سازمان جهانی بهداشت، رسما «اختلال بازی ویدئویی» را به رسمیت شناخت

چیزی مثل «مرض بازی‌های ویدئویی» شبیه چیزیه که پدر و مادرها بگن ولی از امروز، سازمان جهانی بهداشت هم به چیزی به اسم «اختلال بازی‌» رو به رسمت شناخته و اونو به فهرست داخلی بیماری‌هاش اضافه کرده. نسخه جدید که همین هفته منتظر شده، می‌گه در صورت وجود سه مورد زیر، بازی کردن رو می‌شه یک اختلال دونست:

  1. ناتوانی در کنترل بازی کردن (میزان، تکرار، پایان دادن به بازی و …)
  2. بالا رفتن اهمیت بازی کردن در مقایسه با بقیه فعالیت‌ها و اولویت گرفتن بازی نسبت به دیگرکارهای زندگی یا فعالیت‌های روزمره
  3. ادامه دادن یا زیاد کردن میزان بازی علی رغم درک صدماتی که بازی می‌زنه

جالب نیست؟ احتمالا خیلی‌ها رو می‌شناسیم که این شرایط رو دارن و حتی ممکنه در مورد خودمون هم آشنا باشه. همین مساله یک گیر تشخیصی درست می کنه: این شرایط بسیار مرتبط به تفسیر ما از ناتوانی، بالا رفتن اهمیت، دیگر کارهای زندگی و … است. در مقابل مساله جذاب اینه که این اختلال هم در موارد بازی‌های آنلاین می‌تونه تشخیص داده بشه و هم در مورد بازی‌های آفلاین. و البته در آخر باید بگم که میزان شیوع این اختلال،‌ به گفته سازمان جهانی بهداشت «بسیار کم» است و قرار نیست از فردا هر کسی که به نظر پدر مادرش زیاد بازی می کنه رو با برچسب «اختلال بازی ویدئویی» برچسب بزنیم؛ کاری که خیلی از روانشناس‌ها به راحتی با اختلال‌های دیگه می‌کنن. به گفته عضو سازمان جهانی بهداشت دکتر ولادیمیر پوزنیاک «میلیون‌ها گیمر در سراسر جهان هستن که ممکنه واقعا هم درگیر بازی‌هاشون باشن ولی هیچ وقت کیس مناسبی برای تشخیص اختلال بازی به حساب نیان».

خلاصه اینکه بازی کنین (یا هر کار دیگه)‌ ولی یه جوری که کنترلش دست خودتون باشه، به بقیه زندگی هم برسین و اگر فهمیدین مضر است، بتونین قطعش کنین.

لینک‌های دوشنبه ها – خرداد ۱۳۹۶ – از بازار کار تا کتاب یوگا و دانلود فیلم و تی‌شرت

امروز، حکومت محمد ثلاث رو کشت. زندانی‌ای که کلی شک در دادرسی‌اش بود رو بدون اعاده دادرسی کشت. خانواده درخواست کرده بودن جسد تحویل پزشکی قانونی بشه ولی حکومت جسد رو زیر خاک مخفی کرد. متاسفانه امروز نمی‌تونه دوشنبه شادی باشه. ولی امیدوارم لینک‌ها مفید باشن. روحیه رو حفظ کنین چون بهترین چیزی است که ما داریم.

  • این پروژه های نبی است، آزاد و اوپن سورس، توضیحات مفصل هم توش داره. دانلود کننده از فیلیمو و دانلود کننده از نماوا
  • و البته سایت آرشیو ساعتی تلویزیون خبیث انحصاری جمهوری اسلامی رو هم نبی درست کرده. دلیل معرفی من اینه که دقیقا خواسته مشکلش با UX مهمل صدا و سیما رو حل کنه. همون کاری که من با پیش شماره آی آر کردم. توی تی وی تی وی تی وی آی آر می تونین راحت برنامه فلان کانال در فلان ساعت رو دانلود کنین.
  • تورینگ شاپ با اسم باحالش، یک مرکز چاپ تی شرت است. شاید به دردتون خورد (:
  • امین هم کتاب «برنامه تمرینی یوگا در ۲۸ روز» آقای ریچارد هیتلمن رو ترجمه کرده و آزاد منتشر کرده. اگر دوست داشتین از همینجا دانلود کنین به امید بدنی سالم و خندون و خوشحال و آماده تغییرات و ذهنی بدور از تشویش و هرج و مرج.

  • و این دوست خوبمون هم داره برای بچه هایی در منطقه‌ای حاشیه‌ای در استان خوزستان کتابخونه می سازه. اگر دوست داشتین کمک ما مفیده

رویداد

بازار کار

  • ما یه تیم ۳ نفره هستیم از دانشگاه شهید چمران رشت که بعد از دیدن ویدو های DevOps بستون تصمیم گرفتیم یه استارتاپ سفارش آنلاین غذا در لاهیجان به اسم فودلوپ راه بندازیم و تو این راه خیلی از آموزش‌هات استفاده کردیم. تو این پروژه هم از جنگو استفاده کردیم و خیلی هم راضی‌ایم . اما نیاز به یه برنامه نویس IOS داریم که لاهیجان سکونت داشته باشه. اگه کسی مایل بود میتونه رزومش رو به eysoon2@gmail.com بفرسته .

قفل امن، نباید با پیچ گوشتی باز بشه؛ امنیت یک مساله همه جانبه است

اکانت @LockPickingLawyer که در مواقع بیکاری‌اش مشکلا امنیتی قفل‌ها رو بررسی می‌کنه، به یک مورد جالب برخورد کرده. یک شرکت یک قفل فیزیکی که با اثر انگشت باز می‌شه رو فرستاده تا اون بررسی کنه و اون براشون نوشته «حین بررسی قفل متوجه شدم که اگر کسی با یک پیچ‌گوشی سه تا پیچ اطراف قفل رو باز کنه، می‌تونه بعد از باز کردن کل بدنه، قفل رو باز و بسته کنه و هر وقت لازم شد، دوباره پیچ‌ها رو ببنده و همه چیز مثل روز اولش باشه».

فکر می‌کنین جواب تولید کننده چی بوده؟ «ولی قفل ما برای هر کسی که پیچ گوشتی نداشته باشه بسیار مطمئن عمل می‌کنه».

ماجرای خنده داری است که دائما در اطرافمون می بینیم. سیستم‌های امنیتی شرکت‌ها ده تا قفل مختلف دارن ولی یک مدیر سیستم به بانک اطلاعاتی دسترسی داره. یک شرکت دیگه هشت جور وی پی ان و ریموت دسکتاپ جلوی سرورهاش گذاشته ولی اطلاعات اونها توی یک ویکی روی وب نگهداری می‌شه و از اونطرف کشوری که معتقده امنیت کامل توش حکمفرما است ولی هیچ خبری از مبارزه با متجاوزها و دزدها توش نیست یا شما در مقابل پلیس یا بدتر از اون قوه قضاییه خود اون کشور هیچ امنیت/حقی حس نمی‌کنین. مثال دیگه کشوری است که فکر می‌کنه امنه ولی اقتصادش همینطور در حال بدتر شدن است بدون اینکه کسی براش کاری کنه.

این ایجاد یک توهم از امنیت چیزی است که دائما در اطرافمون می‌بینمش. در هر لایه‌ای که نگاه کنیم. اگر می‌خواین امن باشین، لازمه سیستم‌هامون در مقابل شکل‌های مختلف نفوذ امن باشن و اجزای مختلفش امن باشن. توی دنیای کامپیوتر حتی این امنیت به امنیت فیزیکی هم می‌رسه. اگر قراره کامپیوترها امن باشن باید پنجره‌های ورودی به سالن کامپیوترها هم امن باشن و اتفاقا این تست‌ها بخشی از هر تست نفوذ کامل هستن. خلاصه اینکه حواستون به همه امنیت باشه نه فقط یک گوشه‌اش.

اولین حشراتی که مفهوم صفر رو درک می‌کنن پیدا شدن: زنبورها

گاهی گفته می‌شه از نقاط مهم در مغز انسان، درک مفهوم صفر بوده. الان تحقیقی در دانشگاه RMIT ملبورن مدعی است که زنبورها هم این توانایی رو دارن. اگر اینطور باشه، این اولین نمونه از حشره‌ای است که مفهوم «مجموعه خالی» رو درک می‌کنه. مقاله مدعی درک صفر توسط زنبورها در مجله ساینس منتشر شده و از یک روش حل دیداری مسائل ریاضی استفاده می‌کند. شامل پلاکاردهای سفیدی که چند شکل سیاه روشون بوده.

روش آزمایش اینطوری بوده که از طریق جایزه غذایی،‌ به گروهی از زنبورها آموزش داده شده که بین چند پلاکارد،‌ به سمت اونی پرواز کنن که تعداد اشکال سیاه بیشتری داره و به تعدادی دیگه هم یاد دادن که به سمت پلاکاردی پرواز کنن که تعداد کمتری شکل سیاه روی اونه. وقتی زنبورهای «کمتر رو انتخاب کن» کشف کردن که با رفتن به سمت اعداد کوچیکتر، می‌تونن جایزه بگیرن، تیم تحقیق پلاکاردی با صفر نقطه رو بهشون نشاد داد.

بنا به گفته محققین زنبورها درک کردن که این پلاکارد «صفر» رو نشون می‌ده که کمتر از یک است و با صحت ۸۰٪ به سمتش رفتن. طبق نتایج، زنبورها وقتی صفر رو با یک مقایسه می‌کردن (مثلا در مقابل صفر در برابر چهار) براشون سخت تر بود جواب درست رو کشف کنن. ما به این پدیده «تاثیر فاصله اعداد» می‌گیم که توی بچه‌های کوچیک و اجداد میمون پرایمیت ما هم صادقه و احتمالا می‌شه حضورش در زنبورها رو هم به این نشونه گرفت که واقعا درک اونها از تعداد نقطه‌ها، در یک پیوستار عددی اتفاق می‌افته.

‌ کشفیات ما نشون می‌ده که زنبورهای عسل می‌تونن مفهوم بزرگتر و کوچیکتر رو بفهمن و تابلوی خالی رو با مفهوم صفر ببینن و اون رو در مقایسه با بقیه اعداد، بسنجن. با توجه به این مساله، می‌توانیم سطح زنبور رو در درک صفر با نخستی‌های (پرایمیت‌های) غیرانسان مشابه بدونیم چون اون‌ها هم درک می‌کنن که صفر از یک کمتر است.

قبلا هم نشون داده شده بود که دلفین‌ها و طوطی‌ها می‌تونن مفهوم صفر رو به همین شکل بفهمن ولی جالبی این کشف اینه که مغز زنبورها تنها ۱ میلیون نورون داره که در مقایسه با ۸۶ میلیارد نورون ما، بسیار کمتره. البته همین محقق‌ها می‌گن احتمالا دلیل توانایی بی‌نظیر مغز زنبورها در اینه که شرایط زندگی اونها ایجاب می‌کنه دائما در حال مسائل باشن و مکان‌ها رو به خاطر بسپارن و ظاهر گل‌ها رو از هم تفکیک کنن.

فرصت کاری در مشهد برای برنامه‌نویسان Junior و Senior اندروید

  • محل فعالیت مشهد
  • فضای پویا، فن آور و دوستانه
  • حقوق و مزایای رقابتی

ارسال رزومه در jobs.rajman.org یا تماس با ایمیل human_capital@rajman.org و اطلاعات بیشتر در neshan.org

رادیوگیک شماره ۸۳ – جی دی پی آر – مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا

نکته: می دونم این تکراری است.. ولی چون در قبلی لینک پادکست رو اشتباه گذاشته بودم و برنامه‌های پادکست خون اشتباه می‌کردن، دوباره پستش کردم! با هشتگ #ازاونکارها

توی این شماره ویژه، به مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا می‌پردازیم. قانونی که باعث شده این روزها حتی اگر در یخچال رو هم باز کنیم، یه ایمیل بیاد و بگه «پرایوسی پالیسی» ما رو قبول کنین تا بتونیم ادامه بدیم. اما قبلش، بررسی مفهوم پرایوسی و حریم شخصی!

‏- دانلود نسخه ام پی تری
‏- دانلود نسخه او جی جی

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

‏- آر اس اس فید برنر
‏- کانال تلگرام
‏- گوگل موزیک
‏- پادکست در آیتونز
‏- ساوند کلاود
‏- فولدر دراپ باکس
آرشیو تحت وب رادیو گیک

آهنگ ها

  • از طرف ماری – آهنگ sway رو با اجرای دین مارتین به آراز
  • شهرام همیشه شب پره
  • sway – dean martin
  • Melanie-Brand-New-Key
  • سینا حجازی – گلخونه

نقدی بر ترجمه فرناز تیمورازف از کتاب مردی به نام اوه

ویرایش: برخی اضافات (مثلا بحث طناب) ظاهرا در همه ترجمه های مختلف فارسی هست. احتمالا در سوئدی هم بوده. امیدوارم یکی از مترجم ها بگه از سوئدی ترجمه کرده یا نه انگلیسی و یک نفر در سوئدی چک کنه (: البته من شناسه کتاب رو نگاه کردم و در بخش کتاب اصلی، اسم کتاب انگلیسی بود نه سوئدی.

مدت‌ها بود که نقد ترجمه نمی‌نوشتم. در واقع مدت‌ها بود که ترجمه نمی‌خوندم اما اخیرا احساس کردم خوبه کتاب مردی به نام اوه (Ove) (نشر نون) رو فارسی بخونم. کتابی که در اصل به سوئدی نوشته شده و بعد به انگلیسی و بعد به فارسی ترجمه شده. انگیزه اصلی بررسی ترجمه این بود که در جایی از داستان مترجم نوشته که قهرمان اصلی داستان به خونه همسایه‌اش می‌ره و ازشون می‌خواد به انباری‌شون بره و یک صفحه بزرگ فلزی برداره (مترجم اینو ایرانیت فلزی ترجمه کرده). اون به انباری می‌ره و بعد طبق ترجمه

یک دقیقه بعد، اوه در حال یکه یک تکه ایرانیت فلزی خیلی بزرگ را که به بزرگی فرش اتاق نشیمن است با طناب دنبال خودش می‌کشد، پیروزمندانه جلوی در خانه ظاهر می‌شود.

بارها در طول خوندن ترجمه این کتاب پیش اومده که مکث کنم و بگم «آخه واقعا نویسنده اینو نوشته و کتاب مشهور شده؟». اینجا اما دیگه تحمل نمی‌کنم و می‌رم متن انگلیسی رو چک می‌کنم. منطقا وقتی یک نفر به انبار می‌ره تا یک صفحه فلزی بزرگ بیاره، اونو با طناب دنبال خودش نمی‌کشه! علاوه بر این از نظر فیزیکی خیلی تصور سختی است که چطوری می‌شه طناب بست به یک صفحه فلزی و اونو دنبال خود کشید! و بله.. دقیقا در متن انگلیسی عبارت طناب نیست و فقط گفته drag. طناب از اختراعات مترجم است! لازمه چک بیشتری بکنیم.

به نظرم عظیم‌ترین اشکال که حتی می‌شه گفت کتاب رو خراب کرده، بی توجهی مترجم به سبک و شکل نوشتن و زمان در متن اصلی است. مثلا اسم فصل ۲۰ و ۲۱ این است:

20- A man called ove and an intruder
21- A man who was ove and countries where they play foreign music in restaurants

اولی می‌شه چیزی شبیه به «مردی به نام اوه و یک نفر که بی اجازه وارد شده» و دومی می شه «مردمی که اوه نام داشت و کشورهایی که …»

در حالی که مترجم در کمال تعجب نوشته:

۲۰ – مردی به نام اوه و یک آدم مزاحم
۲۱ – مردی به نام اوه و کشورهایی که توی رستوران‌هایشان آهنگ خارجی می‌نوازند

در متن انگلیسی، بعضی فصل‌ها عنوانی در گذشته دارن (مردی که اوه بود و …) و بعضی فصل‌ها زمان حال (مردی به نام اوه و …) در حالی که فرناز تیمورازف همه رو به زمان حال (مردی به نام اوه و …) برگردونده!

این دستکاری در متن ظاهرا از زمان ذبیح الله منصوری رواج داشته و اینجا هم خودش رو نشون می‌ده. مثلا این پاراگراف رو از فصل ۲۱ نگاه کنین:

Ove obviously doesn’t trust medicine, has always been convinced its only real effects are psychological and, as a result, it only works on people with feeble brains.
But it’s only just struck him that chemicals are not at all an unusual way of taking one’s life.
He hears something outside the front door—the cat is back surprisingly quickly, scraping its paws by the threshold and sounding like it’s been caught in a steel trap. As if it knows what’s going through Ove’s mind. Ove can understand that it’s disappointed in him. He can’t possibly expect it to understand his actions.

در حال یکه مترجم نوشته:

اوه شکایتی از داروها ندارد، فقط بهشان اعتماد هم ندارد. همیشه احساس می‌کند داروها یک تاثیرروانی دارند که روی افرادی با مغز کوچک اثر می‌کند. ولی به این نتیجه رسیده که خوردن مواد شیمیایی راه بدی برای خودکشی نیست از اینجا رو مترجم خودش اضافه کرده: و همان‌طور که گفتیم، مواد شیمیایی کافی توی خانه دارند. اوضاع خانه‌های مبتلایان به سرطان همیشه همین است.
از پشت در صدایی می شنود، گربه امروز زود برگشته. انگار چیزی حس کرده باشد. پشت در ایستاده و میومیو می‌کند. اگر گربه را به خانه راه ندهد، شروع می‌کند به پنجول کشیدن روی لبه پایین درگاه. صدای پنجول‌هایش جوری است که انگار توی یک تله خرس گیر افتاده باشد. اوه خودب می‌داند که گربه از دستش دلخور است، ولی توقع زیادی است که حیوان بتواند علت این کار اوه را درک کند.

که خب بحث سرطان و داروهای شیمیایی و اینها کاملا اضافه است و در متن انگلیسی نبوده. مستقل از اینکه موقع خوندن فارسی تقریبا مطمئن هستید عبارت مغز کوچک اشتباهه و در مقایسه معلوم می‌شه باید به چیزی مثل مغز ضعیف اشاره می‌شد یا اگر کوچک اصطلاح است، مثلا به مغز نخودی. یا اصولا حرف نویسنده که گفته گربه زود برگشته و داره پنجه‌هاش رو به درگاه می‌کشه انگار توی یک تله فلزی گیر کرده باشه رو نوشته که گربه اومده و اگر راهش ندیم قراره پنجه بکشه ولی همین حالا هم صدای پنجه هاش شبیه تله خرس است (:

این اضافه کردن‌های بیخودی به متن، مدام اتفاق می‌افته. مثلا اوه با گربه حرف می‌زنه بدون اینکه در متن اصلی چیزی در این مورد باشه. گاهی هم اصولا سبک نویسنده عوض می‌شه. داستان سرراست نویسنده می گه که اوه به خونه رونه می‌ره:

He goes to Rune’s house, where it takes several minutes before the door opens. There’s a slow, dragging sound inside before anything happens with the lock, as if a ghost is approaching with heavy chains rattling behind it. Then, finally, it opens and Rune stands there looking at Ove and the cat with an empty stare.

ولی مترجم پاراگراف رو بر خلاف نویسنده با تعلیق شروع می کنه و باید تا ته بخونین تا بفهمین به خونه رونه رفته. چیزی که از سبک ساده و سر راست تعریف داستان نویسنده کاملا به دوره:

چند دقیقه طول می ‌کشد تا در باز شود. قبل از اینکه بالاخره کلید توی قفل بچرخد، صدای طولانی کشیده شدن پاها روی زمین به گوش می‌رسد، انگار یک روح دارد با غل و زنجیر توی خانه حرکت می‌کند. سپس در باز می شود، رونه با نگاهی بی روح به اوه و گربه زل می‌زند.

یا در بخش خداحافظی، بازم نویسنده خیلی سر راست می‌گه که اوه به پنجره نگاه می‌کنه و به نظر می‌رسه رونه برای یک لحظه همه چیز یادش میاد و تمام:

Ove turns to the window. Rune looks back. And just as Anita turns around to go back into the house, Rune grins again, and lifts his hand in a brief wave. As if right there, just for a second, he knew exactly who Ove was and what he was doing there.

اما مترجم اولا بد ترجمه کرده چون عبارت انگار در عرض یک ثانیه فهمیده مفهوم اصلی رو نمی‌رسونه. بحث در عرض نیست بلکه بحث یکهو/ناگهان است. و خب آخرش واقعا رو اعصابه:

اوه پنجره را نگاه می‌کند. رونه از پشت پنجره نگاهش می کند و درست وقتی که آنیتا برمی گردد تا به خانه برود، رونه دوباره می‌خندد و دستش را آرام بالا می‌اورد تا برای اوه دست تکان دهد. انگار در عرض یک ثانیه دقیقا فهمیده اوه کیست و آن جا چه کار دارد. اوه صدای بلندی از خودش در می‌آورد که شبیه صدای یک پیانوی بزرگ است وقتی آدم آن را روی زمین چوبی می‌کشد.

آیا نویسنده به عقلش نرسیده بود که اوه به جای ادامه راه، بهتره صدایی شبیه پیانو در بیاره؟ (:

راستش این اختلاف‌ها اینقدر جدی هستن که آدم تعجب می‌کنه. ترجمه خانم فرناز تیمورازف تا حد معقولی روان است و اگر یکبار ویرایش می‌شد، اشتباهات کمتری هم پیدا می‌کرد و یکدست‌تر می‌شد ولی اینکه مترجم شخصا به داستان چیزهایی مثل گفتگو و تفسیر و اضافه کنه یا سبک نویسنده رو تغییر بده، اتفاق ناخوشایندی است برای کسانی که فکر می کنن با خوندن این رمان با نویسنده آشنا شدن. من شدیدا امیدوارم که مترجم مدعی بشه از سوئدی ترجمه کرده که این چیزها توش هست یا نسخه دیگه از انگلیسی رو داشته و نسخه من متفاوت است.

اون اینم اضافه کنم که نسخه انگلیسی در اول هر فصل طرح‌های خیلی قشنگی از چیزی مرتبط با اون فصل داره که در نسخه دیجیتال نشر نون که من از فیدیبو خریدم وجود نداشت، مستقل از همه اشکالات ترجمه‌ای، فقط به خاطر دیدن همون طرح‌های بانمک هم که شده، می‌ارزه آدم انگلیسی رو بخونه.

آپدیت:

  • در کامنت ها اشاره شده که مترجم در مصاحبه ای می گه:

«از نظر امانتداری باید روی این موضوع تأکید کنم که متن انگلیسی این رمان کامل نیست. خودم شخصاً از دو زبان این رمان را ترجمه کردم آلمانی و انگلیسی، زبان اصلی کتاب هم سوئدی است. من هنگام ترجمه متن آلمانی و انگلیسی را جمله به جمله با هم مقابله کردم و دیدم ترجمه انگلیسی این رمان خیلی حذفی دارد، جملات نارسا و ناقص زیاد دارد، یعنی مترجم انگلیسی این اثر خیلی از جملات سوئدی (زبان اصلی رمان) را یا نفهمیده یا به سادگی از کنارش گذشته است.
طبیعتاً کسی که از انگلیسی این رمان را ترجمه کند، منبع معتبری نیست، اما ترجمه آلمانی در مقایسه با ترجمه انگلیسی کامل‌تر بود و گویاتر. مطالبی که در آلمانی آمده بود در ترجمه انگلیسی نیامده بود، پس می‌توانم بگویم متن آلمانی کامل‌تر و مطمئن‌تر است. من متن سوئدی این رمان را هم دیدم و یکی از دوستان سوئدی من، هنگام ترجمه در برگردان برخی جملات و اصطلاحات به من کمک کرد. صفحاتی از ترجمه‌ام را خواند؛ در جاهایی که تردید داشتم و مطمئن نبودم که درست ترجمه کرده باشم آن بخش‌ها را مرور کرد و اگر مشکلی بود رفع کرد.»

  • دوستانی هم متن سوئدی رو چک کردن، مانند متن انگلیسی «طناب» رو نداره (:

رادیوگیک شماره ۸۳ – جی دی پی آر – مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا

توی این شماره ویژه، به مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا می‌پردازیم. قانونی که باعث شده این روزها حتی اگر در یخچال رو هم باز کنیم، یه ایمیل بیاد و بگه «پرایوسی پالیسی» ما رو قبول کنین تا بتونیم ادامه بدیم. اما قبلش، بررسی مفهوم پرایوسی و حریم شخصی!

‏- دانلود نسخه ام پی تری
‏- دانلود نسخه او جی جی

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

‏- آر اس اس فید برنر
‏- کانال تلگرام
‏- گوگل موزیک
‏- پادکست در آیتونز
‏- ساوند کلاود
‏- فولدر دراپ باکس
آرشیو تحت وب رادیو گیک

آهنگ ها

  • از طرف ماری – آهنگ sway رو با اجرای دین مارتین به آراز
  • شهرام همیشه شب پره
  • sway – dean martin
  • Melanie-Brand-New-Key
  • سینا حجازی – گلخونه