مک بوک پروی دزدیده شده‌ای که به ایران رسید

احسان لینک جالبی رو برام فرستاده در مورد ماجرایی که این دو روز سر و صداش زیاد شد:‌ یک انیماتور لندنی که لپ‌تاپ گرون‌قیمت مک بوک پرو و آیپدش به سرقت رفته، می‌گه اونها توی ایران هستن.

ماجرا این بوده که دام دلتروتو روز ۴ فوریه به خونه‌اش در لندن می‌ره و می‌بینه لپ تاپ گرونقیمت مک بوک پرو و همچنین آیپدش دزدیده شده. خوشبختانه اون به جای اینکار رو هر روز به فردا بندازه، همون زمان که لپ تاپ دستش بوده روش برنامه‌ای نصب کرده بود که در صورت سرقت می‌تونست اطلاعات مکانی لپ تاپ بعلاوه تصویری که وب کم می‌بینه رو براش ایمیل کنه.

این برنامه جذاب یک ماه ساکت بوده اما بعد از یک ماه، اولین ایمیل دریافت می‌شه. عکسی از یک زن که من و شما راحت می‌تونیم تشخیص بدیم ایرانیه بعلاوه مکانی در تهران همچنین برنامه نشون می‌ده که این خانم، مک بوک پرو رو بیشتر از همه برای گوش کردن به موسیقی خواننده‌ای به اسم دایان و ناصر زینالی استفاده می‌کرده.

صاحب اصلی مک‌بوک به پلیس انگلیس مراجعه می‌کنه ولی بعد از بردن اسم «تهران» اونها می‌گن که امکان پیگیری جریان رو ندارن چون ایران خارج از حوزه کاری اونها است و تنها امکان گزارش به پلیس بین الملل است. البته اگر فکر می کنین پلیس بین الملل چیز خیلی خفنیه اشتباه می کنین (: گزارش به پلیس بین الملل مثل نوشتن یک نامه از یک اداره پلیس به یک اداره دیگه است که اگر صلاح دونست به شما توجه کنه و معلومه که چنین گزارشی تقریبا محاله مورد رسیدگی کسی قرار بگیره.

آقای دام که از روندهای قضایی و بین المللی ناامید می‌شه، می ره سراغ فعالیتی خشن تر؛ یک وبلاگ در تامبلر که عکس ها و مکان‌های مربوط به این «دزدی» رو توش منتشر می کنه تا حداقل فشاری باشه به صاحب جدید لپ تاپ.

اما آیا واقعا این دختر رفته لندن لپ تاپ رو دزدیده؟ احتمالا نه. این خانم با دام تماس می‌گیره و می گه اونم این لپ تاپ رو خریده و هیچ وقت نمی ‌دونسته که دزدی است و اظهار می کنه که حاضره لپ تاپ رو به صاحب اصلی برگردونه ولی جریان یک قدم دیگه هم ادامه پیدا می‌کنه: صاحب اصلی که فهمیده اشتباه کرده که اونهمه عکس خصوصی این آدم‌ها رو روی اینترنت گذاشته و بهشون گفته دزد؛ لپ تاپ رو به عنوان معذرت خواهی بهشون می‌ده و می‌گه می‌تونن نگه‌اش دارن و یک داستان گیکی، سیاسی/اجتماعی به خوبی و خوشی تموم می‌شه (:

درس‌های اخلاقی رو من بگم؟

۱) لازم نیست من توی این مطلب از اون عکس‌ها بذارم. نفر اول حاضره لپ تاپش رو بده به عنوان معذرت خواهی که عکس یکی از ایران رو گذاشته پس بهتره ما هم احترام بذاریم.

۲) پیش فرض‌ها خطرناکن. ایران از نظر یک انگلیسی یک کشور اسلامی جهان سومی خاورمیانه‌ای است و الان طرف متاسفه که فکر نکرده ممکنه ما هم مثل هر کس دیگه این لپ تاپ رو خریده باشیم بدون اینکه بدونیم دزدی است.

۳) در این خبر «ایران» قفط از این نظر مهمه که من و شما ایرانی هستیم و در نتیجه این خبر برامون جالبتر از بقیه دنیا است. این اتفاق می تونست با هر کسی در هر جایی بیافته.

۴) می تونیم لبخند بزنیم از یک اتفاق بامزه باحال؛ بخصوص با پایان خوشش.

۵) و از همه مهمتر: برنامه های خودتون رو نصب کنین. اگر کسی برنامه ای می شناسه که خوبه بگین که همین زیر بنویسم (:

معرفی:

یکی از برنامه های خوب که روی سیستم های مختلف هم اجرا می شه Prey است.

دینگ دانگ! جادوگر مرده!

جادوگر شهر اوز

مردن بعضی‌ها، بعضی‌ها رو خوشحال می‌کنه. گاهی لازمه موتور سوارهای چماق به دست بریزن توی خیابون و جلوی خوشحالی مردم رو بگیرن و گاهی تابلو می زنن سر در مدرسه و مردن فلانی رو تبریک می‌گن.

مردن تاچر هم با همه سیاست‌های ضد حقوق بشری‌اش (مثلا معامله با رژیم تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی و به شکست کشوندن تحریم‌های اروپایی علیه اون کشور یا حمایتش از دیکتاتوری در آمریکای لاتین یا سرکوب ایرلند شمالی‌ای‌ها یا بستن اتحادیه‌های کارگری و …) باعث شده عده‌ای جشن بگیرن تا حدی که احزاب انگیس از طرفدارانشون خواستن این مرگ رو رسما جشن نگیرن.

اما اینها به کنار، توی مردن تاچر شاهد یک اتفاق جالب بودیم. آهنگ آخر فیلم «جادوگر شهر از» به اسم «دینگ دانگ! جادوگر مرده» که در مورد مرگ یک جادوگر است در کمتر از بیست و چهار ساعت پس از مرگ مارگارت تاچر تبدیل شد به یکی از ده آهنگ پر فروش آیتونیز و در فروشگاه آمازون هم بین تک آهنگ‌ها رسید به آهنگ دوم و پیش بینی می‌شه در حینی که من اینو می‌نویسم و شما می‌خونین، حتی تبدیل شده باشه به رده یک آهنگ‌های پر فروش هفته – بخصوص که یک کمپین فیسبوکی داره مردم رو تشویق به خریدن این آهنگ می‌کنه.

نگاهی به یوتوب هم روند مشابهی رو نشون می ده. این ویدئو شدیدا در حال دیده شدنه (مثلا اینجا و خیلی جاهای دیگه) و توی کامنت‌ها کلی در این مورد بحث می شه که آیا در یک نظام سالم ما حق داریم مرگ یک آدم رو جشن بگیریم یا نه؟ بحث عجیب و سختی است که خوبه یکبار حداقل از یک منظر دیگه بهش بپردازیم ولی حداقل الان برای من بخش جالبتر دیدن هجوم مردم برای خرید آهنگ شاد مرگ جادوگره و به یاد همگان برگشتن این آهنگ هفتاد و چهار ساله و فکر کردن به صاحب حق معنوی اثر که یکهو با یک پول جدید جالب روبرو شده که احتمالا در مرگ آدم‌های دیگه ای که جماعتی ازشون متنفر بودن هم تکرار خواهد شد. این رو بذارین کنار فروشگاه‌هایی که تی‌شرت‌هایی با نوشت «Death» می فروشن و مدعی هستن که فروششون بسیار خوبه تا ببینین این سرمایه داری لیبرال چطوری همه چیز – حتی مادرش رو – اینقدر راحت به پول تبدیل می کنه و لبخند می زنه (:

رادیو گیک شماره ۲۴ – ایستگاه‌های اعداد یا همون جاسوس های دولت های ضاله و پدهای یکبار مصرفشون

بعد از مدتی، یک شماره ویژه داریم برای گیک‌هایی که جاسوسی دوست دارن، برای گیک‌هایی که می دونن رادیو چیه و موج گیرنده رادیوشون رو می چرخونن و به صدای جاسوس های سراسر جهان گوش می دن

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_024_numbers-stations.mp3]

دانلود نسخه ام پی تری
دانلود نسخه آزاد او جی جی

مشترک رادیو گیک بشین


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز


توجه: اینها یادداشت های شخصی من هستن… برای اینکه سر و ته پیدا کنن باید به برنامه گوش بدین (:

ایستگاه های اعداد یا ایستگاه های جاسوسی رادیویی


[نمونه ها]

توی دنیا دستگاهی هست به اسم رادیو… رادیوی اینترنتی نه. یک دستگاه فیزیکی که یک پیچ یا تنظیم داره.. اونو که می چرخونین یک سیم پیچ می چرخه و فرکانس های خاصی رو دریافت و دیکد و پخش می کنه.. چیزی شبیه:

[صدای رادیو تنظیم شدن و رسیدن به یک ایستگاه]

ولی اگر رادیو رو روی موج کوتاه تنظیم کنین و پپیچ رو بچرخونین کاملا این احتمال هست که برسین به چنین چیزی:

[نمونه]

و موهای بدونتون سیخ بشه… به اینها می گن Numbers Stationها یا Number Stationها… چیزهایی که هیچ کس نمی دونن چیه. یعنی من و شما نمی دونیم چین و چی می گن ولی چرخوندن یک رادیوی موج کوتاه که کار ساده ای نیست و تقریبا باید مطمئن بود که از ما بهترونن پشت این رادیوها هستن. این ایستگاه های موج کوتاه معمولا برنامه های عجیبی دارن. این رادیوها با پروژه ای به اسم پروژه کونت مشهور شدن.. جایی که فرناندز در شبی که خوابش نمی برد پیچ رادیو رو پیچوند و صداهای عجیبی شنید

[نمونه]

اون شب های بعد رو هم بیدار موند و حتی روزها دستش رو از پیچ رادیو جدا نکرد تا ایستگاه های بیشتر و بیشتری رو کشف کنه. ایستگاه هایی که نمی دونست از کجا پخش می شن.. این ایستگاه ها حتی در فهرست های رسمی تخصیص فرکانس رادیویی هم ثبت نشده بود و ظاهرا برای هیچ مقام رسمی بودنشون اصلا مهم نبود… فرناندز مدت ها به این صداها گوش داد و ضبطشون کرد و بعد مجموعه پنج سی دی ای از اونها رو منتشر کرد که توجه دنیا رو به خودش جلب کرد و صداهای دیگه ای از رادیوهای تمام جهان به سمتش روانه شد…

[صدا]

اکثرا یا یکسری حروف رو می گن. یا یکسری عدد رو پشت هم ردیف میکنن . اونهم با صداهای مونوتون یک خانم، بچه یا گاهی مرد و حتی گاهی صداهای رباتیک. بعضی از این ایستگاه ها برای سال ها فعالیت کردن و بین هر دو تا برنامه رو با یک آهنگ خاص مشخص می کنن… تقریبا همه این ایستگاه ها سر ساعت یا سر نیم ساعت شروع به پخش می کنن. اول یک صدای ورودی پخش می کنن تا بفهمیم که اعداد دارن شروع می شن و بعد خوندن کدها شروع می شه. این کدها گاهی اعداد هستن مثل:

[ یک کد عددی]

و گاهی code nameهای رادیو آلفابت که برای هر هر حرف یک کلمه خاص استفاده می شه. دقیقا همونطور که من بخوام پشت تلفن بگم «ملس» می گم «م مثل من، ل مثل لینوکس، س مثل سلام» یک کد استاندارد هم هست برای تک تک حروف انگلیسی که همیشه با اونها دقیقا می گن منظورش ان است یا ام یا تی یا بی… این ایستگاه ها اینطوری حرف می زنن:

[ یک نمونه آلفا رومئو]

این حروف معمولا توی دسته های پنج تایی یا شش تایی گروه بندی می شن که شنیدنشون راحت باشه و بعد از تموم شد پیام معمولا صدایی پخش می شه که نشون بده پیام تموم شده. مثلا ممکنه یک ایستگاه بگه «end» یا یکی دیگه پنج تا صفر اعلام کنه تا بگه پیامش تموم شده.

مجله تایم می گه که این ایستگاه‌ها بعد از جنگ جهانی دوم ظاهر شدن.

[صحبت های دقیقه سه از فایل سال ۲۰۰۴]

ولی اینا چین؟ تنها استدلال معقول «ارتباط با جاسوس‌ها» است. اول بذارین نگاهی به تاریخشون بندازیم که توسط سایت کونت جمع آوری شده.
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Conet_Project

سایت پروژه کونت سعی کرده حجم زیادی از این ایستگاه ها رو زیر نظر بگیره و صداهاشون رو ضبط کنه و مدعیه که صداهایی رو از زمان جنگ جهانی اول به بعد داره. اگر این واقعیت داشته باشه باید قبول کنیم که این ایستگاه‌های اعداد، جزو اولین رادیوهای موج کوتاه جهان هم بودن. همیشه هم ادعا شده که کاربرد این رادیوها برای جاسوس ها است. یعنی اگر من در یک کشور هستم که جاسوس هایی در کشور دیگه دارم، بهترین شیوه ارتباط یکطرفه با اونها یک رادیو است که براشون پیام بفرسته ولی خب مشکل رادیو رو همه می دونیم: همون داستان که تو فیلم جنگی های ما می گن‌ «حاجی نخود بریز رو سر دشمن». خب واقعا دشمن اگر این جمله رو بفهمه متوجه این تیکه نمی شه که منظور از نخود گلوله / توپ و این چیزها بوده ؟ رادیو خوبه ولی به شرطی که به جز گوینده و مخاطب خاص، کسی متوجه‌اش نشه.

ولی چطور می شه طوری حرف زد که فقط یک نفر بفهمه؟

[نمونه]

جواب چیزی است که بهش می گیم one time pad یا توی فارسی «پد یکبار مصرف». [ توضیح اینکه این چطوری کار می کنه و توضیح اینکه از نظر تئوریک غیرقابل شکستنه اگر درست استفاده بشه و اعدادش واقعا اتفاقی باشه و ذکر سال ۴۴-۴۵ که شکسته شده بود مال آلمان ها به خاطر اعداد غیر اتفاقی و اینکه روش رسمی ارتباط بین آمریکا و روسیه بوده بعد از بحران موشکی کوبا – پد ها در سفارت خونه ها دست به دست می شدن].

پس با داشتن یک پد یکبار مصرف و دادنش به جاسوس، یک کشور می تونه بدون هیچ نگرانی از فهمیده شدن رمزش، برای جاسوسش هر جای دنیا که هست پیامی بفرسته که همه می تونن بشنون ولی فقط اون می فهمه (اینترنت؟ اولا قدیم نبوده بعد ممکنه شنود بشه یا قطع بشه و نیاز به وسایل پیشرفته تری داره که شاید توی یک روستا نباشه و …). یکی از استدلال هایی هم که شدیدا تقویت می کنه نظریه جاسوسی رو، تغییر بسیار مشهود رفتار و تعداد کدهای مخابراه شده توسط این ایستگاه ها است در اتفاقات مهم جهان از جمله کودتای ۱۹۹۱ ماه آگوشت توی شوروی.

البته نظرات دیگه ای هم در مورد این رادیو ها هست. بازم بحثی مشابه چیزی که در مورد جاسوسی گفتیم: ارتباطات یک طرفه رمزنگاری شده که تقریبا هر کسی بتونه در هر شرایطی پیام رو دریافت کنه اما اینبار فرستنده‌ها گروه‌های قاچاق مواد و فعالیت های غیرقانونی هستن که فرستنده هاشون رو وقتی لازمه یا سر وقت های توافق شده با قدرتی خیلی کمتر روشن می کنن و کمی اطلاعات می فرستن و بعد اونو می بندن تا جاشون با مثلث سازی قابل کشف شدن نباشه اما با توجه به تعداد خیلی زیادی ایستگاه‌های فرستنده اعداد که ده‌ها ساله دارن فعالیت می کنن، این نظریه بسیار ضعیف تر از نظریه ارتباط دولت ها با جاسوس هاشون است.

بحث قدرت هم هست.. دولت ها می تونن با قدرت خیلی بیشتری رادیوهاشون رو پخش کنن. البته امواج یک رادیوی قدرت پایین فرکانس بالا (موج کوتاه) هم می تونه به راحتی دور دنیا رو بچرخه و حتی بعد از تداخل امواج و نویز و غیره بازم با یک آنتن مناسب قابل دریافت باشه اما در عمل جاسوس ها یا همکارهای قاچاقچی‌ها دسترسی به رادیوهای معمولی با آنتن های مرسوم خودمون دارن و در نتیجه اگر قراره مطمئن بشیم که هر جاسوسی تقریبا هر جای دنیا با هر رادیوی معمولی می تونه امواج ما رو دریافت کنه باید حداقل نیم میلیون وات قدرت رادیومون باشه که از توان قاچاقچی های مرسوم خارجه (:

اطلاعات رسمی در مورد این رادیوها خیلی کمه ولی در ۱۹۹۸ «دیلی تلگراف» از زبون مسوول دولتی در تخصیص امواج رادیویی گفت «این ایستگاه های اعداد همون چیزی هستن که فکر می کنین. مردم نباید در موردشون خیلی کنجکاو باشن و این هم برای استفاده عموم مردم نیست».

ولی در مورد این رادیوها چی می دونیم؟ آیا کسی جاشون رو پیدا کرده؟ آیا فهرستی ازشون هست؟ ..

[نمونه]

کسانی که جدی تر این رادیوها رو دنبال می کنن سعی کردن لیست هایی ازشون درست کنن و براشون اسم بذارن. مثلا یکی از مشهورترین اونها «لینکلن شایر پوچر» است. این اسم رو روش گذاشتن چون بین کدها دو بار اول آهنگی به همین اسم رو پخش می کنه

[صداش رو بذارم: http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lincolnshire_Poacher]

یا مثلا ایستگاهی به اسم مگنتیک فیلد بین کدهاش آهنگ های الکترونیک ژان میشل ژار فرانسوی رو پخش می کنه. مورد جالبتر ایستگاه Atención ه که از ارسال اطلاعاتش رو با کلمه اسپانیایی Atención شروع می کنه.

همیشه تلاش هایی بوده که فرستنده ها از طریق مثلث سازی پیدا بشن. یعنی یک نفر با سفرهای پر هزینه دور دنیا بچرخه و از قدرت سیگنال و غیره سعی کنه محل رو پخش رو تشخیص بده. البته گاهی هم اشتباهاتی چیزهایی لو دادن. مثلا همین ایستگاه Atención که گفتیم یکبار چنین سوتی ای داد. یکبار حین پخش کدها صدای رادیو هاوانای کوبا در پسزمینه شنیده شد و لو داد که احتمالا پخش کننده رادیو داشته به رادیوی کشورش گوش می داده ولی یادش رفته قبل از شروع پخش رادیوی خودش، رادیوی جیبی اش رو خاموش کنه! معلومه که همیشه می تونه نقشه هم باشه. همچنین در طول سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ کلی مقاله توی مجله های الکترونیک چاپ می شد که علاقمندها سعی می کردن با سفر در طول آمریکا و دیدن قدرت سیگنال و تکنیک مثلث سازی، مکان دقیق پخش سیگنال های بعضی از این رادیوها رو کشف کنن و اکثرا هم می رسیدن و یک مرکز آموزش نظامی در ویرجینیا به اسم وارنتون.

ولی داستان ما با Atención تموم نشده. یک موزیک گوش بدین تا به سراغ داستان تنها ایستگاهی بریم که رسما متهم شد به وسیله ای بودن برای ارتباط با جاسوس ها.

[موزیک طولانی ]

گفتیم که ایستگاه Atención ایستگاه مشهوری بود. بیشترین شهرت این ایستگاه از دادگهای اومد در سال ۱۹۹۸. در سال ۱۹۹۸ دولت آمریکا اعلام کرد که یک شبکه جاسوسی کوبا رو کشورش دستگیر کرده… مشهور به شبکه wasp. مسوول پرونده در دادگاه مدعی شد که یکی از افراد دستگیر شده با استفاده از یک رادیوی دستی معمولی سونی اعداد و حروف ایستگاه Atención رو گوش می کرده و می نوشته و بعد با وارد کردنشون در یک لپ تاپ، کد اونها رو باز می کرده. نماینده اف بی آی در این دادگاه شهادت داد که در ۱۹۹۵ از خونه این جاسوس برنامه دیکد کردن ایستگاه Atención رو برداشتن و پیام جاسوس ها رو با اون دیکد می کردن. تمام مذاکرات دادگاه اعلام نشد ولی اف بی آی نشون داد که چطوری می تونه با برنامه اطلاعات ایستگاه Atención رو باز کنه و به این سه پیام برسه:

– به دوستی با جو و دنیس اهمیت بیشتری بدین و اونو پیش ببرین
– تحت هیچ شرایطی مامور ژرمن و مامور کاستور نباید در روزهای ۲۴، ۲۵، ۲۶ و ۲۷م با BTTR پرواز کنند.
– روز زن را با به تمام رفقای زن تبریک می گوییم.

با توجه به سرعت اعلام اعداد در ایستگاه Atención، گفتن هر کدوم از این پیام ها بیشتر از یک دقیقه طول می کشیده.

ولی چجوری می شه جلوی این ایستگاه ها از خودمون دفاع کنیم؟ مثلا اگر من یک دولتی باشم که نخوام جاسوس ها توی کشورم از این ایستگاه ها استفاده کنم چیکار می تونم بکنم؟

[موزیک جدا کننده یا صدای کوتاهی]

ظاهرا تنها روش نوز فرستادن است. مثلا کره شمالی از سال ۲۰۰۶ به بعد شروع کرده به پخش کردن رادیوی دولتی اش (صدای کره) روی فرکانس فرستنده اعداد لینکلن که قبلا ازش صحبت کرده بودیم (یعنی ۱۱۵۴۵ کیلوهرتز) و چند سال قبلش هم دقیقا همین اتفاق در مورد رادیوی روسیه و یک ایستگاه اعداد آلمانی افتاد.

اما به این گوش بدین که گفته می شه در اوج جنگ ایران و عراق اتفاق افتاده:

[نمونه جنگ ایران و عراق]

بله! یک کسی تلاش می کنه درست روی همون فرکانس نویز شدیدی پخش کنه تا کسی که قرارهپیام رو بشنونه نتونه اونو به درستی تشخیص بده. اما چرا اینکار بیشتر انجام نشده؟ یک نظریه اینه که فرستادن این امواج پارازیتی هزینه بر و سخته و مثلا ایران ترجیح می ده اونو روی ماهواره ، رادیو به اصطلاح اسراییل و اینجور چیزها مصرف کنه تا غیرقابل شنیدن کردن چیزی که فقط یک نفر مخاطب داره و تازه معلوم هم نیست چی می شه. یک نظریه که چرا کمتر کشوری روی این امواج پارازیت انداخته هم چیزیه که بهش می گن «توافق جنتلمن‌ها». گفتن اینکه «تو روی مال ما نویز ننداز ما هم روی مال تو نویز نمی ندازیم». یک جور توافق شبیه توافقات جنگ سردی..

[صدایی از رادیوها. ترجیحا طولانی و هیجان انگیز و شاید آهنگ مربوط بهشون]

حالا قبول دارین که این رادیوها با رمزهای احتمالا غیرقابل شکستنشون می تونن برای گیک ها منبع الهام باشن؟ درسته که بعضی سوال‌ها رو می تونیم جواب بدیم (مثلا اینکه چرا این رادیوها حتی در عصر اینرتنت و جی پی جی و ایمیل هنوز اینقدر رایج هستن) ولی کلی سوال هست که هنوز کسی بهش جواب نداده. مثلا اینکه چرا تعداد این رادیوها بعد از جنگ سرد چندان کمتر نشد، اینکه چرا هنوزم کشور چک داره یکی از این رادیوها رو پخش می کنه – مگه چند تا جاسوس توی کشورهای دیگه داره و اینکه چرا این رادیوها به خودشون اجازه می دن گاهی روی فرکانس مخابرات هواپیماهای تجاری یا رادیوهای رسمی کشورها پخش بشن…

[نمونه]

پس اگر در این سال ۲۰۱۳ کامپیوتری دیجیتال اینترنتی رادیویی پیدا کردین،‌سری به موج کوتاهش بزنین یا حتی سراغ لیست های اینترنتی مثل پروژه کونت برین و سر ساعت مقرر رادیو به دست بگیرین و با رازهای جهان همراه بشین. دنیا پیچیده تر ، جالب تر و هیجان انگیز تر از اون چیزی است که معمولا به ما گفتن!

رادیو گیک با شماست که نگاهی عمیقتر داشته باشیم به جهانی که لایه‌های جدی تر از لایه‌هایی داره که روزنامه‌ها ازش حرف می زنن و چیزهایی مهمتر از تعداد هسته‌های موبایل بعدی ما.

منابع برای مطالعه بیشتر:
ویکیپدیا
پروژه کونت
آرشیو پروژه کونت

موسیقی

– آهنگ شاید یه روزی یه جایی از گروه بی بند
– آهنگ وسط تیکه ای از IMANY – You Will Never Know

چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم: ضبط صدای در حال پخش

یپش اومده بخواین صدایی که داره از کامپیوترتون پخش می شه رو ضبط کنین؟ مثلا حین یک بازی بخواین صدای بازی رو ضبط کنین یا بخواین آهنگی که توی یک صفحه وب در حال پخشه رو نگه دارین؟ من الان دلم خواست و لینوکس دارم پس:

  1. چون معماری سیستم درست و لایه به لایه است حتما امکان عملی این کار هست
  2. چون سیستم آزاد و بازه حتما یکی برنامه ای نوشته که اینکار رو می کنه
  3. چون سیستم با جامعه زنده است حتما کسی قبلا اینو نوشته که توش چیکار باید کرد
  4. چون ابزارها بازن حتا من توان این رو دارم که بنا به نیاز خودم تنظیمش کنم

و هر چهار مورد واقعیت داره.

منم مثل خیلی از دوستان برای سیستم صدا از PulseAudio استفاده می کنم پس با زدن

pacmd list | grep ".monitor"

می بینم کدوم دستگاه داره صدا پخش می کنه. مثلا در می یاد:

jadi@jell:/tmp$ pacmd list | grep ".monitor"
	monitor source: 0
	name: 
	monitor_of: 0
		device.class = "monitor"
		alsa_output.pci-0000_00_1b.0.analog-stereo.monitor/#0: Monitor of Built-in Audio Analog Stereo

نشون میده که من باید به این دیوایش گوش بدم. دستور اینکه بگیم «اطلاعاتی که از فلان پالس آدیو پخش می شه رو نشون بده» دستور pacat است (قشنگیش رو دیدین؟ (: )) و در نتیجه دادن خروجی به sox باعث می شه بتونم خروجی رو به فرمت صوتی‌ای که دوست دارم تبدیل کنم:

pacat --record -d alsa_output.pci-0000_00_1b.0.analog-stereo.monitor | sox -t raw -r 44100 -s -L -b 16 -c 2 - "output.wav"

و به همین سادگی هر چیزی که از بلندگوی کامپیوتر در حال پخشه رو دقیقا با کیفیتی که به بلندگو می رسه در لایه پالس آدیو ذخیره کنم.

منبع شکلات بی پایان: پازلی برای ذهن

احتمالا این معما رو قبلا به شکل‌های دیگه دیده بودیم ولی یکی ایده ای خوب داشته برای مطرح کردن جذابترش: منبع بی پایان شکلات:

می دونیم که اینجا بهشت نیست و این واقعیت نداره.. اگر خواستین جواب رو بدونین اینجا رو نگاه کنین.

منبع

در موزه کامپیوترها، بیل‌گیتس برای تکرار عکس تاریخی ۱۹۸۱ مایکرسافت، کنار پاول آلن ایستاد

توی عکس قدیمی سیاه و سفیدشون، بیل گیتس کنار پل الن ریشو ایستاده و با جدیدترین تکنولوژی‌ها محاصره شده: اولین کامپیوترهای دسکتاپ. سال ۱۹۸۱ است. همون سالی که این دو نفر در کمپانی مایکروسافت سیستم عامل داس رو که از یک شرکت دیگه خریده بودن کمی تغییر دادن و به عنوان یک سیستم عامل پی سی روی کامپیوترهای آی.بی.ام. عرضه کردن و مایکروسافت رو تبدیل کردن به اصلی‌ترین شرکت نرم افزاری جهان و بیل گیتس هم شد پولدارترین مرد جهان (که البته حالا پولش رو صرف کارهای خیریه و جالب می کنه).

bill-gates-paul-allen1981

حالا هم این دو نفر دوباره در موزه کامپیوترها کنار هم ایستادن تا دقیقا همون عکس رو بگیرن – با اختلافی سی و سه ساله. در همین اتاق رزومه‌های این دو نفر قبل از تشکیل مایکروسافت به دیوار آویخته شده که حتی حاوی قد و وزن اونها هم هست. گیتس بشر دوست که حالا بخش عظیمی از ثروت ۶۷ مبلیاردی‌اش رو صرف امور خیریه می کنه در رزومه سال ۱۹۸۱ درخواست حقوق ۱۵۰۰۰ دلار سالانه داشته که در مقیاس آمریکا حقوق بسیار کمی حساب می‌شه و آلن هم گفته بوده که می خواد یک «برنامه نویس سیستم» بشه.

گیتس و آلن مایکروسافت

منبع

بازم جمعه‌ها با کاندوم: جایزه صد هزار دلاری بیل گیتس برای کاندومی بهتر

کاندوم هایی بهتربیل گیتس رو می‌شناسیم؛ موسس مایکروسافت و یک نابغه در چرخوندن شرکت‌ها (و نه الزاما یک هکر یا برنامه نویس خوب). بیل گیتس بعد از اینکه مایکروسافت رو بزرگ کرد ازش کناره گرفت که بتونه به بقیه زندگی‌ای که دوست داره برسه و رفت سراغ انواع فعالیت‌های خیریه و تلاش برای ریشه کن کردن مالاریا و کشوندن سوپرمیلیاردرهای دیگه به کارهای عام المنفعه.

حالا هم بیل گیتس و بنیادش از طریق چلنج‌هایی بزرگ برای برنامه سلامت جهانی یک جایزه ۱۰۰هزار دلاری گذاشته برای هر کسی (دانش‌اموز، دانشمند، کارآفرین، ..) که بتونه «دوباره کاندوم رو اختراع کنه».

این مسابقه دنبال کسی می‌گرده که بهش صد هزار دلار جایزه بده. کسی که «کاندوم‌های نسل بعد رو اختراع کنه». می‌دونیم که کاندوم امن‌ترین و ساده‌ترین روش جلوگیری از بارداری و از اون مهمتر انتقال بیماری‌های جنسی (STI/STD) است و حالا هم بیل گیتس مدعی شده اگر کسی ایده‌ای داشته باشه که بتونه این وسیله فوق العاده رو حتی بهتر هم بکنه، صد هزار دلار جایزه پیشش داره.

اگر حس می کنین هیچ ایده‌ای ندارین، موسسه ایده‌های اولیه رو هم براتون نوشته:

مفاهیم دیگر می‌توانند مربوط به افزایش استفاده از کاندوم از طریق چیزهایی مثل راحت‌تر کردن استفاده در مردان و زنان باشند. مثلا بهتر کردن بسته بندی یا طراحی که باعث شوند گذاشتن کاندوم ساده‌تر شود. همچنین مشخصه‌هایی که سعی کنند به جنبه‌های اجتماعی که باعث عدم استفاده از کاندوم می‌شوند نیز پاسخ دهند، مورد نظر هستند.

لازمه آستین‌ها رو بالا بزنین و فکر کنین؟ مشکل کسایی که لازم دارن ولی از کاندوم استفاده نمی کنن چیه؟ اگر ایده خوبی دارین و جدی اش می گیرین ممکنه صد هزار دلار برنده بشین (:

مرتبط: کاندوم‌های اوریگامی

یک سلف برندینگ موفق: به واقعیت پیوستن جیمیل آبی

دروغ اول آپریل و دروغ سیزده بهانه‌هایی هستن برای من که یکی دو روز از اینترنت دوری کنم. نظر من رو بخواین مایی که صبح تا شب تو یه جامعه پر از دروغ غلت می زنیم بهتره برای چند سالی سیزدهم رو روزی اعلام کنیم که توش قراره دروغی نگیم (و البته به جای بیرون رفتن، تنها بمونیم خونه که نیاز به دروغ گفتن تومون بیاد پایینتر).

ولی به هرحال این دروغ سیزده هم مثل ولنتاین داره تبدیل می شه به یکی از چیزهایی که چون خارجی ها دارن مال هم جدی می گیریمش و در حال گسترشه بخصوص توی سایت‌های آی تی. اما امثال یکسری مقالاتی داشتن در این مورد که دروغ سیزده یک فرصت تبلیغاتی / بازاریابی هم هست. شرکت‌ها سعی می کردن توجه‌ها رو به خودشون جلب کنن یا حداقل نشون بدن که چه ایده‌های خوبی دارن که هنوز فرصت اجراش نیست و آدم‌ها هم سعی می‌کردن سوار بر موج خودشون رو بازاریابی کنن.

سلف برندینگ جیمیل بلو

احتمالا از همه موفق‌تر در این وسط شان دالزمان بود که وقتی از بین کلی دروغ سیزده گوگل چشمش به دروغ جیمیل آبی خورد، یکشنبه با کمی سی اس اس کاری پلاگین جیمیل آبی برای گوگل کروم رو داد. این صفحه فوق العاده زشته و هیچ آدم معقولی این رو نصب نمی کنه و نوشتن پلاگین هم سخت نیست.. اما…

اما.. چیزی هست به اسم Self Branding. این آقا با یک ایده خوب با یک کار بی فایده ولی باحال در زمان مناسب کلی کلی خودش رو مطرح کرد. سه و نیم میلیون نفر ویدئوی جیمیل آبی رو دیدن و احتمالا بیشتر از سی میلیون نفر در موردش خوندن و الان دقیقا اکثر سایت‌های تکنولوژی و کسایی که توی این حوزه مهم حساب می‌شن دارن (ماشابل و من و تک کرانچ رو کجا می برین؟) به صفحه اش لینک می دن و اسمش رو می نویسن. این یک نمونه از حرکت موفقی است که می تونه یک آدم عادی رو یکهو به یک اسم مشهور تبدیل کنه که سایت های بزرگ ازش حرف زدن، بهش لینک دادن و در آینده هم خیلی ها تحت عنوان «همونی که جیمیل آبی رو نوشت» بهش اشاره خواهند کرد.

فراموش نکنین که افراد کمی هستن که بتونن ادعا کنن دروغ سیزده گوگل رو به یک واقعیت تبدیل کردن.

مرتبط برای خوندن بیشتر در مورد سلف برندینگ:
پنج قدم برای تقویت برند «شما»
سلف برند در ویکپیدیا