ما می توانیم به روزنامه‌نگار افغانی در آستانه اعدام کمک کنیم

سید پرویز کامبخش، بیست و ساله است و دانشجوی دانشگاه (پوهنتون) بلخ در رشته روزنامه‌نگاری. چند ماه قبل پرویز، مقاله ای که در مورد برخورد فرودست با زنان در اسلام صحبت می کرده از اینترنت دانلود کرده و آن را به دوستان خود داده است.

ماه اکتبر سال گذشته (تقریبا سه ماه قبل)، دادگاه شریعت افغانستان این روزنامه نگار جوان روزنامه جهان نو را به مرگ محکوم کرده است. شاکی او یک فرد حقیقی بوده و «جرم» او کفر.

بر اساس اخبار، دادگاه او بدون شاهد و وکیل برگزار شده و بنا به روزنامه The Independent، این هفته سنای افغانستان هم حکم را تایید کرده است.

به دیگر روزنامه نگاران نیز گفته شده که در صورت حمایت از کامبخش، زندانی خواهند شد. روزنامه The Independent یک کمپین برای حمایت از پرویز کامبخش به راه انداخته تا در این مورد مقامات انگلیسی را وادار به مذاکره با مقامات افغان کند. من آن را امضا کرده ام.

عکس متعلق به ریوترز است و منبع اصلی مقاله اینجا است

چگونه لینوکس و ویندوز را دوال بوت کنیم؛ طریقه نصب گنو/لینوکس پارسیکس در کنار ویندوز ایکس پی

توجه کنید که این مقاله بسیار سنگین است (تقریبا یک و نیم مگ) پس برای خواندن کامل آن، منتظر لود شدن همه عکس ها بشوید. در عین حال دقت کنید که این مقاله برای کسی نوشته شده که می خواهد لینوکس را امتحان کند، قرار نیست کسی با این مقاله، لینوکس کار شود (:

یکی دیگر از خوبی های لینوکس ( و نه لینوکسی ها) این است که به راحتی می تواند در کنار ویندوز نصب شود و با آن همزیستی کند. به اینکار اصطلاحا Dual Boot یا همان «بوت دوگانه» می گویند. در این مقاله می خواهم نشان بدهم که چطور می توانید پارسیکس را در کنار ویندوز ایکس پی نصب کنید. برای شروع اینکار نیاز به یک سی دی پارسیکس دارید. جدیدترین نسخه پارسیکس، ۱ است که چند روز قبل معرفی شده. این لینوکس زیبا و راحت، کاملا فارسی است و از بهترین قابلیت های لینوکس هم پشتیبانی می کند (: برای کاربران جدید، پیشنهاد من یا اوبونتو است یا پارسیکس و البته میز کار KDE. در اینجا سعی کرده ام با حداکثر جزییات مسایل را مطرح کنم ولی اگر جایی از آن گنگ بود،‌ شانسی جلو نروید و بیشتر بخوانید و بپرسید (:

مرحله اول: بوت آزمایشی پارسیکس

شروع کار،‌ بوت کردن کامپیوتر با سی دی پارسیکس است. کامپیوتر (بایوس) را جوری تنظیم کنید که کامپیوتر از سی دی بوت شود و بعد با سی دی پارسیکس کامپیوتر را بوت کنید. در اولین مرحله، منویی شبیه به این خواهید دید:

البته شاید تصویر شما آن پنگوئن را نداشته باشد ولی خوب است با آن آشنا شوید. اسمش تاکس است و نماد لینوکس. گزینه های مختلفی دارید و معمولا گزینه مناسب برای شما انتخاب اول است: بوت معمولی. همین را انتخاب می کنم و بوت شروع می شود.

مراحل بوت که تمام شد، صفحه اصلی پارسیکس را خواهید دید:

واقعیت این است که من تم های تیره را زیاد دوست ندارم و پارسیکس ۱، ترجیح داده تیره باشد (: در لحظه بعد از نصب می توانید هر تم دیگری که دوست دارید را تغییر دهید. البته بین خودمان باشد، به نظرم این تم خفن است و مناسب عشق هک ها (: به هرحال دیدید که پارسیکس به شکل معقول بوت می شود پس وقت آن است که برگردیم به ویندوز (: از منوی System کامپیوتر را با Quit خاموش کنید (البته بعد از بیرون آوردن سی دی ) و دوباره در ویندوز بوت کنید.

مرحله دو: بک آپ و Defrag کردن دیسک

بگذارید اطلاعات را امن کنیم! اول یک بک آپ درست و حسابی از اطلاعات مفیدتان بگیرید. همه آن ها را باید روی یک سی دی رایت کنید و یک جایی دور از کامپیوتر بگذارید تا اگر کامپیوتر منفجر شد،‌اطلاعات امن باشد. همین الان این کار را بکنید چون بعدا هیچ عذری موجه نیست!

در مرحله بعد از منوی استارت ویندوز، مثل شکل جلو بروید و دیسک را کاملا Defrag کنید. اگر از پس اینکار بر نیامدید، این راهنما به درد شما نمی خورد (:

مرحله سه: خالی کردن فضای خالی روی هارد

مساله این است که شما برای نصب لینوکس به حداقل دو سه گیگ فضای خالی روی هارد نیاز دارید. اگر دوست دارید واقعا از آن استفاده کنید پیشنهاد من چیزی در حد حداقل ۱۰ گیگ است ولی به هرحال انتخاب با شما است. این را هم دقت کنید که منظورم از فضای خالی، جای خالی روی یک درایو ویندوز نیست. منظور از فضای خالی،‌ فضای پارتیشن بندی نشده روی هارد دیسک است. هارد شما پارتیشن های مختلفی دارد و حالا لازم داریم که یک پارتیشن مخصوص لینوکس درست کنیم.

اگر بلد هستید که فضا را خالی کنید، این کار را بکنید و مثلا ۱۰ گیگ فضای خالی روی هارد داشته باشید و به مرحله بعد بپرید ولی من می خواهم این کار را با استفاده از برنامه Gparted در لینوکس انجام دهم پس بد نیست بخوانید.

کامپیوتر را به شیوه صحیح Shut Down کنید! اگر ری استارت کنید یا وسط بوت شدن ویندوز آن را قطع کنید، لینوکس حاضر نمی شود در وضعیت پارتیشن ها تغییری بدهد چون ممکن است ویندوز خراب شود.

بعد از شات دان صحیح، کامپیوتر را یکبار دیگر با لینوکس بوت کنید (این کار را در مرحله یک یاد گرفته اید). بعد از کامل شدن بوت روی صفحه Install Parsix کلیک کنید تا روند نصب شروع شود.

پارسیکس به شما می گوید که می‌خواهد نصب را شروع کند. دستش درد نکند.

اوه! گفت که هارد شما آماده نصب نیست. مشکلی نیست چون قرار است با هم تنظیمش کنیم.

حالا از ما خواسته که بگوییم می خواهیم چکار کنیم: پارتیشن بندی کنیم یا خارج شویم! اولی را انتخاب می کنیم.

بعد از مدتی، شمای هارد دیسک های سیستم روی صفحه نشان داده می شود. من یک هارد دارم که اکثر آن را ویندوز گرفته (بخش سفید) ولی فضای اشغال شده توسط ویندوز فقط یک کوچولو است (بخش زرد). برنامه این است که بخش سفید (پارتیشن ویندوز)‌ را کوچک کنم تا جا باز بشود برای ساخت پارتیشن های لینوکس.

