یکبار برای همیشه: لینوکس، توزیع‌ها، میزکارها، بهترین توزیع و …

این سوالها، سوال‌هایی همیشگی هستند: فرق لینوکس‌های مختلف با هم چیست؟ میز کار چیست؟ گنوم و کی.دی.ای. چه فرقی دارند؟ بهترین توزیع کدام است؟ و … در دنیای آزاد می‌گویند که سوال هوشمندانه، جواب هوشمندانه می‌گیرد. اینبار هم سوال خوب و مفصل و دقیق حمیدرضا، باعث شده تصمیم بگیرم یک جواب دقیق و مفصل به همه این سوال‌ها بدهم (:

سیستم عامل چیست؟ لینوکس در مقابل گنو/لینوکس



برنامه‌های ما سه دسته هستند:
هسته سیستم عامل،‌ اجزای دیگر سیستم

عامل و برنامه‌های مستقل.

ما از کامپیوتر چه می‌خواهیم؟ اجرای برنامه‌های مورد نظر. گاهی این برنامه‌ها سطح بالا و عمومی هستند (مثل فایرفاکس) و گاهی سطح پایین‌تر و خاص تر مثل لاگین از راه دور در یک سرور. گاهی ساده و تک منظوره مثل کپی فایل و گاهی با قابلیت انجام کلی کار مثل برنامه‌های چت چندپروتکله. این برنامه‌ها بعضی وقت‌ها بخشی از سیستم عامل هستند (مثل دستور کپی) و گاهی برنامه‌های مستقل (مثل فایرفاکس). اما به هرحال همه اینها توسط یک بخش داخلی‌تر از سیستم عامل به اسم «هسته/کرنل/Kernel» کنترل می‌شوند.

کرنل یا هسته یک سیستم عامل، بخش اصلی یک سیستم عامل است که ما معمولا با آن ارتباطی نداریم ولی همیشه مثل یک قلب یا مغز آن پشت نشسته و درخواست‌های ما را (که توسط برنامه‌ها به آن می‌رسند) به شکل مناسب به حافظه، سی‌پی‌یو و دستگاه‌های جانبی می‌رساند.

حالا داستان لینوکس برمی‌گردد به حوالی سال ۱۹۸۳. در آن سال استالمن افسانه‌ای که از تجاری بودن همه سیستم‌عامل‌ها خسته شه بود، اعلام کرد که می‌خواهد یک سیستم عامل مشابه یونیکس آزاد بنویسد. او اسم این پروژه را گنو گذاشت و از لوگوی گوزن یالدار آمریکای شمالی برای آن استفاده کرد.
یادتان که هست سیستم عامل از دو بخش هسته و برنامه‌های مرتبط ایجاد شده. پس اگر بگویم که این پروژه هیچ وقت به طور کامل تمام نشد باید بپرسید: کدام بخشش؟ جواب «هسته» است. این پروژه باعث شد حجم عظیمی نرم‌افزار آزاد و بازمتن که برای کارکرد کامل یک سیستم عامل لازم هستند نوشته شود (از شل که دستورات را در آن تایپ می‌کنید بگیرید تا کپی و پینگ و لاگین به سیستم‌های راه دور و تنظیمات شبکه و حتی یک کمپایلر عالی سی) اما هسته این سیستم عامل (رابط با سخت‌افزار و حافظه و سی.پی.یو.) که قرار بود هرد نامیده شود هنوز که هنوز است تمام نشده.

دقیقا اینجا بود که پنگوئن به فیلم اضافه شد. در اوایل دهه ۹۰، لینوس توروالدز به عنوان تفریح، یک هسته سیستم عامل نوشت و اسمش را گذاشت لینوکس و علامتش را هم همان پنگوئن مشهور و دوست داشتنی (:

حالا چه داریم؟‌ یک هسته عالی به اسم لینوکس و یک مجموعه ابزار سیستم عامل به اسم گنو. این دو تا را که به هم بچسبانیم یک سیستم عامل کامل خواهیم داشت به اسم گنو/لینوکس. مبارک است (: بنا به همین استدلال، اسم صحیح چیزی که ما استفاده می‌کنیم گنو/لینوکس است و نه لینوکس. عبارت لینوکس از نظر فنی فقط به هسته سیستم عامل اشاره دارد و از نظر اخلاقی زحمات پایه‌گذارهای اصلی جنبش آزادی نرم‌افزار را نادیده می‌گیرد ولی در هر حال، در جهان به عنوان یک غلط مصطلح پذیرفته شده است.

توزیع چیست؟‌ داستان ردهت و دبیان و اوبونتو و مینت و سورس میج و سابایون و … چیه؟

لینوکس گام به گام توسط استفاده کننده برای استفاده کننده ساخته شده. پس برگردید به بحث قبلی تا یک قدم جلوتر برویم. گفتیم که پروژه گنو/لینوکس از پیوستن ابزار سیستم عامل گنو و هسته لینوکس به وجود آمد. حالا فرض کنید شما بخواهید آن را نصب کنید. چکار باید بکنید؟ در حالت قدیم، باید یک متخصص کامل یونیکس باشید. باید هسته را بگیرید و کمپایل کنید. بعد یک دیسک را فرمت کنید و بوت سکتور را جوری تنظیم کنید که از این کرنل بوت شود. بعد دستورات (برنامه‌های) دیگر را روی آن کپی کنید و تمام وابستگی‌ها را هم رعایت کنید… اگر فکر می‌کنید سخت است باید بگویم که یا واقعا حرفه‌ای هستید یا متوجه اصل جریان نشده‌اید (:‌ این روند از نظر من غیرممکن است (:

برای حل این مشکل، افراد و شرکت‌هایی آمده‌اند و دیسترو/Distro ها را ساخته‌اند که ترجمه خوبش، توزیع است. در همان سال ۱۹۹۲ که هسته لینوکس آمد، توزیع‌ها هم ظاهر شدند. آدم‌ها هسته را به همراه چند برنامه اصلی و یک برنامه نصب کننده روی یکی دو فلاپی جا می‌دادند و بین دیگران پخش می‌کردند. حالا دیگر کافی بود فلاپی اول را در درایو بگذارید و روند نصب را پی گیری کنید تا در نهایت به یک کامپیوتر گنو/لینوکس کامل برسید. توزیع‌ها کم کم زیاد شدند. هر شرکت یا گروهی کرنل را برمی‌داشت و به همراه برنامه‌های گنوی انتخابی و حتی برنامه‌های مستقل ولی آزاد (مثل اپن آفیس، فایرفاکس، پخش کننده ویدئو و ..)‌ روی یک سی دی یا دی وی دی رایت می‌کرد و بین بقیه پخش می‌کرد. بعضی‌ها هم که نمی‌خواستند خودشان همه کار را از صفر مدیریت کنند، یک دیسترو / توزیع مادر را برمی‌داشتند و بنا به نیاز خودشان یک دیستروی جدید از آن منشعب می‌کردند (مثلا اوبونتو که از دبیان منشعب شده). یک نمودار متحیر کننده و عالی از روند به وجود آمدن دیستروها را در اینجا ببینید.

تفاوت توزیع‌ها با یکدیگر معمولا در چند نکته است: گروه هدف (بعضی‌ها مخصوص یک گروه خاص درست شده‌اند، مثلا کاربران ایرانی)، مدیریت بسته (برنامه‌های جدید از چه طریقی نصب می‌شوند و گنو/لینوکس چطور روند نصب اتوماتیک بسته‌های نرم‌افزاری را کنترل می‌کند) و میز کار (بعدا حرف می‌زنیم). گاهی هم بعضی از توزیع‌ها تجاری هستند. مثلا ردهت که به عنوان یک شرکت تجاری، برای پیشتیبانی و کارهای دیگر، پول می‌گیرد. این روزها توزیع‌های زنده (Live) هم بسیار مرسوم شده‌اند. اینها توزیع‌هایی هستند که بدون نصب هم می‌توانند کامپیوتر را بوت کنند و بعد از بوت شدن به شکل کامل، در صورت علاقمندی می‌توان آن‌ها را نصب کرد.

در نهایت این را هم اضافه کنم که تهیه کنندگان توزیع‌ها، بسته‌های متفاوتی را برای توزیع‌شان انتخاب می‌کنند. مثلا توزیع پارسیکس به شکل پیشفرض لغتنامه فارسی را در سی دی خود را قرار داده. قابل ذکر است که تقریبا تمام نرم‌افزارهای مرسوم را می‌شود روی همه توزیع‌های مرسوم در هر لحظه حذف و اضافه کرد.

