دلایلی که به خاطر آن‌ها نباید اپل مک بخرید

در سری مطالب مربوط به مک بوک نوشته‌ام که چقدر این سیستم عامل / سخت افزار عالی است و چقدر دوستش دارم. ولی طرفدار پر و پاقرص خریده شدن این سیستم‌عامل/سخت‌افزار توسط همه نیستم. دلایلم هم خیلی ساده هستند و مهمترین اونها اینکه کامپیوتر یک وسیله است و وسیله باید متناسب با هدف انتخاب شود. یک تراکتور شاید ماشین خیلی قوی‌ای باشد ولی مسخره است اگر سعی کنید به هر کسی که یک ماشین قوی می خواهد، تراکتور بفروشید (:

در این نوشته می‌خواهم مهمترین دلایلی که ممکن است یک نفر مک نخرد را بنویسم تا دوستانی مثل مریم، بتوانند تصمیم بگیرند که مک بخرند یا نه!

اگر اهل بازی هستید، مک نخرید. مک هم بازی دارد. درست همانطور که لینوکس هم بازی‌های حرفه‌ای و جذاب دارد ولی کماکان ویندوز مطرح‌ترین گزینه برای کسانی است که دنبال بازی‌های کامپیوتری با کامپیوتر روی میزشان هستند. خریدن مک به این معنی نیست که نمی‌توانید بازی کنید ولی به این معنی است که نمی‌توانید دقیقا همان بازی‌هایی که بقیه می‌کنند را از آن‌ها بگیرید و بکنید (:

اگر کارتان رد و بدل فایل‌های فارسی است، مک نخرید اگر مهمترین کارتان با کامپیوتر رد و بدل کردن فایل‌های فارسی تحت برنامه آفیس مایکروسافت است مک نخرید چون نقض قرض نقض غرض است.

اگر با نرم‌افزار خاصی کار می‌کنید که فقط تحت ویندوز کار می‌کند، مک نخرید مثلا اگر با visio نمودار می‌کشید (و ویزیو تحت مک اجرا نمی‌شود) منطقی است که مک نخرید.

اگر می‌خواهید از هر کسی کمک بگیرید، مک نخرید درست مثل اینکه بگوییم اگر می‌خواهید در شهرستان‌ها مسافرکشی کنید، بنز نخرید (: اگر مک بخرید هر مکانیکی نمی‌تواند مشکلات شما را حل کند.

اگر می‌خواهید پول کمی بدهید، نمی‌توانید مک بخرید. مک بر خلاف گذشته گران نیست ولی مساله این است که تنوع قیمت ندارد. شاید بتواید با ۶۰۰ تومن هم یک لپ تاپ پی سی پیدا کنید ولی مک قیمت مشخصی دارد و خیلی بالا و پایین نمی‌شود.

اگر می‌خواهید کارهایی را بکنید که قبلا می‌کردید، مک نخرید مک یک کامپیوتر/سیستم‌عامل جدید است و هر چیز جدید نیاز به کمی یاد گرفتن دارد. برای من دو روز طول کشید تا با کامپیوتر به شکل معمول کار کنم. برای شما شاید پنج ساعت طول بکشد ولی به هرحال برای عادت کردن به این صندلی جدید، کمی وقت لازم است.

و اینهم مهمترین توصیه:

اگر نمی‌دانید چرا دارید مک می‌خرید، مک نخرید. بر اساس مد، بر اساس اینکه فلانی خریده، بر اساس اینکه می‌گویند بهمان و … ابزارتان را تغییر ندهید (: بدانید چرا دارید اینکار را می‌کنید و اصولا نیازی به هیچ راهنمایی در این باره که اینکار را بکنید یا نه، نخواهید داشت…

مشکلی که جا افتاد

ولی دوستان در کامنت‌ها تذکر داده بودند:

سخت افزار. بدون شک سخت‌افزار مک فوق العاده است و یکی از مهترین نکات قوت اپل به حساب می‌رود اما من با این سخت‌افزار یک مشکل دارم: کیبرد. کیبرد مک دگمه Backspace و Delete را در یک دگمه خلاصه کرده که گرفتن کلید fn بین آن‌ها سوییچ می‌کند. در عین حال فشردن کلیدهای Fn نیازمد گرفتن کلید فانکشن است. مثلا برای زدن f5 باید کلید fn را به همراه f5 فشار داد. مشکل دیگر، نبود دگمه‌های home, end, page up, page down است. در بعضی برنامه‌ها فشردن همزمان fn یا Command با کلیدهای جهت‌نما، آن‌ها را شبیه‌سازی می‌کند ولی من کلیدهای واقعی که همه جا کار کنند را ترجیح می‌دهم. من از یک مک بوک استفاده می کنم.


لازم است تکرار کنم که این بهترین کامپیوتری است که در پانزده سال اخیر داشته‌ام. بالاترین پرفرمنس و زیباترین سیستم. این مشکلات تمام چیزهایی بودند که تا به حال دیده‌ام در حالی که از IBM و Microsoft قبلی می‌توانم یک کتاب اشکال بنویسم و از IBM و Linux قبلی، یک فهرست ده دوازده موردی.


یک کامنت عالی از علی رستگار که باید بخشی از متن باشه

  • جادی جان با چند مورد مطلبت مخالفم:

۱- برخی از مطالبت فقط به بعضی مکها مثل مک
بوک برمیگرده ولی در عنوان مطلب کلا اومده
مک. مثلا همین نبودن دکمه‌های home و pageها و…
. اگر کسی به عنوان مثال iMac یا Mac Pro بخره
همراهش کیبورد باسیم بزرگ اپل هست که همه
رو داره:

۲- اگر از این دیدگاه نگاه کنیم که فرد کل
هاردش رو به ویندوز اختصاص بده و فقط
ویندوز کار کنه خیلی غیر منطقیه که مک بخره.
چون به نسبت لپ‌تاپ PC ویندوز و تعدادی
برنامه کاربردی Original که مخصوص ویندوز هست
رو از دست میده و باید کپی‌شونو تهیه کنه
هم اینکه ویندوز و درایورهای Boot Camp روی
بعضی مکها واقعا ناپایدار هستن و برعکس روی
بعضی خیلی پایدار و این موضوع به هر حال
ریسک داره.ارزونتر بودن لپ‌تاپ PC در
بسیاری موارد هم که جای خود داره.

اما اگر از دیدگاه دیگه‌ای نگاه کنیم یعنی
اینکه یک سیستم عامل پایدارتر و امنتر مثل
Leopard بشه سیستم عامل میزبان(host) و ویندوز
داخل ماشین مجازی(Virtual Machine) سیستم عامل
مهمان(guest) باشه اتفاقا خرید مک بهتر از
خرید لپ‌تاپ PC هست. چون اینجوری ویندوز در
محیطی ایزوله قرار داره که هم خودش کمتر در
خطره هم نمیتونه در صورت ویروسی شدن و…
آسیبی به سیستم واقعی وارد کنه. ضمن اینکه
شما میتونی هرچقدر که خواستی snapshot از اون
ماشین مجازی تهیه کنی و در صورت ویروسی شدن
ویندوز یا به هر دلیل خراب شدنش خیلی راحت
به آخرین نسخه‌ی سالمت برگردی و بدون هیچ
دردسر نصب مجدد و… کارتو ادامه بدی.(VMWare
Fusion 1 فقط یک snapshot میگیره اما از ۲ بتا۲ این
محدودیت حذف شده. Parallels و Virtual Box هم از اول
نامحدود بودن فکر کنم.)

۳- سخت‌افزار مک فوق العاده نیست! این شاید
نظر شخصی من باشه اما بعد از مواجه شدن با
انواع مشکلات کاربرهای ایرانی و خارجی با
سخت‌افزار مک، بخش سخت‌افزار اپل و بخش
آزمایش کیفیت اپل به نظر من دچار ضعف جدیه.
کاری ندارم که بقیه‌ی برندها هم همین
مشکلات رو دارن یا نه، اپل اگر میخواد نام و
اعتبارشو حفظ کنه باید در این زمینه تحول
اساسی ایجاد کنه.

