جمعه ها با کاندوم: روز جهانی ایدز و بهانه‌هایی برای کاندوم نپوشیدن

گشتی در اخبار


جمعه‌ها با کاندوم این هفته مصادف شده با اول دسامبر روز جهانی آگاهی در مورد ایدز و من و شما می‌دونیم که هیچ چیزی به جز کاندوم، جلوی ایدز رو نمی‌گیره. پس به افتخار این وسیله بانمک، این هفته چرخی می‌زنیم در اخبار متنوع دنیای کاندوم و نگاهی می‌ندازیم به فعالیت‌های آدم‌ها در این روز که نشونه‌اش یک روبان سرخه .

  • احتمالا جالبترین اتفاق تبلیغی توی هلند خواهند افتاد. گروه Stop Aids Now قراره یک کاندوم ۳۵ متری بکشن روی برج مانت در مرکز شهر
  • تحقیقی توی فیلیپین نشون داده که میزان گسترش ایدز در این کشور بالاترین میزان در بیست و پنج سال گذشته بوده. تمرکز تحقیق روی سایت‌های دوست یابی است و چت و می‌گه که یک سوم زنانی که با مردها توی چت آشنا شدن کارشون به سکس رسیده و هفتاد درصدشون هم از کاندوم استفاده نکردن. نتیجه؟ خوشبختانه عقل اونها می رسه که نتیجه شون سانسور و فیلترینگ و شلاق نباشه. اونها با دورکس قرارداد تبلیغی بستن تا با هم در شبکه‌های اجتماعی و چت روم ها برای کاندوم و ایدز تبلیغ کنن
  • می‌دونم شاید غصه بخورین ولی یک گروه فعال علیه ایدز، در حال جمع کردن یک پتیشن است تا از قانونگذارهای لس آنجلس بخواد که قانونی تصویب که بنا به اون همه هنرپیشه‌های فیلم‌های پورنی که در این ایالت تهیه می‌شن مجبور باشن از کاندوم استفاده کنن. اینکار برای اینه که جوون‌هایی که به اشتباه فکر می کنن چیزی که توی فیلم پورن می بینن توی دنیای واقعی هم دقیق همونطور هست، حداقل این جنبه‌اش رو هم ببینن. شاید اگر همه قول بدن جوون‌های خوبی باشن و همیشه از کاندوم استفاده کنن و درک کنن که نسبت فیلم پورنو به سکس تو خونه همون نسبت فیلم جکی چان به یک دعوای توی مدرسه است، شرکت ها قبول کنن که به آزمایش‌های دوره‌ای هنرپیشه‌ها اکتفا کنن
  • پتا انجمن حمایت از حیوانات است و تصویر بالا مربوط به اونها. این حرکت هیچ ربطی به ایدز و غیره نداره اما به آدم ها یادآوری می کنه که اگر نمی خوان بچه‌های حیوونات خونگی‌شون رو نگه دارن، جلوی باردارشدنشون رو بگیرن و این دو نفر هم دارن تبلیغ می کنن که «سگ ها از کاندوم استفاده نمی کنن» و اگر صاحبشون نمی خواد توله‌ها رو نگه داره بهتره از روش های مناسب پیشگیری برای حیوانات استفاده کنه؛‌ مثلا عقیم کردن
  • و در نهایت هم نگاهی به این صفحه بندازین که مصاحبه ای است با دکتری که بزرگترین گالری از پوسترهای ایدز جهان رو داره و اینجا هم، سی تا از بهترین‌هاش رو توی یک گالری می تونین نگاه کنین

سوال

دوست پسر فعلی من قبول نمی کنه کاندوم استفاده کنه. قبلا هم با کسان دیگه چنین مشکلی داشتم. معمولا می گن که ۱) کاندوم باعث می شه راست نمونن ۲) خیلی بزرگه و نمی تونه کاندوم بپوشه ۳) به جنس لاتکس حساسیت داره ۴) ایدز و بیماری دیگه نداره پس کاندوم لازم نداره و ۵) کاندوم حسش رو خراب می کنه. من باید چیکار کنم؟

جواب

این عبارت‌ها را بارها شنیدی و دوباره تکرار می‌کنم که کاندوم‌های لاتکس و لاستیکی اگر درست استفاده بشن (مثلا از لیز کننده‌های مبتنی بر آب استفاده کنین و نه از روغن) بالاترین میزان حفاظت از بیماری‌ها برای هر دو طرف رو ایجاد و در پیشگیری از بارداری هم بسیار موثر هستن.

