گوگل پلاس و بانسرهاش

من زیاد سفر رفتم اما تا حالا یکبار بیشتر پام به داخل کلاب درست و حسابی نرسیده؛ اونهم توی فنلاند بود که هوا اونقدر سرده که نمی‌شه صندل پوشید.

بعله! بارها و کلاب‌ها کسانی رو دارن به اسم «دربون» یا «بانسر» که دم در می‌ایستن و یکسری آدم رو راه می‌دن و یکسری رو نه. معمولا دلایل عدم اجازه ورود یکسری چیز منطقی است مثل زیادی مست بودن یا لات بودن و گاهی چیزهای غیرمعقول (در لایه اول استدلال) مثل تیپ و لباس و جذابیت.

مثلا اصلا غیرعادی نیست اگر یک دختر خوشگل از در با احترام راه داده بشه و یک دختر زشت (؟!) اجازه پیدا نکنه از بانسر رد بشه و بره توی کلاب. یا مثلا یک نفر راننده محلی که بلوز مردونه و کفش معمولی پوشیده رو راه بدن ولی من رو که به عنوان یک کارمند خارجی به خاطر تی‌شرت و صندل راه ندن. هرچند که احتمال پول خرج کردن من خیلی بیشتر از اونه و احتمال دعوا راه انداختن یا رفتار نامناسبم خیلی کمتر. البته اینم بگم که برای یک گیک ، تی‌شرت و صندلش بسیار مهمتر از ورود به یک بار یا مورد تایید قرار گرفتن توسط دربون اونه (:

این مکانیزم شاید در اوایل برای حفظ امنیت محل بود ولی امروز یک جور طبقه بندی اجتماعیه (و در یکسری کشورها قابل شکایت). در اصل وجود اون بانسر (ویکیپدیا)، به کسانی که به کلاب راه پیدا می‌کنن یک هویت کاذب می‌ده از اینکه از بقیه بهتر هستن یا مورد تایید فلانی.

حالا جریان گوگل پلاس هم همینه. این سیستم هنوز در مرحله تست اولیه است و افراد کمی می تونن برن توش و فضایی به وجود اومده که انگار اگر کسی زودتر بره اون تو، مهمتر از بقیه است یا حرفه‌ای تره. این اصلا درست نیست. کاملا طبیعی است که علاقمندان تکنولوژی یا کسانی که حلقه‌هایی دارن از دوستان فنی، زودتر شناسه‌شون فعال بشه ولی اینکه کسی زودتر بره اون تو، معنایی شبیه اینکه اون آدم مزیتی به بقیه داره نداره.

گوگل پلاس (که این روزها بعضی‌ها بهش می گن گوپس ولی من ترجیح می‌دم اسم جی.پلاس هم جا بیافته تا به مکالمات جهانی نزدیکتر باشیم) یک سرویس اجتماعیه. نظر من زمان ویو این بود که هیجانش خواهد گذشت و استفاده نخواهد شد ولی در این مورد اینکه پلاس خواهد موند و فعال خواهد شد و اگر بخواد اینطور باشه، خیلی مهمه که همه توش باشن. گوگل پلاس به هیج وجه کسی رو در انتظار نخواهد گذاشت و همه خواهند تونست برن توش.

ممکنه یک مجموعه کوچیک از آدم‌هایی که اول از بانسر گوگل پلاس رد می‌شن جو بدن که خیلی مهمن و خیلی خوف ولی در نهایت امر خیلی زود همه وارد این سیستم خواهند شد چون نبودن حتی یک نفر در اون، کلیتش رو تضعیف می‌کنه.

در ضمن این سیستم به شکل اتفاقی برای همه کار می کنه، تا این لحظه بالاخره یک نفر هست که شما رو به حلقه دوستانش اضافه کرده باشه پس کافیه گاه گداری با فیلترشکنتون به گوگل پلاس سر بزنید تا بالاخره بانسر کلکش شما رو راه بده.

ابتکار گوگل برای جستجوی گی و لزبین

ابتکار باحالی است. پرچم رنگین کمان علاوه بر معانی متنوع اش (از جمله شناخته شده به عنوان پرچم صلح) توسط دگرباشان جنسی هم استفاده می شه.

گردش در بهترین موزه‌های جهان: موزه هنر گوگل

به افتخار لیلا که عاشق نقاشی ها است (:

موزه هنر گوگل مانند بسیاری از پروزه‌های دیگه گوگل پروژه‌ای است که از اوقات فراقت کارمندها مشتق شده. مفهوم ساده است ولی نتیجه بسیار شگفت انگیز: گشت و گذار واقعی در موزه‌های واقعی.

برای ورود به موزه‌ها باید اول به صفحه اصلی سایت برین: www.GoogleArtProject.com و با چنین چیزی مواجه بشین:

حالا کافیه از فهرست سمت چپ یکی از موزه‌ها رو انتخاب کنین. انتخاب من موزه ونگوگ در هلند است ولی انتخاب شما ممکنه هر کدوم از ۱۷ موزه فعال دیگه هم باشه. بعد از انتخاب موزه از منوی سمت چپ، می‌تونین به دو حالت ازش بازدید کنین. یا روز تصویر بالا در سمت راست کلیک کنین که فهرستی بهتون می ده از آثار موجود در اون موزه. نکته عظیم این تصاویر، اطلاعات همراه و زمینه نقاشی و اینها نیست. اونها رو با کمی زحمت می شه از اینطرف و اونطرف جمع کرد. نکته عظیم این تصاویر، دقت گیگاپیکسلی اونهاست. روی هر نقاشی می‌تونین تا میزان غیرقابل باوری زوم کنین و ضرب ضرب قلم‌ها رو بررسی کنین. مثلا من اینجا روی گوشه تخت نقاشی «اتاق خواب» تا حداکثر ممکن زوم کردم (نقاشی کامل در گوشه پایین هست و نقطه سفید اونجا، زوم من رو نشون می ده)

قابلیت بالا برای کسانی که واقعا می خوان نقاشی‌ها رو مطالعه کنن عالیه ولی برای غیرحرفه‌ای هایی مثل من، نه فقط بازدید از آثار جذابه که قدم زدن و دیدن محیط موزه ها هم واقعا سرگرم کننده است:

درست مثل نقشه‌های خیابونی گوگل، می‌تونین توی موزه‌ها قدم بزنین، دیوارها رو نگاه کنین و توی راهروها بچرخین. در ضمن اگر خواستین چیزی رو دقیق‌تر ببینین کافیه روش کلیک کنین یا علامت + کنارش رو فشار بدین تا مثل نمونه بالایی، بتونین دقیق در موردش بخونین و بدونین.

تنها چیزی که این سیستم کم داره، یک بازی است که روش سوار بشه. یا بتونیم توی فلان موزه مثل یک کاراگاه دنبال سرنج توی نقاشی‌ها بگردیم (که به درد بچه های مدرسه خواهد خورد) یا اینکه مثلا بتونیم با یک تفنگ توی موزه دنبال همدیگه کنیم و بزنیم همه جا رو داغون کنیم (که به درد بچه‌های مدرسه خواهد خورد!).

بهتر می‌شه

گرایش‌های جنسی متفاوت هستن و به نظرم جزو معدود چیزهایی که وقتی عضو یکیشون هستی، می‌دونی که تا آخر دنیا در اقلیت خواهی بود. اقلیت بودن سخته، حتی در کشورهایی که حقوق اقلیت‌ها محترمه. اما چیزی که مهمه اینه که جامعه یادبگیره که آدم‌ها با هم فرق دارن و تاوقتی حقوق بقیه رو ضایع نمی‌کنن، حق دارن رو اذیت نمی‌کنن، حق دارن جوری باشن که می‌خوان. یک پروژه بامزه داره به اینکار کمک می‌کنه «It Get Better».

توی این پروژه، آدم‌های بزرگ برای جوونترها تعریف می‌کنن که اقلیت جنسی هستن. از گی‌ها تا تغییر جنسیت داده‌ها (ترنس‌ها) و غیره و غیره. بحث اینه که شما وقتی جوون هستین و گی، ممکنه بقیه اگر بدونن شما رو اذیت کنن یا مسخره. یا ممکنه احساس کنین که وقتی بزرگ بشین حتما ایدز می‌گیرین و تنها می‌مونین و از جامعه طرد می‌شین. توی این پروژه، افراد بالغی که آشکارا جزو اقلیت‌های جنسی هستن در ویدوئوهای مختلف ماجراهاشون رو تعریف می‌کنن. طبق آماری که این سایت می‌ده:

  • از هر ۱۰ نفر دانش‌آموز گی، لزبین، ترنس یا بای‌سکشوال (دوجنسگرا)، ۹ نفرشون توی مدرسه توسط بقیه آزار دیدن
  • این دانش‌آموزان، دو تا سه برابر بقیه دانشجویان مورد زورگویی قرار گرفتن
  • تقریبا یک سوم این افراد، حداقل یکبار برای خودکشی تلاش کردن
  • اگر جوونی جزو گروه LGBT (گی، لزبین، دوجسنگرا و ترنس) باشه و خانواده‌اش بهش سخت بگیرن، ۸ برابر احتمال بیشتری برای خودکشی داره تا کسی که خانواده قبولش می‌کنه

حالا در این فیلم‌های کوتاه، افراد بالغ به جوونترها می‌گن که‌ «بهتر می‌شه» و نباید فقط به ناراحتی‌ها فکر کرد. مثلا توی این ویدئو،
کارمندان گوگل که آشکارا جزو اقلیت‌های جنسی هستن به بچه‌ها می‌گن که اونها هم مشکل داشتن ولی حالا همه چیز بهتر شده یا اینجا می‌تونین پیام اوباما برای این پروژه و اقلیت‌های جنسی‌ای که مورد آزار قرار می‌گیرن رو ببینین.

کار درست گوگل

دوشنبه‌ هفته قبل، نتایج یک تحقیق برزگ منتشر شد. در این تحقیق از ۲۳۰۰ توسعه دهنده نرم‌افزار پرسیده شده بود که به نظرشان آندروید انتخاب بهتری برای نوشتن نرم‌افزار است یا iOS اپل. نتیجه اعلام شده بسیار جذاب است. اکثریت پنجاه و نه درصدی برنامه‌نویسان گفته‌اند که آندروید در طولانی مدت وضعیت بهتری از اپل خواهد داشت در حالی که تنها ۳۵٪ آن‌ها، در این مورد از محصولات اپل نام بردند. البته همانطور که اکثر ما هم حدس می‌زنیم، جمعیت عظیمی – بیش از سه چهارم – پاسخ‌دهندگان گفتند که در حال حاضر و برای درآمد زیادی کوتاه مدت، اپل انتخاب بهتری است.

این نظرسنجی بسیار طولانی است؛ مثلا می‌گوید که ۷۵٪ برنامه‌نویسان معتقدند در آینده آندروید خواهد بود که تعداد زیادی از دستگاه‌های دیجیتال را قدرت خواهد بخشید و من هم نمی‌خواهیم همه آمار آن را تکرار کنم بلکه هدف دیدن روندی است که به سمت توسعه نرم‌افزار برای آندروید شکل گرفته. واقعا گوگل در این سیستم‌عامل چه کاری انجام داده که در چنین مدت کوتاهی، در دیدگاه برنامه‌نویسان به گزینه اصلی دنیای آینده تبدیل شده؟

مشخصا جواب اولی که خوانندگان این ستون به سوال می‌دهند بازمتن بودن است. اما این همه داستان نیست. گوگل این واقعیت را تشخیص داده که دنیای اینترنت و شیوه استفاده ما از آن در حال تغییر است. تا امروز، بیشترین استفاده معمول از اینترنت، صفحات وب بود و گردش در آن‌ها از طریق مرورگرها. اما در چند سال اخیر، داشتن نرم‌افزارهای اختصاصی برای سایت‌های مختلف و اتصال به آن‌ها از طریق نرم‌افزار دارد بیشتر و بیشتر جای مرورگرها را می‌گیرد. من شخصا روی موبایلم با استفاده از نرم‌افزارهای مستقل به توییتر، ویکیپدیا، بانک اطلاعاتی فیلم‌های اینترنت، فیسبوک، فریندفید، گوگل ریدر و ایکس.ای (نرخ ارز)، یوتیوب، ایمیل، فیدخوان و پادکست‌خوانم وصل می‌شود. روی لپ‌تاپ، به جای همه این نرم‌افزارها فقط یک براوزر دارم.

مدیرعامل گوگل اریک شمیت در مصاحبه اخیرش با وال استریت ژورنال گفته است که گوگل در آینده نقش خود به عنوان جستجوگر سنتی متن را حفظ خواهد کرد اما کاملا به این توجه دارد نرم‌افزارها در حال تغییر چهره وب هستند. گوگل با رایگان و تا حد زیادی آزاد کردن آندروید کمک کرد که برنامه‌نویسان بتوانند بدون هیچ مشکلی و تنها با دانلود چند برنامه – روی هر سیستم‌عاملی – مشغول توسعه نرم‌افزار برای آن شوند. در مقابل به مکانیزم برنامه‌نویسی برای اپل توجه کنید. در دنیای بسته اپل، شما اول باید یک مک بخرید، بعد باید حداقل ۹۹ دلار در سال بدهید تا SDK برنامه‌نویسی را بگیرید و در نهایت باید برنامه خود را برای اپل بفرستید تا آن را بررسی کند. در صورتی که اپل از برنامه شما خوشش نیاید کل زمان کار شما تلف شده اما اگر آن را بپسندند، برنامه شما توسط آن‌ها به فروش خواهد رفت و کمتر از یک سوم سود، به شما خواهد رسید.

در این مقایسه ساده می‌توانید متوجه شوید که چرا اکثریت برنامه‌نویسان خوب، ترجیح داده‌اند سرمایه و وقت خود در بلندمدت را روی آندروید متمرکز کنند و ببیند که چرا مدیر عامل گوگل پیش بینی کرده که در آینده نه چندان دور، تعداد جستجوهای انجام شده در گوگل توسط آندروید، از تعداد جستجوهای تحت وب این سایت، پیشی خواهند گرفت.

شیوه حذف شناسه در گوگل یا جیمیل

جاهای مختلف بحث شده که این گوگل خبیث کم کم داره کل اطلاعات ما رو ذخیره می کنه. بعضی ها تصمیم می گیرن به همین دلیل از گوگل برن. به هرحال شما هر دلیلی برای رفتن از گوگل داشته باشین باید خوشحال باشین چون حداقلش اینه که گوگل – بر خلاف فیسبوک – این اجازه را به شما می‌ده و اطلاعات شخصی شما رو هم پاک می کنه. برای حذف کردن اکانت خودتون از گوگل این مراحل رو انجام بدین

  • در گوگل لاگین کنید
  • روی My Account در گوشه بالای سمت راست صفحه کلیک کنید
  • در این صفحه، کنار My Products روی ادیت کیک کنید.

  • حالا باید لینک زیر گزینه Delete Account را کلیک کنید.

  • همه چیز را تیک بزنید. این تیک‌ها تایید می کنند که سرویس‌های مختلف گوگل برای شما غیر فعال شوند و شما قبول می کنید که اکانت پاک شوند ولی اگر تعهد مالی بر عهده اکانت باشد، هنوز آن را می‌پذیرید. بعد پسورد خود را وارد و Delete Google Account را کلیک کنید.
  • و خلاص:

اسم ترسناک لینوکس

حکایتی هست از پادشاهی که در روزگاری که نه تلفنی بود و نه دولتی و نه سیستم‌های مدیریت، با لباس مبدل در خیابان‌های شهر و روستا می‌گشت تا ببیند که مردم در چه وضعی زندگی می‌کنند و درباره‌اش چه فکر می‌کنند. یکبار این پادشاه در شب سرد به روستایی رسید و از یک نفر خواست برایش لباس گرم بیاورد، روستایی لباس گرم آورد و شاه پوشید ولی هنوز سردش بود. لباس بیشتر را هم آوردند و پوشید ولی هنوز سردش بود. از روستایی پرسید: «چیز دیگری برای پوشیدن و گرم شدن ندارید؟» و روستایی گفت «فقط پالان خر مانده که می‌توانم بیاورم بیندازید رویتان.» شاه کمی مکث کرد. پوشیدن پالان خر برای پادشاه؟ مطمئنا نه. اما سرما را هم که نمی‌شود کاری کرد. پس یک فکر خوب به ذهنش رسید: «همان را بیار. ولی اسمش را نگو.»


حالا جریان لینوکس است و پست آخر جف هوگلند در وبلاگ «اندیشه‌هایی درباب تکنولوژی». نوید در وبلاگ آی‌لینوکس هم آن را ترجمه کرد. بحث این است که ظاهرا اسم لینوکس به تنهایی ترسناک است و برای غیر گیک‌ها یک جور علامت خطر مترادف با «نزدیک نشوید.». این پست استدلال می‌کند که دو تا از موفق‌ترین پروژه‌های دنیای لینوکس امروز (اوبونتو و آندروید) هر دو شدیدا مواظب هستند که برای کاربران عادی اسمی از لینوکس نبرند. این سایت اشاره می‌کند به صفحه اول این دو وب‌سایت و تاکید می‌کند روی نبودن نام لینوکس در آن.


شاید برای ما گیک‌ها، استدلالی مشابه اینکه «این لینوکس دارد.» به معنی این باشد که «حتی اگر بد باشد می‌خواهمش.» ولی در دنیای آن بیرون «این لینوکس دارد.»‌ معمولا معنی‌اش این است می‌شود که «حتی اگر خوب باشد به درد من نمی‌خورد.» و این شاید واقعا رازی باشد که اوبونتو و آندروید با آن به موفقیت رسیده‌اند. حتی شاید بتوانیم اپل را هم قاطی استدلال کنیم و بگوییم اینکه اپل هیچ وقت به طور مشخص برای کاربران نهایی از یونیکسی بودن سیستمش حرفی نزده مبتنی بر همین استراتژی است.


حالا سوالی که پیش می‌آید این است که ما این وسط چکار کنیم؟‌ ما می‌توانیم دو استراتژی کاملا متضاد داشته باشیم. اولی اینکه وقتی آدم‌هایی را می‌بینیم که اپل دارند، گنو/لینوکس اوبونتو دارند یا از گوشی آندروید استفاده می‌کنند و از آن راضی هستند به شکلی غیر ترسناک توضیح دهیم که لینوکس یک هسته بزرگ است که این چیزهای خوب، روی آن رشد کرده‌اند یا حتی از گنو حرف بزنیم و جذابیتی که حضور آن به هر چیزی اضافه می‌کند بدون اینکه کاربر نهایی لازم باشد با پیچیدگی‌هایش درگیر شود.


استراتژی دوم هم می‌تواند همان استراتژی بازاریابی گوگل و کانونیکال و آندروید باشد: با گنو/لینوکسهایمان کار کنیم بدون اینکه روی گنو/لینوکس بودن آن تایید کنیم. احتمالا مادر من اگر بخواهد اینترنت را براوز کند و با من چت کند، یک کامپیوتر که به راحتی بتواند به اینترنت وصل شود و ویروس نگیرد برایش کافی است و اصلا هم لازم نیست اسم آن را گنو/لینوکس بگذاریم چون همه شروع خواهند به توضیح دادن اینکه «لینوکس برای شما راحت نیست.»


اینکه کدام استراتژی را انتخاب می‌کنیم زیاد مهم نیست. حتی شاید هر دوی آن‌ها را همزمان با هم پیش ببریم اما چیزی که به نظر من مهم است که هیچ وقت کسی را مجبور به استفاده از چیزی نکنیم فقط چون خودمان از آن خوشمان می‌آید. یک ابزار از نظر من خوب است چون قابلیت‌های بالاتر و بهتری دارد و فلسفه خوبی را تشویق می‌کند نه چون اسمش لینوکس است.