از امروز تبلیغات حق ندارن صدایی بلندتر از صدای فیلم داشته باشن

جریان برای همه آشناست: داریم یک فیلم می بینیم و یکهو وسطش «دیری دیریم!» تبلیغات با یک صدای بلند شروع می شه تا چیزی که می خواد تبلیغ کنه رو تا مغز بکنه تو کله ما (نام نمی برم از بقیه سیستم ها که هر چقدر اقبال بهشون کمتر می شه صدای بلندگوشون رو بلندتر می کنن).

حالا خبر خوب اینه که از امروز هیچ شبکه تلویزیونی اجازه نداره تبلیغی با صدایی بیشتر از صدای برنامه اصلی پخش کنه.

خبر بد اینه که این قانون رو کنگره آمریکا تصویب کرده و اوباما زیرش رو امضا و در نتیجه فقط در همون دیار کفر معتبره.

به من زنگ نزناین مشکل «صدای بلند تبلیغات» که یک جور حمله به پرایوسی آدم‌ها حساب می‌شه یکی از اصلی‌ترین شکایت‌های رسیده به کمیته ارتباطات فدرال آمریکا در سال گذشته بود. این کمیته تقریبا ده سال قبل قانون دیگه‌ای رو پیشنهاد و تصویب کرده بود که طبق اون تمام آمریکایی‌ها حق دارن به رفتن به سایت به من زنگ نزن که توسط دولت اداره می‌شه تلفنشون رو به فهرستی اضافه کنن که هیچ شرکت تبلیغاتی حق نداره بهشون زنگ بزنه چه ابله‌هایی که تورشون رو معرفی می کنن و چه بیچاره‌هایی که سعی می کنن با گفتن «ما شماره تلفن مشابه شما رو توی اون یکی اپراتور داریم» یک لقمه نون در بیارن و زنگ زدنشون به من هم اعصاب من رو خورد می کنه هم وقت خودشون رو تلف.

افتضاحات فتوشاپی – تبلیغ گوچی

در دنیای مد و تبلیغات و هالیوودی و «زیبایی»، «استاندارد»ها باید غیرقابل دستیابی باشن چون اگر قرار باشه من و شما هم قشنگ و خوب باشیم خب پس کی باید تمام سال‌های عمرش اینهمه محصولات «زیبا کننده» رو بخره؟ برای درست کردن این «استانداردهای غیرقابل دستیابی» یکسری آدم از زندگی معمولی جدا می شن و سوء تغذیه و گاهی بیماری‌های مختلف رو به عنوان شغل انتخاب می کنن و بعد از اینکه عکسشون گرفته شد فتوشاپ‌کارها دست به کار می‌شن تا مطمئن بشن که اون «استاندارد» حتی توسط کسانی که شغل حرفه‌ای شون رسیدن به اون استاندارد است هم قابل دسترسی نیست. بعد نتیجه می‌شه پوسترهای تبلیغاتی.

اما گاهی این فتوشاپ کاری دیگه بیش از حد تابلو می‌شه. مثلا تبلیغ گوچی:

که ظاهرا به ما می‌گه یک زن ممکنه اینقدر کشیده باشه که پای چپش بدون نیاز به باسن از پایین کیفش بیرون بزنه و متاسفانه ما هم که الگومون گوچی می شه، دوست داشته باشیم شبیه اون باشیم.

یادمون باشه زیبایی یک چیز دیکته شده نیست (:‌ آدم‌ها زیبا و زشت دارن اما نه بر اساس نزدیکی و دوری‌شون از یکسری معیار استاندارد.

منبع اصلی

رادیو گیک شماره ۲۰ – تا قبر آ آ آ آ

مهمون ویژه این شماره: ۱پزشک مشهور به علیرضا مجیدی.

رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح می‌دن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغه‌های انسانی‌شون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_020_ta_ghabr_a_a_a_a.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

کمپین ضایع مایکروسافت علیه اندروید

مایکروسافت شرکت بدی نیست ولی گاهی طرح‌های عجیب داره.. یکبار در یک ایده مسخره مراسم ترحیم آیفون رو برگزار کرد و حالا یک کمپین به اسم DroidRage! ایده محوری این کمپین این بود که آدم‌ها ناراحتی‌هاشون از اندروید رو توییت کنن و تگ دروید ریج بهش بزن. اما عملا این باعث یک مجموعه خیلی بامزه و خلاق از شوخی‌های مختلف شد. توییت اصلی از طرف اکانت رسمی «ویندوز فون‌» بود که از مردم می‌خواست تجربیات بدشون از اندروید رو با تگ دروید ریج بنویسن ولی جواب‌ها چیزهایی مثل این بودن:

سیف: من سعی کردم یک نکسوس چهار بخرم ولی این تلفن اینقدر طرفدار داره که دستم بهش نرسید. آرزو دارم کاش اونم مثل تلفن‌های ویندوز تو بازار باد کرده بود تا یکی می خریدم.

محمد تراکی‌ای: من یکبار خواستم یک بدافزار برای ویندوز فون بنویسم ولی بعد دیدم چه فایده داره وقتی خودش اینقدر بدبختی داره؟

فورتی‌ سون: کدوم دروید ریج ؟ من الان سه ساله اندروید دارم و راضی بودم و کسی رو هم نمی‌شناسم با بدافزار مشکلی داشته باشه. این که ویندوز نیست!

و البته اکانت رسمی اندروید سنترال هم دو تا توییت بامزه کرده:

ببخشید که چند لحظه نبودیم. برگشتیم! باید ویندوز رو ریبوت می کردیم!

اوه… می‌بخشید. یک میلیون دستگاه دیگه رو رجیستر کردیم… ببخشید ویندوز فون.

شکی نیست که توی اندروید بد افزار هم هست و عقل نصب کننده است که تصمیم می‌گیره چی نصب کنه ولی این کمپین ویندوز واقعا کمپین خزی بوده. بر خلاف اون یکی کمپینش که در مورد آی ای جدید است و تمرکز داره روی اینکه «ما می دونیم که آی ای بد بوده ولی حالا از اول نوشتیمش و خوب شده». پیشنهاد می‌کنم به سایت http://thebrowseryoulovetohate.com/ برین و نگاهی به تبلیغات خوب مایکروسافت هم بندازین. کلا تمرکزشون روی اینه که همه کسانی که قبلا می گفتن آی ای مزخرفه و چرنده و فقط به درد دانلود کردن فایرفاکس می خوره،‌ با دیدن آی ای جدید قبول می کنن که بسیار بهتر شده.

مشکل امنیتی توی برنامه اینستاگرام برای آی او اس
طرفدارهای اپل همیشه یکی از دفاعیاتشون در مورد سیستم بسته و محدود کننده اپل اینه که این قفس طلایی باعث امنیت کسی می شه که توی قفس انداخته شده. این بحث در مقایسه با جنگلی مثل اندروید که شما حق دارین با تلفنتون هر کاری بکنین درسته و دقیقا بحث اینه که شما می خواین توی یک خونه حبس بشین و با صرفنظر از آزادیتون، از خطر تصادف با ماشین و در امان بمونین یا می خواین پا به جنگل اسفالت بذارین و امنیتتون رو وابسه به تصمیم‌های عقلانی‌تون بکنین.

اما حالا کمی معادله عوض شده چون حفره امنیتی جدید اپلیکیشن اینستاگرام نشون می ده که قفس طلایی ظاهرا یک سوراخ‌هایی هم داره. این حفره به حمله کننده اجازه می‌ده کنترل کامل اکانت شما رو در دستش بگیره و احمقانه‌ترین حفره امنیتی جهانه: اطلاعات اکانت شما و همینطور کوکی لاگین شما بدون هیچ رمزگذاری برای سرورهای اینستاگرام فرستاده می‌شه و این یعنی هر آماتوری می‌تونه با نگاه کردن به اون با شناسه شما وارد سایت بشه.

مثل بسیاری موارد دیگه، کسی که مشکل رو کشف کرده سعی کرده به اینستاگرام نشونش بده ولی در یک ماه گذشته که کسی به حرفش گوش نکرده.

نوکیا و فروش دفترهای مرکزی برای به دست آوردن کمی پول

نوکیا با رهبری آقای الوپ که از مایکروسافت اومده ظاهرا وضعش خیلی خرابه. در جدیدترین حرکت برای بالا بردن سطح پول توی شرکت، نوکیا تصمیم گرفته دفتر مرکزی اش توی شهر اسپو فنلاند (که رسما یک شهر است فقط برای نوکیا) رو بفروشه! اونم فقط به ۱۷۰ میلیون یورو و بعد با بخشی از این پول همون ساختمون‌ها رو رهن کنه تا کمی پول به دست بیاره! این شرکت از سال ۱۹۹۷ توی این دفتر فلز و شیشه بوده که بهش نوکیا هاوس می‌گن و حالا به خاطر مشکلات مالی و تلاش برای کم کردن هزینه‌ها، این هنر رو زده. نوکیا که در شش فصل گذشته (دقیقا از وقتی اعلام کرده به ویندوز فون سوییچ می کنه) دائما ضرر داده، علاوه بر این تصمیم گفته که ۱۰هزار شغل رو حذف می کنه و داره تلاش می کنه که تا آخر ۲۰۱۳، ۱.۶ بیلیون یورو صرفه جویی کنه. همزمان شرکت نوکیا زیمنس که ترکیب بخشی از نوکیا و بخشی از زیمنسه هم اعلام کرده از طریق فروختن بخش‌های مختلفش به شرکت های دیگه (از جمله فروختن بخش اپتیک به یک شرکت آمریکایی)‌ داره تلاش می کنه هزینه‌هاش رو پایین بیاره تا شاید به سود دهی برسه. وضع نوکیا خرابه رفقا…

مارس وان و بیشتر از هزار داوطلب برای ماموریت مرگ مریخ

مارس وان یک پروژه خصوصی است که حالا در هلند به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی (واقعی! نه مثل چیزهای غیرانتفاعی که در سرزمین پر از دروغ ما، تمام هدفشون سوده) ثبت شده که هدفش بسیار ساده است: رسوندن انسان به کره مریخ! هیجان انگیزه ولی توجه کنین که هدف «رسوندن» است نه برگردوندن! من تخصص هوافضا و غیره ندارم ولی شکی ندارم که اینکه یک چیزی بسازیم که از اینجا پرتش کنیم به سمت مریخ و برسه به نزدیک مریخ و یک کپسول ازش جدا بشه و یک نفر رو در مریخ پیاده کنه بسیار بسیار بسیار ساده تر از اینه که ازش بخوایم تو مدار مریخ یا سطح مریخ منتظر بمونه، مسافرش رو سوار کنه و بعد برگرده زمین. این دو تا اصلا قابل مقایسه با هم نیستن.

پروژه مارس وان، یک پروژه یک طرفه از زمین به سمت مریخ است و حالا بیشتر از هزار نفر داوطلب شدن که فضانورد این پروژه باشن. در نیمه اول ۲۰۱۳، از بین داوطلب‌ها کسانی که قراره به مریخ بره انتخاب می‌شن. برنامه بلندپروازانه اینه که در ۲۰۲۳ (فقط یازده سال دیگه!) چهار نفر اول به مریخ فرستاده بشن و بعد چهار نفر دیگه هر دو سال یکبار به اونها بپوندن! به قول خارجی‌ها .. هولی شت!

لپ تاپ قدرتمند و لینوکسی دل

دل دوباره یک لپ تاپ خوب با اوبونتو داده. اونها مدتی قبل خبر از پروژه ای به اسم اسپوتنیک داده بودن که توش قرار بود سری‌های اولترابوک محبوب XPS13 رو با لینوکس بدن و حالا که اجرای آزمایشی اون موفق پیش رفته اعلام کردن که اون رو همگانی می کنن: لپ تاپ دل ایکس پی اس ۱۳ دولوپر ادیشن. این لپ تاپ ظریف و زیبا، اینتل i7 یا i5 داره، ۸ گیگ رم و ۲۵۶ گیگ اس اس دی ساتا ۳. قیمت برای دلار ۳۰۰۰ تومنی و حقوق سیصد دلاری بالاست : ۱۵۴۹ دلار. لپ تاپ با اوبونتوی ۱۲.۰۴ ال تی اس داده می‌شه و کنونیکال تلاش کرده تا این نسخه رو کاملا با این سخت افزار سازگار کنه و یک ppa مستقل هم هست که درایورهای صد در صد سازگار با این لپ تاپ توش قرار گرفتن.

در اعماق

نفس‌هاتون در سینه حبس کنین: زیرو دی برای اس اس اچ تک‌تیا

مقاله پر هیجانی در اینترنت می‌چرخه با این عنوان هوشمندانه که «ترینیتی با زیرو دی اس اس اچ کینگ کوپ چه می کرد؟» مقاله به ساکنین ماتریس هشدار می ده که اگر از اس اس اچ تک تیا استفاده می کنن باید بدونن که هکری به اسم کینگ کوپ (که حدس زده می شه اسمش اقای توماس اندرسون باشه) یک زیرو دی معرفی کرده که توش هر یوزر ریموتی می تونه با فرستادن یک ریکوئست USERAUTH CHANGE قبل از پسوردش، دسترسی روت بگیره. تک تیکا هنوز پچی نداده و فقط در سایتش یعنی ssh.com یک راه حل موقت ارائه کرده.

در چین هستین؟ لپ تاپتون رو تنها نذارین

رفتین چین ؟ تاجر هستین؟ تو هتل از کارهای تجاری با لپ تاپ خسته شدین و هوس سر زدن به بار می کنین؟ لپ تاپ روی میزه و شما در رو قفل می کنین و می رین بار؟ خب اشتباه می کنین! درسته که نیم ساعت دیگه که بر می گردین همه چیز ظاهرا عین قبله و به کار ادامه می دین و روزهای بعدی هم خوش و خرم به کارهای تجاریتون می‌رسین ولی واقعیت اینه که شما که توی بار داشتین بییییییییببببببببببببببببب یک کارمند هتل اومده تو، محتویات لپ تاپ شما رو چک کرده و بعد یک جاسوس افزار روش نصب کرده و شما هم هیچ چیزی نفهمیدین. نتیجه؟ حالا چین به تمام اطلاعات تجاری شما، مشخصات مخصولاتتون، قیمت‌هایی که به مشتری‌ها دادین، ارتباطاتتون ، ایمیل‌هاتون و حتی اگر خوش شانس باشه به اطلاعات دولتی‌تون دسترسی داره. حتی اگر هدف بزرگتری باشین ممکنه بعدا که به کشورتون بر می گردین بد افزار رو توی کل شرکت هم پخش کنین و تا ماه‌ها یا سال‌ها کل اطلاعات محرمانه تجاری‌تون رو دو دستی تقدیم دوست و برادر کمونیستتون بکنین. حداقل این ادعایی است که مجله اینفوورد با اشاره به گفته‌های جری ایروین می کنه که عضو پارتنرشیپ امنیت ملی سایبری آمریکاست. اون می گه این اتفاقات در هر کشوری ممکنه بیافته ولی فرقش در چین و روسیه و کشورهای مشابه اینه که توی این کشورها احتمال داره دولت هم از این شکل از دزدی حمایت کنه. ای شایعه سازهای دروغگو! (:

اتاق های عمومی یاهو مسنجر بسته می شه

خبر کوتاه بود و دلشکن: اتاق های عمومی یاهو مسنجر بسته می شن. یاهو مسنجر برای منحرف‌های قدیمی‌ اینترنت و بعضی از منحرف‌های فعلی آشناست: یکسری اتاق که توش ایرانی‌های عزیز تلاش می کنن به غرایزشون پاسخ بدن.. دقیقا هم کسانی که نمی دونن تو اینترنت یکسری منتظر نیستن که با وقیح‌ترین مسیج‌ها، باهاشون دوست بشن. یاهو اعلام کرده این اتاق‌ها رو می‌بنده و احتمالا تنها کسانی که اصولا می‌دونستن که این اتاق‌ها هنوز هم وجود دارن جامعه‌شناس‌های سایبری بودن و یکسری سرگردان (: احتمال داده می شه که دلیل بستن این اتاق‌ها شهرت بدشون باشه که باعث می‌شد خریدار احتمالی مسنجر یاهو (شاید ام اس ان) تو سر مال بزنه! خلاصه اسکرین‌شات‌ها رو بگیرین و مکالمات رو برای تاریخچه اینترنت ایران سیو کنین چون اتاق‌ها از جمعه هفته بعد – چهاردهم دسامبر – به تاریخ می پیوندن.

قاطرهای پول – اینبار تبلیغ رسمی برای قاطرهای آگاه از کارشون

قاطر پول یا money mule یک اصطلاح در دنیای دیجیتاله. اینها کسایی هستن که پول رو جابجا می کنن. البته الزاما هم دیجیتال نیست. فرض کنین شما کلی پول دارین که می خواین وارد آمریکا کنین.. چیکار می کنین؟ تقسیمش می کنین بین یکسری آدم .. اونها از مرز ردش می کنن و توی آمریکا به شما تحویلش می دن. اینجوری پلیس حساس نمی شه، اگر هم یکی گیر بیافته فقط بخشی از پول از دست رفته.. به اینها می گن قاطرهای پول. در دنیای دیجیتال، قاطر پول کسیه که پول رو از کشورش منتقل می کنه به یک کشور دیگه. فرض کنین من با هر شکلی از دزدی، یک میلیون دلار در آمریکا به دست آوردم. این پول لازمه برسه به من که توی مثلا نیجریه یک حساب دارم. اگر خودم پول رو بریزم حتما بلاک می شه و هویت من هم معلوم. پس یک تبلیغ «کار در خانه» می زنم که در ساده ترین حالت می گه «کار شما اینه که هزار دلار به حسابتون می ریزم، بعد شما نهصد و نود دلارش رو به یک حساب که من می گم منتقل می کنین و ده دلار برای خودتون نگه می دارین». کافیه هزار نفر این کار رو با هیجان قبول کنن و توی کمتر از پنج دقیقه، ده دلار کاسب بشن و منم با دادن ده هزار دلار از پولم، نهصد و نود هزار تاش رو بدون دردسر منتقل کنم به کشورم.

حالا این هفته اتفاق جالب این بود که یک شرکت روسی، تبلیغی توی فروم‌های هک زده بود که ارتشی داره از آمریکایی‌هایی که آگاهانه دارن این کار رو می کنن – به عنوان شغل و به بقیه هکرها گفته بود هر کس می خواد پولش رو منتقل کنه، کافیه از این آدم ها استفاده کنه. این آدم ها می دونن دارن چیکار می کنن پس به خاطر مشکوک شدن به شما پیش پلیس نمی رن و کارشون هم به معنی کلی غیرقانونی نیست و پلیس به سختی می تونه جلوشون رو بگیره. تا حالا در دنیای هکرها این شغل معمولا مربوط بوده به دانشجوهای خارجی یا کارگران موقت خارجی که توی آمریکا هستن و این اولین باره که به شکل رسمی یک گروه اعلام کرده ارتشی از قاطرهای پول داره که می تونه اونها رو اجاره بده. قابل توجهه که اصطلاح قاطر پول در ویکپیدیا فقط به سه زبون موجوده: انگلیسی، فنلاندی و فارسی (: احتمالا هموطنان به موضوع علاقمند هستن (:

تبریک ها و تقبیح ها

تبریک می گیم به نسرین ستوده زن ستودنی ایران و تسلیتی بزرگ به همه هموطنانی که در آتشسوزی و زلزله می میرن و تسلیتی به بت سازها که دکونشون پر رونقه ولی پر از دروغ. تسلیت به دولت چین که در ماه گذشته صد نفر تبتی مجبور شدن خودشون رو آتیش بزنن تا شاید جهان دردشون رو ببینه . جا داره به طرفداران کاست هم تسلیت بگیم! سونی در یک خبر جالب اعلام کرد که دیگه کاست پلیر نمی سازه. به عبارت دیگه سونی تا همین الان داشت کاست پلیر می‌ساخت و یکسری می خریدن (: و البته تبریکی هم می گیم به دانشجوهایی که زنده هستن حتی اگر هر سال روزشون به خاطر آلودگی هوا تعطیل باشه. به افتخارشون به افتخار اون دو دانشجوی توده ای و اون یک دانشجوی حزب ملی که در اعتراض به دیدار نیکسون و رابطه با بریتانیا چهار ماه بعد از کودتای ننگین بیست و هشت مرداد علیه دولت ملی مصدق، در دانشگاه کشته شدن. به افتخارشون سه دقیقه سرود روز دانشجو رو گوش می دیم:

بخش آخر

توی بخش آخر یک مهمون عالی داریم (: یکی از مشهورترین و بهترین وبلاگنویس‌های ایران. یک پزشک! مشهور به علیرضا مجیدی – یا برعکس! – در مورد متا دیتا و دستگیری مک آفی برامون توضیحات مفیدی می ده. توضیح لازم اینه که این مطلب چند روز قبل ضبط شده و این روزها ماجرا کمی پیشتر هم رفته. مک آفی الان دستگیر شده و احتمالا با ۶۸ سال سن، حین بازداشت سکته کرده و به بیمارستان برده شده و بعد از ترخیص به کشورش برگردونده می شه تا در ارتباط با قتل همسایه‌اش، محاکمه بشه. من که می گم ادعای تغییر متادیتا الکی بوده و واقعا آقای آنتی ویروس، سوتی داده… به هرحال.. گوش می دیم به علیرضا مجیدی و توضیحات عالیش که به درد مشق‌های ما هم می خوره.

نامه ها

موسیقی

آهنگ hey you از پینک فلوید به پیشنهاد شنونده خوبمون صابر (: شما هم نظرات و آهنگ هاتون رو برای jadijadi@gmail.com بفرستین و شاد و خرم زندگی کنین (:

چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم: شمردن کلمات به کار رفته شده در وبلاگ

در ادامه بررسی کلمات وبلاگ (بعد از شمردن استفاده از مهمل و کارهای آماری فوق العاده جالب روی اون) یک ایده دیگه که در کامنت‌ها مطرح شده رو پی‌می‌گیریم: شمردن کلمات و کاربرد اونها.

برنامه پایتون رو اینطوری تغییر می‌دم:

#!/usr/bin/python
# -*- coding: utf8 -*- 

from xml.dom import minidom
import xml.etree.cElementTree as et
import re

tree=et.parse('wordpress.2012-12-05.xml')
root=tree.getroot();

wordCount = {}

for child in root.iter('item'):
	date = child.find('wppost_date').text[:7] #find the year and month
	body = child.find('content_encoded').text # post content
	title = child.find('title').text 	  # post title

	try:
		fulltext = title + "\n" + body # all the text in the post = title + body
	except:
		pass

	fulltext = re.sub(ur'[_»«"\'&?؟a-zA-Z‌0-9/=.*+\n-%<>:;،؛,\-)(،۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰]', ' ', fulltext) #replace extra chars
	words = fulltext.split() # words is a list of all words in this post

	for word in words:
		wordCount[word] = wordCount.get(word, 0) + 1 # wordCount[word]++

for word in wordCount:
	thisLine = (str(wordCount[word]) + "\t" + word)
	print thisLine.encode("utf-8", "ignore")


کد کاملا واضحه: هر پست رو نگاه می کنه، حروف غیرفارسی تیتر و متن رو با فاصله جایگزین می کنه و بعد تعداد کلمات رو جمع می‌زنه و همین روند رو روی تمام پست‌ها ادامه می‌ده. به عبارت دیگه خروجی چیزی شبیه به این خواهد بود:

...
4	همسرش
1	آکر
3	خرمش
1	ویسمن
2	خرما
1	یکباری
1	مانغو
2	احساسم
1	عصبي
61	رشد
1	رشت
1	تریلیان
5	همسرم
32	هیات
1	پورتال
2	پیشانی
6	مدیربسته
4	لری
4	وجدان
...