اما دانش همیشه مشکلات رو حل نمی‌کنه. زندگی عملی پیچیدگی‌های خودش رو داره و چیزهایی مثل الکل، سکس اتفاقی و مهمونی باعث می‌شن آدم همیشه نتونه از دانشش استفاده کنه. بهترین کار اینه که از قبل جواب آماده «نه» رو داشته باشین. یک منطق خیلی ساده: «سکس بدون کاندوم با کسی به جز همسر جوابش نه است» (قبلا گفتم که کاندوم تو سکس با همسر هم جذابیت‌های خاص خودش رو داره).

اما در مورد سوال‌هات.. اگر قراره کسی استدلال گوش کنه می‌تونی اینها رو بهش بگی:

پسره می گه: راست نمی مونم.
واقعیت اینه: اولا که در مواردی ممکنه کاندوم به خاطر فشاری که ایجاد می کنه و کشی که پایینش داره از این نظر کمک هم بکنه اما اگر واقعا چنین مشکلی داری – و به سن و سال و ویاگرا و اینها مربوط نمی شه – برو سراغ مارک های دیگه یا انواع کمتر کیپ یا نازکتر. لازمه بگم که این اتفاق – اگر بیافته – معمولا محصول عوامل فیزیکی نیست و به ذهن طرف بر می گرده. یک راز اینکه اگر مغز مردها کلا از سکس فکوس کنه به یک چیز دیگه، راست نمی مونن. روش خوب مقابله اینه که پوشیدن و داشتن کاندوم رو به بخشی از سکس تبدیل کنین نه به یک وقفه وسطش و تمرکز روی اینکه «دوست ندارم».

پسره می گه: برام کوچیکه.
واقعیت اینه: اگر بلوف نباشه (که با توجه به کشسان بودن کاندوم ها معمولا هست) باید این جواب رو آماده داشته باشین که «یعنی مثلا اگر پاهات بزرگ باشه باید پابرهنه راه بری؟» کاندوم‌ها هم مثل کفش‌ها سایزهای مختلف دارن. انواع و اقسامش رو بخرین و ببینین کدوم براتون بهتره. این رو هم فراموش نکنین که کلا کاندوم یک وسیله کاملا کشسان است که در بازه معقولی، به تن هر کسی اندازه می شه (حالا با کمی سخت تر پوشوندن یا نگه داشتن انتهاش با دست در حین سکس).

پسره می گه: من به لاتکس حساسیت دارم
واقعیت اینه: بعضی مردها واقعا به لاتکس حساسیت دارن. بعضی ها هم جو سازی می کنن که استفاده نکنن اما واقعیت اینه که انواع و اقسام کاندوم در بازار هست. کسانی که به لاتکس حساسیت دارن باید کاندوم‌هایی استفاده کنن که از پلاستیک درست شده و درست مثل کاندوم های لاتکس در مقابل بچه دار شدن، ایدز و بیماری‌های مقاربتی از دو طرف محافظت می کنه. اینها هم مثل کاندوم‌های لاتکس باید با لیز کننده‌های مبتنی بر آب (توی داروخونه به اسم لوبری ژل می تونین بخرین زیر هزار تومن) استفاده بشن.

پسره می گه: من مریضی ندارم.
واقعیت اینه: هیچ کس از بیماری‌های مقاربتی مصون نیست. اگر کسی در خارج از محیط خانواده با کسی سکس داره یعنی ممکنه با ویروس در تماس باشه. در ضمن ویروس چند ماه طول می کشه تا توی تست ها ظاهر بشه و مثلا اگر از ایدز حرف می‌زنیم گواهی عدم اچ آی وی که دو ماه قبل، یک ماه قبل یا دیروز گرفته شده هیچ فایده‌ای نداره. این رو هم یادتون نگه دارین که بیماری فقط ایدز نیست. انواع و اقسام بیماری‌های مقاربتی رو داریم که کاندم بهترین راه حلشونه.

پسره می گه: حس‌ام رو خراب می کنه.
واقعیت اینه : ممکنه درست شده باشه پس براش برنامه ریزی کنین. از قبل کاندوم رو بذارین دم دست. ترجیحا لازم نباشه وسط سکس برین توی کشو دنبالش بگردین (قوطی های خالی رو یک جای دیگه بذارین) و حتی خطر رو به فرصت تبدیل کنین. بذارین کاندوم بخشی از هیجان سکس باشه. انواعش رو داشته باشین. انتخاب کنین و شاد باشین (البته یادتون باشه بعضی مدل ها فقط برای فان درست شدن و از چیزی پیشگیری نمی کنن!)

اما اگر طرف به این حرف‌ها گوش نداد ارتباطتتون رو باهاش قطع کنین. کسی که همینقدر هم برای آدم ارزش قایل نیست، ارزش سکس نداره (: راستی! اگر کسی غر زد که کاندوم نداره اگر بهش لطف دارین از کاندوم‌های خودتون بهتون بهش بدین، یا بگین من براش بفرستم یا به شکل ایده‌آل بفرستینش بخره که دفعه بعد یادش باشه همراهش داشته باشه (:

منبع اصلی

بستن روزنامه‌ها و فشار به خبرنگاران

ایران جزو بزرگترین سرکوب کننده‌های مطبوعات است و یکی از زندان‌های بزرگ خبرنگاران. اخیرا در یک رکورد دیگه هم مشغول رقابت با معدود کشورهای شرکت کننده در این بازی هستیم: کوچ دادن اجباری خبرنگاران.

خاطره‌ام از زمانی است که یکسری دوستام رو دستگیر کرده بودن. اونها می‌خواستن عید دیدنی برن پیش مادر کسی که بچه جوونش توی زندان مرده بود و بهش بگن که لباس سیاهش رو در بیاره. پلیس دستگیرشون می کنه و مشخصه که جرمی هم اتفاق نیافتاده و حتی اتهام بچسبی هم ندارن. آزادی قطعیه ولی خب با کسانی طرف هستیم که کلی دروغ می گن و کار رو کش می دن تا شب بشه و بعد هم که تعطیلات عید و کل دوستای ما تعطیلات عید رو توی اوین بگذرونن تا بعد از باز شدن اداره‌ها و برگشتن قاضی از مرخصی و غیره، بعد از یک هفته بدون حتی یک معذرت خواهی آزاد بشن.

این وسط یکی می گفت که قاضی بهش گفته باید وثیقه بیاره. مشخصه که یک خبرنگار وثیقه ملکی نداره. قاضی قبول می کنه فیش حقوقی بذارن و خانم خبرنگار رو آزاد کنن ولی بعد از اینکه قاضی می‌شنوه کل حقوق این دوستمون در رده ۲۴۰ تومن است، فکر می کنه دارن بهش دروغ می گن و کارها رو سخت تر می کنه! در نهایت با بردن فیش حقوقی روزنامه، قاضی مجبور می شه قبول کنه که یک خبرنگار کل حقوقش ۲۴۰ تومن در ماهه و خوشحال می شدم ببینم چی با خودش فکر می کنه.

حالا در شرایطی که خبرنگارها واقعا یکی از کمترین حقوق های قابل باور در جامعه رو دارن، یک فشار دیگه بهشون بستن روزنامه است. یک خبرنگار همینجوری هم حقوقش رو دیر می گیره. من برای کلی مجله و روزنامه نوشتم و تا حالا یک ریال هم نگرفتم چون نظرم اینه که اصولا به راحتی نمی تونن پول بدن. راستش بسته شدن روزنامه اعتماد برای من به این معنی است که ۱)‌ در یک کشور با حداقل آزادی بیان زندگی می کنم و ۲) یک کار خیلی اولویت بالا از لیست کارهای سه شنبه ام حذف می شه. اما همین خبر برای خیلی ها یعنی یک فشار دیگه برای ساقط کردنشون از حداقل زندگی ای که دارن و تذکر دادن به همه دانشجوها و غیره که «اگر بیاین توی خط حقوق بشر و مطبوعات و رسانه آزاد و آزادی بیان و اینها، تلاشمون رو می کنیم که حین حفظ ابروی نسبی، گرسنه نگهتون داریم». راستش من اینو خیلی دور نمی دونم از مثلا اینکه من یک رودخونه داشته باشم و به مخالفانم بگم «اگر بخواین با ما بجنگین حق ندارین از اینجا آب بخورین» یا مثلا تمام منابع نون کشور رو دستم بگیرم و بگم «فقط کسانی که همه اش از من خوب بگن حق دارن سیر بشن». خلاصه… می گیم به سلامتی اونی که وقتی رودخونه رو فتح کرد، به کسایی که مجیزش رو نمی گفتن هم آب داد.

پ.ن. باور کردنی نیست ولی ظاهرا در همین سیستم ، هفته قبل رفتن مشاور مطبوعاتی رییس جمهور رو دستگیر کنن و تو روزنامه ایران بعد از زد و خورد و گاز اشک آور چون زور ضابطین قضایی به آقای فلانی نرسیده فعلا بیخیال دستگیری شدن (: بعد آدم های بی گناه ما رو کل تعطیلات توی اوین نگه می دارن که احتمالا درس عبرت بشه. اوه راستی! اون دوران بعضی از بچه ها که لینک های دولتی داشتن سعی کردن جلوی این ضایع بازی رو بگیرن – حتی با توسل به خود گروه زندانی کننده و این استدلال که بابا آخه این چه کاریه که می ذارین تو رزومه‌تون. همون موقع مرد شریفی به اسم مهدی کروبی با اینکه می گفت هیچ کاری از دستش بر نمی یاد و کسی حرفش رو نمی خونه همه تلاشش رو کرد که بچه ها تمام تعطیلات عید رو بی دلیل توی زندان نباشن. این بود که بعدا وقتی گفت حقوق بشر براش مهم شده و می خواد در موردش حرف بزنه، من باور کردم و هنوزم افتخار می کنم به رای ام به این شیخ شریف شجاع که آخر عمری نون دونی رو تعطیل کرد (:

جمعه ها با کاندوم: کاندومی برای همه فصول

دوستی به خوبی تذکر داده که چرا وقتی جمعه‌ها از کاندوم حرف می‌زنم نگاهم جوری است که انگار کاندوم فقط برای سکس خارج از خانواده استفاده می‌شه. درسته که کاندوم تقریبا تنها وسیله عملی برای پیشگیری از بیماری‌های جنسی (STD) مثل ایدز است اما یک جنبه بسیار مهم دیگه‌اش هم اینه که راحت‌ترین و دم دست ترین روش است برای پیشگری از بارداری و در نتیجه یک وسیله جذاب برای زوج‌های ازدواج کرده.

کاندوم در روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده یک باید است. چون باید مواظب بیماری‌های بسیار خطرناک و غیرقابل درمانی مثل ایدز بود. توهمی مثل اینکه «دوست پسر من باکلاس و تمیز است و ایدز نداره» هم همیشه غیرمعقوله چون دوست پسر / دختر شما هر چقدر هم باکلاس، مودب، تمیز، جنتلمن، خوشگل و غیره باشه ممکنه یک شریک جنسی دیگه داشته باشه یا قبلا داشته بوده باشه که اون هم یک دوست داشته که اون هم یک دوست داشته که اون هم یک دوست داشته. هر کدوم از این آدم‌ها کافیه یکبار با یک ویروس برخورد داشته باشن. چه ایدز چه سیفلیس چه هپیاتیت هر بیماری قابل انتقال از روش جنسی دیگه یا حتی تزریق آلوده و کلی داستان‌های دیگه. پس استفاده از تنها روش پیشگیری یک باید است.

اما در روابط داخل ازدواج هم کاندوم چیز جالبیه. اولا که متنوع است و باحال. کلی فان درست می کنه و کلی قابلیت بانمک داره که نیازی نیست من اینجا بهشون اشاره کنم. اما کاندوم علاوه بر اینکه یک ابزار کمک-سکسی خوبه، گاهی برای زوج‌ها هم بهترین روش پیشگیری است. خانم‌های زیادی هستن که به دلایل متنوع نمی تونن قرص پیشگیری بخورن. فعلا هم که قرص پیشگیری مردونه تولید تجاری نشده پس در این حالت هم کاندوم یکی از بهترین راه حل های پیشگیری از بارداری است.

حرف اول مطلب این هفته رو تکرار می‌کنم: کاندوم فقط مال روابط خارج از ازدواج نیست. کاندوم یک وسیله بانمک است و یک اختراع خیلی قدیمی برای پیشگیری از بچه و از بیماری‌های مقاربتی و این روزها هم با تنوعی وسیعی که داره، یک وسیله کمک جنسی. درسته که توی سکس چیزهایی جذابی هست که کاندوم تا حدی سختشون می کنه اما توی سکس چیزهایی هم هست که فوق العاده نخواستنی هستن: بیماری و در مواقعی که نمی‌خواینش، بچه! کاندوم بهترین همراه برای جلوگیری از این جریان است پس بهتره به جای غر زدن برای قسمت اول، به خاطر قسمت دوم باهاش دوست باشیم.

سه شنبه و اعتماد و من راحت

سه شنبه صبح ها من برای روزنامه اعتماد مقاله می‌نوشتم. تجربه جالبیه چون وقتی حتما باید در تاریخ فلان یک مقاله فلان صفحه ای بدین تازه احساس می‌کنین که نویسنده حرفه ای بودن چه حسی داره. این خیلی سخت‌تر و عجیب‌تر از اینه که هر روز برای وبلاگ خودتون سه تا مقاله بنویسین: نوشتن بر اساس برنامه با قالب مشخص.

اما این هفته دیگه کار خاصی ندارم و با لبخند به تب های بازی که ممکن بود بنویسمشون نگاه می‌کنم: حمله سایبری احتمالی به سیستم آبرسانی ایلینویز آمریکا، نروژ: بهشت وای فای، لو رفتن کاتالوگ شنود و انتشارش توسط وال استریت ژورنال، و مجهز شدن هر تخت یک بیمارستان آمریکا به یک پی سی شخصی هجده اینچی با قابلیت‌هایی مثل اسکایپ و غیره.

اما این هفته لازم نیست بنویسم… من تو ایران زندگی می کنم که یکی از بزرگترین زندان‌های خبرنگاران جهان است و احتمالا یکی از رکوردداران توقیف روزنامه‌ها و رسانه‌ها. راستی گفتم رسانه! احتمالا اگر این هفته می‌خواستم بنویسم بالایی‌ها رو نمی‌نوشتم و در مورد شبکه بازار می‌نوشتم. در مورد اینکه رییس جمهور به همراه رییس صدا و سیما یک شبکه تلویزیونی افتتاح کردن در حد در پیت ترین شبکه‌های ماهواره که با چند هزار دلار در ماه می‌چرخن:

وای! تا امروز با داشتن چند هزار جارو توی خونه هنوز نمی‌تونستین درست جارو کنین؟ نصف خونتون رو جارو چیدین؟ همه رو بریزین دور و فقط با داشتن یک جاروی فلان، همه جا رو تمیز کنین. قیمت فقط فلان تومن و همین الان زنگ بزنین که براتون بیاریم (:

بحث مقاله این بود که اینه رسانه ملی؟ و آیا من مالیات می دم که مغازه تلویزیونی برام باز کنن؟ ((: به فرض هم که باز می کنن آیا واقعا رییس جمهور شخصا باید بره یک شبکه برابر در پیت ترین شبکه‌های ماهواره ای که سال ها است دارن سرکوب می شن رو افتتاح کنه برام؟ (:

به هرحال… از این هفته روزنامه اعتماد توقیف است. دلیلش رو درست نمی‌دونم ولی ظاهرا یکی دیگه از بازوهای رییس جمهوری مردمی ۶۳ درصدی قرار بوده حذف بشه و این حرفها (: فرق خاصی هم برام نمی کنه راستش. من همیشه آدم خوشبینی هستم و منتظر باز شدن روزنامه مون، در زندان هامون، خارج شدنمون از صدر جدول بزرگترین کشور اعدام کننده شهروندانش، باز شدن اینترنت و شاید یک روز دیگه معتبر و آبرومند شدن پاسپورتمون (: منتظرم. امیدوارم و خوش و خندون.

جمعه‌ها با کاندوم: تشویق مردم به استفاده از کاندوم توسط ریحانا

معیارهاتون رو مشخص کنید دوستان! بالاخره یا باید به حرف بزرگتر گوش کنین یا به حرف کوچیکتر. یا به حرف یه مرد یا به حرف یه زن یا به حرف یه ایرانی یا به حرف یه خارجی.. خلاصه کنم یا به حرف من یا به حرف ریحانا! البته حالت ایده‌آل هم همیشه اینه که به جای عمل به حرف این و اون، صادقانه اطلاعات کسب کنین و خودتون تحلیل کنین.

جریان این است که ،ریانا، ریحانا، ریحانه یا هر تلفظ دیگری که دارد در تولد ۲۲ سالگی برادرش به ناگهان تصمیم گرفت برای غریبه‌ها کمی سخنرانی کند. جشن تولید در ویسکی میست لندن برگزار شده بود که این خواننده مشهور بعد از بلند شدن، میکروفون را در دست گرفت و در حالی که حاضران فکر می‌کردند به زودی شاهد اجرای یکی دو آهنگ زنده خواهند بود، شروع به صحبت کرد و گفت در مهمترین بخش سخنرانی گفت «من در شانزده سالگی خانه را ترک کردم و یاد گرفتم که مواظب خودم باشم. همیشه از کاندوم استفاده کنید

تصویر زیر ریحانا را در حال خروج از محل تولد نشان می‌دهد. از قیافه‌اش معلوم است که احتمالا امیدوار است که شما حرفش را شنیده باشید (: بخصوص که در ایران در مقایسه با خیلی از کشورهای دنیا خریدن کاندوم آسان و قیمتش ارزان است. نه فقط از داروخانه که از خیلی بقالی‌ها هم می‌توانید با قیمتی بین دو تا شش هزار تومن کاندوم معمولی در بسته‌های ۳ تا دوازده‌تایی بخرید. اگر فعلا با گفتن کلمه کاندوم راحت نیستید، از سوپرمارکت‌های بزرگ خرید کنید. فقط کافی است همراه دو سه کالای دیگر (مثلا یک بطری آب پرتقال، یک ناخنگیر و یک بسته خودکار)، کاندوم را هم در سبد خرید بیاندازید و خیلی جدی وسایل را بچینید روی نوار نقاله تا یک نفر حتی بدون اینکه نگاهتان کند، قیمت نهایی همه کالاها را به شما بگوید.

پهنای باند به عنوان حقوق بشر

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد ۲۵ آبان ۱۳۹۰

دبیر کل اتحادیه بین‌المللی مخابرات یکشنبه گذشته یکبار دیگر تاکید کرد که ارتباطات با پهنای باند بالا باید به عنوان یکی از حقوق بشر به تصویب سازمان ملل و کشورهای عضو برسد. حمدون توره می‌گوید که دسترسی شهروندان به اینترنت سریع، از نظر این سازمان محوری صنعت مخابرات، چیزی هم رده دسترسی به غذا، سلامت و داشتن سرپناه است. او می‌گوید «حق داشتن ارتباط، یک حق پایه‌ای است که به نظر من باید در برنامه ملی هر کشوری قرار گیرد. شما نمی‌توانید به اهداف توسعه هزاره و محو فقر از جهان برسید بدون اینکه از تکنولوژی ارتباطات و اینترت برای عرضه سلامت، تحصیل و خدمات دولتی استفاده کنید.»

البته این حرف منتقدانی هم دارد. تحلیلگر فرهنگ گیکی نشریه فوربس می‌نویسد که نه فقط قبل از اینترنت چیزهایی مانند هوای پاک و دسترسی رایگان به آب سالم باید جزو حقوق بشر قرار گیرند که از آن مهمتر باید توجه کنی که نداشتن دسترسی به اینترنت آزاد و سریع، ذاتا یک مشکل مستقل نیست بلکه نشانه‌ای است از مشکلی بزرگتر در جایی دیگر. این حرف مشخصا به معنی عدم اهمیت اینترنت آزاد و حق دسترسی به ارتباطات نیست. ارتباطات یکی از ضروری‌ترین پایه‌های آزادی است. به زندان‌ها نگاه کنید! در زندان غذا رایگان است، جای خواب رایگان است و حتی بهداشت رایگان است و در مقابل برای زندان کردن زندان، مهمترین چیزی که در یک زندان شرافتمندانه از زندانی سلب می‌شود، ارتباطات نامحدود و آزاد است. اصلی‌ترین مجازات زندانی – تکرار می کنم در یک زندان معقول – این است که اجازه ندارد به شکل آزاد ارتباط برقرار کند. اجازه ندارد هر وقت خواست با هر کسی در هر کجای جهان صحبت کند و اجازه ندارد به شکل نامحدود به اینترنت و ایمیل دسترسی داشته باشد.

پس از یک طرف حرف آقای توره درست است: پهنای باند بالا یکی از اولین حقوق شهروندی است که یک جامعه آزاد را با یک جامعه شبه‌زندان متفاوت می‌کند. اما همزمان این ایده اتحادیه بین المللی مخابرات که تقریبا تمامی روش‌های ارتباطی ما مدیون آن هستند، دقیق نیست. مساله این است که اعلام پهنای باند بالا به عنوان یک حق بشری، ضرری ندارد اما مشکل خاصی را هم حل نمی‌کند و احتمالا حتی به دردسر و هیجانش هم نمی‌ارزد. اگر یک روز اعلام شود که از امروز سازمان ملل اینترنت را به عنوان یک حق انسانی معرفی کرده، اکثرا خوشحال می‌شویم اما فکر می‌کنید این جریان واقعا چه فرقی در وضعیت ارتباطی مردم کره شمالی ایجاد خواهد کرد؟ علاوه بر این بحث قیمت هم مطرح است. آیا حقوق بشر فروشی است؟ حالا هم تحصیل و درمان و غیره همه و همه جزو حقوق بشر هستند و همه هم به راحتی به بهترین نمونه آن‌ها دسترسی دارند اما فقط و فقط اگر توان پرداخت هزینه‌اش را داشته باشند. آیا قرار است اینترنت با پهنای باند هم در کنار همین‌ها قرار بگیرد؟

همانطور که گفتم، اضافه شدن پهنای باند بالا به یکی از حقوق انسانی، برای من به شخصه هیجان انگیز است و خوشحال کننده اما من یکی که احساس نمی‌کنم تصویب شدن این قانون، تفاوت خاصی در دسترسی من به اینترنت ایجاد کند.

به امید ندیدنت برلوسکونی

بالاخره برلوسکونی نخست‌وزیر ایتالیا استعفا کرد. این مرد بخش اعظمی از شونزده سال گذشته، نخست وزیر کشور بوده و نمونه‌ای بود از فساد قدرت و «دیکتاتوری نرم» که توی اون شخصی که از طریق تکنیک‌های دموکراتیک به قدرت رسیده، شروع می کنه به سرکوب آزادی‌های مدنی و مدعی شدن همراهی همیشگی همگان باهاش و بستن رسانه‌های مستقل و یکسو کردن همه نظرات به نفع خودش.

خوشحالیم که بالاخره استعفا داده (: به امید کنار رفتن بقیه دیکتاتورهای سخت و نرم در تمام جهان (((:

این بی‌سرنشین‌های لعنتی

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد ۱۸ آبان ۱۳۹۰

جنگ‌های قدیم شرافتمندانه‌تر بودند. پادشاه باید در جلوی ارتش می‌ایستاد و می‌جنگید و می‌کشت یا کشته می‌شد. آن زمان فرمان جنگ از طرف یک فرمانده به معنی خطر جانی برای شخص خودش بود. تکنولوژی ارتباطات این خاصیت شرافتمندانه جنگ را از میان برداشت. وقتی پادشاه می‌توانست از قصر زیبا و امنش، جنگ را کنترل کند، دستور حمله بسیار راحت‌تر صادر می‌شد چون شکست و پیروزی برای پادشاه دیگر فقط به معنی ایجاد تعادل بین تعداد سربازان و میزان سرزمین مورد حکمفرمایی بود.

حالا جنگ حتی مسخره تر هم شده. نقشه زمین پر شده از لکه‌هایی به نام پایگاه‌های هواپیماهای بدون سرنشین. یکی از این پایگاه‌ها که پر از نمایشگر و دسته‌های کنترل هواپیما است در لاس وگاس قرار دارد، یکی دیگر در آفریقا و در میدانی که سابقا در اختیار لژیون خارجی ارتش فرانسه بود و یکی دیگر هم در افغانستان. برای «خلبان»های ساکن در اتاقک‌های امن دارای تهویه مطبوع، کار و تفریح کاملا مشابه شده: گرفتن یک جوی استیک کنترل هواپیما در دست و نگاه کردن به یک نمایشگر و به حرکت درآوردن هواپیما و شلیک به اهداف. خط مرز بین بازی و کار، مجازی و واقعی بودن هواپیمای مورد کنترل است.

این هواپیماهای بدون سرنشین از پایگاه‌های بسیاری در جای جای کره زمین پرواز می‌کنند و بدون به خطر انداختن جان حتی یک سرباز، اهداف فرماندهان را اجرا می‌کنند. ممکن است هدف جاسوسی باشد، حمله کینتیک به یک کشور باشد یا ترور رهبر القاعده در یک نقطه دور افتاده یک کشور ثالث. تنها صدمه‌ای که ممکن است به کشور حمله کننده وارد شود، از بین رفتن یک هواپیمای کنترل از راه دور است.

اما این ماجرا دامنه‌ای گسترده‌تر از دولت‌ها و جنگ بین کشورها دارد. ماه گذشته پلیس بوستون، یک جوان ۲۶ ساله را به اتهام برنامه‌ریزی برای حمله تروریستی توسط هواپیماهای مدل قابل کنترل از راه دور دستگیر کرد. مشخص است که آن حمله و آن هواپیما نمی‌توانست صدمه فیزیکی خاصی به جایی بزند ولی فراموش نکنیم که پارسال چین ۲۵ مدل هواپیمای نظامی کنترل از راه دور را در نمایشگاه صنایع هوایی‌اش به فروش گذاشت و این یعنی به زودی اکثر کشورها و گروه‌های دنیا به راحتی می‌توانند آن‌ها را بخرند و به هر رنگی که دوست دارند تزیینشان کنند. برای گسترده‌تر کردن این جنگ تسلیحاتی بدون سرنشین، پلیس مونگومری آمریکا هم در ماه گذشته سفارش هلیکوپترهای کنترل از راه دوری را داده که توان حمل سلاح دارند. پلیس گفته سلاح‌های حمل شده توسط این موجودات لعنتی سلاح‌های غیر کشنده خواهند بود که تنها توان متوقف کردن مجرمان را خواهند داشت اما آخرین چیزی که من در این دنیا می‌خواهم، یک هلیکوپتر سیاه کوچک است که در آسمان مشغول دنبال کردنم باشد و در حالی که من مشغول فریاد «من بیگناهم» کشیدنم، به سمتم باتوم الکتریکی پرتاب کند. حتی اگر به گفته رییس پلیس این باتوم کشنده نباشد و فقط بتواند مظنونین را «ناتوان» کند.