و اما با بخشهایی که موافقم:

اگر نمی‌دانید چرا دارید مک می‌خرید، مک
نخرید و اگر میخواید به طور جدی بازی
کنید(اصطلاحا hardcore gamer هستید) مک کامپیوتر
مناسبی نیست. اون بازیهایی که رسما port میشن
معمولا چندین ماه دیرتر از نسخه‌ی ویندوز
میان و کیفیت و قابلیتهاشون به پای نسخه‌ی
ویندوز نمیرسه. اونهایی که همزمان یا با
تاخیر کم به وسیله‌ی Cider پورت شدن بسته به
مدل مک و درایور کارت گرافیک از خوب تا غیر
قابل اجرا متغیرن. این وسط واقعا
استثناهایی مثل World of Warcraft هست که از اول
همزمان با ویندوز نسخه‌ی واقعی مک داشتن
یا portهایی که با کیفیت بودن مثل بازی Movies که
پورت مکش به دلیل integrate شدن با امکانات خاص
مک و در نتیجه برتری به نسبت نسخه‌ی ویندوز
برای نسخه‌ی مکش جداگانه جایزه گرفت! اگر
هم کسی میخواد ویندوز رو به شیوه‌‌ی Boot Camp
نصب کنه و توش بازی کنه باید ریسک
ناپایداری ویندوز و حتی overheat شدن دستگاه رو
قبول کنه.

البته اینو بگم که اوضاع بازیهای مک به طور
کلی از لینوکس بهتره. مک هم پورتهای واقعی
خیلی بیشتری داره هم بازیهایی که با Cider
پورت شدن بیشتر از نظر سازگاری تست شدن
نسبت به عنوان مثال بازیهای قابل اجرا با
Wine و Cedega.(که همه‌ی اینها در واقع ریشه‌ی
مشترک Wine رو دارن.)

http://www.transgaming.com/products/cider/

قدمی برای احترام به یعقوب مهرنهاد

خبر اعدام یک روزنامه نگار، وبلاگنویس و فعال جامعه مدنی آنقدر شوکه کننده است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد.

به پیشنهاد خوب بوی خاک، یک هفته اسم وبلاگم رو می ذارم به یاد یعقوب مهرنهاد تا ادای احترام خیلی کوچکی کرده باشم به اولین وبلاگنویس اعدامی در ایران. من یعقوب رو نمی شناختم و نمی‌شناسم ولی می ‌دونم که یک فعال مدنی بود و در دنیای اینترنت هم حضور داشت و با اینکه مخالف خشونت بود، وحشیانه اعدام شد. به احترامش یک هفته اسم وبلاگم رو به نامش می‌ذارم و یک عکسش رو می‌زنم به میز کار اداره‌ام تا هر کس پرسید این کیه بتونم داستان رو براش توضیح بدم.

توضیح لازم

در کامنت‌ها دوستان تذکر داده‌اند که شاید این آدم واقعا با ریگی رابطه داشته یا شاید تروریست بوده و وبلاگ نویس بودن یک نفر به معنی این نیست که باید از او دفاع کنیم. در این موردها شکی نیست. شاید اصلا جنایتکار بوده و یک وبلاگنویس بدون شک می‌تواند برای فعالیت‌هایش محکوم شود (حتی برای وبلاگ نوشتن؛ از نظر من هم دروغ نوشتن، جرم است و در صورت شکایت شخصی، قابل پیگیری).

اما به چند نکته توجه کنید:

بحث ما گناهکار بودن یا نبودن این آدم نیست. شاید با یک گروه مجرم ارتباط داشته باشد (که به نظر من به خودی خود جرم نیست) یا شاید هم جرم دیگری مرتکب شده باشد. در این مورد بحثی ندارم. بحث من این است که این آدم ناعادلانه محاکمه شده، وکیل نداشته، هیات منصفه نداشته، حق دفاع در برابر مردم نداشته، خبرش در روزنامه نبوده و … و بعد اعدام شده. این شیوه ای است که علیه هر مخالفی قابل استفاده است پس باید به آن اعتراض کرد و خواستار نظام قضایی بی طرف، عادل و شفاف شد.

وبلاگنویس بودن، کسی را بی گناه نمی‌کند ولی اگر کسی به خاطر کلامی که گفته یا نوشته محکوم شود، سرکوب آزادی بیان است. اگر وبلاگنویسی به دلیل نوشتن وبلاگ محکوم شود،‌ مایه شرم حکومتی است که از کلمه می‌ترسد. یک آدم را نمی‌شود به خاطر نوشتن نظرش، محکوم کرد.

اعدام در هر صورتی زشت است چون اولا صورت مساله را پاک کردن است و ثانیا از بین برنده مدارک اصلی است (دیگر هیچ وقت نمی‌شود ثابت کرد یعقوب بی‌گناه است یا گناهکار) و ثالثا بزرگترین حربه حکومت‌های دیکتاتوری است علیه مخالفان.

قسمت هفتم کتاب صوتی بازی‌های جنگی

امروز نوبت یک فصل جدید از کتاب است. فصل هفتم. فصلی پر از ماجرا، دستگیری و جنگ جهانی! یک فصل نسبتا طولانی و پر فراز و نشیب، به جز جنیفر، همه در این بخش حضور فعال دارند (: دریافت قسمت هفتم کتاب بازی‌های جنگی؛ جایی که …

مشاهده کلیه قسمت های کتاب صوتی بازی های جنگی نوشته دیوید بیشاف با صدای جادی

به لایحه حمایت از خانواده اجازه ظهور ندهید!

هاها چند روز قبل صحبت از کاربرد بازی در فعالیت‌های اجتماعی شد. این هم یک نمونه بانمک برای اظهار مخالفت با لایحه ای که این روزها در مجلس در حال تصویب است و هیچ رسانه آزادی نیست که با آن مخالفت کند. لایحه ای به اسم لایحه حمایت از خانواده که تنها کاری که می کند، جلوگیری از طلاق است به قیمت زندگی همراه با بدبختی طرفین و چیزهایی مثل حذف نیاز به اجازه زن اول برای ازدواج دوم مرد. طبق این لایحه تنها چیزی که برای رفتن زن دوم و سوم و چهارم لازم است، داشتن استطاعت مالی است. پس من با آن مخالفم:


ما به دلایل بسیار متنوع

با لایحه حمایت از خانواده مخالفیم.

شما چطور؟ بیایید با هم روی Play کلیک کنیم و به لایحه اجازه ظهور ندهیم.


شما هم دوست دارید این بازی را در سایتتان بگذارید؟ کد زیر را پست کنید:


این رو هم یکی از دوستان وردپرسی فرستاده

کسانی که توی وردپرس میخوان پست بزنن میتونن با این کد، بازی رو به راحتی
داخل پست بزارن!

و البته ذکر کرده که این رو باید در مد HTML بفرستید

— 
.:Come and see what GNU creates for You:.

http://mtux.wordpress.com

روز جهانی سیستم ادمین‌ها مبارک

کمتر از یکهفته قبل روز جهانی مدیران سیستم‌ یا همان SysAdmin Day بود و من آنقدر مشغول بودم که فرصت نکردم درباره‌اش بنویسم. حالا ساعت یک و پانزده دقیقه نصفه شب است و من یک جایی بین تهران و کرج در یک کانتینر نشسته‌ام و پشت یک سرور سان، وبلاگ می‌نویسم (:

در واقع ما اینجا هستیم تا جلوی از کار افتادن سرورهای GPRS در صورت وقوع یک زلزله در تهران را بگیریم. سرورهای مختلف در دو نقطه دور از هم در تهران به هم وصل می‌شوند تا در صورت وقوع یک فاجعه،‌ بتوانند جای همدیگر را پر کنند. برای من به نوعی لذت بخش هم هست.

مدیر سیستم کسی است که ۳۶۴ روز در سال مقصر شناخته می‌شود. به خاطر داون شدن‌های سیستم‌، به خاطر اختلالات شبکه‌های کامپیوتری، به خاطر مشکلات در دیدن نتایج کنکور از روی سایت، به خاطر عدم نمایش درست تابلوهای راهنمای فرودگاه‌ها، به خاطر سرعت پایین اینترنت ناشی از مشکل فنی و به خاطر خیلی خیلی چیزهای دیگر (: در نتیجه ۹ سال است که گروهی تصمیم گرفته‌اند امروز را به عنوان روز جهانی مدیران سیستم بنامند تا برای یک روز هم که شده، شاید کسی از مسوول یک سیستم کامپیوتری تشکر کند (:‌

حالا که نصف شب است و من منتظر همکارم، بگذارید کمی حاشیه بروم. برای من دنیای دیجیتالی که با آی‌پی به هم وصل شده دقیقا مثل همان دنیای ماتریکس است. مثل یک شبکه پیچیده که کل جهان را به هم وصل کرده. اول موشک‌ها را، بعد دانشگاه‌ها را، بعد خانه‌ها را، بعد کامپیوترها را، بعد گوشی‌های موبایل را و حالا هم کم کم قهوه‌سازها و اتوموبیل‌ها و دوربین‌های مدار بسته و … این شبکه ماتریکسی، سرورها را هم به هم وصل می‌کند. در طول روز بیشترین فشار روی این سرورها است، بیشترین چک کردن اعتبار بعد از ظهر است، بیشترین جی.پی.آر.اس اوایل و اواسط شب و بیشترین شارژ اعتبار، قبل از ظهر. این ساعت‌ها (الان یک و نیم) دنیای دیجیتال خلوت‌تر و خلوت‌تر می‌شود. ساکنان این ساعت کسانی هستند که نمی‌خواهند دیده شوند. کسانی که در اینترنت کارهای مخفی می‌کنند، مدیران سیستمی که از خلوتی سیستم‌ها برای چند دقیقه قطع کردن و تنظیم مجدد استفاده می‌کنند، نوارهایی که بک آپ می‌گیرند و تلاش‌هایی که برای پیشگیری از یک فاجعه می‌شود. راستش برای من مثل یک زندگی موازی در داستان‌های علمی تخیلی است. کسانی که شب‌ها در کانتینرها و ساختمان‌های بلند روی کیبوردها تایپ می‌کنند تا فردا صبح که آدم‌ها بیدار می‌شوند همه چیز طبیعی به نظر برسد.

من در اوایل برنامه نویس بودم. بعدها بیشتر به یک هکر تبدیل شدم و این روزها به یک مدیر سیستم. زمانی آرزویم دیدن اینترنت بود – باور کنید!‌ شاید کمتر از پانزده سال قبل -. بعدش آرزویم شد کار کردن با یک کامپیوتر یونیکسی. بعدش هم آرزویم این بود که با کامپیوترها و سیستم‌عامل‌های بزرگ کار کنم. الان خوشحالم که بین بیشتر از پنجاه کامپیوتر سان و اچ پی نشسته‌ام و آرزویم این است که فردا هم این کامپیوترهای دوست داشتنی خوب کار کنند؛ آنقدر خوب که کسی متوجه بودنشان نشود. من این روزها یک مدیر سیستم هستم و این روز دوست داشتنی را به همه همکاران شبکه‌ای و سیستمی بخصوص همکاران NSNی تبریک می‌گویم (:

دزدی هویت در دنیای موبایل

در محیط فیزیکی آدم‌ها را از کجا می‌شناسید؟ از قیافه‌شان. در محیط دیجیتال چه؟ شاید از آدرس ایمیل‌شان، شاید از شماره موبایلشان که روی گوشی‌تان افتاده، شاید از نام کاربری‌شان در چت یا شاید هم از نام کاربری جدیدشان و اینکه مدعی می‌شوند همان آدم قبلی هستند. متاسفانه همه اینها قابل سوء استفاده هستند. بگذارید دو نمونه بیاورم.

دیروز با دوستم سوار ماشین بودیم. او رانندگی می‌کرد و من کنارش نشسته بودم که تلفن موبایلش زنگ زد. چون دوست مشترکی بود و دوستم مشغول رانندگی، من جواب دادم. کسی که زنگ زده بود هیچ وقت نفهمید که من گوشی را برداشته‌ام نه دوستم و کمی گپ زد و خداحافظی و قطع کرد (:

این نمونه طبیعی بود و بی دردسر. حالا نمونه دوم:

دیروز یکی از دوستان قدیمی لیلا به او زنگ زد. نسبتا ناراحت بود و کم حرف می‌زد و صدایش هم عوض شده بود که گفت به علت ورم لوزه است. اصرار داشت که همین امروز لیلا را ببیند و برای یک قرار اصرار می‌کرد. لیلا مشکوک بود و زنگ زد به یک دوست دیگر و شماره را چک کرد. به هرحال هویت آدم‌ها در دنیای موبایل با شماره تلفن مشخص می‌شود. شماره تلفن درست بود. بعله! الان من و شما الان راحت حدس می‌زنیم که تلفن دزدیده شده بود. درست هم هست.

