فیس‌بوک می‌خواهد مالک اطلاعات شما باشد

مطلبم توی صفحه آخر ضمیمه روزنامه اعتماد امروز

فيس بوک، با بيش از 175 ميليون کاربر فعال، غول نوين دنياي اينترنت و يکي از سايت هاي محبوب اين روزهاي ايرانيان است. اين سايت که درسال 2005 و توسط يک دانشجوي دانشگاه هاروارد افتتاح شد ابتدا تنها به دانشجويان همان دانشگاه اجازه ورود مي داد ولي به سرعت صفحه ورودي خود را به روي دانشجويان ديگر دانشگاه ها و بعد دانش آموزان و در نهايت هر فرد بالاي 13 سال گشود. اين سايت يک شبکه اجتماعي خصوصي است. شبکه اجتماعي به اين معنا که افراد مي توانند با ورود به آن عضو گروه هاي مبتني بر محل زندگي، محل کار، محل تحصيل، دين، علايق موسيقي، تيم فوتبال مورد علاقه و… شوند و در هر لحظه وضعيت زندگي، کار در دست انجام، عکس و… خود را در اختيار هم گروه ها و دوستان خود قرار دهند. با بودن در فيس بوک هر لحظه خواهيد توانست بررسي کنيد فلان همکلاسي دوران دبيرستان با چه کسي ازدواج کرده است يا به عکس هاي سفر اخير همکارتان به لهستان نگاه کنيد. اين از شبکه اجتماعي بودن. اما خصوصي بودن به چه معناست؟ خصوصي بودن يعني اينکه اين اطلاعات توسط خود افراد به اشتراک گذاشته مي شوند و بنا بر خواست آنها تنها در اختيار دوستان مورد تاييد قرار خواهند گرفت. اما داستان به همين جا ختم نمي شود. يک نفر ديگر هم در تمام اطلاعاتي که در فيس بوک به اشتراک مي گذاريد شريک است؛ شرکت فيس بوک. و اين پايه اعتراض هاي عمده هفته قبل بسياري از فعالان فضاي مجازي و حقوق ديجيتال جهان بود.

متن کامل اینجاست .
البته من در فکر می‌کردم قراره توی صفحه تکنولوژی باشه ولی صفحه آخر بود. دفعه بعد سعی می کنم مرتبط تر به تیپ صفحه آخر ضمیمه بنوسیم (:

برگشتم به لینوکس. با افتخار و علاقه (:

مدتی بود که کم پیدا بودم. دلیلایلش متنوع بود ولی بخش عمده‌ای اش ربط داشت به سردرگم بودن بین دو تا لپ‌تاپ و سه تا هارد دیسک و دو تا چینش کیبرد!

حالا دوباره پایا (Stable) شدم. الان روی لپ‌تاپ اصلی ام هستم با سیستم مورد علاقه‌ام با کیبرد جدیدم: مک‌ بوک + کیبرد کولماک + سیستم عامل لینوکس. فعلا توزیع مورد استفاده لینوکس بنا به دلایل تاریخی و سی دی‌های دم دست، لینوکس مینت است که قیافه‌اش رو شاید به خاطر سررفتگی حوصله‌ام از ظاهر ثابت و تکراری سیستم عامل مک، این شکلی کردم:

(برای اندازه بزرگتر، روی تصویر کلیک کنید)

بیش از حد زیبا نیست؟ (: اینکه آدم اینقدر دستش باز باشه؟ و برنامه ها بنا به خواستش رفتار کنن؟ و اگر مشکلی باشه، حق داشته باشه کشفش کنه؟ جذابه ولی کافی نیست.
بعدا درباره دلایل بازگشت و وضیعت فعلی بیشتر خواهم نوشت (:

خاطرات سفر دوبی – پرتاب با پاور شات

درست بقل هتل ما، یک پارک تفریحی درست کرده بودن. توش انواع چیزهایی که می‌چرخن و تند می‌رن و می‌پیچن و باعث می‌شن حالت تهوع به آدم دست بده بود. من اصلا اهل اینجور چیزها نیستم چون از چیزهای مختلفی مثل سانسور و دیکتاتوری به اندازه کافی حالت تهوع دارم! (به قول اون تی شرت، I do’nt need sex, government fucks me everyday).

اما یک چیز این وسط استئنا بود. یک پرتابه به اسم پاور شات. یک گلوله متصل به دو تا کش که دو نفر رو به میله‌هاش می‌بستن و بعد کش‌ها رو می‌کشیدن و مثل یک تیرکمون، عمودی آدم رو پرتاب رو می‌کردن هوا! در نقطه اوج کش‌ها دوباره کشیده می‌شد و با شتابی بیشتر از g، به زمین برمی‌گشتیم. اونهم توی یک توپ فلزی ولی درست قبل از رسیدن به زمین …. این بازی اونقدر جذاب و غیرطبیعی بود که تقریبا کسی سوار نمی‌شد. گاهی هم که دو نفر سوار می‌شدن، کلی آدم وای می‌ستادن(!) و عکس و فیلم می‌گرفتن. ما هر شب از جلوش رد می‌شدیم. شب اول گفتیم کدوم دیوونه‌ای سوارش می‌شه! شب دوم یکی رو دیدیم. شب سوم به خنده گفتیم بریم سوار شیم و روز چهارم در طول روز در مورد سوار شدنش شوخی می‌کردیم و بالاخره… شب پنجم پرتاب شدیم!

ایریکس عزیز توی وبلاگش ماجرای سفر رو نوشته و فیلم پرتاب خودمون رو هم گذاشته! این شما و این فیلم پرتاب:

توصیه: اگر جایی دیدینش، سوار بشین! خیلی بانمک بود و وقتی هم بلیت رو خریدین، دیگه مجبورین تا آخرش برین و راه برگشتی نیست!

آیا در توییتر ایرانی بازی می‌کنیم؟

توی مطلب عضو کنگره، سفر مخفی به عراق را روی توییتر لو داد از توییتر نوشته بودم و اینکه خودش مدعی است که درست شده تا توش بنویسیم که «در این لحظه مشغول چه کاری هستیم» و بعد گفته بودم که ما ایرانی‌ها، این سیستم رو هم خراب می‌کنیم و می‌کنیمش جایگزین وبلاگ یا لینکدونی.

اون مطلب نقدهای زیادی توی کامنت و توی توییتستان داشت. تا جایی که دیدمشون، خوندم و فکر کردم. این فکر بدون شک باعث تلطیف نسبی عقیده می‌شه ولی اصلا باعث نشده که من عقیده‌ام تغییر کنه. همونطور که گفتم تلطیف شدم ولی تغییری در کار نیست. چرا؟ چون هر لحظه جریان بهم فشار می‌یاره.

توییتر یک ابزار است که افراد می‌تونن هر جوری دوست دارن ازش استفاده کنن. در این شکی نیست و من اهل مجبور کردن کسی به شیوه خاصی از رفتار نیستم. ولی رفتارها برام نشانه‌هایی از جامعه هستن و بلند فریاد زدن برام نشانه جذابی نیست. استدلال اینکه «توییتر ابزار و می شه هر جور ازش استفاده کرد» برای من فرقی با کسی نداره که توی خیابون با دوربین موبایل یواشکی از دخترها عکس می گیره و بعد توی سایت های پورنو به اشتراک می ذاره و بعد مدعی می شه که دوربین ابزاره و هر جامعه ای استفاده خودش رو ازش پیدا می کنه. مطمئنا دومی رو با اولی برابر نمی دونم ولی می خوام نشون بدم که رفتار، نشون دهنده چیز عمیق تری در جامعه است.

فرستادن کل خروجی‌های یک برنامه به یک برنامه دیگه مثل اینه که من بخوام بلندتر و بلندتر فریاد بزنم. مثلا همین الان این اسکرین شات رو از توییتر گرفتم:

امین دوست منه و همونطور که می بینین با علاقه توییت هاش رو هم دنبال می کنم ولی وقتی می‌بینم که توییتر رو کرده کپی فریدزفید، به فکر فرو می‌رم که چرا. خب اگر کسی به اون بحث علاقمند باشه فریندز فیدش رو می خونه و اگر کسی به اینکه امیر الان مشغول چه کاریه، توییترش رو. اینکه یک ماشین اولی رو تو دومی کپی کنه به نظرم نشونه جذابی از یک جامعه نیست.

من هیچ مخالفتی ندارم که توییتر جای افکار تک خطی باشه. اما وبلاگ شدنش به نظرم مسخره است چون اون ابزار خودش رو داره. خیلی خوبه که توییتر جای افکار باشه چون همیشه می شه به عنوان یک نظر سنجی بهش نگاه کرد یا یک جور افکار سنجی سریع. مثلا من شاید بخوام ببینم خارجی‌ها درمورد احمدی‌نژاد چی می‌گن. جواب ساده است: یک سرچ سریع در توییتر برای احمدی نژاد:

جذاب نیست؟ توش لینک هم هست و خبر هم هست که به هرحال قابل قبوله چون آدم‌ها بهش لینک می‌دن یا بعضی‌ها دوست دارن چیزها رو کپی کنن یا خبرهای سریع یک خبرگزاری رو دنبال کنن. مشکل اینجاست که در توییتستان فارسی دنبال احمدی‌نژاد بگردی. چی می‌شه؟ این:

یک نفر که تصمیم گرفته کلی فید رو به یک اکانت هات نیوز بفرسته. یکی دیگه که تصمیم گرفته کل فید دنباله رو به توییتر بفرسته. یکی دیگه که بخش های داغ دنباله رو به توییتر فرستاده و ما دائما اطلاعات رو از روی همدیگه کپی می کنیم. یعنی یک خبر تولید می شه و چندین جا اون رو کپی می کنن تا خواننده پیدا کنن یا رنک بالا بگیرن یا هر چیز دیگه. نه کپی رایت مراعات می شه و نه می شه توی اینهمه کپی از روی دست هم، اطلاعات کمی ریزتر رو پیدا کرد. این چیزیه که من دوستش ندارم و می‌گم توی توییتر هم ایرانی بازی می‌کنیم. نقدها تا حدی تعدیلم کردن و ممکنه از این به بعد بگم جهان سومی بازی که به نظرم راه رو بیشتر و بیشتر رومون می‌بنده.

جشن ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰

اپوخ یا زمان یونیکس یا همان Unix Time یکی از انواع نشون دادن زمان است. در این روش، زمان به شکل تعداد ثانیه‌های سپری شده از اول ژانویه ۱۹۷۰ بیان می‌شه. خوبی این روش اینه که هر زمان معاصری رو به شکل یک عدد ۱۰ رقمی با دقت ثانیه نشون می‌ده. مثلا در این لحظه که من مطلب رو می‌نویسم ساعت کامپیوترم ۱۳ فوریه ساعت ۲۳ و ۵۳ دقیقه است که برابرش به اپوخ می‌شه 1234556626 .

این استاندارد که بخشی از استاندارد پوزیکس است، داستان‌های خاص خودر ا هم دارد. مثلا پارتی‌های مختلفی که در تاریخ ۹ / ۹ / ۲۰۰۱ برگزار شد. بهانه این پارتی‌ها این بود که اپوخ از ۹۹۹۹۹۹۹۹۹ می‌گذشت و «تاریخ» رقمی می‌شد.

امشب هم یک «حادثه» داریم. امشب اپوخ به شکل جذاب زیر در خواهد آمد:

1234567890

زمان کامپیوتر من را آن بالا دیدید. برای من تقریبا دو ساعت به لحظه هیجان انگیز مانده! من که خواب خواهم بود ولی اگر شما بیدارید‌، روی ماشین یونیکس (مک و لینوکس و …) تایپ کنید:

<

p dir=”ltr”>date -j -f "%a %b %d %T %Z %Y" "`date`" "+%s"
1234557051

و در لحظه مناسب‌،‌ جشن بگیرید (:

مرتبط

 شمارنده آنلاین اپوخ به مناسبت ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰
 فهرست جشن‌هایی که به مناسبت ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰ برگزار می‌شن که البته برای ایران دسترسی مجاز نیست.

صفحه کلید کولماک

تا حالا شده احساس مچ درد داشته باشین؟ به صفحه کلیدتون نگاه کنید. ردیف بالا سمت چپ. به ترتیب این کلیدها اون گوشه هستن: QWERTY. دقیقا به همین دلیل، به صفحه کلید شما، کوئرتی می‌گن.

صفحه کلید کوئرتی مربوط به قبل از اختراع کامپیوتر است. شاید تعجب کنید ولی طراحی این صفحه کلید برمی‌گرده به سال ۱۸۷۴ ! تاریخی که ماشین تایپ ساخته شده بود و یکسری چکش تق تق بالا می‌اومدن و کاراکترها رو روی کاغذ می‌نوشتن. مشکل این بود که این چکش‌ها دائما به هم گیر می‌کردن پس کریستوفر شولز کلیدها رو به نوعی کنار هم چید که امکان گیر کردن آن چکش‌ها به هم را به حداقل برساند. در عین حال یک هدف دیگر هم در میان بود! چی؟ راحت بودن تایپ؟ نه (: اینکه بشود کلمه Typewriter را فقط از روی یک ردیف تایپ کرد!

این صفحه کلید از سوی شرکت‌های سازنده با استقبال روبرو شد و تا امروز هم به عنوان استاندارد باقی ماند. اما

 کلیدهای پر استفاده کمی در زیر بهترین انگشت‌ها قرار گرفته‌اند. پس انگشت‌ها باید زیاد حرکت بخورند.
 یک انگشت باید چند کلید را پشت سر هم تایپ کند.
 گاهی کلمات فقط با یک دست تایپ می‌شوند، مثلا ‌sweaterdresses ! در حالت ایده‌آل دست چپ و راست باید یکی در میان کار کنند.
 در این ترکیب بندی، زیاد پیش می‌یاد که از مجبور بشین از روی ردیف وسط بپرین. مثلا تایپ minimum.

راه حل؟ یک نمونه راه حل ارائه شده، صفحه کلید دوراک بود که قبلا هم در موردش نوشته‌ام (در مطلب->320]. من خودم سراغ دوراک نرفتم چون یادگیری‌اش به نظر سخت می‌رسد و خودش هم اشکالاتی دارد. اما جدیدا راه حل دوم را دیدم که واقعا مشکلات کمی دارد…

 یادگیری‌اش ساده است چون خیلی‌ چیزها جای قبلی هستند
 تنها صفحه کلید طراحی شده برای کامپیوتر است. هم کوئرتی و هم دوراک برای ماشین تایپ طراحی شدند.
 با زندگی ما سازگار است، کلیدهای استانداردی مثل zxcvaqw که با کنترل یا کامند یا آلت زده می‌شن، هنوز جای خودشون هستن تا راحت بشه دست راست رو روی ماوس گذاشت و دست چپ رو روی این کلیدها.

صفحه کلید کولماک یا همان Colemak. این صفحه کلید تنها چینش صفحه کلید است که بعد از اختراع کامپیوتر به وجود آمده. تمرکز اصلی آن روی راحتی دست در موقع تایپ بوده و هر کسی می‌تواند با یک هفته تمرین آن را یاد بگیرد چون کلیدهای خیلی زیادی جابجا نشده‌اند. این صفحه کلید برای راحتی طراحی شده و از آن مهمتر برای سلامتی. چطور؟ فرض کنید بخواهید یک متن بزرگ تایپ کنید. مثلا به عنوان نمونه، متن اعلامیه حقوق بشر. من این متن را به ابزار بررسی صفحه کلیدها دادم. به نتایج نگاه کنید:

واو… غیرقابل باور! این مقایسه بین صفحه کلید کولماک و کوورتی است. در کوورتی برای تایپ ۳۰ بند اعلامیه حقوق بشر انگشت‌ها باید ۲۲۶ متر مسافت طی کنند. در کولماک فقط ۱۰۸ متر!‌کمتر از نصف!!!

فاکتور بعدی بحث ردیف وسط است: جای طبیعی انگشت‌ها و در نتیجه جای مهمترین کلیدها. در تایپ اعلامیه حقوق بشر، اگر از صفحه کلید کلماک استفاده کنید، ۷۳ درصد متن روی ردیف وسط تایپ خواهد شد! این رقم در کوورتی ۳۱ درصد است!

در تمام فاکتورهای دیگر هم کلماک به طرز غریبی از کوورتی جلو است. مثلا در کمتر از یک درصد موارد پیش می‌آید که لازم باشد یک انگشت دو دگمه پشت هم را فشار بدهد (این در کوورتی ۵ درصد است).

همه اینها سبب می‌شود که سوییچ کردن به کلماک جدی‌تر شود. این صفحه کلید بیش از حد جدید است و هنوز در دنیا جا نیافته ولی شرط می‌بندم که به زودی مشهورتر و مشهورتر خواهد شد. سوییچ کردن همیشه سخت است ولی به این فکر کنید که تا آخر عمر قرار است با کیبردها کار کنیم و بدون شک برای من می‌ارزد که یک هفته دردسر داشته باشم تا صفحه کلید جدید را یاد بگیرم.

تازه بین خودمان باشد! لازم نیست حتما دردسرزا بشوید. من الان سه صفحه کلید تعریف کرده‌ام: فارسی، انگلیسی کوورتی، انگلیسی کلماک. همیشه در انگلیسی کلماک هستم که بسیار کند است. یک کاغذ حاوی نقشه کلماک پرینت کرده‌ام و گذاشته‌ام جلویم و از رویش یکی یکی کلیدها را تایپ می‌کنم. فان است و لذت بخش و جذاب و خب کم کم هم یاد می‌گیرم. فقط در لحظات حساس یا موقع ورود پسورد و اینجور چیزها سوییچ می‌کنم به صفحه کلید انگلیسی کوورتی که مشکل پیش نیاید. منطقا آنهم باید کم کم ، کم بشود (:

عضو کنگره، سفر مخفی به عراق را روی توییتر لو داد

احتمالا با توییتر آشنا هستید. در توییتر هر کس در هر لحظه می‌نویسد که مشغول چه کاری است. مثلا اگر به توییتر من نگاه کنید می‌بینید که من در طول روز چه کاری می‌کنم حالا بگذریم از ایرانی بازی ما که فیدهای مختلف را روی توییتر می گذاریم یا پنج تا پست پشت سر هم در مورد عقایدمان می نویسیم و … (:

این ایده کمی عجیب است. در ایران کلی چیز داریم که نباید بنویسیم چون دولت حس می کند که در جنبه‌ای حق دخالت دارد. گاهی هم بحث کاری است. مثلا من گاهی که می‌خواهم چیزی بنویسم کلی باید فکر کنم که مثلا نوشتن «روی سرور فلان نوکیا که داون شده کار می کنم» چقدر احتمال دارد اطلاعات محرمانه را به دیگران منتقل کند.

حالا سوتی جان بوهنر پیتر هوکسترا،‌ عضو کنگره آمریکا را ببینید. جان بوهنر پیتر هوکسترا در ۵ فوریه توییت کرده:

Just landed in Baghdad. I believe it may be first time I’ve had bb service in Iraq. 11 th trip here.

قابل توجه شما که این توییت «تازه در بغداد فرود آمدم» را این عضو جمهوری‌خواه کنگره، از بلک بری‌اش فرستاده. آنهم در سفری که قرار بوده به خاطر مسایل امنیتی به عموم اعلام نشود (:

منبع: سی نت

دونکته

نام نویسنده توییت رو اضافه کردم. پیتر کسی است که توییت کرده و جان کسی است که هیات نمایندگی رو به راه انداخته. با تشکر از رضا شیرزاد عزیز (:

فرهاد برام برام توییت کرده که اگر قرار بود توی توییتر لینک گذاشته نشه، پس دکمه کارنت آدرس را نمی‌ساختند. ربطی هم به فرهنگ ملت‌ها نداره به علایق شخصی مربوط میشه. (: من هم نگفتم نباید توی توییتر لینک داد. حرفم این بود که فید سرویس‌هایی مثل توییتر و فرندفیدز فریندفید و diigo رو نباید به توییتر فرستاد. این، یک جور علاقه مفرط به اجبار دیگر به شنیدن است که در کشورهایی که سانسور حاکمه و آدم‌ها حس می‌کنند حق شنیده شدن ندارند، بیشتر پیش می‌یاد. قبول دارم که علاقه شخصی است ولی علاقه شخصی آدم‌ها دقیقا محصول شرایط اجتماعی اونها است. در مورد فرستادن معقول لینک (در پاسخ به اینکه الان دارم چیکار می‌کنم، خیلی وقت‌ها جواب من اینه که الان دارم فلان صفحه رو می‌بینم) خیلی هم خوبه و اتفاقا فکر کنم من جزو آدم‌هایی هستم که زیاد لینک می‌فرستم (:

مقایسه کاراریی اوبونتو و ویندوز ۷

این روزها همه جا می‌خوانیم که ویندوز ۷ دارد می‌آید (: ارائه سریع و پر سر و صدای ویندوز ۷ اصلی‌ترین نشانه این است که خود مایکروسافت هم امیدی به ویستا ندارد و شکست آن را پذیرفته و دارد با قول ویندوز بعدی، می‌گوید که بازار را حفظ خواهد کرد.

من ضد مایکروسافت نیستم. ضد بیل گیتس هم نیستم (:‌ من طرفدار سیستم عامل خوبم و آزادی‌های انسان و خب نتیجه منطقی فعلا لینوکس است و کمی مک. اما بدون شک هر چقدر ویندوز بهتر بشود خوشحالتر می‌شوم چون هم آدم‌ها به سیستم عامل خوب عادت می‌کنند و هم دردسرهای دوستانم کمتر می‌شود.

حالا بیایید برویم گشتی بزنیم در مقایسه اوبونتو و ویندوز ۷ با معیارهای فنی. این تست‌ها سعی می‌کنند به این سوالات جواب دهند:

هر سیستم عامل چقدر طول می‌کشد که نصب شود؟

بعد از نصب چقدر فضا اشغال می‌کند؟

بوت شدن و خاموش شدن چقدر طول می‌کشد؟

کپی فایل از یو اس بی به هارد و از هارد به هارد چقدر طول می‌کشد؟

هر سیستم عامل با چه سرعتی برنامه آزمایش بهره‌وری کامپیوتر را اجرا می‌کند؟

نصب

اوبونتو بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ ثانیه طول می‌کشد تا به طور کامل روی دیسک نصب شود. این زمان برای ویندوز ویستا ۱۳۶۰ و برای ویندوز ۱۳۹۳ ثانیه است.

ولی راحتی نصب، فقط به زمان نیست. بگذارید نگاهی به این بیندازیم که چند کلیک ماوس لازم است تا هر سیستم عامل به طور کامل نصب شود.

واو… اوبونتو فعلی فقط با ۷ کلیک نصب می شه و اوبونتوی بعدی (۹)‌ با ۸ کلیک. ویستا به ۱۲ و ویندوز ۷ به ۱۴ کلیک برای نصب نیاز داره. البته بدون شک کم بودن کلیک الزاما معیار خوبی نیست ولی اطلاعات بانمکی است.

فضای دیسک

فوق العاده جذاب (: اوبونتو بعد از نصب ۲.۳ گیگابایت فضا مصرف می‌کند. این میزان برای ویندوز، تقریبا ۸ است (با ۶۴ بیتی‌ها کار چندانی نداریم). این در حالی است که اوبونتو هم مثل دیگر گنولینوکس‌ها، بعد از نصب دارای فایرفاکس، برنامه‌های آفیس، بازی، برنامه ادیت تصاویر (گمیپ)، پخش کننده‌های متفاوت، چند تم، برنامه رایت سی دی و … است و ویندوز ۷ احتمالا مجهز به NotePad و Paint (:

لازم به ذکر است که در این مرحله، ویندوز ویستا کارت شبکه را نشناخت و مجبور شدیم روی یک کامپیوتر دیگر درایورهای کارت شبکه را دانلود و برای ویستا نصب کنیم.

بوت و شات‌دان

زمان بوت از لحظه‌ای شروع شده که کامپیوتر روشن می‌شود و به محض ظاهر شدن میزکار، زمان متوقف شده. کامپیوتر مورد استفاده حدود ۲۰ ثانیه در مرحله POST می‌ماند ولی برای نبود هیچ ابهامی، از لحظه فشردن دگمه پاور، زمان را گرفته‌ایم:

ویندوز هفت ۳۲ بیتی تنها سیستمی بود که زیر یک دقیقه بوت شد. البته فراموش نکنید که همیشه ویندوز بعد از ظاهر کردن میزکار،‌ به کلی زمان برای به حالت سکون رسیدن احتیاج دارد و در واقع بخش عمده‌ای از بوت را بعد از نمایش میز کار انجام می‌دهد.

حالا بگذارید به ثانیه‌های مورد نیاز برای خاموش کردن سیستم نگاه کنیم:

پیشتاز اوبونتوی فعلی است و بقیه کمابیش به هم نزدیکند. ویندوز ۷ کمی عقب افتاده و البته در این میان، ویندوز ویستای ۶۴ بیتی بحث جداگانه‌ای دارد (:

ورودی خروجی

برای آزمایش سیستم فایل، چند راه حل داریم. اول فایل‌های بزرگ را از یو اس بی به هارد بعد فایل‌های کوچک. بعد هم همینکار با فایل‌های کوچک. یکبار هم از هر هارد به همان هارد و بار دیگر از یک هارد به یک هارد دیگر. در تست فایل‌های بزرگ، یک دایرکتوری داریم که ۳۹ فایل در آن است که در مجموعه ۳۹۹ مگ حجم دارد. در بحث فایل‌های کوچک هم ۲۱۵۴ فایل در ۱۲۷ دایرکتوری داریم که روی هم ۶۰۳ مگابایت حجم دارند.

حرف زدن بس است! به کپی فایل‌های کوچک از یو اس بی به هارد نگاه کنید:

و حالا به فایل‌های کوچک از هارد به هارد:

امیدوارم ۹ ماهی که به انتشار رسمی ویندوز ۷ مانده،‌ زمان خوبی باشد برای حل این مشکل عظیم.

حالا برویم سراغ فایل‌های بزرگ. اول از یو اس بی به هارد:

و حالا از هارد به هارد:

به جز یک مورد، در همه کپی‌ها لینوکس برتر ظاهر شده. به شکل علمی موضوع را بررسی نکردیم ولی به نظر می‌رسد در پاک کردن فایل‌های زیاد، هم ویندوز ویستا و هم ویندوز۷ مشکل جدی دارند. پنجره زیر پنجره آشنایی است. مکثی ۲۵ تا ۳۰ ثانیه‌ای قبل از دست به کار شدن ویندوز برای پاک کردن فایل‌ها.

تست ریچارد

برای اینکار، برنامه مستقل از سیستم‌عامل Richards را با پیتون روی سیستم‌ها اجرا کردیم.

در این تست در مجموع ویندوز بهتر ظاهر می‌شود. در عین حال تفاوت بین ۶۴ بیتی و ۳۲ بیتی در لینوکس بیشتر است و نسخه ۶۴ بیتی لینوکس نزدیکتر به نسخه ۶۴ بیتی ویندوز. در نسخه ۳۲ بیتی‌،‌ ویندوز تست ریچارد را بهتر اجرا می‌کند.

منبع

Benchmarked: Ubuntu vs Vista vs Windows 7