متاسفانه منبع رو ندارم.
(اگر عکس بالا رو نمی بینید، به دنبال برنامه های سانسور شکن باشید (: اینترنت ایران بدون ضدسانسور عملا اینترنت نیست)
در دفاع از آزادی کیبرد
به گزارش موسسه نظر سنجی و آمار گالوپ بیشتر از نصف آمریکاییها طرفدار این هستن که ماریجوانا در کشور آزاد بشه.
بحث آزادی ماریجوانا بحث طولانیای است. من تخصصش رو ندارم ولی اگر دوست دارین از اینجا بخونین (انگلیسی) ولی پایهاش اینه که ماریجوانا از خیلی چیزهایی که مجاز است کم ضررتره و مردم باید حق انتخاب در موردش رو داشته باشن. اما آمار گالوپ سه نکته جالب داره. اولی نمودارش است و نمودارهای خوب همیشه قشنگ.
دومین نکته جالب اینه که یک موسسه آمارگیری حق داره نظر مردم رو بپرسه در مورد یک چیز غیرقانونی و قانون احتمالا بنا به خواست مردم عوض میشه. اما سومیاش که از همه جالبتره ترکیب جوابدهندگان است.
میبینیم که بیشتر طرفداران آزادی لیبرالها بودن که احتمالا یکی از ایدههای اولیهاشون اینه که دولت نباید آدمها رو محدود کننده. دومین گروه جوون ها هستن (: و در پایین هم جمهوریخواهها و محافظه کارها رو داریم (که دنبال اصلاح جامعه از طریق دین و غیره هستن) و در قعر جدول هم افراد بالای شصت و پنج سال رو. یادم باشه پیر شدیم… پیر نشیم (:
دو نکته! اول اینکه من هیچ وقت مصرف ماده مخدر رو توصیه نمی کنم. دوم اینکه من اطلاعاتم در این موارد بسیار ابتداییه. اگر کسی اطلاعات بهتری داری یا می خواد به یاد باب مارلی ادای احترام کنه خیلی خوبه صفحه فارسی ماریجوانا یا هر اسمی که توی فارسی رو داره اضافه کنه به ویکپپدیای فارسی یا توی همین کامنتها یک توضیح مختصر از گرس و ماریجوانا و علف و حشیش و اینها بدیم ببینیم چی به چیه (:
امروز یک میلیون تا کار دارم و دو تا مطلب هم توی وبلاگ منتشر شدن و مطمئن بودم سرم رو از کار بلند نمیکنم. ولی جلوی یک چیز نمیشه مقاوت کرد: خاطره.
طبق معمول داشتم حین کار به رادیو آنلاین گوش میکردم. اخبار پزشکی تموم شد. خیلی هم دوستش نداشتم چون یک چیزهایی خوند در حد اینکه اگر مادران استرس داشته باشن احتمال بچه دختر می ره بالا. این چیزیه که من هیچ وقت نمیتونم راحت و بدون سرچ ازش رد بشم ولی قبول کردم که درگیر هستم و اصل خبر رو سرچ نکردم… اما نتهای بعدی غیر قابل مقاومت بود… گل صد برگ از شهرام ناظری.
من این کاست (اون موقعها آهنگ روی کاست بود که معمولا دو طرف داشت و هر طرف نیم ساعت) رو وقتی کشف کردم که عاشق شعر، عرفان و شهرام ناظری بودم و عاشق کامپیوتر. فکر میکنم بازی وایکینگهای گمشده رو یکی دو هفته کامل بازی کردم. از همه راهها با همه کلکها و امتحان همه چیز. چندین بار تمومش کردم و دائما هم با آهنگ گل صد برگ. بعد از اون هر دفعه که حتی چند نت از این کاست رو میشنوم یاد وایکینگها میافتم و تک تک صحنهها و حتی ضربههای کیبورد. یاد کامپیوتر بچگیهام، یاد کیبوردم، یاد میزم اتاقم و همه چیز (: جالبه که اینها اینقدر قوی به هم پیوند خوردن.
برای ادای احترام به بلیزارد که بازی رو نوشته بود (اون موقعها اسم شرکتشون یک چیز دیگه بود) و همه خاطرات خوب کودکی، وایکینگهای گمشده رو به ویکیپدیای فارسی اضافه کردم.
برنامه این هفته رو از اینجا دانلود کنید
یا از اینجا بشنوید:
[audio:http://weblogina.com/files/radio24/radio24-19-October-2011.mp3]تمام شدن پهنای باند لینوکس دات اورگ
ما همیشه گفتیم یک خوبی لینوکسیها اینه که بت پرست نیستن. الان تقریبا چهار روزه ه پهنای باند سرور لینوکس دات اورگ تموم شده ولی کسی عین خیالش هم نیست. احتمالا بالا آوردنش کار راحتیه اما خب اکثرا کارهای مهم دیگه دارن و حالا یک هفته هم لینوکس دات اورگ مشکل پهنای باند داشته باشه… چی می شه مگه؟ +
دنیس ریچی هم مرد
بخوایم بزرگش کنیم باید بگیم ریچی پدر همه موجودات عالمه. از ویندوز گرفته تا یونیکس و لینوکس و غیره پایه سی دارن که ریچی اختراعش کرد. همینطور ریچی بخش هایی از یونیکسهای اولیه رو نوشته و غیره و غیره. بخوایم هم بزرگش نکنیم باید بگیم رفت ریاضی دان شد و چه کاری بود خب برنامه نویس می موند و شاید کارهای جالب میکرد. اما اگر بخوایم معقول باشیم باید بگیم که خاطره ریچی رو گرامی میداریم که سی رو ساخت هرچند که میدونیم اگر ریچی سی رو نمیخواست، یک نفر دیگه زبون مشابهی اختراع میکرد چون وقتش بود.
بازی های جدید هم که همینطور می یان دیگه
سیاهچالهای درمدور منشتر شده… اگر یادتون باشه قرنها قبل لرد سیاهی ها درمدور توسط مبارزین شجاع دستگیر شد و در سیاهچالهای پیچ در پیچ به بند کشیده شد. حالا زنجیرهای جادویی ضعیف شدن و قدرت درمدور در حال افزایشه. زمین در آرزوی یک قهرمان جدیده. یک جادوگر که بتونه دوباره آرامش رو به زمین برگردونه.
این بازی یک بازی روژلایک است. یعنی بازیهای مبنی بر نوبت که توی سیاهچالههای پیچ در پیچ میگذرن که به شکل اتفاقی ایجاد میشدن با جونورهای متنوع و انواع گونهها و مرگ کامل… یعنی اگر بمیرین همه چیز از صفر صفر شروع میشه.
اگر به این سبک بازیها که سالها توی محیط متنی بازی میشد علاقمند هستین یا میخواین یک نمونه ۲۰۱۱ش رو امتحان کنین، از مخازن اوبونتو با پنج دلار دانلودش کنین. اگر هم دنبال گرافیک و این حرفها هستین که خب برین سراغ Oil Rush Beta که تازه منتشر شده. + و +
اف اس اف علیه ویندوز ۸
جریان سخت افزاری ویندوز ۸ رو که همه میدونیم دیگه: خلاصه یکطرفهاش اینه که مایکروسافت درخواست کرده سختافزارها طوری ساخته بشن که به جز ویندوز هشت چیز دیگهای رو بوت نکنن. اما بنیاد نرمافزارهای ازاد هم داره نیروهاش رو جمع میکنه. اونها یک کمپین راه میندازن برای تحریم سختافزارهایی که کاربرانشون رو از اصلیترین حق کاربری شون یعنی بوت کردن کامپیوترش با سیستمعاملی که خودشون انتخاب می کنن محروم میکنه و در عین حال در حال لابی کردن هستن با سازندگان لپتاپها برای اضافه کردن گزینه بای پاس کردن بوت امن توسط کاربر. +
همچنین چاپ شده در اعتماد بیست مهر ۱۳۹۰
ما که بچه بودیم، ربات یک کلمه خارجی نامانوس بود که میگفتند به جای آن واژه غریب، بهتر است از عبارت «آدم آهنی» استفاده کنیم. اما ترکیب آدم آهنی مستقل از خندهدار بودن، خیلی زود رابطهاش را با جهان واقعی از دست داد. نمونههایی که در کارخانهها شروع به کار کردند فقط یک بازو بودند که اصلا شبیه آدم رفتار نمیکردند و نمونههای آزمایشی که شبیه آدم ساخته میشدند، دیگر آهنی نبودند. نمونههای پیشرفته گروه اول در حال از دست دادن بیشتر و بیشتر آدمیتشان هستند و نمونههای پیشرفتهتر گروه دوم در حال از دست دادن بدنشان.
سیری نرمافزار به اصطلاح هوشمند موبایلهای جدید اپل است. یک منشی شخصی در تلفن همراه که اگر لهجه قابل قبول آمریکایی یا بریتانیایی داشته باشید، میتواند صحبت انگلیسی شما را اول به متن تبدیل کرده و بعد واقعا آن را درک کند. اگر از خانم سیری بپرسید «سیری کیست؟» بسیار موقر جواب میدهد که «دستیار شخصی متواضع شما». اگر به او بگویید «سر راه یادآوری کن که گل بخرم» این را به خاطر خواهد سپرد و وقتی به مغازه گل فروشی نزدیک شدید آن را یادآوری خواهد کرد یا اگر به او بگویید «به لیلا اسمس بزن و بگو بلیت همواپیما را خریدهام» اینکار را خواهد کرد. سیری حتی میتواند به شما جواب بدهد که «پنجاه ریال قطری چند دلار است؟» و این یعنی کاملا حرفهای شما را میفهمد.
اما این معجزه چطور اتفاق افتاده؟ با انباشت اطلاعات و اجازه دسترسی سریع و آسان به آن. شاید برایتان جالب باشد که گروهی از هکرهای جبهه مقابل (یعنی آندرویدیها) تصمیم گرفتند برنامهای مشابه سیری برای سیستمهای غیراپلی بنویسند و تنها پس از گذشت هشت ساعت، به نمونه مشابه رسیدند: برنامهای که میتوانید با آن حرف بزنید و جوابهایی هوشمندانه به سوالهای شما میدهد. بحث این است که آنقدر اطلاعات در اینترنت انباشت شده و آنقدر مکالمه در آن صورت گرفته که در مورد فکتها (مثلا اینکه تاخیر فلان خط هواپیمایی معمولا چقدر است یا نزدیکترین گل فروشی کجاست) یک بانک اطلاعاتی وجود دارد و در مورد همه سوالها قبلا مکالمه شده و جوابی در جایی پیدا میشود. اگر از ایریس (که فقط در هشت ساعت نوشته شده) بپرسید «چرا جوجه از خیابان رد شد؟» خواهد گفت «برخی میگویند چون میخواست به آنطرف خیابان برود». این جواب از جایی در اینترنت برداشته شده. اگر سوال معقولتری مطرح کنید و مثلا بپرسید «خواص چای سبز چیست؟» جواب از منبعی معقول تر مثل ویکیپدیا برخواهد گشت.
اما فرق این برنامهها با نمونههای قدیمیتر در شخصیت آنها است. سیری فقط یک موتور جستجو نیست بلکه برای خودش انسانی مستقل است که او را از یک برنامه، به یک منشی واقعی تبدیل میکند. هنوز انتقادات در مورد جنسیت سیری جریان دارد. برخی میگویند زن بودن سیری و تواضع بیش از حدش، تکرار نقشهای جنسیتی همیشگی است و محکمتر کردن نقش فرودستی زنان در ذهن آدمها. برخی هم انتظار دارند اپل به زودی گزینه انتخاب جنسیت منشی را در اختیار کاربر بگذارد و این احتمال هم وجود دارد که در قدم اول جنسیت بر اساس کشورها توزیع شود باشد اما به هرحال چیزی که در آن هیچ شکی نیست این است که حضور سیری فتح بابی بوده برای واقعیت پیدا کردن مفهوم ربات در نقش یک انسان واقعی؛ آنهم یک ربات کاملا متعالی. یک ربات بدون بدن.
پرینس آف پرشیا رو همه کسانی که سنی ازشون گذشته یادشون هست. البته از روی نمونه پی.سی. و داس که خودش مال سال ۱۹۸۹ بود. حرفهای ها چیت کد MEGAHIT رو هم حتی ممکنه یادشون بیاد. اما اصل این بازی برمیگشت به دورانی خیلی خیلی دورتر حتی از اون زمان و مربوط بود به یکی از اولین کامپیوترهای خونگی جهان (اپل ۲ که استیو وزنیاک طراحی کرده بود).
حالا یک آدم جالب وبلاگی راه انداخته به آدرس PoPc64.blogspot و داره سعی می کنه کدها که تازه منتشر شدن رو روی کمودور ۶۴ خودش اجرا کنه. برای جوانان بگم که کمودور ۶۴ یکی از موفقترین کامپیوترهای خونگی جهان بود و من هم یکی اش رو داشتم که البته بر می گردی به سن و سال.
اما چرا؟ هکرها یک جواب ساده دارن… چون می تونیم. اینکار بامزه است. یک چلنج علمی و فنی و مثل حل کردن یک پازل بسیار جذاب. آدم ها برای شاد بودنشون برنامه میخوان. خودشون رو سرگرم می کنن و جزو گروههای اجتماعی می شن و لذت می برن و گاهی به همدیگه هم کمک می کنن. مثلا این دوستمون این ایده رو از X Party گرفته. یک کلوپ طرفداران نوستالژیک کمودور ۶۴ که جمع شدنش دور هم برای خودشون لذت بخشه. خلاصه اینکه اگر اونقدر گیک هستین که پورت شدن یک بازی زمان اپل ۲ رو روی یک کامپیوتر کمودور ۶۴ کلاسیک دنبال کنین، سری به سایتش بزنین. جالبه.
در زمانهای خیلی خیلی دور، من یک تست ترجمه کرده بودم. اسمش بود تست سلامت فلسفی. چند وقت پیش یکی از بچهها سراغش رو گرفت و در فایلهای قدیمی که گشتم پیداش کردم و خوشحال شدم و گذاشتم توی برنامه که دوباره به عنوان یک خاطره و به عنوان بهانهای برای تفکر دوباره، راهش بندازم و حالا بالاخره اینکار انجام شده:
تست سلامتی فلسفی حاوی ۲۰ تا سوال است که میتونین بهش با «موافقم» یا «مخالفم» جواب بدین. برنامه بر اساس اعلام نظر شما، تخمینی میزنه از تنش فلسفی ذهنتون و بهتون کمی مواد خام میده برای فکر کردن.
نکته مهم اینه که حواسمون باشه تست معنای عجیب و غریبی نداره. سوالها هم «درست» و «غلط» ندارن. راحت نظرتون رو بگین و جواب ها رو بخونین و اگر لازم بود فکر کنین و اگر لازم بود لبخند بزنین.
بحثها، سوالها و حرفهای مربوط به اون تست رو هم توی کامنتهای همین مطلب در میون بذارن.
روز خاصیه. الان جدی اش نمی گیرم ولی قول می دم یک زمانی که بزرگتر شدیم، از این روزها حرف خواهیم زد. کشمکش مردم با حاکمان به نظرم هیچ وقت اینقدر جهانی نبوده. از دیکتاتوری های خاور میانه تا قلب سرمایهداری مردم دارن کشمکش میکنن. یک طرف با دیکتاتورها و یکطرف با سیستمهای سرمایهداری. اینطرف اسلحه دیکتاتور تانک است و شکنجه و اعدام و زندان و بیکار کردن آدمها و گرسنگی دادن به مخالفین و غذا انداختن جلوی طرفدارها و اون دور دورها اسلحه حاکمان تبلیغ است و تلویزیون و رسانه و خرید و کردیت کارت و رویای آمریکایی.
آسانژ برای جنبش اشغال لندن سخنرانی می کنه. عکس مال دیروزه که پلیس سراغش می یاد و ماسک ناشناس به صورتش زده + و +.
اسراییل بیشتر از هزار نفر اسیر رو آزاد می کنه تا یک اسیرش رو پس بگیره. من هیچ وقت نفهمیدم این خوبه یا بد. از یکطرف تحقیر آمیزه به خاطر مقایسه جون یک اسراییلی با هزار فلسطینی و از یک طرف هم خب بالاخره هزار نفر آزاد شدن. فعلا لیست ۴۷۷ نفر اعلام شده. فلسطین خوشحاله که آدمهایی که به اتهام برنامه ریزی تروریسم محکوم بودن – گاهی به حبس ابد – و یکسری که شاید هیچ گناهی نداشتن ، دارن بر می گردن و اسراییل هم خوشحاله که داره نشون می ده که به هر شکلی برای حفظ جون و آزادی تک تک سربازهاش واستاده. ما هم نگاه می کنیم ببینیم به کجا می رسن. +
تانک دوست و برادر بشار اسد به روی مردم شلیک می کنه که البته خب حتما لازم بوده دیگه و فیلم کاملا واضح نیست (مثلا صورت راننده تانک مشخص نیست که حتما سرباز بشار اسد است یا مردم یک تانک رو دزدیدن به خودشون شلیک کردن که مظلوم نمایی کنن) ولی به هرحال فیلمی بسیار دردناکه. تا این لحظه بیشتر از ۳۰۰۰ نفر در انقلاب سوریه مردن. ایده بشار اسد ادامه کشتاره و جهان داره دنبال راهی می گرده برای متوقف کردنش اما روسیه و چین پشت حزب بعث واستادن مثل شیر تا جایی که بشار اسد توی عکس فیسبوکش، با پرچم این دو کشور ژست گرفته. + (حاوی صحنههای مرگ)
دیروز در یمن ده نفر کشته شدن. خیزش صلح آمیز مردم و کشتارشون توسط حکومت. پادشاه یمن اعلام کرده که از قدرت کنار خواهد رفت ولی کی و چجوری رو نمی دونیم.
اشغال وال استریت جهانی شده و حالا به لندن و نیوزلند و جاهای دیگه رسیده. مطمئنا روشی برای سرنگونی کل نظام سرمایه داری نیست ولی حداقلش اینه که نشون می ده ایدههای چپ، ایدههای ضد سرمایهداری و ایدههای رادیکال زنده است. آدمها دارن به شکل صلح آمیز به سیستمهاشون یادآوری می کنن که حقوق شهروندی باید محترم باشه. توی آمریکا پلیس مجوز استفاده از گاز اشک آور گرفته و مردم رو دستگیر می کنه (و در اکثر موارد بعدا آزاد) تا باعث بشه متفرق بشن. چند هزار نفر سعی می کنن موضع رو حفظ کنن و بهانه هایی مثل «بستن حساب بانکی در فلان بانک» جلوش تجمع کنن. اگر پلیس سراغ دستگیری کسانی بره که می گن می خوان حسابشون رو ببندن، جریان بسیار جذاب خواهد شد چون این آدم ها می تونن از پلیس و بانک به یک سیسمت قضایی شکایت کنن و رسانهها حرف هاشون رو تکرار خواهند کرد +
و غیره و غیره و غیره