میز کار کار چیست؟ گنوم یا کی.دی.ای.؟

تا حالا می‌دانید که لینوکس هسته است. یک هسته کار گرافیکی نمی‌کند. برای ارتباط گرافیکی با کامپیوتر (همان چیزی که این روزها به آن عادت داریم) باید یک مدیر پنجره نصب کنیم و روی آن یک میز کار. از نظر فنی این دو مرحله برای کاربران شفاف هستند و اکثر توزیع‌ها یکی از میزکارهای مرسوم را به شکل پیش فرض انتخاب می‌کنند. در این مرحله بهتر است با مفهوم مدیر پنجره درگیر نشوید و برویم به سراغ میزکار. میزکار مجموعه آیکون‌ها،‌ پنجره‌ها، تولبارها، فولدرها، عکس‌های پس زمینه و ویجت‌های دسکتاپ است. دقیقا همان چیزی که وقتی پشت ویندوز می‌نشینید با آن طرفید. در ویندوز می‌توانید تم‌ها را عوض کنید، پس زمینه را تغییر دهید، آیکون‌ها را تغییر دهید و غیره ولی امکان تغییر کل برنامه‌ای که این چیزها را کنترل می‌کند را ندارید. در لینوکس این انتخاب هم مثل بقیه انتخاب‌ها وجود دارد. دو تا از مشهورترین میزکارهای لینوکس گنوم و کی.دی.ای. هستند. شکل زیر دو نمونه از این میزکار را نشان می‌دهد:

البته می‌دانید که در لینوکس هستیم و پر از انتخاب. انتخاب‌ دیگر ممکن است XFCE باشد که با هدف سبک بودن ساخته شده یا بسیاری مدیر پنجره‌های دیگر که اهداف گوناگون و گاهی بانمک را دنبال می‌کنند (:

هر میزکار مجموعه ابزار خودش را دارد که البته به راحتی در میزکارهای دیگر هم قابل اجرا هستند. اینکه شما از کدام میزکار استفاده می‌کنید درست مثل این است که از کدام بک‌گراوند استفاده می‌کنید: بستگی به سلیقه و کاربردهایتان دارد. بهترین پیشنهاد مثل همیشه این است که سری به هر کدام بزنید و هر کدام که پسندید را برای مدتی استفاده کنید و بعد ا زچند وقت اگر سرتان خیلی شلوغ نبود، سری به بقیه بزنید تا ببینید آیا خبر جدیدی در آن‌ها هست یا نه (:

تقریبا همه توزیع‌ها، اجازه نصب میزکارهای مختلف را به شما می‌دهند. بعضی توزیع‌ها هم نسخه‌های خاص برای میزکارهای خاص دارند. مثلا اوبونتو به شکل پیش‌فرض از میزکار گنوم استفاده می‌کند و به همین دلیل طرفداران کی.دی.ای.، توزیع کوبونتو را پشتیبانی می‌کنند که دقیقا همان اوبونتو است با میزکار پیش‌فرض کی.دی.ای. (دقیقا انگار که بعد از نصب اوبونتو، میزکار کی.دی.ای. را به آن اضافه کنید). حالا به راحتی می‌توانید حدس بزنید که xubuntu یا همان زوبونتو دقیقا همان اوبونتو است که میزکار XFCE به آن اضافه شده. حالا که بحث شاخه‌های منشعب از اوبونتو است، اسمی هم از ادوبونتو ببریم که دقیقا همان اوبونتو است با ظاهری دانش‌آموز پسندتر و پر از ابزارهای کمک آموزشی.

آیا لینوکس با سخت‌افزار من سازگار است؟

ده سال پیش می‌گفتند که نصب برنامه در لینوکس سخت است. پنج سال پیش می‌گفتند که لینوکس با سخت‌افزارها سازگار نیست. الان هر دوی این گزاره‌ها نادرستند. لینوکس بر خلاف ویندوز که نیاز به درایور و دیسک و سی دی راه انداز دارد، به شکل خودکار سخت افزارها را می‌شناسد و از آن‌ها استفاده می‌کند. مشکل وقتی خواهد بود که یک سخت‌افزار غیر مرسوم در دنیا داشته باشید (مثلا یک مودم ویندوزی یا یک پرینتر خیلی خاص یا یک جوی استیک غیرمرسوم یا یک کارت گرافیکی که سازنده درایورهایش را به اشتراک نگذاشته باشد). در این حالت دردسر خواهید داشت. متاسفانه هنوز بعضی از سازندگان سخت‌افزار، درایورهای لینوکسی‌شان را آماده نکرده‌اند و در نتیجه ممکن است در سخت‌افزار به مشکل بخورید. بهترین توصیه این است که اول کامپیوترتان را با نسخه لایو (زنده) توزیع مورد نظر بوت کنید و سازگاری سخت‌افزاری آن را بررسی و در صورت خوب بودن همه چیز، آن را نصب کنید.

خلاصه! کدام توزیع را انتخاب کنم؟

بستگی به نیازهایتان دارد و علاقمندی‌ها. اگر تازه کار هستید بهتر است سراغ توزیعی بروید که کاربران زیادی دارد و پشتیبانی از سخت‌افزارهای مختلف را هدف قرار داده. این روزها اوبونتو یک گزینه خوب است و مینت هم گزینه ای بهتر برای تازه کارانی که می خواهند بی دردسر شروع کنند.. اوبونتو تمام تلاشش را کرده ساده باشد ولی هنوز به آزادی وفادارتر است و در نتیجه بعد از نصب چند کار مرسوم با کامپیوتر (از جمله پخش ام پی تری) نیازمند نصب یکی دو بسته اضافی هستند اما مینت علاوه بر داشتن سادگی اوبونتو، تلاش کرده تا درست بعد از نصب به اکثر نیازهای یک کاربر معمول (مثل پخش ام پی تری یا داشتن فلش) هم پاسخ بدهد.

توزیع‌های گنو/لینوکس خیلی خیلی زیادند. بهتر است با توزیع‌های بسیار مشهور شروع کنید و بعد بر اساس نیاز، بقیه را امتحان کنید.
تنها نکته مهم این است که همیشه از جدیدترین نسخه توزیعی استفاده کنید که انتخابش کرده اید. استفاده از نسخه‌های قدیمی معمولا مشکل شناسایی سخت افزار و اینجور چیزها را به وجود خواهد آورد. فراموش نکنید که وارد دعواهای این از آن بهتر است نشوید. شما از گنو/لینوکس استفاده می کنید نه از زوزه یا اوبونتو یا ردهت یا دبیان یا حتی گنوم و کی دی ای. ما همه در یک دنیای آزاد هستیم و مهمترین چیز برایمان همین آزادی و حق انتخاب است.

موخره

بیشتر بخوانید. گنو/لینوکس یک ابزار است و باید قبل از انتخاب درباره‌اش فکر کرد و بررسی تا بعدا ناراحت کننده نشود. من از هر آدمی که به دنیای لینوکس اضافه شود خوشحال می‌شوم ولی آگاهانه (: فعلا لینوکس مد شده. بد نیست ولی خطرناک هم هست. لینوکس بسیار قوی‌تر از ویندوز است و واقعا زیبا. اما با نصب لینوکس، کسی هکر نمی‌شود. باید تمرین کرد و یاد گرفت و قدم به قدم پیش رفت (:

فروشگاه محصولات گنو/لینوکس سی تو

بقیه نوشته های من در مورد لینوکس

اگر سوال دیگری بود در کامنت‌ها بگویید (:

دومین روز جهانی آزادی اسناد

پارسال به اندازه کافی در مورد آزادی اسناد نوشته‌ام، امسال قصد تکرار بیش از حد ندارم فقط خلاصه می‌گویم که آزادی اسناد یعنی اسناد با فرمتی ایجاد شوند که متعلق به یک شرکت تجاری خاص نباشند. من نباید وابسته به یک فایل باشم بلکه باید این حق را داشته باشم که فایل مورد نظرم را روی هر سیستم عاملی و هر برنامه استانداردی باز کنم.

اسناد آزاد یعنی اینکه بودجه سالیانه کشوری مثل ایران، با یک نرم‌افزار متعلق به یک شرکت خصوصی نوشته نشوند، نقشه عملیات محرمانه کشورها به فرمتی ذخیره نشوند که اگر تحریم شدند، فقط با نرم افزار دزدی قابل باز شدن باشند و از آن بدتر، افراد و سازمان‌ها مجبور نباشند به خاطر سازگاری با نیازها/اشتباهات قدیم خود، دائما در یک نرم افزار و سیستم عامل باقی بمانند.

روز جهانی آزادی اسناد، تبلیغی است برای آشنایی و استفاده از فرمت‌های آزاد و بازی مثل ODF استاندارد شده و حتی OOXML مایکروسافت. اگر علاقمند به اطلاعات بیشتر هستید، به نوشته قبلی من با عنوان [۰>425] مراجعه کنید.

جشن ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰

اپوخ یا زمان یونیکس یا همان Unix Time یکی از انواع نشون دادن زمان است. در این روش، زمان به شکل تعداد ثانیه‌های سپری شده از اول ژانویه ۱۹۷۰ بیان می‌شه. خوبی این روش اینه که هر زمان معاصری رو به شکل یک عدد ۱۰ رقمی با دقت ثانیه نشون می‌ده. مثلا در این لحظه که من مطلب رو می‌نویسم ساعت کامپیوترم ۱۳ فوریه ساعت ۲۳ و ۵۳ دقیقه است که برابرش به اپوخ می‌شه 1234556626 .

این استاندارد که بخشی از استاندارد پوزیکس است، داستان‌های خاص خودر ا هم دارد. مثلا پارتی‌های مختلفی که در تاریخ ۹ / ۹ / ۲۰۰۱ برگزار شد. بهانه این پارتی‌ها این بود که اپوخ از ۹۹۹۹۹۹۹۹۹ می‌گذشت و «تاریخ» رقمی می‌شد.

