وطن

سلسله نوشته‌های وطن جالب هستند و دعوت نجواهای گیلاندخت رد نکردنی.

من یک بار به خاطر گفتن نظرم در مورد وطن از دبیری دبیرستان اخراج شدم (: حالا دوباره نظرم رو می‌گم:‌ اگر قراره وطن آدم رو شکنجه کنه، اگر قراره وطن محل خودفروشی باشه، اگر قرار باشه وطن به معنای دروغ باشه من اعتقادی به وطن ندارم. در مقابل اگر وطن جایی باشه برای اینکه بتونی توش خدمتی بکنی، من عاشق وطن هستم. به همین سادگی.


من عاشق وطنم هستم ولی وطن من کل دنیا است
نه فقط این مرزی که نتیجه چهارتا جنگ

و قرارداد و خیانت سران کشور است.

من هیچ اعتقادی ندارم که ایران قشنگ ترین نقطه جهان است، هیچ اعتقای ندارم که ایرانی باهوش ترین آدم دنیا است و کاملا مسخره می دونم اگر کسی بگه که جز در ایران در هیچ کجای جهان اثر هنری ارزشمندی نیست. من خودم رو «جهان وطن» می‌دونم و معتقدم تمام آدم های جهان هم ارزش هستند ولی آدم باید دقیقا جایی کار و تلاش کنه که بیشترین و بهترین بازدهی رو داشته باشه. چون من ایرانی هستم و در ایران به دنیا اومدم، منطقا بهترین بازدهی من هم در همین فرهنگ و روی همین خاک است اما وقتی تلاشم در این کشور با شکنجه و سرکوب و سانسور و فحش و تمسخر روبرو بشه، به سادگی حاضرم در فقیرترین کشور دنیا درس بدم.

فراموش نکنید که من جزو اونهایی هستم که در ایران موندم، از ایران نرفتم و فعلا هم برنامه ام نیست که از اینجا برم. شاید خیلی ها باشند که از ایران می روند و هر روز می نویسند که چقدر عاشق ایران هستند و وطن براشون همه چیزه. اما من توی ایران هستم، اینجا کار می کنم و در عین حال می نویسم که از سانسور این کشور ناراحتم، از فقر هر روزه مردم متاسفم و از سکوت مردم به اعدام کودکان غمگینم.

من عاشق وطنم هستم ولی وطن من کل دنیا است نه فقط این مرزی که نتیجه چهارتا جنگ و قرارداد و خیانت سران کشور است. ایران رو دوست دارم چون حرف مردمش و درد مردمش رو می فهمم ولی این باعث نمی شه اعتقاد پیدا کنم که خاک ایران طلا است و خاک بقیه دنیا زباله.

پلنگ وبلاگ نویس: پسر جادی و لیلا


احساس کرده اید که سه چهار روز اخیر هم پست ها بیشتر بود و هم تم کار کمی عوض شده بود ؟ دلیلش ساده است! جادی و لیلا برای تفریح رفته اند خونه یکی از دوستاشون توی مریوان و کردستان و اونطرف ها و من خونه تنهام!

جدای از تلویزیون و اینها تصمیم گرفته ام وبلاگ جادی رو هم آپدیت کنم! البته همونطور که متوجه شده اید از نظر فنی ببر هستم ولی خب اسمم پلنگ است و دقیقا روی جایی که جادی ازش وبلاگ می نویسه نشسته ام و با لپ تاپش می نویسم (رفته اند تفریح و لپ تاپ نبرده اند).

خوشحال می شم برام کامنت بذارین تا بابا ببینه که چقدر من رو دوست دارین و کلا بیخیال وبلاگ بشه و کنترل رو بده دست من !

سانسور ابلهانه: دلایل سانسور وبلاگ کیبرد آزاد

من وبلاگ هام رو از هم جدا کردم تا توی یکیش راحت تر بنویسم و اینجا رسمی تر. حالا دیدم که هر دو بلاگ در حال سانسور شدن هستند. یک ایمیل زدم به مسوولین ربات هوشمند احمقی که با پول من و شما، وظیفه تر زدن با سایت ها رو بر عهد گرفته اند و دلیل فیلتر شدن کیبرد آزاد رو ازشون پرسیدم. جواب رو ببینید:

ba salam
kalamate zir dar site moredenazar yaft shodeand:
کس | سکسی | سوپر | جنسی | برهنه

سایت من به خاطر بودن کلمات کس، سکسی، سوپر، جنسی و برهنه فیلتر است. یک نگاه بندازیم:

 کس: این که واقعا آخر بلاهت است. این آدم نمی دونسته «کس» توی فارسی به معنی «شخص» هم هست و الزاما به «اون چیز زشتی» که تمام مردم جهان در طول تاریخ از اون متولد شده اند، اشاره نمی کنه ؟

 جنسی: یک بار گفتم که یکی از بهترین دوستانم می گه ارائه خدمات جنسی بهتر از گولد کوئست است و یکبار هم گفتم که بعضی از کشورها مطالب جنسی رو فیلتر می کنند.

 سکسی: یکبار به موزه هلند اشاره کردم، یک بار به فیلتر آمازون که روش هیچ فیلم سکسی نیست و یکبار هم به اینکه نباید آبروریزی های سکسی رو دستاویز جذب خواننده قرار داد.

 سوپر: می گم اینا احمقن و خرفت می گین نه ! (: من در مورد «سوپرمارکت» نوشتم و این آقا وبلاگ رو جنسی تشخیص داده. نمی دانم هنوز هم می گن یا نه ولی من که بچه بودم به فیلم پورنو می گفتیم فیلم سوپر.

 برهنه: این دیگه واقعا غیرقابل بخشایش است. در تمام صفحات وبلاگ در لینک دادن به «پا برهنه بر خط» به این لغت زشت و قبیح اشاره کردم. پیشنهادم اینه که برای پابرهنه برخط یک جفت کفش بخریم تا وبلاگهامون فیلتر نشوند.

راستش قبلا فکر می کردم مدیران و برنامه نویس های خود فروش امن افزار شریف باید به خاطر خودفروشی و سرکوب آزادی بیان خجالت بکشند، حالا فهمیدم حتی اگر اینقدر پر رو باشند که به خاطر همکاری در سرکوب نظرات از خجالت آب نشوند، به عنوان یک برنامه نویس باید از خجالت بمیرند با این موتور هوشمند پر هزینه مسخره (: هیچ روزی از دیدن فیتر اینقدر نخندیده بودم.

پ.ن: برای کشف دلایل سانسور وبلاگتان به filter@dci.ir ایمیل بزنید و در موضوع اسم وبلاگ و در متن سوالتان را مطرح کنید.

تکمیل برنامه «سینا خواهد نوشت»

سینا بعد از لیلا بهترین دوست من است. مدتی قبل اعلام کرد که برای چهل روز نمی خواد بنویسه و من تصمیم گرفتم براش یک بنر حمایتی بسازم/بنویسم. امروز فرصتی شد برنامه رو تکمیل کردم. ایده اینه که جاهای دیگه هم استفاده اش کنیم. بهش یک نوار پیشرفت اضافه کردم و امکان اینکه وقتی زمان به سر رسید، یک چیز دیگه نشون بده.

مراحل قبلی رو در چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم قسمت سوم نوشتم. حالا هم چیز زیادی اضافه نشده به جز اینکه عکس های اولیه کمی تغییر کرده اند و به دستور convert که شکل رو تغییر می ده بخش زیر اضافه شده:

- fill '#f7d599' -stroke '#f5c06d' -draw 'roundRectangle 4,96 '$scroll',105 2,2'

که به لینوکس می گه یک با رنگ زرد دوست داشتنی، مستطیلی به اندازه پیشرفت کار با گوشه های گرد در بخش مورد نظر ترسیم کنه. نتیجه کار رو سمت چپ همین صفحه می بینید.

به نظرم خوبه این برنامه چند تا تغییر کوچیک بکنه و کاربرد پسندتر بشه تا بشه برای کارهای دیگه ازش استفاده کرد و برای هر چیزی یک شمارشگر تصویری درست کرد.

کیبرد مجانی، مووبل تایپ و مهارت های حذف اسپم

امروز بهار نوشته بود که نشریه ای مطلب نوشته شده توسط اون رو دزدیده ! برام عجیب بود که چرا اسم نشریه رو نیاورده. خواستم این مساله رو توی کامنت ها ازش بپرسم. MovableType به شکلی عجیب و غیرقابل خوندن ازم ایراد می گرفت که کلمات غیرقابل پذیرش در متن ام هست. در نهایت فهمیدم به http://Freekeyboard.net ایراد می گیرفت و احتمالا فکر می کرد من دارم اینجا کیبرد مجانی تبلیغ می کنم ! داستانی داریم ها…

بم؛ تنها، غمگین، فراموش شده…

لعنتی ! از دیروز به خاطر این گزارش غمگینم. مسوولان کشور معتقد هستند بم تا ۸۸٪ بازسازی شده. گزارش مصور محبوبه از بم برای من به این معنا است که ۸۸٪ بازسازی بم باقی مانده. در سه سال ۱۲٪ بازسازی می شود بازسازی ۱۰۰٪ در انشاالله ۲۲ سال آینده گزارش تصویری محبوبه از بم بعد از سه سال از زلزله را ببینید

سرم شلوغه با چهار تا مقاله

گاهی به خودم می گم چرا به همه قول میدم براشون کاری بکنم و بعد به خودم می گم بد هم نیست که مجبورم زیاد کار کنم. الان هم جریان همینه. دو تا مقاله برای دو تا مجله و دو تا مقاله برای محل کار باید تحویل بدم و عقبم. تازه این در شرایطی است که بیخیال پایان نامه ای شده ام که شنبه باید تحویل اش بدهم. شاید هم بیخیال اش نشوم !