بر مبنای بدی مطلق یک فرد یا دولت، انسان بودن انسان رو فراموش نکنیم

مدت‌ها قبل یک دوست به من یک برچسب «Free Palestine / لفلسطین الحریه» داده بود که هفته پیش اتفاقی تو خونه پیداش کردم و چسبوندم پشت لپ‌تاپم. از همون لحظه آدم‌ها شروع کردن به اعتراض‌هایی مثل «این چیه؟»، «رفتی ور دست آخوندا؟»، «جایی کارت گیره؟»، «می‌دونی همین عرب‌ها آزاد می‌شدن چی می‌شد؟» و …

اینها همون آدم‌هایی هستن که ۴۰ سال قبل که مسابقه فوتبال رو از اسراییل بردیم پر از هیجان شکست دادن اسراییل -حداقل در فوتبال- به خیابون ریختن و شادی کردن.

مدت‌ها است که می‌خوام در مورد حسین درخشان‌ بنویسم ولی نمی‌دونم چطوری باید شروع کنم… حالا این مساله برچسب حمایت از فلسطین، بهم نشون داده که باید چی بنویسم.

من باید بنویسم از اینکه قضاوت‌هامون نباید بر اساس خوبی و بدی مطلق چیزها بنا بشه. شکی نیست که شکنجه بده. شکی نیست که جمهوری اسلامی آدم‌ها رو شکنجه می‌کنه ولی این دلیل نمی‌شه هر حرکت دیگه جمهوری اسلامی رو منفی ببینم. شکی نیست که تهمت زدن بده. شکی نیست که نون به نرخ روز خوردن بده،‌ شکی نیست که در یک نقطه امن نشستن و آدم‌ها رو زیر تیغ سانسور و زندان جمهوری اسلامی فرستادن بده و شکی نیست که افتخار کردن به سفر با هیووس،‌ خوردن نون فعالیت سیاسی معطوف به قدرت و بعد متهم کردن دیگران به همین کارها در حالی که اونها در ایران خیلی خیلی ضربه پذیرن خیلی خیلی بده و من می‌دونم که حسین درخشان همه این کارها رو کرده.

اما این چیزها نباید دلیلی بشن برای قضاوت مطلق. الان از حسین درخشان خبری نیست. شاید دستش با دولتی توی یک کاسه باشه. شاید جاسوس باشه. شاید آزادی خواه باشه و شاید هر چیز دیگه باشه ولی هیچ کس حق نداره بدون خبر و وکیل اون رو محاکمه کنه. می‌گم حق نداره. خب معلومه که شاید زور کسی برسه ولی این زور داشتن، باعث محق شدن نمی‌شه.

کمتر کسی از حسین درخشان و وضعیتش می‌نویسه و این به نظر من نشونه خیلی بدیه. ما حسین رو دوست نداریم. حداقل من ندارم. از نظر خودم این دوست نداشتن منطقیه و اشکالی هم نداره. اما وحشتناک اونجاست که من به حقوق اولیه اون اهمیتی که به حقوق دوستم می‌دم رو ندم.

