تنها دلیل دوست داشتن سایت آیکافی، قهوه نیست! سایتشون هم قشنگ و جذاب سرگرم کننده و حرفه ای است. حالا هم اپلیکیشن iOS دادن. خودشون در موردش می گن «اپلیکیشن آیکافی سرویس دیگریست از گروه آیکافی. با نصب این اپ روی تبلتها و گوشیهای همراه٬ برای جیرهی روزانهی قهوهتان در خیابانهای شهر درنخواهید ماند. آیکافی به شما کمک میکند تا کافهها را بشناسید٬ عکسها و اطلاعات دسترسی به آنها را ببینید و روی نقشه جایشان را پیدا کنید. علاوه بر این٬ شما میتوانید با استفاده از رهیاب دستگاهتان و بدون نیاز به اینترنت٬ محل فعلیتان روی نقشه را موقعیتیابی کرده و نزدیکترین کافههای اطراف را پیدا کنید. همچنین میتوانید کافههای محبوبتان را لیست کنید تا بعد بهراحتی آنها در بخش ‘محبوبها’ پیدا کنید».
برچسب: وبلاگستان
کتابی آزاد در مورد تبدیل مبناها
عارف رضایی توی وبلاگ تریبون من یک کتاب آزاد نوشته و منتشر کرده در مورد تبدیل مبناها به همدیگه. شاید برای خیلی از مخاطبین این وبلاگ مطلب خیلی سنگینی نباشه و اکثرا در موردش بدونین ولی همونقدر هم شاید برای خیلیها جالب و بامزه باشه خوندنش؛ بخصوص با متنهایی که توضیحات اضافی و جالب می دن و شماتیکهای قشنگ و واضح در مورد مسالهها. اگر من دوران دبیرستان بودم حتما کتاب رو می خوندم. در ضمن! دلیلی که باعث شد اینجا حتما معرفیاش کنم اینه که کتاب به شکل آزاد روی اینترنت قرار گرفته.
*عدم* دزدی مطلب توسط تکنولایف
هاها.. الان دیدم که انجمنی به اسم تکنولایف که معتقده کلوپ طرفداران سونی است اون مطلب مربوط به اینفوگرافی افراد موفق و غیرموفق رو دزدیده، اسم رو حذف کرده، لوگوی خودش رو اضافه کرده و تو اینترنت پخش کرده. بامزه اش این بود که روابط عمومی شرکت اونو برای خودم فرستاده بود. دزدهای خبیث (:
آپدیت: اشتباه از من بوده. ترجمه شون متفاوت است و قبل از اونی که من گذاشتم. ببخشید از بی دقتی. یکی از دوستان در کامنت ها توضیح داد و اصلاح کردم (:
وبلاگستان چیز خاصی نیست، هیجان زده نشیم
وبلاگ ها یک زمانی جامعه ایران رو منفجر کردن و خاتمی رو مجبور به سانسور اینترت. چرا؟ چون سالها بود که سرکوب سعی می کرد بهمون بگه همه شبیه هم هستن و هیچ کس بی حجاب نیست و هیچ کس لزبین نیست و هیچ کس رابطه جنسی خارج از خانواده پذیرفته شده حکومت نداره و هیچ کس دوست نداره از ایران بره و همه معتقد هستن آمریکا بده و همه معتقد هستن خدا وجود داره و ما خیلی خوش شانسیم که صاف بین این چند هزار شاخه دینی، با بهترینش متولد شدیم و هیچ کس اصولا از هیچ چیز ناراضی نیست و به همه چیز که تلویزیون و کتاب درسی می گه باور داره.
اون زمان همچنین وبلاگ ها انحصار خبری رو شکسته بودن و مردم شروع کرده بودن خوندن اینکه ظاهرا در دهه ۶۰ هزاران مخالف حکومت قتل عام شدن و چند وقت پیشش اسلام شهر اتفاقاتی افتاده بوده و بعدش به کوی دانشگاه حمله شده و … فلان قرارداد نفتی وضعش فلان جوره و فلان وزیر فلان خونه رو داره و … اون زمان هر وقت دو تا جوون تو دانشگاه به هم می رسیدن در مورد وبلاگهاشون حرف می زدن و چند تا وبلاگ جدید به همدیگه معرفی می کردن و خب معلومه که اینترنت باید سانسور می شد.
به نظرم دلیلی که شروع کردیم به جمع وبلاگها بگیم «وبلاگستان» هم همین بود. ایران دیگه جمعی از مردم متنوع نبود. ایران جامعه ایرانی ها هم نبود. ایرانی که نشون می دادن یک چیز یک دست بود که توش همه یک شکل رفتار می کنن. چیزی شبیه یک کارخونه یا سربازخونه. ما یک جامعه لازم داشتیم که متنوع باشه، انواع آدم هایی که دور و برمون می بینیم توش باشن و نمودی واقعی از آدم هایی باشه که اینجاها زندگی می کنن. اینه که کشور جدیدمون رو تشکیل دادیم: وبلاگستان.
اما وبلاگستان نقشش رو بازی کرد و کنار رفت. درست مثل سکاف. پله بعدی برای جامعه ما شاید اورکات بود (جادی قدیمی رو اضافه کنین و بخندین). اورکات از وبلاگستان واقعی تر بود. اگر تو وبلاگستان اسم مستعار داشتیم و فقط فریاد می زدیم «این شکلی هم هست»، توی اورکات گفتیم که «من این شکلی هستم». عکسهای بی حجاب اورکات انفجار عظیمی بود و درست مثل انفجار وبلاگستان، جمع کردنش غیر ممکن. کسی نمی تونه خوردههای باقی مونده از یک آتیش بازی رو جمع کنه و دوباره فشفشه بسازه (: اورکات همون وبلاگستان بود ولی با پیوند واقعی بین یک URL و یک آدم و از وقتی اومد دیگه بچهها تو دانشگاه افتخار نمی کردن که شخصا سه تا وبلاگ دارن. حالا تعداد دوستها مهم شده بود.
جامعه بازم داره پیش می ره. الان تو فیسبوک هستیم و انواع شبکه های اجتماعی ریز و درشت و اصل و کپی شدن پاتوق ایرانیها. اما واقعیت رو بخواین وبلاگستان به معنی سابقش رو فیسبوک کنار نزد، بلکه جامعه کنارش زد. جامعه ما دیگه اون جامعه محدود، بسته، خاموش و ظاهرا-همگن دهه هفتاد نیست و در نتیجه نیازی هم به یک کشور مجازی به اسم وبلاگستان نداریم. الان توی جامعه آزاد اندیش هست، دموکرات هست، چپ هست، لیبرال هست، لزبین هست، پانک هست، رپ هست، آتئیست هست و … هرچند همه به نوبه خودشون زیر فشار و سرکوب هستن ولی دیگه دیده شدن و نیازی به مهاجرت به وبلاگستانی ندارن که توش فقط یک URL بشن.
اما ترس نداره! وبلاگ و وبلاگستان یک وسیله است. اگر بخوایم نوستالژیک باشیم و ناله کنیم که «وای وبلاگستان کمرنگ شد» منطقی تره این ناله پایهای تر رو بکنیم که «وای وب داره از بین میره». می دونیم که گوشی ها شدیدا در حال پیشرفت هستن و احتمالا تا چند سال دیگه حجم عظیمی از ارتباطات از طریق اپلیکیشنها و صفحات مخصوص گوشیهای همراه خواهد بود و احتمالا وب به شکلی که الان می شناسیمش کمرنگتر خواهد شد. اما ترس داره؟ نه! وبلاگ یک رابط است. بحث اینه که حرفی در جامعه داره زده می شه و خونده می شه. اینکه بترسیم که وبلاگستان کمرنگ شده مثل همونه که بترسیم که دیگه کسی به سخنرانیهای عمومی گوش نمی ده یا روزنامه کمرنگ شده یا … پیام در حال انتقاله – چه واسطش روزنامه باشه، چه وبلاگ و چه فیسبوک.
مرتبط:
– در باب وبلاگستان و سیم خارداری که جلوی سیل کشیده اند (:
– آقا اجازه! وبلاگستان دچار رکود شده؟
– غول به چراغ بر نمیگردد
– دردسرهای خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان بودن
در پروژه آزمایشی گرید کامپیوتینگ مشارکت کنین
دوستمون معین یک ایده بامزه رو عملی کرده: پیاده سازی یک رایانش مشبک. برای دیدن، مشارکت در این رایانش مشبک و شاید هم برنده شدن یک جایزه کافیه به این صفحه برین و صفحه رو باز بذارین تا یک ترد در کامپیوترتون به ضرب تعدادی ماتریس کمک کنه. این یک پروژه آزمایشی است که بد نیست برای ساعتهایی توش مشارکت کنین تا علم یک کم پیش بره.
خود معین توضیح داده:
معمولا برای محاسبات پیچیده و سنگین مجبوریم که یک کلاستر از پردازنده ها درست کنیم، اینکار علاوه بر تمام مزیت هاش، یکسری معایب هم داره، هزینه بالا، مصرف انرژی و تولید گرما که از عوامل محیط زیستی اون حساب می شند.این اتفاق در حالی می افته که تعداد زیادی کامپیوتر در حال استفاده خیلی کمی از توان پردازششون هستند، معمولا زیر ده درصد.به زبان ساده به استفاده از توان این کامپیوترهای برای انجام یک پردازش هدفمند رایانش مشبک می گند.چندین سال که در دنیا از این روش برای محاسبات علمی با مشارکت افراد علاقه مند استفاده میشه.مثلا SETI@HOME برای جستجوی هوش فرازمینی(با پردازش سیگنال های دریافت شده از فضا توسط ناسا) و یا برای FOLDING@HOME که برای تاشدگی پروتئین برای تولید برنج مرغوب تر استفاده میشه(لیست بیشتری رو می تونید اینجا ببینید).در همه نرم افزارها افراد داوطلب باید یک نرم افزار روی کاپیوتر خودشون نصب کنند، ولی این دفعه ما می خواهیم اینکار رو با استفاده از Web Worker ها و تحت وب انجام بدیم.یعنی استفاده از کامپیوتر شما برای انجام یکسری محاسبات در مدت زمانی که شما در یک سایت هستید.
دو صفحه کلید فارسی بیتا (فارسی) و کلمن (انگلیسی)
علاقه من به صفحه کلید رو می دونین. ساعت های طولانی زندگی مون رو باهاش می گذرونیم و معقوله که به جای اینکه مثل دین فقط به چیزی بچسبیم که باهاش به دنیا اومدیم و فکر می کنیم بهترینه، بریم سراغ تحقیق و صفحه کلیدی امروزی و مدرن رو انتخاب کنیم که برای تایپ راحت تر ساخته شده باشه و نه برای گیرنکردن شاسی های آهنی ماشین تایپ به همدیگه.
من شخصا در صفحه کلید فارسی از صفحه کلید فارسی استاندارد استفاده می کنم و در صفحه کلید انگلیسی از صفحه کلید کلماک. حالا هم می خوام دو تا صفحه کلید جدید بهتون معرفی کنم که اولیش بهینه شده صفحه کلید استاندارد فارسی است و دومی بهینه شده صفحه کلید انگلیسی کلماک.
و درست شده برای کم کردن مسیر دست در هنگام تایپ متون مرسوم فارسی و صفحه کلید کلمان هم این شکلی است:
و نتیجه ترکیب منطقی کلماک و ورکمن است.
لوگویی برای جادی از علیرضا فکری
دوست خوبم علیرضا فکری دو تا لوگو طراحی کرده و فرستاده که یکیش رو اینجا می ذارم:
به نظرم باحاله (: برای آشنایی بیشتر با این دوستمون سری به وبلاگ علیرضا بزنین که جالبه.
البته مدتی قبل هم دوست دیگهای این طرح مینیمال رو زده بود که متاسفانه الان اسمش رو ندارم بنویسم ولی لطفا خودش رو معرفی کنه با لینک مورد نظر !
قطره قیر بالاخره چکید
پنج ماه قبل براتون از طولانی ترین کندترین و هیجان انگیزترین آزمایش جهان نوشته بودم: آزمایش چکیدن قطره قیر.
این قطره بالاخره چکید و سایتهای مختلف الان دارن خبرش رو می نویسن. این هیجان انگیزه. ویدئو رو می تونیم توی یوتیوب ببنیم و بقیه چیزها اما به من یادآوری شد که باید توی نوشتن تا حد امکان همون سبک رو رعایت کنم: بیشتر از روندها بنویسم و کمتر از اتفاقات مد روز.
اتفاقات می یان و می رن و اگر کسی افتخارش این باشه که بدونه در این لحظه بالاترین قدرت پروسس گوشی چیه یا فلان مدل چند تا کور داره یا تو بازار چنده، یک گیک نیست؛ یک مصرف کننده خبره یا یک ترجمه کننده خبر. نگاه باید کلنگرتر باشه و باید از تکرار بدون پروسس اخبار روز فاصله گرفت – برای اون به اندازه کافی آدم داریم این حوالی (: