کتابچه پورن برای افرادی با مشکلات بینایی

یک هنرمند سوئدی یک «کتاب نفسانی بریل» درست کرده؛ مخصوص افرادی که نابینا هستن یا مشکلات بینایی دارن. این کتاب حاوی عکس‌های با رتبه بندی ایکسی است که خطوط ساده و قابل تشخیص برای چشم‌های کم بینا و حروف بریل برای افراد نابینا دارن. طراح کتاب در واقع کتاب رو در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده اما دوباره توی اخباره چون حالا یک نسخه از اون به کتابخونه ملی سوئد هم اهدا شده.

انگیزه خانم نینا لینده از طراحی این کتاب، مراجعه اش به کتابخونه افراد نابینا و کم بینا و مواجه شدن با این واقعیت بود که اونجا هیچ متن سکسی‌ای وجود نداشت. حرف اصلی این هنرمند این بود که افراد نابینا هم مثل دیگران احساس جنسی دارن و نیازمند محتواهای برانگیزاننده هستن. هاکان تامسون که مدیر فدراسیون ملی افراد با مشکلات بینایی سوئد است هم چنین کتابی رو قدمی مثبت دونسته و می‌گه «انگار بعضی‌ها فکر می‌کنن ما سکسوالیته نداریم. این درست نیست. آدم‌هایی با مشکلات بینایی هم درست مثل بقیه نیازها و علایق جنسی دارن».

راستی! سیستم عامل لینوکس و بخصوص میزکار گنوم هم امکانات بسیاری برای نابینایان و کم بینایان و همینطور همه افراد دیگه ای که مشکلات فیزیکی متنوع دارن داره، در حدی که آدم‌های نابینا توش برنامه نویسی شغلی می‌کنن. یادتون باشه اگر کسی رو می‌شناختین که به دلایل مشکلات فیزیکی از کامپیوترها دوره، امکانات لینوکس رو براش بررسی کنین. البته تقریبا مطمئن هستم که سیستم‌ عامل‌های دیگه هم باید کمابیش از این امکانات پشتیبانی کنن، هر چی باشه استفان هاوکینگ افسانه ای هم ویندوز هفتی داره که روی لپ تاپی مشابه مال من (لنوو X220) ران می‌شه؛ البته ایشون از نرم افزار خاصی استفاده می کنه که ربطی به امکانات ویندوز نداره (:

مرتبط:
عکس و مرجع اصلی این مطلب اینجاست
امکانات برای معلولین فراموش نشه
سکس بدون دخالت دست و کراودفاند برای معلولان

امکانات برای معلولین فراموش نشه

disabled

تصویر بالا، لحظه ورود یکی از شرکت‌ کننده‌ها به کنفرانس آینده وب است. فرض کنین شما معلولیت حرکتی دارین و به یک کنفرانس می‌یاین و مجبورین برای یک ورود ساده از چند نفر کمک بگیرین.

این مطلب یک آفرین است به کسانی که با وجود همه مشکلات بخشی از جامعه هستن، تشکر و آفرین به همه کسانی که در چنین شرایطی فعال کمک می کنن و یادآوری برای همه کسانی که وظیفه‌شون است چنین امکاناتی رو برای کسانی که مشکلات متنوع حرکتی دارن فراهم کنن ولی نمی‌کنن. پله‌های عریض و ورودی وسیع مرکز همایش‌های شهید قندی به راحتی امکان ایجاد رمپ رو داره،‌ پس بهتره اقدام کنن. همینطور خوبه شهرداری در نظر داشته باشه که رفت و آمد در شهر حق همه است و باید همه جا امکان عبور با ویلچر رو داشته باشه. درسته که کشور وسیعه و برنامه‌ها بلند مدت، ولی به هرحال باید روزی از جایی شروع کرد.

#تکنواهدا : موبایل قدیمی و بازنشسته شما ممکنه زندگی یک نفر رو تغییر بده

phone

موبایل‌ها هرچقدر هم که هوشمند باشن قدیمی می‌شن. گاهی یک ترک کوچیک رو صفحه یا اصولا «کهنه شدن» باعث می‌شه بعضی از ما سراغ یک گوشی جدید بریم. گاهی هم هدیه‌ها یا حتی تکنولوژی‌های نو باعث می‌شن کهنه‌ها دل‌آزار بشن و گوشی‌هایی که هنوز هم می‌تونن دل یک نفر رو خوشحال کنن، به گوشه قفسه‌ها برن. من گروهی از این آدم‌ها رو می‌شناسم که گوشی‌های توی کشو و انبار و کمد ما می‌تونه حسابی .. نه فقط خوشحال که زندگی‌شون رو تغییر بده.

به این فکر کنین که خودتون اگر گوشی هوشمند نداشته باشین زندگی‌تون به چه شکلی با دیگرانی که چنین گوشی‌هایی دارن تفاوت می‌کنه. به یک خونه فکر کنین که توش راه‌های ارتباطی خیلی کمی هستی و یک گوشی قدیمی و یک سیم‌کارت ارزون می‌تونه زندگی اجتماعی و دسترسی شما به اطلاعات و ارتباطات رو از این رو به اون رو کنه.

حالا یادتون بیارین که آدم‌هایی هستن که سیصد هزار تومن براشون پول خیلی زیادی است و دقت کنین که کلی هم آدم داریم (از جمله من) که وقتی تکنولوژی قدیمی می‌شه حوصله فروختنش رو ندارن یا فکر می‌کنن این دیگه به درد کسی نمی‌خوره یا خودشون رو درگیر پیچیدگی «خلاص شدن از دست ابزار» نکردن و فقط ابزار رو یک جایی بایگانی کردن.

همه اینها رو که بذارین کنار هم پیشنهاد من واضحه:

اگر گوشی یا تبلت یا تکنولوژی مشابه دیگه‌ای دارین که خراب نیست و به شکل آبرومندی کار می کنه ولی شما دیگه بهش علاقه‌ای ندارین یا استفاده‌اش نمی‌کنین به jadijadi@gmail.com یک خبر بدین و من هماهنگ می‌کنم گوشی رو از شما می‌گیرم و به کسی می‌دم که این براش می‌تونه تحولی در روابط اجتماعی باشه و خبرش رو به شما می‌دم که کجا استفاده شده تا همه یک کم خوشحالتر باشیم.

معلومه که اگر من رو نمی‌شناسین یا اعتماد نمی‌کنین یا هر چی پیشنهاد هنوز سر جاشه:

اگر کسی رو می‌شناسین که منطقا باید ارتباطاتی مشابه من و شما داشته باشه ولی نداره چون به اندازه من و شما خوش شانس نبوده؛ تکنولوژی آبرومندی که بازنشسته کردین و نه می خواین بفروشین و نه استفاده می کنین رو بهش هدیه بدین.

چهار نکته حاصل‌ از فیلم‌های مرتبط با سقط جنین که در مغز ما نیاز به اصلاح دارن

dda.correct

امروز بیست و هشتم سپتامبر روز جهانی فعالیت برای دسترسی به سقط جنین آگاهانه، قانونی و امن است. در ایران طبق معمول ما شل کن سفت کن خاصی در این مورد هم داریم. از یکطرف جزو کشورهایی هستیم که سقط توش می تونه تا حدودی قانونی اتفاق بیافته (و در نتیجه انواع غیرقانونیاش هم راه‌های راحتی برای انجام در شکل قانونی پیدا می‌کنن) و ار اونطرف یکهو موضع‌گیری‌های تندی علیه‌اش داریم. فیلم‌هامون هم تقریبا همین هستن و برای دراماتیک کردن شرایط سقط جنین رو چیزی عجیب و غریب نشون می‌دن که زن‌ها رو عقیم می‌کنه یا خانواده‌ها رو از هم می‌پاشه یا تحت اجبار مردی است که نمی‌خواد آبروش با بودن یک بچه اضافه در جهان بره (: اکثر این تصورات از واقعیت جامعه خیلی دور هستن. البته ما توی ایران اجازه تحقیق‌های تحقیق‌های مستقل نداریم ولی می‌شه به چند نکته در سطح جهان و ایران اشاره کرد.

افسانه اشتباه: سقط جنین خطرناک است

توی فیلم‌ها و توی باورهای عمومی دائما تکرار می‌شه که سقط همراه با از بین رفتن رحم و ناتوانی در بچه‌دار شدن مجدد است و نهایت کارش بیمارستان و از دست دادن سلامت. این واقعیت نداره. حتی در ایران و در شرایط غیرقانونی هم در سطح علمی سقط روش‌های شناخته شده داره و حتی در ماه‌های آخر هم می‌تونه در بیمارستان و در حضور انواع پزشک‌های مورد نیاز و حتی اضافی انجام بشه. تصور رفتن به یک خونه کثیف و دیدن یک پیرزن با دستکش ظرفشویی بیشتر مربوط به فیلم‌ها است. در کشورهایی که سقط قانونی است کمتر از بیست و پنج صدم درصد سقط ها به مشکل بر می‌خورن. درسته که هرچقدر قانون حمایت بیشتری بکنه، سقط جنین‌ها سالم‌تر و بی‌دردسرتر می‌شن ولی در بسته‌ترین حالت‌ها هم معمولا سقط جنین‌ها در خونه و با قرص انجام می‌شن نه در یک زیرزمین کثیف با لامپ ۴۰ و ملحفه‌های پاره و تخت آهنی و سیخ و سنگ (:

افسانه اشتباه: سقط قتل است یا حداقل رو آزار می‌ده

حتی در اسلام هم ایده این نیست. در اسلام معتقد هستن که جنین در مراحل اول «روح» نداره و از بین بردنش قتل به حساب نمی‌یاد. از نظر علمی هم جنین تا هفته بیست و چهارم اصولا امکان احساس درد نداره که یکسری از تحقیقات هم این عدد رو بیسن هفته ۲۹ تا ۳۰ می‌دونن. استدلال اینکه «جنین انسان است»‌ تقریبا همونقدر معتبره که «هسته سیب درخت سیب است».

افسانه اشتباه: سقط باعث مشکلات روحی زنان می‌شه

انسان ممکنه از هر چیزی دچار پشیمونی بشه. من الان پشیمونم که چرا به جای (یا حداقل همراه)‌ ساختن پادکست در مورد بیت‌کوین، بیت‌کوین نخریدم (: اما سوال اینجاست که آیا می‌شه نشون داد پشیمونی یا مشکلات روحی ناشی از یک مساله از نظر آماری بامعنا (به شکل قابل دفاعی مرتبط با مساله) است یا نه. بعضی تحقیقات می‌گن ۹۵ درصد زنانی که سقط داشتن در نهایت معتقد هستن که کارشون صحیح بوده و همین تحقیق اشاره می‌کنه که ناراحت بودن از انجام یک کار با ایده اینکه اون کار اشتباهه متفاوت است. در عین حال گزینه مقابل «عدم سقط» نباید «عدم بارداری» باشه بلکه باید این ناراحتی با ناراحتی داشتن و بزرگ کردن یک فرزند ناخواسته مقایسه بشه.

افسانه اشتباه: مردها زن‌ها رو مجبور به سقط جنین می‌کنن

اینهم یکی از تم‌های استاندارد فیلم‌های ما است اما طبق تحقیقات جهانی اینطور نیست و فقط در حدودا یک درصد موارد زن‌ها مدعی می‌شن که مردی اونها رو مجبور به سقط کرده.


شاد باشین و خرم و آگاه و حواستون باشه که چیزهایی هست که حتی حکومت و دین هم باهاش در سطوحی اوکی هستن ولی مغزهای ما (به دلایلی مثل بیولوژی انسان تا سنت جامعه)‌ یاد گرفتن که اونها رو بد بدونن. هیچ وقت هم اصل کلی رو هم فراموش نکنین: پیشگیری بهتر از درمان است

مرتبط:

حس اینکه یکهو با اسمس به دو میلیون نفر بگین ترنس هستین…

freddie

ترنسکشوال به زبان ساده روحى است که در جسمى متضاد اسیر شده. شاید نتوان ترنسکشوال را در هیچ یک از گروه هاى بیمارى تقسیم کرد. ولى شاید اگر بگوییم ترنسکشوالیسم یک بیمارى جسمى است بهتر باشد. زیرا یک روح سالم و اگاه اسیر یک جسم اشتباه شده. ترنسکشوال یک میل جنسى ( مانند همجنس خواهى و یا دگر جنس خواهى و…) نیست. ترنسکشوال یک فرد عادى با اندام جنسى اشتباه است که باید با طى کردن مراحل پزشکى صحیح به اندام جنسى دلخواه خود برسد. پس از رسیدن به اندام جنسى دلخواه خود شروع به نشان دادن میل جنسى خود میکند. مانند تمامى انسانها که پس از بلوغ جنسى به میل جنسى دلخواه خود رفتار میکنند (به نقل از محتا)

اگر شما ترنس باشین، گفتن به خانواده مطمئنا کاری بسیار سخته. فرض کنین الان بخواین به مادر و پدرتون اطلاع بدین که جنسیت شما اشتباهه و می خواین به جنس مخالف تبدیل بشین، سخته؟ خب این یکی از درگیری های ذهنی روزمره یک ترنس است. حالا چی می شه اگر یکهو بخواین به عنوان یک تراجنسی، به بیشتر از دو میلیون نفر مخاطبتون اسمس بدین و این مساله رو اعلام کنین؟

این تجربه‌ای است که برای فردی بولوگنو اتفاق افتاد. فردی که توی DoSomething.org کار می کنه بخشی از شغلش اسمس زدن به آدم ها و درگیر کردن اونها در مسائل اجتماعی است و چند هفته قبل تصمیم گرفت به جای اسم اشلی از اسم متناسب با هویتش یعنی فردی استفاده کنه. یک راه حل این بود که شرکت اعلام کنه اشلی از شرکت جدا شده و فردی به تیم پیوسته و یک راه دیگه این بود که این اسمس رو بفرستن:

من سه ساله که با اسم اشلی به شما اسمس می‌زنم اما برام سخت بوده. من ترنس هستم،‌ من فردی هستم! مساله مهمیه؟ اگر سوال دارین A بفرستین، اگر حمایت می کنین B بفرستین و اگر هیچکدوم C.

این اسمس حدود ساعت ۱۰ صبح به ۲.۴ میلیون نفر فرستاده شد و از هر کس اعلام حمایت می کرد خواسته می شد چیزی رو با هشتگ Ready4Freddie توییت کنه. خیلی ها حمایت کردن و فردی می گه از میزان حمایتی که دریافت کرده متعجب است و فکر می‌کنه اعتقادش به این نسل بیشتر شده. اون می‌گه بیشترین سوالی که پرسیده شده اینه که «چه زمانی فهمیدی ترنس هستی؟»

«جواب به این سوال سخته. نه؟ اینجوری نیست که آدم یک روز بیدار بشه و بگه اوه من ترنس هستم بلکه این یک روند طولانی و زمان‌بر است. فکر می‌کنم مدت‌های طولانی است که می‌دونم ترنسم، شاید همه زندگی‌ام اما خب مدت‌ها هم سعی کرده بودم سرکوبش کنم یا اصلا درکش نمی‌کردم».

فردی همچنین تشکرهای زیادی از گروه‌های ترنس و جوانان دریافت کرده چون باعث شده موجودیت ترنس‌ها دیده بشه و حتی افرادی از این کشمکش شخصی که مشکلشون چیه نجات پیدا کنن. بولونگو تذکر می ده که اون تنها ترنسی نیست که با این دردسرها روبرو بوده و تنها به دلیل کار کردن در DoSomething این فرصت رو پیدا کرده که صداش رو به آدم ها برسونه و افراد خیلی زیاد دیگه ای هستن که به شکل روزمره از مسائل مشابهی رنج می‌کشن بدون اینکه کسی باشه که به درستی درکشون کنه.

در صورتی که ابهامی در مورد ترنس‌ها دارین در کامنت‌ها سعی می‌کنم تا حدی جواب بدم.

جواب هر سوالی که تا به حال در مورد آوترنت داشتین

cubesat

در چند هفته اخیر اخبار در مورد آوترنت یکهو خیلی زیاد شده. همه می پرسن چیه و از کجا اومده و عده زیادی هم خوشحالن که قراره یکی بیاد مشکلات ما رو حل کنه بدون اینکه خودمون تکون خاصی بخوریم و سایت های تکنولوژی زیادی هم که طبق معمولا کپی پیست همدیگه هستن و از وای‌فای‌هایی می گن که به زودی اینترنت رو به سراسر جهان خواهند رسوند. اما بیاین نگاه کنیم که کلیت داستان چیه و آیا بالاخره کسی پیدا می شه ما رو از دست سانسورچی نجات بده و اینترنت آزاد که به گفته سازمان ملل یکی از حقوق بشره رو دو دستی تقدیم ما کنه؟

من اینجا سعی کردم سوالاتی که در مورد آوترنت به ذهنم می رسه رو جواب بدم. اگر سوال شما اینجا نیست کامنت بذارینش تا اگر عمومیت داشت،‌ به مجموعه سوالات اضافه بشه.

آوترنت از کجا اومده؟

آوترنت یک استارتاپ انتشار اطلاعات است که فعلا صندوق سرمایه‌گذاری‌ای به اسم MDIF داره ازش حمایت می کنه. این پروژه می خواد اینترنت یک طرفه رایگان رو به همه جهان عرضه کنه. در حال حاضر این سیگنال‌ها از طریق ماهواره‌های ارسال سیگنال کلاسیک مثل هات برد به سمت زمین ارسال می شن ولی انتظار می ره در آینده بیشتر پوشش از طریق ماهواره های CubeSat اتفاق بیافته – مینی‌ماهواره‌هایی با حجم یک لیتر.

هدف از این پروژه چیه؟

همونطور که گفتیم هدف پروژه آوترنت رسوندن [بخشی از] اینترنت به کسانی است که بهش دسترسی ندارن. چرا؟ چون اینکار باعث می شه دنیا جای بهتری برای زیستن همه ما بشه. جالبه که این ایده برای ما به شکل یک بام و دو هوا نقد می شه! از یکطرف می گن «هیچ کس برای شما کار رایگان و انسان دوستانه و … نمی کنه و اگر کسی به جز ما کاری کرد که توش سود مستقیم و سریع نداشت حتما نقشه خبیثی داره» ولی از اونطرف کلی تبلیغ می کنیم که بیاین خیریه و کمک مالی به فلان چیز بکنین و … و از نظرمون خیلی هم طبیعی می شه (: واقعیت اینه که کمک به دیگران لذت بخش و مثبته چون زندگی در یک دنیای بهتر، خوب و لذت بخشه.

مطمئنا نمی گیم گروه ها پولشون رو فقط در راه خیر صرف کردن بلکه حرف اینه که اونها می فهمن که اینکار در نهایت دنیای بهتری می سازه و ممکنه به اشکال مختلف پول خوبی هم به سمتشون سرازیر کنه. فقط به این فکر کنین که کل جمعیت بدون اینترنت دنیا بتونن از کانال شما بخشی از اینترنت رو ببینن…. یک تبلیغ اینجا چند تا لایک داره؟ (:

و البته بخش دیگه ای از ایده می تونه برگرده به اینکه جهانی درس خونده تر، با سوادتر و فهیم تر تضمین کننده زندگی بهتر آدم های درس خونده تر، باسوادتر و فهیم تر هم هست (:

از همه اینها که بگذریم هدف آوترنت به شکل خاص تر، رسوندن اطلاعات مهم روی اینترنت به گروه‌هایی است که الان بهش دسترسی ندارن.

آترنت چه تفاوتی با اینترنت داره؟

اینترنت یک شبکه بسیار بزرگ است شامل میلیون ها سایت و صفحه و فیلم و … شما با اتصال به اینترنت می تونین توش بچرخین و به هر صفحه ای که هر کسی درست کرده برین. حالا در اینترنت ایران وضع چیه؟ یک گروه به خودشون اجازه / حق / مسوولیت داده که حقوق بگیره و تو اینترنت بچرخه و صفحه هایی که شما نباید ببینین رو جدا کنه و دسترسی شما رو بهش قطع کنه. حالا بحث آوترنت درست برعکسه!‌ تصور کنین یک گروه بگن یک سیستم دارن که می‌تونه حجم محدودی از صفحات، سایت‌ها و فیلم‌های اینترنت رو به دست شما برسونه و بشینن تیک بزنن که فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز باید به شما برسه. شما هم سیستمی رو راه می ندازین که این صفحات و فایل ها رو می گیره و شما می تونین همونطور که در اینترنت می چرخین توی اون‌ها بچرخین. این می‌شه آوترنت.

آیا باهاش می شه از فیلترینگ رد شد؟

بله و نه. اگر سایتی که شما می خواین بخونین توسط پروژه آوترنت انتخاب شده باشه، شما می تونین اون رو ببینین ولی اگر اینطور نباشه، امکان دسترسی به اون نیست. در ضمن همه دنیا آوترنت مشابهی دریافت می کنن در نتیجه خیلی بعیده که مسوولین پروژه تصمیم بگیرن جادی.نت رو روش بذارن اما در مقابل به احتمال خیلی زیاد بخش بزرگی از پروژه گوتنبرگ (کتاب های کلاسیک رایگان) یا آکادمی خان (آموزش علوم)‌ روش قابل دسترسی است.

آیا مشکل ما رو حل می کنه؟

احتمالا تا الان جوابتون رو گرفته اید. خب می شه به بخش بزرگی از مواد آموزشی و مفید اینترنت یا اخبار توسط آوترنت دسترسی داشت ولی مشکل من و شما که این نیست (: در واقع مساله همونه: خوشبختانه کسی یکهو ظاهر نمی شه مشکل یکی دیگه رو حل کنه.. اگر کسی می خواد مشکلش حل شه باید یک کمی هم تلاش کنه (:

چجوری باید ازش استفاده کرد؟

اترنت‌ تقریبا شبیه یک سیستم دریافت ماهواره است – با این اختلاف که فایل سرش می شه! شما برای استفاده از آترنت باید سیستمی داشته باشین که بتونه سیگنال های اون رو از ماهواره بگیره. این سیستم منطقا شامل یک مجموعه دیش برای دریافت سیگنال و یک مجموعه الکترونیکی برای تفسیر و ذخیره و بازنمایی اطلاعات است. قسمت اول تقریبا همون گیرنده های مرسوم خودمون است و قسمت دوم می تونه دستگاهی شبیه به این باشه:

lighthosue

که به قیمت صد دلار از خود آوترنت قابل خریدنه یا سیستمی که خودتون با یک رزبری پای می‌سازین یا هر مکانیزم دیگه که بتونه سیگنال های ماهواره رو تحلیل کنه – مثلا یک گیرنده دیجیتال درست تنظیم شده. این سیستم به طور دائمی در حال دریافت سیگنال ها و ذخیره کردن اونهاست و شما می تونین هر وقت بخواین مثل یک سایت توی چیزهایی که دریافت کردین بگردین. درست مثل اینکه یکی یک دی وی دی به شما داده باشه که کلی چیز با فرمتی شبیه اینترنت و قابل چرخیدن به شکل یک سایت خیلی بزرگ توش باشه.

فرض کنین من آوترنت داشتم، چی می شد؟

اگر شما یک سیستم آوترنت داشتین، وقتی می‌نشستین پشت کامپیوتر احتمالا می تونستین تصور کنین که توی یک سایت هستین که بخش های مختلفی مثل کتاب های کلاسیک، آموزش ها، ویدئوهای درسی و … داره. برای تجربه اینکه آوترنت دقیقا چطوری کار می کنه به این سایت سر بزنین.

پس این ماجرای دریافت از طریق WiFi چیه؟

خیلی جذاب نیست. فرض کنین من عضو آترنت هستم. شما با خوندن این مطلب دقیقا می دونین منی که عضو آترنت هستم الان به چه چیزهایی دسترسی دارم و چه فایده هایی برام داره. حالا کافیه من این اطلاعات رو از طریق یک شبکه بی سیم به بقیه هم بدم. شما اگر نزدیک کلبه من باشین می تونین از گوشی هوشمند به وای فای من وصل بشین و همون چیزهایی که من دارم رو ببینین. به همین سادگی. اگر قراره منتظر باشیم یکی بیاد بگه «خب از امروز مجانی به فلان وای فای وصل بشو و کل اینترنت مال توئه»

چطوری می شه درخواست اضافه شدن چیزی رو داد؟

در حال حاضر یک شورا دارن چیزهایی که مفید می بینن رو به آوترنت اضافه می کنن. در اینترنت هم می شه به صفحات مختلف رای داد تا به پروژه اضافه بشن و در آینده قراره از طریق سرویس های مسنجر هم بتونیم درخواست یک صفحه خاص یا یک مفهوم عمومی (مثلا «آموزش کشاورزی به فارسی») بدیم. معلومه که تصویب و اضافه شدن این درخواست ها به پروژه وابسته به نظر اون شورا است.

خلاصه

آوترنت یک پروژه است برای رسوندن اینترنت به دست کسانی که به اینترنت دسترسی ندارن. این پروژه به شکل یکطرفه بخش بسیار کوچیکی از اینترنت (شامل کتاب‌های رایگان، اخبار، فیلم‌های خبری یا آموزشی، منابع درسی و …)‌ رو از طریق ماهواره به سمت زمین ارسال می کنه و یک دستگاه روی زمین می تونه اینها رو دریافت کنه و به شکل یک وبسایت آفلاین به شما نشون بده. در ضمن اگر بخواین می تونین این منابع رو از طریق وایرلس در اختیار دور و بری‌ها هم بذارین.

سوالی باقی مونده؟

چیزی رو جا انداختم؟ نکته مبهمی هست؟ در کامنت ها بگین تا اگر عمومیت داشت و می دونستم اضافه کنم.

سخت‌ترین هفته برای یک هموفوب

راستش داشتم فکر میکردم اگر یک هموفوب بودم این هفته چقدر بهم سخت می گذشت. هموفوب کسی است که از همجنسگرایی وحشت می کنه. بدون هیچ دلیل منطقی. از نظر پایه ای تنها گیری که معقوله اینه که بگیم «با باورهای من در تضاد است» یا بهتر از اون «از دانسته‌های من دوره و راحتترم با یک موضع محکم کلا نفی اش کنم» ولی خب چون این روزها آدم ها دوست دارن با جماعت علمی باشن، اکثرا می رن سراغ دلایلی که سعی میک نه صورتبندی غیر اعتقاد شخصی داشته باشه:

  • همجنسگرایی خلاف طبیعی است – در حالی که این آدم ها از کارخونه نیومدن که… طبیعت اینها رو ساخته و چندین و چند گونه حیوانی دیگه هم این رفتارها رو دارن.
  • همجنسگرایی باعث از بین رفته جامعه می شه – در حالی که هزاران ساله این رفتارها هستن و جامعه هم مثل قبله
  • همجنسگرایی گسترش پیدا می کنه – که خب استدلالی در این حده که «اگر به سیاه پوست ها حق رای بدیم همه می رن سیاه پوست می شن». همنجسگرایی یک گرایش است که بعضی ها دارن بعضی ها ندارن. اگر تصورتون اینه که اگر اعدام رو برداریم و اجازه تشکیل خانواده بدیم گسترش پیدا می کنه احتمالا تا حدی گرایشان همجنسگرایانه دارین که فکر می کنین اگر آزاد باشه تعداد زیادی می رن سراغش – آدم ها گرایش دارن خودشون رو «نمونه قابل تعمیم» ببینن.
  • ما همجنسگرا نداریم – در حالی که علم می گه بین شش تا ده درصد هر جامعه (یعنی چند میلیون نفر در ایران یا تو مدرسه دویست نفری پونزده بیست نفر) همجنسگرا هستن.
  • همجنسگرایی بیماریه – در حالی که روانپزشک ها و پزشک هایی که شغلشون بررسی، تشخیص و طبقه بندی بیماری ها است اینو نمی گن
  • همنجسگراها منحرف هستن – در حالی که انحراف به گرایش کاری نداره. همونقدر که یک دگرجنسگرای مرد ممکنه به هر زنی که می بینه تجاوز کنه، یک همجنسگرای مرد هم ممکنه همین کار رو بکنه
  • همجنسگراها دنبال خوش گذرونی و شهوت هستن – عین بالایی… همونقدر که یک دگرجنسگرا دنبال خوش گذرونی و شهوت هست، همجنسگرا هم هست. فقط تارگت ها فرق می کنن.

ما نسبت به انواع گروه هایی که نمی شناسیم موضع می گیریم. کسی که دین من رو قبول نداره، کسی که رنگ پوستش فرق داره، کسی که زبونش فرق داره و … و گاهی از حقوق اجتماعی یا حتی زندگی محرومش می کنیم ولی در هیچ گروهی این شکلی نبوده که طرف رو از تشکیل خانواده مورد نظرش محروم کنیم (: در صحنه جالبی از فیلم آینه های روبرو پسر ترنس داستان به برادرش که ازش می پرسه چرا نمی خواد با یک پسر ازدواج کنه می گه «فرض کن خودت قرار باشه عروس باشی، چه حسی داری؟». این احتمالا حس یک دختر همجنسگرا است وقتی بهش اجبار می کنین با یک مرد ازدواج کنه.

حالا به این فکر کنین که روزهای هفته ای که اینهمه جای پر مراجعه ما یکهو به افتخار حق ازدواج آدم ها مستقل از جنسیتشون با هم لوگوشون رو عوض میکنن (از توییتر و یوتوب و گیت هاب و مدیوم تا کوکاکولا و لیوایز و گپ) به ما هموفوب‌های احتمالی چقدر سنگین می گذره – بخصوص وقتی می بینیم بدنه جامعه مساله رو درک می کنن و دعوای عجیبی ندارن. راستش اصولا دلیل نوشتن این پست هم همین حس بود. یک روز که بلند شدم دیدم گوشی ام این شکلی شده:

پرچم رنگین کمان ناسا

کمی فکر کردم و یکهو فهمیدم یک اپلیکیشن بک گراوند هر روز بر اساس تصویر روز ناسا می ذاره و ظاهرا ناسا هم تصمیم گرفته امروز عکسش رو اختصاص بده به «همه رنگ های خورشید» و درک کردم فضا چقدر برای یک هموفوب در این هفته روی اعصاب بوده‌ (: حتی برای یک غیرهموفوب… درست مثل من که تا نصفه شب به خاطر بوق پیروزی در والیبال نمی تونم بخوابم و با اینکه از خوشحالی عمومی و پیروزی خوشحالم ولی از اونطرف هم می گم «دیگه ساعت یک شب شده دیگه… بسه برین بخوابین!» (: به همین شکل هم فکر می کنم یک هموفوب معقول که بار بدی هم روی دوشش نیست بهترین جوابش اینه که «ولی با برداشت من از دین من مشکل داره پس لطفا هی تو چشم من نکنین حداقل (:» که البته با این شرایط که ظاهرا بهترین سایت ها و آدم ها از جریان اینقدر خوشحالن، غیر عملی خواهد بود. درست مثل جریان من و بوق ماشین های خوشحال از پیروزی والیبال.

حالا که زیاد حرف زدم با این تموم کنم که هژمونی آمریکا هم اینجا به وضوح قابل دیدنه. اینهمه کشور در جهان مشکلی با ازدواج آدم ها با هم ندارن بعد آمریکا که در این مورد اعلام می کنه «اینکه چه جنسی با چه جنسی ازدواج می کنه به حاکم ربطی نداره» یکهو همه به هیجان می یان. خبیث های مرکز جهان!

بیت باکت با پرچم رنگین کمان

می دونین که من معمولا لازم نمی بینم از چیزی بگم که همه دارن ازش حرف می زنن. منطقا اگر سه سال پیش بود براتون از موفقیت طرفدارهای حقوق مدنی می نوشتم و اینکه در آمریکا حکومت قبول کرده که اینکه چه جنسی با چه جنسی ازدواج می کنه ربطی به اون نداره ولی خب الان به اندازه کافی این بحث در جاهای مختلف هست و من چیز خاصی ندارم بهش اضافه کنم. اما یک اتفاق کوچولو باعث شد در این مورد این پست رو بنویسم. اون اتفاق اینه:

پوش کردن در گیت

هه هه.. بیت باکت که ریپوزیتوری کد ما در یکسری از پروژه‌ها است در جواب پوش برامون پرچم رنگین کمان فرستاده (: دقت کنین که در آمریکا همه گی نیستن ولی مثل هر جای دیگه اکثر آدم های حسابی از گرفتن یکی از حقوق انسانی از دولتشون خوشحال می‌شن. در واقع این یک پیروزی مدنی برای کسانی است که معتقدن دولت حق نداره در زندگی خصوصی مردم دخالت کنه و به جای سرک کشیدن تو اینکه کی چی می پوشه، چی می خوره، چی می گه، با کی رابطه داره و … به وظایف خودش می می پردازه که اکثرا چیزهایی هستن که باید اتفاق بیافتن ولی افراد مستقل سراغش نمی رن (مثلا آموزش رایگان، درمان رایگان، خدمات مخابراتی و …).

جذابیت اصلی این پرچم برای من این بود که می بینم چقدر در جامعه ای از برنامه نویس ها، گیک و غیره که دوستشون دارم و لذت ببرم از اینکه بخشی از یک جامعه جهانی فهیم هستم.