نتیجه لعنتی؟ در دنیای دیجیتال به هویت آدم‌ها اعتماد صد در صد نداشته باشید. مهدی در عمل کسی است که موبایل مهدی را در دست دارد. به صدا می‌شود مشکوک شد ولی به پیام کوتاه نه. اگر طرف به جای زنگ زدن، اس ام اس می‌زد، موفقیت دزدی هویت بسیار محتمل‌تر بود.

نتیجه ایرانی اسلامیایی؟ ذهنیت مردم جوری است که وقتی موبایل می‌دزدند به اسم‌های دخترانه زنگ می‌زنند. یکی از کلیدهای ماجرای دیروز این بود که وقتی دوست دیگر (که دختر نبود!) به آن موبایل دزدی زنگ می‌زد، طرف گوشی را بر نمی‌داشت ولی وقتی لیلا زنگ می‌زد بر می‌داشت. به این فکر کنید که نقطه اوج زندگی یک نفر این باشد که یک موبایل بدزدید و به دخترها زنگ بزند (:‌

کتاب صوتی بازی‌های جنگی، قسمت ششم


یکی از زیباترین کامنت‌های زندگی‌ام رو به خاطر این کتاب دارم:

* با سلام و درود به اقای جادی از کار با
ارزش شمابسیار متشکرم من سونیا اعرابی
نابینا هستم شما گفته بودید که کتاب صوتی
در هنگام رانندگی و وب گردی مفید میباشد
درصورتیکه برای من و نابینایان دیگر که از
خواندن متون فارسی در اینترنت محروم هستیم
این کار شما نه تنها مفید بلکه حیاتی است در
هر صورت نمیدانم به چه زبانی احساسم را
برای قدردانی از شما بیان کنم با سپاس
فراوان سونیا اعرابی

بسیار خوشحالم اعلام کنم که قسمت ششم این کتاب هم آماده استت. یک فصل نسبتا کوتاه اما بسیار مهم: جنگ جهانی سوم شروع می‌شود

مشاهده کلیه قسمت های کتاب صوتی بازی های جنگی نوشته دیوید بیشاف با صدای جادی

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، اینترنت، مک و نرم افزارهای آزاد؟

«وقتی صحبت از اینترنت باشد من یک آدم بیسواد هستم که برای کارهای اولیه هم به کمک همسرم وابسته هستم»، این اظهار نظر اخیر مک‌کین نامزد انتخابات رییس جمهوری امریکا در نشریه نیوزویک است که سر و صدای زیادی در وبلاگ‌ها و رسانه‌های آمریکایی داشته. این در حالی است که بنا به آمار، سه چهارم افراد سفید پوستی که در دانشگاه تحصیل کرده‌اند و بالای ۶۵ سال سن دارند، از اینترنت استفاده می‌کنند اما مک‌کین جزو آن یک چهارمی است که به اینترنت متصل نیسند و این برای رای دهندگان جالب نیست بخصوص وقتی در نظر بگیرید که رقیب این نامزد ۷۱ ساله، سیاه پوستی ۴۶ ساله، غیرآمریکایی الاصل،‌ کاربر مک و از طرفداران نرم افزار آزاد است (:‌

می‌دونید چیه؟ مستقل از اینکه اوباما مک استفاده می‌کنه و طرفدار نرم‌افزار آزاده،‌ جالبی انتخابات آمریکا برام اینه که یکساله مردم شهر به شهر و ایالت به ایالت برنامه‌های احزاب رو بررسی می‌کنن و کاندیدای حزبی‌شون رو انتخاب می‌کنن و بعد بین هر دو حزب رای‌گیری می‌کنن تا بعد از یکسال و نیم خود انتخابات برگزار بشه. اونوقت در ایران فعلی، کسی اصولا نمی‌دونه این طرف که قراره بشه رییس جمهور قبلا چیکاره بوده چه برسه به بررسی برنامه و این حرفها. در انتخابات مجلس اخیر هم که اصولا تبلیغات ممنوع اعلام شد و خیال همه راحت (: