جستجو به دنبال یک فتحی

۱فتحی مشهور به شروین فتحی از مشهورهای وبلاگستان بود. می‌گم بود چون سه ماه است پیداش نیست. سیاسی نبود که بگیم دستگیر شد. تو وبلاگش از آزادی نمی‌نوشت که بگیم غیب شده. ۱فتحی از اینترنت می‌نوشت و تکنولوژی و برای من همیشه سمبل هیجان نسل نو در مقابل تکنولوژی خیره کننده‌ای بود که جلوشون پهن شده. حالا یکهو سه ماه می‌شه که خبری از یک فتحی نیست. نه توی وبلاگش، نه توی توییترش، نه هیچ جای دیگه… هیچ جا.

من اول که نگرانی پرهام و وبلاگ ژست مثبت رو دیدم جدی‌اش نگرفتم. آدم‌ها یک روز عاشق تکنولوژی می‌شن و یک روز عاشق زیباترین دخترجهان. درک می‌کردم که ممکنه یک بحران روحی [که می‌تونه مثبت هم باشه] باعث بشه کسی مثل یک فتحی سه ماه چیزی به اینترنت اضافه نکنه (مگه سینا نکرد؟) ولی پرهام یک چیزی گفت که شوک شدم: هاست ۱فتحی اکسپایر شده و شروین تمدیدش نکرده… در واقع سایت 1fathi.com دیگه وجود نداره.

راستش این برای من فقط یک معنی می تونه داشته باشه: ۱فتحی به هیچ چیز دسترسی نداره، ضربه مغزی شده یا مرده. این واقعا یک شوک است. نه به تلفن جواب می ده و نه به ایمیل…. من خیلی کم دست به تلفن می‌شم.. این یعنی… یعنی چی؟ شما نمی‌دونین؟ یعنی هیچ کس در این وبلاگستان دوست غیراینترنتی شروین فتحی نیست؟

قرار بود یک روز ناهار، نزدیک شرکت، شروین یک پیتزای خوب مهمون من باشه… اگر پیداش کردین بگین که یادمه و بگین که خبر بده. اگر زنده بود بگین با دوست دخترش بیاد (:

رونمایی از خطایاب املایی فارسی در نمایشگاه الکامپ

به روز رسانی: سنا توی کامنت‌ها یک لینک دیگه گذاشته که احتمالا نویسندگان برنامه سعی کرده‌اند برای حفظ آبرو تفاوت این برنامه با برنامه‌های غلط‌یاب دیکته‌ای رو توضیح بدن. توی اونجا توضیح دقیق‌تری هست از اینکه این برنامه سه کار می‌کنه:

اين خطاياب قابليت تشخيص حدودا ۲۰ نوع خطاي گرامري را داشته و پيشنهاد تصحيح را ارائه مي‌دهد. علاوه بر اين مي‌توان ويژگي‌هايي همچون قابليت تشخيص كلمات جاافتاده در اصطلاحات پركاربرد زبان، تنظيم ميزان حساسيت خطاياب به خطاهاي معنايي، خطاهابي بخشي از متون،‌امكان سفارشي كردن تنظيمات مختلف براي كاربر و همچنين امكان حذف (افزودن) قواعد گرامري،‌حذف (افزودن) كلمان واژگان و فعال و غيرفعال كردن يكايك مراحل خطايابي و تصحيح را براي اين نرم‌افزار برشمرد.

خب اگر اینکارها رو بکنه خوبه (: البته حدس من اینه که فقط برای مایکروسافت آفیس خواهد بود ولی مهم نیست (: در عین حال فکر کنم نویسندگان برنامه در حال حاضر بیشتر از من و شما به خون اون کسی که اینو افتتاح کرده و بهش گفته «غلط‌یاب املایی» تشنه باشن (:


خارجی‌ها یک اصطلاح اینترنتی دارند به نام WTF؟! صوت تعجب است با چاشنی شوک و در عین حال اشاره به چرند بودن یک موضوع. دقیقا در مودر تیترهایی مثل بالا می‌گن. فرض کنید قائم مقام دبیر شورای عالی اطلاع رسانی بیاد بگه که «در حال حاضر فضاهای رایانه‌ای به صورت لاتین است که برای برخی اقشار مردم استفاده از آن غیرقابل انجام است.» (فارسی‌اش اینه که «اکثریت فضاهای رایانه ای انگلیسی هستند که برای مردم قابل استفاده نیست.») و بعد با هیجان اعلام کنه که یک غلط‌یاب زبان فارسی قراره برای اولین بار رونمایی بشه (: اونهم با حجم کوچیک ۶۰ مگ که حتی می‌تونه ی و گ رو هم اصلاح کنه (گاف هم مگه اصلاح می‌خواد؟! کاف دو جور عربی و فارسی داره ولی گ که فقط فارسیه دیگه اگر خدا بخواد).

راستش تنها چیزی که از این خبر دستگیر من می‌شه اینه که دوباره بازار دروغ داغه و یکسری آدم از بی سوادی یک سری دیگه که کلا وظیفه‌اش باسواد بودنه، سوء استفاده می‌کنن و پول‌های کلان به جیب می‌زنن. مشخصا آقای وزیر و وکیل که نیازی به تحقیق کردن ندارن چون به هرحال پول‌ها جابجا شده و پروژه‌ها انجام ولی برای ثبت در تاریخ یک اسکرین شات براتون می‌ذارم از کامپیوتر خودم:

این عکس یک متن ساده رو در یک ادیتور خیلی ساده نشون می‌ده که از سال‌ها پیش با نصب یک بسته ۲ مگابایتی به نام aspell-fa می‌تونسته غلط‌یابی فارسی انجام بده. نصب این بسته باعث می‌شه که نه فقط ادیتورها که هر برنامه دیگه که جعبه تایپ متن داشته باشه هم بتونه غلط‌یابی کنه. همین قابلیت از نسخه ۲ در فایرفاکس هم بوده و شکی ندارم که آفیس هم بسته‌های خودش رو داشته (:

البته اشکالی نداره… به هرحال دوستان هم باید از پول مالیات‌های ما نون بخورن دیگه… و خب چه خبری خوشحال‌کننده‌تر از اینکه نرم افزار ويراستيار به عنوان اولين نرم افزار خطاياب املايي به همت کارگروه خط و زبان فارسي در محيط رايانه اي دبيرخانه شورايعالي اطلاع رساني در سالن دولت الکترونيک شانزدهمين نمايشگاه بين المللي الکامپ رونمايي شد

پول کلان با نرم‌افزار آزاد، مدل تجاری دروپال

آکوییا که شرکتی است خدمات و محصولات مرتبط با نرم‌افزار آزاد و بازمتن دروپال را عرضه می‌کند، هفته قبل هشت و نیم میلیون دلار دیگر کمک مالی گرفت تا مجموع دریافتی‌های خود در سه دوره قبلی را به بیش از ۲۳ میلیون دلار برساند و مثال دیگری باشد از یک مدل تجاری موفق که حول یک نرم‌افزار آزاد و بازمتن شکل می‌گیرد.

پایه‌گذار اصلی شرکت – درایس بایتارت – دقیقا همان کسی است که هفت سال پیش از تاسیس شرکت، پروژه دروپال را شروع کرده بود. این پروژه در سال ۲۰۰۰ فقط یک دست گرمی بود برای آزمودن تکنولوژی‌های جدید توسط درایس اما به زودی صدها و کمی بعد هزارها برنامه‌ نویس را درگیر خودش کرد وکارش به جایی رسید که نه فقط تعداد بسیار زیادی سایت، که حتی سایت‌های جاهایی مانند کاخ سفید، دانشگاه هاروارد و ام.تی.وی. نیز با آن طراحی شد. درایس در ۲۰۰۷ تصمیم گرفت تا شرکت آکوییا را تاسیس کند. این شرکت به عرضه خدمات و محصولات مرتبط با دروپال می‌پردازد و مستقل از فروش مستقیم خدمات و محصولات، از طریق دریافت کمک مالی به منظور توسعه دروپال نیز، مشغول کسب درآمد است. او در پست اخیر وبلاگش نوشته‌ «کسب درآمد از یک پروژه بازمتن که توسط داوطلبین توسعه پیدا می‌کند، مرحله‌ای طبیعی از روند زندگی هر پروژه است. این یک تغییر بزرگ است و می‌تواند فرصت بزرگی هم باشد.

شرکت آکوییا، در حال حاضر و تنها سه سال بعد از تاسیس هفتاد کارمند دارد و بیش از ۲۴۰۰۰ سایت را روی سرورهایش (به نام باغ‌های دروپال) پذیرایی می‌کند. گفته می‌شود که بخشی از ۲۳ میلیون دلاری که این شرکت درآمد داشته، بخش توسعه نسخه بعدی دروپال شده و مابقی برای تاسیس دفتر جدیدی در اروپا صرف خواهد شد.

این دقیقا همان مدل تجاری‌ای است که شرکت اتوماتیک نیز آن را پی گرفته. شرکت اتوماتیک، با نصب نرم‌افزار آزاد وردپرس روی سرورهای خودش، به مردم این امکان را داده که به رایگان از آن استفاده کنند ولی در مقابل ارائه سرویس‌های اضافی، پول دریافت می‌کند. این مدل تجاری در مورد شرکت اتوماتیک نیز موفق بوده است. نویسنده دروپال در مورد این شیوه می‌گوید که استفاده از آن از نظرش هیچ مشکلی که ندارد هیچ، کسب درآمد از یک نرم‌افزار آزاد بسیار هم جذاب است اما به گفته او چیزی که نباید تحت تاثیر این استراتژی قرار بگیرد، شیوه مدیریت نرم‌افزار و بحث‌های فنی آن است. درایس توضیح می‌دهد که پیروزی دروپال در مقابل رقبای دیگر، از همه بیشتر وابسته به جامعه‌ای بوده که پشت آن شکل گرفته و دلیل شکل گیری چنین جامعه عظیمی هم این بوده که مردم از همان ابتدا شروع کرده‌اند به پول درآوردن از دروپال. شرکت‌های بزرگی با راه‌اندازی سایت از طریق دروپال، پول‌های خوبی به دست می‌آوردند که منطقا بخشی از آن را صرف پیشرفت برنامه اصلی می‌کردند تا درآمدهای آتی را تضمین کنند. او صحبت را با این بحث تمام می‌کند که نکته خطرناک، این است که مدیریت دروپال به جای پیروی از توجهیات فنی برای تغییرات و تمرکز بر توسعه نرم‌افزار، تنها به کسب درآمد بیشتر فکر کند و جهتگیری فنی را فراموش نماید.

گوشه‌هایی از اندونزی

اندونزی یک کشور خیلی خاصه. از نقشه‌اش گرفته تا پرچمش. این کشور تقریبا از ۳۰۰۰ تا جزیره تشکیل شده و چهارمین کشور پرجمعیت دنیا است. همیشه هم به ما گفتن که این کشور پر جمعیت‌ترین کشور مسلمانه.
امروز سر کار، فرصت خیلی طولانی‌ای بود برای یک گپ خیلی مفصل درباره اندونزی با یک نفر اندونزیایی. برامون از کشورش گفت و دیدم چند تا نکته کوچیکش ارزش نقل کردن داره.
  • گادفرید که اسم این دوستمون است، بهمون از اسلام خیلی عجیب اندونزی گفت. گفتنش که اندونزیایی‌ها اکثرا مسلمان هستن ولی در عین حال باورهای بسیار عجیبی دارن. مثلا یک استان مهم هست در کنار کی آتشفشان که پادشاه اونجا زندگی می‌کنه. پادشاه واقعا پادشاه است و در باور مردم اندونزی این آتشفشان مرکز جهان. حتی وزیر باید جلوی پادشاه سجده کنه چون پادشاه مقدس است (و البته خودش و مردمش مسلمان). پادشاه همسری داره که ملکه آب‌ها است (واقعا) و نگهبانی که مسوول دروازه آتشفشانه. در همین فوران آتشفشان جدید که اینهمه کشته داده، مسوول دروازه اعلام کرده بود که با آتشفشان صحبت کرده و خطری نیست ولی ظاهرا درست متوجه منظور آتشفشان نشده بود. این گروه یک آلت موسیقی دارن که سالانه در جشنی تمیز می‌شه.این آلت موسیقی، یک شاهزاده است و در جشن شاهزاده دیگه‌ای که یک گاوه است شرکت می‌کنه. مدفوع این گاو مقدسه.
  • چهار پنج ماه قبل – همین چهار پنج ماه قبل! – شورای عالی مسلمین اندونزی رسما اعلام می کنه تا به امروز مردم به جای کعبه به سمت سومالی یا کنیا نماز می‌خوندن ولی اشکالی نداره چون خداوند همه جا هست و نماز رو شنیده اما از این به بعد جهت نماز خوندن باید به جهت صحیح که کعبه باشه اصلاح بشه!
  • زبان اندونزی هم عجیبه. این زبان «زمان» نداره! یعنی چیزی به اسم فعل گذشته و حال و آینده و این حرفه‌ها نداریم. شما به سادگی می‌گین «جادی رفتن دیروز» یا مثلا «جادی شاید رفتن فردا». به همین خاطر یادگیری این زبان بسیار ساده است چون در واقع جمله فقط ترکیبی است از کلماتی که بدون تغییر پشت همدیگه چیده می شن.
  • اگر بخواهید به عنوان یک اندونزی، دوستان حرف بزنید، از لفظ «من» استفاده نمی‌کنید و به جاش اسم خودتون رو می‌گید. مثلا «من دارم می‌نویسم» می‌شه «جادی نوشتن الان»
  • و از همه جذاب‌تر، ضمیر «ما» در زبان اندونزیایی، دو حالت داره. اولیش که ساده است و همون «ما»ی خودمون است (ما می ریم رستوران). این ما به اندونزی می‌شه «کیتا». یعنی می‌گیم «کیتا رفتن رستوران الان». اما فرض کنید دارید با علی حرف می‌زنید. اگر به جای «کیتا رفتن رستوران الان» بگید «کامی رفتن رستوران الان» معنی‌اش این است که «ما داریم می‌ریم رستوران ولی تو رو نمی‌بریم!» در واقع «کامی» معنی «ما» می‌ده بدون اینکه مخاطب جمله توش باشه! (:
داستان‌های زیاد دیگه‌ای هم تعریف کرد.. گادفرید خیلی پرحرفه… ولی فعلا همین‌ها یادم بود (:

هکر ماهیانه – شماره ششم

سایت اخبار هکرها یک سایت خبری مشهوره از اتفاقاتی ممکنه برای یک هکر جالب باشه.اگر واقعا بدونین هکر یعنی چی، سریع متوجه می شین که بحث سر نفوذ به کامپیوترها و دزدیدن اطلاعات نیست. هکر واقعی، کسی است که به علم عشق می‌ورزه و دیوارها براش فقط یک سوال هستن نه مانعی در راه رسیدن به چیزی که پشت دیوار است. اما مشکلی که این سایت داره، هجم زیاد خبرهاش است و گاهی تخصصی بودن اونها.

یک نفر هم در مجله هکر ماهیانه، اومده و هر ماه مجموعه از بهترین مطالب ماه قبل هکرنیوز (اخبار هکرها) رو انتخاب کرده و به صورت یک پی دی اف منتشر کرده و می‌کنه. این مجله عکس‌های بیشتری از مطلب اصلی داره و گاهی هم توضیحات پشت‌زمینه‌ای بیشتر. این مجله محبوبترین مجله من بود تا اینکه بعد از شماره سوم، پولی شد. دادن پولش اشکالی نداره ولی در میهن اسلامی عزیز، فعلا که ما توان پرداخت پول به جهان اون بیرون و خریدن چیزی رو نداریم. این شد که تصمیم گرفتم هر ماه ببینم توی هکر مانتلی چه مقالاتی منتشر شدن و بعضی – یا شاید بعدا همه – اونها رو از سایت خودم لینک بدم. اینکار در واقع یک جور فراهم کردن امکان است برای خوندن هکرمانتلی بدون داشتن پی دی اف پر زرق و برقش.

هکر ماهیانه / شماره ۶

  • شروع اتفاقی. لازم نیست بگم مقاله جذابیه چون همه مقاله‌های هکر مانتلی جذابن. اینجا، کسانی که سایت Rapportive رو راه انداختن توضیح می‌دن که اصولا سایتشون چجوری افتتاح شد. اونها در طول چند هفته یک پلاگین فایرفاکس درست کرده بودن برای نمایش اطلاعات خیلی بیشتر در مورد هر کاربر در جیمیل. اونها پلاگین رو آپلود می‌کنن و منتظر می مونن تا ببین چی می شه. اول ThenNextWeb نگاهش به پلاگین می افته و در موردش می‌نویسه، بعد ReadWriteWeb و پشتش LifeHacker و می‌تونین حدس بزنین که بعدش تمام وب. میگن که اکانت توییترشون آتیش می‌گیره و در طول بیست و چهار از ۵ کاربر به ده هزار کاربر می‌رسن وعملا یک شرکت بزرگ یکهو ظاهر می شه. توی این مقاله جدای از تعریف تمام این داستان‌ها، از درس‌هایی که از این جریان یاد گرفتن می‌گن.
  • تو یک برنامه‌نویسی، پس چرا برای یکی دیگه کار می‌کنی؟ تو به عنوان یک برنامه نویس روی یک معدن طلا نشستی. می‌فهمی؟ نه واقعا! در طول تمام تاریخ هیچ وقت اینقدر ساده نبود که یک نفر یک جا بشینه ومحصولی رو از صفر تولید کنه و شخصا به مصرف کننده برسونه و پولش رو بگیره. این غیرعادیه. به همه شرکت‌های بزرگ اطرافت نگاه کن. گوگل. فیسبوک، توییتر، فلیکر، فوراسکور یا خیلی خیلی چیزهای دیگه. همه اینها نتیجه کار یک برنامه نویس است که نشسته و برای خودش برنامه نوشته. به نظرت برای اونها راحت بوده؟ مطمئنا نه ولی تو … ادامه
  • عاقل و سالم ماندن در طول شروع یک استارتاپ. شروع یک شرکت کار سختیه. آدم زیاد کار می کنه و فشار بیش از حدی به خودش می‌یاره. نه پول ورزش و غذای سالم هست نه وقتش… اما یکی از نویسندگان اولیه توییتر می‌خواهد در این مورد براتون حرف بزنه. درسته کسی نصحیت شنیدن دوست نداره ولی وقتی نویسنده توییتر باهامون حرف بزنه، جریان فرق می‌کنه
  • حسرت‌های دم مرگ. یک نفر هست که شغلش اینه که هفته‌های آخر زندگی آدم‌ها را باهاشون باشه و مواظبشون. چنین آدمی فکر می‌کنین بیشترین چیزی که شنیده چیه؟ حسرت آدم‌ها از اینکه دارن می‌میرن و به چه چیزهایی نرسیدن. چنین آدمی توی وبلاگش برای ما پنج تا از بیشترین آرزوهای آدم‌های درحال مرگ رو نوشته. بهتره قبل از اینکه به دم مرگ خودمون برسیم، نگاه کنیم ببینیم در چنین لحظه‌ای آدم ممکنه حسرت چه چیزهایی رو بخوره.