برای جمهوری اسلامی مایه خجالته که یک آدم رو به صرف درخواست حقوق برابر برای آدمها دستبند بزنه و به زندان بفرسته. این نتیجه ترس یک حکومت از آدمهای تحت سلطهاش است.
در دفاع از آزادی کیبرد
برای جمهوری اسلامی مایه خجالته که یک آدم رو به صرف درخواست حقوق برابر برای آدمها دستبند بزنه و به زندان بفرسته. این نتیجه ترس یک حکومت از آدمهای تحت سلطهاش است.
کریس کلارک ۴۳ ساله، پیشنهاد یک فرد ناشناس را قبول کرد و نام دامنه پیتزا دات کام را بعد از یک هفته حراج اینترنتی به قیمت ۲.۶ میلیون دلار آمریکا، فروخت.
آقای کلارک که در مریلند زندگی میکند میگوید که این جریان زندگیاش را تغییر خواهد داد. او در سال ۱۹۹۴ و هنگامی که وب هنوز پدیدهای همهگیر نبود، دامین Pizza.com را خرید تا شرکت تبلیغاتیاش بتواند قراردادهای بهتری با تولید کنندگان پیتزا ببندد. او در سال ۲۰۰۰ شرکت را به کس دیگری فروخت ولی در قبال ۲۰ دلار در سال، دامین پیتزا دات کام را برای خودش نگه داشت.
در ماه ژانویه و بعد از اینکه شنید دامین Vodka.com به قیمت ۳ میلیون دلار به فروش رفته است، او هم تصمیم به فروش دامیناش گرفت. جراح در مارس ۲۰۰۷ شروع شد و اولین پیشنهاد به مبلغ ۱۰۰ دلار دریافت شد ولی یک هفته هم طول نکشید که قیمتها بالا رفتند و بالاخره کسی پیشنهاد رقم ۲.۶ میلیون دلار را کرد.
بعد از پذیرش فروش دامین به این قیمت، تنها حرفی که کریس زد این بود: «متاسفم که در آن روزها، دامینهای بیشتری نخریدم!».
منبع: بی بی سی انگلیسی
و این مطلب هم تقدیم به مهدی ایکس پی عزیز که همیشه اخبار این جور چیزها رو به من میده (:
بارکد یا رمزینه به گفته ویکیپدیا:
نوعی نمایش تصویری اطلاعات بر روی سطوح است که اطلاعات آن را میتوان توسط ماشین بازخوانی نمود.
همه ما بارکدها را دیدهایم چون این روزها تقریبا روی هر چیزی یک مربع خط خطی چاپ کردهاند تا ماشینها بتوانند بفهمند این «چیز» چیست، قیمتش چقدر است، چند تا از آن در انبار باقی مانده و … . اما این نمادهای جامعه مبتنی بر کالاهای مصرفی الزاما، زشت و یادآوری خشکی ماشین نیستند. جدیدا طراحان ژاپنی به بارکدها مفهوم جدیدی دادهاند که علاوه بر کاربرد سابق، بارکدها را به چیزی زیبا و جذاب تبدیل کرده. این ابتکار باعث شده محصولات گیاهی شرکت طرف قرارداد، حسابی در ژاپن مشهور شوند. نگاه کنید… و لذت ببرید…
اینهم چند طرح ساده و ابتکاری:
شاید اولین باری که این بارکدها روی محصولاتتان ظاهر شوند، حتی متوجه آنهم نشوید ولی مطمئن هستم که با دیدن اولین بارکد، دوباره به مغازه خواهید رفت و برای تکمیل کلکسیون هم که شده، هر روز از همین محصولات خواهید خرید:
به احتمال زیاد، این ایده زیبا به زودی در سراسر جهان پیروانی پیدا خواهد کرد و بیشتر و بیشتر شاهد این طرحهای زیبا خواهیم بود تا ثابت شود که چیزی که تمام شدنی نیست، خلاقیت و نوآوری توسط آدمهای باهوش و با قریحه است (:
این بریده، مربوط به روزنامه چهارشنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۸۷ است؛ روزنامه جام جم. ضرغامی هم رییس صدا و سیمایی که طبق اصل ۴۴ قانون اساسی، منحصرا در اختیار حکومت است و ایران هم یکی از معدود کشورهایی در جهان که هیچ کس حق تاسیس رسانه عمومی (مثل رادیو و تلویزیون) را در آن ندارد.
این را نوشتم تا بگویم که «ما به این حرفها عادت کردهایم» حرف چرندی است. من که عادت نکردهام. آرزو دارم شما هم نکنید. شاید حرف نزنیم، شاید ساکت بمانیم، شاید خفه بشویم ولی عادت نمیکنیم. دروغ همیشه زشت است و وقاحت همیشه منفور حتی اگر خودشان برای خودشان هورا بکشند. وقاحت برای فرار از ترس است. آدمها پشت پر رویی قایم میشوند. کسی عادت نمیکند. آدمها ناامید میشوند، آدمها منزجر میشوند، آدمها رابطهشان را با آنها قطع میکنند ولی به این چیزها عادت نمیکنند. شاید نفهمیم ولی اگر بفهمیم، دیگر عادت نمیکنیم.
هووورراااا! امروز با دیدن خبر جایزه هفتسنگ خیلی خوشحال شدم. راستش از یکی دو هفته قبل با نوشتههای از زندگی و دیگر دوستان مطلع شده بودم که جایزه اول وبلاگ علمی – آموزشی به وبلاگ کیبرد آزاد داده شده. وقتی دیدم «کیبورد آزاد»، تجربهی جدیدی از توجه به «آزادی بیان» و به طور مشخص «آزادی اینترنت» را در وبلاگستان فارسی گسترش داده است …… و …. بهخاطر تلاش مداوم نویسندهاش برای رونمایی از دغدغهها، آسیبها و تهدیدهای پیرامون اینترنت فارسی، و البته پیگیری بسیار مسئولانهی آنها، از سوی کارشناسان به عنوان بهترین وبلاگ این بخش انتخاب شد بسیار خوشحال شدم. راستش ترسم از این بود که زیادی به سمت لینوکس رفته باشم. البته جو جایزه خیلی زیاد بود ولی خب به هرحال ازش خوشحالم.
اما دربارهاش ننوشتم تا امروز که دیدم تکنوتاکس هم جایزه بهترین سایت در جلب مخاطب خاص رو برده. این خیلی لذت بخش بود. تکنوتاکس فروم اصلی لینوکسکارهای ایران است و من هم از اعضای فعال اون و با افتخار، جزو مدیران انجمنش. این داستان هم واقعا خوشحالم کرد و تصمیم گرفتم مطلبم رو بنویسم و تشکر کنم از مجله هفتسنگ به خاطر حمایتاش از اینترنت (: ممنون ۷سنگ.
لپتاپی که جدیدترین و آپدیت شدهترین نسخه ویندوز ویستا را اجرا میکرد دومین ماشینی بود در مسابقه هک شد. این مسابقه سه روزه با حضور بهترین هکرهای جهان و سه لپتاپ اجرا شد که روی آنها جدیدترین و به روزترین نسخههای ویندوز ویستا، مکینتاش نسخه ده و لینوکس اوبونتو نصب شده بود.
شان مکاولی که در مسابقه Pwn2Own سال قبل، در روز دوم یک مکینتاش را هک کرده بود امسال با استفاده از یک حفره امنیتی سابقا ناشناخته در فلش (محصول ادابی) در روز آخر مسابقه کامپیوتر ویستا را هک کرد و به این طریق علاوه بر پنج هزار دلار جایزه، لپ تاپی که ویستا روی آن نصب شده بود را نیز تصاحب کرد.
اولین کامپیوتری که در روز دوم مسابقه از رده خارج شد، یک MacBook pro بود که با استفاده از حفره امنیتی در مرورگر اینترنت سفری، تصاحب شد.
جالب است بدانیم که حفره امنیتی مورد استفاده مکاولی، پیش از این هم روی ویستا عمل میکرد ولی مایکروسافت ادعا کرده بود که با ارائه سرویس پک ۱ برای ویستا، این حفره غیرقابل نفوذ شده است.
مسابقه Pwn2Own که هرساله در کانادا اجرا میشود یک مسابقه برای بررسی امنیت سیستمعاملهای مرسوم جهان است. در این مسابقه روی سه لپتاپ گرانقیمت سه سیستمعامل مرسوم (ویندوز، مک و لینوکس) نصب شده و کاملا update و patch میشود و سپس در روز اول هکرها داوطلب میشوند تا به خود سیستمعامل حمله کنند و در صورت هک کردن دستگاه، بیست هزار دلار و لپ تاپ گرانقیمت را تصاحب کنند.
در روز دوم و سوم، نرمافزارهای عمومی دیگر هم روی کامپیوتر نصب میشوند و مسابقه ادامه پیدا میکند اما با جایزه کمتر.
در مسابقات امسال لپتاپ Mac OS X در روز دوم و لپتاپ ویستا در روز سوم هک شدند ولی لینوکس تا آخر روز سوم غیرقابل نفوذ باقی ماند.
این موضوع برای خیلی از طرفداران لینوکس به عنوان یک پیروزی تلقی میشود اما نباید فراموش کنیم که پیام این مسابقه یک چیز است: حفرههای امنیتی یک واقعیت در کامپیوترهای امروز هستند که مستقل از سیستمعامل عمل میکنند. مواظب باشید و به روز. امسال با توجه به ارائه سرویس پک اول ویستا درست چند روز قبل از مسابقه، یک پیام دیگر هم داشتیم: هرچقدر هم که نویسندگان سیستمعاملها تلاش کنند و حفرههای قدیمی را ببندند، حفرههای جدید کشف خواهند شد.
در کامپیوتر، سیستم پنجره ایکس (که معمولا X11 یا X هم خوانده میشود)، سیستمی است، محصول پیاده سازی X که امکان نمایش پنجرهها روی صفحات نمایش را فراهم میکند. این سیستم ابزار و پروتکلهای استاندارد برای ساختن رابط گرافیکی کاربر در سیستمهای مشابه یونیکس و OpenVMS را فراهم میکند و در عین حال امروزه در بسیاری از سیستم عاملهای مدرن نیز شبیه سازی شده است.
ایکس، تنها ساختار پایه یا ابتدایی رابط گرافیکی کاربر را فراهم میکند: نمایش و حرکت پنجرهها روی صفحه و برقراری ارتباط از طریق کیبرد و ماوس. بنابر این، شکلی که ایکس میتواند به خود بگیرد شدیدا وابسته به برنامههای دیگر است. برنامههای مدیر پنجره مختلف میتوانند رابطهای کاملا متفاوتی ایجاد کنند. ایکس بخشی از سیستمعامل نیست بلکه به عنوان یک برنامه و در لایهای بالاتر از خود سیستم عامل اجرا میشود.
بر خلاف پروتکلهای پنجره قبلی، ایکس کاملا برای کار در شبکه رایانهای طراحی شده است. به عبارت دیگر، ارتباط ایکس با صفحه نمایش به جای ارتباط مستقیم، ارتباطی مبتنی بر شبکه است. در ایکس ، شبکه شفاف است: جایی که برنامه اجرا میشود میتواند با جایی که دیده میشود تفاوت داشته باشد.
پروژه ایکس اولین بار در دانشگاه ماساچوست و در سال ۱۹۸۴ شروع شد. نسخه فعلی (یعنی X11) در ۱۹۸۷ ظاهر شد و در حال حاضر به عنوان یک نرمافزار ازاد در حال توسعه است.
اصول اولیه طراحی ایکس
در ۱۹۸۴، باب شیفلر و جیم گتیس اصول اولیه ایکس را به این صورت تدوین کرند:
هیچ قابلیت جدیدی اضافه نکنید مگر اینکه برنامهنویسی بدون آن قابلیت نتواند برنامه واقعیاش را تمام کند.
اهمیت تصمیمگیری در این مورد که برنامه چه چیزی قرار نیست باشد، همانقدر مهم است که برنامه چه چیزی قرار است باشد. لازم نیست به همه نیازهای جهان پاسخ دهید. نکته مهم این است که برنامه قابل توسعه باشد تا بعدها بتوان با حفظ سازگاری، آن را پیش برد.
تنها چیزی که از تعمیم دادن بر مبنای یک مثال بدتر است، تعمیم دادن بدون وجود حتی یک مثال است.
اگر مشکل کاملا درک نشده باشد، بهترین کار این است که هیچ جوابی داده نشود.
اگر میتوانید ۹۰٪ خواستهها را با ۱۰ درصد کار جواب دهید، از راه حل ساده تر استفاده کنید.
تا جایی که ممکن است، پیچیدگی را ایزوله کنید.
به جای خط مشی، مکانیزم ارائه دهید. به طور عام، خط مشی رابط کاربری را به کلاینتها بسپارید.
در طول توسعه ایکس.۱۱، قانون اول به این شکل تغییر کرد: «هیچ قابلیت جدیدی اضافه نکنید مگر اینکه برنامهای واقعی را بشناسید که به آن نیاز داشته باشد.»
این مطلب رو برای مدخل سیستم پنجره ایکس ویکیپدیای فارسی ترجمه کردم و گفتم اینجا هم بذارمش. یکی از دلایلی که باعث میشه من از سیستم عاملی مثل لینوکس لذت ببرم، این فلسفه زیبایی است که پشت طراحیها پنهان شده و حتی بدون اینکه در موردش اطلاع داشته باشین، باعث می شه سیستمعامل زیبا و زیباتر بشه.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که اسناد کاغذی در حال محو شدن هستند و داکیومنتهای دیجیتالی دارند جای آنها را میگیرند. آزادی اسناد تضمین میکند که اسناد دیجیتال شما توسط برنامههای فعلی و آینده شما قابل استفاده باشد و همیشه بتوانید روی هر سیستم عامل یا با هر نسخه برنامهای، از اسناد خود استفاده کنید.
در حال حاضر تنها فرمت آزاد اسناد در جهان، ODF است. Open Document Format یک استاندارد ایزو است که اجازه میدهد فایلهای متنی صفحه بندیشده، صفحه گسترده و Presentationهای خود را با آن ذخیره کنید و روی هر نرمافزار استاندارد دوباره بازش کنید. این در تضاد است با فرمتی مثل MSWord یا Excel که فرمت بسته و محدودی دارند که در انحصار یک شرکت تجاری است.
فقط به این فکر کنید که کشوری مثل ایران با وجود ادعای مبارزه و مخالفت با آمریکا، تمام اسناد محرمانه و غیرمحرمانه و تمام برنامهریزیهای کشور و حتی نظامی خود را با نرمافزارهای یک شرکت تجاری آمریکایی انجام میدهد. این به این معنا است که یک فرمانده نظامی ایران هیچ وقت مطمئن نیست که در صورت تحریم کامل نرمافزاری ایران، بتواند کماکان فایل برنامه نظامی خود را باز کند و بخواند (: یا ممکن است از یک جایی به بعد، نسخههای دزدی ویندوز دیگر قابل نصب نباشند یا آفیس جدید فایلهای قدیمی را نخواند و در این صورت مثلا وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران مجبور خواهد بود روی سیستمعامل قدیمی خود بماند فقط و فقط به این دلیل که نمیتواند فایلهای برنامهریزی استانی را روی سیستمعامل ویندوز ۲۰۱۰ باز کند (:
مساله «سازگاری» را به این مساله اضافه کنید. هر کسی که در یک وزارت خانه یا شرکت بزرگ کار کند که از فرمت اسناد تجاری و بسته یک شرکت دیگر استفاده میکند برای همیشه وابسته آن شرکت خواهد بود.
این حرفها دور از ذهن است؟ اصلا (: تمام دنیا این بحث را قبول کرده و الان دیگر دعوا سر آزادی اسناد نیست بلکه بر سر چگونگی این آزادی است. تغییرات اخیر ویندوز و استفاده از فرمتهای جدید مبتنی بر XML برای اسناد ادامه این روند است.
در حال حاضر دو فرمت ارائه شدهاند که ادعای آزادی دارند. اولی ODF است که توسط ایزو تصویب شده و دومی OOXML است که مایکروسافت آن را طراحی کرده و سعی دارد به عنوان یک فرمت آزاد، به تصویبش برساند. روز آزادی اسناد مبلغ اولی است که به معنی واقعی کلمه آزاد است. متاسفانه مایکروسافت مثل همیشه در ارائه فرمت «خودش»، «خودش» را بیشتر از بقیه مدنظر داشته و محدودیتهایی در آن ایجاد کرده است که باعث شده اکثریت کشورهای جهان به عدم استفاده از OOXML رای بدهند.
یک فرمت سند آزاد
باید توسط همگان قابل ارزیابی و استفاده باشد بدون اینکه فرد یا سازمان یا شرکتی، به فرد یا سازمان یا شرکت دیگر ارجحیت داشته باشد.
نباید هیچ وابستگیای به فرمتهای بسته و تجاری داشته باشد و تمام اجزای آن آزاد باشد.
نباید دارای هیچگونه محدودیت قانونی برای استفاده شدن توسط فرد یا گروهی از افراد را داشته باشد.
باید فرصت برابر برای هر فرد یا سازمانی که بخواهد در توسعه آن مشارکت کند را تضمین کند.
باید بتواند توسط توسعه دهندگان مختلف روی نرمافزارهای مختلف پیاده سازی شود.
این تعاریف به شکل خود به خود ما را به سمت فرمت ODF راهنمایی میکنند. با انتخاب ODF به عنوان یک فرمت استاندارد (که در حال حاضر لینوکس و مک و OpenOffice روی ویندوز از آن پشتیبانی میکنند) شما خواهید توانست:
از هر برنامه یا سیستمعاملی که ترجیح میدهید استفاده کنید بدون اینکه نگران توانایی باز کردن اسنادتان باشید.
بدون محدودیت با دیگران سند رد و بدل کنید.
با هر نرمافزاری که دوست دارید، با دولت ارتباط برقرار کنید.
اولی و دومی کاملا واضح هستند اما سومی یعنی چه؟ حداقل در دیدگاه کشورهای مدرن، آزادی اسناد یکی از مسایل بسیار مهم در دموکراسی تلقی میشود. نگاهی به کشور خودمان بیاندازید که در آنها اکثر اسناد الکترونیکی بخشهای دولتی به شکل DOC تولید و نگهداری میشوند. مثلا در دانشگاهی که من درس میخوانم برای فارغالتحصیل شدن یا ارائه مقاله یا نوشتن پایان نامه و … به من تمپلیتهای Word میدهند و از من فایل DOC میخواهند. این به سادگی به این معنا است که اگر من از شرکت مایکروسافت خرید نکنم، حتی در سازمان دولتی کشورم حق مشارکت ندارم. البته خوشبختانه این روزها OpenOffice لینوکسی من علاوه بر کار با فرمت استاندارد و جهانی ODF، فایلهای آفیس ورد را هم باز و بسته میکند ولی به هرحال من برای ارتباط با دانشگاهم و در سطح بالاتر با دولتم، باید با فایلهای یک شرکت تجاری آمریکایی کار کنم. این همان دو مشکل قبلی را ایجاد میکند:
۱- اگر من نخواهم با شرکت آمریکایی و با یک فرمت بسته یا با یک سیستمعامل اعصاب خوردکن کار کنم، حق مشارکت به عنوان یک شهروند را ندارم.
۲- اگر شرکت آمریکایی نخواهد دولت من / خود من از نرمافزارش استفاده کنیم، کشور فلج میشود.
به همین دلیل است که آزادی اسناد علاوه بر یک امر فلسفی، یک امر سیاسی است و خوشحالم که ایران در ارزیابیهای اولیه OOXML را رد کرده و ناراحتم که هنوز به ODF کوچ نکرده.
اما شما چکار میتوانید بکنید؟ به نظر من نیازی به عمل سریع و مستقیم نیست. کسانی که از لینوکس / آفیسباز استفاده میکنند که قدمشان را برداشتهاند. کسانی هم که به دلایل بسیار متنوع هنوز ویندوز / MSOffice دارند فقط کافی است که از جریان مطلع باشند، بدانند که ODF چرا مهم است و سال بعد روز آزادی اسناد را جشن بگیرند (:
مرتبط:
امضا کردن درخواستی که توسط نوکیا و اپل ارائه شده تا فرمت آزاد صدا و تصویر به HTML5 اضافه شود