آدم برای زنده موندن به یکسری چیز احتیاج داره. چیزهایی مثل هوا و غذا و آب برای همه در هر لحظه ضروری هستن و چیزهایی مثل آزادی بیان و پزشک برای بعضیها در بعضی مواقع ضروری. به نظر من چه هوا رو با طناب قطع کنند و چه گردش خون رو با کارد و چه جلوی مراقبتهای بهداشتی برای یک بیمار قلبی رو بگیرن، قتل انجام دادن و نه فقط باید خجالت بکشن، که باید جواب هم بدن و فکر هم بکنن به اینکه کجان و دارن چیکار می کنن.
من بدون اینترنت در سفر بودم و خبر وبلاگنویس ایرانی در زندان اوین درگذشت رو دیر دیدم. بودم هم قدرتی برای کاری نداشتم ولی هنوز هم برای ثبت خبرها دیر نیست. یک وبلاگنویس ایرانی که به خاطر بیان نسبی عقایدش در زندان جمهوری اسلامی ایران بود، به خاطر امتناع از مراقبتهای بهداشتی و از عارضه قلبی درگذشت. مایه خجالت است. اولین مورد از چنین مرگی نیست. میگویند ۹ مورد دیگر مرگ مشابه در چند سال اخیر رخ داده است. بیشتر و بیشتر مایه خجالت است و مایه ترس. ترس من و شما نه. ترس حکومتی که برای انتقادهای گسترده، جوابی ندارد. مایه ترس است و امیدوارم که مایه تفکر طرفدارانش که جایزه طرفداری شان، بیشتر از دانشگاه و مدرک و شغل و آسودگی نسبی فکر نیست، آنهم از اینکه تلویزیون هر روز برایشان تکرار میکند که عقیده شان درست است.