اگر در دنیای کامپیوتر هستین حتما بابد با بیت کوین آشنا باشین. پولی دیجیتالی که مستقل از دولتها کار میکنه و اعتبارش دائما در سالهای اخیر در حال افزایش بوده. این پول وقتی درست شد که یک مقاله ناشناس با نویسندهای با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو مکانیزم کارش رو تشریح کرد و بعد نرمافزار مرتبط با این مکانیزم ظاهر شد. حالا ظاهرا پلیس استرالیا به خونه یک کارآفرین و متخصص دانشگاهی به اسم کرایگ رایت حمله کرده چون فکر میکنه این آدم مبدع بیتکوین است.
روز چهارشنبه عصر به خونه کرایگ رایت رفته که چند ساعت قبل توسط دو سایت مهم گیزمودو و وایرد به عنوان طراح احتمالی بیتکوین معرفی شده بود. در حال حاضر آدمهای نزدیک به رایت میگن که خود این شخص مساله رو تکذیب میکرده و بعضیها هم مدعی شدن که گزارشهای مدعی افشای هویت مبدع این پول رمزنگاری شده، اصولا یک شوخی بیمعنی بیشتر نبودهاند.
به هرحال ماجرا هر چیزی که باشه، مردم سیدنی در ساعت یک و نیم بعد از ظهر دیروز، پلیسهایی رو دیدن که به خونه کرایگ رایت وارد شدن. پلیس گفته این جستجو از خونه ربطی به ماجرای بیتکوین نداشته و از طرف اداره مالیات درخواست شده بوده. در این بررسی، دفتر کار رایت هم بررسی شده. هنوز مشخص نیست که آیا در این حمله خود کرایگ رایت هم دستگیر یا حتی دیده شده یا نه. به گفته محلیها برای مدتی حتی نامههاش رو هم چک نکرده و در نتیجه احتمالا در لحظه حمله خونه نبوده.
بخشی از مدارک ارائه شده در سایتهایی که مدعی رابطه ساتوشی و این آدم هستن، به ویدئویی مربوط میشن که توشون رایت داره با مامور مالیات حرف میزنه و توش توضیح میده که «تمام تلاشم رو کردهام که این واقعیت که از ۲۰۰۸ بیتکوین رو run میکنم مخفی بمونه ولی حالا و تا قبل از پایان امسال نصف جهان این خواهند دونست».
البته مشخص نیست واقعا این فعل «run» به معنی اداره کردن باشه و اصولا آیا این زیرنویس از ویدئوی واقعی است یا نه. همچنین اداره مالیات استرالیا حاضر نشده نظری بده و گفته که مساله در سطح حقوقی محرمانه است.
یکی دیگه از مدارک، ایمیلهایی است که گیزمودو و وایرد به رایت منتسب کردن و برای مثال توی یکی از اونها که مربوط به ۲۰۰۸ است، رایت نوشته «من مدتی است که در حال کار روی یک پول دیجیتال هستم. بیت کش، بیت کوین، …»
در سطح تکنولوژی پول بیتکوین کاملا مستقل از هر دولت کار می کنه و میتونه بدون حضور سازنده اش هم به زندگی ادامه بده. در ضمن در صورتی که فراری مالیاتی اتفاق نیافتاده باشه، منطقا رایت کار خلافی نکرده و حتی میشه پیشبینی کرد که باید مدال اقتصاد، کامپیوتر و سیاست نوبل امسال یا معادلهاشون رو یکجا بهش بدن.
شماره پنجاه و هشتم رادیو گیک با شماست! انواع گیکها آماده باشن که این شماره پر از خبرهای مایکروسافتی، هوش مصنوعی و امنیتی است. از کامپیوتر مرکل تا ایمیلهایی که خودشون به خودشون جواب میدن. با ما باشین در فصل پس از فصل انگور که اولش فراموش می کنیم از خانه وفا نام ببریم اما دلمون همیشه باهاشه.
با تشکر از پیام که خبر رو بهم نشون داد، دانشمدهایی که روی چهرههای آدمکهای لگو کار کردن میگن که این چهرههای سابقا ساده و دوستانه یا بی حالت حالا دائما دارن به سمت خشنتر شدن میرن. قدیمها اکثر شخصیتهای لگو دکترهای مهربون در حال مداوای بیمار، راننده های ماشینهای سنگین و این تیپ چیزها بودن اما حالا که شخصیتهای جنگ ستارگان و هری پاتر و دزدهای دریایی و غیره وارد مجموعه شدن، چهرههای عصبانی هم در حال زیاد شدن هستن. این تحقیق ۳۶۵۵ صورت از ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۰ رو بررسی کرده میگه همبازی بچههای این نسل، خشنتر از همبازیهای نسلهای قبل است.هنوز نمی شه گفت این بده یا خوبه. به هرحال آشنایی بچهها با چهرههایی بهتر خوبه اما شاید هم یک بچه خوب نباشه خشونت رو از بچگی ببینه. لگو در مورد این تحقیق گفته که اگر پدر مادرها نمی خوان بچههاشون با چهرههای خشن و ناراحت روبرو باشن، می تونن سر لگوها رو با سر لگوهای مهربونتر عوض کنن.
پارتنر شدن ردهت و مایکروسافت وبلاگ رسمی مایکروسافت خبر می ده که دنیای کلاود در حال تغییره و مشتری ها دنبال راه حل های ارزون، قابل گسترش و پایدار هستن و حالا پارتنر شدن با ردهت، فرصتهای جدیدی برای مشتری های کلاود مایکروسافت فراهم خواهد کرد. در این مشارکت ۱) ردهت روی آژر برای مشتریان فراهم خواهد بود ۲) ساپورت برای محیطهای دوگانه (مایکروسافتی و ردهتی)توسط شرکت به مشتریان ارائه می شه ۳) همکاری روی توسعه دات نت به شکل مشترک توسط ردهت و مایکروسافت و توسعه نرم افزارها روی لینوکس ردهت ۴) حرکت مشترک روی مدیریت کلاودهای شرکت ردهت و شرکت مایکروسافت برای مشتریان به شکل متمرکز.
حالا نزنین ولی من یک آهنگ از بیبر رو خوشم اومد.. بعدش اینترنت گفت باید ازش بدم بیاد وگرنه ضایع هستم (: و البته بعدش واقعا کارهای دیگه و رفتارها و سکناتش رو دیدم و ازش بدم اومد (: ولی بحث ما این نیست که آیا اینترنت اجازه داره به شما بگه کی خوبه کی بد (چون مثلا اینترنت خارجی ها می گه ویندوز ده بده ولی اینترنت ایرانی ها می گه ویندوز ده خوبه و من نمی دونم چقدر خارجی ام چقدر ایرانی (:… واقعا کی می تونه بگه چه بخشی از هر کس در کجا شکل گرفته؟).
چی می گم… اثر بیبر رو اینستاگرام از همه بهتر می شناسه. همین که جاستین عزیز یک عکس میذاره. در چند ثانیه و بعد چند دقیقه میلیونها بیبرکار درجه یک عکسش رو لایک می کنن و کوئری به این شکل که «هر اکانتی که برای فلان عکس بیبر لایک زده رو بشمر» می ره تو باقالیها. اگر برنامه نویس باشین دقت کنین که اگر جزو گروهی هستین که این مساله به نظرتون خنده دار و بی سوادانه می یاد باید به این فکر کنین که شرکت اینستاگرام هم احتمالا چند تا برنامه نویس و اسکوئل کار داره که از من و شما بهتر کارشون رو بلدن و اگر اونها می گن این مساله واقعا دردسرزا است، احتمالا واقعا هست (: درک اسکیل در شرکتهای بزرگ خیلی مهمه. [ کمی توضیح در مورد مخابرات و برنامههاش، مثلا اسمس سرور]. حالا اینستاگرام در مقاله ای جالب توضیح می ده که چطوری بعد از فروخته شدن به فیسبوک تونسته بالاخره این مشکل رو حل کنه.. در واقع با تکنولوژی های فیسبوک. از یکطرف با سوار شدن روی دیتاسرورهای عظیم فسیبوک که احتمالا بزرگترین ها در جهان هستن و از اونطرف با استفاده از برنامه نویسی. اولین حقه چیزی به اسم denormalized counter است که سعی می کنه در یک کش حافظه ای تعداد کل لایکها رو نگه داره و اینها رو روی سرورهای مختلف سینک کنه. همچنین به جای شمردن هرباره ماجرا، الان یک سل خاص به تعداد لایک های هر عکس اختصاص پیدا کرده که زمین تا آسمون سرعت رو متفاوت می کنه ولی پیچیدگی های سینک شدن بین سی دی ان ها و سرورهای هر نقطه جغرافیایی رو درست می کنه. راه حل این بخش استفاده از برنامه ای به اسم PgQ است اگر دیتابیس پست گرس اینستاگرام در یک منطقه آپدیت نباشه، به مناطق دیگه مراجعه می کنه و عددها رو می گیره و مطمئن می شه از این به بعد همه یک عدد ثابت رو به عنوان تعداد لایک ها خواهند دید. حالا که اینو گفتم دو تا چیز رو هم بگم [توضیحات خودم] ۱) مم اسکوئل و ۲) خریدن لایک و فالوئر در اینستاگرام
واقعا جای تشویق داره. فکر کنم اگر همسن من نباشین اصولا ویندوز ۳.۱ رو ندیدین. [کمی توضیح در دانشگاه و داس]. اخیرا هم یکی از سیستمهای فرودگاهی یکی از شهرهای فرانسه دچار مشکل شد و تا مدتی هواپیما نتونستن بشینن.. کامپیوتری که به کارمندان برج مراقبت می گفت هر هواپیما چقدر فرصت برای نشستن داره (یا همچنین چیزی) مشکل داشت و بوت نمی شد و در نهایت … مشخص شد که ویندوز ۳.۱ی که روش بوده و کار می کرده دچار نقص فنی شده! این سیستم عامل در ۱۹۹۲ منتشر شد.. همزمان به هسته کرنل لینوکس و البته لازمه بگیم همین فرودگاه چند تا ماشین یونیکس و ویندوز ایکس پی هم داشته! ایده بدی نیست که اصولا بخشی از فرودگاه رو به عنوان موزه نگهداری کنن ((: مسوولین فرودگاه گفتن که مشکلاتشون خیلی زیاده و باید آپگرید کنن چون متخصصینی که بتونن این سیستم ها رو تعمیر و نگهداری کنن دائما کمتر و کمتر می شن. به شکل مرتبط بگم که ناسا هم داره دنبال یک برنامه نویس فرترن می گرده چون برنامه نویس قبلی که مسوول برنامه نویسی اولین سفینههای کامپیوتر دار بوده داره بازنشسته می شه. کسی که استخدام بشه باید برای ویجر ۱ و ۲ برنامه بنویسه که در سال ۱۹۷۷ به فضا پرتاب شدن تا مناطق خارج از منظومه شمسی رو بررسی کنن. اینها یک کامپیوتر ۲۵۰کیلوهرتزی دارن که فرترن می فهمه ولی متاسفانه آخرین برنامه نویسش داره بازنشسته می شه و شاید لازم باشه یکی زمانی باگی رو در این دورترین اشیای ساخت بشر به زمین، اصلاح کنه یا چنین چیزی. فرودگاه فرانسه قراره در ۲۰۱۷ آپگرید بشه ولی مدیرش می گه که بعیده تا ۲۰۱۹ بودجه لازم برای اینکار تامین بشه. حالا که هی خبر هوایی می گیم این دو تا رو هم بگم… اولی اینکه توی دسامبر ۲۰۱۴ فرودگاه لندن که یکی از مهترین فرودگاه های جهان است ۳۶ دقیقه از کار افتاد چون یک نرم افزار ۵۰ سالهاش دچار مشکل شد و اوایل همین امسال، دو تا هکر به خاطر کشف یک مشکل امنیتی در حین یک مسابقه «باگ باونتی» یونایتد ایرلاینز برنده یک میلیون مایل پرواز رایگان شدن (:
مایکرسوافت هی داره بیشتر و بیشتر سعی می کنه به حرف مردم گوش بده تا قدرتش در بازار رو از دست نده. حتی در شبکه های اجتماعی و غیره در مورد اینکه چی لازمه و چی خوبه حرف می زنه و معملومه در هر جای حرفه ای دائما این رو می شنوه: «آخه مگه می شه پاور شل اس اس اچ نداشته باشه؟». حالا یک مقاله توی ام اس دی ان داره می گه چقدر اس اس اچ چیز خوبیه و چقدر جالبه که بشه یک سرور رو با اس اس اچ کنترل کرد و ویندوز هم می خواد این امکانات رو فراهم کنه! تا اینجا می تونیم بهشون غرهای مرسوم رو بزنیم و [بزنم دیگه! اینکه تازه کشف کردی و گرپ هم خوبه و ..] ولی بخش خوب خبر اینه که سعی نکردن چرخ رو اختراع کنن.. با فونت بولد نوشتن «خوشحالیم اطلاع دهیم که تیم پاور شل از این پس از پروژه اوپن اس اس اچ حمایت و در آن مشارکت خواهد کرد». این رو آنجلو کالو از تیم پاور شل نوشته.
دائما بحث هست که آیا ماشینهای گوگل باید حق داشته باشن بدون راننده حرکت کنن یا نه. البته حینی که من و شما داریم بحث می کنیم ماشین ها راه افتادن و کمپانی های دیگه هم ساختن. فعلا هم تصادفی از طرفشون نبوده که رکوردی عالی است [کمی توضیح].اما هفته گذشته متوقف شدن یکی از این ماشینها توسط پلیس خبرهای جدیدی راه انداخت. یک پلیس ماونتین ویوو یکی از ماشینها رو به علت «حرکت خیلی آروم» متوقف کرده. این ماشین کوچیک که فقط حق داره در جادههایی بره که حداکثر سرعتشون ۳۵ مایل است، داشته با سرعت ۲۵ مایل می رفته و ترافیک رو کند کرده بوده و توسط پلیس متوقف می شه [توضیح اینکه چطوری متوقف می شه و کی جریمه می شه! ماشین یا راننده؟] و خب کلی از ساختمون های اطراف هم از این پلیس سردرگم عکس گرفتن.
یک کتری «هوشمند» صد و پنجاه دلاری شاید چیز جالبی باشه . می تونین از هر جایی روی اینترنت آب رو جوش بیارین و هر وقت به خونه رسیدین راحت باشین… اما خب هکرها هم راحت می تونن به پسورد شما دسترسی داشته باشن. این کتری هوشمند برای رسیدن به اینترنت پسورد خونه شما رو می گیره و بدون هیچ تغییری توی حافظه اش ذخیره می کنه. آی کتل اینقدر هم خنگه که به هر شبکه دیگه ای با اسم مشابه وصل می شه و کافیه یک هکر با استفاده از یک آنتن قویتر از آنتن خونه شما به کتری نزدیک بشه و کتری خنگ، پسورد رو براش می فرسته که به این وای فای «آشنای» قوی وصل بشه ( محققان شرکت پن تست پارتنر این هک رو نشون دادن و برای اثباتش توی شهر راه افتادن و نه فقط پسوردها رو پیدا کردن که جای دارندگان کتری هوشمند آی کتل رو هم رو نقشه مشخص کردن (: و گفتن که با داشتن پسورد وای فای، می تونن به شبکه قربانی وصل بشن، دی ان اس ها رو تغییر بدن و کل ترافیک قربانی رو زیر نظر بگیرن. حواستون باشه، کسی که شبکه شما رو می ده، می تونه شما رو زیر نظر بگیره مگر اینکه اخلاق داشته باشه یا قانون کنترلش کنه.
یک بدافزار خیلی قدرتمند که احتمالا به ان.اس.ای. مرتبط است لپ تاپ شخصی منشی، چنسلر یا هر چی هست.. ملازم؟ همکار؟ کمک دست؟ مرکل رو آلوده کرده! این خبر رو اشپیگل گفته و آلمانی ها حق دارن ازش عصبانی باشن. این بدافزار که توی اسناد اسنودن هم بهش اشاره شده … دیگه نمی شه زیاد ازش حرف زد چون به خودمون هم ربط های داره. یعنی به اون استاکس نت خبیث. در سال ۲۰۱۳ هم نشانههای از آلودگی تلفن موبایل مرکل مشاهده شده بود. حتی گفت می شه چند وقت قبل روسها هم از همین طریق تونستن یک بدافزار رو در حدود ۲۰۰۰۰ کامپیوتر مقامهای آلمانی پخش کنن. خلاصه وضع آلمان از این نظر خرابه (: [ کمی توضیحات در مورد جنگ سایبر و شرایط غیرجنگی اون ]
اتفاق عجیبی در دنیای هوش مصنوعی گوگل هم در جریانه. اولا که گوگل تنسرفلو یا همون موتور هوش مصنوعیاش رو اوپن سورس کرده و در محافل برنامه نویسی اینترنتی دائما بحث نصب و تست و کاربردهای اونه. اگر نیدیدن حتما سرچی برای تنسرفلو بکنین. بعد اینکه یکی از محصولات جالب این سیستمها، چیزی است که گوگل احتمالا تا چند وقت آینده برای گروهی از مخاطبهاش فعالش می کنه. دستوری شبیه به اینکه «برای این ایمیل جواب اتوماتیک بنویس». بله درست شنیدین! ایمیل وارد اینباکس شما می شه، گوگل درکش می کنه و با داشتن جواب های قبلی شما می تونه حدس بزنه جواب شما به این ایمیل چیه، بخصوص اگر ایمیل چیزی شبیه به دعوت به جایی یا قراری یا چنین چیزهایی باشه. بعد اگر درخواست کنین گوگل جوابی منطقی براتون آماده می کنین که می تونین ادیتش کنین یا همونطوری بفرستینش. یک مثال ساده اینه که در بخش انکدر چیزی مثل «آیا فردا وقت آزاد داری؟» از بخش «فکر» رد می شه و با چیزی مثل «بله، برنامه چیه؟» دیکد میشه. خود نویسندهها الان دارن ازش استفاده می کنن. ایده اولیه این بوده که سه جواب مختلف برای هر ایمیل آماده بشه که شما بتونین یکی رو انتخاب کنین ولی این جریان هنوز باگ داره. مثلا وقتی سه جواب به سوال قبلی خواستن به چیزهایی مثل این رسیدن «بله، فردا برنامه چیه؟»، «بله فردا وقت دارم، چه کنیم؟» و «آره، فردا چه کارهای؟». که از نظر ما هر سهاش یکی است. راه حل رو شخصی به اسم سوجیت راوی داده که جوابها باید از یک سیستم سمانتیک آنالیسیس بگذرن و فقط جوابهای قبول بشن که نه فقط کلماتش که محتواشون هم با هم فرق داره. نکته جالب دیگه اینه که سیستم در نمونههای اولیه به بسیاری از ایمیلها با «آی لاو یو» جواب می داده که ظاهرا از نظرش برای هر ایمیلی جواب مناسبی است (: اگر براتون فعال شد قارتی سند رو فشار ندین!
تبریک و تقبیح
تبریک به زوکربرگ به خاطر پولهایی که برای اصلاح و بهبود سیستم آموزش و مدارس در آمریکا خرج می کنه. تقبیح به کسانی که شغل و موندنشون در گرو کشتن و آزار بقیه است. از خودمون تا دوست و همسایهها تا سرزمینهای دور و تبریکی به مایکروسافت برای کارهای فانی که می کنه.. اوپن سورس کردن کلی چیز و امروز هم انتشار یک کتاب علمی تخیلی.
نامه ها
ابتدا می خواهم بابت مقدمه ای که در مورد قلم ها فرمودید تشکر کنم. کار ناچیزی بود برای دوستان.
اما در ادامه فرمایش حضرت عالی عرض کنم که حقیقت اش را بخواهید بنا به دلایلی از این گفتگو معذورم. این دلایل از جانب خودم است و نه شما. لیکن امیدوارم خدای ناکرده اسباب سوء تفاهم نگردد. اما اگر علاقه مندید که بدانید ماجرای قلم چه بوده اجمالا شرح می دهم.
در اندیشه فونتی جایگزین برای تاهوما بودم که رسیدم به فونت رویا. این فونت در سایت fontlibrary ظاهرا با مجوز Bitstream Vera معرفی و منتشر گردیده است. تغییرات بسیاری را اعمال نمودم که حاصلش قلمی گشت با نام چوپان! از نتیجه راضی نبودم و ظاهرش به یکان شبیه شده بود! اما خب شاید برای شروع و نخستین حرکت بد نبود که در خود فایل فونت رویا تحت قسمت متادیتا به این جمله رسیدم:
You may freely redistribute this font, but you may not change or rename it.
با لیست پستی آف تاپیک تهلاگ در میان گذاشتم که یکی از دوستان نیز به فردی اشاره کرده بود. مشخص بود که این فونت به فارسی وب شریف مربوط می شود که به یکی از بنیانگذارانش نامه ای ارسال و طرح پرسش و درخواست نظر یا کسب اجازه نمودم. پاسخی نیامد. یکی دو هفته بعد به فرد دومی نیز پیامی فرستادم که از ایشان نیز پاسخی نیامد. پیش خودم فکر می کردم که خب این بزرگواران چه جوابی بدهند. موضوع مشخص است. آمده است که اجازه تغییر قلم ندارید! شاید من اشتباه کرده ام و نباید می پرسیدم.
در همین اثنا نیز به دنبال بستر مناسبی دیگر که از هر حیث عاری از مشکلات مجوز باشد بودم که به فونت عالی DejaVu رسیدم. رویا با همه خاطرات تلخش را فراموش نمودم و از صفر با ذهنی خالی و آزاد، روزهایی را با فونت DejaVu درگیر شدم تا رسیدم به میرزا که بعدا به وزیر تغییر نام داد. و پس از آن فونت های دیگری که در ذهنم مانده بود بر بستر وزیر پدید آمدند.
احتمالا این قلم ها از دید متخصصین حوزه قلم، استاندارد یا زیبا نباشند (که من هم قبول دارم) اما خب تلاشی بود از جانب یک برنامه نویس یا شاید هم یک هکر برای کمک به جامعه اش! این قلم ها برای هر نوع استفاده یا تغییری آزادند. اساسا این فونت ها با ذهنیت Public Domain پدید آمدند. حتی اگر کسی فکر می کند همین مجوز OFL هم برایش محدودیتی ایجاد کرده بگوید برایش رفع می کنم.
این فونت ها تنها یک تلاش فان بود. :)
در این بخش نصیحتی براتون دارم از ادوارد اسنودن. رد این بخش اسنودن داره در این مورد حرف می زنه که چطوری باید از خلوت شخصی یا پرایوسی خودمون حفاظت کنیم. مثل همیشه از تور می گه و از سیستمهای مخفی موندن از شنود و همزمان تاکید داره که بحث فقط مخفی شدن نیست و باید از نظر سیاسی و اجتماعی هم در جوامعمون فشار بیاریم و حقوق خودمون رو در مقابل شنود کنندگان حفظ کنیم. تا اینجا معمول است و همه می دونیم. بخش آخرش اما جزیی تر، خردنگرتر و کمتر شنیده شده می شه. حرف اینکه اگر ما تصمیم می گیریم چیزی رو شر کنیم هنوز به این معنی نیست که باید همه چیز رو همه جا یکجور شر کنیم. قرار نیست بریم توی غار ولی باد آگاهی هم داشته باشیم:
بله من در مورد به اشتراک گذاشتن انتخابی حرف می زنم. همه لازم نیست همه چیزی که ما می خوایم بگیم رو بدونن. مثلا دوستان من لازم نیست بدونن الان رفتم داروخونه. فیسبوک لازم نیست سوال امنیتی بازیابی پسورد من رو بدونه. شما لازم نیست اسم وسط مادرتون رو توی فیسبوک برای همه بنویسین – اگر از این اسم برای ریست کردن کلمه عبور جیمیل وقتی که فراموشش کردین استفاده می کنین. ایده اینه که به اشتراک گذاشتن اوکی است اما باید داوطلبانه باشه و آگاهانه. باید فکر کنیم که آیا این به اشتراک گذاشتن فایدهای برای ما یا طرف مقابل داره یا نه .
اگر در حال کار با اینترنت باشین… روشهای مرسوم ارتباطات به شما خیانت خواهند کرد. ساکت و خاموش و غیرقابل دیدن. اونهم با هر کلیک که میکنین. هر صفحهای که باز می کنین یا بهش میرسیم اطلاعاتی در حال دزدیده شدن است. این اطلاعات جمع میشن، شنود میشن، تحلیلی میشن و توسط دولتها ذخیره میشن. چه دولت خودتون چه دولتهای دیگه. همینطور توسط شرکتها. شما میتونین این وضعیت رو با چند قدم ساده بهتر کنین. کارهایی مقدماتی. حالا که اطلاعات مرتبط با شما در حال جمع شدنه، حداقل کاری بکنین که اطلاعاتی که خودتون داوطلبانه و آگاهانه میدین در مورد شما جمع بشه.
موسیقی
توی این شماره از چند آهنگ احمد آزاد استفاده کردیم و همچنین آپتایم فانک که این روزها خیلی مشهور شده حدیث عشق از فرشته و در نهایت سارا کانر ( Connor ) به درخواست سینا قدیمی.
آهنگ آخر بلا چاو با اجرای فارسی شکیب مصدق به درخواست محمد حسنی عزیز
یک هنرمند سوئدی یک «کتاب نفسانی بریل» درست کرده؛ مخصوص افرادی که نابینا هستن یا مشکلات بینایی دارن. این کتاب حاوی عکسهای با رتبه بندی ایکسی است که خطوط ساده و قابل تشخیص برای چشمهای کم بینا و حروف بریل برای افراد نابینا دارن. طراح کتاب در واقع کتاب رو در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده اما دوباره توی اخباره چون حالا یک نسخه از اون به کتابخونه ملی سوئد هم اهدا شده.
انگیزه خانم نینا لینده از طراحی این کتاب، مراجعه اش به کتابخونه افراد نابینا و کم بینا و مواجه شدن با این واقعیت بود که اونجا هیچ متن سکسیای وجود نداشت. حرف اصلی این هنرمند این بود که افراد نابینا هم مثل دیگران احساس جنسی دارن و نیازمند محتواهای برانگیزاننده هستن. هاکان تامسون که مدیر فدراسیون ملی افراد با مشکلات بینایی سوئد است هم چنین کتابی رو قدمی مثبت دونسته و میگه «انگار بعضیها فکر میکنن ما سکسوالیته نداریم. این درست نیست. آدمهایی با مشکلات بینایی هم درست مثل بقیه نیازها و علایق جنسی دارن».
راستی! سیستم عامل لینوکس و بخصوص میزکار گنوم هم امکانات بسیاری برای نابینایان و کم بینایان و همینطور همه افراد دیگه ای که مشکلات فیزیکی متنوع دارن داره، در حدی که آدمهای نابینا توش برنامه نویسی شغلی میکنن. یادتون باشه اگر کسی رو میشناختین که به دلایل مشکلات فیزیکی از کامپیوترها دوره، امکانات لینوکس رو براش بررسی کنین. البته تقریبا مطمئن هستم که سیستم عاملهای دیگه هم باید کمابیش از این امکانات پشتیبانی کنن، هر چی باشه استفان هاوکینگ افسانه ای هم ویندوز هفتی داره که روی لپ تاپی مشابه مال من (لنوو X220) ران میشه؛ البته ایشون از نرم افزار خاصی استفاده می کنه که ربطی به امکانات ویندوز نداره (:
تصویر بالا، لحظه ورود یکی از شرکت کنندهها به کنفرانس آینده وب است. فرض کنین شما معلولیت حرکتی دارین و به یک کنفرانس مییاین و مجبورین برای یک ورود ساده از چند نفر کمک بگیرین.
این مطلب یک آفرین است به کسانی که با وجود همه مشکلات بخشی از جامعه هستن، تشکر و آفرین به همه کسانی که در چنین شرایطی فعال کمک می کنن و یادآوری برای همه کسانی که وظیفهشون است چنین امکاناتی رو برای کسانی که مشکلات متنوع حرکتی دارن فراهم کنن ولی نمیکنن. پلههای عریض و ورودی وسیع مرکز همایشهای شهید قندی به راحتی امکان ایجاد رمپ رو داره، پس بهتره اقدام کنن. همینطور خوبه شهرداری در نظر داشته باشه که رفت و آمد در شهر حق همه است و باید همه جا امکان عبور با ویلچر رو داشته باشه. درسته که کشور وسیعه و برنامهها بلند مدت، ولی به هرحال باید روزی از جایی شروع کرد.
موبایلها هرچقدر هم که هوشمند باشن قدیمی میشن. گاهی یک ترک کوچیک رو صفحه یا اصولا «کهنه شدن» باعث میشه بعضی از ما سراغ یک گوشی جدید بریم. گاهی هم هدیهها یا حتی تکنولوژیهای نو باعث میشن کهنهها دلآزار بشن و گوشیهایی که هنوز هم میتونن دل یک نفر رو خوشحال کنن، به گوشه قفسهها برن. من گروهی از این آدمها رو میشناسم که گوشیهای توی کشو و انبار و کمد ما میتونه حسابی .. نه فقط خوشحال که زندگیشون رو تغییر بده.
به این فکر کنین که خودتون اگر گوشی هوشمند نداشته باشین زندگیتون به چه شکلی با دیگرانی که چنین گوشیهایی دارن تفاوت میکنه. به یک خونه فکر کنین که توش راههای ارتباطی خیلی کمی هستی و یک گوشی قدیمی و یک سیمکارت ارزون میتونه زندگی اجتماعی و دسترسی شما به اطلاعات و ارتباطات رو از این رو به اون رو کنه.
حالا یادتون بیارین که آدمهایی هستن که سیصد هزار تومن براشون پول خیلی زیادی است و دقت کنین که کلی هم آدم داریم (از جمله من) که وقتی تکنولوژی قدیمی میشه حوصله فروختنش رو ندارن یا فکر میکنن این دیگه به درد کسی نمیخوره یا خودشون رو درگیر پیچیدگی «خلاص شدن از دست ابزار» نکردن و فقط ابزار رو یک جایی بایگانی کردن.
همه اینها رو که بذارین کنار هم پیشنهاد من واضحه:
اگر گوشی یا تبلت یا تکنولوژی مشابه دیگهای دارین که خراب نیست و به شکل آبرومندی کار می کنه ولی شما دیگه بهش علاقهای ندارین یا استفادهاش نمیکنین به jadijadi@gmail.com یک خبر بدین و من هماهنگ میکنم گوشی رو از شما میگیرم و به کسی میدم که این براش میتونه تحولی در روابط اجتماعی باشه و خبرش رو به شما میدم که کجا استفاده شده تا همه یک کم خوشحالتر باشیم.
معلومه که اگر من رو نمیشناسین یا اعتماد نمیکنین یا هر چی پیشنهاد هنوز سر جاشه:
اگر کسی رو میشناسین که منطقا باید ارتباطاتی مشابه من و شما داشته باشه ولی نداره چون به اندازه من و شما خوش شانس نبوده؛ تکنولوژی آبرومندی که بازنشسته کردین و نه می خواین بفروشین و نه استفاده می کنین رو بهش هدیه بدین.
امروز بیست و هشتم سپتامبر روز جهانی فعالیت برای دسترسی به سقط جنین آگاهانه، قانونی و امن است. در ایران طبق معمول ما شل کن سفت کن خاصی در این مورد هم داریم. از یکطرف جزو کشورهایی هستیم که سقط توش می تونه تا حدودی قانونی اتفاق بیافته (و در نتیجه انواع غیرقانونیاش هم راههای راحتی برای انجام در شکل قانونی پیدا میکنن) و ار اونطرف یکهو موضعگیریهای تندی علیهاش داریم. فیلمهامون هم تقریبا همین هستن و برای دراماتیک کردن شرایط سقط جنین رو چیزی عجیب و غریب نشون میدن که زنها رو عقیم میکنه یا خانوادهها رو از هم میپاشه یا تحت اجبار مردی است که نمیخواد آبروش با بودن یک بچه اضافه در جهان بره (: اکثر این تصورات از واقعیت جامعه خیلی دور هستن. البته ما توی ایران اجازه تحقیقهای تحقیقهای مستقل نداریم ولی میشه به چند نکته در سطح جهان و ایران اشاره کرد.
افسانه اشتباه: سقط جنین خطرناک است
توی فیلمها و توی باورهای عمومی دائما تکرار میشه که سقط همراه با از بین رفتن رحم و ناتوانی در بچهدار شدن مجدد است و نهایت کارش بیمارستان و از دست دادن سلامت. این واقعیت نداره. حتی در ایران و در شرایط غیرقانونی هم در سطح علمی سقط روشهای شناخته شده داره و حتی در ماههای آخر هم میتونه در بیمارستان و در حضور انواع پزشکهای مورد نیاز و حتی اضافی انجام بشه. تصور رفتن به یک خونه کثیف و دیدن یک پیرزن با دستکش ظرفشویی بیشتر مربوط به فیلمها است. در کشورهایی که سقط قانونی است کمتر از بیست و پنج صدم درصد سقط ها به مشکل بر میخورن. درسته که هرچقدر قانون حمایت بیشتری بکنه، سقط جنینها سالمتر و بیدردسرتر میشن ولی در بستهترین حالتها هم معمولا سقط جنینها در خونه و با قرص انجام میشن نه در یک زیرزمین کثیف با لامپ ۴۰ و ملحفههای پاره و تخت آهنی و سیخ و سنگ (:
افسانه اشتباه: سقط قتل است یا حداقل رو آزار میده
حتی در اسلام هم ایده این نیست. در اسلام معتقد هستن که جنین در مراحل اول «روح» نداره و از بین بردنش قتل به حساب نمییاد. از نظر علمی هم جنین تا هفته بیست و چهارم اصولا امکان احساس درد نداره که یکسری از تحقیقات هم این عدد رو بیسن هفته ۲۹ تا ۳۰ میدونن. استدلال اینکه «جنین انسان است» تقریبا همونقدر معتبره که «هسته سیب درخت سیب است».
افسانه اشتباه: سقط باعث مشکلات روحی زنان میشه
انسان ممکنه از هر چیزی دچار پشیمونی بشه. من الان پشیمونم که چرا به جای (یا حداقل همراه) ساختن پادکست در مورد بیتکوین، بیتکوین نخریدم (: اما سوال اینجاست که آیا میشه نشون داد پشیمونی یا مشکلات روحی ناشی از یک مساله از نظر آماری بامعنا (به شکل قابل دفاعی مرتبط با مساله) است یا نه. بعضی تحقیقات میگن ۹۵ درصد زنانی که سقط داشتن در نهایت معتقد هستن که کارشون صحیح بوده و همین تحقیق اشاره میکنه که ناراحت بودن از انجام یک کار با ایده اینکه اون کار اشتباهه متفاوت است. در عین حال گزینه مقابل «عدم سقط» نباید «عدم بارداری» باشه بلکه باید این ناراحتی با ناراحتی داشتن و بزرگ کردن یک فرزند ناخواسته مقایسه بشه.
افسانه اشتباه: مردها زنها رو مجبور به سقط جنین میکنن
اینهم یکی از تمهای استاندارد فیلمهای ما است اما طبق تحقیقات جهانی اینطور نیست و فقط در حدودا یک درصد موارد زنها مدعی میشن که مردی اونها رو مجبور به سقط کرده.
شاد باشین و خرم و آگاه و حواستون باشه که چیزهایی هست که حتی حکومت و دین هم باهاش در سطوحی اوکی هستن ولی مغزهای ما (به دلایلی مثل بیولوژی انسان تا سنت جامعه) یاد گرفتن که اونها رو بد بدونن. هیچ وقت هم اصل کلی رو هم فراموش نکنین: پیشگیری بهتر از درمان است
ترنسکشوال به زبان ساده روحى است که در جسمى متضاد اسیر شده. شاید نتوان ترنسکشوال را در هیچ یک از گروه هاى بیمارى تقسیم کرد. ولى شاید اگر بگوییم ترنسکشوالیسم یک بیمارى جسمى است بهتر باشد. زیرا یک روح سالم و اگاه اسیر یک جسم اشتباه شده. ترنسکشوال یک میل جنسى ( مانند همجنس خواهى و یا دگر جنس خواهى و…) نیست. ترنسکشوال یک فرد عادى با اندام جنسى اشتباه است که باید با طى کردن مراحل پزشکى صحیح به اندام جنسى دلخواه خود برسد. پس از رسیدن به اندام جنسى دلخواه خود شروع به نشان دادن میل جنسى خود میکند. مانند تمامى انسانها که پس از بلوغ جنسى به میل جنسى دلخواه خود رفتار میکنند (به نقل از محتا)
اگر شما ترنس باشین، گفتن به خانواده مطمئنا کاری بسیار سخته. فرض کنین الان بخواین به مادر و پدرتون اطلاع بدین که جنسیت شما اشتباهه و می خواین به جنس مخالف تبدیل بشین، سخته؟ خب این یکی از درگیری های ذهنی روزمره یک ترنس است. حالا چی می شه اگر یکهو بخواین به عنوان یک تراجنسی، به بیشتر از دو میلیون نفر مخاطبتون اسمس بدین و این مساله رو اعلام کنین؟
این تجربهای است که برای فردی بولوگنو اتفاق افتاد. فردی که توی DoSomething.org کار می کنه بخشی از شغلش اسمس زدن به آدم ها و درگیر کردن اونها در مسائل اجتماعی است و چند هفته قبل تصمیم گرفت به جای اسم اشلی از اسم متناسب با هویتش یعنی فردی استفاده کنه. یک راه حل این بود که شرکت اعلام کنه اشلی از شرکت جدا شده و فردی به تیم پیوسته و یک راه دیگه این بود که این اسمس رو بفرستن:
من سه ساله که با اسم اشلی به شما اسمس میزنم اما برام سخت بوده. من ترنس هستم، من فردی هستم! مساله مهمیه؟ اگر سوال دارین A بفرستین، اگر حمایت می کنین B بفرستین و اگر هیچکدوم C.
این اسمس حدود ساعت ۱۰ صبح به ۲.۴ میلیون نفر فرستاده شد و از هر کس اعلام حمایت می کرد خواسته می شد چیزی رو با هشتگ Ready4Freddie توییت کنه. خیلی ها حمایت کردن و فردی می گه از میزان حمایتی که دریافت کرده متعجب است و فکر میکنه اعتقادش به این نسل بیشتر شده. اون میگه بیشترین سوالی که پرسیده شده اینه که «چه زمانی فهمیدی ترنس هستی؟»
«جواب به این سوال سخته. نه؟ اینجوری نیست که آدم یک روز بیدار بشه و بگه اوه من ترنس هستم بلکه این یک روند طولانی و زمانبر است. فکر میکنم مدتهای طولانی است که میدونم ترنسم، شاید همه زندگیام اما خب مدتها هم سعی کرده بودم سرکوبش کنم یا اصلا درکش نمیکردم».
فردی همچنین تشکرهای زیادی از گروههای ترنس و جوانان دریافت کرده چون باعث شده موجودیت ترنسها دیده بشه و حتی افرادی از این کشمکش شخصی که مشکلشون چیه نجات پیدا کنن. بولونگو تذکر می ده که اون تنها ترنسی نیست که با این دردسرها روبرو بوده و تنها به دلیل کار کردن در DoSomething این فرصت رو پیدا کرده که صداش رو به آدم ها برسونه و افراد خیلی زیاد دیگه ای هستن که به شکل روزمره از مسائل مشابهی رنج میکشن بدون اینکه کسی باشه که به درستی درکشون کنه.
در صورتی که ابهامی در مورد ترنسها دارین در کامنتها سعی میکنم تا حدی جواب بدم.
در چند هفته اخیر اخبار در مورد آوترنت یکهو خیلی زیاد شده. همه می پرسن چیه و از کجا اومده و عده زیادی هم خوشحالن که قراره یکی بیاد مشکلات ما رو حل کنه بدون اینکه خودمون تکون خاصی بخوریم و سایت های تکنولوژی زیادی هم که طبق معمولا کپی پیست همدیگه هستن و از وایفایهایی می گن که به زودی اینترنت رو به سراسر جهان خواهند رسوند. اما بیاین نگاه کنیم که کلیت داستان چیه و آیا بالاخره کسی پیدا می شه ما رو از دست سانسورچی نجات بده و اینترنت آزاد که به گفته سازمان ملل یکی از حقوق بشره رو دو دستی تقدیم ما کنه؟
من اینجا سعی کردم سوالاتی که در مورد آوترنت به ذهنم می رسه رو جواب بدم. اگر سوال شما اینجا نیست کامنت بذارینش تا اگر عمومیت داشت، به مجموعه سوالات اضافه بشه.
آوترنت از کجا اومده؟
آوترنت یک استارتاپ انتشار اطلاعات است که فعلا صندوق سرمایهگذاریای به اسم MDIF داره ازش حمایت می کنه. این پروژه می خواد اینترنت یک طرفه رایگان رو به همه جهان عرضه کنه. در حال حاضر این سیگنالها از طریق ماهوارههای ارسال سیگنال کلاسیک مثل هات برد به سمت زمین ارسال می شن ولی انتظار می ره در آینده بیشتر پوشش از طریق ماهواره های CubeSat اتفاق بیافته – مینیماهوارههایی با حجم یک لیتر.
هدف از این پروژه چیه؟
همونطور که گفتیم هدف پروژه آوترنت رسوندن [بخشی از] اینترنت به کسانی است که بهش دسترسی ندارن. چرا؟ چون اینکار باعث می شه دنیا جای بهتری برای زیستن همه ما بشه. جالبه که این ایده برای ما به شکل یک بام و دو هوا نقد می شه! از یکطرف می گن «هیچ کس برای شما کار رایگان و انسان دوستانه و … نمی کنه و اگر کسی به جز ما کاری کرد که توش سود مستقیم و سریع نداشت حتما نقشه خبیثی داره» ولی از اونطرف کلی تبلیغ می کنیم که بیاین خیریه و کمک مالی به فلان چیز بکنین و … و از نظرمون خیلی هم طبیعی می شه (: واقعیت اینه که کمک به دیگران لذت بخش و مثبته چون زندگی در یک دنیای بهتر، خوب و لذت بخشه.
مطمئنا نمی گیم گروه ها پولشون رو فقط در راه خیر صرف کردن بلکه حرف اینه که اونها می فهمن که اینکار در نهایت دنیای بهتری می سازه و ممکنه به اشکال مختلف پول خوبی هم به سمتشون سرازیر کنه. فقط به این فکر کنین که کل جمعیت بدون اینترنت دنیا بتونن از کانال شما بخشی از اینترنت رو ببینن…. یک تبلیغ اینجا چند تا لایک داره؟ (:
و البته بخش دیگه ای از ایده می تونه برگرده به اینکه جهانی درس خونده تر، با سوادتر و فهیم تر تضمین کننده زندگی بهتر آدم های درس خونده تر، باسوادتر و فهیم تر هم هست (:
از همه اینها که بگذریم هدف آوترنت به شکل خاص تر، رسوندن اطلاعات مهم روی اینترنت به گروههایی است که الان بهش دسترسی ندارن.
آترنت چه تفاوتی با اینترنت داره؟
اینترنت یک شبکه بسیار بزرگ است شامل میلیون ها سایت و صفحه و فیلم و … شما با اتصال به اینترنت می تونین توش بچرخین و به هر صفحه ای که هر کسی درست کرده برین. حالا در اینترنت ایران وضع چیه؟ یک گروه به خودشون اجازه / حق / مسوولیت داده که حقوق بگیره و تو اینترنت بچرخه و صفحه هایی که شما نباید ببینین رو جدا کنه و دسترسی شما رو بهش قطع کنه. حالا بحث آوترنت درست برعکسه! تصور کنین یک گروه بگن یک سیستم دارن که میتونه حجم محدودی از صفحات، سایتها و فیلمهای اینترنت رو به دست شما برسونه و بشینن تیک بزنن که فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز باید به شما برسه. شما هم سیستمی رو راه می ندازین که این صفحات و فایل ها رو می گیره و شما می تونین همونطور که در اینترنت می چرخین توی اونها بچرخین. این میشه آوترنت.
آیا باهاش می شه از فیلترینگ رد شد؟
بله و نه. اگر سایتی که شما می خواین بخونین توسط پروژه آوترنت انتخاب شده باشه، شما می تونین اون رو ببینین ولی اگر اینطور نباشه، امکان دسترسی به اون نیست. در ضمن همه دنیا آوترنت مشابهی دریافت می کنن در نتیجه خیلی بعیده که مسوولین پروژه تصمیم بگیرن جادی.نت رو روش بذارن اما در مقابل به احتمال خیلی زیاد بخش بزرگی از پروژه گوتنبرگ (کتاب های کلاسیک رایگان) یا آکادمی خان (آموزش علوم) روش قابل دسترسی است.
آیا مشکل ما رو حل می کنه؟
احتمالا تا الان جوابتون رو گرفته اید. خب می شه به بخش بزرگی از مواد آموزشی و مفید اینترنت یا اخبار توسط آوترنت دسترسی داشت ولی مشکل من و شما که این نیست (: در واقع مساله همونه: خوشبختانه کسی یکهو ظاهر نمی شه مشکل یکی دیگه رو حل کنه.. اگر کسی می خواد مشکلش حل شه باید یک کمی هم تلاش کنه (:
چجوری باید ازش استفاده کرد؟
اترنت تقریبا شبیه یک سیستم دریافت ماهواره است – با این اختلاف که فایل سرش می شه! شما برای استفاده از آترنت باید سیستمی داشته باشین که بتونه سیگنال های اون رو از ماهواره بگیره. این سیستم منطقا شامل یک مجموعه دیش برای دریافت سیگنال و یک مجموعه الکترونیکی برای تفسیر و ذخیره و بازنمایی اطلاعات است. قسمت اول تقریبا همون گیرنده های مرسوم خودمون است و قسمت دوم می تونه دستگاهی شبیه به این باشه:
که به قیمت صد دلار از خود آوترنت قابل خریدنه یا سیستمی که خودتون با یک رزبری پای میسازین یا هر مکانیزم دیگه که بتونه سیگنال های ماهواره رو تحلیل کنه – مثلا یک گیرنده دیجیتال درست تنظیم شده. این سیستم به طور دائمی در حال دریافت سیگنال ها و ذخیره کردن اونهاست و شما می تونین هر وقت بخواین مثل یک سایت توی چیزهایی که دریافت کردین بگردین. درست مثل اینکه یکی یک دی وی دی به شما داده باشه که کلی چیز با فرمتی شبیه اینترنت و قابل چرخیدن به شکل یک سایت خیلی بزرگ توش باشه.
خیلی جذاب نیست. فرض کنین من عضو آترنت هستم. شما با خوندن این مطلب دقیقا می دونین منی که عضو آترنت هستم الان به چه چیزهایی دسترسی دارم و چه فایده هایی برام داره. حالا کافیه من این اطلاعات رو از طریق یک شبکه بی سیم به بقیه هم بدم. شما اگر نزدیک کلبه من باشین می تونین از گوشی هوشمند به وای فای من وصل بشین و همون چیزهایی که من دارم رو ببینین. به همین سادگی. اگر قراره منتظر باشیم یکی بیاد بگه «خب از امروز مجانی به فلان وای فای وصل بشو و کل اینترنت مال توئه»
چطوری می شه درخواست اضافه شدن چیزی رو داد؟
در حال حاضر یک شورا دارن چیزهایی که مفید می بینن رو به آوترنت اضافه می کنن. در اینترنت هم می شه به صفحات مختلف رای داد تا به پروژه اضافه بشن و در آینده قراره از طریق سرویس های مسنجر هم بتونیم درخواست یک صفحه خاص یا یک مفهوم عمومی (مثلا «آموزش کشاورزی به فارسی») بدیم. معلومه که تصویب و اضافه شدن این درخواست ها به پروژه وابسته به نظر اون شورا است.
خلاصه
آوترنت یک پروژه است برای رسوندن اینترنت به دست کسانی که به اینترنت دسترسی ندارن. این پروژه به شکل یکطرفه بخش بسیار کوچیکی از اینترنت (شامل کتابهای رایگان، اخبار، فیلمهای خبری یا آموزشی، منابع درسی و …) رو از طریق ماهواره به سمت زمین ارسال می کنه و یک دستگاه روی زمین می تونه اینها رو دریافت کنه و به شکل یک وبسایت آفلاین به شما نشون بده. در ضمن اگر بخواین می تونین این منابع رو از طریق وایرلس در اختیار دور و بریها هم بذارین.
سوالی باقی مونده؟
چیزی رو جا انداختم؟ نکته مبهمی هست؟ در کامنت ها بگین تا اگر عمومیت داشت و می دونستم اضافه کنم.