چاپ شده در اعتماد
اکثر ما ایرانیها درک صحیحی از مفهوم آزادی بیان نداریم. طبیعی هم هست. این مفهوم نه هیچ گاه تدریس شده و نه هیچ گاه تبلیغ. البته خوشبختانه این روزها افراد بیشتر و بیشتری المانهای دموکراسی را پذیرفتهاند و از چیزهایی مثل مردمسالاری یا آزادی بیان و اهمیت آن در جوامع حرف میزنند و دشمن را محکوم به عدم رعایت آنها میکنند. اما مستقل از بحث استفاده ابزاری، چه ایراد دیگری به این بحث وارد است؟
بگذارید مثالی از دنیای خارج بزنم. مثالی که اجازه صحبت آزاد در مورد آن را داریم. هفته گذشته شبکه اجتماعی توییتر برای اولین بار دسترسی یک کاربر به سایت را به درخواست یک دولت خارجی قطع کرد. کاربر مزبور در شناسهاش تبلیغات مربوط به نئو-نازیها را ارسال میکرد و نوشتههایش پر بود از تبلیغات فاشیستی. این تبلیغات بر اساس رای مردم در آلمان ممنوع هستند. دولت آلمان با استناد به این قانون دموکراتیک، از توییتر خواست این اکانت را مسدود کند و توییتر به عنوان یک شرکت خصوصی آمریکایی پس از مدتی به شکلی نصفه نیمه اینکار را انجام داد؛ حالا دسترسی به آن شناسه از داخل آلمان ممکن نیست ولی بقیه مردم جهان میتوانند توییتهای فاشیستی آن را دنبال کنند.
آیا این نقض آزادی بیان است؟ برای ما آزادی بیان خیلی وقتها «گفتن هر چیزی در هر جایی» معنی میدهد که برداشتی کاملا اشتباه است. اگر من یک وبلاگ دارم و فقط به بخش خاصی از نظرات در آن اجازه انتشار میدهم، این سیاست وبلاگ من است نه نقض آزادی بیان چون کسانی که نظراتشان در وبلاگ من پذیرفته نشده حق دارند آن را جای دیگری بیان و حتی تبلیغ کنند. نقل قولی مشهور از قاضی دادگاه عالی آمریکا الیور هولمز میگوید «آزادی بیان این نیست که اجازه داشته باشید در یک سالن شلوغ فریاد بزنید ‘آتش’». آزادی بیان اجازه داشتن و تبلیغ عقیده است و به طور مشخص حقی سیاسی است.
حالا بحث را یک پله سختتر میکنیم. در شرایط آزاد، قبول داریم که افراد یک کشور باید دسترسی برابر به رسانههای دولتی داشته باشند و بخشی از وظایف هر دولت باید دادن رسانه به عقیدههای مختلف درون کشور و حمایت از رشد آنها باشد. تنها محدودیت این جریان چیزهایی مانند نفرت پراکنی است و مکانیزم محدود کننده هم تنها و تنها قوانینی که در پروسههای دموکراتیک ایجاد شده و در پروسههای دموکراتیک قابل مخالفت و تغییرند. اما در مورد یک شرکت خصوصی وضع به چه منوال است؟ آیا سایتی مانند توییتر یا فیسبوک اجازه دارند تصمیم گیری کنند که چه چیزی در آنها قابل انتشار است یا نیست؟ طبق بحث قبلی باید این اجازه را داشته باشند چون یک شرکت خصوصی هستند که حق تصمیمگیری در مورد محتوای منشتر شده توسط خودشان را دارند و اگر کسی میخواهد چیزی منتشر کند که خارج از این سیاست است میتواند سراغ سایتهای دیگر برود یا حتی سایت خودش را ایجاد کند. اما! اما امروزه این شرکتهای خصوصی عملا به بزرگترین رسانهها تبدیل شدهاند و انحصاری که دارند اجازه رقابت را تا حد زیادی حتی از دولتها هم گرفته است. در این مورد خاص، توییتر صریحا اعلام کرده که درخواست دولت آلمان برایشان معتبر نیست و شناسهها تنها پس از بررسی داخلی و اجماع درونشرکتی مسدود میشوند.
این تغییری بزرگ در وضعیت جهان غرب است. حالا شرکتهای خصوصی کنترلی بسیار بیشتر از دولتها بر چرخش اطلاعات و اینکه چه افرادی در کجای دنیا میتوانند چه اطلاعاتی دریافت و ارسال کنند دارند. مثلا در حال حاضر بنا به تصمیم توییتر افراد آلمانی نمیتوانند توییتهای آن شناسه نئونازی را مشاهده کنند ولی بقیه جهان این حق را دارند و این مسالهای جدی است برای طرفداران آزادی بیان. شاید واقعا لازم باشد ملتهایی که آزادیهای پایهای آزادی بیان در کشورشان را تثبیت کردهاند به سراغ قدم بعدی بروند و قوانینی برای رسانههای جمعی تصویب کنند چرا که ظاهرا کنترل دولتی بر جریان اطلاعات دیگر نه تضمین کننده این است که چه چیزی دیده شود و نه تضمین کننده اینکه چه چیزی از مردم باید مخفی بماند.