همین جریان داره در مورد فلسطین اتفاق می‌افته. من فلسطین رو به دلایل متنوعی دوست ندارم. همونطور که همه دوستانی که برچسب لپ تاپ من رو دیدن هم دوستش نداشتن. دوستش ندارم چون بخشی‌اش دنباله رو حکومتی است که آزادی‌های من رو نفی می‌کنه. دوستش ندارم چون در طول چندین سال دائما یاد گرفتم که عرب‌ها دوست داشتنی نیستن. دوستش ندارم چون حس می‌کنم بخشی عظیمی از حقوق من هر ماهه کم می شه تا برای اونها تبدیل به اسلحه و رشوه بشه. دوستش ندارم چون … خیلی چیزها. ولی این اصلا و ابدا نباید باعث بشه از مردن یک آدم زیر بمب خوشحال بشم. این اصلا نباید باعث بشه با مردمش همدردی نکنم. مردی که اونجا می‌خواد بره سر کار ولی با بمب ازش استقبال می‌شه نه درباره حکومت ایران چیزی می‌دونه و نه از من چیزی شنیده و اینکه حقوقم کم می‌شه تا طبق شایعاتی که خیلی‌ها می‌گن – و من حق ندارم واقعیت رو بدونم – اون به این دلیلی که توی فلسطین کار نداره سر ماه بره از سفارت ایران حقوق بگیره، به اون ربطی نداره. همه اینها بده ولی وحشتناکه اگر باعث بشه که من در مقابل مرگ و سرکوب آدم‌ها، بی‌تفاوت بشم و حتی بعضا خوشحال هم بشم. به نظر من، هیچ آدم شریفی حق نداره از توی زندان بودن حسین درخشان خوشحال باشه و بگه «از کجا معلوم که جاسوس اسراییل نباشه» یا «این از خودشونه، بهش بد نمی‌گذره» یا «اصلا از کجا معلوم که الان هاوایی نباشه؟». حسین اگر جاسوس یا قاتل یا هر چیز دیگه هم باشه،‌ حق داره عادلانه محاکمه بشه و همه بدونن کجاست و چه می‌کنه.

من از حق حسین درخشان دفاع می‌کنم و چه مجرم باشه چه آزادی‌خواه، فقط و فقط چون انسانه محق می‌دونمش که ازش خبر داشته باشم و اگر به چیزی محکومه،‌ بدون بی‌خبری و شکنجه، جلوی یک هیات منصفه بی‌طرف و به همراهی یک وکیل مدافع، محاکمه بشه.

در نهایت یادآوری می‌کنم که نصف دیگه این بحث اینه که دفاع از حقوق یک نفر، به معنی موافقت با عقایدش یا قهرمان دونستن اون به خاطر حماقت یک نفر/گروه دیگه نیست. همونطور که فلسطین بد نیست چون حکومت ایران ظاهرا باهاش خوبه، حسین هم خوب نیست چون الان حکومت ایران ظاهرا باهاش بده.

بی‌طرفی شبکه: اصلی برای بقای دموکراسی در محیط دیجیتال

خب بازم یکشنبه و نوشته من در صفحه آخر ضمیمه اعتماد با عنوان بی‌طرفی شبکه: اصلی برای بقای دموکراسی در محیط دیجیتال



فرض کنید امروز عصر که در وبلاگستان مشغول گشت و گذار هستید،‌ متوجه شوید که برنامه اشتراک فایل شما دیگر کار نمی‌کند. به شرکت سرویس دهنده تلفن می‌زنید و جواب می‌شنوید که ترافیک دریافت فایل از طریق برنامه‌هایی همچون تورنت که به کاربران اجازه اشتراک نقطه به نقطه فایل را می‌دهند، بسیار زیاده بوده و در نتیجه مسوولین شرکت تصمیم گرفته‌اند آن را قطع کنند. این حرف در دیدگاه تجاری و در دنیای فروشندگان سرویس، قابل دفاع است اما آیا در دنیای دیجیتال، کسی حق دارد در این مورد که شما چه چیزی مصرف می‌کنید، تصمیم بگیرد؟ طرفداران مفهومی به نام «بی‌طرفی شبکه» جواب می‌دهند نه.

بنا به تعریف پذیرفته شده، شبکه بی‌طرف به شبکه‌ پر سرعتی می‌گویند که در مورد محتویات بسته‌ها و سایت‌ها محدودیتی قایل نشود و نسبت به نوع ابزاری که برای استفاده از شبکه به آن متصل می‌کنیم یا نوع ارتباط بی‌تفاوت باشد و بدون دلیل فنی، نوعی از ارتباط را مهمتر از نوعی دیگر تلقی نکند.

این عبارت از سال ۲۰۰۰ وارد واژه‌نامه حقوق دیجیتال شد و هر سال برد بیشتری پیدا کرد تا جایی که در انتخابات اخیر آمریکا به یکی از مباحث مورد جدال در بحث‌های اوباما و مک کین تبدیل شده بود و با انتخاب اوباما، انتظار می‌رود آمریکا هم مثل اروپا، امسال قوانینی را در دفاع از بی‌طرفی شبکه‌های کامپیوتری، تصویب کند.

بدون شک از نظر فنی در یک شبکه کامپیوتری بعضی از اطلاعات باید نسبت به دیگر اطلاعات اولویت داشته باشند. مثلا دیر رسیدن یک ثانیه از صدا، ناراحت‌کننده‌تر از دیر رسیدن یک نامه الکترونیکی است. در اینجا اولویت دادن به یک نوع از ارتباط،‌ تنها و تنها به ارتقاء کیفیت سرویس‌دهی مربوط می‌شود. در مقابل چیزی که در یک شبکه بی‌طرف تبلیغ می‌شود و دفاع از آن جزو برنامه‌های سال ۲۰۰۹ آمریکا و اتحادیه اروپا است، نجات اینترنت از دست سودانگاری بیش از حد شرکت‌های تجاری است. شرکت‌هایی که در صورت باز بودن دستشان، برای سود بیشتر، بسته‌های اطلاعاتی را دستکاری خواهند کرد و بنا به منبع بسته، محتوای آن و مقصد نهایی، اولویت‌های متفاوتی برای آن قایل خواهند شد.

طرفداران بی‌طرفی شبکه به دنبال تصویب قانون‌هایی هستند که تضمین کند شرکت‌های بزرگ بدون مجوز دولتی در نقش دروازه‌بانان اینترنت ظاهر نمی‌شوند و سر خود هیچ داده‌ای را بازرسی، کند، یا فیلتر نمی‌کنند. آن‌ها معتقد هستند که بدون چنین قوانینی، دموکرسی موجود در اینترنت از بین خواهد رفت. به گفته وین سرف – پدر پروتکل اینترنت و معاون ارشد گوگل در بررسی‌های آینده‌نگر، «اینترنت بدون دروازه‌بان طراحی شده و اجازه دادن به شرکت‌های ارائه کننده پهنای باند برای کنترل آنچه مردم می‌بینند یا در دنیای دیجیتال انجام می‌دهند، به شکلی ریشه‌ای مفاهیم بنیادینی که باعث موفقیت آن شده‌اند را از بین خواهد برد.»

بسته‌های نصب / به روز شده خود را به دیگران بدهید

یکی از قابلیت‌های جذاب لینوکس که من واقعا دوستش دارم اینه که

 توش می‌تونیم به دیگران کمک کنیم

 توش می‌تونیم از دیگران کمک بگیریم

 هر جزء سیستم عامل خود به خود آپدیت می شه (:

با اولی و دومی که به اندازه کافی آشنا هستیم (: در مورد سومی باید بگم که هر نرم‌افزار قابل قبولی در دنیا، در یک جایی ذخیره شده و لینوکس من دقیقا می‌دونه کجاست و چه نسخه‌ای است. هر برنامه‌ای که بخوام آپدیت کنم رو کافیه از یک برنامه Add/Remove پیدا کنم و کنارش تیک بزنم و Apply کنم. مثلا اگر همین الان بخوام یک خط کش کوچیک به سیستم اضافه کنم، کافیه بازش کنم، کنار KRuler که خط کش مورد علاقه‌ام است تیک بزم و اوکی کنم:

این قابلیت برمی‌گرده به مدیریت بسته‌ها. هر نرم‌افزار (یا مجموعه از اونها) یک بسته هستند که گنو/لینوکس من دقیقا می‌دونه کجا باید پیداشون کنه. بعد از نصب هم یادش هست که دقیقا چی رو کجا نصب کرده. حالا فرض کنید نویسنده یا کس دیگه یک باگ توی اون برنامه پیدا کنه و حلش کنه و نسخه جدید رو ارائه بده. گنو/لینوکس من می‌فهمه که یک نسخه جدید از اون برنامه اومده و می‌دونه که من نسخه قبلی رو دارم و در نتیجه بهم خبر می‌ده که مثلا امروز ۴ تا آپدیت / به روز رسانی جدید اومده و با یک OK از طرف من، همه اونها دریافت و نصب می‌شن. عالی نیست؟‌

اما یک حالت خاص هم هست. سه چهار نفر بخوان برنامه‌ای رو نصب کنن یا بخوان گنو/لینوکسی رو آپدیت کنن ولی نخوان هر کدوم جدا جدا بسته‌ها رو دانلود کنن چون طول خواهد کشید و در عین حال نرم‌افزار ازاد هم جای جدا جدا کار کردن نیست. در این حالت کافیه به هم کمک کنیم. برای من که از شاخه‌های دبیان (مثلا مینت، اوبونتو و پارسیکس و …) استفاده می‌کنم،‌ کافیه بسته‌های دریافت شده رو به بقیه بدم. این بسته‌ها اینجا هستن:

/var/cache/apt/archives

سخته؟ اصلا (: همه فایل‌هایی که تغییر می‌کنن مثل لاگ‌ها و اینجور چیزها توی var هستن (وریبل برنامه‌نویسی یادتونه؟). فایل‌هایی که به شکل موقت نگهداری شدن و در آینده به شکل خودکار حذف خواهند شد توی cache هستن و برنامه مدیر بسته‌های من apt. کافیه این فایل‌ها رو از روی کامپیوتر روی همین مسیر در کامپیوتر دیگه با لینوکس مشابه کپی کنیم و بعد apt یا رابط گرافیکی‌اش رو اجرا کنیم (: شکی نیست که برای کپی در این مسیر باید root یا مدیر سیستم باشید. در نیتجه فایل‌ها باید با دسترسی root کپی بشن. مثلا با چیزی مثل این:

sudo cp /media/usb/archives/* /var/cache/apt/archives/

مدل موی جنگ ستارگانی

داستان‌های بانمکی در جریانه. یکیش اینکه در مورد مدل مو باید تصمیم می‌گرفتم! الان بلند شده و من در مجموع سلمونی دوست ندارم. لیلا پیشنهاد کرد یک مدل خاصی کش ببنده به موهام که شبیه یکی توی جنگ ستارگان بشم. اینکار رو کرد ولی یادمون نیومد شبیه کی شدم (یا حداقل موهام به مدل اون بسته شده). فقط می‌دونستیم یکی از جدای ها بوده.

کمی سرچ کردیم و این وسط رسیدم به یک تست که به یکسری سوال جواب می‌دادیم و می‌گفت کدوم شخصیت جنگ ستارگان به ما نزدیکه ((: این وسط اون رو زدم و چی؟ درست حدس زدین. شدم دقیقا همونی که موهام رو مدلش بستم: کویی گون جین.

این هم لینک تست و نتیجه من (: برای خنده…

Your results:
You are Qui-Gon Jinn

Qui-Gon Jinn
74%
Obi-Wan Kenobi
69%
Lando Calrissian
65%
Yoda
62%
Chewbacca
58%
R2-D2
57%
C-3PO
54%
Darth Maul
54%
Jabba the Hutt
54%
Mace Windu
54%
Overall, you’re a pretty well balanced person.
But maybe you focus a little too
much on the here and now.
Think about the future before its too late.

(This list displays the top 10 results out of a possible 21 characters)

Click here to take the Star Wars Personality Test

بانمک بود (: نه؟ من معمولا روزهای تعطیل وبلاگ نمی‌نویسم ولی خب گفتم بنویسم این بار.

قطعی دو سه ساعته جیمیل و تهدیدهای دیجیتال

بازم یکشنبه و مقاله توی صفحه آخر ضمیمه اعتماد. ایده من اینه که در مورد یکی از اتفاقات مهم هفته قبل در دنیای آی تی بنویسم (: به هرحال این هفته مهمترین اتفاق، بدون شک قطع شدن…

ما ضربه پذیریم: جیمیل دو ساعت و نیم قطع بود

قطع شدن دو ساعته و نیمه سرویس پست الکترونیکی گوگل در هفته گذشته یکبار دیگر ضربه پذیری ما در دنیای دیجیتال را به ما یادآوری کرد. ماجرا از این قرار است که روز سه‌شنبه هفته قبل، حوالی ساعت ۱ بعد از ظهر به وقت تهران، سرویس‌های جیمیل قطع می‌شود. شاید نوشته ۱ایرانی که «بعد از حداقل 5 سال این اولین باره که جیمیل داون شده …تا ساعت 1 سالم بودا خودم ایمیل رو چک کردم.» چندان دقیق نباشد چون به گزارش خود گوگل، سرویس جیمیل در ماه به طور متوسط ۱۰ تا ۱۵ دقیقه دچار مشکل می‌شود. اما اینبار همه چیز تفاوت دارد؛ ۱۱۳ میلیون در جهان برای دو ساعت و نیم کانال اصلی ارتباطی خود را از دست داده‌اند.

وبلاگ رسمی گوگل اعلام می‌کند که «ما از مشکل پیش‌آمده متاسفیم و اهمیت موضوع را برای شما درک می‌کنیم. خود گوگل هم با جیمیل اداره می‌شود و تمام تلاشمان برای بازگرداندن این سرویس را به کار بسته‌ایم». وابستگی خود گوگل به جیمیل تا به آن حد است که حتی بخش ارتباط با رسانه‌های شرکت به دلیل قطع بودن سرویس جیمیل نمی‌تواند اطلاعیه‌های مطبوعاتی را به موقع ارسال کند.

در نهایت بعد از نزدیک به سه ساعت، مشکل پیدا و حل می‌شود. مساله مربوط می‌شد به آزمایش یک برنامه که باعث از مدار خارج شدن یکی از سرویس‌دهنده‌ها شده و بار بیش از حدی به سرویس کننده بعدی وارد کرده و در نتیجه آن‌هم از کار افتاده و همین روند، یکی یکی سرویس‌دهنده‌ها و در نهایت کل سرویس ایمیل شرکت گوگل را از کار انداخته.

نکته قابل توجه در این میان، این بود که شرکت‌ها و حتی دولت‌ها یکبار دیگر دیدند که چقدر به دنیای دیجیتال وابسته شده‌‌اند و این دنیای دیجیتال تا چه حد تحت کنترل چند ابرشرکت درآمده‌ است. برای درک بهتر وسعت کنترل آن چند شرکت بزرگ، خبر بالا را بگذارید کنار خبر استفاده جک استرا (سیاستمدار انگلیسی) از سرویس هات‌میل به عنوان پست الکترونیک اصلی یا استفاده رییس جمهور جدید آمریکا از سرویس موبایل و ایمیل بلک‌بری تا ضربه پذیری دولت‌ها در مقابل قطع سرویس‌های یک شرکت خصوصی را بهتر ببینید. ما تا به حال شاهد یک جنگ تمام عیار در دنیای دیجیتال نبوده‌ایم ولی فکر می‌کنید اگر روزی شرکت‌های خصوصی اعلام شورش یا تحریم کنند، دولت‌ها تا چه حد توان مقابله خواهند داشت؟ یا در صورت بروز بحران احتمالی، قطع سرویس ساده‌ای مثل ایمیل، تا چه حد توان عملیاتی یک کشور را فلج خواهد کرد؟

قطع دو سه ساعته سرویس ایمیل در سه‌شنبه هفته قبل، به ما یادآوری می‌کند که از وابستگی بیش از حد به یک شرکت بپرهیزیم و تلاش کنیم تا حد ممکن از تکنولوژی مورد نیازمان سر در بیاوریم تا در مواقع لزوم امکان جایگزینی سرویس‌های یک شرکت تجاری با نمونه‌های مشابه را داشته باشیم.

تنظیمات BloGTK برای کار با وردپرس

من در زندگی‌ام تنها و تنها یک نرم‌افزار رو خودم واقعا خریدم و از اون هم هیچ وقت استفاده نکردم! چی بود؟ نرم‌افزار وبلاگنویسی رومیزی اکتو تحت مک. بعدش سوییچ کردم و حتی یکبار هم ازش استفاده نکردم. به هرحال خاطره شد (:

نرم افزار‌های وبلاگنویسی رومیزی‌ برنامه‌هایی هستن که مثل مسیر و اطلاعات ورود به وبلاگ شما رو می‌گیرن و بعد مثل یک نرم‌افزار عادی روی کامپیوتر شما اجرا می‌شن و می‌تونین توی پنجره‌شون پست وبلاگتون رو بنویسید و با فشار دادن دگمه «ارسال» اون مطلب رو به وبلاگ ارسال کنین؛ بدون نیاز به ورود به وب. این قابلیت اصلیه. حالا ممکنه هر برنامه یکسری کار ژانگولر دیگه بکنه، مثلا اکتو خودش عکس‌ها رو به سایت می‌فرستاد، مطالب قبلی رو برای ادیت می‌اورد و …

توی لینوکس من فعلا می‌خوام از برنامه بازمتن و آزاد بلاگ جی تی کی برای کاربرد مشابه استفاده کنم. ظاهرا به قدرت اکتو نیست (دقت کنید که اکتو حتما یک چیزی بوده که من حاضر شدم برنامه بخرم) ولی بدون شک کار من رو راه می‌ندازه. برای تنظیم این برنامه برای کار با وردپرس باید اونو اینجوری تنظیم کرد:

بعله (:‌ کافیه مووبل تایپ رو انتخاب کنید و اون آدرس رو بدید که به فایلی به اسم xmlrcp.php ختم به خیر می‌شه. این فایل به همراه وردپرس و خیلی سیستم‌های وبلاگنویسی می‌یاد و راهیه برای ارسال، ادیت و حذف مطلب از وبلاگ. در واقع برنامه وبلاگنویسی رو میزی از طریق ارتباط با این برنامه مطالب شما رو ارسال یا ادیت یا حذف می‌کنه.

لینوکس زیباست چون -همراه شما- هر لحظه بهتر می‌شه

خب بازم می‌خوام توضیح بدم که چرا لینوکس برام بهترین سیستم عامله. مطلب دیروز رو یادتونه؟ یک رایت کلیک اضافه کردیم که به سایت آپلود می‌کنه. الان اومدم عکسی که دیروز می‌خواستم بفرستم رو بفرستم که دیدم بعد من باید مسیر هر فایلی که‌ آپلود می‌کنم رو تایپ کنم و اسمش رو کپی پیست کنم و … خب، به نظر شما اینکار نباید خودکار باشه؟‌ البته که باید باشه!

 ما توی لینوکس هستیم پس کنترل داریم

 کارمون طبیعیه: می خوایم چیزی که آپلود می‌شه، مسیرش توی حافظه کپی بشه

 ما یک جامعه جذاب داریم که به هم کمک می‌کنن

خب؟ ساعت بزنم؟ الان 14:21. من گوگل می‌کنم برای how to copy to clipboard bash و می‌رسم به این صفحه. یک برنامه هست به اسم xclip. من ندارمش. ما پشت لینوکسیم و چون از شاخه‌های دبیان است می‌زنم sudo apt-get install xclip (:

ساعت الان شده 14:23 و برنامه نصبه (: من بلدش نیستم پس یاد می‌گیریم. هر چیزی حرفه‌ای ترین راهنما رو با خودش داره. کافیه جلوش یک man بزنم. man xclip راهنماش رو نشون می‌ده و من می‌بینم که
echo “coppppyyyy” | xclip -selection c متن رو کپی می‌کنه توی کلیپ‌بورد. ساعت شده 14:27 و کافیه من اسکریپت دیروزی رو به این تغییر بدم:

#/bin/bash

scp $1/$2 jadi.ir:public_html/jadiir/pics/
echo http://jadi.ir/pics/$1 | xclip -selection c

و حالا کافیه روی هر عکسی کلیک راست کنم و پسورد رو بدم و فایل آپلود می‌شه به سرورم و آدرسش کپی می‌شه توی کلیپ‌بورد برای پیست شدن توی متن. حالا بذارین عکسی که کل این داستان‌ها رو راه انداخت رو هم بذارم براتون. عکس این بود. یک رایت کلیک می‌کنم روش و «ارسال به جادی» رو انتخاب می‌کنم و پسورد رو می‌دم و مسیری که رفته توی حافظه رو پیست می‌کنم:

در کمتر از ۱۰ دقیقه نه فقط این قابلیت اضافه شد، که یک چیزی یاد گرفتم و لذت هم بردم و شما رو هم شریک کردم (: این دنیا برای من زیباست… و دنیایی که هرجاش دوربین باشه تا من رو زیر نظر بگیره به نظرم زشت و فاشیستی.

گنو/لینوکس رو دوست دارم چون ایده‌هام توش عملی می‌شن

خب الان ساعت 22:31 است و من به ذهنم رسیده که یک متن برای وبلاگ بنویسم. اما برای اینکار لازم داشتم یک عکس رو یک سرور آپلود کنم تا توی مقاله نشونش بدم. این کار یک کار تکراری هر روزه است و چون یک هفته‌ای می شه که اومدم لینوکس، دیگه کار تکراری بکن نیستم (: منطقی ترین چیز چیه؟ روی عکس راست کلیک کنم و بگم به سرورم آپلود بشه.

سه تا گزاره انجام کارم رو مطمئن می‌کنن:

من پشت لینوکسم پس قدرت کنترل دارم.

کارم منطقیه پس قبلا یک نفر بوده که شبیه‌اش رو کرده باشه.

لینوکسی ها جامعه زیبایی هستن. پس کسی که قبلا اینکار رو کرده حتما راه رو برای بقیه ساده کرده.

با این سه تا گزاره، دلگرم می شم که برم جلو.

صورت مساله: ساعت 22:33 است و من می خوام به منوی کلیک راست «ارسال به سایت جادی» رو اضافه کنم.

یک جستجوی ساده توی اینترنت منو به یک راهنما می‌رسونه. لازمه برنامه‌ای به اسم ناتیلوس اکشن رو داشته باشم که ندارم. توی لینوکسم پس فقط تایپ می‌کنم sudo apt-get install nautilus-actions و برنامه خود به خود پیدا، دانلود، نصب و تنظیم می‌شه. حالا ساعت 22:35 است و من آماده کارم.

توی خونه خودم یک دایرکتوری به اسم bin می‌سازم و توش فایل upload2jadiir.sh رو می‌سازم و اونو اجرایی می‌کنم: chmod 755 upload2jadiir.sh . حالا (یعنی 22:38 ) برنامه ناتیلوس اکشن رو اجرا می‌کنم و بهش میگم به کلیک راست من یک منو اضافه کنه که اون برنامه کوچیک رو اجرا کنه. اینجوری:

درست؟ الان ساعت شده 22:46 و رسیده ام به اینجا. یک مشکل کوچیک داشتم و این بود که باید بعد از اضافه کردن این منو، ناتیلوس رو دوباره استارت می‌کردم. حالا کافیه توی اون فایل برنامه آپلود رو بنویسم. یک کپی ساده به سرور. چیزی شبیه به همین دستور اصلی scp $1 jadi.ir:public_html/jadiir/pics/

خلاص (:‌ ساعت 23:00 است. البته یک اشتباه کوچیک در تنظیمات داشتم (باید بین d% و f% یک اسلش می‌ذاشتم ) که باعث شد ده دقیقه ای عقب بیافتم. حالا کافیه روی هر چیزی کلیک راست کنم و بگم آپلود بشه تا یک جعبه کوچیک پسورد رو از من بپرسه و فایل رو به سرور بفرسته.

جذاب نیست؟ به همین دلایل است که لینوکس رو دوست دارم. شما یک ایده ساده دارید که زندگی و دنیا رو یک قدم بهتر می ‌کنه و در کمتر از نیم ساعت چیزی که خودتون ایده دادین و لازم دارین رو می‌سازین و در این بین کلی هم چیز یاد می‌گیرین (: حین این کار از جامعه کمک می‌گیرین و بعد از انجامش به جامعه کمک می‌کنین (:

از امروز دیگه راحت می‌تونم عکسهام رو راحت و سریع روی سرورم آپلود کنم.

نکته فرعی : ادیتور من توسط استفاده کنندگان برای استفاده کنندگان طراحی شده. خود به خود چپ به راست و راست به چپ می‌شه و هر وقت هم بهش بگم خودش تایپ می‌کنه که الان چه ساعتی است (: من GEdit رو دوست دارم (: