خاطرات سفر به فنلاند – هلسینکی در یک نگاه


هلسینکی کلا ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داره. یک پایتخت کوچیک و جمع و جور که کلش رو می شه راحت پیاده روی کرد. کل فنلاند هم ۵ میلیون نفر بیشتر نیست. آروم، ساکت و بدون هیچ صدای اضافی (: فقط به این فکر کنید که اکثریت جاذبه های توریستی یک شهر، در یک عکس قابل فلش زدن باشن (: اونهم عکسی با این مقیاس که توش خونه ها هم معلومه (:

دیشب (وقتی می‌گم شب یعنی حوالی ۵) رفتیم برای قدم زدن در شهر. برنامه خاصی نداشتیم. آدرس یک مغازه تاروت رو گرفته بودیم و به اون سمت رفتیم: پشت مترو،‌ پارک دایانا.

سوال کردن در این باره که «آیا باید تاکسی / اتوبوس سوار بشیم» چندان عاقلانه نبود چون طرف کلا با دست به سمت میدان اشاره می‌کرد. قدم زنان رفتیم و در کمتر از ده دقیقه رسیدیم. مغازه تاروت بسته است ولی در بخش جالبی از شهر هستیم. ساختمان‌ها قدیمی‌تر، کوچه‌ها بیشتر و ماشین‌ها کمتر (:

به عکس بالا نگاه کنید: راهنمای توریست‌ها برای شهر هلسینکی. شهری که در نصف روز می‌شود همه‌اش را پیاده چرخید و همین پیاده روی کوتاه ما تقریبا نصف شهر را پوشش داده. پر از کافه، بار و آرایشگاه. به قول استاد سینا، شهری که خانه‌هایش فقط خانه است. در تهران خانه‌های ما آشپزخانه است، خانه سالمندان است، موزه است، انباری است، مهدکودک است، سالن مهمانی است و … . اینجا خانه‌ها فقط خانه هستند (اگر قیمت می‌خواهید متری ۴ هزار یورو (: ))‌ و خیابان پر است از بار و غذافروشی و آرایشگاه.

پلیس کم است ولی تنوع آدم‌ها زیاد. از Gothها گرفته که این شکلی هستند


تا پیرزن‌های شیکی که پیاده دارن احتمالا می‌رن مهمونی. اینجا تنوع واقعا پذیرفته است. اوه! امروز یکی از خوانندگان، ایمیل زده که در دانشگاه هلسینکی در اسپو است. الان می خوایم بریم ببینیمش. فعلا تا همینجا رو پست می کنم و می ریم به دیدن این دوست خوب و بعدا بقیه داستان شهر گردی رو پی می گیریم!