داستان‌های ترسناک دو جمله‌ای

با صدای یک ضربه به شیشه بیدار شدم. اول تصور کردم صدا از پنجره می‌آید اما وقتی فهمیدم صدا از آینه است، عرق سردی به بدنم نشست.

پزشک گفته بود که ممکن است گاهی دست قطع شده‌ام را حس کنم و این از نظر پزشکی پذیرفته شده است. مشکل این بود که هیچ کس به من نگفته بود وقتی دست سردی را حس می کنم که دست قطع شده‌ام را در دستش گرفته باید چکار کنم.

دخترم هر نیمه شب شروع به گریه کرده، جیغ‌های ترسناکی می‌کشد. سر قبرش هم که می‌روم و التماس می کنم خاموش شود، هیچ تاثیری ندارد.

بقیه داستان‌ها در یک ترد ردیت (انگلیسی)