دیگه حساب از دستمون در رفته. فکر کنم نزدیک یا خود دویست روزه که سام رجبی با چندین آدم علاقمند محیط زیست دیگه تو زندان هستن و با اینکه وزارت کشور و وزارت اطلاعات بارها گفتن که از نظرشون اونها بیگناهن، هنوز هیچ کس پاسخگوی هیچ چیز نیست. قبلا بارها آدم ها رو دستگیر کردن و زندگی شون رو خراب کردن و بعد گفتن «به این نتیجه رسیدیم که چیزی نبود، [نیمه] آزادید» ولی اینبار شاید چون یکیشون تو زندان خودکشی شده، گفتن این براشون کمی سخته.
من سام رو تا دو سال پیش اصلا نمیشناختم. بعدش سر بازی های دی اند دی باهاش آشنا شدم و دیدم چه آدم فوق العاده ای است. با اینکه از همه ما بازی رو بهتر بلد بود، با حوصله با ما همراه می شد و توی بازی به همه کمک می کرد و حتی یکبار هم به مستر بازی ایراد نگرفت که فلان جا رو می شد فلان طور کرد. کاری که اگر من بودم، مطمئن هستم نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم و می کردم. سام توی اون سری بازی ها همیشه برای ما غذا پخت و با حوصله آورد. هر بار از یک کشور و یک سبک غذا.
بعدا که به دوچرخه علاقمند شدم، فهمیدم سام هم علاقمند است و برای اولین مسیر طولانی دوچرخه مون، گفت باهامون میاد. دوچرخه خسته اش رو آورده بود و وقتی دید واقعا قابل استفاده نیست با حوصله و دوستی بسیار مسیر رو رانندگی کرد تا بتونیم از دوچرخه سواری لذت ببریم و همزمان همراه هم باشیم. بعدش هم باربند دوچرخه اش رو به ما داد، که هنوزم دستمونه.
یکبار دیگه هم سام رو توی خیابون دیدم. من از ولیعصر پایین می رفتم و اون با ماشین از کنارم رد شد. جلوتر ایستاد و گپ زدیم و حال و احوال کردیم. حالا بارها هنگام رد شدن از اون نقطه ولیعصر و چند بار هنگام رد شدن از گردنه لواسون که عکس بالا اونجا گرفته شده یاد سام می کنم. یاد اینکه چقدر کم هستن آدم هایی که بتونی رو شرافتشون قسم بخوری و چقدر کم هستن کسانی که اینطوری دلشون برای محیط زیست بسوزه و بهترین دوستانشون شکاربانها باشن و تلاششون حفظ گونههای گیاهی و جانوری منطقه.
مسخره است که حینی که نمی دونم کی هنوز ایده اش اینه که سامها باید تو زندان باشن، اینهمه فساد و تباهی تو کشورمون دیدیم که هیچ کس هم کاری باهاشون نداره. از دزدیده شدن اسناد هسته ای مون توسط تیم اسراییل از دل تهران رو شنیدیم تا تجاوزها تا حقوق های میلیاردی تا بسته اعلام شدن پرونده اسید پاشها تا بی آبی و بی برقی و … و هنوز فلانی در کشور دغدغهاش اینه که از پاک ترین بچهها بدون حضور وکیل و حقوق متهم و در عین ادعای حتی وزارت کشور و اطلاعات خودش به بیگناهیشون، بالاخره یه چیزی در بیاره یا اگر لازم شد بسازه تا بتونه بگه «دیدین گفتم؟». مطمئن هستم اگر از من بپرسین که ۱۰ نفر از شریفترین آدمهایی که میشناسم رو نام ببریم، سام رجبی حتما بالاهای لیست است.