روی بخش سفید کلیک می کنم و دگمه Resize را فشار می دهم. یک پنجره باز می شود:

سمت راست نوار را می گیرم و فضای سفید را کوچک می کنم. آن پایین به من نشان می دهد که چقدر فضا (بر حسب مگابایت) خالی شده.

برای اتمام کار، کلید Resize/Move را فشار می دهم و تغییر مورد نظرم، در کامپیوتر ثبت می شود اما هنوز به کامپیوتر دستور انجام آن را نداده ام.

برای انجام عملیات باید آیکون سبز رنگ Apply را بزنم.

دارد اخطار می دهد که باید بک آپ گرفته باشیم! امیدوارم این کار را کرده باشید و OK را بزنید

و کمی بعد تر کار تمام شده

اگر در این مرحله ایرادی دریافت کردید،‌ احتمالا می تواند به شات دان نشدن صحیح و کامل ویندوز باشد (Hibernate یا ریبوت قبول نیست). در صورت بروز اشکال روی مثلث کوچک کلیک کنید تا باز شود و دقیقا ایراد را بخوانید و حل اش کنید. در صورت اجرای صحیح به این صفحه خواهید رسید:

مرحله چهارم: ساخت پارتیشن‌های مورد نیاز

در ساده‌ترین حالت می توانید لینوکس را روی یک پارتیشن نصب کنید. نصب‌های حرفه‌ای تر نیازمند پارتیشن‌های بیشتری هستند. در وضع فعلی ما حالت میانه‌ای را در نظر گرفته‌ایم و می خواهیم با دو پارتیشن، لینوکس را نصب کنیم. پارتیشن اول حجم زیادی دارد (حداقل ۲
گیگ و حداکثرش با شما). سیستم فایل این پارتیشن سیستم فایل دوست داشتنی لینوکس یعنی ext3 است.

اما پارتیشن دوم! این پارتیشن یک چیز خاص است. پارتیشنی از جنس swap که معمولا دوبرابر حافظه کامپیوتر تعریف می شود. یعنی حالا که کامپیوتر من 512 مگابایت حافظه دارد، یک پارتیشن swap به اندازه یک گیگابایت تعریف می کنم و لینوکس خود به خود آن را می شناسد و از آن به عنوان یک نوع حافظه جانبی استفاده می کند.

پس ما دو پارتیشن داریم: یک پارتیشن swap به اندازه دوبرابر ram و یک پارتیشن اصلی از نوع ext3 که هر چقدر بزرگتر باشد بهتر است. کمربندها بسته! حرکت!


دگمه New را که فشار می دهم یک پنجره جدید باز می شود که از من می پرسد حجم و نوع پارتیشن مورد نظر و سیستم فایل آن چیست. خود سیستم فضای اولیه را کل فضای خالی موجود در نظر گرفته ولی من در بخش free space following عدد ۱۰۲۴ یعنی یک گیگابایت را وارد می کنم تا یک گیگ آخر را خالی بگذارم تا بعدا پارتیشن دوم ر در آنجا درست کنم. نوع پارتیشن را Primary انتخاب کرده ام و سیستم فایل آن را ext3. توجه کنید که تعداد پارتیشن های Primary روی هر هارد محدود است و در نتیجه اگر سه پارتیشن دیگر دارید، دیگر نمی توانید به این راحتی یک Primary جدید تعریف کنید. اگر این وضعیت را دارید در مورد پارتیشن بندی بیشتر بخوانید. تنها چیزی که لینوکس این وسط لازم دارم، یک پارتیشن از نوع ext3 با حجم بالای دو گیگابایت است. دراینجا من یک پارتیشن ۴۶ گیگابایتی ساخته ام که بعد از فشردن Add اینجوری می شود:


حالا می روم سراغ ساختن پارتیشن swap. یادتان که نرفته؟ دوبرابر رم یعنی ۱۰۲۴ مگ.


دوباره پیشنهاد اولیه خود سیستم، تمام فضا است که از مرحله قبل دقیقا یک گیگابایت شده. همین را می پذیرم و فقط نوع آن را Primary و فایل سیستم آن را linux-swap انتخاب می کنم. تکرار می کنم که شما نمی توانید هر چقدر که می خواهید پارتیشن Primary تعریف کنید. این ربطی به لینوکس ندارد و محدودیت پی سی است. اگر با این جریان مشکل دارید در مورد پارتیشن بندی بیشتر مطالعه کنید تا بتوانید دو پارتیشن مورد نظر لینوکس را بسازید. بازهم Add را فشار می دهم:


حالا دو کار منتظر انجام شدن هستند: ساختن پارتیشن اول و ساختن پارتیشن دوم. کافی است دگمه سبز رنگ Apply را بزنم تا این مراحل یکی یکی انجام شوند.


و حالا همه چیز آماده است:


فضای سفید بزرگ آنی است که برای لینوکس ساخته ام. هر پارتیشن یک اسم دارد و اسم این پارتیشن لینوکس من /dev/sda2 است. این را جایی یادداشت کنید چون بعدا لازمش دارید. آن کوچولوی سمت راست هم همان swap است. دقت کنید که آن پایین هم لیست همه پارتیشن ها نوشته شده و دقیقا dev/sda2 با رنگ آبی و فایل سیستم ext3 فهرست شده و حجم آن اینجا ۴۶ گیگابایت است. بازهم جایی می نویسم که پارتیشنی که قرار است لینوکس را روی آن نصب کنم sda2 است.

مبارک است! سخت ترین مرحله انجام شده و حالا فقط می ماند نصب.

مرحله پنجم: تنظیمات نصب

دیگر دنیا شیرین است. حداقل امیدوارم اینطور باشد. پنجره پارتیشن بندی را می بندید و این پنجره ظاهر می شود:


گزینه اول می گوید که می خواهید تنظیمات یک نصب جدید را انجام دهید. همین را انتخاب می کنید و OK می زنید.


اینجا باید پارتیشنی که می خواهید لینوکس روی آن نصب شود را انتخاب کنید. خودش بهترین گزینه را انتخاب کرده که به احتمال زیاد دقیقا همان چیزی است که در قسمت آخر مرحله چهارم نوشته بودید. برای من که همان sda2 است. ممکن است مال شما اسم دیگری داشته باشد ولی باید همانی باشد که در قسمت آخر مرحله قبل روی کاغذ نوشته بودید. حجم را هم چک کنید که درست باشد. مال من که ۴۶ گیگابایت است و دقیقا همان پارتیشن. پس می روم مرحله بعدی. مطمئن شوید که اشتباه نکرده اید تا ویندوز را از دست ندهید (:


حالا در مورد فرمت کردن پارتیشن سوال می کند. جواب ext3 همیشه خوب است (: Next را می زنم:


اسمم چیست؟ مال من که jadi بود، شما اسم خودتان را بدهید.


اسم کاربری مورد نظرم چیست؟ من بازهم همان اسم jadi را می خواهم، این کاربری خواهد بود که با آن به سیستم لاگین می کنم.


حالا باید پسورد مورد نظرم را بدهم. پسورد خیلی سختی انتخاب نمی کنم چون اسم کاربری بالا و این پسورد را باید هربار موقع ورود بدهم.


حالا باید پسورد مدیرسیستم که در لینوکس به آن root می گویند را بدهم.این را هم وارد می کنم تا وقتی خواستم کار خفنی در لینوکس بکنم، بتوانم ثابت کنم که مدیر سیستم هستم. حقیقت اش را بخواهید من با پسورد کاربر معمولی ام (jadi) یکی می گذارمش تا راحت باشم.


هنوز یک سوال دیگر دارد! اسم ماشینم!‌ من اینجا زدم testmachine. روی لپ تاپم زده ام japtop و شما می توانید هر اسم دیگری که برای کامپیوترتان دوست دارید را بدهید. حتی می توانید از اسم های باکلاسی مثل zerozone استفاده کنید ولی بهتر است space و اینجور چیزهای عجیب و غریب در آن نباشد!


آخرین سوال که عملا جوابش را قرار نیست شما بدهید و خود لینوکس جوابش را می داند: «برنامه بوت دوگانه را کجا نصب کنم؟» اگر فنی هستید و فرق جواب ها را می دانید جواب درست را انتخاب کنید ولی اگر مثل من چندان از این داستان سر در نمی آورید گزینه پیش فرض را Next بزنید (: لینوکس در جای مشخص شده، برنامه ای را نصب خواهد کرد که به شما اجازه می دهد انتخاب کنید که می خواهید از کدام سیستم عامل بوت کنید.

مرحله ششم: نصب نهایی


تنظیمات نصب تمام شده و یکبار دیگر به پنجره اول برگشته ایم. حالا گزینه دوم یعنی Start Installation را انتخاب می کنیم و این پنجره را با دقت نگاه می کنیم:


در همان خط دوم به ما می گوید که می خواهد sda2 را فرمت کند. این را با کاغذی که قبلا نوشته ایم چک می کنیم! اگر این جا اشتباه کنیم یعنی داریم ویندوز را فرمت می کنیم! البته بک آپ گرفته ایم و خیلی وحشتناک نیست. Next را می زنیم.


نصب شروع شده. اول فرمت می‌کند و بعد…


… و جلو می رود و سیستم را نصب می کند تا تمام شود.


واو… لینوکس نصب شد! آنهم با تواضع در کنار ایکس پی (: سی دی را در می آوریم و برای ری استارت کامپیوتر،‌ از منوی System، Quit را می زنیم.

حالا بوت دوگانه پارسیکس و ویندوز را داریم

کامپیوتر که بوت می شود، در لحظه اول صفحه ای شبیه به این می بینیم:


از این منو می توانید انتخاب کنید که

 پارسیکس در حالت عادی بوت شود

 پارسیکس با تنظیمات خاص شما بوت شود (که فعلا با این کاری نداریم)

 ویندوز بوت شود

در صوٖرت انتخاب گزینه اول لینوکس بوت می شود و صفحه لاگین را خواهید دید:


اول باید نام کاربری خودتان را بدهید و بعد کلمه عبور را. می توانید برنامه ها را اجرا کنید:


و برای تنظیم شبکه (یا وصل شدن با مودم که من بلدش نیستم) از منوی Applications وارد بخش Parsix شوید و Network Configuration Tool را اجرا کنید.

از من می پرسد که آیا DHCP دارم؟ می گویم بله و شبکه خیلی زود و راحت راه می افتد!

حالا هم می پرسد آیا می خواهم هربار خود به خود شبکه راه بیافتد؟ نظرم بازهم مثبت است. راستی یک نگاهی هم به xFarDic در بخش نرم افزارهای عمومی می اندازم که یک دیکشنری خوب فارسی است. آن را که اجرا می کنم،‌یک آیکون کوچک در منوی کوچک در بالا سمت راست ظاهر می شود که هر وقت روی آن کلیک کنم:

به دنیای لینوکس خوش آمدید! فقط برای امتحان اینکه هنوز ویندوز سالم است یا نه یک بار دیگر کامپیوتر را شات دان می کنم و این بار در ویندوز بوت می کنم:


بعله سالم است به جز اینکه بازهم یک چیزی کشف کرده و از من می خواهد ری استارتش کنم! ری استارت می کنم و بر می گردم به لینوکس!

تکمیلی:

لینوکس یک نرم افزار است و قانونی نانوشته می گوید که «هر نرم افزاری باگ دارد». لینوکس آزاد است و توسط مردم نوشته شده و به احتمال زیاد در جاهایی از ویندوز ضعیف تر است اما در مقابل در جاهایی هم بسیار بسیار قوی تر است. با فکری باز، با آن کار کنید و ببینید چه چیزی دارد و چه چیزی ندارد و آیا به درد شما می خورد یا نه. من هنوز لینوکس را به کسی پیشنهاد نمی کنم و معتقدم فقط وقتی کسی فهمید که چرا می خواهد با لینوکس کار کند، باید به سراغش برود. دادن لینوکس به افرادی که به دنبالش نیستند مثل این است که کتاب های علمی تخیلی سایبرپانک را به کسانی بدهیم که از ژول ورن خوششان می آید.

با هم همراهم

متاسفم که سایتم به سایت لینوکسی تبدیل شده ولی در چند روز آینده بازهم از لینوکس خواهم نوشت. ۱- کارهای قشنگی که با پارسیکستان می توانید بکنید. ۲- چگونه از زیباترین جنبه لینوکس استفاده کنید: جامعه لینوکسی. ۳- شما بگویید چه می خواهید.

مرتبط:

 توضیح خیلی دقیق بوت دوگانه اوبونتو و ویندوز ایکس پی در وبلاگ آپدیت بلاگhttp://www.updateblog.net/archive/2…]

 ویرایش منوی بوت دوگانه ی مابین ویندوز و اوبونتو که عملا تفاوتی با پارسیکس نداره.

لینوکس را دوست دارم چون مثل خمیر انطعاف پذیر، مثل لگو خلاق و مثل بولدوزر قوی است

کار خوب نتیجه ابزار خوب است و ابزار خوب، یک ماشین خیلی پیچیده و بزرگ نیست بلکه مجموعه ای از ابزارهای کوچکی است که به خوبی از عهده کارهای خاص بر می آیند و با هم جفت و جور می شوند. لینوکس دقیقا همین است: یک جعبه ابزار فوق العاده با توانایی جفت و جور شدن با هم. دقیقا انگار یک لگو داشته باشید از پیچ گوشتی و آچار و مته و اره و هر چیز دیگر.

امروز دوستی با یک سی دی پیشم بود. می خواست زود برود چون باید کل فایل ها را چک می کرد و از این یکی دو هزار فایل، آن‌هایی که اسم «فلانی» در آن‌ها بود را جدا می‌کرد. برای اینکار نیازی به تلف کردن کل شب خوبمان با باز و بسته کردن هزار تا فایل نبود. سی دی را در لینوکس گذاشتم و گفتم که بیتشر از سی ثانیه کار ندارد. در لینوکس من دستور «جستجو» را دارم و می نویسم:

grep فلانی *

جالب نیست؟‌ حالا دقیقا می گوید در کجای کدام فایل اسم «فلانی» آمده. اما من فقط اسم فایل ها را می خواهم:

grep فلانی * -l

بامزه نیست؟ l- می گوید: فقط اسم ها را چاپ کن، هر کدام را در یک خط. دوستم که هیجان زده شده می گوید خروجی را ذخیره کنم و اسم فایل ها را به او بدهم که جدایشان کند و یک فایل فشرده از همه آن‌ها درست کند. مگر لینوکس مرده؟

grep فلانی * -l | xargs tar -czf allfiles.tar.gz

واو… یکضرب خودش هم زیپ کرد! علامت | (پایپ) می گوید خروجی اول را بدهید به ورودی دومی و xargs هم می گوید هر خروجی را به پشت دستور بعدی اضافه کند و دستور را اجرا کند. tar -czf هم یک فایل فشرده از فایل هایی که به آن داده ایم می سازد! حالا من یک فایل فشرده ساخته ام از همه فایل هایی که اسم «فلانی» در آن هست. دوستم دیگر به لینوکس ایمان آورده و درخواست نمی کند که فایل را برایش کپی کنم تا از خانه ایمیلش کند. بلکه می پرسد: چجوری ایمیلش کنم؟

جواب عمومی ساده است: لاگین کن و attach کن و ایمیل کن. در لینوکس جریان ساده تر است. اگر بخواهم فیگور خط فرمان بیایم می نویسم:

grep فلانی * -l | xargs tar -czf allfiles.tar.gz && uuenpre allfiles.tar.gz allfiles.tar.gz | mail jadijadi@gmail.com -s "file hameye hesabhaye folani"

ولی با این خط عملا دیگر دارم خط فرمان را خز می کنم (: به جای اینکار من وارد برنامه ایمیلم می شوم (kmail) و یک ایمیل جدید باز می کنم و می نویسم: «فایل پیوست حاوی همه حساب هایی است که توشون اسم فلانی هست» و ایمیل را ارسال می کنم. خود برنامه از کلمه «پیوست» متوجه می شود که احتمالا می خواهم چیزی به نامه پیوست کنم و مسیر آن را از من می پرسد و به نامه پیوستش می کند! حالا مقایسه کنید که چند بار در ویندوز برایمان پیش آمده که ایمیل بزنیم «اوه ببخشید! یادم رفت فایل رو پیوست کنم. فایل به این یکی نامه پیوست شده!».

من لینوکس رو دوست دارم چون مثل یک لگو لذت بخش و مثل یک بولدوزر قوی و مثل خمیربازی شکل پذیر است (:

یک مطلب رو از وبلاگم حذف کردم، متاسفم که نمی شد کامنت های خوبش رو سوا کنم

آهان! این رو هم بگم که حذف یک مطلب از روی سایت شخصی به هیچ وجه سانسور یا همچین چیزی نیست. سانسور اینه که من بگم کسی حق نداره فلان چیز رو بنویسه. آزادی بیان به این معنی نیست که هر آدم ناشناسی فحشش رو به من و حکومت در سایت خودم بده (: البته ببخشید از دوستانی که برای یک پست غیرمنطقی، کامنت های منطقی گذاشته بودند و نوشتشون کلا به همراه پست حذف شد. راستش حوصله جمع و جور کردن اون چند نفر آدم بی منطق که احساس می کردن مبارزه فحش دادنه رو نداشتم.

می بخشید و قول می دم قبل از پست مطالب بیشتر به نتایجشون فکر کنم. خوش باشید و خرم و شب بخیر و فراموش نکنید که کامنت کمتر، زندگی راحت تر!

گشت روز تعطیل در یک بعد از ظهر آفتابی

در این هوا گشت چقدر می چسبه!

 اولین جایی که اگر علاقمند صدا و اینجور چیزها هستید حتما باید ببینید، وبلاگ صدا و سیستم‌های صوتی است است. این وبلاگ به شکل تخصصی در مورد «صدا» و «سیستم های صوتی» می نویسه و به حق یکی از معدود وبلاگ های فارسی است که روی جامعه تاثیر جدی داره. باور بکنید یا نه، بررسی هایی که این وبلاگ از کالاها می کنه، باعث بالا و پایین رفتن قیمت اونها در بازار ایران می شه!

 فکر می کنید وقتی کسی می ره خارج، زندگی اش چطوری می شه؟ منظورم از «خارج»، کانادای افسانه ای است (: برای دیدن بخش هایی از واقعیت مخمل بانو رو بخونین. نه آه و ناله می کنه از غربت و نه آزادی هاش رو حلوا حلوا می کنه برامون بلکه به سادگی می نویسه که اونجا چه خبره. خوندن مخمل بانو توصیه می شه (:

 شنیدین که مجله زنان لغو مجوز شده؟ مایه خجالت است که در کشوری یک مجله میانه رو اجازه انتشار نداشته باشه چون احتمالا از ناامن بودن جامعه نوشته. خوشبختانه سایت خوبی داره که می تونید بخونیدش. البته سایتش فیلتر است ولی گزارش های بسیار جذابش از اون چیزی که در خوابگاه دختران می گذره، مطمئنا برای همه خواندنی است.

 واو… اجازه هست وبلاگ های بزرگ رو هم معرفی کنم؟ به هرحال برای گشت روز تعطیل سر زدن به آپدیت بلاگ عالیه. این وبلاگ یک وبلاگ حرفه ای است که شما رو مشتری دائم می کنه. مقاله های کامل و آموزشی که واقعا با عمق و با محتوا نوشته شدن. این وبلاگ فوق العاده است (:

 بذارین با کمی خنده ماجرا رو ببندیم. سری بزنید به [حزب جوانان زیر آفتاب-http://shalakhteh.persianblog.ir/] (: شاید ماهی یکبار می نویسه ولی ارزشمند من با خوندن بیت آخر تبرج، مشتری دائم این طنز نویس شدم. توی بیت آخر شعر تبرج می گه: نزد ما با جنبه‌ها عیبی ندارد کارشان / در حضور افسر ناجا تبرج می کنند

لینوکس و برداشت های غلط:‌ پیچیدگی، سازگاری، دردسر و نبودن بازی

یک فتحی عزیز، در مطلبی تحت عنوان بهترین معیار برای این که شما از ویندوز به لینوکس بروید یا نه نظرش رو در مورد کاربری لینوکس نوشته و احتمالا به خاطر علاقمندی اش به بودن در بالاترین، تیتری مثل «بهترین معیار» رو برای برداشت شخصی اش از صبحت بین دو نفر انتخاب کرده (:

یک فتحی برای من بسیار عزیز و خواندنی است ولی در این مورد خوب عمل نکرده. خلاصه نظر اون اینه که لینوکس بسیار وابسته به اینترنت است، بازی ندارد، باید همیشه با آن سر و کله بزنید، بعد از ۲ سال کار هیچ چیز یاد نمی گیرید و از نظر سخت افزاری سازگار نیست.

این برداشت حدود ده سال قبل کاملا منطقی بود اما این روزها خیلی خیلی قدیمی است (: البته شک نمی کنم که دنیای «متخصصین» آی تی ایران واقعا از دیدگاه لینوکس در همان روزها مانده است. کلی «هکر» می بینید که تی شرت می پوشند و یک لپ تاپ زیر بغل دارند و در مهمانی به اتاق های دیگر می روند تا هک کنند و می توانند ساعت ها برایتان توضیح بدهند که چرا لینوکس به درد نمی خورد چون فارسی کار نمی کند.

در دو سه نوشته می خواهم از لینوکس بنویسم و برایتان عکس بگذارم تا نگاهی واقعی تر داشته باشیم به دنیای لینوکس. دوباره تکرار می کنم که سیستم عامل برای اکثر مردم ابزار است و بحث اینکه کدام یکی بهتر است تقریبا بی معنا است چون بهتر بودن بر اساس هدف سنجیده می شود.

اما اجازه بدهید نگاهی به سیستم PIM لینوکس من بیاندازیم

من از KDE استفاده می کنم (یک میز کار حرفه ای ولی کمی سنگینتر از مثلا Gnome). اینجا من یک «مدیر اطلاعات شخصی» دارم که کارهای شخصی ام رو باهاش انجام می دم. منظور از کارهای شخصی، ایمیل است و برنامه ریزی روزانه و یادآوری قرارها و تولدها و نگه داشتن کارهایی که باید بکنم و ذخیره اطلاعات مربوط به کارهای مختلف در یک جا و لیست تمام دوستانم و یادداشت های روزانه و خبرخوان چیزهای روزانه (مثل نتایج فوتبال، نرم افزارهای جدید، کامنت های وبلاگم و …) روزنوشت های شخصی و یک سبد فوق العاده که می توانم در آن از عکس و لینک بریزم تا برگه تحقیق های پروژه های مختلف و …

عملا بدون یک PIM تمام این اطلاعات در جاهای مختلف پراکنده می شدند و از آن بدتر، به هم مرتبط نمی بودند. همین امروز صبح من مدیر اطلاعات شخصی ام را باز کردم و صفحه ایمیل ها باز شد:


توجه کنید که ایمیل های بالایی تاریخ «۳ بهمن ۸۶» را دارند و دیروز هم یک نامه داشته ام که نوشته «لطفا برای فیدها هم کامنت بذار». خب،‌ نظر خوبی است ولی همین لحظه که فرصت نمی کنم! پس باید این ایمیل را به یک «کار» تبدیل کنم. روی کلید کارها فشار می دهم: مرحله ۲


در صفحه ای که باز شده، می گویم که می خواهم برای کامنت های وبلاگم فید بگذارم و به نظرم پنجشنبه ۱۱ بهمن روز مناسبی برای اینکار است (مرحله ۱). در برگه های دیگر می توانستم بگویم که این کار در توالی های متنوع تکرار شود یا حتی چند نفر دیگر هم به اینکار دعوت شوند یا از آن مطلع شوند یا مثلا یک فایل را به این کار متصل کنم. در مرحله ۲، اولویت این کار را ۳ در نظر می گیرم (نه چندان عجله ای).

حالا کارم تنظیم شده. اگر بخواهم فهرست کارها را ببینم، کافی است در نوار سمت چپ به جای ایمیل ها، روی فهرست کارها کلیک کنم تا نشان بدهد که کارهای باقی مانده ام چند تا هستند و چقدر پیش رفته اند و اولویت در حال حاضر با کدام است.


هر روز لینوکس به من این فهرست را یادآوری خواهد کرد ولی الزاما لازم نیست وارد این صفحه بشوم. به جای این صفحه می توانم به سراغ تقویم بروم. خودتان بلدید دیگر؟ در نوار سمت چپ، روی آیکون تقویم کلیک می کنم.


تقویم من در حالت پیش فرض دارد «این هفته» را نشان می دهد. دقت کنید که تمام تاریخ ها شمسی هستند (چون من در ایران هستم). نوار قرمز وسط نشان می دهد که الان در چهارشنبه ۱۰ بهمن ساعت ۹ و بیست و نه هستم و «کار» گذاشتن فید برای کامنت ها برای فردا ساعت نه و نیم تنظیم شده بود. به نظرم زود بود برای همین نوار سبز را برداشتم و کمی پایین تر گذاشتمش. این کار موضوع چندان مهم نیست و به همین علت KDE آن را به با پنجره باز کردن به من یاد آوری نخواهد کرد. اما در عوض مثلا قرار اعزازی که یکشنبه ۷ بهمن بوده، از یکساعت قبل به من یادآوری شد یا تولد لیلا که به شکل خودکار هر سال ۶ بهمن است، از یک هفته قبل بارها و بارها به من یادآوری می شود (البته خودم هم یادم می ماند). دقت کنید که تاریخ شمسی دارم چون یک نفر در دنیا یک روز احساس کرده خوب است KDE تقویم شمسی داشته باشد (حتی تاریخ ایجاد فایل ها را هم به شمسی می بینم) و هفته برایم از شنبه شروع می شود و بقه داستان ها (:

حالا با دیدن این روند به نظر شما یک PIM خیلی منطقی نیست؟ اما چرا اکثر ویندوزی ها اصولا PIM ندارند یا اگر در سطحی PIM داشته باشند، از آن استفاده نمی کنند؟‌ به جای جواب مستقیم بهتر است در مورد معماری لینوکس کمی حرف بزنم. گنو/لینوکس (هسته سیستم عامل لینوکس+ابزارهای بازمتن پروژه گنو) متشکل از است از کلی ابزار کوچک که به راحتی با هم هماهنگ می شوند. شاید برایتان جالب باشد که این چیزهایی که دیدید (و بقیه وسایل موجود در منوی سمت چپ) هر کدام یک برنامه مستقل هستند! یعنی یک نفر یک تقویم نوشته، یک نفر یک دفترچه تلفن نوشته، یک نفر برنامه ایمیل نوشته و … و یک نفر به نظرش رسیده که چقدر خوب است همه اینها در یک برنامه صدا شوند! به این می گویند KParts. من یک ادیتور اصلی در KDE دارم و بقیه برنامه ها هم به جای اینکه هر کدام ادیتور خودشان را داشته باشند، می توانند از همین ادیتور اصلی من استفاده کنند. هر جزیی از این ادیتور برایم قابل تنظیم است و در نتیجه هر تنظیمی که درهر جزیی از این ادیتور (یا تقویم یا هر چیز دیگر بکنم) در همه برنامه های دیگر هم به ارث می رسد. یک سیستم خوب به این شیوه به راحتی می تواند رشد کند چون هر اصلاح در هر جا به همه جا اعمال می شود. کافی است فقط یک بار همان ادیتور یا کتابخانه خواندن متن را فارسی کنید تا «همه برنامه ها»یی که از آن استفاده می کنند فارسی شوند. چه گیمپ (مشابه فتوشاپ)، چه فایرفاکس، چه تقویم چه حتی خط فرمان! به این می گویند معماری خوب (:

اوه راستی! به نظر من بامزه است که وقتی با Alt-Shift زبان را عوض می کنم (بعضی ها تغییر زبان با فشردن هر دو شیفت را ترجیح می دهند ولی من حق انتخاب دارم وقدرت تنظیم چیزی که می خواهم را) به جای نشان دادن ir یا en در پنل یا حتی نشان دادن پرچم ایران و آمریکا (یا استرالیا!) چراغ بی استفاده Scroll Lock روی کیبردم روشن و خاموش شود تا وضعیت زبان سیستم را به شکل سخت افزاری ببینم، به سادگی یک تیک می زنم و این جریان فعال می شود (: هر وقت چراغ کیبرد روشن است دارم فارسی می نویسم و هر وقت چراغ اسکرول لاک خاموش است، دارم انگلیسی می نویسم (:

چرا من لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم

مدت ها قبل از یک دوست خیلی خوب ایمیل خیلی خوبی گرفتم که توش سوالاتی در مورد لینوکس بود و انتقاداتی نسبت به نوشتن و تبلیغ در مورد لینوکس. به نظرم، الان که می خوام چندین پست در مورد لینوکس بنویسم بهترین وقت برای جواب دادن به این ایمیل است. مخالفین لینوکس حتما این رو بخونن چون می خوام علیه اش حرف بزنم! (: اما نامه:

سلام جادی جان.
اول بگم اصلا توقع جواب ندارم. چون هم می‌دونم سرت شلوغه و هم خودت گفتی فراموش کاری. ضمنا ترجیح می‌دم وقتی رو که صرف جواب دادن به من می‌کنی رو صرف وبلاگ نوشتن کنی چون جنبه تولید محتوایش بیشتره.
راستش من یه چیزی رو نمی‌فهمم و اونم تشویق بی امان ملت به استفاده از لینوکسه. بزار اول بگم که همه ویژگیهای رو که برای لینوکس می‌گی قبول دارم. حتی طرفدار استفاده از نرم افزارهای اوپن سورس هم هستم. حداقلش اینکه دزدی نمی‌کنیم. همونطور که من روی کامپیوترم غیر از ویندوز که اونم دزدی نیست هیچ نرم افزار کرک شده‌ای ندارم. می‌تونم بگم که خیلی از این نرم‌افزارهای اوپن سورس از مدلهای تجاریش بهتره.

ولی راستش من با لینوکس مشکل دارم :

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟)

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …

به نظرم این تشویقهای لینوکسی بیشتر شبیه هل دادن توی چاه می‌مونه. یعنی من اگه امروز تشویق بشم لینوکس روی سیستمم نصب کنم باید تا یکسال دیگه همینطور با لینوکس سروکله بزنم تا بفهمم چی به چیه یا باید قیدش رو بزنم. به نظرت بهتر نیست یه حداقل سطح در نظر بگیریم و بگیم اگر این چیزها رو می دونید می‌تونید از لینوکس استفاده کنید اگر نه برید یاد بگیرید بعد.

ممنون از وقتی که برای خوندن این نامه گذاشتی.

با احترام
مهدی



ندیدین از ویندوز دفاع کنم؟ نگران
نباشید! آخر این مقاله از ویندوز

هم دفاع کرده ام

به این می گن یک نامه زیبای مخالفت. کامنت های مطلب کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود رو یک نگاه کنید و ببینید تفاوت این مخالفت چقدر با مخالفت هایی که اونجا شده مشهوده (: اما پیش از جواب به سوال های مستقیم باید بگم که در طول این همه سال، من فقط و فقط به دو نفر پیشنهاد دادم که از لینوکس استفاده کنن و به شهادت خیلی از دوستان نزدیک تر، حتی وقتی کسی پیشم اومده و گفته به خاطر تعاریف من می خواد از لینوکس استفاده کنه، بهشون گفتم بهتره فعلا از اینکار فعلا صرفنظر کنه (مثلا وارش عزیز. اجازه بدین اول به سوال ها جواب بدم:

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟ بله (: به نظرم مناسبه. لینوکس هم مثل ویندوز یک سیستم عامل است که روی آیکون کلیک می کنی اجرا می شه، فایرفاکس رو باز می کنی می ری اینترنت، دگمه پرینت رو می زنی پرینت می گیره و … به نظر من استفاده از لینوکس ساده تر از ویندوز است چون مثلا اگر بخوای خاموشش کنی دگمه کوچیک «خروج» رو فشار می دی و کامپیوتر خاموش می شه و لازم نیست توی منوی Start دنبال کلمه انگلیسی Turn Of بگردی. ما به ویندوز عادت کردیم ولی این به معنی منطقی بودن اون برای یک آدم آماتور نیست.

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟ کلا کسی که هیچ چیز از انگلیسی متوجه نمی شه، توی دنیای امروزی کامپیوتر مشکل خواهد داشت. در این شکی نیست. ولی واقعا اگر من بخوام برای مادر بزرگم (که ۴ سال پیش فوت کرده) کامپیوتر راه بندازم حتما از لینوکس استفاده می کردم چون بسیار بیشتر از ویندوز فارسی شده و تازه می تونم خیلی راحت خودم در عرض یکی دو روز پیام های برنامه های مورد نظر مادربزرگم رو با اصطلاحات خانوادگی/ترکی جایگزین کنم تا راحت تر متوجه بشه. اما یک جنبه دیگه ارتباط با جامعه است. در دنیای لینوکس شما تنها نیستید،‌ برای یاد گرفتن، برای تفریح و برای فرهنگ خیلی زیباتره که در ارتباط با بقیه دنیا باشید، زبان اصلی این جامعه هم انگلیسی است. اگر انگلیسی بلد نباشید، جامعه پشت سر لینوکس رو تا حدی از دست می دهید و بر می گردید به دنیای بسته ویندوز. البته کماکان به فارسی انجمن هایی مثل تکنوتاکس یا IRCش هستند که هر لحظه حاضر به کمک به شما هستند. ولی بازم تکرار می کنم که بدون زبان، مفیدترین جنبه امروزی کامپیوتر که ارتباط با همه دنیا باشه،‌ تضعیف می شه و محدود می شید به جامعه فارسی. ویندوز و لینوکس هم نداره (:

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟) دو حالت داریم: یا اینترنت نداری یا اینترنت داری ولی تو لینوکس نمی تونی بهش وصل بشی. در حالت دوم بهتره کابل رو تعمیر کنی یا کارت شبکه سالم بخری یا پسورد شبکه رو از مدیر سیستم بپرسی و اینجور چیزها تا بتونی به اینترنت وصل بشی. اما در حالت اول، بخش مهمی از قابلیت های یک کامپیوتر رو از دست می دی. بدون اینترنت، اصولا کامپیوتر خیلی از قابلیت هاش رو از دست می ده. کامپیوتر این روزها در اصل داره تبدیل می شه به یک وسیله ارتباطی. کماکان می تونی لینوکس داشته باشی (مثلا توزیعی مثل دبیان که فکر کنم ۷ تا DVD است و همه نرم افزارهای خوب و مهم دنیای لینوکس رو در خودش داره) و ازش لذت ببری. داستان ویندوز هم دقیقا همینه. بدون اینترنت می تونی ویندوز داشته باشی و کل نرم افزار از بازار بخری و نصب کنی ولی «که چی؟» (:‌ بازی کنی ؟ تایپ کنی و پرینت بگیری؟ بخشی از زیبایی های لینوکس به قدرتش در شبکه است در نتیجه اگر به اینترنت وصل نشی، لینوکس بیشتر ضرر می کنه تا ویندوز (: مثلا یکی از قدرت های لینوکس به روز بودن همیشگی کامپیوتر است اما اگر به اینترنت وصل نباشی، تازه لینوکس می شه شبیه ویندوزی که به شبکه وصله (:

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟ خیلی زیاد. این برگ برنده لینوکس است. در همین لحظه ۱۲۵ نفر در انجمن های فارسی زبان تکنوتاکس حاضر هستند، ۵۰۰۰۰۰ نفر در فروم اوبونتو ثب نام کرده اند، ۱۵ نفر در کانال آی آر سی فارسی لینوکس آنلاین هستند (همین لحظه جواب می دهند) و ۶۵۷ نفر هم در کانال زنده لینوکس جهانی. از این بیشتر؟ همه این آدم فقط و فقط اونجا هستن تا به تو کمک کنن. هر هفته هم چند تا از بهترین لینوکس کارهای هر شهری در هر جای دنیا مثلا تحت عنوان تهران لاگ (گروه کاربران لینوکس تهران) دور هم جمع می شن و می تونن حضوری مشکلاتت رو حل کنن. من که کنیا بودم، لینوکس مبنای دوستی ام بود: هم با خانواده ای که من پیششون زندگی می کردم و هم با دوستانی که در فروم می دیدیم. این رو هم مطمئن هستم که اگر روزی مجبور بشم از ایران برم، اولین کاری که در هر شهر و کشور غریب می کنم، کشف لاگ اون شهر است: Linux User Group. خب مطمئنا این شکل از همکاری شباهتی به این نداره که زنگ بزنم به دخترخاله ام (یا دوست پسرم) و ازش خواهش کنم بیاد کامپیوترم رو درست کنه و بعد یک کامپیوتر فرمت شده که روش یک ویندوز جدید نصب شده تحویل بگیرم (:

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …
خب پیش فرضت اینه که لینوکس سخت تر از ویندوزه ولی اولا اینطور نیست و ثانیا بسیار پایا تره. به شبکه بیمه کشور نگاه کن که کامپیوترهای نمایندگی های بیمه اش لینوکسی است (بیمه ایران). این کامپیوترها الان سال‌ها است که دارن کار می کنن بدون اینکه آخ بگن (: ولی مثلا اگر در یک شرکت تایپ مشغول به کاری، اشتباهه که لینوکس نصب کنی چون اکثر مشتری ها ویندوز می خوان. اینجا می رسیم به اون چیزی که در خیلی از سوالات گم است. مطمئنا یک جواب ثابت برای همه وجود نداره و جواب بر اساس افراد متفاوت است. اما چرا؟ چی این وسط گم شده؟


جیزی که توی همه این سوال ها گم شده بود هدف است و دقیقا همین هدف باعث می شه که من به کسی استفاده از لینوکس رو توصیه نکنم. من از خوبی های لینوکس می گم چون زندگی ام رو زیباتر کرده و به نظرم باید بیشتر شناخته بشه ولی هدف استفاده از لینوکس نیست. باید با آدم ها حرف بزنی. بعضی ها دوست دارن همه خم و چم قابل شناخت سیستم عاملشون رو بلد باشن، اینکار توی ویندوز حداکثر یک ماه زمان می بره و توی لینوکس یک عمر هم براش کمه اونقدر که وسیع و حرفه ای است. ممکنه هدف‌ یک نفر بازی باشه. لینوکس بازی های زیاد و خوبی داره اما ویندوز برای بازی بهتره. ممکنه هدف یکی دیگه رد و بدل کردن فایل با فرمت غیراستاندارد word باشه و برای اونهم ویندوز بهتره.

ابزار باید با نگاه به هدف انتخاب بشه. سیستم عامل ابزاره و انتخابش بستگی به هدف داره. فرض کن کسی بخواد برنامه نویس C# بشه! برای چنین آدمی انتخاب لینوکس بلاهت است. اما اگر هدف کسی راه اندازی یک کامپیوتر راحت و بی دردسر برای مادر بزرگش باشه تا مادربزرگش بتونه توی اینترنت بچرخه و چت کنه، ویندوز بدترین انتخاب است چون خیلی «خراب» می شه؛ انتخاب این فرد باید لینوکس یا اپل باشه.

دلیلی هم که من هیچ وقت لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم، ندونستن «هدف» اونها است. لینوکس بسیار قوی است و بسیار آزاد اما بیشترین چیزی که یک خبرنگار لازم داره، مشابه بودن با اکثریت است و به همین دلیل ویندوز ایکس پی براش از همه چی بهتره. در مقابل یک آدم عامی علاقمنده که اگر در یک مهمونی یا مدرسه یکی گفت «WinAmp جدید رو دیدین؟» بتونه بگه «آره» و در نتیجه لینوکس با وجود داشتن قدرتمندترین نرم افزار پخش موسیقی (Amarok) براش چندان مناسب نیست چون قدرت پخش موسیقی رو نمی خواد بلکه جزیی از جمع دوستان بودن رو می خواد.

این روزها من فقط و فقط به سه دسته آدم گنو/لینوکس پیشنهاد می دم:

غیرحرفه ای هایی که دقیقا می دونن چه استفاده ای می خوان از کامپیوتر بکن (به جز بازی)

حرفه ای هایی که دقیقا می دونن دنبال چی هستن (به جز بازی و برنامه نویسی ویندوز)

کسانی که اونقدر اخلاقی هستند که حاضر نیستند از برنامه‌های دزدی استفاده کنن

برای بقیه افراد توصیه ام اینه که فعلا از همون چیزی استفاده کنن که قبلا می کردن ولی فراموش نکنن که آزادی و اخلاق حتی اگر ما شخصا رعایتشون نکنیم مهم هستند. اصلا دوست ندارم کسی رو ببینم که احساس می کنه پیدا کردن قفل‌شکن برنامه ها در اینترنت کار خیلی خفنی است (:

نکته نهایی: بحث آزادیای که پشت گنو/لینوکس نهفته است اینجا ناگفته موند. خوبه یک جایی درباره اش بحث کنیم.

کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود

گاهی می شنویم دوستان از کارهایی صحبت می کنند که می تونن روی ویندوز بکنن ولی روی لینوکس امکانش نیست. حالا من می خوام با اقتدا به مقاله Things I can do in Linux that I can’t do on Windows کارهایی رو بنویسم که من می تونم روی گنو/لینوکس بکنم اما اگر ویندوز استفاده می کردم، مجبور بودم از خیرشون بگذرم.

۱- در یک حرکت کل نرم‌افزارهای موجود در سیستم رو به روز کنم. واقعا لذت بخشه، یک آیکون کوچیک باز می شه و می گه یکی یا چند تا از نرم‌افزارهایی که من استفاه می کنم نسخه جدید دارند (یا اصولا سیستم عاملم نسخه جدید داره). من روی آیکون کلیک می کنم و چند لحظه بعد نه فقط لینوکس که کل نرم افزارهایی که من ازشون استفاده می کنم با بهترین نسخه موجود به روز شده‌اند. فرقی نمی کنه برنامه من دیکشنری باشه، برنامه چت باشه، بازی باشه یا هسته سیستم عامل؛ به هرحال دائما، ریز به ریز و در یک حرکت به روز می شه.



لینوکس قابلیت های فراوانی داره اما خیلی از این قابلیت ها دقیقا همون هایی هستند که ویندوز هم داره ولی لینوکس بهترش رو
داره. مثلا لینوکس کمتر «خراب» می شه، سریعتر و سبک تر از ویندوز است، برنامه های بیشتری داره و

… اما اینجا خواستم چیزهایی رو بنویسم که لینوکس داره ولی ویندوز اصولا نداره! (:

۲- بدون اینکه ریبوت کنم، تقریبا همه چیز رو می تونم تغییر بدم یا به روز کنم. اگر بخوام یک برنامه جدید نصب کنم، یک برنامه قدیمی رو حذف کنم یا همه چیز رو به روز کنم، مجبور نیستم کامپیوتر رو ریبوت کنم. برام وحشتناکه که وسط کار، یکهو کامپیوتر پیام بده که برنامه پخش فیلم رو به روز کرده و حالا باید ری استارت بشه.

۳- کامپیوترم امن باشه بدون اینکه وقت و منابع برای اینکار حروم کنم. توی ویندوز اگر بخوام امن باشم حداقل باید سه تا چیز داشته باشم. ۱: ضد ویروس که کامپیوتر رو کند می کنه. ۲: فایروال که اگر ویستا داشته باشم دم به ثانیه ازم می پرسه که می خوام به اینترنت وصل بشم یا نه. ۳:‌ ضد تبلیغ و جاسوس و بد افزار که هی باید آپدیت بشن و کلی وقت برای اجرا بگیرن تا چرت و پرت هایی که آی ای اتوماتیک دانلود می کنه. و البته فراموش نشه که وقتی ویندوز دارم باید دائما هم مواظب این باشم که توی فلان سایت نرم یا فلان چیز دانلود نشه یا فلان درایور ویروسی نباشه و … این داستان کامپیوتر من رو کند می کنه و بخش عمده ای وقت کارم با کامپیوتر رو می گیره. روی لینوکس نیازی نیست من به فکر ویروس و تروجان و جاسوس افزار و بدافزار و اینا باشم چون از این چیزها روی یک سیستم عامل با طراحی درست وجود نداره.

۴- می تونم یک سیستم عامل و مجموعه کامل نرم‌افزارهام رو به رایگان داشته باشم بدون اینکه قانونی رو بشکنم یا کاری غیراخلاقی بکنم. وقتی ویندوز کار می کردم، همیشه مشغول شکستن قانون و اخلاق بودم و استدلالم این بود که «چاره ای نیست». حالا می بینم که اشتباه می کردم و همیشه برام سواله که چطور بیشترین استفاده کنندگان نرم افزارهای آزاد «آزاد اندیش»ها هستند و نه مذهبی ها (:

۵- تنظیماتم رو بدون دردسر به همه جا منتقل کنم. شناسه ایمیل؟ تنظیمات چت؟ تنظیماتم در فلان بازی؟ تنظیمات صفحه کلید؟ عکس پشت زمینه؟ ایمیلهایی که گرفته‌ام؟ قرار ملاقات‌ها؟ اندازه پنجره‌های گیمپ؟ همه و همه در یک دایرکتوری هستند:‌دایرکتوری خانه. پشت هر لینوکس دیگه که بشینم و این فایل ها رو توش کپی کنم، تمام تنظیمات ریز و درشتم و تمام فایلهام به اون منتقل می شن. توی ویندوز منتقل کردن تنظیمات تمام برنامه‌ها از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگه وحشتناک بود چه برسه از یک ویندوز به یک ویندوز دیگه!

۶- می تونم اینترنت اکسپلورر ۵،‌ ۵.۵، ۶ و ۷ رو کنار همدیگه اجرا کنم‌ و باحالیش اینه که خود ویندوزی ها نمی تونن اینکار رو بکنن (:‌ در عین حال اجرای IE در لینوکس نگرانی ندارد چون بد افزارها حتی در صورت عبور از IE نمی توانند لینوکس را «خراب» کنند.

۷- می‌توانم هر چیزی که در کامپیوترم اتفاق می افتد را بفهمم. این برای من خیلی خیلی مهم است. کامپیوتر یک بار درست بوت نشد؟ dmesg را می زنم و اشکال را می بینم. یک نفر می گوید که نمی تواند به سیستم اف.تی.پی. کند؟ ftplog رو می بینم و … هر اشکال دیگری هم که پیش بیاید قابل پیگیری است و احتمالا قبلا یک نفر جایی آن را حل کرده. راستی!‌ در ویندوز هم ممکن است شما باگ ریپورت پر کنید و بفرستید اما نکته این است که باید منتظر بمانید که آیا مایکروسافت تصمیم به اصلاح آن بگیرد یا نه و در عین حال شما دارید از وقت خودتان برای کمک مالی به یک شرکت چند میلیارد دلاری هزینه می کنید که چندان دلچسب نیست. در مقابل در لینوکس هر حرکت کوچک شما کمک داوطلبانه به میلیون ها کاربر در سطح جهان است؛ افرادی مثل خود شما.

۸- می‌توانم هر جزئی از میزکارم را تنظیم کنم.‌ در ویندوز من فقط همان چیز واحدی را داشتم که مایکروسافت به من داده بود. البته چند برنامه پر از باگ و دردسر دیگر هم برای میز کار بود ولی عملا من منحصر بودم به میزکار پیش فرض مایکروسافت. حداکثر می توانستم چند تم را تغییر دهم. در لینوکس می توانم مدیر پنجره‌ام را تغییر دهم، تم را تغییر دهم، GTK را تغییر دهم، آیکون ها را عوض کنم، محیط را سه بعدی کنم یا جلوه‌های ویژه ای مثل Compiz را تنظیم کنم، مرورگر پیش فرض فایل را تغییر دهم، پنل ها را اضافه و کم کنم و روی دسکتاپ برنامه‌های مختلف بگذارم.

۹- از رقابت بین پروژه‌ها متنفع شوم. در دنیای آزاد، رقابت باعث پیشرفت است. برای ویندوز غیرقابل تصور است که دو درایور مختلف برای یک دستگاه وجود داشته باشد اما در لینوکس این موضوع بسیار طبیعی است. در سطح بالاتر هم مثلا میزکارهای مختلف در تلاش برای پیشرفت هستند و هر کدام سعی می کند دائما خصوصیت های جدید را بکار بگیرد. نفع همه اینها به من می رسد.

۱۰- هزاران برنامه عالی را اجرا کنم که فقط تحت لینوکس اجرا می شوند. سورپریز شدید؟ این معمولا حرف مخالفان لینوکس است که می گویند سراغ لینوکس نمی آیند چون فلان برنامه فقط روی ویندوز اجرا می شود. جریان برای من هم صادق است. من از PIM میزکار KDE استفاده می کنم، همینطور از آماروک برای پخش موسیقی و wget برای دریافت فایل و کلی برنامه ریز و درشت دیگر که فقط و فقط تحت لینوکس امکان اجرا دارند.

۱۱- جوری کار کنم که انگار همه اینترنت بخشی از کامپیوتر من است.‌ شبکه برای من شفاف است. من می توانم ادیتور برنامه نویسی مورد علاقه ام (Quanta) را باز کنم و از منوی Open یک فایل در فلان وب سرور را باز کنم، تغییر دهم یا ذخیره کنم. در عین حال می توانم کل فایل های یک دایرکتوری را با یک دستور در حد
scp folansite jadi@folasite:/public_html/ به یک سرور اینترنتی کپی کنم.

۱۲- آزادم و حق انتخاب دارم. در لینوکس من آزادم که انتخاب کنم اما در ویندوز از قبل انتخاب هایی شده که من باید از آن ها پیروی کنم. من آزادم که به دیگران کمک کنم و جهان را بهتر کنم اما اگر ویندوز کار می کردم فقط باید یک کاربر صرف باقی می ماندم و در بهترین حالت فقط می توانستم آنقدر یاد بگیرم که به دیگران راهنمایی کنم تا در نهایت یک شرکت غول، غولتر بشود. در عین حال من تنوع دارم. هر لحظه احساس بی حوصلگی کنم، ادیتورم را با یک ادیتور دیگر تعویض می کنم، میزکارم را به یک میزکار آلترناتیو که مثلا می تواند بدون ماوس کار کند تغییر می دهم یا برنامه چت کردنم را عوض می کنم و یک تجربه جدید به روزم اضافه می کنم (: برای نصب این برنامه ها سه چهار کلیک کافی است و هیچ نیازی به رفتن به بازار و خرید برنامه و این حرفها هم ندارم (: