فیلتر ابلهانه: سایت منابع وب

بعضی کشورها، مسایل جنسی رو سانسور می کنن. بعضی کشورها مسایل مخالف باورهای عامه رو، بعضی کشورها مسایل سیاسی رو، بعضی کشورها طنز رو و بعضی کشورها هم خواسته های مردم رو. ایران یکی از دو کشوری در دنیا است که همه اینها رو سانسور می کنه.

اما کار به همینجا ختم نمی شه ! (: امروز دیدم که ایران مسایل آموزشی مربوط به وب رو هم سانسور می کنه تا ثابت کنه که یکی از بدترین کشورهای سانسور کننده اینترنت است.


سایتی که می بینید web.resource.org است و من امروز در حالی که دنبال مطالبی در مورد مشخصات فنی RSS می گشتم، بهش بر خوردم و واقعا دو دقیقه ای طول کشید تا مطمئن بشم که فیلتر است ! (:

البته این شک هست که شاید جایی از این سایت به سایتی مثل wordpress لینک داده باشه که وبلاگ روبو از اون استفاده می کنه. منطقا وبلاگ روبو باید فیلتر باشه چون احتمالا لینکی داره به سایت خوب دودردو که به نوبه خودش لینک داده به یک وبلاگ سانسور شده! طبق این منطق ابلهانه، هر کی به سایتی که فیلتر شده باشه لینک بده، فیلتر می شه. به عبارت دیگه اگر سرعت فیلترینگ به اندازه مورد نظر آقایون برسه، تنها سایتی که برامون باقی بمونه این وبلاگ باشه که تا حالا به هیچ جای فیلتر شده لینک نداده.

ماه عسل آزادی بیان در افغانستان و گریزی به شعر امروز

این بار در کابل آدم های بیشتری رو دیدم. البته تنوع خیلی زیاد نبود ولی خب نسبت به دفعه قبل، جمع متفاوتی بود. چیزی که این بار برام بسیار جذاب شد، آزادی بیان در افغانستان بود.

برخلاف کشور اسلامی ما، کشور اسلامی افغانستان فعلا محدودیت خیلی زیاد روی روزنامه ها و مجله ها، اینترنت، تلویزیون و کتاب نداره. مثل یک کشور آزاد، شما حق دارید هر چیزی رو روی کاغذ بنویسید، به چاپخونه بدید و بعدا پخش اش کنید. مثل یک کشور پیشرفته شما حق دارید یک سایت داشته باشید و در اون نظرات خودتون رو بنویسید. مثل یک کشور آزاد حق دارید به دولت اعتراض کنید و آزاد بمانید.

البته شکی نیست که با وجود تندروها، جان شما در خطر خواهد بود. در طولی که من اونجا بودم، یک خبرنگار (اجمل نقشبندی) و دو خانم که در تلویزیون کار می کردند کشه شدند. یک روز یکی از بهترین شرکت کننده ها سر کلاس نیامد چون فامیل اش که در «پولیس ملی» بود در درگیری با طالب کشته شده بود. اما… اما جایی که من آنجا اقامت داشتم، کتابی چاپ کرده بود به اسم «علیه فراموشی»، دوستی که دفعه قبل بهش درس اسپیپ داده بودم، سایتی زده بود به اسم «کابل پرس» که این روزها بیش از چهار هزار خواننده در روز دارد و در چهارماهی که من ایران بودم،‌ پنج تلویزیون جدید در کابل راه اندازی شده بود. در افغانستان اگر شما ۱۰ هزار دلار داشته باشید (یعنی اگر من ماشین ام را بفروشم و پس انداز خانواده را به آن اضافه کنم) می شود یک رادیوی جدید محلی شروع کنید!

مردم راحت صحبت می کنند. اینترنت کم است ولی آزاد است. کسی تصمیم نمی گیرد شما حق دارید چه چیزی بخوانید یا بگویید یا به چه کسی لینک بدهید. مثلا یک نفر به مناسبت مرگ یک خبرنگار «نامه ی عاشقانه به رییس جمهور» می نویسد… بخشی از نامه هست:

رییس محترم! میدانی که با وجود تدویر جلسات جهانی توکیو و لندن ، و علی رغم بی خوابی هایی کابینه ات در امر فقر زدایی، هنوز تازیانه “مفلسی” بالای سرم میچرخد، و از هیبت آن، دراین پنج سال موفق نشده ام تا ریش و سر و صورتم را اصلاح کنم، پس ایجاد اداره” نهی از منکر” را برای چه منظور فرمودید؟! آیا شراب مفتی که در تمامی کافی های کابل، پریچهره های چینی “آفر” میکنند، برای غیر قاضی های این سرزمین حرام هست؟! آیا منصفانه هست برای کشیدن”شیرینی” از کام دوایر دولت، دوباره فرق کابل کیبل بخورد؟! با این پولیس روحانی که قرار است به خیابان بیایید، سرنوشت کرونای بچه مقامات، و از همه مهم تر، جنباندن ریش قاضی چه خواهد شد؟ من خیلی میترسم، رییس صاحب جمهور! باور کنید خیلی میترسم، اگر خدای ناکرده روزی برسد که این پولیس تمام اختلاس گران، رشوه خواران، بودجه اندوزان، وغیره را به زندان بی اندازد، در آن صورت این کشور را کی اداره خواهد کرد؟ چه کسی پیدا خواهد شد تا کار وزارت و انجو و ریاست را سربه راه سازد؟! آیا شما گاهی به پایوازی دوستان تان خواهید رفت؟

من از آزادی بیان لذت می برم حتی اگر در افغانستان باشید و خطر مرگ همراهش. لااقل مرگ همراه آن قانون نیست. در دانشگاه یکبار در یک جلسه یک نفر در «تریبون آزاد» گفت که اگر از حجاب به تنگ آمده باشد باید چکار کند و علاوه بر تعطیلی جلسه و گروه تشکیل شده و کلی ادا و اصول، چندین نفر تا مرز اخراج از دانشگاه پیش رفتند. اما در افغانستان که هیچ زنی به راحتی نمی تواند بی حجاب از خانه بیرون بیاید، روح الامین امینی در شب شعر غزلی می خواند با مطلع:

وقتی که دستانش آرام درگیر یک روسری بود

تصویر زیبای باران، در زیر یک روسری بود

اگر علاقمند هستید، کل شعر را با صدای خود آقای امینی بشنوید این فایل را با فرمت آزادی OGG دریافت کنید

یا استادی می سراید:

مرا سنی نهادی نام و اورا

به نام شیعه از من دور کردی

به هم نزدیک گردیدیم روزی

که ما را زنده در یک گور کردی

این است که شعر به حرکت درمی آید و شعرهای افغانستان خواندنی می شود. برای پیشرفت شعر و ادبیات،‌ نام گذاری تولد شهریار به نام روز شعر کافی نیست. شهریار را دوست دارم چون بعضی شعرهایش دلچسب است ولی از یک طرف هم دوستش ندارم چون آزاده نیست. شعر این روزهای افغانستان آزاده است. شهریار هیچ وقت نمی تواند بسراید:

دیریست محتسب را با شیخ اتحاد است

یارب میان دزدان این اتحاد تا کی

آزادی بیان است که شعر را پیشرفت می دهد. همینطور کشور را و همینطور انسان را.

گوگل بعد از بیست سال


مرجع اینجا است که به خاطر فیلتر بودن فلیکر مجبور شدم عکس رو کپی کنم روی سرور خودم.

کم مونده ونزوئلا هم مثل ایران بشه


ایران جزو معدود کشورهای جهان است که هیچ رادیو تلویزیون آزاد / غیردولتی حق فعالیت در اون رو نداره.

چاوز هم داره سعی می کنه ونزوئلا رو به همین سمت بیاره. از فردا محبوب ترین تلویزیون غیردولتی ونزوئلا تعطیل خواهد شد و جدای از بیکاری صدها نفر، صدای مخالفت در کشور خاموش خواهد شد.

متاسفم که اینها رو می نویسم. چاوز به عنوان یک چپ گرا وقتی به قدرت رسید من خوشحال شدم ولی هر روز و هر روز به سمت یک حکومت تمامیت خواه پیش رفت و می ره.

من دوست ندارم، ونزوئلا هم مثل ایران، بدون صدای مستقل باشه. به همین خاطر اینجا می نویسیم تا بگم که چاوز عزیز، با سانسور صدای مخالفان مخالفم! در عکس اعتراض گردانندگان تلویزیون رو می بینید که در اعتراض به تعطیلی فردای تلویزیون، دهان ها رو بسته و برنامه اجرا می کنند.

کپچا در خدمت بشریت

کپچا اون کاراکترهای نسبتا ناواضحی است که گاهی سایت ها از شما می خواهند تایپشون کنید تا مطمئن بشن که شما آدم هستید و یک ماشین اسپم فرست نیستید.

مثلا من یک سایت دارم که توش شما می تونین کامنت بذارین. یک کپچا به من کمک می کنه که از طرف بخوام قبل از کامنت گذاشتن، یکسری حروف و اعداد کچ و کوله رو تایپ بکنه (مثل ) تا مطمئن بشم که یک آدم واقعی است.

حالا یک دانشمند کامپیوتر از کارنگی ملون یک ایده جدید و جالب داره! ایده طرف اینه که به جای تولید اتفاقی این حروف و اعداد، از کلماتی استفاده کنیم که از کتاب های قدیمی اسکن شده اند.

به عبارت دیگه، دفعه بعدی که می خواهید با تایپ کردن یک متن غیرقابل خوندن توسط کامپیوتر به اون ثابت کنید که یک آدم واقعی هستید و نه یک ماشین، عملا دارید به تایپ یک کتاب قدیمی که از طریق OCR (بازشناسی حروف توسط کامپیوتر) قابل تبدیل شدن به متن نیست همکاری می کنید. ایده بسیار جالبی است. از اون ایده ها که من دوست دارم: همکاری تعداد زیادی آدم برای اضافه کردن چیزی به دارایی های بشری (:

سوال فنی اینه: خب وقتی کامپیوتر هم نمی تونه اون متن رو بخونه (که این خاصیت اصلی کپچا است) چجوری می فهمه درست تایپ کردیم؟ سوال خوبیه. روشش اینه که عبارت مورد نظر که نمی تونه بخونه رو کنار یک عبارت می ذاره که می تونه بخونه و بعد اگر نصفه قابل خوندن رو درست تایپ کرده بودید، منطقا تصور می کنه که نصفه دوم رو هم درست تایپ کرده اید.

وزیر ارتباطات: در ضریب نفوذ اینترنت در از مالزی جلو زدیم: ۱۶ بزرگتر از ۳۵!

این وزیر همیشه مایه تعجب من بوده و حالا دیگه رکورد شکسته.
اولا که اعلام کرده در سال گذشته ضریب نفوذ اینترنت در ایران ۶۰٪ رشد داشته که واقعا جای سپاسگذاری و قدردانی داره و بعد هم با این جهش یک شبه ۶۰ درصدی، اعلام کرده ضریب نفوذ اینترنت در ایران ۱۶٪ درصد است و در نیتجه ضریب نفوذ ایران بیشتر از مالزی است.

یکسری آدم هم طبق معمول جلوی آقای وزیر به به و چه چه راه انداخته اند و احتمالا براش دست زدن (صلوات فرستادن دیگه انگار منسوخ شده در سخنرانی ها) و هیچ کس نپرسیده حتی اگر واقعیت داشته باشه، چطور ۱۶ بزرگتر از ۳۶ است؟!!

شاید هم به خاطر سانسور بودن عبارت انگلیسی «ضریب نفوذ اینترنت» هیچ کس دسترسی نداشته جستجو کنه و ضریب نفوذ مالزی رو نگاه کنه. بنا به تمام منابع اینترنتی، ضریب نفوذ اینترنت در مالزی از ۳۵ کمتر نیست و در ایران هم از ۱۱ بالاتر نمی ره. حالا چطور جناب وزیر یک ضرب ضریب نفوذ ایران رو ۵ درصد برده بالا و به این نتیجه رسیده که ۱۶ از ۳۵ بزرگتر است، خدا عالمه.

در صورتی که می خواهید ضریب نفوذ کشورهای مختلف و نقشه نفوذاینترنت در کشورها رو ببینید، نگاهی به نقشه تعاملی ضریب نفوذ اینترنت در جهان بیاندازید.

یک لپ تاپ برای هر کودک در اروگوئه عملی شد

پروژه One Laptop Per Child را یادتان هست ؟‌ لپ تاپ هایی که قرار بود در تیراژ بالا با قیمت فقط صد دلار ساخته شوند و هر کشوری بتواند یک میلیون از آن ها را سفارش دهد و به رایگان در مناطق محروم بین بچه ها تقسیم کند تا بتواند کمکی کند به کم شدن شکاف دیجیتال.

دنیای آینده دنیای کامپیوترها است و مشخصا کسی که نتواند با کامپیوتر کار کند یا از آن بترسد، بی سواد محسوب خواهد شد. مثلا همین ایران خودمان در حالی که وزیر بدون هیچ استدلال و آماری ادعا می کند ۱۶ درصد مردم به اینترنت دسترسی دارند(!)‌، ثبت نام کنکور ارشدش را اینترنتی کرده و عملا آن ۸۴ درصدی که به اینترنت دسترسی ندارند، از کنکور حذف شده اند. در این وضعیت، دولت ها باید به فکر بالابردن توان تکنولوژیک شهروندان باشند.

پروژه یک لپ تاپ برای هر بچه هم با همین هدف شروع شد. دانشگاهی در آمریکا اعلام کرد که می تواند به سفارش کشورها، میلیون ها لپ تاپ ۱۰۰ دلاری بسازد و کشورها می توانند لپ تاپ های سفارش داده شده را به رایگان بین بچه های نیازمند، تقسیم کنند. این لپ تاپ ها با لینوکس کار می کنند (تا ارزان باشند و کارا) و حتی بدون برق (با هندل! بله از طریق چرخاندن یک دسته) قابل کار کردن هستند.

پروژه، فراز و نشیب هایی داشت ولی حالا وعده ها متحقق شده اند و اروگوئه به عنوان اولین کشور، یک میلیون لپ تاپ خود را دریافت کرده و مشغول توزیع آن ها بین بچه های مدرسه ای است.


این دبستان، این روزها مرکز توجه اصلی این پروژه است. اولین مدرسه ای که هر دانش آموز آن، یک لپ تاپ گرفه است و دولت اروگوئه امیدوار است با این کار، نسل آینده اش آشنایی بیشتری با کامپیوتر و تکنولوژی روز داشته باشند. قابل توجه است که ایران هم یکی از کشورهای شرکت کننده در کنفرانسی بود که این لپ تاپ ها در آن معرفی شدند ولی احتمالا مسوولین کشور ما معتقد بودند ارسال پول برای حزب الله لبنان مهمتر از خریدن لپ تاپ برای هر کودک ایرانی است. متاسفم. دوست داشتم شبیه این عکس را در ایران ببینم.

رعایت حریم خصوصی بلاگ های شخصی در بلاگر

بعضی از ما از بلاگر و وبلاگ‌های خصوصی اش به عنوان مکانی برای ارتباط خصوصی با گروهی از دوستان استفاده می کنیم. کاربرد خوبیه و مشکلی هم نداره (: عملا مثل یک گروه ایمیلی می مونه که هر کس هر چیزی می نویسه بقیه می تونن بخونن.

اینها یک جور جمع های خصوصی هستند که منطقا نمی خواهیم بقیه مطالبش رو ببینند. درست مثل پرده‌ای که پشت پنجره می کشیم تا هر کسی از توی کوچه رد می شد، توی خونه رو نگاه نکنه.

حالا مشکل کجا است ؟ من یک وبلاگ شخصی دارم و یک وبلاگ خصوصی و دو سه وبلاگ خصوصی دیگه هم عضو هستم و در یک وبلاگ گروهی هم می نویسم. اگر کسی روی صفحه پروفایل بلاگر من بره، چیزی شبیه به این می بینه (عکس رو خودم ساختم تا از پروفایل کسی برنداشته باشم – اسم وبلاگ ها و افراد تخیلی هستند):


و همونطور که می بینید اولا کاملا نشون می ده که این فرد عضو کدام وبلاگ ها است (مثلا وبلاگ بربری رو کسی قبلا نمی دونسته اما حالا می دونن که این آقا به همراه جادی و سحر و مینا و مانی و علیبیگی عضو گروهی هستند که به بربری ربطی داره!

همچنین دیده می شه که سینا و جادی و لیلا و علی و مراد و حسن و جولاندن (بازیگر فیلم پزشک دهکده) هم یک وبلاگ غیرقابل خوندن برای بقیه دارند.

اینها اطلاعات مخفی نیستند ولی شاید من و شما دوست نداشته باشیم کسی ببینه با چه کسانی و چند تا وبلاگ خصوصی داریم. در صورتی که علاقمند هستید وبلاگی به این شکل باشه و جایی دیده نشه، کافیه به بخش تنظیمات (settings) بروید و گزینه Add your blog to our listing رو برای وبلاگ مورد نظر No انتخاب کنید:


حالا همه چیز حل است و اگر کسی به پروفایل کسی که عضو این وبلاگ است نگاه کنه،‌ نام این وبلاگ و اعضای اون رو نمی بینه.