و البته مشخصه که خیلی طولانی‌تر. بذارین بشمریم که من کلا در زندگی چند کلمه استفاده کردم تو وبلاگم:

jadi@jeducation:~/Downloads/weblog_word_usage$ ./count_all_words.py | wc -l
27880


هوم.. بیست و هفت هزار و هشتصد و هشتاد کلمه (: بدک نیست (: چیز خوبیه که روی وبلاگ های مختلف حساب بشه و ببینیم هر وبلاگ با چند تا کلمه مستقل از هم نوشته شده (: البته معلومه که «می‌رود، می رود، میرود» چهار کلمه جدا شمرده شدن… برای حل نسبی این مشکل توی اون خط که رجکس یکسری کاراکتر اضافی رو حذف می کنه، نیم‌فاصله رو هم اضافه می‌کنم و خروجی اینطوری می‌شه:

jadi@jeducation:~/Downloads/weblog_word_usage$ ./count_all_words.py | wc -l
23405


جالب نیست؟‌ برای چهار هزار و چهارصد کلمه، من گاهی از نیم فاصله استفاده کردم و گاهی نکردم. حالا مهم نیست (:‌ قدم بعدی سورت کردن است. با جواهر گنو و نشون دادن بیست تا بالایی:

jadi@jeducation:~/Downloads/weblog_word_usage$ ./count_all_words.py | sort -n -r | head -20

خروجی رو براتون نمی‌ذارم چون فقط یکسری حرف ربط بی ربط است.

پروژه جانبی بسیار مهم برای زبان فارسی: همه زبان‌ها یک فایل دارن به اسم نمی دونم چی (کسی می‌دونست لطفا بگه) که توش کلمات «بی ربط» اون زبان نوشته شدن. به اصطلاح همون am و is و are یا امثال «است» و «شد» و «و» و «یا» و … که در اینجور جاها کاربرد داره (می شه اون کلمات رو از فهرست این کلمات که برنامه بهمون داده حذف کرد تا کلمات اختصاصی من به دست بیاد و نه چیزهایی که برای جمله ساختن همه استفاده می کنن). آیا چنین فایلی داریم برای زبان فارسی؟ تو خارجی‌ها اسمش چیه؟

حالا که بیست تا اولی به درد نخوردن، به جاش کل لیست رو می‌برمش توی لیبره آفیس و مثل همیشه نمودار بیشترین کلمات (غیر حرف ربط و استاندارد مثل است و باشد و شد و اینها) رو می‌کشیم تا با یک نمودار قشنگ کار رو تموم کرده باشیم:

پ.ن. این مجموعه مهمل ، یک قسمت دیگه هم داره (: کمی دیرتر ولی.

پست مهمان: رابطه استفاده از کلمه مهمل توی وبلاگ جادی و میزان بارون در تهران

ایمیل از هادی بنایی، دانشجوی علوم کامپیوتر، دانشگاه اوربرو، سوئد و یکسری کار تحلیلی جالب:

با سلام بر شما جناب جادی

پستی که در مورد کلمه‌ی مهمل نوشته بودی خوب بود و به‌لحاظ آماری جالب! اما من بد ندیدم که یه داده‌کاوی عمیق‌تری روی داده‌ها انجام بدم. اول چی‌کار کردم؟ اومدم داده‌های مشترک بین دو سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ رو کنار هم قرار دادم (از ماه ۵ تا ۱۱) و بعدش اومدم از این داده میانگین گرفتم. به‌این ترتیب تونستم یه الگوی رفتاری از وجود کلمه‌ی مهمل در هر ماه رو به‌طور متوسط به‌دست بیارم (جدول ۱)

جدول۱:

Month 2011 2012 Average
May 1 0 0.5
June 1 3 2
July 0 1 0.5
August 1 1 1
September 2 0 1
October 4 5 4.5
November 1 6 3.5

داده‌ی به‌دست اومده نشون می‌داد که به‌طور تقریبی گفتن کلمه‌ی مهمل به فصل سال و یه‌جورایی به آب و هوا ربط داره. از طرفی مکان نوشتن پست‌ها هم حتما روی بروز کلمه‌ی مهمل اثر داشته. بنابراین بهترین داده‌ای که می‌تونست برای مقایسه و ارزیابی انتخاب بشه، میانگین میزان بارش در ماه‌های سال در شهر تهران بود که به لطف ودر بیس برای ماه‌های میلادی داده‌ها رو یافتم (داده‌ها بر اساس میلی‌متر). از اون‌جایی که هر داده‌ای نیاز به نرمال‌سازی داده‌، تو قدم بعد لگاریتم داده‌های مورد نظر رو محاسبه کردم. (جدول ۲)

جدول ۲:

Month Mean Rainfall in Tehran Log
May 15 3.9068905956
June 3 1.5849625007
July 2 1
August 2 1
September 3 1.5849625007
October 10 3.3219280949
November 25 4.6438561898

اما نکته‌ی شگفت‌انگیز هم‌بستگی بسیار بالای این داده‌ها با داده‌های کلمه‌ی مهمل بود. نمودار ۱ گویای همه‌ی اطلاعات و نتیجه‌گیری ها است:

نمودار۱:

نتیجه‌گیری علمی! تخصصی!: نتایج فوق نشون می‌ده که میزان ادا کردن کلمه‌ی مهمل توسط جادی در پست‌هاش رابطه‌ی مستقیمی داره با میزان بارندگی در تهران.
نتیجه‌گیری فلسفی!: میزان رطوبت هوا می‌تونه سلول‌های مغز رو تحت تاثیر قرار بده که به‌جای استفاده از لغات مهمل دیگه! از لغت مهمل استفاده کنه!
نتیجه‌گیری منطقی و کلی: می‌شه یه‌سری داده‌ی مهمل رو طوری تحلیل کرد که نتایج مهملش آدم رو به‌ فکر فرو ببره تا به‌زور روی نتایج حاصله فلسفه ببافه!

سپاس(اگه دوست داشتی می‌تونی ضمیمه‌ی همون پست اضافش کنی)

توجه کنین که همونطور که خود هادی می گه، بازی با اعداد بدون داشتن نظریه می تونه نتایج متنوعی بده که الزاما نمی تونن منجر به نظریه بشن. آمار و اعداد وقتی معنا دار می شن که از یک نظریه دفاع کنن یعنی از یک فرض اندیشیده شده. اگر نتونین ربط علی دو چیز رو با هم از نظر منطقی نشون بدین ،‌ اعدادی که به دست آوردین فقط به درد گول زدن می خوره یا حتی ممکنه باعث گمراهی بشه.

چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم: اینجا چند بار از کلمه مهمل استفاده شده

یک ایمیل عجیب داشتم که توش مهدی خیلی جدی می‌گفت براش جالبه که من چند بار در مطالب وبلاگم از کلمه «مهمل» استفاده کردم (: و خواسته بود اگر می شه اینو پیدا کنم و بگم (: شاید درخواست غیرمعمولی باشه ولی برای یک روز تعطیل پر از آلودگی مناسب است. به هرحال تا سال دیگه که روز دانشجو به سنت همیشگی به خاطر آلودگی تعطیل بشه، ممکنه اینهمه وقت اضافی گیرمون نیاد.

چیکار می کنیم؟ من با وردپرس وبلاگ می‌نویسم. پس اول از بخش مدیریت از منوی Tools، کل پست‌ها و کامنت‌های سایت رو Export میکنم. اینجوری یک فایل ایکس ام ال دارم که همه مطالب سایت توش هستن.

شمردن کلمات مهمل که بسیار ساده است. دستور grep عالی لینوکس. این دستور می‌تونه خطوطی که یک کلمه رو دارن رو جدا کنه یا کارهای مشابه. یک سوییچ عالی به اسم o هم داره که میگه فقط بخش پیدا شده رو در یک خط مجزا بنویسه. اگر این تعداد خطها رو بشمریم در می یاد که اون کلمه مورد جستجو چند بار در فایل بوده:


 jadi@jeducation:~/Downloads$ grep -o مهمل wordpress.2012-12-05.xml | wc -l 
 29


بعله (: من بیست و نه بار از کلمه مهمل استفاده کردم (: اما چیزی که جالبتره اینه که از کی شروع کردم به استفاده. اینبار باید برنامه بنویسم. پایتون همیشه انتخاب راحت و خوبیه. برنامه ایکس ام ال رو می خونه، درختش رو بررسی می کنه و توی همه مطالب و کامنت‌هایی که از عبارت مهمل استفاده کردن، تاریخ رو توی خروجی می نویسه:
# -*- coding: utf8 -*- 

from xml.dom import minidom
import xml.etree.cElementTree as et
import re

tree=et.parse('wordpress.2012-12-05.xml')
root=tree.getroot();

for child in root.iter('item'):
	date = child.find('wppost_date').text
	body = child.find('content_encoded').text
	title = child.find('title').text

	try:
		if re.search (u'مهمل', body) or re.search(u'مهمل', title):
			print date;
	except:
		print date;

for child in root.iter('wpcomment'):
	date = child.find('wpcomment_date').text
	body = child.find('wpcomment_content').text

	try:
		if re.search (u'مهمل', body):
			print date
	except:
		print date;


اگر پایتون بلدین (یا حتی بلد نیستین ولی جرات داشتین کد رو نگاه کنین) می بینین که کد اصلا خوب نیست. دلیل تاریخی داره. اول نمی دونستم تو کامنت هم هست و بعد کامنت ها رو با یک کپی پیست جدا کردم. بعد دیدم گاهی اکسپشن می گیرم و بعد از بررسی فهمیدم بعضی مطالب متن یا عنوان نداره (چرا؟!) و در نتیجه خروجی مشکل پیدا می کنه که با یک اکسپشن اضافه کردن سر و ته مشکل رو هم آوردم و رسیدم به نتیجه‌ای که می‌خواستم:
jadi@jeducation:~/Downloads$ time python parsejadi.py 
2011-12
2012-07
2012-11
2011-09
2011-10
2011-10
2012-02
2012-06
2012-10
2012-11
2012-11
2012-11
2012-11
2012-12
2009-06
2009-05
2011-08
2011-09
2011-10
2011-10
2011-11
2012-06
2012-06
2012-08
2012-10
2012-10
2012-10
2012-10
2012-11

real	0m0.738s
user	0m0.700s
sys	0m0.028s
jadi@jeducation:~/Downloads$ 

میبینین که توی اون خطی که تاریخ رو حساب کردیم یک [7:] دارم که باعث می‌شه فقط سال و ماه رو ذخیره کنم چون این نمودار با معنی‌تری بهمون می‌ده. راستی گفتم نمودار. اینم نمودارش (مشخصه که با لیبره آفیس لینوکس):

ظاهرا که همیشه از کلمه مهمل استفاده می‌کردم ولی این دو ماه بیشتر هم شده (:

پی.نوشت: وبلاگ من قدیم‌ها روی سیستم‌های دیگه بوده و از ماه پنج دوهزار و یازده روی وردپرس است که اطلاعاتش اینجا دیده می‌شه.

نکته مهم: این مطلب ربط خیلی خاصی به لینوکس نداره. البته ابزار گرپ گنویی است و همینطور لیبره آفیس. پایتون ممکنه هر جا اجرا بشه و شاید نمودار با آفیس مایکروسافت قشنگتر هم می شد ولی به هرحال برای من این یک تجربه لینوکسی است چون لحظه ای که اراده کردم همه اینها زیر دستم بود و از انجامش هم لذت بردم (: چون شبیه سری های چرا گنو لینوکس رو دوست دارم است با همون عنوان رفتم جلو.

اپی برای قصه گفتن

داستان گفتن برای بچه‌ها جالبه. برای بزرگترها هم همینطور. اما ساختن داستان خوب برای بزرگ‌ها نیازمند یک روند داستانی نسبتا پخته است که حوادث طی اون اتفاق بیافتن و برای بچه‌ها نیازمند تخیل. برای بزرگ‌ها یکسری کتاب هست که پلات داستان رو می‌سازن و برای بچه‌ها هم این اپلیکیشن بامزه به اسم تاس داستان که می‌تونین بعد از مشخص کردن تعداد تاس‌ها، اونها رو بریزین و بر اساس شکل‌های اومده، برای بچه‌ها داستان بگین یا از اونها بخواین از روی تاس‌ها داستانی بسازن و تعریف کنن. در ضمن! درسته که ظاهر تاس‌ها شش وجه داره اما در عمل تعداد تصاویری که ممکنه ظاهر بشن خیلی زیاده.

من که همیشه با بچه ها سخت رابطه برقرار کردم اما به نظرم اگر چنین تاس هایی بهم ایده بده، قصه گفتن برام کار راحت تری است.

این یک نمونه از اجرای برنامه است. ببینین میتونین داستان خوبی براش پرورش بدین و توی کامنت‌ها پلات اصلی اش رو بگین؟

منبع

نکاتی فراواقعی در مورد فیلم من مادر هستم

فیلم رو دیشب دیدم. در یک سینمای پر پر که آدم‌ها دم باجه داشتن بلیت‌های سانس‌های بعدی رو رزرو می کردن. این چند نکته الزاما واقعگرایانه نیستن، نقد حرفه‌ای هم نیستن. فکرهای من هستن بعد از دیدن فیلم. من ذهن شاد و مثبتی ددارم. در ضمن بولت لیست زیر ممکنه نکات حساسی از فیلم رو لو بده – به قول خارجی‌ها اسپویلر الرت!. اگر می خواین خوندن رو ادامه بدین سریع می رم سر اصل مطلب.

  • کارگردانی فریدون جیرانی بده. نماهای دوربین به نظر من که مسخره است و گرفتن کلی نما از پشت گیلاس و دور بطری و با کادر پنجره جلوی ماشین و از لای اشیای روی میز و زوم کردن توی حدقه چشم و اینها به نظرم بیشتر مناسب انگار دوربین رو تازه دادی دست یک نفر و هیجان داره هنر نمایی کنه باهاش. در بسیاری از فیلم‌های خوبی که من این چند وقت دیدم تقریبا هیچ نمای عجیب غریب اینطوری نبود و اصولا فیلم برداری و کارگردانی چیزی نبود که مستقل از داستان و روایت احساس بشه.
  • داستان و طرحش ضعیف بودن. گذاشتن کلی عنصر عجیب توی یک داستان (سقط جنین ناموفق، تجاوز، بارداری با اولین سکس، دو تا خانواده از هم پاشیده، دوست دختر یک مرد که الان همسر دوستشه، دوست مرد که عاشق دخترش می شه، خودکشی، اعدام، پسر گیتارنواز که استخدام شده پیانو بزنه، مستی – توی فیلم های ایران -، زن فلانی که بعد از فلان سال از فرانسه اومده و این یکی می ره دنبالش تو فرودگاه، وکیل فاسد که می شه وکیل درخواست اعدام یکی دیگه، دار زدن، قتل، …) و در آوردن یک داستان هنر نیست. هنر اینه که در یک رابطه انسانی ساده و مرسوم پیچیدگی‌ها رو نشون بدیم.
  • عده ای به این فیلم می گن مبتذل و می گن باید جمع بشه. چشم‌هاشون رو باز کنین و جامعه ای که در سه دهه اخیر ساختن رو نگاه کنن و اینهمه اداره عریض و طویل سانسور رو.
  • عده‌ای فکر میکنن دیدن این فیلم مبارزه است. مبتذل‌ترین مبارزه اینه که من امن و امان برم در یک جای قشنگ یک بعد از ظهر تفریحی رو بگذرونم و حس کنم مبارزه کردم به نفع یک مجری تلویزیون که یک برنامه کمی قابل قبول رو تبدیل کرد به یک برنامه مهمل و کسی که حقوقش از کوبیدن نامنصفانه یکسری آدم شریف در می یاد.
  • عده‌ای می‌گن خودشون سر و صدا راه انداختن که فیلم فروش بره. اگر اینطور باشه نشونه بسیار خوبیه چون می‌گه خودشون می‌دونن که اگر فیملی مشهور بشه به مخالفت با ارزش‌هایی که پلیس در جامعه اجبار می کنه یا اگر طرفداران دو آ‌تیشه سیستم سیاسی حاکم به چیزی حمله کنن، اکثریت جامعه از اون موضوع استقبال می کنن. در پله دوم اگر این آدم‌ها (که مهره‌های فرهنگی ساخته همین سیستم هستن) برای رسیدن به پول از آگاهی به «اقبال اکثریت جامعه به ارزش‌های متضاد با ارزش‌های تبلیغی / پلیسی» استفاده کنن کلا فضا به سمتی حرکت می کنن که احتمالا خودشون دلشون نمی خواد ولی خب پول ظاهرا مهمتره. راستش این نظریه از نظر من خیلی دور از ذهنه چون واقعا به خاطر بالا رفتن فروش یک فیلم اینها حاضرن اعتراف به چنین آگاهی‌ای در سمت خودشون و چنین تضادی در جامعه بکنن؟ اونهم در حالی که تبلیغاتشون برای دیدن فیلم مهملی که طرفدار خودشونه هیچ تاثیر خاصی نداره و آخرش باید بلیت مجانی توزیع کنن شاید کسی بره ببینه اونو.
  • با خنده میتونیم بگیم فیلم در طرفداری از سقط جنینه. کل مشکلات برای این درست شده که سقط جنینی غیرقانونی و در نتیجه در شرایط نامناسب انجام و منجر به ناباروری شده. قابل تذکره که سقط جنین در شرایط درست هیچ خطری برای مادر نداره و اگر اینکار انجام شده بود الان هیچ کدوم از این انتقام‌های توی فیلم جریان نمی‌داشت. این از نکات جالب فیلمه به نظرم.
  • به شلکی بی سابقه، این فیلم بهتون نشون می ده که چقدر سیستم قضایی بدون هیات منصفه ناکارآمده. یک نفر توی این سیستم می تونه با استناد صرف به حقوق و نشون دادن اینکه دختری با عموش راحت بوده، تجاوز عمو به اون رو خواست دختر جا بزنه و بدون قضاوت افکار عمومی و هیات منصفه، کل نظریات دفاع از خود یا جنون آنی و تجاوز رو علیرغم اینکه دختر رفته توی اتاق، بعد عمو پشتش رفته تو و دختر عمو رو توی تخت به قتل رسونده متنفی بدونه. جالبی جریان اینه که کل سینما که نشستن و دارن نگاه می کنن با کمی فاصله زمانی از دادگاه همون هیات منصفه ای هستن که نظرشون حتی دیده نمی شه تا دختر به دار کشیده بشه. چند تا فیلم توی ایران می تونین نشون بدین که توش قاضی رایی بده که از نظر بسیاری تماشاچی ها درست نباشه؟
  • اعدام هم خیلی واقعی نشون داده شده: آدمکشی ای رسمی در یک صحنه تلخ، بی فایده برای جامعه و بی فایده برای انتقام گیرنده. مستقل از نمایش ناکارآمد بودن اعدام، دار زدن دختر نه التیامی است برای درد زن و نه از جرمی پیش گیری می کنه و بدون شک یک اشتباه غیرقابل جبرانه. به نظرم هیچ فیلمی در جمهوری اسلامی نبوده که اینطور برهنه اعدام رو ناکارآمد نشون بده. قابل توجه است که اعدام در اکثر کشورهای جهان حذف شده یا در حال حذف شدن است چون دیدن که اشتباهه و بر خلاف تبلغی که دائما سعی می کنن توی کله آدم هایی که مستقل در این مورد چیز نخوندن بکنن، تاثیری توی بهبود جامعه نداره
  • فیلم پر است از مشروب. اونم مشروب خوب در زندگی‌های طبیعی. این هم جدیده. کارگردان با اصرار مارک شراب‌ها رو نشون می‌داد و استفاده شون رو توی زندگی عادی. قبلا مشروب اگر هم دیده می شد در زندگی یکسری جوون منحرف در پارتی بود در حالی که الان آدم‌هایی می خوردن که طبیعی می رفتن خونه و با شام یک مشروبی هم می زدن (:

در کل به نظرم فیلمی بود قابل توجه به خاطر مسایل حاشیه ای اش ولی به خاطر کارگردانی بسیار بد و داستان مغشوش و همینطور شخصیت زشت کارگردان به کسی توصیه نمی کنم فیلم رو ببینه. اگر دنبال دیدن فیلم قابل قبول روی پرده های سینما هستین، پیشنهاد من هنوز آینه های روبرو است.


کامنت خوبی از مسعود زمانی داشتم که اینجا نقلش میکنم:

منم دیشب فیلم رو دیدم… جسارتاً منم چند تا نکته به نظرم میرسه:
یک – در اینکه فریدون جیرانی آدم موج سواری هست هیچ شکی نداشتم، و این فیلم همه شک‌های من رو برطرف کرد.

دو – فیلم ملغمه ای بود از هزاران نما و دیالوگ دزدی از انبوهی از فیلمهای خارجی و داخلی…

سه – پیام فیلم خیلی مسخره بود، عین فیلمهای آموزشی دهه شصت و هفتاد بود که مثلاً نشون میداد هرکی ویدیو داره حتماً آدم کثیفیه، و یا هرکسی ماهواره نگاه میکنه مطمئناً یه عذابی چیزی میاد سراغش…

چهار – جزئیات رفتاری آدمهای مست و یا شهوتران و یا مشکل دار به مسخره ترین و گل درشت ترین حالت ممکن نشان داده شده… هنوزم تنها پارامترهای رفتاری مستها برای کارگردانهای ایرانی تلوتلو خوردن و شل حرف زدنه…

پنج – جمله اول فیلم از آناکارنینا، بوضوح نشون داد که کارگردان میخواد خودش و فیلمش رو خیلی تحویل بگیره و تیریپ “شاهد اعظم” ورش داشته… بنظرم اگه یه جمله از کتاب جنایت مکافات انتخاب میکرد خیلی بهتر بود… هرچند که خیلی از حرفها و داستان فیلم از نمایش “ملاقات با بانوی سالخورده” گرته برداری شده بود

شش – تو یه صحنه ای که پسره که خاطرخواه دختره بود میاد تو خونه (بعد از قضیه دادگاه) و میگه من دخترتون رو دوست دارم با شلیک خنده تماشاچی ها تو سینما مواجه شد… یعنی خاک بر سر کارگردانی که فراز احساسی فیلمش از سوی اکثریت مخاطبان عامش به سخره گرفته میشه… البته از این خنده ها تو فیلم کم نبود که خداییش نمیدونم چقدر به خاطر درپیت بودن داستان بود و چقدرش هم سطح فرهنگی مخاطبانش

هفت – جیرانی یکاری رو خوب بلده، اونم نشون دادن ساختار روان پریش آدمهای مشکل دار هست… تنها جاهایی از فیلم که یه نموره قابل تحمل بود همین صحنه ها بود… نظیر جلسه مشاوره، یا اون صحنه ای که باران کوثری بعد از قتل سعید به مادرش گفت، سی دی خودمو پیدا نمیکنم… یا کنش های هیستریک فرهاد اصلانی به همسرش در خانه بعد از دادگاه

هشت – اینهمه کوبیدم فیلمو اینم بگم: فیلم دو صحنه قوی هم داشت… سکانسی که بعد از دادگاه نهایی “سیمین” با گرفتن حکم قصاص از توی دادگاه بیرون میاد و به سمت درب خروجی دادگاه و نور! میره و در آخرین لحظه مسیرش رو به سمت مستراح کج میکنه و حالش بهم میخوره… ریتم و نورپردازی و فیلمبرداری عالی بود در این صحنه…. و البته سکانس اعدام و بازی فرهاد اصلانی خیلی خوب بود… من فکر کنم هرکس که یه نخود هم به مکانیزم اعدام باور داشته باشه، تو این صحنه حالش بهم میخورد از این کار

نه – در مجموع فیلم ضعیف، کارگردانی ضعیف، فیلمبرداری (جو استفاده از استدی کم گرفته بودتشون) داغون، موسیقی تعطیل (بهترین استفاده موسیقیایی همون استفاده از ترانه Don’t Cry گروه Guns N’Roses بود که زنگ موبایل پسرک گیتاریست پیانیست هم بود)، بازیهای فیلم متوسط (باران کوثری همه فیلمهاشو یکج.ر بازی میکنه، فقط فرهاد اصلانی خوب بود)، فیلمنامه هم پر از سوراخ سنبه… دیدن فیلم رو اصلاً پیشنهاد نمیکنم.

ده – کل قضیه شلوغ بازیهای پیرامون فیلم بنظر بیشتر یجور Show Off برای جلب مخاطب به یکی از کارهای بسیار ضعیف یک کارگردان خودی است… فیلم نه سرگرم کننده بود و نه حداقل برای من خروجی قابل اعتنایی داشت.

ببخشید که طولانی شد