ارتقاء دادن اوبونتوی جاونتی به کارمیک

توجه: اینکار چندان عاقلانه نیست. الان برای رفتن به نسخه بعدی زود است.

راستش رو بخواهید من از اولش هم از اسم «خرگوش شاخ‌دار» خوشم نمی‌اومد… امروز در یک اقدام انفجاری تصمیم گرفتم اوبونتوی ۹.۰۴ خودم رو به ۹.۱۰ ارتقاء بدم. اینکار خیلی ساده است، می‌زنید: update-manager -d

و در صفحه آپدیت، در اون گوشه بالا سمت راست یک دگمه اضافه می‌شه که توش گزینه ارتقاء به نسخه بعدی رو گذاشتن. اون رو که فشار بدین و به اندازه کافی که صبر کنین، لینوکس خود به خود به نسخه بعدی ارتقاء پیدا می کنه.. البته با صرف زمان زیاد و دانلود بیشتر از یک گیگابایت.

شکی نیست که اینکار چندان عاقلانه نیست چون نسخه بعدی اوبونتو هنوز در مرحله آلفا است و حدود دو ماه و خورده‌ای دیگه به عرضه رسمی‌اش مونده. اگر دقیق نمی دونید چیکار می کنید یا اگر از سیستم بک آپ ندارید یا اگر حوصله سر و کله زدن بیشتر با سیستم عامل رو ندارید یا اگر – بر عکس من – از آپدیت کردن خوشتون نمی‌یاد، به هیچ وجه اینکار رو نکنید.

از یک رسانه ملی چه انتظاری دارید؟

بلاگنوشت من رو دعوت کرده به بازی وبلاگ فانوس آزاد در این باره که «از یک رسانه ملی چه انتظاری دارید؟»

سوال سختیه و خیل گسترده. اما نظر من اینه که:

از یک رسانه ملی انتظار دارم وجود نداشته باشه.

سیستم ها دائما تمایل پیدا می کنن به سمتی که پول ازش تو می‌یاد و رسانه ملی در کشوری مثل کشور ما امکان وجود نداره و فقط بهانه‌ای است برای خفه کردن بقیه رسانه‌ها. به نظر من رسانه‌ها باید آزاد باشن و هر کس باید بتونه رسانه خودش رو تاسیس کنه. اصولا عبارت «ملی» در ایران تبدیل شده به یک حرف بی‌معنی برای جایی که حرفی با معنی برای زدن نداریم. از خودروی ملی گرفته تا سیستم عامل ملی و کامپیوتر ملی همه و همه دروغ‌هایی هستن برای انحصار قدرت و پول در دست یک عده.

من شخصا، رسانه ملی نمی‌خوام. اگر در یک کشور درست آزاد بودم شاید یک رسانه محدود و کوچیک دولتی که به احزاب و گروه‌ها و اندیشه‌ها زمان صحبت با مردم رو بده خوشحالم می‌کرد ولی توی یک حکومت انحصاری و سرکوبگر، حتی تیم ملی هم به سختی توی کتم می‌ره چه برسه به سیستم‌عامل ملی و رسانه ملی.

وقتی برای دیگران می نویسی…

این ننوشتن به نظرم یک دوره گذرا است. درگیر ترجمه ام و برای چند جای دیگه هم مطلب می نویسم (از جمله جدیدا در سایت دوست داشتنی www.Narenji.ir ) و برای همین ها است که کم می نویسم… به هرحال… گفتم خبری داده باشم. حالا که شروع کردم بذارین یک کم هم حرف بزنم. راستش مدت ها است لیلا سفره و کم حرف می زنم…

ایرانی ها شکست نخوردن (: هنوز شادن. هنوز پر انرژی و بیشتر از هر وقت دیگری در طول ۲۰ سال قبل، مفتخر (: قرن‌ها است که آدم ها علیه ستم مبارزه کردن. قدیمی‌ترین داستان‌های ایرانی مربوط به مقابله با دروغ است… و هنوز هم مفتخرترین لحظات زندگی ما با مفهوم مبارزه با دروغه که اینقدر زیبا شده… ما شعر رو داریم… ما زیبایی رو داریم.. عشق رو داریم و سادگی رو. با اینها ما شکست نمی خوریم. هیچ وقت و در هیچ شرایطی. این رو بخونین و ببینین کی پیروزه (: حدسم اینه که وقتی بخونین، اختلاف نظر زیادی بین من و خودتون و این شعر پیدا می‌کنین. اما چرا دوستش دارین؟ چون شاعر و خواننده این شعر هم عاشق بوده، زیبایی رو دوست داشته، به سعادت عشق می‌ورزیده و ساده بوده. مثل من و شما (: ما پیروزیم. زیبایی پیروزی ما هم اینه که نیازی به کشور و حکومت نداره. دیدن این که با شرف ترین و باسواد ترین آدم‌های جهان با ما هستن، لذت بخش‌ترین چیز دنیاست.

بهار توده‌ها شکفت

خورشید داره بیرون می‌یاد

تو روشنای آسمون

اما داره بارون می‌یاد

بارون می‌یاد بارون می‌یاد

بارون می‌یاد بارون می‌یاد

به دست پر توان خلق

پرنده‌ها آزاد می‌شن

شکوفه‌ها گل می‌کنن

ویرونه‌ها آباد می‌شن

اما داره بارون می‌یاد

بارون می‌یاد بارون می‌یاد

ای خفته در خون و سرود

بر پرچم سرخت درود

آزادی زحمتکشان

آواز و پیغام تو بود

تو خشم و فریاد منی

پیوسته در یاد منی

تصویر فردای سفید

ایران آباد منی

خنجر به قلب هر ستم

فریاد کینه خواه توست

خون پر پرنده ها

آیینه دار راه توست

ابر سیاه خصم ما

هرچی بباره بی امون

در روشنای خشم ما

می میره توی آسمون

(نمی‌دونم این سرود مال کدوم گروه و دسته است… اگر کسی می‌دونست خوشحال می‌شم توی کامنت‌ها بگه)

امروز ۱۸ تیر است

تاریخی که توش پلیس و انواع لباس شخصی ها، دانشجویانی که با اخلاق و ادب به بسته شدن روزنامه ها و محدود شدن آزادی بیان اعتراض داشتند رو به خاک و خون کشیدن و یک لکه ننگ توی تاریخ برای خودشون به جا گذاشتن. به همین سادگی.

به نظر من جنبش سبز باید از تو خیابون بیاد بیرون

جنبش خسته می‌شه. این جریان خیلی طبیعی‌ای است. آدم‌ها در مقیاس میلیونی می‌یان توی خیابون تا به تقلب و دروغ اعتراض کنن. این زیبا است. آدم‌ها می‌یان بیرون تا بگن که با دروغگو یکی نیستن. این هم زیباست و دنیا هم اینو می بینه. اما وقتی جواب چماقدار حمایت شده از طرف پلیس است و گلوله از بالای ساختمان‌های نیمه دولتی و نیمه جنگی و شلیک لباس شخصی‌ها به مردم عادی و پلیس ضد شورش و هلی‌کوپتری که آب و مواد شیمیایی روی سر مردم می‌ریزه و قمه به دست‌هایی که ترک پلیس سوار می‌شن، هیچ چیز دیگه زیبا نیست.

مشکلی که پیش می‌یاد هم اینه که آدم‌ها خسته می‌شن و بی‌انگیزه. هدف سرکوب هم بی‌انگیزه کردن آدم‌ها است. وقتی لات‌های چماق به دست جلوی مردم عادی قرار بگیرن و وقتی با گلوله به مردم شلیک کنن و … به نظر من دیگه منطقی نیست آدم از خونه بیرون بیاد. از نظر اکثر آدم‌ها هم اینطوره و به همین دلیله که بعد از شروع به خشونت از طرف دولت، مردم کمتر و کمتر توی فعالیت‌ها شرکت می‌کنن. در این شرایط آدم‌های توی خیابون هی کمتر می‌شن و هی ضربه پذیرتر. می‌شه استدلال کردن که بعضی از با شرافت‌ترین آدم‌ها هم هنوز توی خیابون می‌مونن ولی بدون حمایت مایی که به نظرمون مردن بدتر از دروغ شنیدنه. اینجا با شرفت‌ترین آدم‌ها می‌بینن که تنها موندن.

جریان «الله اکبر» هم همینه. واقعا صدای محلات مهیبه اما راحت می‌شه پیش بینی کرد که کم کم این صداها کمتر خواهد شد چون آدم‌ها انگیزه‌هاشون رو از دست می‌دن یا حوصله‌شون سر می‌ره. بازهم می‌مونن چند نفر فعال که احساس می‌کنن تنها موندن و بالاخره یک شب مجبورن بی‌خیال بشن و توی خونه غمزه بشینن.

اینه که من معتقدم حرکت بهتره «متوقف» بشه… با یک بیانیه مثل این

مردم عزیز (: ما آدم‌هایی هستیم معقول. آدمکش نیستیم، درست همونطور که دروغگو نیستیم. حوزه کار ما منطق است و حق و شعور. حالا که بحث به موتورسوار چاقو به دست و شلیک به مردم عادی و دروغ رسیده، قواعد بازی توسط اونهایی که منطقشون چماقه و گلوله و زندان، به حوزه‌ای کشیده شده که ما اهلش نیستیم. به همین دلیل، ما فعلا بازی رو تعطیل می‌کنیم چون بحث سر منطق و واقعیت نیست و بحث زور بیشتره. ما نه تو کار آدم کشی هستیم نه کتک زدن پس این دوره، دوره ما نیست. ما به خونه‌هامون می‌ریم و شمع روشن می‌کنیم ، شمعی که مطمئنیم یک روز به تاریکی‌ها غلبه خواهد کرد.

البته همونطور که گفتم ممکنه آدم‌هایی باشن که مثل من نخوان توی دوره دروغ ، تو خونه بشینن… این بیانیه، نظر شخصی منه.

ادامه کار؟ صد در صد کار ادامه داره ولی به شیوه‌ای که آدم‌های جدیدی جذب بشن و آدم‌های فعلی لذت ببرن. نه اینکه کسی بره زندان یا شکنجه بشه یا کشته بشه یا مجبور بشه برای دروغ گفتن بره توی تلویزیون. شهر سبز خواهد بود. چه با بادکنک‌هایی که هر هفته جمعه ظهر هوا می‌شن و چه با آدم‌های شاد و سالمی که معلومه راستگو هستن (: جنبش یک روز پیروز خواهد بود. نه روزی که طرف مقابل کشته بشه، بلکه روزی که دروغ و تقلب، زشت شمرده بشه.

سکوت سرشار از ناگفته ها است

نمی دونم کسی در این شرایط به اینجا سر می زنه یا نه. راستش کار خاصی نمی کنم ولی چیزی هم ندارم بنویسم. به نظرم مسخره می یاد بیام از نقش شبکه های اجتماعی بگم. بشینم از مترجم فارسی گوگل بنویسم و حتی از پیشرفت جهان و حزب دزدهای دریایی سوئد تو پارلمان اروپا حرف بزنم… من چیزی ندارم بگم.

به این جریان امید عجیبی نبسنیم. حداقلش اینه که خیلی ها دارن چهره های واقعی شون رو نشون می دن. حداقلش اینه که دنیا می بینه با کی طرفیم و حداقلش اینه که همه درک می کنن کی به کیه. دروغ نهادینه شده و وقیح بودن برای آدم شغل می شه.. من چیزی ندارم بگم.

حدس من اینه که احمدی‌نژاد رای خواهد آورد چون هنوز…

احمدی نژاد احتمالا رای می‌یاره حتی با اینکه در طول همین دو هفته

  1. بعد از خراب کردن کل روابط خارجی ایران، چجوری در آخرین فرصت هایی که داشت با گیر دادن به فامیل موسوی و کشیدن بحث مناظره به گیرهای شخصی، کل سیاست داخلی رو هم همچین تخریب کرد که سر تا پای نظام شروع کردن به ریختن پته همدیگه روی آب.
  2. با انتخاب احمقانه پرچم جمهوری اسلامی به عنوان سمبل خودش -کاری که در هیچ کمپین درست و حسابی ای اخلاقی نیست- باعث شده جمعیت عظیمی از مردم، با دیدن پرچم جمهوری اسلامی دچار حالت تدافعی بشن و من بارها و بارها دیدم که هر کسی پرچم دستش بوده، از طرف جمعیت چند صد نفری اطرافش هوووو می شده. هیچ رژیم خارجی نمی تونست اینجوری باعث بشه که مردم ایران اینجوری پرچم جمهوری اسلامی رو هوووو کنن. من -با وجود اعتقاد نداشتن به تقدس پرچم و کشور و اینجور چیزها- هر بار که می بینم ناراحت می شم. نه برای جمهوری اسلامی بلکه برای سه رنگی که داره ههههوووو می شه و برای خیلی ها معنی زیادی داره….

با وجود این، من حدس می زنم احمدی نژاد کماکان رای می‌یاره چون حدس می‌زنم که هنوز

  1. اکثریت کشورم سواد کافی ندارن
  2. به خاطر کم سوادی و فقر، پوپولیسم در ایران به خوبی کار می کنه
  3. عقاید مذهبی هنوز اونقدر قوی هستن که مردم از کسی پیروی کنن که فکر می کنن رهبر مذهبی شونه
  4. مردم اعتقاد دارن که بودن نظام بهتر از نبودنش است و فکر می کنن احمدی نژاد است که ممکنه نظام رو حفظ کنه
  5. افرادی هستن که احمدی نژاد براشون قدرت و ثروت می‌یاره. از فامیل های خودش گرفته تا فقرای مادی که مجبورن خودشون رو به یک سیب زمینی یا ۵۰ تومنی یا یک وام کوچیک بفروشن

به این دلایل، من رای احمدی نژاد رو بالا می‌بینم. اگر واقعا مجموعه کم سوادها، فقرای فرهنگی و مادی، پوپولیسم زده‌ها و مذهبی‌هایی با فکر بسته نتونن ۵۱ درصد آرا رو به صندوق بریزن نظر من در مورد آینده ایران واقعا تغییر می کنه. اگر احمدی نژاد رای نیاره، من واقعا به آینده ایران خوشبین می شم (:

رای ندادنه که رای موسوی رو می‌شکنه

وقتی می‌گم به کروبی رای‌ می‌دم، دائم می‌شنوم که اینکار رای موسوی رو می‌شکنه و محمود رای می یاره. این حرف درست نیست.

اول باید بگم که انتخاب این چهار نفر به نوعی هوشمندانه بوده. از بین بیش از هزار نفر، فقط این چهار نفر رو به شبه‌انتخابات راه دادن. بعضی ها می‌گن جالبه که بینشون سه نفر می خوان تغییر ایجاد کنن و حتی رضایی هم تا حدی مخالف سیاست‌های فعلی است. در واقع احمدی نژاد یکه و تنها کل رای‌هایی که ممکنه به نفع نظام به صندوق ریخته بشه رو داره.

منظورم اینه که توی ایران یکسری آدم هستن با سواد پایین یا پیرو هر چی که فلان کس بگه یا طرفدار هر دروغی که توی تلویزیون بشنون. این آدم‌ها به محمود رای می‌دن و لاغیر. اگر مثل دفعه قبل دو سه تا کاندیدای اصطلاحا اصولگرای دیگه هم بودن،صد در صد می‌رفتیم دور دوم ولی در وضعیتی که احمدی‌نژاد تنها کاندیدای رسمی جناح حاکمه، اون همه رای‌ها رو داره.

در مقابل این تک کاندیدا، سه نفر هستن. من به کروبی رای می‌دم:

  • اگر احمدی نژاد ۵۱ درصد آرا رو بیاره، فرقی نداره من به کروبی رای داده باشم یا موسوی
  • اگر احمدی نژاد کمتر از ۵۱ درصد آرا رو بیاره، در دور بعد به موسوی رای می دم
  • اگر موسوی بیشتر از ۵۱ درصد آرا رو بیاره فرقی نداره من بهش رای داده باشم یا نه

به همین سادگی. اما طبق این استدلال، حالا که کروبی رای نمی‌یاره چرا بهش رای می‌دم؟

  1. شاید هم آورد
  2. به نظرم کروبی خودش هم نمی‌خواد رای بیاره. بحث دانشجوی ستاره دار و زندانی سیاسی کلا ممکنه براش صد هزار تا رای بیاره در حالی که فکوس کردن روی فقرا و این حرفها براش رای می خره. به نظرم کروبی و گروهش و حزبش و روزنامه‌اش توی این انتخابات یک سرمایه‌گذاری حقوق بشری خوب کردن برای آینده.
  3. اگر یک روز کسی گفت که ایرانی بود و کروبی ای اومد و گفت که در ایران زندانی سیاسی داریم و ازادی سبک زندگی مهمه و … خوشحال می شم تهش اضافه کنه که سه چهار میلیون آدم هم پشت این حرف ایستادن.

این رای ندادن من و شما است که باعث می‌شه احمدی نژاد رای بیاره. خلاص.