گشت روز تعطیل در یک بعد از ظهر آفتابی

در این هوا گشت چقدر می چسبه!

 اولین جایی که اگر علاقمند صدا و اینجور چیزها هستید حتما باید ببینید، وبلاگ صدا و سیستم‌های صوتی است است. این وبلاگ به شکل تخصصی در مورد «صدا» و «سیستم های صوتی» می نویسه و به حق یکی از معدود وبلاگ های فارسی است که روی جامعه تاثیر جدی داره. باور بکنید یا نه، بررسی هایی که این وبلاگ از کالاها می کنه، باعث بالا و پایین رفتن قیمت اونها در بازار ایران می شه!

 فکر می کنید وقتی کسی می ره خارج، زندگی اش چطوری می شه؟ منظورم از «خارج»، کانادای افسانه ای است (: برای دیدن بخش هایی از واقعیت مخمل بانو رو بخونین. نه آه و ناله می کنه از غربت و نه آزادی هاش رو حلوا حلوا می کنه برامون بلکه به سادگی می نویسه که اونجا چه خبره. خوندن مخمل بانو توصیه می شه (:

 شنیدین که مجله زنان لغو مجوز شده؟ مایه خجالت است که در کشوری یک مجله میانه رو اجازه انتشار نداشته باشه چون احتمالا از ناامن بودن جامعه نوشته. خوشبختانه سایت خوبی داره که می تونید بخونیدش. البته سایتش فیلتر است ولی گزارش های بسیار جذابش از اون چیزی که در خوابگاه دختران می گذره، مطمئنا برای همه خواندنی است.

 واو… اجازه هست وبلاگ های بزرگ رو هم معرفی کنم؟ به هرحال برای گشت روز تعطیل سر زدن به آپدیت بلاگ عالیه. این وبلاگ یک وبلاگ حرفه ای است که شما رو مشتری دائم می کنه. مقاله های کامل و آموزشی که واقعا با عمق و با محتوا نوشته شدن. این وبلاگ فوق العاده است (:

 بذارین با کمی خنده ماجرا رو ببندیم. سری بزنید به [حزب جوانان زیر آفتاب-http://shalakhteh.persianblog.ir/] (: شاید ماهی یکبار می نویسه ولی ارزشمند من با خوندن بیت آخر تبرج، مشتری دائم این طنز نویس شدم. توی بیت آخر شعر تبرج می گه: نزد ما با جنبه‌ها عیبی ندارد کارشان / در حضور افسر ناجا تبرج می کنند

لینوکس و برداشت های غلط:‌ پیچیدگی، سازگاری، دردسر و نبودن بازی

یک فتحی عزیز، در مطلبی تحت عنوان بهترین معیار برای این که شما از ویندوز به لینوکس بروید یا نه نظرش رو در مورد کاربری لینوکس نوشته و احتمالا به خاطر علاقمندی اش به بودن در بالاترین، تیتری مثل «بهترین معیار» رو برای برداشت شخصی اش از صبحت بین دو نفر انتخاب کرده (:

یک فتحی برای من بسیار عزیز و خواندنی است ولی در این مورد خوب عمل نکرده. خلاصه نظر اون اینه که لینوکس بسیار وابسته به اینترنت است، بازی ندارد، باید همیشه با آن سر و کله بزنید، بعد از ۲ سال کار هیچ چیز یاد نمی گیرید و از نظر سخت افزاری سازگار نیست.

این برداشت حدود ده سال قبل کاملا منطقی بود اما این روزها خیلی خیلی قدیمی است (: البته شک نمی کنم که دنیای «متخصصین» آی تی ایران واقعا از دیدگاه لینوکس در همان روزها مانده است. کلی «هکر» می بینید که تی شرت می پوشند و یک لپ تاپ زیر بغل دارند و در مهمانی به اتاق های دیگر می روند تا هک کنند و می توانند ساعت ها برایتان توضیح بدهند که چرا لینوکس به درد نمی خورد چون فارسی کار نمی کند.

در دو سه نوشته می خواهم از لینوکس بنویسم و برایتان عکس بگذارم تا نگاهی واقعی تر داشته باشیم به دنیای لینوکس. دوباره تکرار می کنم که سیستم عامل برای اکثر مردم ابزار است و بحث اینکه کدام یکی بهتر است تقریبا بی معنا است چون بهتر بودن بر اساس هدف سنجیده می شود.

اما اجازه بدهید نگاهی به سیستم PIM لینوکس من بیاندازیم

من از KDE استفاده می کنم (یک میز کار حرفه ای ولی کمی سنگینتر از مثلا Gnome). اینجا من یک «مدیر اطلاعات شخصی» دارم که کارهای شخصی ام رو باهاش انجام می دم. منظور از کارهای شخصی، ایمیل است و برنامه ریزی روزانه و یادآوری قرارها و تولدها و نگه داشتن کارهایی که باید بکنم و ذخیره اطلاعات مربوط به کارهای مختلف در یک جا و لیست تمام دوستانم و یادداشت های روزانه و خبرخوان چیزهای روزانه (مثل نتایج فوتبال، نرم افزارهای جدید، کامنت های وبلاگم و …) روزنوشت های شخصی و یک سبد فوق العاده که می توانم در آن از عکس و لینک بریزم تا برگه تحقیق های پروژه های مختلف و …

عملا بدون یک PIM تمام این اطلاعات در جاهای مختلف پراکنده می شدند و از آن بدتر، به هم مرتبط نمی بودند. همین امروز صبح من مدیر اطلاعات شخصی ام را باز کردم و صفحه ایمیل ها باز شد:


توجه کنید که ایمیل های بالایی تاریخ «۳ بهمن ۸۶» را دارند و دیروز هم یک نامه داشته ام که نوشته «لطفا برای فیدها هم کامنت بذار». خب،‌ نظر خوبی است ولی همین لحظه که فرصت نمی کنم! پس باید این ایمیل را به یک «کار» تبدیل کنم. روی کلید کارها فشار می دهم: مرحله ۲


در صفحه ای که باز شده، می گویم که می خواهم برای کامنت های وبلاگم فید بگذارم و به نظرم پنجشنبه ۱۱ بهمن روز مناسبی برای اینکار است (مرحله ۱). در برگه های دیگر می توانستم بگویم که این کار در توالی های متنوع تکرار شود یا حتی چند نفر دیگر هم به اینکار دعوت شوند یا از آن مطلع شوند یا مثلا یک فایل را به این کار متصل کنم. در مرحله ۲، اولویت این کار را ۳ در نظر می گیرم (نه چندان عجله ای).

حالا کارم تنظیم شده. اگر بخواهم فهرست کارها را ببینم، کافی است در نوار سمت چپ به جای ایمیل ها، روی فهرست کارها کلیک کنم تا نشان بدهد که کارهای باقی مانده ام چند تا هستند و چقدر پیش رفته اند و اولویت در حال حاضر با کدام است.


هر روز لینوکس به من این فهرست را یادآوری خواهد کرد ولی الزاما لازم نیست وارد این صفحه بشوم. به جای این صفحه می توانم به سراغ تقویم بروم. خودتان بلدید دیگر؟ در نوار سمت چپ، روی آیکون تقویم کلیک می کنم.


تقویم من در حالت پیش فرض دارد «این هفته» را نشان می دهد. دقت کنید که تمام تاریخ ها شمسی هستند (چون من در ایران هستم). نوار قرمز وسط نشان می دهد که الان در چهارشنبه ۱۰ بهمن ساعت ۹ و بیست و نه هستم و «کار» گذاشتن فید برای کامنت ها برای فردا ساعت نه و نیم تنظیم شده بود. به نظرم زود بود برای همین نوار سبز را برداشتم و کمی پایین تر گذاشتمش. این کار موضوع چندان مهم نیست و به همین علت KDE آن را به با پنجره باز کردن به من یاد آوری نخواهد کرد. اما در عوض مثلا قرار اعزازی که یکشنبه ۷ بهمن بوده، از یکساعت قبل به من یادآوری شد یا تولد لیلا که به شکل خودکار هر سال ۶ بهمن است، از یک هفته قبل بارها و بارها به من یادآوری می شود (البته خودم هم یادم می ماند). دقت کنید که تاریخ شمسی دارم چون یک نفر در دنیا یک روز احساس کرده خوب است KDE تقویم شمسی داشته باشد (حتی تاریخ ایجاد فایل ها را هم به شمسی می بینم) و هفته برایم از شنبه شروع می شود و بقه داستان ها (:

حالا با دیدن این روند به نظر شما یک PIM خیلی منطقی نیست؟ اما چرا اکثر ویندوزی ها اصولا PIM ندارند یا اگر در سطحی PIM داشته باشند، از آن استفاده نمی کنند؟‌ به جای جواب مستقیم بهتر است در مورد معماری لینوکس کمی حرف بزنم. گنو/لینوکس (هسته سیستم عامل لینوکس+ابزارهای بازمتن پروژه گنو) متشکل از است از کلی ابزار کوچک که به راحتی با هم هماهنگ می شوند. شاید برایتان جالب باشد که این چیزهایی که دیدید (و بقیه وسایل موجود در منوی سمت چپ) هر کدام یک برنامه مستقل هستند! یعنی یک نفر یک تقویم نوشته، یک نفر یک دفترچه تلفن نوشته، یک نفر برنامه ایمیل نوشته و … و یک نفر به نظرش رسیده که چقدر خوب است همه اینها در یک برنامه صدا شوند! به این می گویند KParts. من یک ادیتور اصلی در KDE دارم و بقیه برنامه ها هم به جای اینکه هر کدام ادیتور خودشان را داشته باشند، می توانند از همین ادیتور اصلی من استفاده کنند. هر جزیی از این ادیتور برایم قابل تنظیم است و در نتیجه هر تنظیمی که درهر جزیی از این ادیتور (یا تقویم یا هر چیز دیگر بکنم) در همه برنامه های دیگر هم به ارث می رسد. یک سیستم خوب به این شیوه به راحتی می تواند رشد کند چون هر اصلاح در هر جا به همه جا اعمال می شود. کافی است فقط یک بار همان ادیتور یا کتابخانه خواندن متن را فارسی کنید تا «همه برنامه ها»یی که از آن استفاده می کنند فارسی شوند. چه گیمپ (مشابه فتوشاپ)، چه فایرفاکس، چه تقویم چه حتی خط فرمان! به این می گویند معماری خوب (:

اوه راستی! به نظر من بامزه است که وقتی با Alt-Shift زبان را عوض می کنم (بعضی ها تغییر زبان با فشردن هر دو شیفت را ترجیح می دهند ولی من حق انتخاب دارم وقدرت تنظیم چیزی که می خواهم را) به جای نشان دادن ir یا en در پنل یا حتی نشان دادن پرچم ایران و آمریکا (یا استرالیا!) چراغ بی استفاده Scroll Lock روی کیبردم روشن و خاموش شود تا وضعیت زبان سیستم را به شکل سخت افزاری ببینم، به سادگی یک تیک می زنم و این جریان فعال می شود (: هر وقت چراغ کیبرد روشن است دارم فارسی می نویسم و هر وقت چراغ اسکرول لاک خاموش است، دارم انگلیسی می نویسم (:

چرا من لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم

مدت ها قبل از یک دوست خیلی خوب ایمیل خیلی خوبی گرفتم که توش سوالاتی در مورد لینوکس بود و انتقاداتی نسبت به نوشتن و تبلیغ در مورد لینوکس. به نظرم، الان که می خوام چندین پست در مورد لینوکس بنویسم بهترین وقت برای جواب دادن به این ایمیل است. مخالفین لینوکس حتما این رو بخونن چون می خوام علیه اش حرف بزنم! (: اما نامه:

سلام جادی جان.
اول بگم اصلا توقع جواب ندارم. چون هم می‌دونم سرت شلوغه و هم خودت گفتی فراموش کاری. ضمنا ترجیح می‌دم وقتی رو که صرف جواب دادن به من می‌کنی رو صرف وبلاگ نوشتن کنی چون جنبه تولید محتوایش بیشتره.
راستش من یه چیزی رو نمی‌فهمم و اونم تشویق بی امان ملت به استفاده از لینوکسه. بزار اول بگم که همه ویژگیهای رو که برای لینوکس می‌گی قبول دارم. حتی طرفدار استفاده از نرم افزارهای اوپن سورس هم هستم. حداقلش اینکه دزدی نمی‌کنیم. همونطور که من روی کامپیوترم غیر از ویندوز که اونم دزدی نیست هیچ نرم افزار کرک شده‌ای ندارم. می‌تونم بگم که خیلی از این نرم‌افزارهای اوپن سورس از مدلهای تجاریش بهتره.

ولی راستش من با لینوکس مشکل دارم :

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟)

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …

به نظرم این تشویقهای لینوکسی بیشتر شبیه هل دادن توی چاه می‌مونه. یعنی من اگه امروز تشویق بشم لینوکس روی سیستمم نصب کنم باید تا یکسال دیگه همینطور با لینوکس سروکله بزنم تا بفهمم چی به چیه یا باید قیدش رو بزنم. به نظرت بهتر نیست یه حداقل سطح در نظر بگیریم و بگیم اگر این چیزها رو می دونید می‌تونید از لینوکس استفاده کنید اگر نه برید یاد بگیرید بعد.

ممنون از وقتی که برای خوندن این نامه گذاشتی.

با احترام
مهدی



ندیدین از ویندوز دفاع کنم؟ نگران
نباشید! آخر این مقاله از ویندوز

هم دفاع کرده ام

به این می گن یک نامه زیبای مخالفت. کامنت های مطلب کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود رو یک نگاه کنید و ببینید تفاوت این مخالفت چقدر با مخالفت هایی که اونجا شده مشهوده (: اما پیش از جواب به سوال های مستقیم باید بگم که در طول این همه سال، من فقط و فقط به دو نفر پیشنهاد دادم که از لینوکس استفاده کنن و به شهادت خیلی از دوستان نزدیک تر، حتی وقتی کسی پیشم اومده و گفته به خاطر تعاریف من می خواد از لینوکس استفاده کنه، بهشون گفتم بهتره فعلا از اینکار فعلا صرفنظر کنه (مثلا وارش عزیز. اجازه بدین اول به سوال ها جواب بدم:

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟ بله (: به نظرم مناسبه. لینوکس هم مثل ویندوز یک سیستم عامل است که روی آیکون کلیک می کنی اجرا می شه، فایرفاکس رو باز می کنی می ری اینترنت، دگمه پرینت رو می زنی پرینت می گیره و … به نظر من استفاده از لینوکس ساده تر از ویندوز است چون مثلا اگر بخوای خاموشش کنی دگمه کوچیک «خروج» رو فشار می دی و کامپیوتر خاموش می شه و لازم نیست توی منوی Start دنبال کلمه انگلیسی Turn Of بگردی. ما به ویندوز عادت کردیم ولی این به معنی منطقی بودن اون برای یک آدم آماتور نیست.

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟ کلا کسی که هیچ چیز از انگلیسی متوجه نمی شه، توی دنیای امروزی کامپیوتر مشکل خواهد داشت. در این شکی نیست. ولی واقعا اگر من بخوام برای مادر بزرگم (که ۴ سال پیش فوت کرده) کامپیوتر راه بندازم حتما از لینوکس استفاده می کردم چون بسیار بیشتر از ویندوز فارسی شده و تازه می تونم خیلی راحت خودم در عرض یکی دو روز پیام های برنامه های مورد نظر مادربزرگم رو با اصطلاحات خانوادگی/ترکی جایگزین کنم تا راحت تر متوجه بشه. اما یک جنبه دیگه ارتباط با جامعه است. در دنیای لینوکس شما تنها نیستید،‌ برای یاد گرفتن، برای تفریح و برای فرهنگ خیلی زیباتره که در ارتباط با بقیه دنیا باشید، زبان اصلی این جامعه هم انگلیسی است. اگر انگلیسی بلد نباشید، جامعه پشت سر لینوکس رو تا حدی از دست می دهید و بر می گردید به دنیای بسته ویندوز. البته کماکان به فارسی انجمن هایی مثل تکنوتاکس یا IRCش هستند که هر لحظه حاضر به کمک به شما هستند. ولی بازم تکرار می کنم که بدون زبان، مفیدترین جنبه امروزی کامپیوتر که ارتباط با همه دنیا باشه،‌ تضعیف می شه و محدود می شید به جامعه فارسی. ویندوز و لینوکس هم نداره (:

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟) دو حالت داریم: یا اینترنت نداری یا اینترنت داری ولی تو لینوکس نمی تونی بهش وصل بشی. در حالت دوم بهتره کابل رو تعمیر کنی یا کارت شبکه سالم بخری یا پسورد شبکه رو از مدیر سیستم بپرسی و اینجور چیزها تا بتونی به اینترنت وصل بشی. اما در حالت اول، بخش مهمی از قابلیت های یک کامپیوتر رو از دست می دی. بدون اینترنت، اصولا کامپیوتر خیلی از قابلیت هاش رو از دست می ده. کامپیوتر این روزها در اصل داره تبدیل می شه به یک وسیله ارتباطی. کماکان می تونی لینوکس داشته باشی (مثلا توزیعی مثل دبیان که فکر کنم ۷ تا DVD است و همه نرم افزارهای خوب و مهم دنیای لینوکس رو در خودش داره) و ازش لذت ببری. داستان ویندوز هم دقیقا همینه. بدون اینترنت می تونی ویندوز داشته باشی و کل نرم افزار از بازار بخری و نصب کنی ولی «که چی؟» (:‌ بازی کنی ؟ تایپ کنی و پرینت بگیری؟ بخشی از زیبایی های لینوکس به قدرتش در شبکه است در نتیجه اگر به اینترنت وصل نشی، لینوکس بیشتر ضرر می کنه تا ویندوز (: مثلا یکی از قدرت های لینوکس به روز بودن همیشگی کامپیوتر است اما اگر به اینترنت وصل نباشی، تازه لینوکس می شه شبیه ویندوزی که به شبکه وصله (:

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟ خیلی زیاد. این برگ برنده لینوکس است. در همین لحظه ۱۲۵ نفر در انجمن های فارسی زبان تکنوتاکس حاضر هستند، ۵۰۰۰۰۰ نفر در فروم اوبونتو ثب نام کرده اند، ۱۵ نفر در کانال آی آر سی فارسی لینوکس آنلاین هستند (همین لحظه جواب می دهند) و ۶۵۷ نفر هم در کانال زنده لینوکس جهانی. از این بیشتر؟ همه این آدم فقط و فقط اونجا هستن تا به تو کمک کنن. هر هفته هم چند تا از بهترین لینوکس کارهای هر شهری در هر جای دنیا مثلا تحت عنوان تهران لاگ (گروه کاربران لینوکس تهران) دور هم جمع می شن و می تونن حضوری مشکلاتت رو حل کنن. من که کنیا بودم، لینوکس مبنای دوستی ام بود: هم با خانواده ای که من پیششون زندگی می کردم و هم با دوستانی که در فروم می دیدیم. این رو هم مطمئن هستم که اگر روزی مجبور بشم از ایران برم، اولین کاری که در هر شهر و کشور غریب می کنم، کشف لاگ اون شهر است: Linux User Group. خب مطمئنا این شکل از همکاری شباهتی به این نداره که زنگ بزنم به دخترخاله ام (یا دوست پسرم) و ازش خواهش کنم بیاد کامپیوترم رو درست کنه و بعد یک کامپیوتر فرمت شده که روش یک ویندوز جدید نصب شده تحویل بگیرم (:

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …
خب پیش فرضت اینه که لینوکس سخت تر از ویندوزه ولی اولا اینطور نیست و ثانیا بسیار پایا تره. به شبکه بیمه کشور نگاه کن که کامپیوترهای نمایندگی های بیمه اش لینوکسی است (بیمه ایران). این کامپیوترها الان سال‌ها است که دارن کار می کنن بدون اینکه آخ بگن (: ولی مثلا اگر در یک شرکت تایپ مشغول به کاری، اشتباهه که لینوکس نصب کنی چون اکثر مشتری ها ویندوز می خوان. اینجا می رسیم به اون چیزی که در خیلی از سوالات گم است. مطمئنا یک جواب ثابت برای همه وجود نداره و جواب بر اساس افراد متفاوت است. اما چرا؟ چی این وسط گم شده؟


جیزی که توی همه این سوال ها گم شده بود هدف است و دقیقا همین هدف باعث می شه که من به کسی استفاده از لینوکس رو توصیه نکنم. من از خوبی های لینوکس می گم چون زندگی ام رو زیباتر کرده و به نظرم باید بیشتر شناخته بشه ولی هدف استفاده از لینوکس نیست. باید با آدم ها حرف بزنی. بعضی ها دوست دارن همه خم و چم قابل شناخت سیستم عاملشون رو بلد باشن، اینکار توی ویندوز حداکثر یک ماه زمان می بره و توی لینوکس یک عمر هم براش کمه اونقدر که وسیع و حرفه ای است. ممکنه هدف‌ یک نفر بازی باشه. لینوکس بازی های زیاد و خوبی داره اما ویندوز برای بازی بهتره. ممکنه هدف یکی دیگه رد و بدل کردن فایل با فرمت غیراستاندارد word باشه و برای اونهم ویندوز بهتره.

ابزار باید با نگاه به هدف انتخاب بشه. سیستم عامل ابزاره و انتخابش بستگی به هدف داره. فرض کن کسی بخواد برنامه نویس C# بشه! برای چنین آدمی انتخاب لینوکس بلاهت است. اما اگر هدف کسی راه اندازی یک کامپیوتر راحت و بی دردسر برای مادر بزرگش باشه تا مادربزرگش بتونه توی اینترنت بچرخه و چت کنه، ویندوز بدترین انتخاب است چون خیلی «خراب» می شه؛ انتخاب این فرد باید لینوکس یا اپل باشه.

دلیلی هم که من هیچ وقت لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم، ندونستن «هدف» اونها است. لینوکس بسیار قوی است و بسیار آزاد اما بیشترین چیزی که یک خبرنگار لازم داره، مشابه بودن با اکثریت است و به همین دلیل ویندوز ایکس پی براش از همه چی بهتره. در مقابل یک آدم عامی علاقمنده که اگر در یک مهمونی یا مدرسه یکی گفت «WinAmp جدید رو دیدین؟» بتونه بگه «آره» و در نتیجه لینوکس با وجود داشتن قدرتمندترین نرم افزار پخش موسیقی (Amarok) براش چندان مناسب نیست چون قدرت پخش موسیقی رو نمی خواد بلکه جزیی از جمع دوستان بودن رو می خواد.

این روزها من فقط و فقط به سه دسته آدم گنو/لینوکس پیشنهاد می دم:

غیرحرفه ای هایی که دقیقا می دونن چه استفاده ای می خوان از کامپیوتر بکن (به جز بازی)

حرفه ای هایی که دقیقا می دونن دنبال چی هستن (به جز بازی و برنامه نویسی ویندوز)

کسانی که اونقدر اخلاقی هستند که حاضر نیستند از برنامه‌های دزدی استفاده کنن

برای بقیه افراد توصیه ام اینه که فعلا از همون چیزی استفاده کنن که قبلا می کردن ولی فراموش نکنن که آزادی و اخلاق حتی اگر ما شخصا رعایتشون نکنیم مهم هستند. اصلا دوست ندارم کسی رو ببینم که احساس می کنه پیدا کردن قفل‌شکن برنامه ها در اینترنت کار خیلی خفنی است (:

نکته نهایی: بحث آزادیای که پشت گنو/لینوکس نهفته است اینجا ناگفته موند. خوبه یک جایی درباره اش بحث کنیم.

کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود

گاهی می شنویم دوستان از کارهایی صحبت می کنند که می تونن روی ویندوز بکنن ولی روی لینوکس امکانش نیست. حالا من می خوام با اقتدا به مقاله Things I can do in Linux that I can’t do on Windows کارهایی رو بنویسم که من می تونم روی گنو/لینوکس بکنم اما اگر ویندوز استفاده می کردم، مجبور بودم از خیرشون بگذرم.

۱- در یک حرکت کل نرم‌افزارهای موجود در سیستم رو به روز کنم. واقعا لذت بخشه، یک آیکون کوچیک باز می شه و می گه یکی یا چند تا از نرم‌افزارهایی که من استفاه می کنم نسخه جدید دارند (یا اصولا سیستم عاملم نسخه جدید داره). من روی آیکون کلیک می کنم و چند لحظه بعد نه فقط لینوکس که کل نرم افزارهایی که من ازشون استفاده می کنم با بهترین نسخه موجود به روز شده‌اند. فرقی نمی کنه برنامه من دیکشنری باشه، برنامه چت باشه، بازی باشه یا هسته سیستم عامل؛ به هرحال دائما، ریز به ریز و در یک حرکت به روز می شه.



لینوکس قابلیت های فراوانی داره اما خیلی از این قابلیت ها دقیقا همون هایی هستند که ویندوز هم داره ولی لینوکس بهترش رو
داره. مثلا لینوکس کمتر «خراب» می شه، سریعتر و سبک تر از ویندوز است، برنامه های بیشتری داره و

… اما اینجا خواستم چیزهایی رو بنویسم که لینوکس داره ولی ویندوز اصولا نداره! (:

۲- بدون اینکه ریبوت کنم، تقریبا همه چیز رو می تونم تغییر بدم یا به روز کنم. اگر بخوام یک برنامه جدید نصب کنم، یک برنامه قدیمی رو حذف کنم یا همه چیز رو به روز کنم، مجبور نیستم کامپیوتر رو ریبوت کنم. برام وحشتناکه که وسط کار، یکهو کامپیوتر پیام بده که برنامه پخش فیلم رو به روز کرده و حالا باید ری استارت بشه.

۳- کامپیوترم امن باشه بدون اینکه وقت و منابع برای اینکار حروم کنم. توی ویندوز اگر بخوام امن باشم حداقل باید سه تا چیز داشته باشم. ۱: ضد ویروس که کامپیوتر رو کند می کنه. ۲: فایروال که اگر ویستا داشته باشم دم به ثانیه ازم می پرسه که می خوام به اینترنت وصل بشم یا نه. ۳:‌ ضد تبلیغ و جاسوس و بد افزار که هی باید آپدیت بشن و کلی وقت برای اجرا بگیرن تا چرت و پرت هایی که آی ای اتوماتیک دانلود می کنه. و البته فراموش نشه که وقتی ویندوز دارم باید دائما هم مواظب این باشم که توی فلان سایت نرم یا فلان چیز دانلود نشه یا فلان درایور ویروسی نباشه و … این داستان کامپیوتر من رو کند می کنه و بخش عمده ای وقت کارم با کامپیوتر رو می گیره. روی لینوکس نیازی نیست من به فکر ویروس و تروجان و جاسوس افزار و بدافزار و اینا باشم چون از این چیزها روی یک سیستم عامل با طراحی درست وجود نداره.

۴- می تونم یک سیستم عامل و مجموعه کامل نرم‌افزارهام رو به رایگان داشته باشم بدون اینکه قانونی رو بشکنم یا کاری غیراخلاقی بکنم. وقتی ویندوز کار می کردم، همیشه مشغول شکستن قانون و اخلاق بودم و استدلالم این بود که «چاره ای نیست». حالا می بینم که اشتباه می کردم و همیشه برام سواله که چطور بیشترین استفاده کنندگان نرم افزارهای آزاد «آزاد اندیش»ها هستند و نه مذهبی ها (:

۵- تنظیماتم رو بدون دردسر به همه جا منتقل کنم. شناسه ایمیل؟ تنظیمات چت؟ تنظیماتم در فلان بازی؟ تنظیمات صفحه کلید؟ عکس پشت زمینه؟ ایمیلهایی که گرفته‌ام؟ قرار ملاقات‌ها؟ اندازه پنجره‌های گیمپ؟ همه و همه در یک دایرکتوری هستند:‌دایرکتوری خانه. پشت هر لینوکس دیگه که بشینم و این فایل ها رو توش کپی کنم، تمام تنظیمات ریز و درشتم و تمام فایلهام به اون منتقل می شن. توی ویندوز منتقل کردن تنظیمات تمام برنامه‌ها از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگه وحشتناک بود چه برسه از یک ویندوز به یک ویندوز دیگه!

۶- می تونم اینترنت اکسپلورر ۵،‌ ۵.۵، ۶ و ۷ رو کنار همدیگه اجرا کنم‌ و باحالیش اینه که خود ویندوزی ها نمی تونن اینکار رو بکنن (:‌ در عین حال اجرای IE در لینوکس نگرانی ندارد چون بد افزارها حتی در صورت عبور از IE نمی توانند لینوکس را «خراب» کنند.

۷- می‌توانم هر چیزی که در کامپیوترم اتفاق می افتد را بفهمم. این برای من خیلی خیلی مهم است. کامپیوتر یک بار درست بوت نشد؟ dmesg را می زنم و اشکال را می بینم. یک نفر می گوید که نمی تواند به سیستم اف.تی.پی. کند؟ ftplog رو می بینم و … هر اشکال دیگری هم که پیش بیاید قابل پیگیری است و احتمالا قبلا یک نفر جایی آن را حل کرده. راستی!‌ در ویندوز هم ممکن است شما باگ ریپورت پر کنید و بفرستید اما نکته این است که باید منتظر بمانید که آیا مایکروسافت تصمیم به اصلاح آن بگیرد یا نه و در عین حال شما دارید از وقت خودتان برای کمک مالی به یک شرکت چند میلیارد دلاری هزینه می کنید که چندان دلچسب نیست. در مقابل در لینوکس هر حرکت کوچک شما کمک داوطلبانه به میلیون ها کاربر در سطح جهان است؛ افرادی مثل خود شما.

۸- می‌توانم هر جزئی از میزکارم را تنظیم کنم.‌ در ویندوز من فقط همان چیز واحدی را داشتم که مایکروسافت به من داده بود. البته چند برنامه پر از باگ و دردسر دیگر هم برای میز کار بود ولی عملا من منحصر بودم به میزکار پیش فرض مایکروسافت. حداکثر می توانستم چند تم را تغییر دهم. در لینوکس می توانم مدیر پنجره‌ام را تغییر دهم، تم را تغییر دهم، GTK را تغییر دهم، آیکون ها را عوض کنم، محیط را سه بعدی کنم یا جلوه‌های ویژه ای مثل Compiz را تنظیم کنم، مرورگر پیش فرض فایل را تغییر دهم، پنل ها را اضافه و کم کنم و روی دسکتاپ برنامه‌های مختلف بگذارم.

۹- از رقابت بین پروژه‌ها متنفع شوم. در دنیای آزاد، رقابت باعث پیشرفت است. برای ویندوز غیرقابل تصور است که دو درایور مختلف برای یک دستگاه وجود داشته باشد اما در لینوکس این موضوع بسیار طبیعی است. در سطح بالاتر هم مثلا میزکارهای مختلف در تلاش برای پیشرفت هستند و هر کدام سعی می کند دائما خصوصیت های جدید را بکار بگیرد. نفع همه اینها به من می رسد.

۱۰- هزاران برنامه عالی را اجرا کنم که فقط تحت لینوکس اجرا می شوند. سورپریز شدید؟ این معمولا حرف مخالفان لینوکس است که می گویند سراغ لینوکس نمی آیند چون فلان برنامه فقط روی ویندوز اجرا می شود. جریان برای من هم صادق است. من از PIM میزکار KDE استفاده می کنم، همینطور از آماروک برای پخش موسیقی و wget برای دریافت فایل و کلی برنامه ریز و درشت دیگر که فقط و فقط تحت لینوکس امکان اجرا دارند.

۱۱- جوری کار کنم که انگار همه اینترنت بخشی از کامپیوتر من است.‌ شبکه برای من شفاف است. من می توانم ادیتور برنامه نویسی مورد علاقه ام (Quanta) را باز کنم و از منوی Open یک فایل در فلان وب سرور را باز کنم، تغییر دهم یا ذخیره کنم. در عین حال می توانم کل فایل های یک دایرکتوری را با یک دستور در حد
scp folansite jadi@folasite:/public_html/ به یک سرور اینترنتی کپی کنم.

۱۲- آزادم و حق انتخاب دارم. در لینوکس من آزادم که انتخاب کنم اما در ویندوز از قبل انتخاب هایی شده که من باید از آن ها پیروی کنم. من آزادم که به دیگران کمک کنم و جهان را بهتر کنم اما اگر ویندوز کار می کردم فقط باید یک کاربر صرف باقی می ماندم و در بهترین حالت فقط می توانستم آنقدر یاد بگیرم که به دیگران راهنمایی کنم تا در نهایت یک شرکت غول، غولتر بشود. در عین حال من تنوع دارم. هر لحظه احساس بی حوصلگی کنم، ادیتورم را با یک ادیتور دیگر تعویض می کنم، میزکارم را به یک میزکار آلترناتیو که مثلا می تواند بدون ماوس کار کند تغییر می دهم یا برنامه چت کردنم را عوض می کنم و یک تجربه جدید به روزم اضافه می کنم (: برای نصب این برنامه ها سه چهار کلیک کافی است و هیچ نیازی به رفتن به بازار و خرید برنامه و این حرفها هم ندارم (:

گشت روز تعطیل یک هفته نیمه تعطیل

یادتونه از وبلاگنویسی تخصصی می گفتم؟ یک نمونه اش وبلاگ هواداران رضا صادقی است. یک وبلاگ سیاه برای یک خواننده سیاه پوش. جذابه و حتی برای علاقمندان نه چندان دو آتشه رضا صادقی جذاب. از «خ-ز»های دوست دختر رضا می تونین توش بخونین تا گپ در مورد کافی شاپ آینده اش: بلک شاپ.

اگر می خواهید با یک نفر آشنا بشین که همه دغدغه‌های اجتماعی داره و هم اخبار رو دنبال می کنه و هم نظراتش رو می نویسه، سری به وبلاگ فریاد بزنید بیتا هفته ای دو سه بار می نویسه و ممکنه یکبار خوندنش باعث بشه بازم برگردین.

و اما می دونم اینجا کلیک می کنین: نوشته های دختری به اسم بوسه؛ البته به گفته خودش دختری با یک عضو زائد. وبلاگ آخرین حرف های یک ترنس سعی می کنه به ما نشون بده که اقلیت ها (به طور خاص ترانس‌ها) هم انسان هستند و مثل من و شما احتیاج به عشق دارند و مشکلاتشون تفاوت زیادی با مشکلات من و شما نداره. مطمئن هستم من و شما به زودی یاد خواهیم گرفت که به تفاوت ها احترام بذاریم. – توجه کنید که بوسه یکی دو هفته قبل از وبلاگنویسی خداحافظی کرده ولی امیدواریم برگرده اما در هر صورت خوندن آرشیو فوق العاده اش هم ارزشمنده.

با قبلی سورپریز شدید؟ پس یک سر به وبلاگ Joojs مشهور به جوجو بزنید. یک وبلاگ تازه کار ولی آلترناتیو که شبیه هیچ وبلاگی که من دیده بودم نیست. بخوانیدش تا ببینید چه چیزهایی که در وبلاگی که بخش های آتیش و جوجو و ناچپق و دست پیچ و زیرس و دکه و فیلتر و پک است پیدا نمی شود.

توضیح سال ۹۳: وبلاگ لوسی رو بلاگفا پاک کرده و یک نفر دیگه اونو گرفته. مایه خجالت برای بلاگفا و دلیل دیگه ای برای ما که بدونیم باید با این بخش از جامعه بیشتر و بیشتر آشنا بشیم.

غرغرهایی در باب وبلاگستان

خب دیدید که این چند روز تعطیل هیچ چیز ننوشتم و سرم هم خیلی شلوغ بود. همینجوری دارم پشت هم وبلاگ تعمیر می کنم و سایت راه می ندازم! منطقی است که به خاطر عاشورا، گشت روز تعطیل هم نداشتیم! از هفته دیگه با هم می ریم وبلاگ گردی (اگر دوست دارین وبلاگتون توی گشت روز تعطیل معرفی بشه ایمیل بزنین به jadijadi توی جیمیل).

کار اصلی این چند روزم مهاجرت وبلاگ دکتر احمدنیا از ام.تی. به اسپیپ بود. دلیل انتخاب اسپیپ (نسبت به ورد پرس) هم این بود که اسپیپ پشتیبانی بهتری از طرف شخص من داره (: وگرنه شکی نیست برای دیگرانی که با اسپیپ کارها رابطه خوبی ندارند، برای یک وبلاگ متعارف، وردپرس کماکان بهترین گزینه است.

راستش مدتی از وبلاگ خونی عقب افتادم و به جاش از کارها جلو. بد هم نیست. اما چیزی که الان که دارم همه وبلاگ ها رو یکجا می خونم می بینم اینه که وبلاگستان ایران داره ضعیف می شه. وبلاگ های خوبی که منبع خبر بودند تبدیل شدن به یکسری ناله از مشکلات روزگار. وبلاگ هایی که از چیزهای جدید می نوشتند تبدیل شده اند به مترجم digg.com و خوشمزه و اینها و شبکه‌های اجتماعی ای و به اشتراک گذاری هم تبدیل شده اند به شبکه‌های دوستیابی (تحت عنوان کتاب، میزبانی و…) و شوخی کردن یکسری آدم خاص با هم.

ابتکارهای ما داره تبدیل می شه به ساختن نسخه‌های فارسی از سایت‌های مشهور و عملا مدت ها است که چیز هیجان انگیزی در وبلاگستان در حال وقوع نیست. انگار تاریخ یکهو به انتها رسیده و ما جلو رفتیم و رسیدیم به بخش تباه تاریخ. احساس می کنم داریم جزیره جزیره می شیم و وبلاگ دیگه برامون داره تبدیل می شه به یک جور رفع تکلیف یا یک جور مسابقه که کی می تونه مخاطب بیشتری جذب کنه. حرفها دیگه کمتر از خودمونه. البته من از اول هم مخالف این بودم که کسی احساس کنه همیشه و هر روز اونقدر حرف جدید داره که بتونه یک روزنوشت راه بندازه. اتفاقا وبلاگ باید روزمره باشه یا خبری / اطلاع سانی یا احساسی. اما مشکل من اینه که اگر مثلا دیگ و خوشمزه رو تعطیل کنن، چند نفر هستن که بتونن به وبلاگنویسی ادامه بدن؟

یا چند نفر هستن که اگر پنج روز وبلاگ نخونن، احساس کنن که چیزی – به جز روابط و اطلاع از وضع دوستان – رو از دست دادن؟ به نظرم مهمترین راه حل ، تخصصی کردن وبلاگ ها است. یک وبلاگ که فقط از سینما بگه، یکی که فقط از زندگی شخصی اش بگه، یک نفر با شغلی خاص که فقط از شغلش حرف بزنه، یک دانش آموز که اخبار مدرسه اش رو بنویسه و … و یک وبلاگ لعنتی که فقط از حقوق دیجیتال خبر بذاره.

چطور جواب سوالات بچه ها را بدهیم؟

بچه ها همیشه سوال هایی دارند در مورد مسایل و بهداشت جنسی دارند، مثل اینکه بابا! من از کجا اومدم؟ یا مامان مامان! من چجوری رفتم تو شکمت؟ و … جواب به این سوالات راحت نیست. فرهنگ ما گاهی جوابش اینه که از مغازه (غیرتمون کجا رفته؟ از کدوم مغازه؟) و گاهی می گه بزرگ می شی می فهمی که مسخره تر است چون معنیش اینه که احتمالا بچه باید از یک غریبه این چیزها رو یاد بگیره.

باید با خوشحالی بگم که کتاب بسیار خوب و بسیار عقلانی ای در این مورد منتشر شده و زیباتر از اون اینکه چون در ایران قابلیت چاپ نداره، مترجمین به شکل پی دی اف در دسترسی همگان گذاشتنش. خود کتاب پیشنهاد می کنه که برای کودکان ۸ تا ۱۲ ساله نوشته شده ولی به نظرم در ایران از ۸ تا ۵۸ ساله براشون مفیده این کتاب رو بخونن (:

مطمئن هستم که سطح دانلود کتاب به صد هزار خواهد رسید پس زودتر به http://kudakaniran.com/ بروید و کتاب رو دانلود کنید. با هزار تشکر از نویسنده و مترجمین و بخصوص کسانی که گذاشتنش روی اینترنت.

تنها دو اشکال کوچیک دیده می شه:

خیلی خوب بود اگر عکس ها حذف نمی شدند یا لااقل یک نسخه کامل هم از کتاب داده می شه.
مقدمه می گه که بعضی از عکس ها به خاطر حجم حذف شده اند که به نظر من حیف است و کسی که می خواد این کتاب رو بخونه ترجیح می ده دوبرابر صرف دانلود شدن بکنه ولی کتاب رو بخونه. دیدم که در سایت نوشته یک نسخه کامل چند جلدی هم هست، در خواست کردم اون رو هم برام بفرستن

کتاب بدون هیچ مجوزی چاپ شده. اسم نویسنده اصلی توش هست ولی خیلی خوب بود لینک اون هم می بود و کتاب هم تجت یک مجوز آزاد منتشر می شد. وقتی اثری هیچ مجوزی نداره یعنی افراد می تونن اون رو در انحصار خودشون در بیارن؛ یک ناشر الان حق داره این کتاب رو ثبت کنه و دیگه هیچ کس حق نخواهد داشت پی دی اف اون رو دانلود کنه. بهتره اینجور آثار تحت مجوزهایی مثل CreativeCommons منتشر بشن. در این صورت هیچ کس حق نخواهد داشت آزادی‌های خواننده رو محدود کنه وهمه تا ابد حق خواهند داشت این کتاب رو بخونند و پخش کنند. اینکار به همین سادگی است که در یک جای کتاب نوشته بشه: این کتاب تحت مجوز Creative Commons منتشر شده.

و یک ایده فوق العاده

مدت ها است داریم فکر می کنیم به نوزاد تازه به دنیا آمده یکی از بهترین دوستانمون چی بدیم. به نظرم یک پرینت خوب از این کتاب عالیه. اگر من بچه داشتم، این کتاب رو می ذاشتم یک جایی در قفسه کتاب هام و در مقابل اولین سوالش، بعد از یک کم توضیح، کتاب رو بهش می دادم. کتاب واقعا خوب نوشته شده و به نظرم برای پرورش یک انسان سالم، لازمه (: از اینجا دانلودش…


اوه الان دیدم که کتاب رو توی سایت برای دانلود نذاشتن ولی تو مقدمه نوشتن هر طور که می تونین پخشش کنین. من می ذارمش روی سایت خودم تا به راحتی دانلود کنید (:

PDF - 1.1 Mb
بچه ها از کجا می‌آیند
یک کتاب دوست داشتنی و دقیق برای پیدا کردن جواب سوال های کودکان درباره مسایل تولید مثل و جنسی

جدید: یک کتاب چاپ شده در این مورد هم در اینجا معرفی شده. البته چون این کتاب چاپ شده در ایران است احتمالا دیدگاه بسته تری نسبت به کتاب قبلی داره (:

یک پست بیش از حد شخصی: جادی اکس مصرف کرده؟

امروز به شکلی غیرطبیعی خوشحالم. نمی دونم فقط به خودم مربوطه یا جمع اینقدر چیز کوچیک و عالی که دور و برم ریخته باعث این حالت شده.

یک حالت معلق بودن ذهنی دارم. یک ماوس هدیه گرفتم که کمی از ماوس قبلی سریعتره،‌ من دستی سرعت رو پایین نیاوردم تا به این سرعت زیاد عادت کنم و حالا احساس می کنم ماوس زیر دستم پرواز می کنه. نمی دونم چرا کی.دی.ای. مصرف سی پی یوش پایین اومده و کامپیوتر انگار روی هوا شناوره اپلیکیشن‌ها در حد ایکس.اف.سی.ای سریع اجرا می شن اما با قدرت کی.دی.ای. فرض کنید پشت ماشینی نشسته باشید که سرعت جت و قدرت تانک رو داشته باشه. کمی خطرناکه ولی لذت بخشه.

این وسط یک نفر به عقلش رسیده که خردل رو با مایونز قاطی کنه به عنوان سس خردل بفروشه که خیلی چیز چرتی است اما نمی دونید با کالباس چقدر خوشمزه شده!‌ از اونطرف رزومه ام رو نوشتم و دیدم چقدر عالی و دوست داشتنی است وقتی به پشت سر نگاه کنید و همه چیز رو عالی ببینید و یکهو در حین فکر به این جریان یک اس ام اس بیاد که: «تولد سی سالگی مبارک»!

بدون شک آهنگ خوب هم تاثیر زیادی داره برای من احساساتی: «زیبا شیرازی» و البته کول دیسک جدید هشت گیگی هم خیلی روحیه می ده. بخصوص که یکهو احساس کردم جزو کامیونیتی (جامعه) بازمتن «پاپی لینوکس» هم هستم: آدم هایی مهربان و صلحجو که بر خلاف بقیه دیستروها فقط تبلیغ می کنن که هر چیز طعمی داره که باید چشیده بشه.

اوه و این هم فوق العاده است که کارها تحت کنترل هستند!‌ خلاصه احساس این رو دارم که روی هوا شناورم و کارها انجام می شن و من ازشون رد می شم. روحیه عالی و راحت است و صفر تا صد یک سایت جدید رو در عرض سه ساعت قبل تموم کرده ام و حالا می خوام برم دنبال تفریح و درست قبل از رفتن قرار می شه دو سه تا از دوستان عکس محیطهای کارشون رو برای هم بفرستن که می‌بینم یکیشون همچین جایی کار می کنه:


واو… می ریم لینوکس پاپی رو نصب کنم روی کول دیسک ببینم می تونم باهاش کامپیوتر هم بوت کنم یا نه (: