با وجود هنرهای بانک سامان و اقتصاد نوین، جایزه اول رو باید بدیم به موسسه / بانک ناشناخته رسالت که جاوید اسکرین شاتش رو برامون فرستاده:
بانک یا صندوق عزیز یک سرویسی می ده و بعد خرجش رو از حسابمون بر می داره (: این دیگه آخر ایده است و البته من نمی دونم این بهتره یا دروغ اینکه «به خاطر خودتون دیگه اسمس نمی دیم» (:
و میپرسین پروسه درست باید چی باشه، جواب اینهاست:
- اگر بانک پولش می رسه، مجانی بهم خبر بده. اگر پولش نمی رسه من تصمیم می گیرم که تو این بانک بمونم یا نه
- اگر پول بانک نمی رسه به من اسمس بده، مثل آدم بگه که اینکار هزینه های عظیم داره و من اگر بخوام درک می کنم و اون بانک می مونم
- اگر تو بانکی که پولش نمی رسه موندم بانک می تونه از طریق اپلیکیشنش مجانی و راحت به من کل کارکرد حسابم رو اطلاع بده. به شرطی که این اپلیکیشن دسترسی های عجیب غریب نخواد و باتری منو نخوره و فکر نکنه مهمترین موجود غیرارگانیک توی جیب منه
- اگر من خواستم می تونم به بانک بگم که اگر خبری شد با اسمس بهم بگه و از پولم خرجش رو برداره
و البته
- در یک کشور نباید اولین شبکه مخابراتی دولتی باشه که اولها چند برابر حقوق یک ماه یک کارمند رو بگیره و براش یک سیم کارت در سال دیگه ثبت نام کنه.
- وقتی دولتی بودن بد می شه و کلا معلوم می شه اصلا همه چیزهای خوب خصوصی هستن، اون شرکت دولتی که مال مردم بوده رو منطقا نمی شه کلا فروخت به یکی از دوستان
- در یک کشور نباید من هم پول سیم کارت رو کامل بدم هم پول گوشی رو کامل بدم و هم پول سرویس مصرفی ام رو و در نهایت هم تلفنم دستگاه تبلیغات سرمایه داری و حکومت باشه تا هم روزی ده تا تبلیغ بگیرم از موی مشهور به زاید تا لیزر تا زمین تو ولنجک تا هتل و مشروب تو ترکیه تا خطیب جمعه هفته دیگه تا جمع آوری پول حرم تا تبریک عید رییس جمهور رو سه بار
- در یک کشور درست حداقل بانک ها می دونن که ي (نقطه دار) عربی است و «می باشد» اشتباه (: