چاپ شده در روزنامه اعتماد ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۱ و مبتنی بر این مطلب عالی
نکته شخصی: جادی جان تو این وسط چرا شدی مرثیه خون تکنولوژی؟ (((: یعنی کس بهتری نیست برای اینکار؟
روزگاری بود که اینترنت فقط وب نبود. برای دسترسی به برنامههای علمی نرمافزار مستقلی وجود داشت، برای خواندن ایمیل باید باید از چیز دیگری استفاده میکردید و برای بازی وارد یک محیط متنی ساده میشدید. وب هم بود اما فقط به عنوان بخشی از اینترنت. اما حالا وب همه جا را تسخیر کرده. اشتراک فایل، دیدن عکس، تماشای فیلم، شنیدن موسیقی، ارتباط ایمیلی و حتی گپ و گفتگو با دوستان همه و همه به داخل مروگر وب رفته و برای خیلی از ما، اینترنت – به عنوان بستری وسیع از کامپیوترهای متصل به هم که میتوان با آن هر کاری کرد – تقلیل پیدا کرده به بحث اینکه برای رفتن به «اینترنت» مرورگر فایرفاکس بهتر است یا اپرا یا گوگل کروم.
تازه این همه ماجرا نیست. بحث این است که ما خانههایمان را هم در همین وب محدود داریم از دست میدهیم. یک زمانی برای حضور در وب باید یک خانه میخریدید: یک آدرس وب. بعد میتوانستید از یک سرویس دهنده، فضایی اجرا کنید و خانهتان را روی آن زمین بنا کنید. اگر هم از زمین راضی نبودید، آدرسی شخصیتان را برمیداشتید، سرویس دهنده دیگری پیدا میکردید و خانهتان را با همان آدرس قبلی در محل جدید مستقر میکردید. طبق قانون شما صاحب خانه خودتان بودید.
بعد سرویسهای پولی ظاهر شدند. جاهایی که میتوانستید پول بدهید و خانهای موقت داشته باشید. مثل یک مستاجر. در این مکانها احتمالا برای تزیین خانهتان وابسته به اجاره دهنده سرویس بودید اما روزی که میخواستید از آنجا به جای دیگری اسباب کشی کنید، مالکیت اطلاعاتتان با خودتان بود. کسی چیز زیادی از این دوره یادش نیست چون خیلی زود، دورهای تحت عنوان «سرویسهای رایگان» آن را به کنار راند. دوره «رایگان» حالا به اوج رسیده ولی هنوز هم رقبایی را برای شکست دادن دارد و باید پیشتر برود و بیشتر بیشتر برایتان بگوید که لازم است خانهتان را ول کنید و در مجتمعهای زیبایی زندگی کنید که نه فقط رایگان است که صاحب آن تمام تلاشش را میکند تا آن را مطابق سلیقه شخص شما تزیین کند. و همه فراموش کردهایم که اگر برای چیزی که یک شرکت در اختیار ما میگذارد هزینه نمیکنیم، آن چیز دیگر محصول نیست بلکه ما محصول این مبادله هستیم.
بله! شما همیشه اجازه دارید این خانهها را ترک کنید. میتوانید اصلا وارد آنها هم نشوید اما دنیا دارد به سمتی میرود که اسباب کشی نکردن به مجتمعهایی همچون فیسبوک، توییتر و گولاس یعنی زندگی کردن در غار یا خانه ساختن در مکانهای بدون جاده. زمانی دور، موتورهای جستجو مخاطبانتان را به شما میرسانند اما حالا تنها ارتباطی بودن در مجتمعهای وسیع است. در این شبکهها، شما کالا هستید. تعقیب میشوید. رفتارتان زیر نظر است. اطلاعاتی که شما دارید، کالاهای تجاریای هستند که باعث میشوند مارک زوکربرگ (سازنده فیسبوک) حالا در فهرست پولدارترینهای آمریکا از سازنندگان گوگل هم جلو بزند و در یک کلام، هویت و حضور شما کالایی است در بازار مبادله.
راه حل؟ هیچ. حداقل من راه حلی ندارم. خودم هم در این شبکهها هستم. اما دانستن اینکه همه در این سیستم به کالای تجاری یک شرکت بزرگ تبدیل شدهایم، قدمی رو به جلو است. قدمی که بهتر است همه آن را برداریم و بدانیم در فیسبوق کشوری ساختهایم با دوبرابر جمعیت آمریکا – سومین کشور جهان. قدم دوم شاید حفظ سنگرهای کوچکی مثل وبسایتهای شخصی باشد هرچند که این سنگرهای کوچک همانقدر در مقابل غولهای اجتماعی قدرت دارند که کمونها در برابر جامعه مصرفی قرن بیستم.