هواوی شروع به فورش لپ‌تاپ‌هایی با گنو/لینوکس دیپین کرده


مشکل خریدن لپ تاپ برای ما لینوکسی‌ها همیشه اینه که موقع خرید لپ‌تاپ، عملا پول ویندوز روش رو هم داده ایم و بعد که اونو پاک می کنیم همه‌اش ضرر است. بعضی موقع‌ها آدم های با حوصله با مایکروسافت نامه نگاری می کردن و اینها رو پس می دادن ولی علاقمندی اصلی تر، امکان خرید لپ تاپ هایی با لینوکس بوده. گزینه اصلی معمولا «لپ تاپ های بدون سیستم عامل» بوده ولی حالا هواوی وارد بازار شده و لپ‌تاپ‌هایی با گنو/لینوکس دیپین می‌فروشه. لینوکسی قشنگ که البته خیلی ها به خاطر چینی بودنش، اعتماد زیادی هم بهش ندارن.

طبق تجربه دیوایس های سخت افزاری هواوی معمولا به نسبت قیمت، کیفیت قابل قبولی دارن و ظاهرشون هم که معمولا کپی از محصولات اپل است؛ حتی شاید اسم‌هاشون. در این لحظه هواوی سری لپ تاپ های MateBook X Pro، MateBook 13 و MateBook 14 رو فقط در چین با لینوکس می فروشه. نکته خوب؟ اینکه دگمه ای که معمولا روش لوگوی ویندوز یا شبدر است با کلیدی به اسم Start جایگزین شده و این مدل‌ها از مشابه ویندوزی شون، ۴۲ دلار هم ارزونتر هستن. از طرف دیگه هم درسته که معمولا طرفدار پرایوسی، به گنو/لینوکس دیپین اعتماد ندارن ولی به هرحال این لینوکس قشنگ، سورسش روی گیت هاب است و منطقا باید بشه چکش کرد تا مشکلی نداشته باشه و اگر مشکلی داشت، تا حالا صداش در امده بود.

در ضمن معلومه که وقتی لینوکس دیپین روشون به راحتی اجرا می‌شه، منطقا هر لینوکس دیگه ای هم بی دردسر خاص روشون اجرا خواهد شد. این یکی از چیزهایی است که می تونیم امیدوارم باشیم، به ایران هم برسه (:

تی ماکس، ابزار دست حرفه‌ای‌های کامند لاین

مهارت اصلی تیماکس در نصف کردن صفحه و درست کردن پنجره جدید و اینها نیست. نکته ای که تی ماکس رو تی ماکس می کنه، اینه که ای ننصف کردن ها و برنامه اجرا کردن ها و اینها، بین قطع و وصل شما به یک سرور حفظ می شه. در واقع سرور همیشه اونجوری می مونه که بار آخر ترکش کردین. تو این ویدئو با هم نگاهی به ماجرا داریم

برای پیشرفت مجدد، دوباره وبلاگ بنویسید

شاید براتون جالب باشه ولی زمانی بود که ما تو ایران اصولا از هم خبر خاصی نداشتیم. یک تلویزیون انحصاری بود که هنوزم هست و دو تا روزنامه به اسم کیهان و اطلاعات. اونها و کتاب های درسی به ما می گفتن بقیه مردم ایران چی فکر میکنن و چی می خوان و ما هم فکر می کردیم وصله ناجور هستیم. اما اینترنت که ظاهر شد، چیزی اومد به اسم وبلاگ. آدم ها تونستن خودشون روزمره‌هایی رو بنویسن که هر کسی خواست بتونه بخونه. یکهو اطلاع ما از همدیگه فوران کرد! فهمیدیم تو ایران یک گروه دیگه هم هستن که اونها هم لینوکس دوست دارن، یکی هست که به همجنسش علاقمنده، یکی هست که مهندسی قبول شده ولی دوست داشت نقاش بشه، یکی دیگه هست که اتفاقا اونم عموش شهید شده ولی وضع فعلی رو دوست نداره و یکی دیگه هم هست که می پرسه ۲۰مین اقتصاد جهان، چرا باید وضعش این شکلی باشه؟ دیدم اتفاقا افراد خیلی کمی هستن که اونجوری که تلویزیون «همه» رو معرفی کرده، زندگی کنن. باور بکنین یا نه،‌ قبلا خیلی ها فکر می کردن تنهان ولی الان وقتی به هم می رسیدن از هم آدرس وبلاگشون رو می پرسیدن تا ببین دیگه چند مدل آدم با چند مدل عقیده که تا حالا تو تلویزیون و کتاب درسی اثری ازشون نبوده، تو ایران هست (:

و همون روزها بود که خاتمی فرمان فیلترینگ رو امضا کرد و اولین جاهایی که فیلتر شدن، سرویس دهنده های وبلاگ مثل بلاگ اسپات و وردپرس بودن و بعد هم کمیته سانسور درست شد که کلی از اعضاش تو دولت هستن و با نامه هاش دائما از سرویس دهنده های وبلاگ داخلی داخلی خواست که فلان وبلاگ رو پاک کنه و آرشیو فلان وبلاگ رو حذف کنه. در همین دوران کلی اردو برگزار شد تا به گروه خاصی که تلویزیون و روزنامه ها رو هم داشتن بگن که باید وبلاگ بنویسن چون مهمترین کار نشر ارزش های اونها در اینترنت است (:

اما به نظرم کار از کار گذشته بود. وبلاگ ها کاری که باید رو کرده بودن و سدی که شکسته رو نمی شه به این راحتی ها جمع کرد. حداقل آدم های تیپ ما از همدیگه خبر داشتن؛ بخصوص که بعدش با اومدن شبکه های اجتماعی بیشتر به هم وصل شدیم و بعدش هم با سانسور شدن همه چیز، عملا توی آنتی فیلتری زندگی کردیم که ما رو به هم وصل نگه می داشت.

اما بودن کسانی که توی این سپر ضد سانسور نبودن و ارتباطشون هنوز قطع بود. در واقع انگار سانسورچی ایران تونسته بود یک جایی ارتباط یک گروه از مردم رو با اینترنت قطع نگه داره و تا ده سال برای ما عجیب بود اگر پدرها و مادرهامون رو می دیدیم که خبری رو از اینترنت یا یاهو یا چنین چیزهایی نقل می کنن.

دنیا اما منتظر سانسورچی نشد. جلو رفت و مسنجرها این مشکل رو حل کردن. مسنجرها و گوشی های هوشمند باعث شدن بقیه مردم ایران هم به اینترنت وصل بشن و تا سانسورچی بیاد بجنبه، مزایاش رو چشیده باشن و بعد از سانسور و بگیر و ببند، با آنتی فیلتر و پریدن به جاهای بدون سانسور و … در اینترنت بمونن.

به تبع این حضور حداکثری در مسنجر، ما هم خیلی چیزهامون رو به داخل پیام‌رسان‌ها بردیم. آدم ها می خوان جایی حرف بزنن که بقیه هم باشن. وبلاگ نویسی ما تبدیل شد به درست کردن یه کانال برای نوشتن گزارش سفرهامون. فروم های ما تبدیل شد به کانال کاربران فلان، حتی خیلی خبرگزاری ها بدون هیچ سایتی،‌ فقط یک کانال هستن و تقریبا همه چیز رو بردیم تو این زیرزمین های تاریک و منفرد.. شایدم پر نور… اگر نظر من رو بخواین، اصلاح «منبر» برای این گروه‌های تلگرامی و غیره از همه چیز درست تره.

مسنجرها شبیه منبرهایی هستن که توشون چیزها گفته و فراموش می شن. حداقل آرشیو درستی از هیچ چیزی نیست. و توان سرچ سراسری هم نداریم. قبلا اگر من یکبار در ۲۰۰۸ از مرگ انتخابی تری پراچت می نوشتم، هر بار که در تمام جهان کسی دنبال مرگ انتخابی یا تری پراچت می گشت، ممکن بود بهش برسه. اما الان فقط در همون لحظه کسانی که پای منبر من نشستن اونو می خونن که شاید هیچ ربطی هم بهشون نداشته باشه و خلاص. گم شد رفت در تاریخ (:

حالا مشکل چیه؟ من نمی ترسم مطلبم خونده نشه. اتفاقا من طرفدار این هستم که در دنیای وبلاگ ها هم باید جرات می داشتیم و مطلب قدیمی رو می فرستادیم به آرشیو یا اون پایین مایین ها. اما نگرانی و ناراحتی من از اینه که مطالب روی هم انباشت نمی شن. اگر تاریخ علم رو بخونین، عملا دارین تاریخ انباشت دانش رو می خونن. انباشت دانش باعث پیشرفت می شده ولی الان در ایران ما که عملا فیلترینگ همه رو هل داده توی مسنجرها، ما دیگه چیزی رو انباشت نمی کنیم. هر بار چیزی رو می گیم و گم می شه، بدون امکان دسترسی مجدد عمومی بهش و بدون اینکه بشه سرچش کرد یا حتی بهش ریفرنس درست و درمون داد. حالا سوال ها دائما در گروه ها تکرار می شن و آدم ها بهشون جواب های تکراری می دن. توی چنین فضایی ما داریم خودمون رو تکرار می کنیم و چیزی رو انباشت نمی کنیم و در نتیجه جلو هم نمی ریم. من هیچ مشکلی با چت ندارم و به نظرم اگر کارکرد خودش رو داشته باشه خوبه ولی وقتی آدم ها تولیداتشون رو توی چت ارائه می کنن، پروسه قابل سرچ بودن دانش رو حذف می کنن. بدتر از اون اونهایی هستن که انتظار دارن با پیگیری این کانال ها و گروه ها «باسواد» بشن (: در ظاهر شما کلی اسم باکلاس و حرف خفن و اینها می بینین ولی در عمل به شکل رندم هر روز یک گوشه ای از یک چیزی نمایش داده می شه و می گذره و می ره که حتی به قبلی ها وصل هم نیست.

زیاد می بینیم که کسی «کانال آموزش فلان» راه می ندازه و دقیقا شروع مطالبش که پایه ها رو می سازن اون ته است که اگر شما روزی عضو کانالش شدین، عملا اونها رو نمی بینین. یا می بینیم یکی کانال سفر به روسیه داره که خب دوستاش می تونن دنبالش کنن اما اگر سه سال دیگه کسی می خواست بره روسیه و این آدم رو نمی شناخت، این مطالب به هیچ دردش نمی خورن. یا کسی انتقادی از چیزی داره و تو کانالی می نویسه و خیلی هم پخش می شه ولی نه بعدا می شه بهش ریفرنس داد نه یک نفر می گه «بر خلاف خانم فلانی (لینک)،‌ نظر من در این مورد…» (: ما عملا به جای کسانی که روی دوش هم می ایستادن تا پیش برن، شبیه آدم هایی شدیم که تو بیابون سعی می کنن بلند داد بکشن (یا برقصن (: ))‌تا چند نفر دورشون جمع بشن. این یکی از بزرگترین آفت های اینترنت ایران بوده.

برای مقابله با این وضع، بد نیست ما به انتشار دانش در جایی قابل سرچ، قابل فالو کردن، قابل ارسال به دیگران و غیره باشیم. اینستاگرام از این نظر بدترینه. چت ها بهتر هستن و رسانه های اجتماعی خوب و وبلاگ ها احتمالا بهترین. به نظرم واقعا خوبه همه ما تا حدی به متن قابل جستجو در اینترنت برگردیم. نه برای شهرت و اینها. برای کمک به انباشت دانش و در جا نزدنمون. برای همینه که من حسابی از راه افتادن ویرگول که مثل مدویم ایرانی است استقبال کردم. یک فرصت دیگه برای نوشته شدن مطالب در اینترنت قابل جستجو. اگر چیزی رو توی مسنجرها می نویسیم و ممکنه زمانی به درد کس دیگه هم بخوره، اونو یه جایی مثل وبلاگ یا ویرگول یا هر جای دیگه که گوگل اونو ببینه هم بذاریم تا از اون مدل منبری خارج بشیم و یکبار دیگه دانش یا دیتاهامون رو در عرض زمان و مکان به اشتراک بذاریم. سخت نیست و در مقابل بسیار ارزشمند است و شاید یک چیزی مثل پورتفلولیو هم برامون درست کنه.

این بود انشای من در مورد روز وبلاگنویسی فارسی (:

انتشار دوره الپیک ۲ رایگان توی سایت گوتوکلس

البته اصل خبر که خیلی قدیمی است ولی دوستان تذکر دادن که ظاهرا یادم رفته اعلام کنم که دوره الپیک ۲ شامل امتحان های ۲۰۱ و ۲۰۲ رو ضبط کردم و توی گوتوکلس به شکل رایگان منتشر کردم. اگر می پرسین چرا توی گوتوکلس جوابش اینه که این دوستان سال ها اسپانسر ایونت های لینوکسی ما بودن و من خوشحال می شم کمکی بکنم.

مصرف کنید: از توییت عکس ماهواره جاسوسی توسط ترامپ چی می فهمیم

چند روز قبل ترامپ با گذاشتن یه عکس با کیفیت فوق العاده بالا از یه سایت پرتاب ماهواره ایران، نوشت که عملیات پرتاب شکست خورده و آمریکا توش مقصر نبوده. مستقل از کشمکش های سیاسی، چیزی که عجیب بود این بود که رییس جمهور برای اولین بار به یه عکس از ماهواره جاسوسی ای رو نشون داده بود که توش هر ۱۰ سانتی‌متر روی زمین، تقریبا یک پیکسل شده بوده؛ و البته این عکس با گوشی موبایل فلاش دار، از یک مانیتور گرفته شده بود!

اسکات منلی توی این ویدئو در ده دقیقه توضیح می ده که ما دیگه چی می تونیم از این عکس کشف کنیم. با داشتن زمانی که بقیه ماهواره ها گزارش دادن و سایه ها باید بشه جای گرفته شدن عکس رو پیدا کرد. از رو اون می شه رسید به اینکه الان چه ماهواره ای باید اونجا باشه و شاید یه نفر سعی کرده باشه با تلسکوپش، از اون ماهواره جاسوسی عکسی بگیره!

پلیس فرانسه بدافزار ریتاداپ ۸۵۰هزار پی سی رو از راه دور پاک کرد

پلیس فرانسه امروز اعلام کرد که بدافزار بات‌نتی ریتاداپ (RETADUP) رو از روی ۸۵۰هزار کامپیوتر در سراسر جهان پاک کرده و منطقا این بات‌نت رو از جهان محو کرده.

اوایل امسال، محققان امنیتی آواست که به شکل فعال بات‌نت ریتاداپ رو زیر نظر داشت متوجه یه مشکل امنیتی توی این بدافزار شد که اجازه می‌داد با دسترسی به کامپیوتر کنترل کننده بات نت، بشه اونها رو از کامپیوتر آدم‌ها حذف کرد – از همون راه دور. برای انجام این کار، آواست نیاز به دسترسی به کامپیوتر کنترل و دستور (C&C) داشت که در فرانسه بود.

به همین دلیل محققین با مرکز پلیس سایبری فرانسه تماس گرفتن و مساله رو باهاشون مطرح کردن. بر اساس نقشه اونها، پلیس فرانسه باید کنترل سرور فرمان رو در دست می گرفت و برنامه اصلی کنترل کننده رو با نسخه جدیدی جایگزین می کرد که با استفاده از یک مشکل امنیتی در پروتکل این بات‌نت، می تونست بدون صدمه زدن یا حتی اجرای برنامه جدید روی پی سی آلوده، بدافزار رو از اون حذف کنه.

در اولین لحظات بعد از جایگزینی سرور قبلی با سرور جدید، چند هزار کامپیوتر آلوده به اون وصل شدن و دستوراتی که دریافت کردن رو اجرا کردن و ویروس از روشون پاک شد. بعد از مدتی، عدد کامپیوترهای پاک شده در حدود ۸۵۰هزار ثابت موند. به گفته پلیس، این سرور پاک کننده ویروس، تا چند ماه آینده هم روشن خواهد موند تا اگر کامپیوتری آلوده در طول اون مدت روشن بشه و به مرکز فرماندهی بات نت وصل بشه، دستورات پاک کننده رو دریافت کنه و پاک بشه.

پلیس فرانسه می‌گه در مورد این عملیات با اف.بی.آی. هم در ارتباط بوده چون بعضی از کامپیوترهای آلوده در آمریکا بودن. این رو هم اضافه کرده که کامپیوترها دستور ماین کردنشون رو از کامپیوتر کنترل کننده می گرفتن و به محض شروع این عملیات، دیگه نتونستن چیزی ماین کنن و نویسنده هاش از درآمدشون محروم شدن.

این بات نت از ۲۰۱۵ ظاهر شد و احتمالا از آمریکای لاتین. بات نت ریتاداپ می‌تونست کاربردهای مختلفی داشته باشه؛ از ماین رمزارزها تا دی‌داس کردن زیرساخت و جمع کردن اطلاعات. این بدافزار رو ویندوز نصب می شد و عملیاتی مثل نصب برنامه های دیگه یا گسترش خودش رو هم انجام می داد. در موارد متعددی دیده شده این بدافزار، پی‌لودهای باج افزار استاپ و سرقت کننده پسورد ارکی رو هم نصب کرده. در کنار همه اینها، روی کامپیوتر کنترل، یک کنترل کننده دات نتی RAT (تروجان دسترسی از راه دور) به اسم HoudRat هم پیدا شد.

منبع اصلی

لینک های شاد دوشنبه های مرداد ۹۸

اگر شما هم پروژه ای رو خودتون کار کردین و دوست دارین بیشتر دیده بشه، دوشنبه های شاد آخر ماه برای شماست (: بهم خبر بدین با ایمیل jadijadi gmail

در مورد خدمات ارزش افزوده به سبک ایرانی

کشور ما تخصص خاصی داره که بدترین بخش های هر چیزی رو نگه داره و بخش های خوبش رو غیب کنه (: مثلا خصوصی سازی به هیچ وجه باعث رقابت و افزایش کیفیت و بهره وری نشد و فقط رانت و انحصار و سرکوب سرمایه داری رو بیشتر کرد. مثال های خیلی بیشتر هم داریم که فعلا بیخیالش می شیم و می ریم سراغ VAS یا همون خدمات ارزش افزوده.

زمانی که موبایل اختراع شد فقط امکان تماس صوتی داشت و منطقا فرستادن فکس. اما بعد شرکت ها دیدن که می شه با دادن یکسری خدمات دیگه، درآمد موبایل رو بالاتر برد و شروع کردن به کشف و ارائه سرویس هایی که ارزش یک گوشی همراه رو بیشتر کنه: خدمات ارزش افزوده. چیزهایی مثل امکان فرستادن پیامک، پیامک تصویری، انتقال پول، ویدئوکنفرانس، اینترنت روی گوشی، بازی آنلاین، پیام صوتی، خبر دادن میسدکال و چیزهای مشابه. شاید براتون جالب باشه که کل مدتی که من توی نوکیا / زیمنس کار کردم در بخش VAS یا همون خدمات ارزش افزوده بودم و تخصص اصلی ام توی اون سیستمی بود که توش می تونین شارژ گوشی خودتون رو بفرستین به گوشی یک نفر دیگه (هنوزم هست؟).

این خدمات ارزش افزوده رو می شد در دو گروه گذاشت: خدماتی که مردم به هم می دن و می گیرن و خدماتی که یک شرکت به بقیه می ده. مثلا اگر من به شما اسمس می زنم، رابطه دو نفره است ولی اگر یک شرکت برای کلی آدم اسمس می فرسته، می شه خدمات پرمیویم یا شرکتی مشهور به MVAS که در واقع همون چیزی است که ما بهش می گیم VAS. این خدمات ذاتا بد نیستن و یک شکلی از سرویس هستن ولی تو ایران یک شکل خاص این سرویسها، تبدیل شد به همون وس بدنام. این شکل از سرویس، این امکان بود که شرکت مخابراتی می تونست آدم هایی که عضو یک سرویس خاص هستن رو یکبار یا به شکل دوره ای شارژ کنه. یعنی از وقتی این امکان درست شد که من اسمس بزنم به فلان شماره، و فلان مقدار ازم کم بشه (چه یکبار و چه دوره ای)، سه جور شرکت حول این ماجرا شکل گرفت: شرکت های مرسوم و طبیعی، شرکت های قمار، شرکت های دزدی.

شرکت های مرسوم و طبیعی کسانی بودن که سعی کردن منطقی از این سرویس پول در بیارن. مثلا ممکنه شما واقعا دوست داشته باشین ماهی ۱۰۰۰ تومن بدین و هر روز یک جمله انگیزشی دریافت کنین. هیچ اشکالی هم نداره. یا مثلا دوست داشته باشین درگیر یه بازی بشین که توش با USSD مراحلی رو پیش برین و به جوابی برسین یا هر جور چیز مشابه. می دونین که در تعریف درست تر ارزش افزوده، اصولا ممکنه شما بگین دوست دارین امکان منشی تلفنی داشته باشین و برای این ماهی مثلا ۲ تومن به ایرانسل بدین یا بگین علاقمند به سیستم کنفرانس تلفنی هستین و خرجش می شه سالی ۱۰ تومن روی سرویس اصلی. اما می بینین که تقریبا هیچ کسی از ما طرفدار اینها نیست چون با اومدن اینترنت روی گوشی، اینها به سرویس هایی تبدیل شدن که ما از اپ هامون میگیریم و نه از سرویس دهندگان موبایلمون.

شرکت های قمار هم اونهایی هستن که ارزش افزوده رو یک کلاه شرعی کردن برای قماری که به من و شما می گن ممنوعه. تو این سیستم شما باید به مثلا ۱۰ سوال جواب بدین که هزینه هر سوال مثلا هزار تومنه. سوال ها در این حد هستن که «کدوم پرواز می کنه؟‌ قناری، قورباغه، مداد» یا حداکثر چیزهایی که با یک پرس و جو جوابش مشخصه. این سیستم حسابی تبلیغ می شه و شرکت کننده ها هم می دونن که مشغول بازی نیستن و هدفشون فقط دادن اون ۱۰ هزار تومن به امید برنده شدن مثلا اون بی ام و یا چه می دونم یک میلیون تومن جایزه روزانه است. در سطحی بالاتر این مساله در مورد اپلیکیشن ها هم اتفاق می افته. مثلا می گن فلان اپلیکیشن رو دانلود و نصب کنین و بعد باید با اسمس فعالش کنین که اسمسش ۱۰ هزار تومنه اما به جاش آخر ماه از بین همه شرکت کننده ها یک نفر سفر فلان رو برنده می شه. در این حالت اگر هدف اکثر شرکت کننده ها، برنده شدن در سفر کیش باشه، منطقا با یک سیستم قمار به بهانه فلان اپلیکیشن مواجه هستیم و نه با یک سرویس. در واقع شرکت مخابراتی مون داره مجوز اجرای لاتاری و قمار رو به شرکت ها می ده و سهم بزرگی هم ازش برمی داره. در یک کشور درست افرادی که امید دارن با اینکارها پولدار بشن، در لاتاری های ملی / دولتی شرکت می کنن و حجم بزرگی از سود در نهایت به دولتی منتخب مردم می رسه که اونو برای بهتر شدن وضع کشور خرج می کنه.

شرکت های دزد / کلاهبردار هم اونهایی هستن که رسما سعی می کنن پول بدزدن. چه با نوشتن اپ های که با استفاده از انواع باگ های تلفن ها، یواشکی اسمس می زنن و آدم ها رو عضو سرویس های پولی می کنن چه با درست کردن اپ هایی که توشون کاربر دقیقا نمی فهمه داره چیکار می کنه و بدون اینکه واقعا و روشن بدونه، عضو یک سرویس می شه. شاید براتون جالب باشه که این روزها سخت گیری در مورد این «عضو سرویس شدن»ها بیشتره و در نتیجه اگر شرکتی واقعا داره کلاه برداری می کنه، در خیلی از موارد هنوز می تونه بگه که «آره دیگه بیا ببین اینجا نوشتیم اگر این دگمه اوکی رو بزنی به فلان جا اسمس عضویت سرویس می فرستیم» ولی اینو جایی و جوری می نویسه که تقریبا هیچ کس متوجه اش نمی شه.

شکل اول (شرکت های مرسوم و طبیعی) بازی رو کاملا به اومدن اینترنت واقعی روی گوشی و تلفن های هوشمند باختن اما در عوض شکل های دوم و سوم رشد زیادی داشتن. کلاهبردارها با سود زیادی که به شرکت های مخابراتی می رسوندن تو بازار موندن تا بالاخره قوانین کمی دست و پاشون رو بست ولی هنوزم حضور پر رنگ دارن. شرکت های قمار هم که فعلا کارشون سکه است و نتیجه افزایش دائمی آدم هایی است که امیدشون برای زندگی بهتر، برنده شدن توی لاتاری است و حکومتی که سودش براش مهتر از اخلاقی است که ازش دم می زنه. من و شما هم تنها کاری که فعلا می تونیم بکنیم، چک کردن گوشی های اطرافیان برای اطمینان از عضو نبودن اونها تو ارزش افزوده است و نگه داشتن امید دل دلمون است به اینکه روزی حکومتون قمار رو به نفع مردم استفاده کنه نه برای پر کردن جیب اونهایی که رابطه اش رو دارن.