پ.ن.۱. شرمنده ام از خودم و وضع اطرافم
پ.ن.۲. من شخصا سام رو میشناسم. بچههای دیگه ای هم در همین شرایط زندان بی سر و ته هستن ولی من گفتم خاطره شخصی ام از سام رو بگم
من معمولا درس دادن فیزیکی رو قبول نمیکنم ولی هفته قبل قبول کردم برای ۶ جلسه برم به بچههای دانشگاه تهران پایتون درس بدم. دلایل قبول کردنم این بود که دوست داشتم محیط دانشگاه رو ببینم، پایتون درس دادن برام فان بود، مسیر دوچرخهسواری اش خوب بود و پرهام با حوصله و قانع کننده بحث رو مطرح کرده بود. اینجوری شد که قرار شد دانشکده مکانیک در انجمن مکاترونیک، ۶ جلسه پایتون درس بدم.
تصور من یک اتاق نسبتا بزرگ بود که توش تعداد نسبتا زیادی آدم نشستن و گوش می دن یا با لبتاپشون کار میکنن ولی فضا این شکلی نبود. یک کلاس با در قفل شده که سر جلسه من قفل رو باز کردن و اومدیم تو. حدود ۱۵ نفر دانشجو از دانشکدههای مختلف و کلاس شروع شد. من به سبک خودم تاریخچه بامزه گفتم و بحث فلسفی کردم و خاطره گفتم و فرهنگ رو قاطی پایتون کردم و پیش رفتیم. به نظر من که کلاس بدی نبود. تا اینکه مسوولی اومد و اصرار کرد که حاضر غایب کنم. گفتم اهلش نیستم و بعدا اگر میخواد خودش بیاد حاضر غایب کنه. بعدا اومد و حاضر غیاب کرد ولی موند توی فکرم که «چرا؟ خب هر کس دوست داره میاد هر کس دوست نداره نمیاد دیگه!».
و من درس رو ادامه دادم. بعد یکهو به خنده گفتم «من داستان متفرقه میگم احساس ضرر نمی کنین که؟ اصلا چقدر پول دادین برای این کلاس؟» و … و شوک شدم! ظاهرا هزینه بر اساس اینکه دانشکده مکانیک باشین یا نه فرق می کنه،همینطور اینکه دانشگاه تهران باشین یا نه. ولی در نهایت حدود پولی که هر نفر برای نشستن سر کلاس پایتون توی دانشگاه داده بود، ۲۰۰ تومن بود! من حدس میزدم اگر هم بحث ثبت نام پولی باشه، حداکثر ۲۰ یا ۳۰ تومن باشه؛ پولی که هر کسی بالاخره ممکنه بتونه بده. ولی ۲۰۰ تومن پولی است که باعث می شه خیلی ها نتونن سر کلاس بشینن. خوشبختانه انتخابم درست بود و برگزار کننده کاملا شفاف رفتار کرد:
ظاهرا دوستان زیادتری ثبت نام کردن و محاسبه اینطوری است که از کل ۵ میلیون درآمد کلاس برای ۶ جلسه ۲۵ نفره، ۵۴۰ تومن به من میرسه، ۱۲۰۰ به انجمن برگزار کننده و ۳۲۰۰ به دانشگاه! این دانشگاهی است که با پول ما درست شده، قرار بوده آموزش رایگان رو در اختیار دانشجوهایی که قبول می شن بذاره و الان مجبور شده تا حدی خودگردان باشه و درآمد زایی کنه. در کلاسهاش قفل است و باید برای اینکه بریم بشینیم توش شش جلسه به هم درس بدیم ۳۲۰۰ پول بدیم! وسطش حاضر غایب می کنن که اگر کسی پول نداده نتونه بیاد سر کلاس و … و باعث شرمندگی است فضا.
من قولم رو دادم و ادامه می دم ولی بعیده تکرارش کنم. اگر من دارم ۶ جلسه وقت می ذارم ترجیح می دم تا جای ممکن آدم بیشتری اونجا باشه و من هم رایگان درس بدم و دانشجو هم رایگان بیاد. در واقع ما فقط داریم از یک کلاس / سالن دانشگاه استفاده می کنیم و به نظرم وظیفه دانشگاه است که شرایطی رو فراهم کنه که حداکثر بهره آموزشی از این دوره برده بشه؛ الان تمرکز روی حداکثر کردن بهره مالی برای دانشگاه است.
نمی دونم.. ولی شوک آور بود و یادآور اینکه چقدر از آرمانهایی مثل آموزش عالی و اینها فاصله گرفتیم و واقعا غصه آور. تصورش خیلی بده که کسی بوده که دوست داشته پایتون یاد بگیره ولی چون این کلاس ۲۰۰ تومن پولش بوده، منصرف شده. البته به بچه های کلاس گفتم که ویدئوهای رایگان هم موجودن و اگر می خوان میتونن برن سراغ اونها.
راستی! اگر مرکز یا دانشگاهی هست که میتونه این ایده من رو برآورده کنه خیلی خوشحال می شم گپ بزنیم: برگزاری یک کلاس پایتون یا لینوکس رایگان در یک جای نسبتا بزرگ معقول غیرانتفاعی واقعی که توش امکان حضور افراد مختلف باشه. در واقع انتظار من از این کلاس این بود که یک کلاس بزرگ باشه و هرکس در دانشکده مکانیک نسبت به پایتون کنجکاوه یا دوست داره یاد بگیره بتونه بیاد. اگر پیشنهادی داشتین به jadijadi@gmail.com بگین (:
نکته ۱: خوبی دانشگاه اینه که می تونه سالن بزرگتر داشته باشه و تبلیغاتی برای یه جای خاص هم نمی شه
نکته ۲: البته منطقا می شه بعد از مهر مثلا.
توی این شماره ویژه، به مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا میپردازیم. قانونی که باعث شده این روزها حتی اگر در یخچال رو هم باز کنیم، یه ایمیل بیاد و بگه «پرایوسی پالیسی» ما رو قبول کنین تا بتونیم ادامه بدیم. اما قبلش، بررسی مفهوم پرایوسی و حریم شخصی!
اینکه کسی به شما اینترنت سریع، ارزون و آزاده بده ایده فوقالعاده ای است که خیلی وقت ها ممکنه حس کنیم واقعی نیست. ولی ظاهرا این هدف بریان هال، واقعی بوده و کار هم کرده. اون و گروهی از داوطلبها، مش نیویورک یا همون NYC Mesh رو راه انداختن تا بتونن آدم ها رو برای اتصال به اینترنت از آی اس پیهای بزرگ بینیاز کنن. محل کار اصلی اونها اینجاست:
در این سقف که بهش سوپرنود می گن، آنتنها سیگنال اینترنت رو به مودمهایی که روی سقفها یا بالکن خونهها نصب شدن میرسونن و این مودم با یک سیگنال وای-فای، اونو به مصرف کنندهها میرسونه و در نهایت با حق اشتراکی کوچیک، همه به اینترنت دسترسی پیدا میکنن. درست مثل یه شبکه درهم برهم که توش هر کس چیزی رو دریافت می کنه، اونو در اطراف خودش پخش می کنه و اینطوری شبکه جلو و جلوتر میره. خود سوپرنود هم با سیگنالی که ارسال میکنه، چندین کیلومتر از شهر رو زیر پوشش میگیره.
شبکه مِش، آلترناتیو آی اس پیهای کلاسیک است. اونجا شما با کابل وصل هستین و اینجا با وایفای.
این شبکه اینترنت اصلی خودش رو از یک اینترنت اکسچنج پوینت میگیره، درست مثل بقیه آی اس پیها. فلسفه پشتش هم اینه که اینترنت رایگان است و فقط دسترسی به اینترنت است که پولیه و پولی که آی اس پی ها در این مورد می گیرن زیادی گرونه و اگر آدمها در یک شبکه مِش به همدیگه کمک کنن، دسترسی بسیار گستردهتر و ارزونتر خواهد شد. چنین شبکه ای شاید کم کم ای اس پی ها رو به افسانهای قدیمی تبدیل کنه و از اونطرف کنترل شرکتها و دولتها بر اینکه ما در اینترنت حق داریم چه چیزی رو ببینیم و بشنویم رو از بین ببره و آدمها به شکل مستقل بتونن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن. البته این هنوز در ابتدای راهه و بر خلاف آی اس پیهای کلاسیک، افرادی که وارد مش میشن باید اطلاعات بیشتر و حوصله بیشتری برای متصل شدن به اینترنت داشته باشن. در حال حاضر نمونههای بزرگ چیزی مثل Guifi.net در اسپانیا است که با ۳۴هزار نود حدود ۵۰هزار کیلومتر مربع از منطقه کاتالونیا رو پوشش میده. تا اینترنت ارزون رو به آدم هایی برسونه که به خاطر کم بودن آی اس پیها در منطقهشون، باید هزینهای بسیار گرونتر برای رسیدن به اطلاعات پرداخت میکردن.
این رادیو گیک رو با خبری از ماهیهایی شروع می کنیم که باعث هک شدن یک کازینو شدن و با نگاهی به مغز و لینوکس، از خودمون می پرسیم فضاپیماها چطوری به اینترنت وصل می شن و مشکلشون در سال ۲۰۲۰ چه خواهد بود و در حالی که بهترین هامون تو زندان هستن، نگاهی می ندازیم به قوانین حمایت از پرایوسی جدید اتحادیه اروپا و تاثیرش روی اینستاگرام.
[کمی صحبت در مورد آی او تی و اینکه همه جا هستن]. حالا شرکت دارک تریس در گزارشی اعلام کرده که حمله کنندهها تونستن از طریق ترموستات متصل به اینترنت یک آکواریوم ماهی که توی لابی بوده، یک کازیتو / قمارخونه رو هک کنن. گفته می شه هکرها تونستن از طریق یک حفره امنیتی به ترموستات وصل بشن و از اونجا به دیتابیس کاربرهای کازینو برسن و کل اطلاعات رو از طریق ترموستات، به سروری در اینترنت کپی کنن. این روزها از ترموستات و لامپ و هواساز و غیره تا ابزارهایی مثل الکسا و گوگل به اینترنت وصل هستن و این اینترنت چیزها، همه چیزهای ما رو هم به اینترنت وصل کرده در حالی که تمرکز تولید کننده ها رو سرعت و قیمت است و تقریبا کسی با امنیت کاری نداره. پس حداقلش اینه که اگر از این چیزها دارین، آپدیت نگهشون دارید!
مایکروسافت هر چقدر با لینوکس جنگید، نتیجه ای نگرفت و حالا با شعار مایکروسافت عاشق لینوکسه، سعی می کنه خودش رو نزدیک نگه داره. پروژه جدیدش Azure Sphere متمرکز است روی میکروکنترلرها و استفاده شون در اینترنت چیزها و البته امن کردنشون. این کرنل لینوکس قراره توی اسباب بازی ها، گجتها، وسایل هوشمند خونه و این تیپ چیزها استفاده بشن. از کنفرانس خیلی چیز فنی ای در نیاوردم به جز یک عالمه اسم و اصطلاحهای مد روز ولی به نظر می رسه در یک مدل ۵ لایه سیستم عامل، یک کرنل کاستم لینوکس نقش بزرگی داره برای وصل کردن چیپ ها به اینترنت و از اون مهمتر امن نگه داشتنشون از طریق یک لایه دیگه. در واقع همه چیپ ها در نهایت با لینوکس به بخش ارتباطی شون وصل می شن و بعد به یک سرویس ابری که ارتباطات رمزنگاری شده و مبتنی بر کلید دیوایس ها با هم و اگر لازم بود دیوایس ها با کلاود رو برعهده داره. دوباره یک قدم بامزه از مایکروسافت که به جای جنگ با لینوکس، داره سعی می کنه به کمکش خودش رو توی بازی نگه داره.
مغز کارهای سختی داره. یکیش اینه که به نیازهای پایه ای ما پاسخ بده و دو نیاز پایه ای رسوندن غذای کافی به بدن و دوری کردن از زخم است. مغز اینها رو با گرسنگی و درد می شناسه و تحقیقی جالب به این نتیجه رسیده که این دو حس در تقابل با هم هستن. یک درد سریع باعث فراموش یگرسنگی می شه و در مقابل اگر شما گرسنه باشین، دردهای مزمن و قدیمی خودتون رو فراموش می کنین. چون مغز در هر حالت نیاز داره که اون یکی حس رو سرکوب کنه تا حس اصلی تر بتونه جواب بگیره (: مغز مهمل ما به همین بامزگی کار می کنه (: [گپ در مورد مغز]
خبرها رو که تقریبا همه داریم. روسیه سعی کرده با حذف کردن ۱۸ میلیون آی پی از اینترنت و بلوک کردنشون، تلگرام رو از کار بندازه و هنوزم دقیق نتونسته – هرچند که در مواردی حتی سرچ گوگل هم فیلتر شده (: دوست و برادرمون است دیگه. ما هم که بحثمون سرش داغه و امروز هم توی توییتر نماینده عزیز مجلس گفته بود هیاتی رفتن روسیه تا در این مورد مشورت بگیرن (: ما یادمونه که رییس جمهوری عزیز گفته بود [دستش روی دگمه فیلترینگ نمی ره] و خب منتظریم ببینیم چی میشه تو ساسنوردونی خودمون که از یک طرف هی می گن «وای اگر ما ندونیم تو چت همه چی می گذره کشور به فنا می ره» و از اونطرف بخش عظیمی از پول نفت رو می فروشن و اصلا معلوم نمی شه چی می شه و کلی کلی سازمان و موسسه داریم که اصولا کسی حق نداره بپرسه ازش چه خبره یا ۹۰ روزه یکسری آدم زندان هستن و اصولا یک نفر حاضر نیست حتی بگه چرا دستگیر شدن … به جز اونی که گفت چون پوست مارمولک می خریدن ببینن چقدر رادیو اکتیو داره و البته این آدم اینهمه مدت کنترل اونهمه نیروی نظامی رو داشته (:
پوففف.. این دیگه خطرناکه. به نظر می رسه آمازون برای دو ساعت در روز سه شنبه همین هفته بخشی از ترافیکش رو به یکسری هکر باخته! به نظر می رسه هکرها از یک ضعف شناخته شده پروتکلهای اینترنت استفاده کردن تا برای ۲ ساعت ترافیک یکسری آی پی رو از خودشون رد کنن، به طور خاص هدف احتمالا سایت myEtherWallet.com بوده و احتمالا هکرها دنبال کلیدهای مردم بودن. تغیر مسیر ترافیک از طریق روت های آلوده آی اس پی کلمبوس اتفاق افتاده و ترافیک به سمت روسیه چرخیده و من این د میدل اتک شده. مسوولین مای اتر والت گفتن که این تغییر مسیر برای هدایت مردم به سمت یک سایت فیشینگ بوده و دارن مساله رو بررسی می کنن. پوفف… شکل جدید حمله که بسیار سخت خواهیم تونست جلوش مقاومت کنیم.
اینستاگرام الان حدود ۸ ساله که کار می کنه و حوالی ۸۰۰ میلیون کاربر داره! این سایت حالا تازه داره ابزاری راه می ندازه که توش می تونین عکس ها، فیلم ها و کامنت هاتون رو دانلود کنین. خیلی هم دیر. فیسبوک همین کار رو در ۲۰۱۰ کرده بود! اما چنین خبری چرا باید توی در اعماق بیاد؟ چون اینکار برای هماهنگ شدن با قانون جدیدی است که در اروپا داره عملیاتی می شه و بهش قانون پرایوسی GDPR می گن. The EU General Data Protection Regulation مفصلترین و بزرگترین تغییر پرایوسی در ۲۰ سال اخیر است و بخش های مهمی داره مثل حق مردم برای اینکه در مورد مشکلات امنیتی که به اونها مربوط بود یا دیتایی که ازشون لو رفته اطلاعات بگیرن. پس اگر جایی هک می هش باید بگه. یا مثلا حق مردم به دسترسی به اطلاعاتی است که تولید کردن و حق اونها بر این اطلاعات. اگر قراره این اطلاعات پروسس بشه باید اجازه گرفت. یا حق فراموشی و حق انتقال اطلاعات و پرایوسی بای دیزاین. ازش بیشتر خواهیم شنید. اگر ما هم تغییر درست می خوایم راه همینه. اینکه یکی بگه فلان کار رو بکنین یا فلان چیز مهمه تا وقتی قانون شفاف و دقیق نباشه، هیچ فایده ای نداره!
کمی توضیح در مورد دایل آپ و خوبی هش نسبت به اینترنت الان ((: بحث فضا و اینکه توش صدا به صدا نمی رسه چون هوا نیست و در نتیجه برای مخابره اطلاعات یا حتی حرف زدن از فضا به زمین نیاز به رادیو داریم. منظور موج رادیویی است. اما مشکل اصلی رادیو اینه که اولا فضای رادیویی بسیار شلوغه و از اون بدتر با زیاد شدن فاصله، موج رادیویی افت می کنه. ما روی زمین با تکنیک هی مختلف شامل لیزر و میدان های الکتریکی و مایکروویو و غیره تقریبا بدون هیچ تاخیری در هر نقطه می تونیم یک عکس رو دانلود کنیم (تو ایران حالت سانسورچی خبیث ممکنه جلوش رو بگیره ولی بحث منطقی رو دنبال کنین) ولی سرعت در فاصله زیاد کم می شه – بخصوص در بحث رادیو! در حال حاضر سرعت دانلود مریخ از زمین حدود ۱.۵ مگابیت در ثانیه است در حال یکه همین سرعت در پلوتو، تقریبا یک کیوبیت در ثانیه می شه. یعنی دانلود یک عکس ممکنه ۱۵۰۰ برابر بیشتر طول بکشه. معمولا این ارتباط از طریق شبکه deep space network استفاده می شه که چند آنتن عظیم رادیویی متعلق به ناسا هستن با که سعی شده در سه نقطه مثلثی روی کره زمین پخش بشن.این آنتن ها توسط اکثر پروژه ها استفاده می شن و تقریبا همیشه وقتشون پره. مثلا از حالا می دونیم که در ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ که اسپیس ایکس و هند و امارات و ناسا و آژانس فضایی اروپا برنامه های مریخ دارن، وقت کم خواهد اومد. تلاش های متنوعی برای سریعتر کردن اینها هست و البهت ایجاد شبکه های جدید. مثلا قراره یک شبکه با قدرت تحمل قطع و وصل توسط ناسا درست بشه که نود هاش می تونن اطلاعات رو پیش خودشون بافر کنن تا قطعی و وصلی کوتاه مدت مشکلی درست نکنه یا ماهواره های بعدی قراره بتونن در نقش همین بافرها هم عمل کنن (همین الان هم گاهی ماهواره به عنوان رله استفاده می شن). مقاله مفصل است و خوبه دنبال Space Communications Are Stuck In The Dial-Up Age. Which Means It’s Time For More Lasers. بگردین و اصل مقاله رو بخونین.
جانشین توسعه تکنولوژی سی آی ای در یک سخنرانی گفته که جاسوس ها موضوعی در گذشته خواهند بود و کامپیوترها و الگوریتمها جای اونها رو خواهند گرفت. خانم Meyerriecks گفته که مدت ها است سی آی ای به جای جاسوس ها از برنامه های هوش مصنوعی برای رهگیری مقاصدش استفاده می کنه – بخصوص که دنیای مدرن چندان با جاسوس های انسانی سازگار نیست و سازمان اون (سی آی ای که بزگرترین سازمان جاسوسی جهان است) ۳۰ ساله که برای این شرایط آماده شده تا مسوولیت جاسوس های انسانی اش رو به الگوریتم های هوش مصنوعی بسپاره. نظرات خودم د راین مورد که دروغ می گن (: و یادی از جیمز باند [موزیک جیمز باند]
قسمت آخر
و در نامه ها باید به ایمیل خوب نیما اشاره کنم که تذکر داده بود در مورد اشتباه رادیوگیک قبلی. گفته بودم شرکتی می تونه اطلاعات مغز رو بخونه در حالی که در واقع اون شرکت روشی پیدا کرده برای نگهداری سالم ماده خاکستری مغز به امید اینکه زمانی خونده بشه. ممنون از نیما و دقتش.
تبریک ها و تقبیح ها
نود روز پیش فعالان زیست محیطی رو گرفتن، یکیشون در زندان مرد و حالا ۹۰ روزه در تلاشن یک جرم یا اتهام پیدا کنن و بچسبونن.
تبریکی می گیم به ۹ جراح پلاستیک و ۲ جراح مجاری ادرار که تونستن در یک عمل ۱۴ ساعته در بیمارستان جان هاپکینز، اولین پیوند .. چی بهش میگیم؟ پینس و کیسه بیضه رو انجام بدن. کمی توضیح در مورد عمل و اینکه تنها راه بزرگ کردن عمل است و میانگین ۱۲ است و رانندگی مهمتر از اندازه ماشین است و …
و تبریک به دانشمندان پروژه گایای اروپا که در دیتا ست دومشون که از کهکشانمون منتشر کردن برای راه شیری عزیزی که ما توش زندگی می کنیم بیش از یک میلیارد ستاره مشخص کردن! و ما هنوز فکر می کنیم روی این سیاره خاص که دور یکی از این یک میلیارد ستاره می چرخه مرکز جهانیم (: حالا مستقل از اینکه روی همین کره زمین هم از ۴ میلیارد سال تاریخ، ما حدود ۱۲ هزار سالش رو زنده بوده ایم (:
و تبریک به اون دانشجویی که اومد بیرون تا دستگاه عظیم پاکسازی اقیانوس از پلاستیک رو بسازه و حالا دستگاهش داره به اقیانوس انداخته می شه
جمع کردن و به اشتراک گذاشتن اطلاعات چیزی است که در فرهنگ ما خیلی مرسوم نیست و وقتی مواردش پیش میاد، لذت بخش و خوبه. مثلا یک راننده اسنپ در این پست اطلاعات کاملی از تجربه اش نوشته که به ما پرسپکتیو این شرکت رو از صندلی راننده نشون میده.
میبینید که حدود درآمد برای هر ساعت، ۱۳ هزار تومن است و رحیم آقا روزی حدود ۵ ساعت کار میکرده. این درآمد ناخالص است یعنی هزینه خرید موبایل، خودرو، بنزین و تعمیرات خودرو و غیره به حساب نیومدن. قابل درک است که برای کاری به سختی رانندگی تاکسی. بد نیست برای نتیجه گیری دقیقتر نگاهی هم به درآمد پرکارترین راننده تپسی بندازیم. این نمودار پردرآمدترین راننده تپسی است در چند ماه گذشته:
البته لازم به ذکره که خود تپسی میگه این راننده یا به قول خودشون سفر، روزی ۱۰ ساعت برای رسیدن به این درآمد کار کرده. حتما میدونین که ذات کار کردن روزانه ۱۰ ساعت در قانون ما و اکثر جهان ممنوعه چون از یکطرف برای کارگر صدمه زننده است و از اونطرف بخصوص در چنین شغلی، برای من مسافر هم امنیت رو پایین میاره.
اما اصلیترین بخش این مطلب، اینه که این آدمها بخشی از شرکتهاشون نیستن. اگر من در تپسی راننده هستم، جزو شرکت تپسی نیستم بلکه رابطهام با شرکت تقریبا چیزی مشابه یک مسافر تپسی است. همین مساله در مورد همه سیستمهای دیگه هم صادقه و بحث یک شرکت نیست.
بحث اینه که در شرکتهای جدید تا جایی که بشه کارمندها، تولید کنندهها و تولید کنندگان اصلی ثروت از دایره شرکت بیرون نگه داشته میشن. در این سیستمها شما آدمهایی هستید کاملا مستقل که درست مثل مصرف کننده، از این سیستم استفاده می کنین تا درآمدی موقف داشته باشین. نه ربطی به شرکت دارین، نه بیمه هستین، نه می تونین گواهی اشتغال به کار بگیرین، نه هیچ حق قانونی دارین و هر روزی که سرحال و سالم بودین کار می کنین و حقوق می گیرین و هر روزی که مریض بودین یا امکان کار نداشتین، پول هم نخواهید داشت.
این کاملا متفاوت است با مفهوم کارمندی/کارگری/حقوق بگیری که توش شما حقوق ثابتی دارید و در صورت مریض بودن مرخصی با حقوق دارید و حتی برای تفریح هم اجازه دارین سالی نزدیک یک ماه سر کار نرین ولی حقوق بگیرین.
در این شرایط حداقل چیزی که لازمه، فشار بیشتر به این شرکتها توسط سازمانهای حمایت از کارگران است تا تضمین کنن که با رعایت ساعت کاری می تونین به حدود حداقل درآمد برسن و حقوقی مثل بیمه بیکاری و غیره رو داشته باشن. در سطحی بهتر لازمه چنین قشری از جامعه امکان داشتن یک سندیکا رو داشته باشن تا حداقل در مورد شکل قرارداد و غیره با هم به نتیجه ای مشترک برسن و در اون مورد با کارفرما چونه زنی کنن.
اینکار در جاب به تلگرام است که سرویسهاش رو به آمازون وب سرویس و گوگل کلاود برده بود تا دسترسی شهروندان رو به سرویسش حفظ کنه. روسیه قبل از این در روز جمعه سرورهای اصلی تلگرام رو بلاک کرده بود چون تلگرام قبول نکرده بود اطلاعات شخصی شهروندان رو به سازمان اطلاعات روسیه تحویل بده.
فعلا که در توییتر و شبکههای اجتماعی کاربران در حال مسخره کردن این تصمیم هستن و سرویسهای متنوعی هم در روسیه از کار افتادن چون همه شون از همین رنج آی پی استفاده میکردن. البته من و شمای ایران با تجربیات عزیزمون میتونیم بگیم که برای کشوری مثل روسیه خیلی هم مهم نیست با اینکار چقدر از تکنولوژی جهان عقب می افته یا چقدر مردم دچار مشکل می شن؛ به هرحال چنین کشوری وقتی نتونه گفتگوهای آدم ها با هم رو بخونه، تنها جوابش سانسور و اجبار به استفاده از سرویسی است که توش خوندن حرفهای همه آدمها، براش ممکن باشه.
در سال ۲۰۱۶، یک تروریست در دانشگاه اوهایو با ماشینش به مردم حمله کرد و بعد با چاقو به جمعیت حمله برد و در نهایت با شلیک پلیس کشته شد. الان اخبار تایید میکنن که یک مامور اف بی آی، انگشت خون آلود جسد اون رو به روی سنسور اثر انگشت آیفونی که همراهش بود کشیده تا اونو باز کنه. پلیس انتظار داشته این آیفون ایدهای در مورد انگیزه حمله به اونها بده.
باب مولدور که متخصص بررسی صحنه جرم اف بی آی است، به فوربس گفته که این روش در مورد مقتول حمله تروریستی دانشگاه اوهایو اجرا شده ولی جواب نداده و در نهایت آیفون به آزمایشگاه بررسی صحنه جرم اف بی آی رفته و اونجا تونستن اطلاعاتش رو استخراج کنن. این دیتا باعث شده پلیس در نهایت تایید کنه که عبدل علی تحت تاثیر تبلیغات داعش به این حمله دست زده.
اما درسته که این مورد موفق نبوده ولی در موارد دیگه ای هم پلیس به همین شیوه تونسته به اطلاعات گوشی فرد درگذشتهای دسترسی پیدا کنه. منابع مستقلی تایید کردن که در حال حاضر استفاده از انگشت جسد یک مرده برای باز کردن قفل تلفنها، امری رایج است چون در غیر اینصورت احتمالا با توجه به رمزنگاریهای پیشرفته، امکان دسترسی به این اطلاعات وجود نخواهد داشت. یک نمونه شناخته شده مربوط میشده به باز کردن رمز آیفون یک نفر که به خاطر سوء مصرف مواد مخدر مرده بود تا پلیس بتونه به اطلاعات فروشنده مواد دست پیدا کنه.