قشر جدید کارگرها، نیاز به سندیکا دارن – نمونه‌های تپسی و اسنپ

جمع کردن و به اشتراک گذاشتن اطلاعات چیزی است که در فرهنگ ما خیلی مرسوم نیست و وقتی مواردش پیش میاد، لذت بخش و خوبه. مثلا یک راننده اسنپ در این پست اطلاعات کاملی از تجربه اش نوشته که به ما پرسپکتیو این شرکت رو از صندلی راننده نشون می‌ده.

می‌بینید که حدود درآمد برای هر ساعت، ۱۳ هزار تومن است و رحیم آقا روزی حدود ۵ ساعت کار می‌کرده. این درآمد ناخالص است یعنی هزینه خرید موبایل، خودرو، بنزین و تعمیرات خودرو و غیره به حساب نیومدن. قابل درک است که برای کاری به سختی رانندگی تاکسی. بد نیست برای نتیجه گیری دقیق‌تر نگاهی هم به درآمد پرکارترین راننده تپسی بندازیم. این نمودار پردرآمدترین راننده تپسی است در چند ماه گذشته:

البته لازم به ذکره که خود تپسی می‌گه این راننده یا به قول خودشون سفر، روزی ۱۰ ساعت برای رسیدن به این درآمد کار کرده. حتما می‌دونین که ذات کار کردن روزانه ۱۰ ساعت در قانون ما و اکثر جهان ممنوعه چون از یکطرف برای کارگر صدمه زننده است و از اونطرف بخصوص در چنین شغلی، برای من مسافر هم امنیت رو پایین میاره.

اما اصلی‌ترین بخش این مطلب، اینه که این آدم‌ها بخشی از شرکت‌هاشون نیستن. اگر من در تپسی راننده هستم، جزو شرکت تپسی نیستم بلکه رابطه‌ام با شرکت تقریبا چیزی مشابه یک مسافر تپسی است. همین مساله در مورد همه سیستم‌های دیگه هم صادقه و بحث یک شرکت نیست.

بحث اینه که در شرکت‌های جدید تا جایی که بشه کارمندها، تولید کننده‌ها و تولید کنندگان اصلی ثروت از دایره شرکت بیرون نگه داشته می‌شن. در این سیستم‌ها شما آدم‌هایی هستید کاملا مستقل که درست مثل مصرف کننده، از این سیستم استفاده می کنین تا درآمدی موقف داشته باشین. نه ربطی به شرکت دارین، نه بیمه هستین، نه می تونین گواهی اشتغال به کار بگیرین، نه هیچ حق قانونی دارین و هر روزی که سرحال و سالم بودین کار می کنین و حقوق می گیرین و هر روزی که مریض بودین یا امکان کار نداشتین، پول هم نخواهید داشت.

این کاملا متفاوت است با مفهوم کارمندی/کارگری/حقوق بگیری که توش شما حقوق ثابتی دارید و در صورت مریض بودن مرخصی با حقوق دارید و حتی برای تفریح هم اجازه دارین سالی نزدیک یک ماه سر کار نرین ولی حقوق بگیرین.

در این شرایط حداقل چیزی که لازمه، فشار بیشتر به این شرکت‌ها توسط سازمان‌های حمایت از کارگران است تا تضمین کنن که با رعایت ساعت کاری می تونین به حدود حداقل درآمد برسن و حقوقی مثل بیمه بیکاری و غیره رو داشته باشن. در سطحی بهتر لازمه چنین قشری از جامعه امکان داشتن یک سندیکا رو داشته باشن تا حداقل در مورد شکل قرارداد و غیره با هم به نتیجه ای مشترک برسن و در اون مورد با کارفرما چونه زنی کنن.

برچسب‌های «در صورت مخدوش شدن این برچسب، دستگاه فاقد گارانتی است» قانونی نیستند

البته در قانون فدرال آمریکا. استدلال پشت ماجرا هم اینه که هر کس حق داره دستگاهی که خریده رو بررسی کنه یا اگر نیازی می‌بینه تعمیر کنه. امروز کمیسیون تجارت فدرال به شش شرکت بزرگ در این باره هشدار داده و گفته که این شیوه از اخطار و فاقد گارانتی دونستن دستگاه در صورتی که باز شده باشه، نقض قانون فدرال است.. بر اساس این قانون هر کالایی که بالاتر از ۱۵ دلار قیمت داشته باشه رو اجازه دارید خودتون یا در هر جایی تعمیر کنید و شرکت فروشنده نمی‌تونه بگه «چون باز شده، فاقد گارانتی است».

پایه این قانون هم اینه که هیچ کس حق نداره دو چیز رو به اجبار در یک بسته بفروشه. اگر من از اپل موبایل می‌خرم باید حق داشته باشم اجزای دیگه اش (از هدفون تا سرویس تعمیر) رو از جای دیگه بخرم و این تفاوتی در اینکه «اگر دستگاه خراب بوده، فروشنده موظفه تغییرش بده» ایجاد نمی‌کنه. مشخصه که اگر در اثر تعمیر نفر سوم یا خود دارنده دستگاه، مشکل حادتر شده باشه یا مشکل دیگه ای به وجود اومده باشه،‌ شرکت فروشنده مسوولیتی در این مورد نداره ولی اینکه کلیت تعویض / رفع مشکل رو فقط به خاطر اینکه صاحب دستگاه تصمیم گرفته خودش اون رو بررسی کنه یا اینکار رو به یک نفر دیگه بسپره، زیر سوال بره، در آمریکا غیرقانونی است.

پس یادمون باشه اگر دستگاهی داریم، اون دستگاه واقعا باید مال ما باشه. باید بتونیم به شکلی که دوست داریم ازش استفاده کنیم. باید بتونیم ازش سر در بیاریم. باید بتونیم تغییرش بدیم و باید بتونیم اونو به بقیه بدیم. گرفتن این حق‌ها از مشتری، در واقع یعنی اون دستگاه دیگه مال من نیست بلکه مال کارخونه است و من فقط حق یک شکل خاص استفاده در یک جای خاص رو ازش خریدم. درست مثل کنسول‌هایی که در فلان قاره کار نمی‌کنن یا پخش کننده‌هایی که فلان مدل آهنگ رو پخش نمی‌کنن.

اگر می خوایم گیک باشیم، باید تا جایی که می‌شه صاحب ابزارهامون باشیم و ازشون سر در بیاریم!

سیاست‌های مقابله با آلودگی هوای چین، در ۴ سال هوا رو ۳۳٪ بهتر کرده؛ و اخبار مرتبط

از قدیم تصاویر شهرهای چین، نمادی از هوای بد شهری بود. آلودگی و دودی که ما الان در شهرهامون داریم بهش عادت می‌کنیم رو برای اولین بار در عکس‌های شهرهای چین دیده بودیم. این کشور چهار سال قبل علیه آلودگی ها اعلام جنگ کرد و به نظر می رسه در حال برنده شدنه.

فقط در چهار سال گذشته، آلودگی هوای اکثر شهرهای چین به طور متوسط ۳۲٪ کاهش داشته که این کاهش در بعضی شهرها بسیار بیشتر بوده. روش کاهش؟ خیلی ساده: چند قانون خوب و محدود کننده برای آلوده کنندگان. از جمله ممنوعیت ساخت نیروگاه‌های ذغالی جدید، کم کردن آلودگی سیستم‌های فعلی، کم کردن ترافیک خودروها و تعطیل کردن چند کارخونه و معدن.

بنا به گزارش نیویورک تایمز، اگر همین روند ادامه پیدا کنه، چین ۲.۴ سال به متوسط عمر شهروندانش اضافه کرده! از اونطرف همین امروز گزارشی داشتیم که توش میگفت آلودگی هوا حتی برای کارمندان دفتری هم باعث پایین اومدن کیفیت کار می‌شه و اگر بازم خبر می خواین سیستم اشتراک دوچرخه در چین با کم کردن ترافیک باعث صرفه جویی ۲.۶ میلیارد دلار شده و البته کشور خودمون که توش هنوز در حال بحثیم که بودجه خرید فیلتر اگزوز اتوبوس های شهری رو از کجا تامین کنیم اما انواع نهادها و گروه‌ها، میلیاردها پول میگیرن تا مهملترین کارها رو بکنن.

مشکلی هزینه‌های بالای کنفرانس‌های آی تی ایران / و البته کد تخفیف پای کانف

به روز رسانی: اولش اشتباه کردم!‌ تخفیف jadi مال همایش پایتون بوده ولی من اشتباهی نوشته ام برای همایش آینده وب است. درخواست کردم اونها هم یکی تعریف کنن… امیدوارم زود بدن (:
به روز رسانی: کنفرانس آینده وب و موبایل هم با کد jadi می تونین ۶۰هزار تومن تخفیف بگیرین

همین اول بگم که کد تخفیف من برای همایش آینده وب و موبایل امسال jadi است که فکر کنم ۳۰٪ یا چنین چیزی بهتون تخفیف می‌ده (: اما این تخفیف مگه چه دردی دوا می‌کنه؟ به نظر من هم هزینه بعضی کنفرانس‌های ایران بسیار بالا است و گاهی خود کنفرانس در سطحی بسیار پایینتر از انتظارات. یک نگاه به توییت‌های مرتبط که بندازین، ماجرا دستتون می‌یاد.

اما چرا اینطوریه؟ بذارین اول طرف برگزار کننده رو بگم. برگزاری همایش سخت و بسیار گرونه. باید از مدت‌ها پیش هماهنگ کنین و برنامه ریزی. هزینه‌های سالن کمرشکن است مثلا یک دانشگاه که با پول من و شما درست شده و قراره برای مردم کار کنه، برای سالنش ساعتی نزدیک دو و نیم میلیون تومن پول میگیره. برای دو روز تقریبا ۴۵ میلیون تومن! هزینه‌های سیستم صوتی و سالن غذا خوری، سالن انتظار و غیره هم جدا حساب می شه (فعلا دستشویی رایگانه). سخنران‌ها و خیلی از کادر اجرایی معمولا هیچ پولی نمی‌گیرن و انرژی خودشون رو می‌ذارن و احتمالا آخرش هم پول خاصی دست کسی نمی‌مونه. حداقل به نسبت کارش که اصلا پول خاصی نمی‌مونه و اکثر سود، به کسانی می‌رسه که زیرساخت‌ها رو اجاره می‌دن. در مواردی مثل همایش‌های اوبونتو که سالن رایگان است، عملا همه چیز می‌تونه نزدیک به رایگان تموم بشه.

اما حالا که در خیلی از موارد هزینه زیاده، تکلیف شرکت کننده‌ها چی می‌شه؟ شرکت کننده‌ها هزینه بالا رو می‌دن تا چه اتفاقی براشون بیافته؟ گاهی آدم‌های تکراری حرف‌های تکراری می‌زنن. گاهی اصولا برای تبلیغ کالا یا محصول یا خودشون اومدن و واقعا خیلی کم پیش میاد کسی با چیزی همایش رو ترک کنه که سریعتر و ارزونتر از اینترنت قابل به دست اومدن نیست. طبیعی هم هست. اکثر ما تولید کننده دانش نیستیم. در بهترین حالت کمی تجربه کردیم که اونو با بقیه به اشتراک می‌ذاریم. پس بر خلاف جاهایی مثل دفکان و همایش‌های علمی، معمولا کسی از این همایش‌ها با کوله‌باری از علم به خونه بر نمی‌گرده.

پس این همایش‌ها چی می تونه داشته باشه؟ مطمئنا مثل همیشه جواب اصلی شبکه سازی است. دیدن آدم‌ها، انگیزه گرفتن، خوشحال شدن، یک روز خوب داشتن و خب احتمالا دیدن تجربه بعضی آدم‌ها و شنیدن چیزهایی که جزییاتشون رو می شه توی اینترنت یاد گرفت به شرط اینکه یکی بیاد کلیاتشون رو معرفی کنه. یا مثلا توی همایش پیش روی آینده وب، ممکنه کسی به اینترنت چیزها علاقمند بشه و ببینه آدم های این حوزه چه تیپ کارهایی می‌کنن. البته این رسم جدید که کارگاه‌ها هم زیاد شدن واقعا خوبه و باعث می‌شه افراد تازه وارد واقعا با دستی پر تر ماجرا رو ترک کنن.

اما چاره چیه؟ به نظرم راه حل سه وجه داره:

  1. شرکت‌ها باید اسپانسر مستقیم همایش بشن. اینجاها جایی است که به راحتی می شه اسم شرکت رو مطرح کرد یا به گروه بزرگی از مخاطب دسترسی پیدا کرد. از شرکت‌هایی که میلیون‌ها خرج جذب نیروی کار می کنن تا شرکت‌هایی که دوست دارن شناخته بشن و کار جالبی هم می‌کنن می تونن غرفه داشته باشن و خودشون رو معرفی کنن یا تی شرت بدن و فرم استخدام لاش بذارن (:
  2. آدم‌ها باید توسط شرکت‌هاشون وارد همایش‌ها بشن. اگر جایی کار می‌کنین به مدیر پیشنهاد کنین که مثلا سه نفر رو به همایش بفرسته. ثبت نام این تیپ همایش‌ها لازم نیست همیشه فردی باشه و اگر مدیر جایی هستین توجه کنین که خیلی رسمه که شرکت‌ها آدم‌هاشون رو به همایش بفرستن.
  3. برگزار کننده‌ها هم می‌تونن هزینه‌های اضافی همایش رو کم کنن. خیلی از همایش‌های اوپن سورسی ها در حد رایگان برگزار می‌شه. در سالن دانشگاه با هماهنگی بچه‌های دانشگاه و بدون جایزه یا خوراکی‌های خاص. راستش حداقل من که هیچ وقت کیفی که تو همایش بهم می‌دن رو با هیجان نگرفتم یا مطمئنا ترجیح می‌دادم تو یک سالن بدون زرق و برق برنامه رو ببینم ولی آدم‌ها پول کمتری بدن. هزینه‌ها که پایین بیاد، سطح رضایت هم بالاتر می‌ره.

ولی خب… ماها کماکان فردی شرکت می کنیم پس بهتره برداشتمون رو به حداکثر برسونیم. با اطرافیان حرف بزنیم. اگر غرفه‌ای هست بریم باهاشون صحبت کنیم ببینیم برای چی هستن و چیکار می کنن و چه کمکی می تونن به ما بکنن و لابلای صحبت آدم‌ها دنبال سوژه‌هایی باشیم در مورد چیزهایی که می‌خوایم بعد از همایش بیشتر در موردشون بخوینم و البته بدونیم که اومدیم به خودمون خوش بگذرونیم پس تا جایی که می‌شه فضا رو فان و شاد نگه داریم (:

راستی.. اگر خواستین همایش آینده وب و موبایل رو ثبت نام کنین، کد تخفیف jadi منطقا باید کار کنه. و البته اگر همایش دوست دارین، همایش پای کانف که مال پایتون کارها است هم هفته دیگه برگزار می‌شه که متاسفانه من فقط روز اولش رو می‌تونم شرکت کنم ولی شما با کد jadi می تونین برای هر دو روز ۴۰٪ تخفیف بگیرین!

جوراب‌های نخست وزیر کانادا از باحالی‌اش است، و در دنیا آدم‌های باحال وجود دارن

نخست وزیر کانادا از روزی که انتخاب شد، خبرساز بود؛ بخصوص سر جوراب‌هاش. اگر می‌خواین بدونین چرا خبرساز بود می شه مثلا به دوتاش اشاره کرد. صحبتش در مورد آزاد شدن ماری جوانا در کانادا که خب از نظر پزشکی جدید چیز مضری که نیست هیچ، خیلی هم مفیده یا مثلا این تتو روی بازوی چپش:

و بله. دقیقا نخست وزیر کانادا است قبل از مسابقه بوکس به نفع خیریه! اما این باحالی به طور خاص توی جوراب‌ها دنبال شده و خیلی وقت‌ها آقای جاستین ترودو با جوراب‌های باحالش سعی کرده پیامی مرتبط برسونه. مثلا این جوراب‌ها رو در گی پراید کانادا پوشیده تا بگه طرفدار عشق بین آدم ها است و خود آدم ها هستن که انتخاب می کنن عاشق کی بشن:

یا مثلا در روز ۴ می، جورابی با عکس ربات های جنگ ستارگان (آر ۲ دی ۲ و سی ۳ پی او) پوشیده بود و غیره و غیره. این مساله در داووس امسال هم تکرار شد؛ با این جوراب:

و البته در حضور ملاله، برنده جایزه نوبل از افغانستان. با توجه به اینکه نخست وزیر کانادا سابقا هم مثلا در نشست حقوق زنان جوراب با لوگوی فمنیستی می‌پوشید و در ملاقات آمریکا جوراب با لوگو و عدد مرتبط، ربط این جوراب کودکانه هم احتمالا برمی‌گرده به حضور ملاله و حق تحصیل و آموزش که موضوع پنل بوده. اما توی ایران وقتی می‌خوایم از این خبر بسازیم می‌شه این:

چرا؟ چون فکر می‌کنیم حتما باید یک دلیل دراماتیک وجود داشته باشه تا کسی کار باحالی بکنه!

آدم های باحالی هستن که کارهایی می کنن که قرار نیست پاداش اخروی/به رخ کشیدن انسانیت/معنای عمیق پشتشون باشه. آدم ها باحال هستن و کارهای باحال می‌کنن به همین سادگی. تو این شرایط اتفاقا مایی که تلویزیونمون و پوسترهای شهری مون بهمون می گن هر کاری حتما باید پشتش یک دلیل خیلی خفن باشه، کسانی هستیم که کمتر کارهای خفن می کنیم. بازم غر بزنم؟ دقیقا مایی که اینهمه فحش می دیم و بد حرف می زنیم همین هایی هستیم که فکر می کنیم عبارت «اینترنت چیزها» بی ادبی است و باید اصطلاح غلط «اینترنت اشیاء» رو استفاده کنیم یا مثلا به «بازی کردن» بگیم «بازی رو انجام دادن» ((:

حالا که اینجا رسیدیم، بذارین در مورد معلولیت هم یک غر بزنم. من یک معلول رو میارم تلویزیون که همدلی جمع کنم یا یک شرکت می گه ساپورت می کنه که مشهور بشه. معلول هم مثل ما انسانه و اگر چیزی می سازه که خوبه من می خرم و استفاده می کنم و اگر چیزی می سازه که برای من خوب نیست، فقط چون معلوله ازش نمی خرم. با تبعیض مثبت موافقم و معتقدم همه حق دسترسی به نیازهای پایه‌ای رو دارن ولی اینکه بگم چون یکی معلوله من باید الکی ازش خرید کنم در نهایت اون آدم رو به سمت فروختن چیزهای غیرمفید می‌بره و اجازه نمی‌ده عضو مفیدی از جامعه باشه. واقعیت اینه که اتفاقا این شکل از کمک کردن جامعه رو تبدیل می‌کنه به جامعه‌ای طبقه طبقه که وظیفه طبقات پایین اینه که با گرفتن کمک از طبقه بالا، به اونها حس مثبت بدن. در چنین جامعه‌ای چیزی به شکل جدی حل نمی‌شه و پولدارها پولدارتر می‌شن اما گاه گداری سهمی به فقرا می‌دن تا حس خوبی بهشون دست بده. خلاصه من که هیچ خوشم نمیاد‌ (:

به بهانه شارژ یک ماهه شوهر از طریق بوسیدن پا: فتیش شما منحصر به شما نیست، ولی همه هم ندارنش

فتیش کلمه بسیار جالبیه و در جاهای مختلف کاربردهای فوق العاده داره. مثلا توی انسان‌شناسی، فتیش شیئی است که تصور می شه قدرت‌های فوق طبیعی داره. توی خیلی از ادیان و باورها، چیزهایی که انسان‌ها ساختن رو طوری نگاه می‌کنیم که انگار نیروی ماورای انسان‌ها پیدا کرده. همین کلمه فتیش توی اقتصاد سیاسی به شکل فتیشیم کالایی دیده می‌شه. مفهومی که به یک پدیده عجیب اشاره می‌کنه: اینکه حین تولید یک کالا، ما کم کم فراموش می کنیم که کاربرد اون کارا برای انسان‌ها چیه یا چطوری انسان‌ها دست به دست هم می دن تا کالا رو برای مصرف تولید کنن و می ریم به سمت اینکه انگار اون کالا یه چیز مستقل است که خودش ارزشی مستقل داره؛ حتی شروع می کنیم به جای «حسین» می‌گیم «اونی که آیفون ایکس خریده».

اما این کلمه توی دنیای سکس هم هست. فتیش توی دنیای سکس هم تعریفی تقریبا مشابه داره: چیزی که ارزشی خاص پیدا می کنه. مثلا در حالت عادی بوسیدن پا یک بوسیدن ساده است ولی ممکنه این برای یک نفر فتیش جنسی باشه: بوسیدن پا تبدیل بشه به بخش خیلی مهمی از سکس یا یک علاقمندی که سکس رو خیلی جذابتر می‌کنه. آدم ها فتیش‌های متنوعی دارن و کسی هم دقیقا نمی دونه چرا. مثلا اینها بعضی از فتیش‌های مرسوم هستن:

  1. علاقمندی خاص به پا
  2. علاقمندی خاص به چرم
  3. بازی با ادرار
  4. فیلم‌گرفتن از رابطه
  5. تظاهر به تفاوت سنی

روانشناس‌ها برای اشاره به این ماجرا از پارافیلی استفاده می‌کنن که جزو بیماری‌ها هم نیست و شرایط هر کس است. البته اگر از حد خاصی بگذره یا ناتوانی در رابطه غیرفتیش ایجاد کنه و غیره و غیره ممکنه نیازمند کمک گرفتنی جدی‌تر باشه.

اما برگردیم به فیلم. در این هفته فیلمی دست به دست می‌شه که توش خانمی در تلویزیون جمهوری اسلامی توضیح می ده که زن اگر می‌خواد مردی رو تا یک ماه شارژ کنه خوبه پاهای اون مرد رو ببوسه. اینکه این بحث ضد زن و زشت و مسخره است به کنار. اینها همه هست چون از تلویزیون رسمی به همه زن ها از طرف یک کارشناس توصیه می شه. اما نکته جالب این است که:

اگر شما فتیشی دارین، مطمئن باشین که اون فتیش منحصر به شما نیست. اما این رو هم بدونین که اون فتیش همه نیست. هر چقدر هم شما فکر کنین بهترین چیز دنیا است، از نظر بقیه ممکنه کاملا غیر سکسی و بیمزه و حتی توهین آمیز باشه.

در واقع کاملا ممکنه این خانم و شوهرش از اینکه خانم پای همسرش رو می بوسه به اوج لذت برسن و بینشون لینکی برقرار بشه که هیچ چیز دیگه نتونه باهاش رقابت کنه. اما مشکل اینجا ست که این خانم همین رو به همه توصیه می‌کنه، حتی به عنوان راه حل کسی که کتک می خوره. مشکل اصلی اینجاست که این خانم نمی دونه که این رابطه خاص خودش و شوهرش مربوط به خودشون دو تا است و ظاهرا غافل است از اینکه فتیش هر کس یه مساله شخصیه. این عمومی دونستن فتیش جنسی رو در جاهای دیگه هم می‌بینیم. مثلا یک زمانی رییس بگیر و ببند حجاب گفت که اگر خانمی چکمه بپوشه یعنی خیلی سعی کرده سکسی بشه و باید دستگیر بشه (همین ایشون بود که بعدا در حال نماز جماعت برگزار کردن با زنان برهنه دستگیر شد؟). یا حتی خارج از فضاهای سکسی، مثلا در جایی که یکی فکر می کنه اگر مثل سگ رفتار کنه، ارج و قرب زیادی پیدا می‌کنه و این رو به بقیه هم توصیه می‌کنه.

من و شما باید بدونیم که هر چقدر هم فتیش عجیبی داشته باشیم، حتما یکی دیگه هست که همون فتیش رو داره و ما هیچ وقت تو فتیشمون تنها نیستیم. اما بایدیادمون هم باشه که اگر چیزی برای ما به شکل خاص برانگیزاننده است، معنی اش این نیست که برای بقیه آدم‌ها هم اینطوره. باید خودمون رو بشناسیم و با پارتنرمون یا شرایطمون هماهنگ بشیم؛ بدون تعمیم دادن علاقمندی شخصی‌مون به کل بشریت.

قانونی که لازم داریم: لزوم گفتن «تبلیغ پولی» وقتی مشغول تبلیغ پولی هستیم

در نبود رسانه مورد اعتماد و قیمت های نجومی رسانه های انحصاری حکومت و ناکارایی فروختن گوشه و کنار و شهر، خیلی از تبلیغ دهنده ها دارن به تاثیرگذارها رو می‌یارن. کسانی که فالوئرهای نسبتا زیادی دارن یا فالوئرهای مرتبطی دارن و احتمالا اگر حرفی بزنن، آدم های زیادی اونو می‌بینن.

تبلیغ ها ممکنه از تخفیف توی فروختن یک چیز باشه تا رایگان دادن یک چیز دیگه برای بررسی یا حتی تبلیغ های خیلی مستقیم مثل اینکه «یک میلیون می دیم که بگی دستمال کاغذی فلان خیلی نرمه» و غیره و غیره. اما مشکل اینجاست که خط مرز اینکه چه چیزی تبلیغ است و چ چیزی نظر شخصی خود کسی که شما دوستش دارین، مشخص نیست. مثلا من دیروز یه لامپ هوشمند خریدم که می شه با ای پی آی کنترلش کرد و معلومه که اگر بگم کدوم لامپ رو خریدم و چرا به بقیه ترجیحش دادم، کسانی که منو دنبال می کنن یا کارهای فنی ام رو دوست دارن، با نگرانی کمتری اونو در مقابل رقبا انتخاب می کنن. اما چی می شه اگر پول بگیرم و چیزی که از نظر خودم عالی نیست رو «عالی» انتخاب کنم؛‌ چون به هرحال برای من فلان میلیون تومن سود داره اگر اینو بگم. همین اتفاق می تونه توی سایت های خبری بیافته یا اینستاگرام و هر چیز مشابه.

طبق قوانین جهانی، تبلیغ پولی باید از تبلیغ غیر پولی مشخص باشه. الان هم که در دنیا تاثیرگذارها دارن بیشتر می شن و یک ویدئوبلاگ ممکنه جای بسیار مناسبتری از تلویزیون برای تبلیغ فلان بیسکوییت باشه، Advertising Standards Authority (ASA) که قوانین تبلیغ رو می‌نویسه داره به این مساله توجه بیشتری می‌کنه. مثلا طبق قانون جدید هر ویدئوبلاگر یوتوبی که برای چیزی که می گه پول گرفته، باید این مساله رو در متن عنوان کنه. در موردی دیگه اینستاگرام هم اعلام کرده که هر وقت کسی محتوایی رو پست کنه که در قبالش پول گرفته باشه، لازمه با تگ این مساله رو مشخحص کنه.

اما جای این قانون در ایران بسیار خالیه و ما نمی دونیم که فلان سایت تکنولوژی که می گه فلان بلندگو خیلی خوبه، واقعا اونو بررسی کرده یا از کسی پول گرفته که اینوب گه. در مورد نشریات این مساله با تیتر «رپرتاژ آگهی» مشخص می‌شه و لازمه کشور ما هم قوانینی داشته باشه که تولید کننده‌های دیجیتال رو هم موظف کنه اگر چیزی رو در قبال پول می گن، مساله رو برای مخاطبشون مشخص کنن. درست همونطور که تلویزیون‌ها موظف هستن قبل از پخش آگهی ها اعلام کنن که «بخش آگهی‌ها» شروع شده (:

موسسه ASA در توضیح قانون جدیدیش می گه:

مهم است که ما بدانیم که در حال دیدن یک تبلیغ هستیم. با دانستن این موضوع تصمیمات آگاهانه‌تری در مورد چیزهایی که می‌شنویم خواهیم گرفت. این روزها محتواهای تبلیغاتی آنلاین به شکلی عرضه می‌شوند که سابقا شکل شناخته شده تبلیغاتی نبودند و در نتیجه ما باید مشخصا از اینکه در حال دیدن یک تبلیغ هستیم آگاه شویم تا حق تصمیم‌گیری در مورد اینکه علاقمند به دنبال کردن آن هستیم یا نه را داشته باشیم. به عبارت ساده‌تر، عادلانه نیست که کالایی مخفیانه تبلیغ شود.

چنین قوانینی در بعضی کشورها هست و توی بعضی های دیگه تازه داره تصویب می شه (مثلا انگلستان) و طبق اون اگر کسی برای تولید یک محتوا یا گفتن چیزی پول گرفته، باید این مساله رو مشخص کنه. منطقی است در ایران هم چنین قوانینی باشه تا فضایی که مصرف کننده دائمی اش هستیم، شفاف تر و صادق تر باشه.

مرتبط:
اعترافات یک تاثیرگذار اینستاگرامی
داستان کوتاه انسان ناخودآگاه

قوانینی که کم داریم: قانون ممنوعیت استفاده از منابع بدون اطلاع صاحب منابع

ما توی ایران قوانین اضافی خیلی خیلی زیاد داریم و در بسیاری موارد اگر درست بررسی کنیم که «راه حل فلان چیز چیه» به جواب «کم کردن قوانین و کنترل دولتی» می‌رسیم. دولت خوب دولتی است که دستش رو از زندگی مردم و اقتصاد کوتاه می‌کنه به جز در مواردی که چیزی باید در اختیار همه قرار بگیره و اشکالی هم نداره که کل سیستمش از نظر مالی ضرر ده باشه، مثلا بهداشت عمومی، حمل و نقل، آموزش، غذا و مسکن.

اما این وسط قوانینی هست که جاشون واقعا خالیه. امروز و فردا دوتاشون رو می نویسم. برای امروز لازمه قانونی داشته باشیم که در حوزه ما برسه به اینکه:

هیچ برنامه‌ای اجازه ندارد بدون مجوز کاربر از منابع سیستم او استفاده کند.

البته قانون طول و دراز جرایم رایانه ای ما رو می شه به این چسبوند ولی جای یک قانون شفاف و درست و بدون طول و تفسیرهای اضافی خالیه. این مساله در دورانی که درگیر انواع بدافزار روی گوشی ها بودیم مهم بود و حالا که سایت ها می تونن با جاوااسکریپت انواع کارها رو کامپیوتر ما انجام بدن حتی مهمتره.

مثلا میلوکس تو وبلاگ اختاپوسش بررسی کرده که یک نفر هموطن عزیز کلی سایت با دامین ir. داره که اسکریپت کوین هایو رو یواشکی روی کامپیوتر کاربر اجرا می‌کنن یا کلی مورد مشابه داریم که یک اپ روی گوشی نصب می شه تا کار ایکس رو بکنه ولی در پشت صحنه کار ایگرگ رو هم بدون گفتن به کاربر انجام می ده (از ارسال سمس برای عضو کردن کاربر توی انواع سرویس ها تا استفاده از سی پی یو تا اطلاع دادن مکان و …). چنین چیزی بدون اطلاع کاربر باید ممنوع باشه چون کامپیوتر من متعلق به من است و اگر کسی مخفیانه چیزی رو روش اجرا کنه، در واقع داره از منابع من برای خودش استفاده می کنه. مثالش در دنیای فیزیکی شبیه این می شه که یکی بیاد به من بگه «با ماشین بیا پیشم که همدیگه رو ببینیم» و حینی که داریم گپ می زنیم از ماشین من بنزین برداره و بعد هم مدعی بشه «خودت اومده بودی تو پارکینگم» (:

مرتبط:
ماین کردن کریپتوکرنسی بدون اطلاع بازدیدکننده ها: مونرو و کوین هایو