موتورهای جستجوی ملی و کشوری ویران به اسم ایران

اولین کامپیوتر گوگلچندین ایمیل گرفتم که چرا از موتور جستجوی ملی نمی گم. آدم ها دوست دارن چیزهایی رو بشنون که خودشون نمی خوان بگن. خب خبر رو همه می دونن و تحلیل هاش رو هم. سایت‌هایی که می گن کارشون نقد و بررسی تکنولوژی است در چنین مواردی اصل حرف اینکه واقعا در چه پروسه ای باید ۱۷۰ میلیارد به یک تیم داده بشه و چه دستاوردی داشته و … نمی زنن و فقط به نقل قول ها و گفتن خبر بسنده می کنن. عجیب هم نیست چون نارنجی رو فراموش نکردن و اونطرف بحث ۱۷۰ میلیارد پول در میونه و یک حکومت که زورش به راحتی به مردمش می رسه. تجربیاتی هم که من از برخی از این دوستان دارم، امید خاصی باقی نمی ذاره و تکرار می کنم که اشکال خاصی هم نداره، هر کس راه و روش خودش رو داره ولی دیگه نباید تعجب کرد که چرا ایران ما وضعش اینه و ورد «آخه چرا وضعمون اینه» گرفت.

منم نمی خوام در مورد این دستاورد ملی حرف خاصی بزنم. هر کس صدها میلیارد رو می گیره مطمئنا هیچ نیازی به نظر من نداره و هر کس هم نگرفته حرف های من رو می دونه که کل جریان یکسری نرم افزار آزاد است که از اینترنت دانلود می کنین و سر هم می کنین و اجراش می کنین و سری به نمایشگاه های ماشین عباس آباد و تخت طاووس می زنین (:

تنها نکته جالبی که اینجا می شه گفت، ادامه بحث ویرانگی ایران ما است. در اون سر دنیا دو تا دانشجو وقتی به این نتیجه می رسن که موتور جستجو می تونه مفید باشه، پروژه دانشگاهی‌شون رو بدون هیچ حمایت دولتی و بودجه و … گسترش می دن و می رسن به شرکتی به اسم گوگل که توی پونزده سال به یکی از قطب‌های علمی جهان و یکی از موتورهای پیش‌برد علم و کعبه آمال آدم‌های فنی تبدیل می شه و نه فقط خرج خودش رو در می یاره که کلی پروژه از اینترنت بالنی و ماشین بدون سرنشین و عکسبرداری از تک تک خیابان های کشورها و نقشه های ماهواره ای و دادن فیبرنوری به منازل و … رو ساپورت می کنه و تبدیل می شه به یکی از پایه های اقتصاد جهانی. در حالی که در ایران عزیز ما باید مالیات و پول نفت من و شما رو به شکل یک رقم [برای ما] افسانه ای ۱۷۰ میلیاردی به یکی بدن تا تقلید همون کاری رو بکنه که در یک جای دیگه بدون هیچ هزینه خاصی به اونجا رسیده و در نهایت هم خروجی پروژه چیزی باشه که فقط به ضرب و زور سانسور و بستن همه دسترسی ها، بشه کسی رو سراغش فرستاد.راستی همزمان با خبر دادن ۱۷۰ میلیارد به موتورهای جستجوی ملی، آقای دینارودی نامی هم خبر از کاهش ۲۰۰ میلیارد تومانی بودجه غذا و دارو در سال ۹۴ داده.

پ.ن. نمی دونم لازمه اضافه کنم یا نه ولی در همون آمریکا، در همین دوران بیمه‌های اجتماعی در حال گسترش هستن. یعنی دولت سرمایه داری جایی کار می کنه که باید بکنه و شرکت های خصوصی هم کاری رو می کنن که باید بکنن در حالی که توی ایران ما جریان دقیقا برعکس شده و دولت می یاد شرکت خصوصی درست کنه و بهداشت و درمان و حمل و نقل و تحصیل خصوصی تر و خصوصی تر می شه.

دزدهای گرامی، لطفا با خواندن این متن دعای خیر مردم را همراه رفتگان خود و یک خانواده دیگر کنید

مدارک دزدیده شده

تلفن نفر اول رو از روی یک فیش بانکی که پرداخت کرده بود پیدا کردم. عکسش توی کارت ملی مسن بود و با هیجان ولی کمی مشکوک اسمش رو تایید کرد و منطقا اولین حدسش این بود که این تلفن مشکوک درمورد مدارکش است. با هم هماهنگ کردیم که فردا صبح بیاد محل کارم و مدارک رو بگیره. یک ماشین جلوش ایستاده بود، یک نفر با اسلحه تهدیدش کرده بود و کیف پولش رو گرفته بود و رفته بود. خوشحال بود که کارت ماشین هم توشه.

دو نفر بعدی احتمالا پدر و دختری بودن که پدر حوالی شصت سال داشت و دخترش مثلا سی یا سی و پنج. اینها به وضوح از یک کار اداری برمیگشتن چون دو تا دسته چک، حجم زیادی مدارک متنوع و عکس سه در چهار و غیره داشتن و یکی دو تا کاغذ که اسم هر دو توشون بود. پیدا کردن شماره اینها سخت تر بود. اول به کارت ویزیتی زنگ زدم که فامیلش با فامیل مرد یکی بود و مربوط می شد به یک وکیل توی تبریز. روی کارت ویزیت نوشته شده بود «برای عرض تبریک خدمت آقای [اسم آقا] – نوروز ۹۰». هیچ کدوم از شماره ها جواب ندادن.

در تلاش برای پیدا کردن شماره، خاله ام گفت که توی برگه معاینه فنی، شماره تلفن رو می نویسن. برگه معاینه به اسم خانم بود و یک شماره موبایل. زنگ زدم و کسی جواب نداد. چند دقیقه بعد پیرمردی زنگ زد و دوباره با استرس و کمی نگرانی و امید پرسید چیکار داشتم. بهش گفتم که یک کیسه نایلون پیدا کردن که توش کلی مدرک بوده و بعد از جستجو در اطراف و دیدن اینکه ظاهرا هیچ کس ازش خبر نداره، آوردمش خونه و دارم سعی می کنم صاحب مدارک رو پیدا کنم. با اینکه خوشحال شد ولی مثل اینکه ناراضی بود که چرا کارت های بانکی اش توش نیستن. به هرحال فردا با اینها هم قرار گذاشتم که بیان و مدارک رو بگیرن. ماجرای این دزدی عجیب تر بود.

صبح سوار ماشین بودم و دیدم هی مسافر کناری داره تکون های عجیب می خوره و انگار راحت نیست یا داره کاری می کنه. توجه نکردم. شب که اومدم دسته چکم رو از کیفم در بیارم دیدم پایین کیفم با کاتر بریده شده و محتویاتش رو خالی کردن. احتمالا توی همون ماشین مسافرکش بوده.

کیسه توی کوچه نزدیک متروی میرداماد بود. پر از مدارک و یک کیف پول کهنه و وقتی بازش می کردین معلوم بود که یکی توی کوچه خلوت پول ها و کارت ها رو برداشته و بقیه رو دور ریخته که یا آدم خوبی باشه و دردسر کمتری برای قربانی‌ها درست کنه یا اگر بد بین باشیم نظریه اش این بود که با برداشتن پول ها و پس دادن مدارک به این شکل سریع، ممکنه یکسری از قربانی ها نه فقط شکایت نکنن که کلی هم دعاش کنن (: به هرحال منطقا هر کس این کیسه که روی کاپوت یک ماشین گذاشته شده بود رو پیدا می کردم احتمالا کار مشابهی می کرد.

ماجرایی پلیسی بود اما اینکارش یک خطر بزرگ براش درست کرده: هر دو تا دزدی با اینکه شکل های متفاوت داشتن و جاهای متفاوتی اتفاق افتاده، اما به هم ربط داده شدن. منطقا اگر پلیس بخواد دنبال چنین چیزی بگرده الان کارش خیلی راحتتره. تو خونه بحث شد که حتما به این دو نفر بگیم که با هم در تماس باشن و شکایتشون رو پیش پلیس به هم ربط بدن ولی کلیت فضا مخالف این جریان بود و از خاطره هایی می گفتن که برای دزدی به پلیس رفتن و فقط وقتشون تلف شده و حتی ازشون پول گرفتن که هزینه های «پیگیری» تامین بشه و .. و یک نفر هم از موردی گفت که توش رییس کلانتری با توجه به آشنایی نزدیک با خانواده اعلام کرده که با اینکه علاقمند به ثبت این چیزها نیستن و دوست ندارن آمار رسمی دزدی رو بیخودی بالا ببرن ولی این مورد رو روی حساب دوستی خانوادگی ثبت می کنن.

برای ما حداقلش این بود که هیجان پلیسی داشت و دو تا خانواده رو هم کلی خوشحال کردیم و متوجه هم شدیم که پلیس می تونه در کنار اطلاعیه هایی مثل «در هنگام خروج از بانک مواظب کیف قاپ ها باشید» و «در این محل مبایل‌های تقلبی و چینی عرضه می شود، لطفا از این اجناس قاچاقچی خریداری نکنید» یک اطلاعیه هم برای دزدها بزنه که «لطفا محتویات غیرلازم کیف های سرقتی را در کیسه های پلاستیکی جدا در جاهایی قابل دید عموم قرار دهید تا دعای خیر مردم همراه شما باشد».

من و شما شاید بتونیم بچه‌های مدرسه عاشقلو رو به دنیای دیجیتال بیاریم

asheghlooسایت دونیت رو حتما می شناسین، جایی برای کمک مالی به پروژه های خوب که منم قبلا معرفی اش کردم. اما حالا یک کمپین بسیار مهم در جریانه که کمک های کوچیک من و شما می تونه توش تغییر بزرگی ایجاد کنه: کمپین کمک به تجهیز مدرسه روستای عاشقلو.

واقعیت اینه که در کشور ما برابری آموزش وجود نداره و آدم هایی هستن که امکاناتی بسیار بسیار محدودتر از ما دارن. من اولین کامپیوترم رو در شش هفت سالگی داشتم و باهاش برنامه نوشتم و به این دنیا علاقمند شدم و مایه خجالتم است که یک بچه دیگه که ممکنه همین علاقه رو داشته باشه به ساده ترین چیزها هم دسترسی نداره و هیچ وقت ممکنه حتی متوجه علاقه / استعدادش هم نشه.

دوستان خوبی که من بهشون اعتماد دارم دارن سعی می کنن مدرسه ساخته شده در این روستا رو تا حدی از این نظر تجهیز کنن و من فکر می کنم در شرایطی که اونی که وظیفه ش این چیزهاست خوابه، من و شما هستیم که شاید بتونیم کمی تغییر ایجاد کنیم.. صفحه زیبا و رساشون رو ببینین…

اسپم به سبک دکتر کامران شریفی

وقتی وبلاگ آدم تبدیل بشه به یکی از منابع گزارش ایمیل های اسپم و دادن اخطار که به فلان چیز توجه نکنید اسپم است، منطقا نمی شه توی وبلاگ حرفی از آقای دکتر کامران شریفی نزد. راستش من نمی دونم اصولا چنین کسی وجود داره یا نه ولی مدتی طولانی است که یک اسپمر خبیث داره با این ایمیل سعی می کنه من و شما رو گول بزنه:

با سلام

اینجانب تمایل به استفاده از خدمات شما را داشته و ارائه توضیحات تکمیلی در پاسخ به این ایمیل، مزید امتنان است.

با تقدیم احترامات
دکتر کامران شریفی

دوستی که این رو برام فرستاده گفته چون از طریق ایمیل شرکتی دریافتش کرده بودن بهش جواب دادن و از فردا کلی اسپم به سمتشون سرازیر شده و هر بار هم سعی می کردن دگمه Report Spam رو بزنن، با این سوال مواجه می شدن که «این که جزو دوستاتونه؟! واقعا اسپمه؟»

نکته اینه که در خیلی از سیستم ها اگر شما به ایمیل جواب بدین، اون آدرس ایمیل به شکل اتوماتیک وارد فهرست دوستان شما می شه و اسپم هاش دیگه صد در صد به داخل صندوق پستی شما می رسه.

قبول کنین که اسپمرها دارن خبیث تر و دزدتر می شن.. وقتی شرکت مخابراتی های عریض و طویل و با کلی ادعا اون دو تا باشن، اسپمر ایمیلیش هم این می شه دیگه لابد.

آیا کمپین هواپیمایی قطر واقعی است؟ چند تجربه

qatar

اگر در اینترنت ایران باشین به احتمال ده درصد، با کمپین هواپیمایی قطر برخورد کردین که از شما می خواد با ثبت نام یک فرم ساده سه بلیت بیزنس کلس به مقصد دلخواه با این هواپیمایی برنده بشین و شانس من رو هم زیاد کنین ([یا از اینجا برین و شانس منو اضافه نکنین (: [(http://winwithqatarairways.com)… و فراموش نشه که هواپیمایی قطر سال ها است که رتبه اول در رنکینگ بهترین هواییمایی های جهان رو داره.

اولش به شکل خلاصه بگم که من این کمپین رو از نزدیک می شناسم. مال خود هواپیمایی قطر است و بعد بحثی مفصل بکنم در مورد درس هایی که می تونیم از این کمپین یاد بگیریم برای بهتر و بهتر شدن کارهامون. این کمپین از نظر من بسیار خوب اجرا شده ولی این دلیل نمی شه مشکلاتش رو نبینیم.

مشکلات هویتی

مثل هر کار موفق و مثل هر کار مشکوک، تعداد زیادی آدم دارن تذکر می دن که آیا این کمپین واقعا مال هواپیمایی قطر است؟ اگر واقعا مال اون هواپیمایی است پس چرا اسم دامین به اسم کس دیگه ای ثبت شده بود؟ چرا از سایت رسمی هواپیمایی قطر هیچ لینکی به این کمپین داده نشده و …

درس: هویت رو تصدیق کنید

هر کمپین مشابه که از آدم ها اطلاعات می خواد باید به شکلی ثابت کنه که واقعا چیزی است که مدعی شده. روش سخت تر اینه که دامین توسط خود اون شرکت گرفته بشه و روش راحتتر اینکه از سایت هواپیمایی قطر، لینکی یا خبری به این سایت داده بشه. طبق تماس تلفنی من تازه امروز قرار بود سایت رونمایی رسمی بشه ولی خب از دیروز مردم کشفش کردن و شروع کردن به سمت نام (: خوشبختانه در حال حاضر دامین winwithqatarairways.com به اسم هواپیمایی قطر است که هر جور شبهه در مورد هویت این سایت رو از بین می بره:

jadi@funlife:~> whois winwithqatarairways.com

Whois Server Version 2.0
Domain Status: ok
Domain Status: clientTransferProhibited
Registry Registrant ID: 
Registrant Name: Azin Ebrahimian
Registrant Organization: Qatar Airways
Registrant Street: Sayeh Tower , Valiasr Ave
Registrant City: Tehran
Registrant State/Province: Tehran
Registrant Postal Code: 1967713639
Registrant Country: IR
Registrant Email: aebrahimian@ir.qatarairways.com

و احتمالا روش خوبتر اینه که اصولا قبل از افتتاح رسمی نشه ثبت نام کرد و حتی یک شمارنده معکوس باشه برای جو سازی بیشتر.

آپدیت: هواپیمایی قطر از سایت رسمی اش به کمپین لینک داد.

مشکلات فنی

در حال حاضر سایت فعال نیست. دلیلش احتمالا فشار خیلی زیاد حاصل از استقبال خیلی زیاد است. این مشکلی است که من در تعداد زیادی پروژه موفق دیدم و می بینم. زیرساخت های ما معمولا توان کافی برای فشار بالا رو ندارن و بخش فنی کمپین هایی که قراره در ایران پیش برن باید با دقت خاصی طراحی بشن که بتونه جلوی رشد ناگهانی مخاطب مقاومت کنه.

درس: برای حداکثر برنامه ریزی کنید و تست بار بگیرید

ما در ایران تجربه کمی روی استارتاپ های واقعی و رشدهای سریع و چنین کمپین هایی داریم. لازمه قبل از لانچ شدن کمپین و حین اون تیم فنی حداکثر تلاششون رو بکنن که بتونن پاسخگوی حجم تبلیغات باشن. متاسفانه این یک مساله مربوط به انباشت اطلاعات است که ما هنوز در اول راهشیم و مطمئن هستم به زودی بهتر می شه. لازمه از برنامه ها قبل از لانچ نهایی تست بار گرفته بشه تا ببینیم سیستم تا کجا ظرفیت استقبال رو داره و بعد سعی کنیم ورودی رو به اندازه ظرفیت محدود کنیم.

تجربه کاربری

تجربه کاربری یا همون UX یعنی شیوه رفتار و نگرش و احساسات یک کاربر نسبت به یک محصول. اپل مشهوره چون باز کردن جعبه اش لذت بخشه. مثلا من از اینکه یک باکس بهم بگه «کد معرف رو تایپ کنید» بدم می یاد. من در دنیای اینترنت هستن و منطقا کد معرف باید خود به خود اینجا باشه. شایدم اگر داشتم خودش اینجا تایپ می شد و لازم نبود من تایپش کنم. یا مثلا از من پرسیده می شه «آیا تا به حال با هواپیمایی قطر سفر کرده اید؟» و زیرش یک منوی باز شونده هست در حالی که من کافیه یک رادیو باتن «بله / خیر» داشته باشم یا اصولا یک تیک بزنم جلوی جمله «قبلا با هواپیمایی قطر سفر کرده ام» و خب معلومه که ترجیح می دم «بلیت» ببینم به جای «بلیط» (:

درس: تجربه کاربری یک تخصص است

تجربه کاربری هم مثل برنامه نویسی و گرافیک، تخصصی مستقل است. هنوز تو ایران نمی دونیم دقیقا چه کسی حرفه ای این حوزه است ولی افرادی هستن که می شه ازشون مشاوره گرفت. تجربه کاربری این سایت برای من قابل قبوله ولی چند نکته ریز می تونست بهترش کنه. همچنین تخصصی هست به اسم کپی رایتر که وظیفه اش نوشتن متن است. مثلا بهش می گین «در یک جمله بین هفت تا یازده کلمه ای بنویس که اگر طرف قبلا با هوایپمایی قطر سفر کرده، اینجا رو تیک بزنه» و براتون مفهوم ترین جمله و دقیق ترین جمله رو در می یاره. به نظرم آسونه ولی من تفاوتی جدی می بینم بین سایت هایی که کپی رایتر دارن و کپی رایتر ندارن. تا جای ممکن باید از این تخصص ها استفاده کرد.

جمع بندی

به شرکت و آدم های پشتش خسته نباشید می گم. حدس می زنم این کمپین یکی از بهترین طراحی های کمپین های اینترنتی رو داشته و حسابی امیدوارم که با حل کردن مشکلات فنی خیلی سریع به اینترنت برگرده چون منتظریم در کمپین شرکت کنیم و جایزه مون رو برنده بشیم – چون من از طرفدارهای هواپیمایی قطر هستم!

سوال جواب: آیا به سربازی بریم؟ چرا انصراف ندم برم رشته ای که دوست دارم رو بخونم؟

سلام جادی،

من سامان هستم و بیست و یک سالمه. در حال حاضر دانشجو ام و اوضاع جالبی ندارم چون تقریبا تو رشته ای که دارم درس میخونم موفق نیستم و کار داره به جاهای باریک میکشه از لحاظ تحصیلی. یه جورایی بخاطر جو حاکم بر خانواده و نرفتن به سربازی اومدم دانشگاه وگرنه علاقه ی بیشترم این بود که غیرآکادمیک روی موضوعاتی که بهشون علاقه دارم کار کنم.

قبول دارم تو انتخاب رشته اشتباه کردم ولی یادآوری اشتباهاتم در گذشته تاثیری تو وضع الانم نداره (البته ازشون درس عبرت گرفتم) ، الانم تنها دغدغه ی من رفتن به سربازی هست که اصلا دوس ندارم برم به همین خاطر نمیتونم به انصراف از تحصیل فکر کنم چون بلافاصله منو میبرن که خدمت کنم.

اگه بخوام انصراف بدم عملا نمیتونم دوباره کنکور بدم و چیزی که دوس دارم رو بخونم.از طرفی اگه نخوام سربازی برم از ی سری خدمات اجتماعی محروم میشم که بعضیاشون واقعا اساسی هستن و نمیشه بیخیالشون شد.میخواستم بدونم به نظرت اگه سربازی نرم میتونم ی کار پیدا کنم و دووم بیارم ، حداقل از گرسنگی نمیرم.اصلا میشه بدون سربازی رفتن ی جورایی بعضی چیزا رو دور زد و بشه از خدمات استفاده کرد

با تشکر

سلام سامان عزیز،

خب این مساله بسیار مهم و حساسی است و اصلا نمی شه با یک ایمیل براش جواب پیدا کرد. باید خودت فکر کنی و خیلی دقیق تصمیم بگیری که قراره چیکار کنی.

چیزهایی که من می تونم بگم اینها هستن:

۱) دانشگاه مهمه

من در این باره خیلی زیاد نوشته ام! پیشنهاد می کنم اونها رو بخونی و خلاصه اش اینه که در شرایطی که ما هستیم، دانشگاه یکی از مکان های مهم است که خوبه توش وارد بشیم و سعی کنیم بمونیم و با مدرک بیرون بیایم. یک حس منفی به خیلی از ما می گه دانشگاه خوب نیست و بعد برای فرار از روزهای بد، اساتید بد، درس های بد و احساسات بد کلا می خوایم بزنیم زیر دانشگاه و بیرون بیایم ولی عقل می گه بهتره بمونی و مدرکت رو بگیری و خلاص بشی. دقت کن که این مدرک قراره در طول چهل سال آینده همراه تو باشه. حتی می تونی مدرکی که الان داری می خونی رو تموم کنی و بگیری و بعدش به کنکور دوباره فکر کنی. مساله اینه که کنکور دوباره نباید راه فراری از شرایط فعلی باشه بلکه باید قدمی بشه در ادامه راهی که توش هستی.

۲) سربازی زوری

متاسفانه این سربازی هم بالا سر ما هست و هنوز جزو اون مجموعه کشورهایی هستیم که آدم هاش باید بهترین سال های عمرشون رو به بطالت در فضاهایی ناسالم و مریض بگذرونن. این یک واقعیت است… اما این رو بهت بگم که من دوستان زیادی دارم که سربازی نرفتن و در شرکت هاشون دارن به خوبی و خرمی کار می کنن (اکثرا توی شرکت های خودشون) و دوستانی رو هم دارن که به خاطر عقب انداختن سربازی دچاردردسرهای جدی شدن و دوستانی هم دارم که در نهایت تصمیم گرفتن با زدن از زندگی واقعی شون، سربازی لعنتی رو برن و تمومش کنن. هرکس روش خودش رو داره ولی همه اش ممکنه.

در نهایت چی؟

دقت کن که اگر دید تو اینه که «می خوام رشته ای که می خوام رو بخونم» معقولترینش اینه که چیزی که الان توش هستی رو تموم کنی و توی فوق لیسانس بری سراغ چیزی که می خوای یا اگر امکانش نیست سربازی رو بری و بعدش بری دنبال تحصیلات دانشگاهی. معلومه که در شرایط فعلی دنیا مال پولدارها است و احتمالا امسال سربازی رو می فروشن و اونهم ممکنه یک راه باشه اما…

حواست باشه که برای فرار کردن از یک چیز، سراغ چیز دیگه نری. ما همه اینطور هستیم: چون جسارت مقابله با A رو نداریم، به خودمون می قبولونیم که عاشق B هستیم و اصلا A رو نمی خواستیم از اول. باید مواظب این تله بود و گرنه هر رشته و درس و کاری از نزدیک سخته و پر دردسر.

هک فیسنما و نکاتی برای شرکت ها، استارتاپ‌ها، برنامه نویس ها، مدیر پروژه ها و هکرها و بقیه

خبر بزرگ امروز، هک فیسنما بود. کپی پیست ایرانی فیسبوک. هک، ظاهرا یک هک کامل دیتابیس است که به کل اطلاعات دسترسی داره و هکر فایلی متنی حاوی یوزر و ایمیل و پسورد رو در اینترنت گذاشته و گفته دامپ دیتابیس رو هم بعدا منتشر می کنه که امیدوارم نکنه. راستش من نمی خوام خیلی توش دقیق بشم چون اولا امنیت آدم های دور و برمون است و بخصوص اون بخشی از صد هزار کاربر که واقعا با فیسنما کار می کردن و کسانی که پسورد ایمیل و فیس‌نما شون یکیه است و ثانیا در کشور عزیزمون، به جای دستگیری اسید پاش ها به معترضین به اسید پاشی سخت می گیرن و من هم در این موارد ترجیح می دم نظر تخصصی و بررسی دقیق ننویسم و خودم و شما و فیس نما و سانسورچی و هکر و بودجه بگیر و برنامه نویس و همه رو با ذکر همین نکات، به همدیگه بسپارم:

  • شرکت و استارتاپ ها باید پایه هاشون رو محکم بذارن. برنامه نویس این سایت بسیار داغون و بدون اطلاع از حداقل های برنامه نویسی ای بوده که هر کسی در این سطح باید بدونه. لازمه اگر واقعا سیستمی درست می کنین که دوست دارین بمونه از اول با آدم های حرفه ای کار رو شروع کنین نه با هر کس که دور و برتون است یا با کسانی که نمی دونین سطح کاریشون چقدره.
  • در صورتی که مدیر پروژه ای توان تشخیص مهارت های فنی نیرویی رو نداره، لازمه اینکار رو از یک متخصص بیرونی بخواد و حتما و حتما لازمه سیستمش از طریق یک سیستم بی طرف و مستقل کراس چک بشه.
  • برنامه نویس ها هم لازمه از همین الان عهد کنن که دیگه هیچ وقت در هیچ کجای از هیچ پسوردی، پسورد بدون هش و هش بدون سالت ندارن. md5 کردن یک پسورد در یک وبسایت فقط یک قدم مورچه ای بهتر از متن خالص است.
  • اعلام نیاز به چک کردن کیفیت پسورد وظیفه مدیر پروژه است ولی اگر هم بهتون نگفته، حتما کیفیت پسوردی که انتخاب شده رو تست کنید. حداقل هشت حرف و دارای حداقل یکی از حروف بزرگ و کوچیک یا عدد.

و اما هکرها:

  • ما قدرت شما رو می دونیم (: همیشه خوبه این قدرت در راه خوبی مصرف بشه و حداقل صدمه رو به آدم های نامرتبط بزنه. می شد همین دیتابیس رو با جایگزین کردن یک کاراکتر از هر هش منتشر کرد تا حداقل ایمیل های منتشر شده، هک نشن.
  • اینکارها جالبه و خیلی چیزها رو نشون می ده و حتی گاهی مفید ولی زندگی واقعی یک چیز دیگه است. ISMS بخونین و LPI و سیسکو و تو کار باحالی که می کنین «حرفه‌ای» بشین.. یعنی این بشه شغل معتبرتون (: الان کلی نیاز به آدم های حرفه ای هست که نداریم و مثلا همین فیسنما باید قبل از این اتفاق کلی از شما دعوت می کرد برین کمکشون.

و توصیه به همه کاربران وب

  • پسورد خوب سرمایه گذاری است! حتی در این دیتابیس منتشر شده هم اگر شما یک پسورد خوب (حروف کوچیک و بزرگ و عدد و علامت) داشته باشین، احتمالا امن خواهید بود! هنوزم که هنوزه اصلی ترین پسورد 123456 و 111111 و … است.
  • پسورد جاهایی که حدس می زنین در پیت باشن و جاهایی که فکر می کنین خوب هستن رو متفاوت بذارین. فیس نما کاملا بی تعهد نسبت به تمام پسوردهای شما عمل کرده پس عاقلانه اینه که در هر سایتی که بهشون مطمئن نیستین، پسوردی جدا از پسورد ایملیتون رو استفاده کنین.
  • اگر عضو فیسنما بودین، هین الان پسوردتون رو عوض کنین.

و در نهایت نکتاتی برای فیسنما:
– سری بعد از برنامه نویس خوب استفاده کنین
– اگر نمی تونین بسنجین از کسی خواهش کنین بسنجه
– کد رو بدین یک نفر که سر در میاره بررسی کنه
– تمام پسوردها رو غیر معتبر کنین و دوباره کاربر بگیرین
– برای پروژه ها مدیر بذارین. هر محصول باید یک مدیر داشته باشه که با مشورت حرفه ای ها، کار رو جلو ببره.

این بود توصیه هایی به تمام اقشار جامعه که البته بخش محوری اش اینه که خوش باشین و بخندین تا هک بعدی.

بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

white

فرض کنید سال ۲۱۰۰ است، یا حتی ۲۰۵۰ و فکر کنین چقدر عجیب است وقتی کسی می شنوه که در سال ۲۰۱۴ کشوری بوده که توش آواز خوندن زن ممنوع بوده، در صورتی که حجاب کسی مطابق نظر حکومت نبوده جرمش زندان و شلاق بوده و اتوبوس هایی در خیابون می ایستادن که بدحجاب ها رو دستگیر کنن و یک عده هم به صورت زن ها اسید می پاشیدن و گروهی دیگه می گفتن باید برای اصلاح زن ها، چوب تر برداشت. روز بیست و پنج نوامبر روزی است که قراره به ما یادآوری کنه برای تغییر این وضعیت نیاز به تلاش است و بهترین تلاش، آگاه سازی و بالا بردن سواد و درک از جهان.

اما اینها که گفتیم همه ماجرا نیست. درسته که در کشور ما سرکوب سیستماتیک مبتنی بر جنسیت جریان داره (چند تا کشور می شناسین که توش مسوولین نگران باشن که نکنه یکهو خانم ها برن دانشگاه و تلاش کسانی که تریبون دارن این باشه که سعی کنن توضیح بدن چرا لازم نیست زن در جامعه باشه و کسی بره زندان چون می خواسته از نزدیک والیبال ببینه) ولی مفهوم‌ خشونت عیه زنان مفهومی گسترده تر است که اتفاقا این روزها با بودن وایبر، در کشور ما بهتر دیده می شه. مفهوم خشونت علیه زنان، شامل مسخره کردن زن ها و دخترها، خنگ دونستن دائمی اونها، فحش دادن رکیک جنسی بخصوص برای تحقیر و اینجور چیزها هم هست. حتی اینکه همکارهای شرکت قبل و بعد از هر مصاحبه کاری در مورد قیافه و هیکل دختری که اومده بود برای مصاحبه نظر بدن بدون شک خشونت علیه زنان است و در یک جای درست و حسابی کاملا ناپذیرفته. نمونه کاری دیگه، این حرف تکراری است که «خانم که به پول حقوق نیازی ندارن».

امروز بیست و پنج نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است و آگاهی و گسترش ایده های خوب در کنار عمل به موقع، بهترین روش مبارزه با هر نوع خشونتی – چه علیه زنان، چه علیه ادیان، چه علیه بی دینی، چه علیه گرایش ها و …. آگاهی چیز خوبیه چون تقریبا هر چیز بدی از آگاهی می ترسه و بزرگترین تلاشش، سانسور آگاهی است (:

مرتبط
سر پاتریک استوارت و حقوق زنان
یک چارت ساده: آیا شما فمنیست هستید؟
یک خبر براتون دارم…
بروشوری علیه خشونت علیه زنان
جادی! چرا اینقدر ضد زن هستی؟