این چند وقت با لطف و تلاش سانسورچی عزیز و قطع شدن انواع کانکشن های https و غیره، دوستان مشکلات متنوع و زیادی در مورد کامنت گذاشتن گزارش می دادن. به عنوان تست سوییچ کردم به دیسکاس تا حداقل بارش از رو دوش من برداشته شده باشه. ببینیم چطور می شه. ظاهرا کمی طول می کشه که خودش خورد خورد همه کامنت های قبلی رو ایمپورت کنه اینجا.
دسته: روزنوشت
تولید سریع نسخههای سگی وبسایتها
سایت داگیفای پدیده امروز وب است (: با مراجعه به dogeifyit.com می تونین نسخه سگی هر سایتی رو ببینین. مثلا از اینجا می تونین نسخه سگی وبلاگ جادی.نت رو ببینین یا از اینجا ببینین بی بی سی فارسی سگی چه شکلیه یا از همه بامزه تر از اینجا نسخه سگی نارنجی رو که نویسندههاش نزدیک ۸۰ روزه در زندان هستن بدون خبر و وکیل درست و هیات منصفه و هیچچی.
یک میلیون تصویر از کتابهای قدیمی روی فلیکر
در حالی که ما مشغول دستگیری بچه های نارنجی بودیم و دسترسی به فرهنگ دهخدا تنها از طریق یک سایت وحشتناک بد طراحی شده ممکن بود که تازه سانسورش هم کرده بودن، کتابخونه بریتیش یک میلیون تصویر اسکن شده از کتابهای قرن ۱۷ تا ۱۹ رو روی فلیکر آپلود کرده. همه امکان مشاهده و استفاده از این تصاویر رو دارن چون بخشی از تاریخ بشریت است و نه نون دونی یک گروه. سری بهش بزنین و لذت ببرین.
جمعهها: آرزوی سیندی کرافورد
رسانهها توهمی از بدن و قیافه پرفکت درست میکنن و آدمها فکر می کنن باید یک عمر دنبال رسیدن به اون بدون. تصویر بالا الی هایز است؛ پورن استار؛ قبل و بعد از آرایش. یا مثلا به این تصویر که شبیه تصاویر روی جلد وگ است نگاه کنین:
و تعجب کنین که تصویر اصلی این بوده:
این شکل از ادیت دائمی شکل انسان در رسانهها باعث شده آدم ها تصوری غیرواقعی از بدن داشته باشن و در نتیجه همیشه با یک «نارضایتی از بدن» زندگی کنن و هیچ وقت با خودشون راحت نباشن. نکته اینه که تبلیغها و فیلمها و کلا رسانه چیزی بیشتر از کالاها رو میفروشن.
تبلیغها به ما تصویر جهان رو عرضه می کنن. تصویری غیرواقعی از بدن و غیر واقعی از احساسات. مثلا تبلیغها در مورد زنها (و اخیرا مردها) می گن که انسان باید بدون هیچ چروک و با رنگ پوست خاص و اندازه سینه مشخص و میزان چربی تعریف شده باشه تا حق داشته باشه احساس خوشبختی کنه. این شرایط خاص هیچ وقت در یک انسان جمع نمی شه – اونهم در طول زندگی و نتیجه اینه که سیندی کرافورد (سوپر مدل) با اشاره به تصاویر شدیدا تغییر کردهاش توی رسانهها و تفاوت خود واقعیاش با این تصاویر گفته «من آرزوم اینه که شبیه سیندی کرافود بودم».
اگر دوست دارین فیلم کامل فتوشاپ بالا رو در ویدئوی تکامل بدن – مدل قبل و بعد ببینین:
و اگر علاقمند بودین از قانونگذارها بخواین که مجلات و رسانهها رو مجبور کنن در صورت انجام چنین تغییراتی در عکسها قانونا موظف باشن این نکته رو اعلام کنن که عکس شدیدا تغییر کرده و در نهایت اگر چهار دقیقه وقت و اینترنت آزاد دارین یا خودتون رو تو اینترنت سانسور شده آزاد کردین، ویدئوی مرتبطی رو از اینجا ببینین و همیشه یادتون باشه که انسان بالغ واقعی چیزی بسیار جذابتره از یک فرد در حال دست و پا زدن برای رسیدن به یک توهم.
معرفی کتاب رایگان: راهنمای دیتا ماینینگ برای برنامهنویسها
دیتا ماینینگ یا داده کاوی مد جدید است. مد الزاما بد نیست ولی چیزی است که یکهو همه ازش حرف می زنن. این مد جزو اون چیزهایی است که ظاهرش سخت نیست و پیش می یاد که کسی فکر می کنه می تونه فقط با دونستن اسمش در موردش نظر بده یا فقط اگر با تعداد زیادی چیز توی دیتابیسش سر و کار داشت، مدعی بشه که داره داده کاوی می کنه. اگر شما برنامه نویس هستین و موضوع براتون جالبه و علاقمند هستین در مورد دیتا ماینینگ واقعی بیشتر بدونین، حتما نگاهی به این کتاب بندازین: راهنمای دیتا ماینینگ برای برنامهنویسها.
روز برنامه نویسان به تقویم ایرانی با کلی نکته جانبی
تقویم ایرانی و غربی
با همه ادب و احترام و علاقه ای که به تقویم باستانی خودمون دارم، مشکلم باهاش اینه که از دنیا جدا است. برای یک خارجی خیلی خیلی عجیبه که وقتی می گه «پروژه هفته اول نوامبر انجام می شه» ما نمی دونیم منظورش چند ماه دیگه است یا اینکه وقتی می پرسه «شما متولد چه تاریخی هستین» ما می گیم «باید به پاسپورتم نگاه کنم». نظر من اینه که در زمانی معقول ما هم مثل پاکستان و افغانستان و امارات متحده و مالزی و ترکیه و قطر و … کارهای اصلی مون رو با تقویم غربی انجام خواهیم داد.
روز برنامه نویسان به تقویم ایرانی یا خارجی
روز برنامه نویسها که ۲۵۶مین روز ساله و باید بحث کنیم این رو بذاریم روی تقویم ایرانی (۱۰ آذر) یا ۲۵۶مین روز سال میلادی (یک جاهایی تو سپتامبر فکر کنم). توی ایران گروهی که دارن این جشن رو می گیرن تصمیم گرفتن این رو بذارن روی تقویم ایرانی. نظر من برعکسشه. من ترجیح می دادم این گذاشته بشه روی تقویم خارجی به این دلایل:
– ما بهتره جزیی از جهان باشیم تا یک جزیره جدا. فیسبوک فارسی لازم نیست یک دامین جدا داشته باشه و روزهای ما هم بهتره کنار روزهای جهانی باشن.
– این روز شور و هیجانی داره که بهتره ما اونو با بقیه شریک بشیم. جذاب نیست بریم گوگل و ببینیم زده «روز برنامه نویس مبارک» و بعد بگیم «اما مال ما که دو ماه دیگه است» و بعد که ما داریم جشن می گیریم اونها یک روز خیلی طبیعی داشته باشن
پس می شه غر بزنیم؟
اصلا! هیچ شکلی از نقد که از طرف یک آدم بی عمل به این شکل اتفاق بیافته که «چرا اینجوری اینکار رو کردن باید اونجوری می کردین که من می گم» مفید نیست. یک منتقد واقعی در حوزه مورد نقدش کلی کار کرده. یک آدم هم که می گه فلان سازمان چرا فاند گرفته یک کار کم کیفیت کرده باید کار بهتری ارائه و فاند رو خودش بگیره. کلی آدم زحمت کشیدن و انرژی و وقت گذاشتن و امروز رو جشن گرفتن. ما هم خوشحالیم و تشکر می کنیم و اگر به نظرمون اون یکی روز باید جشن گرفته بشه، به برگزار کنندگان پیشنهادش می دیم و بحث می کنیم یا اصلا جشن خودمون رو میگیریم – که خیلی هم خوب نیست ولی حقش رو داریم. اگر من کاری رو بهتر می کنم خوبه که انجامش بدم ولی اگر من کاری رو نمی کنم بهتره غر نزنم که چرا یکی دیگه به اون خوبی که اگر من می کردم می کردم، نکرده (جمله درسته (: )).
ولی اگر ایرانی نباشه وارد تقویم رسمی نمی شه
خب نشه! کارها بدون اینکه دولت حمایتشون کنه هم کارهای جذاب و خوب و بانمکی هستن و حتی جذاب تر از چیزهایی که اسم دولت و حکومت و رسمیت همراهشون بشه. در ضمن اصولا لازم نیست اصرار کنیم این روز وارد تقویم بشه. به عنوان یک برنامه نویس من می تونم بگم که مهمترین کار دنیا برنامه نویسی است ولی یک طراح صنعتی هم احتمالا معتقده که کارش خیلی مهمه و یک مهندس برق هم همینطوره و یک نقاش ساختمون هم فکر می کنه اگر نباشه هیچ ساختمونی تموم نمی شه و هر شغل دیگه ای. اگر قرار باشه ما یک روز رسمی خاص برای «برنامه نویس» داشته باشیم منطقا هر شغل دیگه هم باید یک روز خاص داشته باشه (: حالا قدیم بوده و پرستار و معلم و .. تونستن یک روز بگیرن ولی بهتره وا بدیم و انتظار نداشته باشیم هر شغلی یک روز رسمی در تقویم داشته باشه. قشنگی این چیزها به آزادی و غیرحکومتی بودنشونه (: من یکی که هیچ علاقه نداشتم در روز برنامه نویس، برنامه نویس نمونه کشور می اومد تو تلویزیون حکومتی و از دلایل موفقیت اش می گفت و پند می داد (:
حالا چیکار کنیم؟
خوشحال باشیم، بخندیم، صفحه فیسبوک رو لایک کنیم و نوشته های مربوط به برنامه نویسی رو بخونیم و هر کار دیگه که دوست داریم!
در مسکو می تونین به جای خریدن بلیت مترو، سی تا اسکات برین
اینم ایده جذاب متروی مسکو: با سی تا اسکات رفتن، بلیت متروی مجانی بگیرین. این پروژه از یک طرف برای سلامتی ایجاد شده و از یک طرف برای ایجاد جو ورزشی در آستانه المپیک زمستانی مسکو. دلیلی هم که من گذاشتم از یکطرف مربوط است به مهارت خاص خوانندههای رادیو گیک در اسکوات رفتن (که احتمالا می تونه براشون یک بلیت مجانی تا نیوزلند هم بخره) و بحثی که الان با همکارم داشتیم در مورد لوپهای مثبت و منفی اجتماع.
چنین پروژه ای نیازمند شعور اجتماعی و بلوغ نسبی مردم است. چه مردمی که استفاده می کنن چه مردمی که ایده می دن چه مردمی که قبول می کنن ایده رو و خود این پروژه با دادن ایده باعث رشد همون بلوغ در یک حلقه مثبت می شه. هم اجرای پروژه نیازمند شعور مردم است و هم این پروژه در رشد نکات مثبت رشد می کنه. اینو مقایسه کنین با جامعه ای که سعی می کنه مردمش رو عقب و دور از عقل و ناآگاه نگه داره و این ناآگاهی رو حلقه ای بکنه برای بازتولید ناآگاهی و چرخه ای می سازه از سقوط.
مصرف کنید: تبلیغ تلویزیونی تابوشکن در هند
جامعه هند همیشه نگاهی جدا کننده به زنهای طلاق گرفته یا همسر فوت کرده داشته و این تبلیغ طلافروشی تنیشک (Tanishq) که توش یک عروس لحظات شاد عروسیاش رو با فرزندش جشن می گیره و به اون کمک می کنه که طلاهای عروسیاش رو درست بپوشه به عنوان یک تابو شکنی بزرگ دیده شده. داماد در ویدئو با علاقه به همسر و فرزند اون نگاه می کنه و از دختر همسرش دعوت می کنه توی مراسم مشارکت داشته باشه و در نهایت هم دختر از داماد میپرسه که آیا اجازه داره به اون بگه «پدر».
سازنده تبلیغ می گه که احتمالا هیچ کدوم از بینندگان در طول زندگی شون با چنین صحنهای مواجه نخواهند شد ولی این تبلیغ یک بیانیه قدرتمند و پیشرو است و آدمها خوشحال خواهند شد خودشون رو با برندی که این تبلیغ رو ساخته، همراه کنن.
همچنین کامنتهای یوتیوب از اینکه سازنده تبلیغ – بر خلاف فیلمهای بالیوود- از انسانهایی با پوستهای تیرهتر استفاده کرده خوشحالن. یک نفر در این مورد نوشته «یک عروس با پوست تیره به همراه دخترش؟ آفرین به جواهر فروشی تنیشک برای شکستن کلیشهها»