جریان فیس آف جریان بانمکی است. یکسری سوال برای دو وبلاگنویس که از هویت همدیگه خبر ندارند فرستاده می شه و بعد جوابها به شکل مشترک چاپ میشه. ایده خوبیه و من همیشه خواننده بودم و این بار شرکت کننده
برچسب: معرفی
بازیهای جنگی بیست و پنج ساله شد
شاید خیلی کتابها باشند که بارها و بارها به آنها مراجعه کرده باشیم ولی فقط و فقط یک کتاب در دنیا است که من از لحظه داشتنش، سالی یکی دوبار آن را خواندهام. این کتاب چیزی نیست به جز بازیهای جنگی. این کتاب برداشتی است از فیلم بازیهی جنگی نوشته لارنس لاسکر و کارگردانی جان بدهام. نکته جذاب این است که کل فیلم با هزینه ۱۲ میلیون دلار ساخته شده و در پنج ماه اول ۷۲ میلیون دلار فروخته است. صحنه نوراد، با یک میلیون دلار هزینه تا آن زمان گرانترین تک صحنه سینما بوده. کسی که فیلم را به کتاب تبدیل کرده، دیوید بیشاف است و مترجم فارسی بهیار توسلی از انتشارات نشر نو. سال چاپ کتاب در ایران ۱۳۶۶ است.
کتاب در مورد پسری است به نام دیوید لایتمن. یک هکر نوجوان که به شکل اتفاقی به مهمترین کامپیوتر وزارت دفاع آمریکا دسترسی پیدا میکند و به خیال اینکه وارد یک بازی کامپیوتری شده است، اخطارهای مربوط به حمله اتمی شوروی به آمریکا را آتش میکند. به گفته سایت The Knights Shift این فیلم با وجود نمایش دقیق از جنگ سرد، فیلمی سیاسی نیست و در آن آدمهای خوب و آدمهای بد در جلوی هم صف نکشیدهاند؛ بلکه WarGames نمایش این موضوع است که گاهی برای برنده شدن در بازی، بهتر است که بازی کنیم.
فیلم هم به اندازه کتاب جذاب است و دیدنی و امروز بیست و پنجمین سالگرد ساخته شدن فیلم است. فقط تصور کنید که یک فیلم کامپیوتر در سال ۱۹۸۳ ساخته شده باشد. زمانی که بیل گیتس برای پیشبینی آینده گفت بود «فکر میکنم ۶۴۰ کیلوبایت حافظه برای هر کامپیوتر خانگی کافی باشد» و زمانی که برای کار با مودم باید گوشی تلفن را در دهنی مود میگذاشتید. دیدن این فیلم تکرار خاطرات کامپیوتری قدیمی است اما موضوع آن هنوز تازه است: خطری که کامپیوترها خواهند داشت اگر کنترل زندگی ما در دست بگیرند.
فیلم باژیهای جنگی و در نتیجه کتاب آن، یکی از آن داستانهای مشهور ژانر هکرهای جوان است. من مترجم ایرانی یعنی بهیار توسلی را نمیشناسم ولی واقعا برایم جذاب است که سال ۶۶ این کتاب را ترجمه و منتشر کرده و خوشحالم که آن موقع این کتاب را دیدم و خریدم. البته ترجمه چندان قوی نیست ولی به هرحال ترجمه این کتاب در آن سالهای جنگ واقعا جذاب است. البته بدون شک آن سالها لازم بوده که نشر نو در مقدمه کتاب بنویسد:
نشر نو امیدوار است با انتشار این کتاب، ضمن آنکه خوانندگان و بخصوص جوانان کشور را چند ساعتی سرگرم میسازد، بتواند آنها را به آسیب پذیری قدرتهای استکباری آگاهتر سازد و به تفکر بیشتر درباره نیروی ایمان در میان ملتهای محروم و توان معجزه آسای این نیرو در آزادسازی ملتها برانگیزد.
قیمت این کتاب آن روزها ۴۵ تومان بود.
غضنفر آنلاین؛ دو ساعت و نیم تفریح کم دغدغه
هفته قبل با لیلا رفتیم به دیدن تئاتر کمدی «غضنفر آنلاین». از وقتی پسوند آنلاین رو دیده بودم، به نظرم رسیده بود که خوبه یک شب بریم این تئاتر رو ببینیم و در نهایت هم در یک تصمیم سریع، بعد از پیتزای گودو، رفتیم سراغ تئاتر. صف شلوغ مال سالن سینمای مجموعه فرهنگی هنری ایران بود و تئاتر که در سالن همایشهای طبقه سوم سینما ایران برگزار میشد، صف نداشت. بلیت برای هر نفر پنج هزار تومان.
ساعت ۹ در سالن بودیم و به جمعیت نگاه میکردیم. اکثرا همونهایی بودند که انتظار داشتیم؛ خانوادههای نسبتا جوان با یکی دو بچه. قبل از شروع تئاتر گفته شد که ممکنه هنرپیشگان حرکات موزون کنند و ما هرچقدر بخواهیم می توانیم با دست و صدا همراهی کنیم ولی لطفا به هیچ وجه کسی در صندلیها حرکات موزون نکند. باید «تئاتر» جالبی باشد (:
تئاتر حدودا سه ساعت طول میکشد.بر خلاف انتظاری که داشتیم مطلقا هیچ ربطی به اینترنت و آنلاین بودن و این حرفها ندارد. داستان یک گروه تئاتر است که یکی از هنرپیشههایش را از دست داده و دنبال یک هنرپیشه جدید است. طنزها خوب هستند. گاهی خیلی تکراری و قدیمی و گاهی جدید و جذاب (: بازیگران اصلی هم خوبند بخصوص اقای «کرگدن (کارگردان)»، هنرپیشه اول مرد که قرار است هنرپیشه دوم مرد بشود و هنرپیشه جدید (غضنفر آنلاین) و بقیه.
چیزی که کلیت جریان را بسیار جذاب کرده، بزن و برقصهای هنرپیشگان است و یک شب شاد و راحت از دغدغه؛ شاید هم کم دغدغه چون بازهم به شوخیهای جنسی فکر می کنیم و تاثیرشان روی اقلیت ها ولی به هرحال امشب خوش گذشته (:
پیشنهاد می کنم اگر شما هم حوصله یک شب آهنگ لس آنجلسی و شوخیهای بالای ۱۳ سال و دوستی هم دارید که کنارش ساده بهتان خوش می گذرد، سری به تقاطع بهار شیراز و شریعیتی (سینما ایران / مجتمع فرهنگی هنری تهران) بزنید و ساعت ۹ در سالن نمایش باشید و تا ساعت ۱۲ خوش بگذرانید.
آقا اجازه! وبلاگستان دچار رکود شده؟
خیلیها میگویند که وبلاگستان ایران دچار یک رکود و فعالیت آن کم شده است. در مورد کم شدن فعالیت موافقم ولی با رکود نه. مسالهای که باعث میشود بعضیها از رکود حرف بزنند این است که
قدیمیترها کمتر مینویسند. خیلی از کسانی که به هسته وبلاگستان مشهور شده بودند دیگر چندان فعال نیستند؛ تکراری مینویسند، به خارج رفتهاند، درگیر کار شدهاند یا در جناح بندیهایی هستند که باعث شده نوشتههایشان فقط مخاطب خاص داشته باشد.
جدیدها آنقدر زیاد نیسند. سه سال پیش داشتن وبلاگ یک جور هویت بود و وقتی دو نفر دانشجو به هم میرسیدند درباره وبلاگ همدیگر سوال میکردند یا احیانا بر اساس تعداد وبلاگهایشان خودشان را طبقهبندی میکردند.
تکنولوژیهای جدید، شبکههای اجتماعی و امثال ۳۶۰، جای وبلاگها را گرفتهاند. در اصل این تکنولوژیهای جایگزین وبلاگ نشدهاند تبدیل شدهاند به ابزار هویت بخش جدیدی برای نسل جوان؛ چیزی که قبلا وبلاگ بارش را بر دوش میکشید.
به نظر من این سه موضوع باعث شدهاند که بعضیها با مقایسه حجم وبلاگستان با مثلا سه سال قبل و «رکود رشد حجمی» از «رکود» حرف بزنند. نظر من اتفاقا بر عکس است. الان وقت بلوغ وبلاگستان است. مثل آدمی که قد کشیده اما هنوز بالغ نشده، وبلاگستان ما هم قد کشیده و رشد کرده و تازه دارد بالغ میشود. حالا وبلاگ ها کمتر هستند اما عمیقتر. کمتر مردم شروع میکنند به نوشتن وبلاگ ولی وقتی شروع میکنند ماندگارتر مینویسند و احتمال بیشتری دارد که قبل از شروع به نوشتن، یک نفر بداند که حرفی برای گفتن دارد یا نه.
این کمتر شدن وسعت باعث شده کار کم کم حرفهای تر بشود. یک نمونه خوبش هم وبلاگ فوق العاده آقا اجازه، نمونهای از یک نفر که قلمی توانا دارد، موقعیتی خاص دارد و میداند که چه میخواهد بنویسد.
این وبلاگ را مثال میزنم تا دو سه چیز را بگویم:
انسانی با دیدگاه خاص میتواند یک وبلاگ ارزشمند داشته باشد.
وبلاگ موفق (مثل اکثر وبلاگ های موفق ایرانی) لازم نیست حتما حجم زیادی ترجمه داشته باشد. این وبلاگ تقریبا همیشه از خودش مینویسند چون در شرایطی است که حرفهایش همیشه شنیدنی است، مثلا وقتی از هیات امر به معروف و نهی از منکر عربستان سعودی مینویسند، نمیشود نخواند.
این آدم جدی است. تک تک خبرهای مربوط را دنبال میکند و مثل یک گزارش دقیق در موردش می نویسد. مثلا «دستگیری سه جادوگر دیگر» خبری است که احتمالا به جز در این وبلاگ تخصصی عربستان سعودی، در جای دیگری نمیتوانستیم بخوانیم.
در نهایت این را اضافه کنم که چنین وبلاگی را جای دیگری نمیتوانید پیدا کنید. متاسفانه خیلی از وبلاگ های تکنولوژیک ما شبیه هم هستند و عملا اگر کسی مجموعهای از سایتهای مشهور انگلیسی را دنبال کند، اصولا به بخش عمدهای از وبلاگستان امروزی فارسی بی نیاز میشود. وبلاگهایی مثل آقا اجازه اینطور نیستند: منبع غنیای هستند از اطلاعات دست اول که برای یک محقق بهتر از تمام منابع انگلیسی اینترنتی و هر کتاب فارسی کار میکنند.
خلاصه کنم: وبلاگستان فارسی در رکود نیست بلکه در حال بالغ شدن و پوست انداختن به آن چیزی است که واقعا به آن وبلاگستان میگویند.
چرا روز جهانی آزادی اسناد مهم است
ما در دنیایی زندگی میکنیم که اسناد کاغذی در حال محو شدن هستند و داکیومنتهای دیجیتالی دارند جای آنها را میگیرند. آزادی اسناد تضمین میکند که اسناد دیجیتال شما توسط برنامههای فعلی و آینده شما قابل استفاده باشد و همیشه بتوانید روی هر سیستم عامل یا با هر نسخه برنامهای، از اسناد خود استفاده کنید.
در حال حاضر تنها فرمت آزاد اسناد در جهان، ODF است. Open Document Format یک استاندارد ایزو است که اجازه میدهد فایلهای متنی صفحه بندیشده، صفحه گسترده و Presentationهای خود را با آن ذخیره کنید و روی هر نرمافزار استاندارد دوباره بازش کنید. این در تضاد است با فرمتی مثل MSWord یا Excel که فرمت بسته و محدودی دارند که در انحصار یک شرکت تجاری است.
فقط به این فکر کنید که کشوری مثل ایران با وجود ادعای مبارزه و مخالفت با آمریکا، تمام اسناد محرمانه و غیرمحرمانه و تمام برنامهریزیهای کشور و حتی نظامی خود را با نرمافزارهای یک شرکت تجاری آمریکایی انجام میدهد. این به این معنا است که یک فرمانده نظامی ایران هیچ وقت مطمئن نیست که در صورت تحریم کامل نرمافزاری ایران، بتواند کماکان فایل برنامه نظامی خود را باز کند و بخواند (: یا ممکن است از یک جایی به بعد، نسخههای دزدی ویندوز دیگر قابل نصب نباشند یا آفیس جدید فایلهای قدیمی را نخواند و در این صورت مثلا وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران مجبور خواهد بود روی سیستمعامل قدیمی خود بماند فقط و فقط به این دلیل که نمیتواند فایلهای برنامهریزی استانی را روی سیستمعامل ویندوز ۲۰۱۰ باز کند (:
مساله «سازگاری» را به این مساله اضافه کنید. هر کسی که در یک وزارت خانه یا شرکت بزرگ کار کند که از فرمت اسناد تجاری و بسته یک شرکت دیگر استفاده میکند برای همیشه وابسته آن شرکت خواهد بود.
این حرفها دور از ذهن است؟ اصلا (: تمام دنیا این بحث را قبول کرده و الان دیگر دعوا سر آزادی اسناد نیست بلکه بر سر چگونگی این آزادی است. تغییرات اخیر ویندوز و استفاده از فرمتهای جدید مبتنی بر XML برای اسناد ادامه این روند است.
در حال حاضر دو فرمت ارائه شدهاند که ادعای آزادی دارند. اولی ODF است که توسط ایزو تصویب شده و دومی OOXML است که مایکروسافت آن را طراحی کرده و سعی دارد به عنوان یک فرمت آزاد، به تصویبش برساند. روز آزادی اسناد مبلغ اولی است که به معنی واقعی کلمه آزاد است. متاسفانه مایکروسافت مثل همیشه در ارائه فرمت «خودش»، «خودش» را بیشتر از بقیه مدنظر داشته و محدودیتهایی در آن ایجاد کرده است که باعث شده اکثریت کشورهای جهان به عدم استفاده از OOXML رای بدهند.
یک فرمت سند آزاد
باید توسط همگان قابل ارزیابی و استفاده باشد بدون اینکه فرد یا سازمان یا شرکتی، به فرد یا سازمان یا شرکت دیگر ارجحیت داشته باشد.
نباید هیچ وابستگیای به فرمتهای بسته و تجاری داشته باشد و تمام اجزای آن آزاد باشد.
نباید دارای هیچگونه محدودیت قانونی برای استفاده شدن توسط فرد یا گروهی از افراد را داشته باشد.
باید فرصت برابر برای هر فرد یا سازمانی که بخواهد در توسعه آن مشارکت کند را تضمین کند.
باید بتواند توسط توسعه دهندگان مختلف روی نرمافزارهای مختلف پیاده سازی شود.
این تعاریف به شکل خود به خود ما را به سمت فرمت ODF راهنمایی میکنند. با انتخاب ODF به عنوان یک فرمت استاندارد (که در حال حاضر لینوکس و مک و OpenOffice روی ویندوز از آن پشتیبانی میکنند) شما خواهید توانست:
از هر برنامه یا سیستمعاملی که ترجیح میدهید استفاده کنید بدون اینکه نگران توانایی باز کردن اسنادتان باشید.
بدون محدودیت با دیگران سند رد و بدل کنید.
با هر نرمافزاری که دوست دارید، با دولت ارتباط برقرار کنید.
اولی و دومی کاملا واضح هستند اما سومی یعنی چه؟ حداقل در دیدگاه کشورهای مدرن، آزادی اسناد یکی از مسایل بسیار مهم در دموکراسی تلقی میشود. نگاهی به کشور خودمان بیاندازید که در آنها اکثر اسناد الکترونیکی بخشهای دولتی به شکل DOC تولید و نگهداری میشوند. مثلا در دانشگاهی که من درس میخوانم برای فارغالتحصیل شدن یا ارائه مقاله یا نوشتن پایان نامه و … به من تمپلیتهای Word میدهند و از من فایل DOC میخواهند. این به سادگی به این معنا است که اگر من از شرکت مایکروسافت خرید نکنم، حتی در سازمان دولتی کشورم حق مشارکت ندارم. البته خوشبختانه این روزها OpenOffice لینوکسی من علاوه بر کار با فرمت استاندارد و جهانی ODF، فایلهای آفیس ورد را هم باز و بسته میکند ولی به هرحال من برای ارتباط با دانشگاهم و در سطح بالاتر با دولتم، باید با فایلهای یک شرکت تجاری آمریکایی کار کنم. این همان دو مشکل قبلی را ایجاد میکند:
۱- اگر من نخواهم با شرکت آمریکایی و با یک فرمت بسته یا با یک سیستمعامل اعصاب خوردکن کار کنم، حق مشارکت به عنوان یک شهروند را ندارم.
۲- اگر شرکت آمریکایی نخواهد دولت من / خود من از نرمافزارش استفاده کنیم، کشور فلج میشود.
به همین دلیل است که آزادی اسناد علاوه بر یک امر فلسفی، یک امر سیاسی است و خوشحالم که ایران در ارزیابیهای اولیه OOXML را رد کرده و ناراحتم که هنوز به ODF کوچ نکرده.
اما شما چکار میتوانید بکنید؟ به نظر من نیازی به عمل سریع و مستقیم نیست. کسانی که از لینوکس / آفیسباز استفاده میکنند که قدمشان را برداشتهاند. کسانی هم که به دلایل بسیار متنوع هنوز ویندوز / MSOffice دارند فقط کافی است که از جریان مطلع باشند، بدانند که ODF چرا مهم است و سال بعد روز آزادی اسناد را جشن بگیرند (:
مرتبط:
امضا کردن درخواستی که توسط نوکیا و اپل ارائه شده تا فرمت آزاد صدا و تصویر به HTML5 اضافه شود
نقشه اولین بمب اتمی جهان روی ویکیلیکز
ویکی لیکز یا همون WikiLeaks یک پروژه فوق العاده است. لااقل در سطح ایده، ایده جالبی دارد: بالا بردن شفافیت از طریق انتشار اسناد محرمانه دولتها. همیشه برای ما تبلیغ شده که این کار زشت است ولی زشتتر این است که دولتها و سازمانها کارهایی بکنند که لازم باشد از دید دیگران محرمانه بماند.
ویکلیکز در جدیدترین سند انتشاری خود، دیاگرام اولین بمب اتمی جهان را منتشر کرده. این دیاگرام ساده (که بخشی از آن را در شکل بغل می بینید) مشخصات فنی بمب پسر چاق را نشان میدهد. همان بمبی که آمریکا در اول جولای ۱۹۴۷ آن را برای ازمایش روی ناکازاکی انداخت.
ویکی لیکز، علاوه بر نقشه این بمب هستهای، مشخصات آن را هم تحلیل کرده است. این دیاگرام حاوی بخشهای دقیقی برای ساختن بمب هم هست.
نکته عجیب آنجاست که آیا دولتهایی که احساس میکنند بمب اتم میتواند تضمین بقایشان باشد، خواهند توانست از این نقشه برای ساخت این بمب استفاده کننده یا نه. بدون شک این اسرار، شدیدا مورد نیاز این دولتها است اما آیا آنها جرات دارند به یک نقشه بدون سند که جزییات ساخت بمب را افشا کرده اعتماد کنند؟ چه کسی تضمین میکند که این نقشه در سازمانهای ضد جاسوسی دشمن و به منظور گمراه کردن کشورهای در جستجوی بمب، کشیده نشده باشد؟
مرتبط
ضد ویروس های لینوکس چیستند و آیا اصولا به آنها احتیاج داریم؟
مشهور است که لینوکس ویروس ندارد. این حرف کاملا درست است اما اگر اینطور است پس چرا در لینوکس برنامههای ضد ویروس داریم؟
در لینوکس چندین برنامه ضد ویروس و ویروس کش وجود دارد که مشهورترین آنها clamAV است. اینها به چه دردی می خورند؟ درک این سوال عمیقا وابسته به درک شما از مفهوم ضد ویروس در ویندوز و لینوکس است. اینها با هم تفاوت دارند.
در ویندوز، ضد ویروس برنامه ای است که در پشت زمینه اجرا می شود و هر فایلی که استفاده می کنید را از نظر داشتن ویروس بررسی می کند و در صورت کشف ویروس آژیر می کشد و اجازه اجرای فایل را نمی دهد.
در لینوکس اصولا جریان اینطور نیست چون ویروس های کامپیوتری توانایی صدمه زدن به لینوکس را ندارند و در نتیجه هیچ نیازی نداریم که یک برنامه دائما اجرا شود و همه فایل های مورد استفاده را چک کند.
در لینوکس برنامه ضد ویروس، برنامه ای است که در صورت نیاز آن را اجرا می کنید تا یک فایل یا دایرکتوری را از نظر داشتن ویروس های ویندوزی بررسی کند. مثلا فرض کنید من یکسری فایل از دوستی گرفته و می خواهم آن ها را از نظر داشتن ویروسهای ویندوزی بررسی کنم. می زنم:
همانطور که می بینید، تک تک فایل ها بررسی شده اند و هیچ ویروسی پیدا نشده. پس امن است که این فایل ها را روی یک کامپیوتر ویندوزی اجرا کنم.
اما وقتی در دنیای لینوکس ویروس نیست، چه کاری است که شما بخواهید فایل ها را بررسی کنید؟ منطقا هم هیچ وقت نیازی به این کار نیست چون این ویروس ها برای لینوکس خطرناک نیستند. اما در سه حالت این نیاز پیش می آید:
- بخواهید یک mailserver داشته باشید. در این حالت لازم است ایمیل های ورودی و خروجی را از نظر داشتن ویروس بررسی کنید.
-
بخواهید یک file server داشته باشید. یعنی دستگاه لینوکسی شما مکانی باشد برای ذخیره فایل های دیگران
-
بخواهید به دوستانتان لطف کنید و هر وقت فلش یا فایلی به شما دادند، برایشان آن را اسکن کنید و اطلاع بدهید که چه ویروسی دارند (:
جمع بندی
لینوکس ویروس ندارد اما آنتی ویروس هایی دارد که می توانند ویروس های ویندوزی را شناسایی کنند یا از بین ببرند. کاربرد این آنتی ویروس ها در جاهایی است که با فایل های ویندوزی سر و کار دارید اما بر خلاف آنتی ویروس های ویندوز، آنتی ویروسهای لینوکس نیازی به اجرای دائمی ندارند بلکه به شکل موردی می توان آن ها را روی فایلها / دایرکتوری های خاص اجرا کرد.
مرتبط
– لینوکس هم ویروس دارد
– جمعهها: پاپیلوماویروس دوستمون نیست ولی خوبه باهاش آشنا بشیم
– فرصتی برای استراحت: همین حالا به ویروس ساعت خوش مبتلا بشین
معرفی کتاب: رویای کدنویسی
خوندن این کتاب رو تازه تموم کردم. یک کتاب فوق العاده که اگر دیکتاتور بودم، خوندنش رو برای هر کسی که با نرم افزار کار می کنه (می نویسه یا استفاده می کنه) اجباری می کردم.
عنوان فرعی کتاب «دو دوجین برنامه نویس، سه سال، ۴۷۳۲ باگ و تلاشی برای ارتقای نرم افزار است» است. رویای کدنویسی یا Dreaming in Code رو اسکات روزنبرگ نوشته ولی نه به شکلی که دیگر کتاب ها نوشته می شن. اسکات سه سال با یک گروه رویایی زندگی کرده و خاطراتش رو به شکل یک کتاب منتشر کرده. این کتاب داستان نیست. کتاب مهندسی نرم افزار هم نیست. تاریخ نگاری هم نیست. اما همه اینها هم هست. در این کتاب برنامه نویسان پروژه چندلر در طول سه سال تعقیب شده اند و قدم به قدم نوشته شدن این نرم افزار به شکل یک کتاب سرگرم کننده منتشر شده.
درسته. من هم قبل از خوندن کتاب اسم چندلر رو نشنیده بودم. چندلر از چندین سال قبل شروع شده و قرار است بهترین گزینه برای مدیریت کارهای شخصی و شرکتی افراد باشه. چندلر قرار بوده تاریخ برنامه نویسی رو تغییر بده. چندلر قرار بوده با Exchange Server مایکروسافت رقابت کنه و چندلر قرار بوده تحولی باشه برای همه کاربران جهان. اما حداقل تا این لحظه که اینطور نشده. فکر می کنید چرا؟ برنامه نویسان بد بودند؟ اصلا اینطور نیست. بهترین برنامه نویسان جهان در این پروژه مشارکت داشتند از جمله افراد فایرفاکس و لوتوس ۱-۲-۳. پول نبود؟ چرا بود. ثروت شخصی نویسنده لوتوس و کمک سازمان های دیگه. مدیریت قدیمی بود؟ اصلا! پیشرفته ترین سیستم های مدیریت در این شرکت استفاده شده اند.
پس مشکل کجا بود که من و شما هنوز چندلر رو ندیدیم؟ این کتاب می خواد به این سوال پاسخ بده و برای رساندن ما به جواب، ما رو با عمق مهندسی نرم افزار، تاریخچه نوشته شدن نرم افزار، مشکلات پیش روی شرکت های نرم افزاری، تحولات مدیریت نرم افزار و … آشنا می کنه. هر فصل کتاب نشون دهنده یک فصل از نوشته شدن نرم افزار است و شامل بررسی مشکلات و ایده ها.
کتاب بسیار جذاب است و موفق شد که شدیدا دیدگاه من رو نسبت به نرم افزار تغییر بده. به عنوان آدمی که ۲۲ سال با کامپیوترها بوده و برنامه نوشته، تغییر دادن دیدگاهم کار هر کتابی نبود. مطمئن باشید که خوندن این کتاب برای هر کسی که در صنعت نرم افزار است لذت بخش و جذاب است و برای هر کسی که می خواهد یک پروژه نرم افزاری رو مدیریت کند، یک امر لازم (:
نکته اضافی: من کتاب رو نخریدم بلکه دزدیدم! یک نسخه دیجیتال وارز رو از شبکه های Peer2Peer مثل amule و عیره دانلود کردم. به دلایل اخلاقی با این کار مخالفم ولی گاهی برای خوندن کتاب انجامش می دم چون در ایران اسلامی روش دیگه ای نیست. معمولا هم یک ایمیل به نویسنده می زنم و این موضوع رو می گم و معذرت خواهی می کنم. لینک یا خود کتاب رو روی سایت خودم نمی ذارم چون به نظرم دزدی کار صحیحی نیست. هرکس خواست، خودش توی شبکه های وارز سرچ کنه و به راحتی پیدا می شه (: