جولیان آسانگ – موسس ویکی لیکس – تحت تعقیب پلیس بین الملل به خاطر «جرایم جنسی»

هاها (: وایرد نوشته که جولیان آسانگ که موسس سایت ویکی لیکس است به خاطر جرایم جنسی تحت تعقیب پلیس بین الملل (اینترپل)‌ قرار گرفته و کشورهای عضو موظف هستند اون رو تحویل بدن.

آسانگ مدیر ویکیلیکس تحت تعقیب پلیس بین الملل

این عنوان «جرایم جنسی» احتمالا مرتبطه با تلاش‌های قبلی برای دستگیری اون به جرم تجاوز و بعد رابطه با کودکان. این دو اتهام دفعه قبل رد شدند و حکم تعقیب لغو شد. البته کاملا قابل درکه که در کشوری مثل آمریکا، آزادی بیان هست و به راحتی نمی‌شه حتی کسی که اسناد محرمانه دولتی رو گذاشته روی سایتش رو به جرم اینکار تحت تعقیب بین المللی قرار داد اما معلومه که به راحتی می‌شه آدم‌ها رو متهم به «جرایم جنسی» کرد و حکم جلبشون رو گرفت (: این شک وقتی قوی‌تر می‌شه که این اتفاق درست بعد از افشای اسناد و مکالمات محرمانه کاخ سفید اتفاق بیافته. شاید هم آسانگ شانس آورده. احتمالا اگر سری بعدی اسناد (مربوط به بانک‌های آمریکا) رو افشا می‌کرد الان به جرم «آدم خواری» تحت تعقیب بود (:

طبق آخرین گزارش‌ها آسانگ در حال حاضر جایی مخفی در حوالی لندن با چند هکر و طرفداران سرسخت ویکی لیکس زندگی می‌کنه.

دو خبر از فیزیک پایه: پادماده و نوترینوها

من فیزیک پایه رو دوست دارم و یکی از جاهایی که واقعا تعجب می‌کنم، کشورهایی هستن که حاضرن بودجه‌های عظیم رو صرف پیشرفت اون بکنن. شخصا درک نمی‌کنم چرا ممکنه یک کشور به این نتیجه رسیده باشه که به جای صرف مستقیم پول برای بهبود زندگی این لحظه شهروندانش یا مثلا ساخت یک کارخونه برای ایجاد اشتغال، پول‌های عظیمی رو صرف فیزیک پایه یا مثلا اخترشناسی یا اینجور علوم بکنه. البته زیاد سخت نمی‌گیرم چون می‌دونم خیلی‌ها هم درک نمی‌کنن چرا یک کشور باید به جای راه انداختن جنگ توی کشورهای دیگه یا مصرف پول برای سرکوب شهروندانش از طریق خرید تجهیزات ضد و شورش و غیره و غیره، پول رو صرف چیزهایی مثل توسعه زیرساخت‌های مخابراتی یا تجهیز دانشگاه‌ها و غیره و غیره بکنه (:

به هرحال… این دو خبر برام خیلی جذاب بود. در واقع برام نشون دهنده ارزش علم بودن توسط کسایی که بیشتر از من ساز و کار پیشرفت و عقب موندن کشورها رو می فهمن. البته شکی نیست که من از نکات فنی هیچکدوم از این دو خبر چندان سر در نمی‌یارم و اگر اشتباه نوشتم چیزی رو یا توضیح بیشتری لازم داشت، خوشحال می‌شم کاملش کنی.

گیر انداختن ۳۸ اتم پادهیدروژن در یک بطری مغناطیسی

نیچر نیوز نوشته که در سرن یا همون سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای که بزرگترین آزمایشگاه فیزیک ذره‌ای جهان است،‌ یک بطری مغناطیسی برای به دام انداختن پادماده رو ساخته‌اند. پادماده یا ضد ماده، به موادی گفته می‌شه که هسته اونها بار منفی و الکترونهای اونها بار مثبت داره (برعکس مواد معمول). این بطری مخصوص به دام انداختن پادماده، در حال حاضر تونسته ۳۸ اتم آنتی-هیدروژن رو توی خودش به دام بندازه.

ژاپن در جستجوی نوترینوها

نوترینوهاذرات بنیادی خنثایی هستند که در ضمن واپاشی بتای هسته‌های اتمی همراه با الکترون یا پوزیترون آزاد می‌شن. ظاهرا یکی از مشکلات نوترینوها اینه که حین تحقیق با تشعشعات کیهانی اشتباه گرفته می‌شن یا چنین چیزی و به همین دلیل ژاپن برای تحیق در مورد اونها به یک معدن قدیمی در عمق یک کیلومتری زمین رو آورده. اونها توی این معدن ۱۳۰۰۰ حسگر نوری کار گذاشتن و بعد با پنجاه هزار تن آب اونجا رو پر کردن تا بتونن آزمایش‌هایشون رو شروع کنن. عکس پایین این معدن رو بعد از نصب سنسورها و در حال پر شدن از آب نشون می‌ده که دو نفر دارن با قایق پارویی توش به سنسورهای در حال زیرآب رفتن، سرکشی می‌کنن.

اگر شما هم مثل من دوست دارین برای مدتی از این عکس به عنوان بک‌گراوند استفاده کنید، تصویر بزرگ اون رو از اینجا دانلود کنید.

امشب آنگ سان سوچی آزاد است

آنگ سان سوچی برنده جایزه صلح نوبل است و رهبر مبارزه علیه دیکتاتوری نظامی حاکم در برمه (میانمار). آنگ سان سوچی امروز بعد از هفت و نیم سال حبس خانگی، آزاد شد. او ۱۵ سال از ۲۱ سال گذشته را به خاطر اعتراض‌هایش به دیکتاتوری در برمه، در زندان گذرانده. او آدم با شرفی است که امروز آزاد شده. البته مشخص است که آزادی برای آنگ سان سوچی مفهوم گسترده‌ای است و شاید دوست نداشته باشد امشب که اجازه دارد از خانه بیرون برود و در یک کشور دیکتاتور زده راه برود به او بگوییم که آزاد است اما به هرحال برای من مایه خوشحالی است: یک دیکتاتور کمی عقب نشسته.

پاپ: تکنولوژی جدید باعث سردرگمی بین تخیل و واقعیت می‌شود

پاپ بندیکت شانزدهم روز پنجشنبه گفته که که تاکید زیاد رسانه‌ها بر تصاویر و همراه شدن آن با توسعه نامحدود تکنولوژی‌های جدید این خطر را به وجود آورده که آدم‌ها بین زندگی واقعی و دنیاهای مجازی سردرگم شوند.

تکنولوژی‌های جدید و پیشرفتی که آن‌ها به وجود آورده‌اند باعث شده نتوانیم بین حقیقت و توهم فرق بگذاریم و این می‌تواند باعث سردرگمی بین زندگی واقعی و دنیای مجازی شود. تصاویر هم می‌توانند از واقعیت مستقل شوند و این می‌تواند دنیاهای مجازی‌ای را متولد کند که علاوه بر چیزهای دیگر، باعث بی‌تفاوتی مردم به زندگی واقعی خواهد شد.

پاپ تذکر داد که استفاده از تکنولوژی‌های جدید باید زنگ خطری را به صدا در آورده باشد. بامزه است که این سخنرانی در کنفرانس رسانه‌های کاتولیک ارائه شده که توسط شورای وابسته به پاپ برای ارتباطات اجتماعی سازمان یافته بود (: و نشون می‌ده که روحانی‌های مسیحی هم واقعا نگران افزایش نفوذ رسانه‌ها و توان اونها در شکل دادن به دنیا هستن (:

منبع: مونترال گزت

گشتی در به اصطلاح نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال

می‌خواستم دوست خوبی رو ببینم و زنگ که زدم گفت در غرفه‌اش در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال است. اسم این رو شنیده بودم ولی فکر می‌کردم یک نمایشگاه تخصصی است درباره رسانه‌های دیجیتال. متعجب بودم که این دوستم چرا اونجا غرفه داره ولی فرصت رو غنیمت دیدم و گفتم برای دیدنش می‌رم. گفت محلش مسجد / ایستگاه مترو / نمازخونه / آرامگاهی است که وسط شهر ساختن و بهش می‌گن مصلی و تنها کاری که توش نمی‌شه، نماز خوندن دسته جمعی است (:

ورودی عجیب بود.

یک سری میله که مسیر خیلی نازکی رو بینشون باز گذاشته بودن و اگر یک کم قدت بلند بود یا عرضت زیاد، باید کج و کول می‌شدی و داخل می‌شدی.

و البته داخل هم که مسجد (: راستش من از بچگی احساس می‌کنم توی مسجد باید مودب بود و بی سر و صدا و وقتی هم قرآن پخش می‌شه باید گوش کرد و حرف نزد. اما ظاهرا این‌ها حرف اون زمان‌ها است و الان مسجد … بگذریم (:

تو که رفتم اولین چیز که توی ذوق زد، همون جریان مسجد بود. بوی عرق و هوای فوق العاده سنگین و گرفته. از پله‌ها بالا رفتم چون یکسری پرچم کانادا و اینها بهش جو «خارجی» داده بود و گفتم شاید رسانه‌های دیجیتال جهان هم شرکت کردن توی جریان. اما اشتباه می‌کردم…

کل مسجد (نمازخانه؟) دو طبقه است. طبقه بالا کارهای هنری عرضه شده بودن. راستش من زیاد دوام نیاوردم. سری به غرفه حجاب و عفاف زدم ولی چهار پنج تا بچه دبیرستانی که جلوی من بودن اونقدر حرف رکیک زدن در مورد پوسترها که اصولا حتی روم نشد مسیر رو ادامه بدم و اومدم بیرون. بعدش هم کاریکاتورها بودن.

اکثرا در فاز اینکه فضای سایبر چقدر فاسده و چقدر زشته و چقدر کثیفه و چقدر خطرناکه و … یکسری هم غرفه بسیج و سپاه و همین رده‌ها و البته تا حد زیادی خالی. ظاهرا جمعیت اصلی در طبقه پایین بود:

و البته از پله‌ها که پایین رفتم شوک شدم:

این چیه؟ FreeGate؟ FreeGateway؟ سرچ که کردم ظاهرا همون آنتی فیلتر است (: این رو در ابعاد نیمه هیولا زده بودن یک جایی. فکر کنم طرف اینترنت رو سرچ کرده و هر چی کاریکاتور پیدا می‌کرده بدون فهمیدن چاپ می‌کرده برای نمایشگاه (: البته شاید هم معنی دیگه‌ای داره (مثلا پروژه نوشتن یک سافت سوییچ آزاد؟) که من نمی‌دونم. به هرحال من که شوک شدم (:

طبقه همکف، محل فروش سی دی بود. بازهم حجم زیادی نرم افزار مشهور به اسلامی (اکثرهم تصاویر و صداهای یک روحانی و اینجور چیزها) که مشتری کمی داشتن و یک عالمه هم غرفه سی دی های دیگه و البته شلوغ‌ترین بخش، چیزهایی مثل گیم‌نت:

که البته توش دنبال دختر نگردین چون گیم‌نت دخترها یک جای دیگه بود که دورش چادر کشیده بودن و ورود آقایان اکیدا ممنوع بود.

اینهم یک عکس از غرفه بازی Wii که ما هم یک دونه‌اش رو توی خونه داریم و کنسول محبوبمونه.

تقریبا تنها چیزی که توجه من رو جلب کرد (و تنها غرفه‌ای که به جز غرفه دوستم توش داخل شدم) غرفه بازی آسمان دژ بود از شرکت توسعه شبیه‌ساز

این چیزی است که من دوست دارم (: یک بازی دسته جمعی آنلاین (MMO) و خوشحالم که یک نمونه ایرانی داره. منتظرم سفر بعدی برسم یک جایی با اینترنت که بازی رو شروع کنم.

به عنوان نکته آخر هم بگم که به غرفه دوستم که رسیدم، دیدم یک سری ازش چیز می‌خرن با کارت. ظاهرا کارت رو می‌شد با دادن کارت ملی گرفت و مثلا ده تومنی که توش هست رو خرج کرد. تاسف برانگیز بود که صد در صد نرم‌افزارهایی که اکثریت دوست نداشتن بخرن رو می‌شد با این کارت‌ها داد. یعنی اگر کارت داشتید مثلا سی دی سخنرانی‌های آیت الله فلان رو می‌تونستین مجانی بگیرین و شرکت تولید کننده هم همه پولش رو از کارتی که شما مجانی از دولت گرفته بودین می‌گرفت. در مقابل نرم‌افزارهای کاربردی و بازی‌های ایرانی رو نمی‌شد صد در صد با این کارت خرید. معنی؟ مالیاتی که بنده می‌دم می‌ره توی جیب شرکت‌های خصوصی که لینک‌های مناسب دارن و اونهایی که چیزی تولید می‌کنن که اکثریت مردم حاضر نیستن بالاش پول بدن. متاسفانه شروع تاسف بار بود و آخرش هم تاسف بار. وسطش یک چیزهای خوبی بود که تکرار می‌کنم که شاد باشیم: Wii، خنده بازار پوسترها و آسمان دژ و یکسری از بازی‌های ایرانی.

راستی.. برای دیدن یک گزارش شادتر می‌تونید سری بزنید به گزارش عالی کافه نادری از نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال با عنوان: فمنیسم سیخونک به بسیجی و کمی هم رسانه

تظاهرات دانشمندان در انگلیس علیه کاهش بودجه علم

هزاران دانشمند انگلیسی امروز در جلوی خزانه‌دار تجمع کردند تا به کاهش بودجه علم در این کشور اعتراض کنند. آن‌ها می‌گویند که علم نباید هدف ساده‌ای برای کاهش بودجه باشد. این تظاهرکنندگان که دعوت کمپین «دانش حیاتی است» به خیابان آمدند (البته تحت حمایت پلیس و بدون باتوم و اسلحه (: )) از حمایت دانمشندان بزرگی مثل پاتریک مور، تانیا برایون، برای کاکس (از Cern) و چندین نماینده مجلس و غیره برخوردار بودند.

بحث آن‌ها این بود که کاهش بودجه علم در وضعیتی که کشورهایی مثل هند، چین، آمریکا و آلمان مشغول بالا بردن بودجه علمی‌شان هستند انگلیس را از چرخه تولید علم جهان و در نتیجه از چرخه پیش‌روی جهان خارج خواهد کرد.

من که اگر در انگلیس بودم حتما – بدون اینکه دانشمند خاصی باشم – در این تظاهرات شرکت می کردم. به طور خاص برای اینکه احتمالا این گیکی‌ترین تظاهراتی است که می‌شود برگزار کرد.


پاتریک مور (ستاره‌شناس) یکی از چند چهره بسیار شناخته‌ شده‌ای است که از پایین آمدن
بودجه‌های تحقیقاتی عصبانی است. عکس از فیونا هانسون

ردیاب اف بی آی روی ماشین یک دانشجو

یاسر عفیفی یک شهروند متولد آمریکا و بیست ساله است که در دانشگاه کالیفرنیا درس می‌خواند. یاسر هفته قبل یک ردیاب GPS مخفی در ماشینش پیدا کرد و چون دقیقا نمی‌دانست چیست، عکسش را روی اینترنت گذاشت و از بقیه نظر خواست.

چهل و هشت ساعت بعد، اف بی آی به خانه‌اش رفت و ادعا کرد که این وسیله متعلق به دولت آمریکا است و ارزشمند و باید پس داده شود. طبق قوانین جدید آمریکا، پلیس حق دارد در صورت ظن به تروریست بودن کسی، حتی با ورود غیرقانونی به حوزه شخصی، او را زیر نظر بگیرد.

منبع

آتش‌نشان‌های کاپیتالیست‌

اگر خانه‌تان در خارج از محوطه شهری ساوت فالتون در تنسی آمریکا باشد، باید سالیانه ۷۵ دلار برای استفاده احتمالی از خدمات آتش‌نشانی بپردازید. هفته قبل، خانه جین کرانیک که این پول را نپرداخته بود خانه اش آتش گرفت. وقتی آتش‌نشان‌ها با ماشین آب‌پاش و آژیر رسیدند، لیست را چک کردند و دیدند این خانه ۷۵ دلارش را نپرداخته و فقط ایستادند و سوختن خانه را نگاه کردند. کرانیک می‌خواست ۷۵ دلار که سهل است، خرج کل عملیات را هم بدهد تا خانه‌اش را نجات دهند ولی رییس قبول نکرد. ماشین آتش‌نشانی فقط وقتی لوله آب را باز کرد که آتش داشت به خانه همسایه که ۷۵ دلارش را داده بود سرایت می‌کرد. بعد از اطمینان از عدم سرایت به همسایه خوش‌حساب، لوله‌ها دوباره بسته شدند. شهرداری در این باره گفت «اگر آدم‌ها پول نپردازند، شانسی هم ندارند.»

این اتفاق را می‌شود با منطق توضیح داد. مشکلی هم ندارد: پول ندهید، کسی کار نمی‌کند. ولی در دید کلان موضوع یادآور یک نکته جدی است: وقتی بازار آزاد جلو آمد، وقتی همه چیز راست یا دروغ خصوصی شد و وقتی پول نقد حرف اول را زد، حتی اگر در قانون اساسی نوشته باشد که سواد و بهداشت و غیره و غیره حق همه است، خانه آنی که پول ندارد، خواهد سوخت و برای کسی هم مهم نخواهد بود.