان ساعت‌هایی رو از کافی شاپ کار کنن. دلیلش هم اینه که تحقیقاتی هستن که نشون می‌دن تغییر در محیط و جدا شدن از خونه یا دفترکار می تونه باعث بالا رفتن بهره وری بشه. گاهی هم بعضی‌ها در یک صدای زمینه‌ای، تمرکز بهتری دارن (حتی اپ مخصوص ایجاد صدای زمینه کافی شاپ هم داریم).

بافر برای خوشحال کردن کارمندانش، به اونها این فرصت رو داده که در ماه بتونن ۲۰۰ دلار درخواست هزینه کافی شاپ کنن. یعنی اجازه دارین در ماه بارها به کافی شاپ برین و از اونجا کار کنین و قبض‌هاش رو به شرکت بدین تا بهتون پولش رو بده. ۲۰۰ دلار یعنی ۲۰ تا ۱۰ دلاری یعنی به خوبی می تونین هر روز کاری، سری به کافی شاپ بزنین و دو سه ساعتی اونجا باشین و قهوه‌تون رو بخورین. این می‌تونه الگوی ملایمی برای ایرانی‌هایی که دوست دارن باحال باشن و در کنارش کارمندهای شاد با بهره وری بالاتری داشته باشن هم باشه.

اگر شرکتی هستین که مثلا می تونین با ۲۰۰ تومن در ماه، کارمندها رو خوشحالتر کنین، به نظرم به تجربه اش می ارزه که بگین تا سقف ۲۰۰ تومن در ماه، هزینه کافی شاپی که آدم‌های برای کار به اونجا رفته باشن رو با دریافت رسید، می دین .

اگر هم کارمند هستین و شرکت چنین فرصتی داد، این توصیه های کلی رو یادتون باشه:

  • ساعت های خلوت کافه ها برای اینکارها بهترن. هم آرومتره و هم کافه سود بیشتری می کنه
  • با کافه هماهنگ باشین. جایی بشینین که مزاحم دیگران نباشین و دانلود اضافه نکنین
  • خرید کافی بکنین
  • اگر قراره تلفنی حرف بزنین و غیره، خیلی پر و صدا نباشین
  • و مهمتر از همه خوب کار کنین که شرکت از تصمیمی که گرفته راضی باشه

حالا که تا اینجا اومدین، بذارین یک غر هم بزنم که باید با کمک هم حلش کنیم: سرمایه اجتماعی پایین. ما در ایران به هم اعتماد نداریم. اگر من می گم تو خونه کار می کنم احتمالا کمتر کار می کنم. اگر شرکت می گه پول کافی شاپ رو می هد ممکنه کافی شاپی که با دوست پسر/دخترم رفته ام رو هم بزنم به حساب شرکت و غیره و غیره. از این چیزها باید برای بهتر کردن کیفیت زندگی استفاده کرد نه درآمد زایی یا تنبلی. باید کم کم اعتماد رو ایجاد کنیم.

امروز، روز جهانی پسورد است؛ عوضشون کنین و به بقیه هم این مساله رو یادآور بشین

گروهی از متخصصین امنیت سایبری جهان، برای خودشون اولین پنجشنبه ماه می رو روز جهانی پسورد نامگذاری کردن و چند سالی است که به این بهانه یاد آدم‌ها می‌ندازن که:

پسورد مثل مسواکه! مال خودتون رو به هیچ کس ندین و هر چند وقت یکبار هم عوضش کنین

روند این سال‌ها به سمت کم شدن پسوردها و استفاده از یک سرویس برای لاگین به سرویس های دیگه است (مثلا با گوگل وارد همه چیز بشیم). توی این مکانیزم‌ها سایتی که قراره بهش لاگین کنیم ما رو می فرسته به گوگل، گوگل هم بهش می گه «این واقعا صاحب ایمیل jadijadi@gmail.com است» و اون سایت با این اعتماد، به کارش ادامه می‌ده. اما با وجود گسترده تر شدن این مکانیزم، ما هنوزم پسوردهای زیادی داریم و تجربه نشون داده که آدم‌ها:

  1. پسوردهای خوبی انتخاب نمی کنن
  2. پسوردهاشون رو جایی می نویسن یا به کسی می دن
  3. پسوردها رو بعد از عوض کردن فراموش می کنن!

پس این سه تا رو توی ذهتنون مرور کنین و همین الان چند تا پسورد مهم زندگی تون رو تغییر بدین، با چیزی که:

بیشتر از ۸ حرف باشه، توش عدد و حروف کوچیک و بزرگ باشه و در دیکشنری‌ پیدا نشه

و امن باشین و خندون… فراموش نکنین: «پسوردم یادم رفته» یکی از دردسرهای امروز است؛ چیزی رو پسورد بذارین که واقعا تو مغزتون بمونه و بعد با یک قهوه یا شکلات یا فرستادن این مطلب یا موضوع به بقیه، روز جهانی پسورد رو جشن بگیرین.

مرتبط