هواپیمای گمشده مالزی و درک ما از نقش بشر به همراه یک نظریه معقول

brain

در مورد هواپیمای گمشده مالزی همه نظریات عجیب ممکن رو می شنویم. از نقشه حساب شده یک سازمان جاسوسی یک کشور بزرگ و قوی تا یک حمله بسیار عجیب و پیشرفته که تونسته باشه هواپیما رو دود کنه تا نقشه ای برای انحراف افکار عمومی از مساله اوکراین و کمتر کسی قبول می‌کنه به سراغ نظریات بسیار ساده‌ای مثل هواپیما توی اقیانوس سقوط کرده و هنوز داریم دنبالش می‌گردیم بره.

چرا؟ به خاطر درک اشتباه ما از توان انسان در کره زمین. ما این توهم رو داریم که کل کره زمین تحت سلطه ما است و تکنولوژی تونسته همه چیز رو کنترل کنه و زیر نظر بگیره و هر لحظه زندگی هر کس و هر چیز در هر جا زیر نگاه ماهواره‌های جاسوسی است و اگر لازم بشه می تونیم با هواپیما و هلیکوپتر و زیردریایی و .. کل دنیا رو دنبال یک جسم خاص بگردیم. اما این باور اشتباهه ؛ همونقدر که نظریه بستن تنگه هرمز با یک نفر آر.پی.جی زن روی یک قایق تند رو اشتباهه و نشون دهنده عدم درک ما از طبیعت و جهان و نقش و اندازه ما در اون.

الان ما تصور می کنیم اگر هواپیما سقوط کنه حتما ماهواره ها اونو می بینن در حالی که این درست نیست. ماهواره‌ها متر به متر زمین رو نگاه نمی کنن. ما فکر می کنیم اگر کشوری بفهمه این هواپیما کجا بوده و کجا افتاده به رسم انسانیت به بقیه می گه در حالی که اینطوری نیست چون هیچ کشوری علاقمند نیست بگه در چه زمانی و با چه دقتی و به چه دلیلی داره کجا رو نگاه می کنه. ما فکر می کنیم تکنولوژی حتما یک کاری کرده که متر به متر حرکت هواپیما به شکل آنلاین در ارتباط با ایستگاه زمینی باشه در حالی که اینطوری نیست و یک هواپیما فقط وقتی اطراف یک برج مراقبت است باهاش حرف می زنه و در مواقع دیگه ارتباطش قطعه مگر اینکه لازم بشه خلبان با جایی صحبت کنه (و این امکان رو داشته باشه) یا ما فکر می کنیم اگر چیزی توی دریا گم بشه (اونهم اندازه هواپیما) ما حتما می تونیم با گشتن پیداش کنیم بدون اینکه دقت کنیم اقیانوس چقدره و توان گشتن ما چقدر.

این برداشت اشتباه ما از کنترل داشتنمون به طبیعت در خیلی جاها دچار مشکل می شه. به عنوان نمونه در ماجرای غرق شدن زیردریایی کرسک اتمی روسیه در سال ۲۰۰۰ که روسیه پیشنهاد کمک آمریکا و انگلیس و نروژ رو رد کرد و گفت خودش می تونه به تنهایی مشکل رو حل کنه و در نهایت همه ۱۱۸ دریانورد مردن، سال ۲۰۰۹ که که پرواز ۴۴۷ فرانسه سقوط کرد و دو سال طول کشید تا بتونیم جعبه سیاهش رو پیدا کنیم و در سطح داخلی هم سال ۹۲ که سه کوهنورد ایرانی در برودپیک مفقود شدن و نتونستیم پیداشون کنیم. مساله اینه که ما در مقابل طبیعت بسیار کوچیک هستیم. درسته که باهوشیم و ابزار ساز ولی اصلا اینطوری نیست که کل جهان زیر سلطه ما باشه. این مساله در اتفاقات طبیعی مثل سونامی و آتش‌سوزی هم دیده می‌شه.

اما این کوچیک بودن هم ترسناکه هم در تضاد با توهمی که ما برای خودمون ساختیم. ما راحت قبول نمی کنیم که در جهان هزاران جزیره هست که هیچ بشری توش زندگی نمی کنه و اگر یک هواپیما اونجا سقوط کنه به راحتی دیده نمی شه، ما قبول نمی کنیم که مساحت اقیانوس هند چیزی حدود ۷۳ میلیون کیلومتر مربع است و واقعا فکر می کنیم تکنولوژی ما می تونه چیزها رو توی اون اقیانوس پیدا کنه و غیر ممکنه ما که اینقدر پیشرفته هستیم جعبه سیاهی بسازیم که فقط تا عمق ۶۰۰ متری آب رو تحمل کنه یا فقط برای سی روز باتری اضطراری داره یا اصولا در ارتباط دائم با مرکز کنترل زمینی نیست. چون ما اینها رو قبول نمی کنیم و اینها تهدیدی جدی هستن برای جهانبینی ما، سعی می کنیم بریم سراغ نظریات عجیبتری مثل اینکه شاید یک سلاح خفن که ما ساختیم هواپیما رو در لحظه دود کرده باشه یا یک سازمان جاسوسی توی جریان دست داشته باشه یا اگر کلا دیگه از توان ما هم خارجه حتما موجودات فضایی هستن (: ما اینها رو قبول می کنیم تا سلامت عقل رو تضمین کنیم – این تضمین سلامت عقل از طریق ساختن داستان‌هایی که موضوعات رو قابل قبول جلوه بدن جزو مکانیزم‌های کاملا شناخته شده ادراک بشر است.

شرلوک هولمز می گفت اگر می‌خواین به جواب چیزی برسیم بهترین راه اینه که چیزهای غیرقابل باور رو از ذهنمون خارج کنیم و تازه کشف می کنیم که جواب خیلی ساده ای وجود داره. نمی‌گم حمله لیزری و دزدی بی سر و صدا و فرود در یک فرودگاه مشکوک ناشناخته و همکاری سازمان جاسوسی روسیه و توطئه سرقت طلاهایی که توی بارها جاسازی شده وجود نداره بلکه حرفم اینه که در صورت نگاه طبیعی‌تر و به دور از توهم کنترل کامل انسان بر جهان، چیزی مثل آتیش‌سوزی در سیستم‌های برقی بسیار محتمل‌تر است. در این نظریه احتمالا یک آتش‌سوزی الکتریکی در هواپیما باعث شده ارتباط قطع بشه (چه از طریق سوختن مدارهای خود رادیو یا تصمیم سریع و صحیح خلبان برای خاموش کردن باس هواپیما به منظور جلوگیری از گسترش آتش‌سوزی) و بعد خلبان سعی کرده هواپیما رو به سمت نزدیکترین فرودگاه ببره و متاسفانه قبل از رسیدن به فرودگاه آتیش‌سوزی گسترش پیدا کرده و هواپیما در اقیانوس سقوط کرده. البته مغز خیلی وقت‌ها ما ترجیح می ده تغییر مسیر هواپیما رو ناشی از تلاش آدم رباها بدونه تا تلاش خلبان برای رفتن به سمت نزدیکترین فرودگاه.