امشب هم یک «حادثه» داریم. امشب اپوخ به شکل جذاب زیر در خواهد آمد:

1234567890

زمان کامپیوتر من را آن بالا دیدید. برای من تقریبا دو ساعت به لحظه هیجان انگیز مانده! من که خواب خواهم بود ولی اگر شما بیدارید‌، روی ماشین یونیکس (مک و لینوکس و …) تایپ کنید:

<

p dir=”ltr”>date -j -f "%a %b %d %T %Z %Y" "`date`" "+%s"
1234557051

و در لحظه مناسب‌،‌ جشن بگیرید (:

مرتبط

 شمارنده آنلاین اپوخ به مناسبت ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰
 فهرست جشن‌هایی که به مناسبت ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۰ برگزار می‌شن که البته برای ایران دسترسی مجاز نیست.

صفحه کلید کولماک

تا حالا شده احساس مچ درد داشته باشین؟ به صفحه کلیدتون نگاه کنید. ردیف بالا سمت چپ. به ترتیب این کلیدها اون گوشه هستن: QWERTY. دقیقا به همین دلیل، به صفحه کلید شما، کوئرتی می‌گن.

صفحه کلید کوئرتی مربوط به قبل از اختراع کامپیوتر است. شاید تعجب کنید ولی طراحی این صفحه کلید برمی‌گرده به سال ۱۸۷۴ ! تاریخی که ماشین تایپ ساخته شده بود و یکسری چکش تق تق بالا می‌اومدن و کاراکترها رو روی کاغذ می‌نوشتن. مشکل این بود که این چکش‌ها دائما به هم گیر می‌کردن پس کریستوفر شولز کلیدها رو به نوعی کنار هم چید که امکان گیر کردن آن چکش‌ها به هم را به حداقل برساند. در عین حال یک هدف دیگر هم در میان بود! چی؟ راحت بودن تایپ؟ نه (: اینکه بشود کلمه Typewriter را فقط از روی یک ردیف تایپ کرد!

این صفحه کلید از سوی شرکت‌های سازنده با استقبال روبرو شد و تا امروز هم به عنوان استاندارد باقی ماند. اما

 کلیدهای پر استفاده کمی در زیر بهترین انگشت‌ها قرار گرفته‌اند. پس انگشت‌ها باید زیاد حرکت بخورند.
 یک انگشت باید چند کلید را پشت سر هم تایپ کند.
 گاهی کلمات فقط با یک دست تایپ می‌شوند، مثلا ‌sweaterdresses ! در حالت ایده‌آل دست چپ و راست باید یکی در میان کار کنند.
 در این ترکیب بندی، زیاد پیش می‌یاد که از مجبور بشین از روی ردیف وسط بپرین. مثلا تایپ minimum.

راه حل؟ یک نمونه راه حل ارائه شده، صفحه کلید دوراک بود که قبلا هم در موردش نوشته‌ام (در مطلب->320]. من خودم سراغ دوراک نرفتم چون یادگیری‌اش به نظر سخت می‌رسد و خودش هم اشکالاتی دارد. اما جدیدا راه حل دوم را دیدم که واقعا مشکلات کمی دارد…

 یادگیری‌اش ساده است چون خیلی‌ چیزها جای قبلی هستند
 تنها صفحه کلید طراحی شده برای کامپیوتر است. هم کوئرتی و هم دوراک برای ماشین تایپ طراحی شدند.
 با زندگی ما سازگار است، کلیدهای استانداردی مثل zxcvaqw که با کنترل یا کامند یا آلت زده می‌شن، هنوز جای خودشون هستن تا راحت بشه دست راست رو روی ماوس گذاشت و دست چپ رو روی این کلیدها.

صفحه کلید کولماک یا همان Colemak. این صفحه کلید تنها چینش صفحه کلید است که بعد از اختراع کامپیوتر به وجود آمده. تمرکز اصلی آن روی راحتی دست در موقع تایپ بوده و هر کسی می‌تواند با یک هفته تمرین آن را یاد بگیرد چون کلیدهای خیلی زیادی جابجا نشده‌اند. این صفحه کلید برای راحتی طراحی شده و از آن مهمتر برای سلامتی. چطور؟ فرض کنید بخواهید یک متن بزرگ تایپ کنید. مثلا به عنوان نمونه، متن اعلامیه حقوق بشر. من این متن را به ابزار بررسی صفحه کلیدها دادم. به نتایج نگاه کنید:

واو… غیرقابل باور! این مقایسه بین صفحه کلید کولماک و کوورتی است. در کوورتی برای تایپ ۳۰ بند اعلامیه حقوق بشر انگشت‌ها باید ۲۲۶ متر مسافت طی کنند. در کولماک فقط ۱۰۸ متر!‌کمتر از نصف!!!

فاکتور بعدی بحث ردیف وسط است: جای طبیعی انگشت‌ها و در نتیجه جای مهمترین کلیدها. در تایپ اعلامیه حقوق بشر، اگر از صفحه کلید کلماک استفاده کنید، ۷۳ درصد متن روی ردیف وسط تایپ خواهد شد! این رقم در کوورتی ۳۱ درصد است!

در تمام فاکتورهای دیگر هم کلماک به طرز غریبی از کوورتی جلو است. مثلا در کمتر از یک درصد موارد پیش می‌آید که لازم باشد یک انگشت دو دگمه پشت هم را فشار بدهد (این در کوورتی ۵ درصد است).

همه اینها سبب می‌شود که سوییچ کردن به کلماک جدی‌تر شود. این صفحه کلید بیش از حد جدید است و هنوز در دنیا جا نیافته ولی شرط می‌بندم که به زودی مشهورتر و مشهورتر خواهد شد. سوییچ کردن همیشه سخت است ولی به این فکر کنید که تا آخر عمر قرار است با کیبردها کار کنیم و بدون شک برای من می‌ارزد که یک هفته دردسر داشته باشم تا صفحه کلید جدید را یاد بگیرم.

تازه بین خودمان باشد! لازم نیست حتما دردسرزا بشوید. من الان سه صفحه کلید تعریف کرده‌ام: فارسی، انگلیسی کوورتی، انگلیسی کلماک. همیشه در انگلیسی کلماک هستم که بسیار کند است. یک کاغذ حاوی نقشه کلماک پرینت کرده‌ام و گذاشته‌ام جلویم و از رویش یکی یکی کلیدها را تایپ می‌کنم. فان است و لذت بخش و جذاب و خب کم کم هم یاد می‌گیرم. فقط در لحظات حساس یا موقع ورود پسورد و اینجور چیزها سوییچ می‌کنم به صفحه کلید انگلیسی کوورتی که مشکل پیش نیاید. منطقا آنهم باید کم کم ، کم بشود (:

یک جادی چند سر

راستش بعد از خوندن مطلب جالب چه تعداد مانیتور اضافی به کامپیوترتان متصل شده است؟ وبلاگ آپدیت بلاگ گفتم وضعیت خودم رو هم بنویسم (: البته قبلش باید از دوستان بی اخلاقی گله کنم که مطلب اون وبلاگ خوب رو توی سایت‌ها و وبلاگ‌های خودشون کپی می‌کنن بدون اینکه لینک بدن. این کار زشته و باعث می‌شه تولید مطلب خوب کم و کمتر بشه.


«چند سر» بودن حالت عام «دو سر» بودن است و اصطلاح ‌Dual Head وقتی به کار می‌ره که کامپیوتر شما به جای یک نمایشگر، دو تا داشته باشه. مشخصه که اصطلاح کاملتر، ‌Multi Head است که به وضعیتی می‌گن که روی یک کامپیوتر، چند نمایشگر نصب بشه. این قابلیت در حال حاضر در همه سیستم‌عامل‌های مرسوم وجود داره و استفاده کردن ازش با ارزون شدن مانیتورها داره مرسوم و مرسوم‌تر هم می‌شه. بامزه اینه که این قابلیت از ۱۹۸۷ که اولین اپل مکینتاش رنگی معرفی شد در دنیای اپل ظاهر شده بود.

در مجموع حالت‌های دو سر رو می‌شه به سه طبقه تقسیم کرد:

 کلون: که در این حالت هر دو نمایشگر در یک حالت گرافیکی هستند و یکی از اونها کپی اون یکی است (هر دو یک چیز رو نشون می‌دن). این چیزیه که معمولا وقتی ویندوز رو به پروژکتور می‌زنیم می‌بینیم.
 اسپن: بعد از اتصال نمایشگر دوم، ابعاد تصویر به جای ‌۱۰۲۴ در ۷۶۸ روی چیزی مثل ۲۰۴۸ در ۷۶۸ تنظیم می‌شه که دقیقا برابر دو مونیتور ۱۰۲۴ پیکسلی کنار هم هستن. در واقع شما به جای یک دو مونیتور کوچک، یک مونیتور بزرگ دارید.
 اکستندد (گسترش یافته): در این حالت دو مونیتور مستقل از هم عمل می‌کنند. هر نمایشگر می‌تونه تنظیمات خودش رو داشته باشه (تعداد رنگ و ابعاد و …) و معمولا سیستم عامل می‌تونه کنترل کنه که این مونیتور اضافی چه رابطه‌ای با مونیتور اصلی داره یا به شکل عام کل مونیتورها چه رابطی‌ای با هم دارن. مثلا توی مک وقتی من مونیتور دوم رو (که در واقع مدیرم برای خودش گرفته ولی فعلا من استفاده‌اش می‌کنم وصل می‌کنمچنین تنظیمی روی صفحه ظاهر می‌شه:

نکته جذاب اینه که این تنظیم روی هر مونیتوری که به سیستم وصل باشه به شکل مستقل ظاهر می‌شه و من می‌تونم تنظیمات رنگ و ابعاد و بک گراوند هر کدوم رو جداگانه عوض کنم. در عین حال هر کدوم از مونیتورها (که اون مربع‌های آبی اونها رو نشون می‌دن)‌ رو می‌شه با ماوس برداشت و جابجا کرد. من می‌تونم بگم کدوم مونیتور رو باشه یا سمت چپ باشه یا حتی می‌تونم مثلا یک مونیتور بذارم پایین و دو تا عمودی بذارم بالاش و بعد به سیستم بگم که تصویر بالایی‌ها رو ۹۰ درجه بچرخونه تا درست دیده بشه. جالب نیست؟ نتیجه در اون تنظیمی که من چیدم، چیزی شبیه به اینه:

و خب می‌دونیم که مک یک یونیکس است و مثل لینوکس، دارای میزکار مجازی. من برای خودم ۴ تا میز کار مجازی انتخاب کردم (پیش فرض مک فکر کنم، ۸ تا است). یعنی در واقع هر چیزی که در حال حاضر من دارم می‌بینم، یکی از اون چهار تا میز کارم جازی است. اگر کلید Command+Left رو بگیرم به میز کار سمت چپی سوییچ خواهم کرد. درست مثل اینکه عین همین مونیتورها رو چهار سری داشته باشم و بینشون بچرخم. اگر Fn+F8 بزنم، کل این میزکارها در یک نما دیده می‌شن. چیزی شبیه به این:

زیبا نیست؟ (: صد در صد قشنگه. کارهای اداره توی یکی، کارهای خونه توی یکی دیگه، کارهایی که باید دائم بهشون نگاه کنم و وضعیت رو ببینم، توی مونیتور بزرگ بالایی و کارهای جاری توی مونیتور پایینی. در واقع نمی‌دونم چقدر کاربردی است. و چقدر آدم هر روز صبح که بیاد ممکنه کابل مونیتور خارجی رو وصل کنه به لپ تاپ (سیستم عامل تنظیمات رو یادش نگه می‌داره و من فقط لازمه کابل رو بزنم به لپ تاپ). اما به هرحال قشنگه (: اگر می‌خواهید در مورد کارا بودن بدونین باید یک ماه دیگه بپرسین که هنوز استفاده اش می‌کنم یا نه (:

هفته خواندن کتاب‌های ممنوعه


این هفته در ایران تلویزیون پر شده از تبلیغات پلیس برای خودش تحت عنوان «هفته نیروی انتظامی»، اما در جهان خبرهای دیگری است. این هفته هفته کتاب‌های ممنوعه است. البته تقریبا در هیچ کشوری از جهان مثل ایران سانسور کتاب و خواندن خط به خط هر کتاب قبل از چاپ مرسوم نیست ولی به هرحال مفهوم «کتاب ممنوعه» معنای خود را حفظ کرده است. این روزها کتاب‌های ممنوعه ممکن است کتاب‌هایی باشند که در فلان کتابخانه اجازه ورود ندارند، در کتابخانه مدارس قرار نمی‌گیرند، کلیسا خواندن آن‌ها را قبیح اعلام می‌کند و …

در این میان یک کتابخانه این هفته را جشن گرفته است. کتابخانه عمومی Twin Hickory برای جلب توجه عموم به زشت بودن ممنوعیت خواندن کتاب از داوطلبان خواهش کرده است تا در ویترین کتابخانه بنشینند و در سکوت کتاب‌های ممنوعه را بخوانند.

هفته قبل هم به همین مناسبت گفتگویی را می‌خواندم با نویسنده کتاب «قطب‌نمای طلایی». نویسنده توضیح می‌داد که کتابش یکی از پرماجراترین کتاب‌های امسال بوده و به دلایل متنوعی مثل نگاه متفاوت به دین،‌ در بعضی از کتاب‌خانه‌ها اجازه حضور نیافته است. لب کلام نویسنده این بود که با نگذاشتن این کتاب‌ در کتابخانه، فقط مردم را از وارد شدن به کتابخانه دلسرد کرده‌ایم و البته آن‌ها را تشویق کرده‌ایم تا دنبال کتاب بگردند و آن را بخوانند. راستش من هم این کتاب را دیدم ولی نخریدم و الان افسوس می‌خورم (: حتما در سفر بعدی، هر سه جلد را خواهم خرید (:

راستی شما می‌خواهید در طول این هفته کدام متن ممنوعه را بخوانید؟

شیوه دریافت سی دی آفلاین ویکیپدیای فارسی از اینترنت

در دو مطلب قبل نوشتم که: دریافت رایگان سی دی آفلاین ویکیپدیا.

در عرض ۴۸ ساعت تعداد سفارش‌ها از مقدار سی دی ای که من داشتم و هزینه‌ای که در نظر گرفته بودم گذشت (: هم لذت بخش است هم عجیب و هم مسوولیت سنگین (: احتمالا هفته آخر را باید به جواب دادن ایمیل و نوشتن آدرس روی پاکت ها بگذرانم. دو سه نکته را لازم است بنویسم:

 هزینه اینکار واقعا کم است. چاپ و ارسال هر سی دی حدود ۲۶۰ تومن درمی‌آید.

 کار پستی بسیار لذت بخش است. بخصوص اگر سفارش داشته باشیم از شهرستان های کوچک، مراکز علمی، سوئد، افغانستان و آلمان (:

 به دلیل پر شدن ظرفیت، من فعلا دیگر سفارش جدید قبول نمی‌کنم. اما دو روش خوب هست: کپی کردن سی دی دیگران چون این سی دی یک نرم افزار آزاد است و دانلود iso از اینترنت و نوشتن آن روی سی دی. فایل ایزوی ویکیپدیای فارسی آفلاین را از اینجا دریافت کنید و آن را روی یک سی دی بنویسید. فایل فقط ۶۰ مگابایت است.

برای جایزه سالانه «هر انسان حقی دارد» کاندید شوید

من طرفدار مسابقه و رقابت و جایزه نیستم ولی این یکی به نظرم ارزش شرکت دارد. در این مسابقه سالانه، هر انسانی می‌تواند با تاکید بر حقوق فردی‌اش و حق دانستن، یک مقاله به فارسی، انگلیسی، عربی یا هر زبان دیگر را کاندید شرکت در مسابقه سالانه کند. جوایز چیزهای کوچکی در حد یک هزار یورو هستند اما نکته مهم تاکید بر حق نوشتن و اطلاع رسانی است و آرشیو جذابی که از این خبرها که «انسان»ها تولید کرده‌اند، جمع می‌شود.

انطور که وبسایت این جایزه سالانه می‌گوید، افراد می‌توانند هر شکلی از گزارش (تصویری، اینترنتی، وبلاگی، چاپی، روزنامه‌ای و حتی چاپ نشده) را برای سایت بفرستند و بعد از ارزیابی توسط داوران و پیشکسوتانیی مثل نلسون ماندلا، توتو، کارتر، محمد یونس، کوفی عنان، آنگ سان سوچی و .. در مسابقه ۶۰ سالگی منشور حقوق بشر شرکت کنند.

وقتی چنین خبری را می‌خوانم دوست ندارم جای بهترین دوستانم در آن خالی باشد. جزو معدود چیزهایی است که احساس می‌کنم ایرانی‌ها مزیت واقعی نسبت به دیگران دارند: فعالیت در عین آزادی نسبی نسب به کشورهای دیکتاتوری صرف و مسایل بسیار متنوع و مورد توجه جهانیان. راستش یکی از خوشحالی‌های زندگی‌ام این خواهد بود که یک ایرانی برنده شود، دوستی که …

برای کاندید کردن یکی از نوشته‌های روزنامه‌ای، وبلاگی، تحقیق یا هر چیز دیگر خود کافی است سری به صفحه ثبت نام بزنید و مطلب فارسی خود را رجیستر کنید. نمی‌خواهم از فرد خاصی نام ببرم ولی بعد از دیدن این جایزه شدیدا احساس کردم که جای بعضی گزارش‌های روشنگر از ایران در آن خالی است.

صفحات مرتبط:

وب سایت پیشکسوتان

وب سایت هر انسان حق دارد

صفحه ثبت نام

لوگوهای حمایتی

واو… چه تبلیغاتی کردم براشون (: به هرحال به نظرم مفیده. حتی به ذهنم رسید هر بار که جایی دیدم که می شه برای جایزه‌ای کاندید شد، بنویسم (: چرا ما نباید کاندید بشیم؟ (: