اسکروگل احتمالا باید ترکیبی باشه از «اسکرو» و «گوگل» و من ترجمه اش کردم «گوگلگای». ایده دیگری داشتید، استقبال می کنم (: ترجمه خوب هر چیزی که باشد، گوگلگای در اصل داستانی است از یکی نویسنده های محبوب من به نام کوری دکترو که در مجله RadarOnline منتشر شده. این داستان درباره روزی است که گوگل بد میشود. در این داستان گوگل دست همکاری به اداره مهاجرت و پلیسهای مرزی آمریکا می ده تا بدون شکستن قانون با هم شهروندان رو زیر نظر بگیرند.
نکته خوب اینه که من دارم ترجمه اش می کنم (: در چهار قسمت فکر می کنم براتون بفرستم. پست بعدی قسمت اول این داستان خواهد بود.
«شش خط از نوشتههای محترمترین فرد با من بدهید و من در آنها بهانهای برای دار زدن او پیدا خواهم کرد» — کاردینال ریشیلیو
«ما به اندازه کافی درباره شما نمیدانیم» — مدیرعامل گول، اریک اشمیت
نکته دوست داشتنی دیگر این داستان این است که نویسنده اون رو به صورت آزاد و تحت لیسانس CC منتشر کرده.