رادیوگیک ۰۹۸ – پرایوسی خلوت حریم شخصی

این یک شماره مرسومه، پراز تجاوز به حریم شخصی، حمله به حوزه و خصوصی و نقض پرایوسی ما. این شماره در مورد اینترنت این روزها است. البته با خبرهایی خوب، از کات و پیست دی ان ای برای مبارزه با سرطان گرفته تا پیشبرد حقوق معلولین اون سر دنیا، البته در کنار ماهواره و لباس فضایی این حوالی.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

قارچی که از تشعشعات اتمی تغذیه می کنه

چرنوبیل رو می شناسین دیگه؟ از حادترین اتفاقات اتمی جهان. از ۱۹۹۱ دانشمندانی که با ربات‌های کنترل از راه دور مشغول بررسی داخل نیروگاه بودن متوجه یکسری قارچ شدن! اونجا! روی دیوارهای راکتور. و نکته عجیب؟ قارچ ها به سمت مرکز رآکتور حرکت می کردن. به سمت منبع تشعشع! ده سال بعد که تحقیق مجدد انجام شد نتیجه جالب بود: قارچ های نزدیکتر به تشعشع سریعتر رشد می کنن. به نظر می رسه ملانین قارچ ها، تشعشع اتمی رو جذب می کنه و انرژی رشد رو فراهم می کنه. تقریبا شبیه همون چیزی که انسان نور رو جذب می کنه و همونطور که که گیاهان انرژی خورشید رو می گیرن و تبدیل می کنن. تحقیق در ۲۰۱۶ دوباره تکرار شد . به این شکل که ۸ نوع از قارچ‌ها رو به ایستگاه فضایی بردن که تشعشعی بین ۴۰ تا ۸۰ برابر زمین داره و امیدوار بودن قارچ ها ملوکولهایی تولید کنن که خوردنشون توسط فضانوردان، اونها رو در برابر اشعه مقاوم‌تر کنه. نتیجه این تحقیق هنوز منتشر نشده..ولی خبر باحاله.. و من متخصصش نیستم.

دادگاه عالی اجازه می ده اگر سایتی مناسب معلولین نباشه، ازش شکایت کنین

ماجرا به طور خاص به وبسایت پیتزا فروشی دومینو برمی گرده و اینکه دادگاه عالی طبق رایی اجازه داده که نابینایان ازش شکایت کنن؛ اگر نتونن ازش درست استفاده کنن و پیتزاشون رو سفارش بدن. این بر اساس قانون Americans with disabilities Act است که می گه همه رستوران ها و مغازه ها و حتی اپ ها و سایت هاشون باید برای افراد دارای معلولیت مناسب سازی شده باشن. حالا جزییات خیلی هم مهم نیستن ولی [صحبت در مورد ایران]

مدیرعامل‌های فرانسوی متهم به قتل ۳۵ کارمندشون شدن

به نوشته واشنگتن پست سه تا از مدیران سابق فرنچ تلکام به اتهام ساختن یه محیط کار صدمه زننده که منجر به خودکشی ۳۵ کارمند در طول دهه ۲۰۰۰ شده بود، محاکمه می‌شن. اصطلاح استفاده شده «مزاحمت اخلاقی سازمان یافته است» یا چنین چیزی… instituional moral harassment. ماجرا سال‌ها است ادامه داره و محاکمه هم یکسالی طول کشیده و کلی ماجرای جنبی به همراه داشته. حکم نهایی خیلی زیاد نست ولی از نظر حقوقی بسیار مهمه که یه مدیر به خاطر سوق دادن کارمندها به خودکشی از طریق ایجاد محیطی مسموم محکوم می‌شه. اتحادیه‌ها حالا جدی تر دارن حقوق کارمندان و خودکشی هاشون رو دنبال می کنن. [گریز به وضعیت ایران و موندن کارمند در شب تو شرکت و ..]

بایدن به معدن‌کارها گفت برنامه نویسی یاد بگیرن

کاندیدای دموکراتیک جو بایدن در یک همایش معدن‌چی‌ها بهشون گفته که باید برنامه نویسی یاد بگیرن تا برای کارهای آینده آماده باشه. اون گفته که هر کسی که می تونه ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ متر بره زیر زمین و تو معدن کار کنه حتما می تونه برنامه نویسی هم یاد بگیره و اگر کسی می تونه ذغال توی کوره بریزه معلومه که می تونه برنامه هم بنویسه! این دوستمون قبلا هم گفته بود که مدیرهای معادن ذغالسنگ رو باید به خاطر صدمه ای که به محیط زیست می زنن به زندان انداخت! احتمالا دلیل این سخنرانی خاص این بود که قبلا کاندیدای دموکرات (هیلاری کیلنتون) در تبلیغ انرژی‌های تمیز گفته بود که «ما قراره تعداد زیادی از معدنجی‌های ذغالسنگ رو از کار بیکار کنیم» که منجر به اعتراضات زیادی در معدنچی‌ها شده بود.

لو رفتن فهرست کامل همه رای دهنده های اسراییلی

بلاهت همه جا هست و ظاهرا بین متعصبین بیشتر. در اسراییل رای دهنده ها ثبت نام می کنن و هر کاندیدا یه فهرستشون دسترسی داره. با این تعهد که مخفی نگهش داره و بعد از انتخابات پاکش کنه و غیره و غیره! عجیبه ولی کاربردهایی هم داره. حالا حزب لیکود سایتی که قرار بوده این اطلاعات رو در یک سایت در اختیار افرادی مثل نتانفلان قرار بده، یه باگ داشته و باعث شده همه بتونن کل فهرست رو دانلود کنن، شامل اسم کامل، شماره شناسایی، آدرس و جنس تک تک ۶میلیون و ۴۵۳هزار و ۲۵۴ رای دهنده اسراییلی! باگ چی بوده؟ شرکت Feed-b که سایت رو درست کرده گفته «یه مشکل یکبار تکرار شونده که به سرعت حل شد». حالا چی بوده؟ رو صفحه رایت کلیک می کردین، view source می کردین و یوزرنیم و پسورد ادمین رو می دیدین و لاگین می کردین و اطلاعات رو دانلود میکردین! ظاهرا دیتا از چین و روسیه و آمریکا و مولداوی مورد دسترسی قرار گرفته. حالا بلاهت اونها به کنار یادتون باشه که تقریبا هر چیزی که روی وب قرار می گیره، مورد حمله خواهد بود. عقلتون رو به کار بگیرین.

لباس فضانوردی
توضیح. زیپ. دماوند. یکهو که نیومده… پروژه بوده و گروه و … و آیا یکهو به وزیر میدن می گن این اومده؟ و آیا ماهواره فرستادن کار وزارت مخابراته؟ یا فقط چون رییسش تبلیغ می خواد؟ و در نهایت اینکه گفت اشتباه تیم تبلیغاتی بوده (:

کرنل ۵.۶ احتمالا هیجان انگیزترین کرنل‌های سال‌های اخیره

پنجره مرج کرنل ۵.۶ بسته شده و این کرنل به نظر اولین کرنل پرهیجان چند وقت اخیر میاد. توی این کرنل یو اس بی ۴، درایورهای بازمتن انویدیا آر تی ایکس، بهبودهای فایل سیستمی، AMD Pollock‌، اولین نشانه‌های AME Zen 3 و کلی چیز باحال دیگه است، البته از نظر خیلی ها قهرمان ماجرا وایرگارد است: یه وی پی ان جدید که مدت ها بود سرش بحث بود و انتظارش رو می کشیدین. این پروتکل آزاد وی پی ان … لابد فعالیت فعلی سانسورچی است ک چطوری باید قطعش کنیم (: لعنت به لباس فضانوردیش ((:

هک گوشی جف بزوس

در اول می ۲۰۱۸، جف بزوس یه مسیج از محمد بن سلمان گرفت، پرنس عربستان! قبلا با هم حرف زده بودن ولی حالا یه ویدئو بود حاوی پرچم کشورها و یکسری متن و البته ۱۴ بایت کدی که یه بدافزار رو نصب می کرد! حالا حمله کننده ها به گوشی بزوس دسترسی داشتن! روی آیفون ایکس و حالا نتایج منتشر شده. با پیگیری خود بزوس و تیم امنیتی اش. بزوس بعدها تهدید به انتشار عکس های خصوصی اش شد و البته چت هاش با یه خانمی که همسرش نبود. بعدها اتفاقا عکس ها هم در اومد. بحث حالا تو سازمان ملل هم مطرح شهد و انتقاد به عربستان و شاهزاده اش که با استخدام شرکت های خصوصی گوشی بزوس رو هک کرده و ارتباط کل ماجرا به جمال قاشقچی. چند وقت پیش هم فیسبوک به عنوان صاحب واتس اپ از شرکت NSO Group که این بدافزار رو نوشته شکایت کرد و گفت با این حفره علیه حقوق بشری ها و روزنامه نگاران اقدامات زیادی انجام داده. البته احتمالا دلیل حمله به بزوس هم پیگیری اش در مورد خاشقچی بوده. ماجرا خیلی مفصله و گوشه های مختلفی داره. از چرخش مالی حدود یک ملیارد دلاری هکرهای خصوصی تا نسخه های ارزون ۱۰ دلاری مشابه های همون برنامه ها و امکان حتی هک کردن کسی مثل بزوس به خاطر اعتمادش به مکالمه اش با یه شاهزاده! گفته میشه بزوس بعد از تهدید توسط نشریه انکوییرر، خودش در یک پست روی مدیوم عکس ها رو منتشر کرد و گفت تهدید شده و بهتره خودش منتشر کنه که راحتتر باشه و بعد هم یه تیم رو روی کشف این گذاشت که عکس ها چطور لو رفتن. یه شرکت امنیتی مشاور به تیم خبر داد که باید روی گوشی بزوس دنبال مشکل بگردن و بعد مشخص شد که پیامی که شاهزاده برای آیفون ایکس بزوس فرستاده بوده، آلوده بوده. اونها در آوریل ۲۰۱۸ در یک مهمانی شام در لوس آنجلس تلفن هاشون رو رد و بدل کرده بودن و شاهزاده چند باری به بزوس پیام داده بود. ۲۴ ساعت بعد از دریافت اون ویدئو، آیفون بزوس ۲۹هزار برابر معمول دیتا ارسال کرده! بازم توضیح [هرکسی ممکنه از این عکسها داشته باشه و بخشی از زندگی است] و [هیچ کس امن نیست]. حالا که اینجاییم یه گپ کوچیک هم در مورد امنیت واتس اپ بزنم که نباید بهش اعتماد کرد. اولا که بک آپ های بسیار مشوکی داره که نمی دونیم چقدر امن هستن. دوم اینکه مشخص نیست رمزنگاری اش چطوریه و چطوری کار می کنه. مدعی یک پروتکل است ولی کسی نمی تونه اثبات کنه، مستقل از بسته بودن، حتی باینری ها رو عامدانه غیرقابل خوندن کردن و در نهایت اینکه کاملا محتمله که بک دور داشته باشه: شرکت ها و کشورها با پول بتونن دسترسی بگیرن، به اسم قانون! و جاهایی مثل روسیه که تلگرام فیلتر است، واتس اپ بدون مشکل کار می کنه (:

خانه و سرپناه جزو حقوق بشری است

هر آدمی باید به یکسری چیزها دسترسی داشته باشه: شامل غذا، بهداشت، خانه، آموزش و حمل و نقل. نمی خوام خیلی کشش بدم ولی خب خونه از مهمترین چیزهایی است که یه زندگی سالم بهش نیاز داره و در همه کشورها کلی خونه خالی هست و کلی بی خانه. و البته کلی کلی کلی کلی آدم که بزرگترین هزینه زندگیشون خونه است و درآمدشون مثل یک چاه توی خونه ریخته می شه. راه حل؟ خیلی بدیهی است: دادن خونه به آدم ها! نیازمند چیه؟ کمی عرضه و جدیت و البته اولویت [بحث اولویت]. ظاهرش عجیبه ولی خونه ها می تونن ساده باشن یا جاهایی سخت تر. و البته کنترل جمعیت و بقیه چیزها. منم متخصصش نیستم ولی دیدم که فنلاند مدعی شده به زودی مساله بی خانگی آدم ها رو حل می کنه. الان افراد خیلی خیلی کمی بدون خونه هستن و گفتن تا ۴ سال تعداد نصف می شه و تا ۲۰۲۷ به صفر می رسه. ببینیم چی می شه… از تصور کردن جهان بهتر نباید دست بر داشت! اگر دوست داشتین دنبال Housing First بگردین (:

کسی که تسلای دست دو خرید و فیچرهاش غیرفعال شد

یه دوستی یه ماشین تسلا خریده که این روزها علاوه بر برقی بودن، به رانندگی اتوماتیک هم مشهوره از جمله بحث «اتوپایلوت پیشرفته» و «وضعیت رانندگی خودکار کامل». این دوستمون مدتی ماشین رو سوار شد ولی بعد این قابلیت ها غیرفعال شدن. به تسلا زنگ زد و شنید که: «تسلا اخیرا متوجه شده افرادی از این قابلیت استفاده می کنن بدون اینکه پولش رو داده بشن. خودروی شما هم جزو همین گروه قرار گرفته. شما موقع خرید پول رانندگی خودکار رو ندادین ولی الان امکانش هست که قابلیت روبخرین و فعالش کنین». هوم.. بحث کمی سخته. به هرحال مشکل اینجاست که یه فیچر نرم افزاری رو دارن از راه دور بدون اطلاع راننده غیرفعال می کنن. شاید بگیم از اول دزدی بوده ولی در نهایت داریم میرسیم به دنیایی که وقتی چیزی می خریم معلوم نیست چه شکلی و تا کی مال ماست. در واقع داریم از سمت خریدن یه ابزار به سمت اجاره کردن فیچرهاش پیش می ریم [بحث اشتراک نرم افزارها و ..] و در واقع انگار دیگه مالک چیزهای کمتر وکمتری هستیم و فقط تا وقتی پول در میاریم، حق استفاده از بعضی گزینه ها رو داریم. آخرین خبر: تسلا این فیچر رو دوباره فعال کرد!

در اعماق

داکیومنت های درز کرده نشون می ده سی آی ای یه شرکت رمزنگاری رو خریده بود، برای جاسوسی

اطلاعات درز کرده جدیدی نشون می ده که ظاهرا سی آی ای مخفیانه خریدار شرکت سوییسی Crypto AG بوده که به کشورهای متنوعی (که اسمشهاش رو حدس می زنین) تجهیزات امنیتی می فروخته. گزارش واشنگتن پست می گه این شرکت به جاسوس ها، دیپلمات‌ها، مقامات نظامی و حتی شرکت های خصوصی کشورهای مختلفی (که اسم هاش رو حدی می زنین) تجهیزات می فروخته و احتمالا مامورین سی آی ای در تمام مدت استفاده از این تجهیزات به حرفها گوش می کردن. شرکت کریپتو ای جدی در ۲۰۱۸ منحل شد. این خرید در اوج جنگ سرد اتفاق افتاد و دهه‌ها به آمریکا اجازه داد مکالمات ظاهرا محرمانه کلی کشور رو شنود کنه. البته سی آی ای در این مورد قبول نکرد که نظری بده ولی من و شما می دونیم که پروتکل خوب رمزنگاری اونی است که به خاطر مخفی بودن مکانیزمش امن نباشه بلکه باید الگوریتم ها شناخته باشن و فقط مخفی بودن کلید باشه که مکانیزم رو امن کنه.

اپل واچ، دروغ مردی که گفته بود با چاقو بهش حمله شده رو لو داد

یه آقای ۲۶ ساله رفته پلیس و گفته چون یهودی بوده، چند نفر بهش چاقو زدن. بعد اپل واچش اونو لو داده و حالا پلیس به اتهام گزارش دروغ اونو به دادگاه کشونده که احتمالا به چهار سال زندان منجر می شه. این مرد با زخم چاقو توی شکمش به بیمارستان رسیده و مدعی شده یه مرد سفید پوست در پارکینگ محل کارش در حینی که داد می کشیده «لعنت به شما یهودی ها» بهش حمله کرده و بهش چاقو و مشت زده. اما بعد که نتونسته این حرف رو ثابت کنه گفته که اشتباهی تو خونه روی چاقو افتاده و چاقو رفته تو شکمش و بیهوش شده و وقتی به هوش اومده خودش رو به بیمارستان رسونده. اما پلیس ها با استفاده از اطلاعات اپلکیشن سلامت این مرد که با اپل واچش آپدیت می شده به این نتیجه رسیدن که اون در زمانی که مدعی بوده بیهوش بوده، داشته راه می رفته و در نهایت هم اعتراف کرد که برای لغو قراردادی که دوست نداشته به خودش چاقو زده!

و .. پایتون
دو خبر مهم در مورد پایتون داشتیم. اولی اینکه بالاخره پایتون نسخه ۲ بازنشسته می شه. تقریبا همه توزیع ها سراغ پایتون ۳ رفتن و پایتون ۲ آخرین نسخه اش رو در آپریل ۲۰۲۰ دریافت خواهد کرد. بعد از ۲۰ سال فعالیت! قرار بود آخرین نسخه پایتون ۲.۷ در ۲۰۱۵ بیاد ولی اینقدر این زبون پر کاربرد و در هم تنیده با جهان تکنولوژی بود که مجبور شدن ۵ سال ماجرا رو عقب بندازن. دومین خبر بزرگ هم کناره گیری گوییدو (پدر پایتون) از نقش BDFL پایتون بود. تقریبا بعد از ۳۰ سال دیگه کنار رفته و خیلی هم دقیق نگفته بعدش چی می شه. بهمون اعتماد کرده (:

توی بازی های کامپیوتری، بعد از هوش مصنوعی، از میمون‌ها هم شکست خوردیم

ما دیگه به باختن به کامپیوتر عادت کردیم. اما .. از میمون ها هم؟ (: محققین یک بازی مرتبط با کشف الگو درست کردن و ۵۶ انسان، ۲۲ میمون کاپوچین و ۷ میمون رسوس سرش با هم رقابت کردن و.. انسان ها باختن (: بازی هم سخت نبود. باید اول یک الگو رو یاد می گرفتین. مثلا اول فشردن مربع خط خطی، بعد مربع خالخالی و آخرش فشردن مثلث ابی. بعدش اگر انسان بودین امتیاز می گرفتین و اگر میمون بودین موز! وقتی این الگو رو یاد گرفتن، بازی کمی پیچیده تر شد و در نهایت در حالی که میمون ها د ر۷۰۵ موارد حرکت درست رو سریعا پیدا می کردن، انسان ها در ۶۱٪ موارد اشتباه می کردن! دلیلش منطقا اینه که انسان ها الگورهای یاد گرفته خودشون رو تکرار می کردن ولی میمون ها دائما فکر می کردن و با تغییر هماهنگ می شدن.

دی ان ای ترامپ و بقیه برای فروش

ظاهرا یک سایت مدعی است که دی ان ای آدم های مشهور رو برای فروش داره. حواسمون باشه که به دست آوردن دی ان ای کار پیچیده ای نیست و تقریبا رو هر چیزی که اثری از ما باشه، اثر دی ان ای ما هم هست. شرکت ناشناس «پروژه ارنست» می گه چیزهایی رو در اختیار داره که دی ان ای افراد مهمی روی اونها هست و اونها رو می فروشه. مثلا یه چنگال استفاده شده به ۳۶هزار دلار، یه موی سر به قیمت ۲۰۰۰ دلار یا یه لیوان استفاده شده به قیمت ۶۵هزار دلار. قانون هم در این مورد دفاع خاصی نداره. تو آمریکا اگر دی ان ای رو خودتون بردارین (مثلا موی یک نفر رو بکنین!) اینکار جرم است ولی اگر کسی خودش اونو جایی جا بذاره (مثلا روی برس هتل یا لیوان یه رستوران) برداشتن اون جرم نیست. اما با این دی ان ای چیکار می شه کرد؟ دقیقا نمی دونیم. می شه با یه ابزار ساده اونو تست کرد و دید چه بیماری ها یا خصوصیاتی محتمل هستن. مثلا موتاسیون APOE مرتبط می شه با احتمال بالاتر آلزایمر. یک احتمال دیگه کشف روابط ژنتیک آدم ها است و مثلا می شه کشف کرد که آیا این آدم سوپر مشهور، فرزند ناخوانده ای داره یا نه یا به چه نژاد و اصل و نسبی بر می گرده. و خب در آینده هم که این احتمالات بی شماره. از بالا و پایین شدن پول بیمه شما تا کپی گرفتن از شما (:

این هتل در ژاپن شبی ۱ دلاره، به شرط اینکه تمام وقت شما رو با دوربین به جهان نشون بده

هتل مال مادر بزرگ تتسویا انیو بوده ولی وقتی این پسر ۲۷ ساله کنترلش رو در دست گرفت، با خودش فکر کرد که چطوری می تونه فعالش کنه… به اینترنت فکر کرد و درآمدهایی که اون تو هست. و تقریبا کار اکثر شرکت های اینترنتی، فروختن حریم شخصی ما است. پس چرا هتل اینکار رو نکنه؟ البته محدودیت هایی هم هست. مثلا صدا توی استریم نیست یا مهمان ها حق دارن چراغ رو خاموش کنن و توی دستشویی هم دوربین نیست. امیرناظمی مثال جالبی زده بود .. [مثالش]

ممنوعیت پنج ساله اتحادیه اروپا روی تشخیص چهره در مکان‌های عمومی

اتحادیه اروپا در قانون جدیدی برای پنج سال، استفاده از تکنولوژی تشخیص چهره در مکان های عمومی رو ممنوع کرده. مثلا یک فروشگاه نمی تونه یه دوربین بذاره و بفهمه که من دومین باری است که در امروز اومدم تو مغازشون. البته اضافه کردن که در موارد مربوط به امنیت و تحقیقات علمی می شه برای این قانون استثنا قائل شد. ایده قانون هم اینه که برای مدتی تکنولوژی رو کنترل کنه تا بعدا در موردش قانون دقیق‌تری تصویب بشه. [مساله نابرابری مساله و قدرتی که به حکومت ها می ده] و [اشاره به اینکه قانون اشتباهه و باید کلی تر می بود چون الان حتی از شکل حرکت آدم ها می تونن هویتشون رو تشخیص بدن یا با سیگنال های یونیکی که موبایلشون ارسال میکنه]. و دقت کنین که اگر این دیتا رو بذاریم کنار دیتاهایی که دیتا بروکر ها می فروشن، چی می شه. طرف می دونه شما چقدر حقوق میگیرین و چی سرچ کردین و چی دوست دارین و بار چندم است از خیابون رد شدین و دفعه پیش با کی اومده بودین و … اضافه هم بکنم که برنی سندرز هم گفته اگر انتخاب بشه قانون مشابهی تصویب می کنه.

مهندس‌هایی که بر خلاف وجدانشون کار نمی کنن
خیلی در خود خبرها دقیق نمی شم. توی اولین کارمندان آمازون علیه سیاست «حق ندارید در مورد ضررهای زیست محیطی صحبت کنید» شکایت می کنن و حاضرن از شرکت بیان بیرون تا این حرف زور رو قبول نکنن و توی دومی گوگل تحت فشارهای کارمندهاش از پروژه دراگون فلای که بخشی از سرکوب دولت چین است عقب می شینه. و لازمه در مورد ایران حرف بزنیم. [هر کس شغلی داره استدلال نیست. شکنجه گر باید بیاد بیرون و المامور المعذور استدلال نیست و اینکه اگر برای سیستمی کار می کنین که باعث می شه سانسور و سرکوب راحتتر بشه، مشغول راحتتر و بهتر کردن امکان سرکوب هستنی. استدلال اینکه کاری می کنم که وقتی اینترنت قطع شد، مردم اذیت نشن یعنی دارم کاری می کنم که قطع کردن اینترنت بی هزینه تر بشه و …]

و در خبرهای خوب.. کریسپر!

در مورد کریسپر فکر کنم من از همه بیشتر دارم حرف می زنم. روشی برای کپی پیست کردن دی ان ای و دستکاری ژن که احتمالا بزرگترین اتفاق پزشکی خواهد بود. حالا آزمایش هایی در آمریکا نشون داده که محققین تونستن از طریق کریسپر سیستم ایمنی سه مریض مبتلا به سرطان رو ادیت ژنتیک کنن ، بدون درست کردن مشکلات جانبی! اولین بار است که ادیتی در این سطح اتفاق افتاده و بسیار نوید بخش و عجیبه. مقاله در ساینس منتشر شده و از این نظر مهم است که ادیت رو نشون داده ولی فعلا با درمان سرطان فاصله داریم. یکی از مریض ها مرده و دو تای دیگه در حال بدتر شدن هستن اما نشون داده شده که می شه به این شکل از درمان امیدوار بود و خود این ادیت ها کشنده نیستن. دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا سلول‌های T رو از خون مرض جدا کردن و با کریسپر ژن‌هایی که احتمالا جلوی فعالیت سیستم ایمنی علیه سرطان رو می گیرن رو پاک کردن. بعد از طریق یک ویروس این تی-سل ها رو به سراغ پروتیینی فرستادن که روی سلول های سرطانی پیدا می شه. در واقع از طریق سلول های خود مریض به جنگ سلول های سرطانی رفتن.

نامه ها

گپی در مورد اینترنت نامتمرکز

بحث در مورد پروتکل های نامتمرکز مثل تاکس (چت و ویدئو کال نقطه به نطه) و زرونت (وب سایت مبتنی بر تورنت و امضای دیجیتال) و بلاک چین و .. و همینطور مسنجرهایی که می تونن حتی بدون اینترنت کار کنن و فواید و مشکلاتشون و اینکه راه حل ما این نیست. مثال عقب نشینی به غار برای امن بودن (:

تقبیح ها و تشویق ها

تبریکی داریم برای کنسرسیوم یونیکد که پرچم ترنسجندرها و طرح های مرتبط با جنسیت بیشتری رو اضافه کرده. تبریکی هم می گیم به ناسا که لخته خونی فضانوردشون در فضا رو توسط پزشکی روی زمین رسیدگی کرده. تبریکی هم داریم برای مالزیایی ها که دولتشون ۱۵۰ کانتینر زباله پلاستیکی که برای دفن کردن به کشورشون فرستاده شده بود رو برگردوندن و گفتن کشورشون نباید به خاطر پول زباله دان باشه. و حرف محیط زیست که بشه، تسلیت به خودمون. برای همه محیط زیستی ها که زندانن بدون هیچ دلیل اعلام شده و قابل دفاعی و برای خودمون که چند هزار پرنده فقط برای عبور از ایران، مردن. ما بخشی از این کثافت هستیم ولی مرگ پرنده های گذری… و تبریکی به او نتیم عکاسی علمی که از یک اتم معلق عکس گرفتن که قابل دیدن با چشم غیرمسلحه (منم نفهمیدم!) تبریک؟ به مردم سانفرانسیسکو که مرکز شهرش بدون ماشین شده، فقط پیاده و دوچرخه و عمومی (: و تسلیت به روسیه که پوتین توش گفته نظری در این مورد که بهش بگن «رهبر معظم» نداره (:
تقبیح های ایران رو هم که دیگه نمی خواد بگیم… وقیح‌دونی شده (:

تبریک؟ به هکرهایی که فکر کردن چطوری می تونن به حل مشکل کورونا کمک کنن و بعد از گرفتن دسترسی به دیتابیس‌های علمی، ۵۳۵۲ مقاله ای که تا به حال در مورد این ویروس منتشر شده رو برداشتن و در اختیار همه گذاشتن تا شاید با دسترسی گسترده تر به چیزی که علم تا حالا بهش رسیده، دانشمندی در جایی از جهان بتونه سریعتر به راهل حل این دردسر بزرگ دست یپداکنه [ دانش مال همه است!]

موسیقی

محمد: سرزمین من از داوود سرخوش
سایبر Misirlou رو فرستاده که در زبان های زیادی خونده شده.. با وصف معشوقی جادویی و زیبا که از لب هاش عسل می چکه و یک بوسه اش جان بخشه
آهنگ روزهای شاد سینا حجازی به پیشنهاد گیکز آنلاین
تبریک تولد برای همسر عزیزم سحر، و دختران گلم دلوین (Delvin) و جانان
و البته تبریک تولد علی از طرف محسن که سه ۳ اسفند است!
موزیک انقلابی هم آژیر سرخ بود
محیا حامدی هم آهنگ دنگ رو داشت

کنسرت جز ایرانی، یه تجربه بد دیگه از کنسرت در ایران

من نه حرفه‌ای موزیک گوش می دم و نه تخصصی در صدا برداری دارم و نه حتی دقیق می تونم یه جز رو از یه سبک دیگه تشخیص بدم یا حالا چیزی شبیه این. اما گاه گداری کنسرت‌های موسیقی رو می‌رم. گاهی کسانی که دوستشون دارم رو، گاهی کسانی که خوبه دیدنشون و گاهی چون دوستان دعوت کنن و به نیت تجربه. اما راستش تقریبا هر بار که کنسرت رفتم تصمیم بعدی ام این بوده که «دیگه تو ایران کنسرت جدی نمی رم». منظورم از جدی، کنسرتی است که بلیتش رو می‌خرین تا صدای بهتری از چیزی که توی خونه می شنوین بشنوین و تجربه بهتری داشته باشین.

چرا؟ خلاصه اش می شه تجربه بد کنسرت جدی زنده از جمله همین کنسرت جز ایرانی که ماهان میرعرب، مارتین براور و امیر وهبه توی تالار اندیشه حوزه هنری اجرا کردن؛‌ البته مهمه بگم که با صدابرداری میلاد زنده نام. مستقل از مشکلاتی که به خودمون مربوطه، مثل حرف زدن و روشن کردن موبایل حین کنسرت (بله موبایل سایلنت رو هم نباید روشن کنین چون نورش تو اون سالن تاریک اذیت کننده است)، نشستن در جایی که بلیتمون نیست،‌ مشکلات مربوط به اجرا هم بسیار رو اعصاب است. مثلا در کنسرت دیشب:

  • برنامه نیم ساعت دیرتر از اونی که قرار بود شروع شد.
  • برنامه اصولا بروشور نداشت. من معمولا سعی می کنم کاغذ اضافی رو حذف کنم ولی در نهایت برای کل گروه ما یک بروشور لازم بود که حداقل اسم قطعات رو بدونیم یا نوازنده ها رو بشناسیم؛ چه برسه به کمی خوندن و آشنایی با ادعای «جز به سبک ایرانی» این گروه
  • در ادامه بی برنامگی، بحث نوازنده ها بود. بر طبق پوستر قرار بود یه نوازنده مهمان باشه که تار می زنه ولی به جاش یه نفر بود که نی می زد و دائما وارد نی کاملا ایرانی می شد که خب باید تکنوازی می کرد و یه جاهایی هم کلا گروه به سمت موزیک ترکیه‌ای می رفت که شایدم خب یه جور جز ایرانی باشه (:
  • ابزارهای عکاسی و فیلم‌برداری خود مجموعه بارها و بارها بسیار آزاردهنده بود. دیشب یک دوربین بین من در ردیف ۲ و استیج بود که باعث می شد من کلا یه نوازنده از سه نوازنده رو نبینم و یه نور چشمک زن قرمز دائما حواسم رو از سن پرت کنه. یا مثلا تو کنسرت کلهر که چند ماه پیش رفتم، صدای شاتر یک عکاس از اول تا آخر اجرا بخش زیادی از صدای ورودی رو به خودش اختصاص داد. در یک اجرای معقول، انتظار می ره جایگاه عکاس / فیلمبردار مزاحم ما نباشه و معمولا بعد از یکربع اول، عکسها گرفته شده باشه.

اما…

  • صدا برداری کنسرت دیشب افتضاح کامل بود. باور نمی کنین و منم الان باور نمی کنم ولی حتی وقتی هیچ سازی هم مشغول نواختن نبود و مثلا منتظر شروع آهنگ بعدی بودیم، یه صدای ههوووممم بلند و دائمی و یه سوت آروم وجود داشت که در تمام طول اجرای نوازنده‌ها هم ادامه داشت. نوازنده اصلی هم متوجه این بود که و بارها صدای امپش(؟) رو موقع حرف زدن قطع کرد که حداقل سوت و ووووفففف کمتر بشه! صدا بردار میلاد زنده نام بود که بدون شک خروجی صدا برداری‌اش نتیجه‌ای بدتر از کنسرت های دانشگاهی ما داشت. شاید هم به خاطر ابزار بد تالار اندیشه حوزه هنری است ولی در نهایت من مطمئن بودم که اگر آنتراکت بدن، نیمه دوم رو تو سالن نمیام چون تحمل کردن اون صدای دائمی واقعا تجربه بدی بود. خوشبختانه آنتراکت ندادن – احتمالا چون برنامه رو نیم ساعت دیر شروع کرده بودن. این مشکل در بسیار کنسرت های دیگه هم بوده ولی اینبار دیگه واقعا بدترین بود.

خلاصه اینکه تجربه من دوباره تکرار شد:‌ اگر همون موزیک رو با موبایل و هدفون خودم گوش بدم کیفیتی بسیار بهتر از رفتن به سالن کنسرت است! بخصوص که از دست تماشاچی‌هایی که برای گپ زدن و چیز خوردن و موبایل چک کردن و فیلمبرداری و گزارشگری به سالن اومدن هم در امانم (:

شهر کانزاس، حمل و نقل رایگان رو تجربه می کنه

کانزاس سیتی در آمریکا چند روزی است که با یک تیتر دائما دیده می شه: برنامه رایگان کردن کامل اتوبوس‌ها. این اولین شهر بزرگ در آمریکا خواهد بود که توش اتوبوس که سابقا ۱.۵ دلار برای هر سفر یا ۵۰ دلار برای بلیت نامحدود ماهانه بوده، رایگان می‌شه. هدف؟ افزایش درآمد شهر.

برنامه‌ریزها انتظار دارن که با رایگان شدن اتوبوس، حمل و نقل در دسترس پذیر تر بشه و در نتیجه آدم ها بیشتر جابجا بشن و از این طریق گروه‌های حاشیه ای که در فعالیت‌های اقتصادی کمتری شرکت می‌کن، بتونن با تحرک بالاتر، برای اقتصاد شهر مفیدتر باشن. یکی از مشاوران شهرداری در این مورد می گه که «به اعتقاد من، مردم حق دارند در شهر جابجا شوند. هدف از این برنامه، کسب اعتبار نیست بلکه انجام کار درست است».

مسوول نوآوری شهر می گه که این تغییر دیدگاه چهار پنج سال قبل بوده که باعث شده شهر در این مسیر حرکت کنه. اون می گه در این مدت، مسوولین بیشتر از اینکه روی ابزار حمل و نقل فکر کنن، روی اهداف و آثار حمل و نقل در شهر متمرکز شدن. به این معنی که الان نگاه می کنن که بودن یا نبودن هر خیابون یا اتبووس چه تاثیراتی روی اقتصاد و شکل زندگی مردم می ذاره.

راستش من خیلی وقت بود می خواستم در این مورد بنویسم و بگم عملا فاصله شهرها رو با کیلومتر نمی سنجیم، با «ساعت» می سنجیم. اگر در اتوبان‌ها حداکثر سرعت رو کم و کمتر می کنیم چون خیابون ها و ماشین ها و فرهنگ بد و بدتری ساخته ایم، عملا داریم محله ها و شهرها رو از هم دورتر و دورتر می کنیم. برای من مهم نیست تهران تا رشت چند کیلومتره، برای من مهمه که چند ساعته و چند تومن. همینطور ونک تا فلکه دوم صادقیه! حداقل تلاش کانزاسی ها این بوده که این فاصله ها رو صفر دلار بکنن، چیزی که داریم درست در جهت مخالفش حرکت می کنیم و این روزها رفت و‌آمد حتی با اتوبوس و مترو هم هزینه ای داره که در آخر ماه برای خیلی ها با معنی است و باید در موردش حساب کرد و از اونطرف فاصله شهرها به تومن و ساعت داره دورتر و دورتر می شه و فاصله آدمها، شغل‌ها و قشرها هم بیشتر و بیشتر.

منبع اصلی

طرح برنی سندرز برای رساندن اینترنت پر سرعت به همه آمریکایی‌ها

طرح‌های فضایی رسوندن اینترنت به کشورهایی که رییس هاشون اینرتنت رو برای مردمشون لازم نمی دونن زیاده. از بالن و هواپیما و ماهواره و غیره. تلاش این طرح ها، وارد کردن سکتورهای جدید مصرف کننده از مکان هایی با دسترسی کم است. ولی روی دیگه سکه، اینه که مردم خیلی از کشورهای پیشرفته هم در حال حاضر دسترسی مناسبی به اینترنت ندارن؛ مشهورترین مثال این ماجرا خود آمریکا است. در مقایسه با خیلی از کشورها، دسترسی به اینترنت در آمریکا فوق العاده نیست.

حالا سناتور و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، برنامه ای رو اعلام کرده که طبق اون در صورت پیروزی در انتخابات، با دادن ۱۵۰ بیلیون دلار از طرح Green New Deal و همکاری شهرداری ها و حضور سازمان های دموکراتیک، اینترنت پر سرعت واقعی رو در دسترس همه شهروندان آمریکایی قرار بدن (عبارت واقعی رو لازم بود اینجا بنویسم تا حواسمون به تفاوت اینترنت پر سرعت واقعی و این مهملی که در ایران تحت عنوان اینترنت پر سرعت به ما می دن بذاریم، چه در سرعت چه در سانسور).

البته سه کاندیدای دموکرات دیگه هم قول هایی مشابه دادن. تمرکز هر چهار نفر هم روی این است که اینترنت و دسترسی صحیح به اون یک زیرساخت عمومی است. در طرح سندرز قراره این ۱۵۰ بیلیون دلار تبدیل به یک شرکت با مالکیت عمومی باشه که به همگان سرویس بده بر خلاف قول های ما، پروپوزال حاوی توضیحات جزیی در مورد اجرای کار هم هست. احتمال رای آوردن کسی مثل سندرز در انتخابات آمریکا اونهم در چنین دوره ای بسیار کمه ولی به هرحال به عنوان یک دیدگاه متفاوت، حضورش بسیار ارزشمنده.

هکتبرفست، با تحریم بودن کشورمون چه کنیم؟

می دونیم که هکتبرفست است و اگر چهار تا پی آر توی گیت هاب بزنین، ممکنه بهتون پیشنهاد بده که براتون سوئگ (swag) شامل تی شرت و اینها می فرسته. ولی این رو هم عمیق تر می دونیم که سیاست های کشورمون جوریه که دنیا ترجیح می ده تحریمش کنه. این دو تا رو که با هم قاطی کنیم یه ناراحتی بزرگ درست می کنه: ذوق دریافت تی شرتمون با جواب «به ایران نمی تونیم بفرستیم» کور می شه. تنها راه حل اینه که یا کشورمون رو درست کنیم که فعلا تواین هکتبرفست عملی نیست یا یه نفر رو در کشوری به جز کره شمالی و ایران داشته باشیم که بتونه آدرسش رو بدیم و جایزه هامون رو اون بگیره و بعدا برامون بیاره یا یه جوری بفرسته.

اما خب خیلی هامون این امکان رو نداریم. و اینجا پیشنهاددوست خوبمون فرود مطرح می شه: یک نفر داوطلب که خارج زندگی می کنه آدرسش رو بده ما استفاده کنیم و اون تی شرت رو بگیره و بعدا یه جوری بهمون برسونه.

اما این روش آسونی نیست. کسی که آدرس می ده احتمالا بیشتر از سه چهار تا تی شرت نمی تونه تحویل بگیره و همچنین دردسر خیلی زیادی متحمل می شه. هم دریافتش می کنه هم باید نگهش داره و هم باید بعدا یک جوری به ما برسونه. احتمالا از طریق پیدا کردن یه مسافر یا دوست که میاد ایران و اون هم قبول کنه یه بسته رو بیاره – که اگر من باشم حتما ترجیح می دم بسته رو باز کنم و توش رو نگاه کنم که در گمرک به مشکلی بر نخورم. در واقع این یه لطف بزرگ است که شاید کسانی باشن که بخوان برای بقیه و برای حل کردن مشکلی که چند سال قبل خودشون هم درگیرش بودن انجامش بدن. پس ما دو گروه آدم که اولی ها خیلی مهربون هستن و اگر می خوان مشارکت کنن لطفا به من یه ایمیل بزنن. بذارین دقیق تر بگم:

اگر خارج زندگی می کنین و حاضرین کمک کنین

  • لطفا به من یه ایمیل بزنین و مساله رو اعلام کنین. بعد اگر کسی بود که این کمک رو می خواست من ایمیل شما رو بهش می دم – سعی می کنم بار رو تقسیم کنم و به هر کس بیشتر از چهار نفر رو معرفی نکنم. مگر اینکه خودتون دوباره درخواست بدین
  • شما آدرس خودتون رو به کسی می دین که دیجیتال اوشن قراره براش یه هدیه در حد یه تی شرت بفرسته و شما تی شرت رو دریافت می کنین و در یک سفر به ایران یا توسط یکی که میاد برای طرف می فرستین
  • هیچ فشار زمانی نباید روی شما باشد و کسی که درخواست کرده باید این رو بفهمه

اگر در ایران هستین و برنده شدین و کسی رو در خارج ندارین

  • می تونین به من ایمیل بزنین، اگر کسی بود که داوطلب شده بود آدرسش رو بده به شما معرفی اش می کن
  • شما آدرس اون رو به دیجیتال اوشن می دین
  • با درک اینکه اون داره خیلی لطف می کنه، منتظر می مونین تا شاید زمانی بتونه تی شرت رو به شما برسونه. احتمالا از طریق یه مسافر و اینها
  • درک هم می کنین که نه من نه کسی که آدرسش رو داده مسولیتی نداره. یه تلاش است و لطف و دوستی. اگر بهتون گفت «اصلا بسته پستی ای نیومد» باید حرفش رو کاملا قبول کرد با دوستی (:

ببینیم چی می شه. در ضمن یک شرکت پستی هم پیشنهاد کرده بخشی از این مساله رو بپذیره و اگر بشه حتما با اسم معرفی می کنم که تبلیغی براش باشه.

پ.ن. تازه باید بشینیم ببینیم اصلا دیجیتال اوشن امسال به ایرانی ها جایزه می ده یا نه (:
پ.ن.۲. jadijadi gmail

رادیوگیک – شماره ۹۵ – تاخیری دوبل

بعد از مدت‌ها یه رادیوگیک داریم، کلاسیک با اخبار ولی دنیا دیگه کلاسیک نیست. یکی می خواد هر بار اینترنت وصل شدن ما رو لاگ کنه، یکی دسترسی مون رو طبقه بندی کرده و هک ها هم دارن بزرگ‌تر و بزرگ تر می شن و ماشین‌ها دخالت بیشتر و بیشتری توش دارن. با ما باشین تا حداقل بفهمیم چه بلایی داره سرمون میاد، شایدم یه لگد بهشون زدیم! این شماره لحظات ۱۶پلاس داره.

و البته اگر دوست دارین، پسوند رو بکنین ogg و فایل رو بگیرین.

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

  • کارمندی که ۱۳۰۰ تا کارت بانکی رو حفظ کرده بود دستگیر شد
  • متادیتاهایی که آدم می‌کشن
  • کیسه پلاستیکی رو کنار می ذارین؟ صدها بار از کیسه پارچه ای تون استفاده کنین
  • کوبول هم ۶۰ ساله شد
  • و نیوزلند اجازه می ده حقوق کارمندها رو با بیت کوین بدین
  • بحث بیت کوین است اینم بگم که در تمام شهرهای چین، انرژی خورشیدی ارزونتر از برق غیر خورشیدی است
  • دیپ فیک رو یادتونه؟ حالا داره گسترده می شه… یه کلاه بردار با دیپ فیک صدای مدیرعامل، مدیر رده پایینتر رو قانع کرده که ۲۴۳هزار دلار پول بهش منتقل کنه
  • چین شرکت های مخابراتی رو هک کرده تا بتونه از ایغورهای مسافر جاسوسی کنه
  • اوکلند سومین شهر آمریکاست که استفاده پلیس از تشخیص چهره رو ممنوع کرده
  • پابلیک کد

در اعماق

  • قانون جدید کالیفرنیا، باعث می شه شرکت هایی که به شکل اپ هستن، کارگرانشون رو به عنوان کارمندهاشون حساب کنن
  • مشکل امنتیی FPGAها
  • توییتر کلا ارسال از اسمس رو قطع کرد تا جک هایجک نشه
  • استالمن در مایکروسافت
  • ایران نیاز به قانون کمتر داره، نه بیشتر
  • کاربران ایرانی به زودی احراز هویت می شوند

موسیقی

  • شعر اول، صدای پرویز گرجی بیانی

برای پیشرفت مجدد، دوباره وبلاگ بنویسید

شاید براتون جالب باشه ولی زمانی بود که ما تو ایران اصولا از هم خبر خاصی نداشتیم. یک تلویزیون انحصاری بود که هنوزم هست و دو تا روزنامه به اسم کیهان و اطلاعات. اونها و کتاب های درسی به ما می گفتن بقیه مردم ایران چی فکر میکنن و چی می خوان و ما هم فکر می کردیم وصله ناجور هستیم. اما اینترنت که ظاهر شد، چیزی اومد به اسم وبلاگ. آدم ها تونستن خودشون روزمره‌هایی رو بنویسن که هر کسی خواست بتونه بخونه. یکهو اطلاع ما از همدیگه فوران کرد! فهمیدیم تو ایران یک گروه دیگه هم هستن که اونها هم لینوکس دوست دارن، یکی هست که به همجنسش علاقمنده، یکی هست که مهندسی قبول شده ولی دوست داشت نقاش بشه، یکی دیگه هست که اتفاقا اونم عموش شهید شده ولی وضع فعلی رو دوست نداره و یکی دیگه هم هست که می پرسه ۲۰مین اقتصاد جهان، چرا باید وضعش این شکلی باشه؟ دیدم اتفاقا افراد خیلی کمی هستن که اونجوری که تلویزیون «همه» رو معرفی کرده، زندگی کنن. باور بکنین یا نه،‌ قبلا خیلی ها فکر می کردن تنهان ولی الان وقتی به هم می رسیدن از هم آدرس وبلاگشون رو می پرسیدن تا ببین دیگه چند مدل آدم با چند مدل عقیده که تا حالا تو تلویزیون و کتاب درسی اثری ازشون نبوده، تو ایران هست (:

و همون روزها بود که خاتمی فرمان فیلترینگ رو امضا کرد و اولین جاهایی که فیلتر شدن، سرویس دهنده های وبلاگ مثل بلاگ اسپات و وردپرس بودن و بعد هم کمیته سانسور درست شد که کلی از اعضاش تو دولت هستن و با نامه هاش دائما از سرویس دهنده های وبلاگ داخلی داخلی خواست که فلان وبلاگ رو پاک کنه و آرشیو فلان وبلاگ رو حذف کنه. در همین دوران کلی اردو برگزار شد تا به گروه خاصی که تلویزیون و روزنامه ها رو هم داشتن بگن که باید وبلاگ بنویسن چون مهمترین کار نشر ارزش های اونها در اینترنت است (:

اما به نظرم کار از کار گذشته بود. وبلاگ ها کاری که باید رو کرده بودن و سدی که شکسته رو نمی شه به این راحتی ها جمع کرد. حداقل آدم های تیپ ما از همدیگه خبر داشتن؛ بخصوص که بعدش با اومدن شبکه های اجتماعی بیشتر به هم وصل شدیم و بعدش هم با سانسور شدن همه چیز، عملا توی آنتی فیلتری زندگی کردیم که ما رو به هم وصل نگه می داشت.

اما بودن کسانی که توی این سپر ضد سانسور نبودن و ارتباطشون هنوز قطع بود. در واقع انگار سانسورچی ایران تونسته بود یک جایی ارتباط یک گروه از مردم رو با اینترنت قطع نگه داره و تا ده سال برای ما عجیب بود اگر پدرها و مادرهامون رو می دیدیم که خبری رو از اینترنت یا یاهو یا چنین چیزهایی نقل می کنن.

دنیا اما منتظر سانسورچی نشد. جلو رفت و مسنجرها این مشکل رو حل کردن. مسنجرها و گوشی های هوشمند باعث شدن بقیه مردم ایران هم به اینترنت وصل بشن و تا سانسورچی بیاد بجنبه، مزایاش رو چشیده باشن و بعد از سانسور و بگیر و ببند، با آنتی فیلتر و پریدن به جاهای بدون سانسور و … در اینترنت بمونن.

به تبع این حضور حداکثری در مسنجر، ما هم خیلی چیزهامون رو به داخل پیام‌رسان‌ها بردیم. آدم ها می خوان جایی حرف بزنن که بقیه هم باشن. وبلاگ نویسی ما تبدیل شد به درست کردن یه کانال برای نوشتن گزارش سفرهامون. فروم های ما تبدیل شد به کانال کاربران فلان، حتی خیلی خبرگزاری ها بدون هیچ سایتی،‌ فقط یک کانال هستن و تقریبا همه چیز رو بردیم تو این زیرزمین های تاریک و منفرد.. شایدم پر نور… اگر نظر من رو بخواین، اصلاح «منبر» برای این گروه‌های تلگرامی و غیره از همه چیز درست تره.

مسنجرها شبیه منبرهایی هستن که توشون چیزها گفته و فراموش می شن. حداقل آرشیو درستی از هیچ چیزی نیست. و توان سرچ سراسری هم نداریم. قبلا اگر من یکبار در ۲۰۰۸ از مرگ انتخابی تری پراچت می نوشتم، هر بار که در تمام جهان کسی دنبال مرگ انتخابی یا تری پراچت می گشت، ممکن بود بهش برسه. اما الان فقط در همون لحظه کسانی که پای منبر من نشستن اونو می خونن که شاید هیچ ربطی هم بهشون نداشته باشه و خلاص. گم شد رفت در تاریخ (:

حالا مشکل چیه؟ من نمی ترسم مطلبم خونده نشه. اتفاقا من طرفدار این هستم که در دنیای وبلاگ ها هم باید جرات می داشتیم و مطلب قدیمی رو می فرستادیم به آرشیو یا اون پایین مایین ها. اما نگرانی و ناراحتی من از اینه که مطالب روی هم انباشت نمی شن. اگر تاریخ علم رو بخونین، عملا دارین تاریخ انباشت دانش رو می خونن. انباشت دانش باعث پیشرفت می شده ولی الان در ایران ما که عملا فیلترینگ همه رو هل داده توی مسنجرها، ما دیگه چیزی رو انباشت نمی کنیم. هر بار چیزی رو می گیم و گم می شه، بدون امکان دسترسی مجدد عمومی بهش و بدون اینکه بشه سرچش کرد یا حتی بهش ریفرنس درست و درمون داد. حالا سوال ها دائما در گروه ها تکرار می شن و آدم ها بهشون جواب های تکراری می دن. توی چنین فضایی ما داریم خودمون رو تکرار می کنیم و چیزی رو انباشت نمی کنیم و در نتیجه جلو هم نمی ریم. من هیچ مشکلی با چت ندارم و به نظرم اگر کارکرد خودش رو داشته باشه خوبه ولی وقتی آدم ها تولیداتشون رو توی چت ارائه می کنن، پروسه قابل سرچ بودن دانش رو حذف می کنن. بدتر از اون اونهایی هستن که انتظار دارن با پیگیری این کانال ها و گروه ها «باسواد» بشن (: در ظاهر شما کلی اسم باکلاس و حرف خفن و اینها می بینین ولی در عمل به شکل رندم هر روز یک گوشه ای از یک چیزی نمایش داده می شه و می گذره و می ره که حتی به قبلی ها وصل هم نیست.

زیاد می بینیم که کسی «کانال آموزش فلان» راه می ندازه و دقیقا شروع مطالبش که پایه ها رو می سازن اون ته است که اگر شما روزی عضو کانالش شدین، عملا اونها رو نمی بینین. یا می بینیم یکی کانال سفر به روسیه داره که خب دوستاش می تونن دنبالش کنن اما اگر سه سال دیگه کسی می خواست بره روسیه و این آدم رو نمی شناخت، این مطالب به هیچ دردش نمی خورن. یا کسی انتقادی از چیزی داره و تو کانالی می نویسه و خیلی هم پخش می شه ولی نه بعدا می شه بهش ریفرنس داد نه یک نفر می گه «بر خلاف خانم فلانی (لینک)،‌ نظر من در این مورد…» (: ما عملا به جای کسانی که روی دوش هم می ایستادن تا پیش برن، شبیه آدم هایی شدیم که تو بیابون سعی می کنن بلند داد بکشن (یا برقصن (: ))‌تا چند نفر دورشون جمع بشن. این یکی از بزرگترین آفت های اینترنت ایران بوده.

برای مقابله با این وضع، بد نیست ما به انتشار دانش در جایی قابل سرچ، قابل فالو کردن، قابل ارسال به دیگران و غیره باشیم. اینستاگرام از این نظر بدترینه. چت ها بهتر هستن و رسانه های اجتماعی خوب و وبلاگ ها احتمالا بهترین. به نظرم واقعا خوبه همه ما تا حدی به متن قابل جستجو در اینترنت برگردیم. نه برای شهرت و اینها. برای کمک به انباشت دانش و در جا نزدنمون. برای همینه که من حسابی از راه افتادن ویرگول که مثل مدویم ایرانی است استقبال کردم. یک فرصت دیگه برای نوشته شدن مطالب در اینترنت قابل جستجو. اگر چیزی رو توی مسنجرها می نویسیم و ممکنه زمانی به درد کس دیگه هم بخوره، اونو یه جایی مثل وبلاگ یا ویرگول یا هر جای دیگه که گوگل اونو ببینه هم بذاریم تا از اون مدل منبری خارج بشیم و یکبار دیگه دانش یا دیتاهامون رو در عرض زمان و مکان به اشتراک بذاریم. سخت نیست و در مقابل بسیار ارزشمند است و شاید یک چیزی مثل پورتفلولیو هم برامون درست کنه.

این بود انشای من در مورد روز وبلاگنویسی فارسی (:

مصرف کنید: از توییت عکس ماهواره جاسوسی توسط ترامپ چی می فهمیم

چند روز قبل ترامپ با گذاشتن یه عکس با کیفیت فوق العاده بالا از یه سایت پرتاب ماهواره ایران، نوشت که عملیات پرتاب شکست خورده و آمریکا توش مقصر نبوده. مستقل از کشمکش های سیاسی، چیزی که عجیب بود این بود که رییس جمهور برای اولین بار به یه عکس از ماهواره جاسوسی ای رو نشون داده بود که توش هر ۱۰ سانتی‌متر روی زمین، تقریبا یک پیکسل شده بوده؛ و البته این عکس با گوشی موبایل فلاش دار، از یک مانیتور گرفته شده بود!

اسکات منلی توی این ویدئو در ده دقیقه توضیح می ده که ما دیگه چی می تونیم از این عکس کشف کنیم. با داشتن زمانی که بقیه ماهواره ها گزارش دادن و سایه ها باید بشه جای گرفته شدن عکس رو پیدا کرد. از رو اون می شه رسید به اینکه الان چه ماهواره ای باید اونجا باشه و شاید یه نفر سعی کرده باشه با تلسکوپش، از اون ماهواره جاسوسی عکسی بگیره!